سبک زندگی
2 دقیقه پیش | شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداریبچه ها به سرعت بزرگ میشوند، زودتر از چیزی که فکرش را میکنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ... |
2 دقیقه پیش | فیلم: تزیین اتاق کودک با گلهای مقواییهمین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ... |
نون، الف، ج، الف یعنی چی؟
حتما تا حالا نام های اختصاری که روی خودروهای نظامی نوشته شده را دیده اید. ناجا، نهاجا، نزاجا و ... از جمله نام های اختصاری هستند که برای ارگان های نظامی برگزیده شده اند
مجله سرنخ - سیما فراهانی: حتما تا حالا نام های اختصاری که روی خودروهای نظامی نوشته شده را دیده اید. ناجا، نهاجا، نزاجا و ... از جمله نام های اختصاری هستند که برای ارگان های نظامی برگزیده شده اند و به عنوان معرفی یکی از واحدها یا نیروهای ارگان های نظامی به شمار می روند. هر چند خیلی از این نام ها برای مردم شناخته شده اند اما شاید برخی از این نام ها برای بسیاری از شما ناآشنا باشد. برای همین در این گزارش قصد داریم به تشریح برخی از نام های اختصاری که در ارگان های نظامی استفاده می شوند بپردازیم.
پلیس راهور
پلیس راهنمایی و رانندگی را همه ما می شناسیم. در واقع پلیس راهور مخفف همین (پلیس راهنمایی و راننندگی) است. تاریخچه تشکیل این پلیس به سال 1300 برمی گردد.
در این سال، در اداره پلیس شعبه ای به نام «شعبه آلات ناقله» تاسیس شد و 10 مامور که از بین پاسبان ها انتخاب شده بودند، کار کنترل عبور و مرور اتومبیل ها را به عهده گرفتند و علامت مشخصه آنها از دیگر ماموران پلیس، بازوبند سفیدی بود که به بازوی چپ خود می بستند. ریاست این شعبه در آن زمان به شخصی به نام فتح الله خان بهنام که در حقیقت اولین رییس راهنمایی و رانندگی محسوب می شد و دارای درجه نایب اولی - ستوان یکمی - بود واگذار شد.
این اداره پلیس با رشد ورود خودروها به خیابان های شهر گسترش یافت تا اینکه برای انتظام عبور و مرور و اجرای مقررات راهنمایی و رانندگی در سطح کشور، معاونت راهنمایی و رانندگی در ناجا به وجود آمد و این پلیس تلاش می کند که از بروز حوادث و تصادفات رانندگی در راه های درون شهری و برون شهری جلوگیری کند و امنیت ترافیکی را در معابر حاکم سازد.
ناجا
«ناجا» حروف اختصاری نیروی انتظامی جمهوری اسلامی است. نیروی انتظامی وظیفه مبارزه با جرم و جرایم در سراسر کشور را برعهده دارد و وظیفه اش ایجاد امنیت در میان مردم است. نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در واقع همان پلیس ایران است که در سال 1370 خورشیدی از ترکیب شهربانی جمهوری اسلامی ایران، ژاندارمری و کمیته انقلاب اسلامی به وجود آمد و در حال حاضر به طور رسمی نیروی اصلی مسئول حفظ امنیت داخلی ایران است.
سیستم نوین ایجاد نظم و امنیت داخلی یعنی سازمان پلیس ایران به حدود 100 سال پیش مربوط می شود. ناصرالدین شاه قاجار در سفرهای سه گانه خود به اروپا و مشاهده پلیس نوین در آن کشورها، با استخدام یک مستشار بلژیکی به نام «کنت دوبینو»، اولین سیستم پلیسی جدید را در ایران پایه گذاری کرد.
پلیس ایران یا همان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، برای مدت های طولانی از دو قسمت مهم پلیس شهری و ژاندارمری (مرزی و روستایی) تشکیل شده بود. کمیته انقلاب اسلامی نیز به عنوان یکی از ارکان مهم حفظ نظم و امنیت داخلی و دفاع از ارزش های انقلاب در داخل کشور، بعد از پیروزی انقلاب، به این مجموعه افزوده شد.
کثرت نیروهای پلیس در بعد از انقلاب و ضرورت ادغام این نیروها باعث شد تا در سال 1370 با تصمیم مجلس شورای اسلامی، این سه نیرو در یکدیگر ادغام شده و سیستم پلیس واحد به وجود آید. پلیس جدید ایران در سه بخش تقریبا مستقل فرماندهی، حفاظت و اطلاعات و سازمان عقیدتی سیاسی تشکیل شده است.
پلیس فاتب
«فاتب» مخفف (فرماندهی انتظامی تهران بزرگ) است. این مرکز که ریاست آن برعهده رییس پلیس تهران است، وظیفه ایجاد امنیت و پیگیری جرایم در تهران بزرگ را شامل می شود و در واقع تمامی کلانتری ها و ادارات آگاهی زیر نظر فاتب مشغول فعالیت هستند. هر جرمی که در تهران رخ دهد، پلیس فاتب وارد عمل می شود تا به ماجرا رسیدگی کند.
نداسا
نداسا مخفف (نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) است که به فرمان امام خمینی (ره) در سال 1364 تشکیل شد. این نیرو به سرعت با استراتژی قایق های تندرو در عملیات های مختلف جنگ به تجربه اندوزی پرداخت و آرام آرام به یک نیروی تاثیرگذار تبدیل شد.
پلیس فتا
هر جا سخن از کلاهبرداری اینترنتی، سرقت های عابربانکی، کلاهبرداری های پیامکی و در مجموع جرایم اینترنتی است، نام پلیس «فتا» هم سر زبان هاست.
فتا مخفف (فضای تولید و تبادل اطلاعات) است و وظیفه این بخش از پلیس، مقابله با کلاهبرداری اینترنتی و جعل، سرقت اینترنتی، هک و نفوذ، جرایم سازمان یافته رایانه ای و تجاوز به حریم خصوصی از طریق ارتکاب جرایم اینترنتی است.
پلیس فتا از سوم بهمن 1389 به دستور فرمانده نیروی انتظامی ایران شروع به کار کرد. البته پیش از آن یعنی اواخر سال 1387، دبیرخانه پلیس فتا در ستاد ناجا راه اندازی شد که شامل کمیته های مطالعات تطبیقی، کمیته تجهیزات و منابع انسانی، مالی، کمیته خسارت و سازمان بود.
نوپو
یکی از حساس ترین یگان های نیروی انتظامی که با عملیات های ضد تروریستی سر و کار دارد، نوپو است.
نوپو که نام اختصاری «نیروهای ویژه پاسدار ولایت» و در اصطلاح بین المللی نیروی ویزه «پاد وحشت» است، یکی از واحدهای یگان ویژه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود.
ماموریت های این یگان، حضور در عملیات های ضدتروریستی و رهایی گروگان است که البته به تازگی دو ماموریت جدید یعنی دفاع شهری و امداد و نجات نیز به ماموریت های آن افزوده شده است.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ماموریت های رهایی گروگان و عملیات ضد تروریستی در اختیار تیپ 65 نوهد قرار داشت اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این نیاز در نیروی انتظامی دیده شده و قرار شد نیروهای ویژه ای با هدف انجام «ماموریت های رهایی گروگان و ضد تروریست» آموزش ببینند.
نوئپو در سال 74 به شکل منسجم تری درآمد و در سال 76، وظیفه مقابله با تیم های تروریستی به این واحد سپرده شد که کمیته بازنشستگان تیپ 65 نوهد نیز در آموزش این نیروها، کمک بسیاری در ابتدای راه کرد و ادامه این راه توسط خود نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران طی شد.
اعضای نوپو به دلیل داشتن یونیفورم سیاه رنگ به سیاه جامگان نیز معروف شده اند، ماموران این واحد برای آمادگی هر چه بیشتر، آموزش های ویژه ای شامل چتربازی، تیراندازی، پرش از ساختمان، راپل، غواصی، سکانداری، پرواز با گلایدر و همچنین دوره هایی موسوم به آبی و خاکی را پشت سر می گذارند.
نزاجا
نزاجا یا همان «نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران» وظیفه دفاع از مرزهای زمینی را برعهده دارد. نزاجا بزرگترین نیرو در بین نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود. تشکیل نیروی زمینی در ایران از لحاظ تاریخی با پیدایش مادها در ایران همزمان است.
در این دوران و طبق یافته های باستان شناسان، نیروی زمینی متشکل از دو گروه پیاده نظام و سواره نظم بوده اند. صدها سال بعد و در دوره رضا شاه پهلوی، ایران به پنج حوزه نظامی بزرگ تقسیم شد که باید آن را مبدأ تشکیل نیروی زمینی ارتش به صورت اصولی و تقریبا به شکل امروزی دانست.
نهاجا
نهاجا (نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران) است که یکی از نیروهای چهارگانه ارتش به شمار می رود. این نیروها مسئولیت حفاظت از مرزهای هوایی و پشتیبانی نیروهای رزمی را برعهده دارد. پس از انقلاب اسلامی در سال 1357 نام این نیرو به صورت فعلی تغییر پیدا کرد.
آجا
استفاده از کلمات کوتاه شده برای معرفی یک یگان، فقط مختص نیروی انتامی نیست. در دیگر ارگان های نظامی نیز چنین کلماتی به چشم می خورد. آجا مخفف «ارتش جمهوری اسلامی ایران» است که پیکره اصلی نیروهای مسلح ایران را تشکیل می دهد. ارتش جمهوری اسلامی ایران، به همراه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، نیروهای مسلح ایران را تشکیل می دهند، ارتش خود متشکل از چهار نیروی زمینی، هوایی، دریایی و پدافند هوایی است.
واجا
نام اختصای وزارت اطلاعات واجاست. واجا به مسائل امنیتی می پردازد و وظیفه جمع آوری اطلاعات، حفاظت اطلاعات و فعالیت های ضد اطلاعاتی در داخل و خارج از ایران را برعهده دارد. مسئولیت این وزارتخانه را در حال حاضر حجت الاسلام سید محمود علوی برعهده دارد.
یگوپ ناجا
وقتی صحبت از گروگانگیری، بمب گذاری، طرح های پاکسازی و در کل، مقابله با اغتشاشات می شود، باید به سراغ این قسمت از ناجا برویم.
یگوپ ناجا مخفف «یگان های ویژه پاسداران نیروی انتظامی جمهوری اسلامی» است. این قسمت یکی از منحصر به فردترین یگان های عملیاتی پلیس ایران است. کنترل اجتماعات، مبارزه و برخورد با اغتشاشات، مشارکت در عملیات های ویژه «مقابله با گروگانگیری، بمب گذاری، طرح های پاکسازی و ...»، اعزام نیرو و امدادرسانی به دیگر واحدهای پلیس کشور، از جمله وظایف عمده یگان ویژه پاسداران ناجاست. از جمله واحدهای این یگان می توان به واحد مردان یگان ویژه، وحد زنان یگان ویژه، واحد اسواران، واحد چتربازی، واحد رهایی گروگان، واحد سپکا، واحد دریایی و واحد خلع سلاح اشاره کرد.
اسواران
پلیس اسب سوار یا «اسواران» در اردیبهشت سال 1392 تشکیل شد. این واحد با در اختیار داشتن اسب های آموزش دیده، برای انجام ماموریت های ویژه در کوهستان و حفظ نظم استادیوم ها راه اندازی شد.
سپکا
واحدی است که سگ های آموزش دیده را برای انجام ماموریت هایی از جمله کشف محموله های مواد مخدر به کار گرفته است.
هواناجا
برای بخشی از ماموریت های نیروی انتظامی که نیاز به هواپیما یا هلی کوپتر است، واحدی به نام «هواپیمایی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران» در نظر گرفته شده است که مخفف آن می شود «هواناجا».
این هواپیمایی با دارا بودن چندین فروند هلی کوپتر و هواپیمای سبک، مسئولیت ماموریت هایی هوایی ناجا را برعهده دارد که در طول سال های اخیر ماموریت های زیادی را به سرانجام رسانده است. البته با ورود هواپیماهای فوق سبک و پهپادها، هواناجا در ماموریت های مرزبانی و پلیس راهنمایی و رانندگی نیز وارد شده است.
ویدیو مرتبط :
مسابقه ششم الف و ب باتیم های 2 کلاس الف و 1 کلاس ب
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
گفتوگو با سعیده الف، زن مظنون حادثه سعادتآباد
خودتان را به طور کامل برای ما معرفی کنید؟من «سعیده- الف» 32ساله و دارای تحصیلات فوقلیسانس در رشته حسابداری هستم و شغلم مدیر مشاوران املاک در سعادتآباد بود.
به چه جرمی در پلیس آگاهی بازداشت شدهاید؟
به اتهام معاونت در قتل در پلیس آگاهی بازداشت هستم.
نسبت شما با قاتل و مقتول چیست؟
من به عنوان مدیر دفتر مشاور املاکی بودم که مدتی کوتاه قاتل و چند ماهی نیز مقتول در آنجا مشغول به کار بودند.
چه رابطهای بین شما و قاتل وجود داشت؟
من هیچ رابطهای با قاتل نداشتم. «مهدی» فقط برای من همیشه مزاحمت ایجاد میکرد، بیشتر وقتها از من اخاذی و زورگیری میکرد و تاکنون هشت بار از وی شکایت کردهام و چون میدانست من نه پدری دارم و نه مادری و برادری به زور هم که شده به خاطر داراییام میخواست با من ازدواج کند ولی من به هیچوجه حاضر به ازدواج با یک فردی که تعادل روحی و روانی نداشت، نبودم.
آشنایی شما با قاتل از کجا شروع شد و چند سال است که وی را میشناسید؟
جریان از جایی شروع شد که بنده یک دفتر املاک مسکن در خیابان علامه جنوبی سعادتآباد داشتم و قاتل نیز مشاور مدیر دفتر یکی از آژانسهای مسکن در محدوده سعادتآباد بود. اواخر اردیبهشت ماه پیش من آمد و تقاضای کار در دفترم را کرد و من هم به دلیل سابقه کاریاش وی را استخدام کردم. چندی نگذشت که «مهدی» پیش من آمد و گفت که مادرش به دلیل ناراحتی قلبی در بیمارستان بستری شده است و نیاز به پول دارد و از من خواست که به او پول قرض دهم. من هم برای همدردی با وی مقدار پولی را که تقاضا کرده بود به وی دادم.
دوباره چند روز بعد عنوان کرد که برادرش معتاد است و میخواهد وی را در یک کمپ درمان اعتیاد بستری کند و نیاز به پول دارد و در این رابطه شماره مدیر کمپ درمانی را به من داد و با تماسی که با مدیر کمپ گرفتم موضوع برای من روشن شد و به اتفاق مهدی و برادرش به کمپ رفتیم و برادرش را بستری کردیم.
در این زمینه حدود 800 - 700 هزار تومان پول پرداخت کردم که بعد از مدتی فهمیدم سرم کلاه رفته است. چون هزینه درمان اعتیاد حدود 100هزار تومان بوده است.
البته این پایان پول گرفتنها نبود، بلکه به بهانههای دیگری از من پول میگرفت و درصورتی که به وی پول نمیدادم مرا مورد آزار و اذیت قرار میداد و کتکم میزد. در ادامه مجبور شدم پس از دو ماه یعنی اوایل تیرماه از دست وی فرار کنم و جای دیگری را در سعادتآباد اجاره کنم و شبانه اثاثیه دفترم را به دفتر جدید منتقل کردم و نخستین روزی که قصد چینش وسایل دفتر را با کمک همکارانم داشتم، «مهدی» با یک چوب بلند به دفتر آمد و شروع به شکستن شیشه در و پنجره و میز و وسایل کرد.
حتی شخصی که قصد وساطت داشت را مورد آسیب قرار داد و در تماس با پلیس 110 مهدی بازداشت شد و مصدوم را به بیمارستان انتقال دادیم که چند روز بعد فهمیدم که «مهدی» به زندان رفته است.
ولی مشکل به اینجا ختم نشد، بلکه وی پس از 20روز با پرداخت جریمه و دیه از زندان آزاد شد.
حدود یک ماه بعد وقتی در دفترم را قفل کردم و قصد داشتم سوار خودرو شوم یکدفعه دیدم «مهدی» از پشت دیواری بیرون پرید و دست به کیفم انداخت و قصد داشت کیفم را با خود ببرد. در دست دیگرش نیز یک استکان شکسته بود و مدام میخواست با آن استکان مرا مجروح کند.
من مقاومت میکردم اما او به زور سوار خودرو شد و با تهدید به وسیله استکان شکسته من را تا آزادراه کرج، حوالی وردآورد برد و به من گفت که از خودرو پیاده شوم و خودش پشت فرمان بنشیند. من هم از فرصت استفاده کردم و پا به فرار گذاشتم که «مهدی» نیز به دنبال من میدوید. در آن صحنه یک نفر مرا از دست این دیوانه نجات داد.
طی این سه سال مرتب در اضطراب بودم و از دست تهدیدها و باجگیری این فرد آسایش نداشتم. حتی چندین بار از وی چاقو خوردهام و چندین بار نیز چون که میدانست داخل کیفم پول است، کیفم را میدزدید و فرار میکرد. در این رابطه تاکنون هشت بار از وی شکایت کردهام.
همین شش، هفت ماه پیش به دلیل ضرب و شتم عمدی از وی در کلانتری شکایت کردم و خودش نیز اعتراف به ضرب و شتم کرد و به دروغ عنوان داشت که با من رابطه داشته است که به دلیل اظهاراتش پنج ماه زندان افتاد و مدام از زندان به من زنگ میزد که رضایت دهم و میگفت: «در زندان کلی خلافکار شدهام. اگر بیایم بیرون سرت را زیر آب میکنم.» و من در جواب گفتم از دستت فرار میکنم. بعضی اوقات زنگ میزد خواهش میکرد و بعضی وقتها هم زنگ میزد و تهدیدم میکرد، حتی چند روزی که مانده بود از زندان آزاد شود به پای مادرش افتادم و خواهش و تمنا کردم، کاری کند تا «مهدی» به سمت من نیاید، چون میترسیدم بیاید و مرا بکشد!
چند روز بعد ساعت 10 شب «مهدی» از زندان آزاد شد و به من زنگ زد و با ترس و لرز سریع باتری تلفن همراه خود را درآوردم و به دلیل ترس شدید از وی تمامی چراغهای منزلم را خاموش کردم ولی مهدی ولکن ماجرا نبود و مرتب به شماره منزلم زنگ میزد و شمارهها برای اطراف کرج بود. من هم سریع وسایلم را جمع کردم و به خواهرم زنگ زدم و به اتفاق هم به شمال فرار کردیم.
فردای آن شب دوباره مدام تماس گرفت که درنهایت مجبور شدم تلفن را جواب بدهم. «مهدی» پشت تلفن اظهار داشت که سرش به سنگ خورده است و دیگر نمیخواهد اذیتم کند و قصد آدم شدن دارد. کلی از من معذرتخواهی کرد. پشت تلفن لحن صحبتهایش بسیار خوب شده بود و من با خیال راحت بعد از چند روز به تهران (چند روز قبل از قتل) برگشتم.
وقتی به محل کارم رفتم از کرج تماس گرفت و گفت یک کمکی به وی کنم تا دوباره شروع به کار کند و خرج زندگیاش را دربیاورد؛ تقاضای پول کرد. روز بعد (چهار روز قبل از قتل) زنگ زد و گفت: «بیا فرحزاد و برایم پول بیار»، من که خیلی از «مهدی» میترسیدم به او گفتم تو بیا پولها را ببر که او هم نیامد و از گرفتن پول منصرف شد.
سه یا چهار روز قبل از قتل، من با یزدان بودم که متوجه شدم «مهدی» به یزدان زنگ زد و درباره من پرسید که چرا از من خواستگاری کرده است و بسیار عصبانی بود و بعد از پایان تماس به گوشی تلفن همراه من زنگ زد و مرتب تهدیدم میکرد.
نحوه آشنایی شما با یزدان چگونه بود؟
دو ماه قبل از حادثه، یزدان به دفتر آمد تا یک منزل مبله اجاره کند و برای تنظیم قولنامه به همراه مشاورانم به دفترم آمد. با هم در رابطه با اجاره و ودیعه مشغول صحبت شدیم و به توافق رسیدیم و یزدان کارت شناساییاش که عکس کارت ملی بود به من داد و حدود یکساعت ما را معطل کرد و به بهانه اینکه یکی از آشنایانش در حال انتقال پول و چک به دفتر است. بعد از حدود یک ساعت و نیم قرار شد یزدان فردا پول را بیاورد و قرارداد را امضا کنیم.
فردا هر چقدر به وی زنگ زدم جوابگوی تماسم بشود تا اینکه بعد از یکی، دو هفته دوباره به دفترم آمد و عنوان کرد آن آپارتمان را نمیخواهد و کارت شناساییاش را گرفت و رفت و دوباره پس از چند روز به بهانه اجاره یک آپارتمان دیگر آمد و به من گفت که در یک آژانس کرایه خودرو مشغول به کار است و درباره کار مسکن پرسید و از من خواست که استخدامش کنم. «یزدان» از اوایل مهرماه در دفتر من مشغول به کار شد و در طول چند روز رابطهاش را با من خیلی نزدیک و خوب کرد و به من پیشنهاد ازدواج داد. من هم قبول نکردم.
رابطهمان یک رابطه کاری بود ولی یزدان هم ول کن من نبود و عنوان میکرد که مهر من در دلش نشسته و خواستار ازدواج با من است.
مهدی (قاتل) از کجا به رابطه شما و مقتول (یزدان) پی برد؟
«مهدی» که برای دیدن من به دفترم مراجعه کرده بود از آبدارچی سئوال کرده بود و قضیه خواستگاری «یزدان» را فهمیده بود.
واکنش مهدی پس از فهمیدن این موضوع چه بود؟
«مهدی» به یزدان زنگ زده و گفته بود که لقمه بزرگتر از دهانش برندارد و برای یزدان خط و نشان میکشید که پایش را از این ماجرا بیرون بکشد.
پاسخ «یزدان» به «مهدی» چه بوده است؟
«یزدان» هم کوتاه نمیآمد و «مهدی» را تهدید میکرد و حتی یک بار هم چند نفر را برای کتک زدن «مهدی» به جلوی دفتر فرستاده بود.
«مهدی» و «یزدان» چند روز با هم درگیر بودند؟
حدود سه، چهار روزی با یکدیگر ارتباط تلفنی داشتند و مدام همدیگر را تهدید میکردند.
پاسخ شما به تماسهای «مهدی» و «یزدان» چه بود؟
من در جواب به «مهدی» زیر بار رابطه با یزدان نمیرفتم و میگفتم به هیچوجه قصد ازدواج با «یزدان» را ندارم و از مهدی خواهش میکردم که این قضیه را فیصله دهد ولی او گوش نمیکرد، یزدان هم از خر شیطان پایین نمیآمد و به من میگفت من گازاشکآور دارم که هشت متر پخش میشود و به هر کسی بزنم روی زمین میخوابد، مهدی که هیچ، بزرگتر از مهدی هم دوام آن را نمیآورد.
چرا موضوع را با پلیس مطرح نکردید؟
روز چهارم آبان ماه جاری به اتفاق یزدان به دادسرای ناحیه 18 سعادتآباد رفتم و از «مهدی» شکایت کردم و شکواییه را به کلانتری بردم و هنگامی که قصد داشتم شاهدان را به کلانتری ببرم، پیامکی برایم آمد که عنوان شده بود مهدی با یک قبضه قمه مقابل کلانتری منتظر است تا تو را بکشد!
با خواندن این پیامک سریع از کلانتری خارج شدم و خودم را در منزلم پنهان کردم.
روز قبل از قتل چه اتفاقاتی افتاد؟
مهدی به من زنگ میزد و تهدیدم میکرد و مهدی و یزدان با یکدیگر در ارتباط بودند و به طور مستمر یکدیگر را تهدید میکردند و فحش میدادند و برای هم خط و نشان میکشیدند.
به نظر شما چه عواملی باعث شعلهور شدن این درگیری و قتل شد؟
شب آخر من با یزدان بودم و یزدان مرتب به «مهدی» میگفت که من این خانم را دوست دارم و قصد ازدواج با او را دارم. باید مادر بچههای من بشود و خیلی از من تعریف کرد و با این کارها و حرفها باعث تحریک و جنون «مهدی» شد.
از قتل یزدان چگونه مطلع شدی؟
روز حادثه من خانه بودم و از فرط نگرانی و خستگی خوابیده بودم. ساعت سه ظهر از خواب بیدار شدم و هنگامیکه گوشیام را برداشتم دیدم که 42 تماس از دست رفته داشتم و مشاوران و کارکنان دفتر به من زنگ زدهاند که در این رابطه با یکی از مشاوران تماس گرفتم و ایشان گفت که «مهدی»، «یزدان» را به قتل رسانده است. من اول باور نکردم تا اینکه گوشی را برادر یزدان برداشت و پشت تلفن سر من داد میکشید. آنجا از حال رفتم و وقتی که به هوش آمدم وسایلم را جمع کردم و به خانه خواهرم فرار کردم تا اینکه از اداره آگاهی تماس گرفتند و برای تحقیقات من را احضار کردند.
شما چرا فرار کردید، مگر شما هم دخالتی در قتل داشتید؟
نه، من هیچ دخالتی در این قتل نداشتم، فقط خیلی ترسیده بودم.
چه دفاعی از خودت داری؟
خیلی ناراحتم که این درگیری منجر به کشته شدن «یزدان» شد و این حادثه برای من خیلی خیلی تلخ بود و من هیچ دخالتی در این درگیری نداشتم. نمیخواستم این حادثه بسیار فجیع اتفاق بیفتد.