سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

مالی شدن شهر؛ از بقالی تا مگامال (1)


موج گسترده مال سازی در شهرهای بزرگ ایران به راه افتاده و سرمایه گذاری انبوهی در این عرصه در حال انجام است؛ به گونه ای که بیش از 260 مال در کل کشور یا در دست ساخت است یا به تازگی مراحل ساخت آن به پایان رسیده است.





ماهنامه اندیشه پویا - عباس کاظمی: موج گسترده مال سازی در شهرهای بزرگ ایران به راه افتاده و سرمایه گذاری انبوهی در این عرصه در حال انجام است؛ به گونه ای که بیش از 260 مال در کل کشور یا در دست ساخت است یا به تازگی مراحل ساخت آن به پایان رسیده است. یک مثال برای درک بهتر شهر مشهد است که 127 مجتمع تجاری دارد. 87 مجتمع تجاری در حال احداث هم دارد و احداث چهل مجتمع دیگر به تازگی در این شهر به پایان رسیده است که با این حساب تقریبا شمار مال های مشهد به دو برابر افزایش می یابد.

تهران با داشتن 65 مال در حال احداث یا تازه به بهره برداری رسیده در رده دوم پس از مشهد قرار دارد. بدین ترتیب شهرهای بزرگی چون مشهد و تهران دارند از شهر خیابان ها و سوپرمارکت های چند دهه قبل، به شهر مال ها و مراکز خرید دهه نود تبدیل می شوند. ما با پدیده «مالی شدن» شهر مواجهیم، که کنایه به دو فرآیند درهم تنیده و مستمر دارد. وجه آشکار مالی شدن شهر، که گسترش مال ها و مراکز خرید است. به گونه ای که مال ها در نهایت جایگزین شهر می شوند و در نتیجه مردم از درون کوچه ها و خیابان ها به مال ها مهاجرت خواهند کرد.

همین امر، مراکز خرید را مهم ترین عنصر هویتی و وجودی شهر خواهد کرد. شهر به معنای چیزی آن بیرون (خیابان، بازار سنتی و...) عملا به درون مال ها و مجتمع های تجاری سوق یافته و بیش از آن که بازنمای فضای بیرونی (outdoor-space) باشد، در حال تبدیل شدن به شهری درونی (Indoor-city) است.

مالی شدن شهر؛ از بقالی تا مگامال (1)

وجه دوم مالی شدن شهر، هرچه پیش تر قرار گرفتن ما زیر نوعی خاص از اقتصاد مالی و سرمایه گذاری تجاری جدید است که براساس آن شهر از نو هویت می یابد. شهری که ذیل بمباران مصرف، هزینه و سرمایه گذاری اقتصاد مصرف قرار گرفته است. شهری که با پول، کالا، مُد و برندها بیش تر هویت می یابد تا با عناصر دیگر. بدین سان اخلاق شهروندی جدیدی در حال ظهور است که بیش از همه با امر مصرف گره می خورد.

حال پرسش این است که با مالی شدن و درونی شدن فضای شهری آیا باید سیاست های شهری، گردشگری و توریسم ما نیز تغییر کند؟ آیا اقتصاد سیاسی شهر باید از نو بازخوانی شود؟ جنبش های سیاسی و اجتماعی شهری که تاکنون خود را با خیابان ها و میدان های شهر تعریف می کردند آیا تغییر مکان خواهند داد؟ در نوشته حاضر تلاش می کنم روایتی از تحولات شکل گرفته در زمینه خرید و فضاهای خرید به ایران را در طول چند دهه اخیر به دست دهیم؛ زمینه هایی که در نهایت ما را به وضعیت جدید شهروندی سوق داده است.

بقالی ها، خرده فروشی و اجتماعات محلی

اگر به گذشته ای نه چندان دور نگاه کنیم، وجه غالب و مسلط شهر خیابان ها و کوچه هایش، بقالی ها، سوپرمارکت ها و بوتیک ها بودند؛ مغازه هایی که حضور در خیابان، محله و شهر را ممکن می کردند. در این میان بقالی ها به عنوان شکل های سنتی سوپرمارکت های جدید جایگاه مهمی در اقتصاد سیاسی محلات داشتند. و به واقع، سوپرمارکت های زنجیره ای به عنوان پدیده ای قرن بیستمی شکل های جدید و تکامل یافته بقالی ها هستند که گوناگونی بیش تری از مواد خشک و میوه و سبزیجات را وارد مغازه کرده اند.

بقالی ها به عنوان واحدهای اجتماعی هم بسته با محله ها در دوره های تاریخی متفاوت نقش های مهی ایفا کرده اند؛ به خصوص در دوران جنگ با عراق که بقالی ها واحدهای اقتصادی، کار سهیه بندی ها و توزیع کالاهای کوپنی را برعهده داشتند. دولت ها هم تلاش می کردند نظارت بیش تری در مقایسه با امروز حتی روی قیمت گذاری کالاهای غیر سهمیه ای داشته باشند. در دوره ای که باقلی ها و سوپرمارکت ها به شهر سلطه داشتند، شکل اجتماعی متناسب با خود را نیز در جامعه توضیح می دادند.

اول این که بقالی ها یادآور خرید مبتنی بر ضرورت، نیاز و همچنین خرید مبتنی بر اضطرار بودند. نیازهای کوتاه مدت و روزانه به مقدار مشخصی از بقالی ها خریداری می شد و از سوی دیگر دو متغیر دسترسی و مجاورت مکانی با خانه و پدیده آشنایی و پیوندهای اجتماعی نقش تعیین کننده ای در انتخاب مغازه مورد نظر داشت. تا بدان جا که در گذشته عامل آشنایی و رابطه خانوادگی نقش مهم تری در خرید محلی داشت تا کیفیت خدمات ارائه کالاد.

مالی شدن شهر؛ از بقالی تا مگامال (1)

دوم آن که، بقالی ها صرفا یک واحد اقتصادی کوچک نبودند بلکه بخشی از واحدهای اجتماعی محله ای بودند که رابطه خاصی را میان خریداران و فروشندگان شکل می دادند. آن ها مکان شایعه، خاطرات، گفت و گو، تصمیم گیری و وقت گذرانی عصرانه مردها بودند. اگرچه زنان از بقالی ها بیشتر خرید می کردند اما مردها در آن استقرار می یافتند و زمان بیش تری را به عنوان فراغت سپری می کردند.

سوم در قالی ها نوعی مناسبات ویژه میان فروشنده و خریدار مبتنی بر اعتماد شخصی پدید می آمد. دفتر نسیه اگرچه ممکن است این جا و آن جا هنوز وجود داشته باشد اما یادگار دوره رونق بقالی هاست. با گسترش سوپرمارکت ها، هایپرمارکت ها و فروشگاه های زنجیره ای بزرگ، شکل خرید مردم تغییر کرده و دفترهای نسیه موضوعیت خود را از دست داده اند؛ چرا که حتی تصور وجود آن برای اجتماع خریداران ناشناس و گمنام محال است.

دفتر نسیه جدای از ساز و کار اقتصادی خرد آن، مفهومی از اعتماد محلی، آشنایی و شکل بندی اقتصادی خانواده را نمایش می داد. مهم ترین آن شکل بندی خانواده پدرسالارانه بود که پول را نزد خود نگه می داشت و از این طریق اقتدار خود را مستمرا بازتولید می کرد.

بنابراین، از آنجا که پول عمدتا در دست مردان بود، زنان و فرزندان اگرچه برای خرید آزاد بودند اما باید پول را یا از مردان می خود می ستاندند یا به صورت نسیه خرید می کردند. در هر دو شکل خرید کردن راهی برای کنترل شیوه زیست و دارایی های زنان خانواده محسوب می شد و  در نتیجه شکل خاصی از اقتدار مردانه با بقالی ها و دفترچه نسیه فراهم می شد. (در حالی که با ورود فروشگاه های زنجیره ای و مراکز خرید این شیوه کنترلی از دست مرد خارج شد و به عبارتی خرید انبوه ساختار اقتدار خانواده را هم دگرگون کرد.) بنابراین بقالی ها به شکل خانوادگی می بایست با افراد محله مرتبط می شدند و تقریبا همه اعضای آن را می شناختند.

نسیه یکی از دریچه هایی بود که عمق آشنایی بقالی با خانواده های محله را نشان می داد. بنابراین، از آن جا که پول ماهیتی مردانه داشت و مدیریت هزینه آن به دست مردان بود، هم استفاده از پول زمانمند و محدود می شد و هم اقتدار صاحب پول مشروع جلوه داده می شد.

اگر نیک بنگریم درمی یابیم که در دهه های اخیر وضعیت زندگی در شهرهای بزرگ ایران بهتر شده است. در چند دهه گذشته (علاوه بر کسادی و رکودی اقتصادی در برخی دوره ها) درآمدها بالاتر رفته و تعداد بیش تری از مردم به حلقه طبقه متوسط وارد شده اند. به این معنا، پول جایگاه متفاوتی در زندگی یافته است و این امر تعریف جدیدی از پول و مصرف را در زندگی مردم وارد کرده است.

اول این که، با تغییر نگاه مردم به پول، خرج کردن و هزینه کردن عملی ساده تر و منطقی تر شده است. دوم این که، در مقایسه با گذشته تعداد بیش تری از مردم پول کافی برای زندگی دارند؛ یعنی جا به جایی پول ها و دست به دست شدن آن با توجه به تکثر کالاها بیشتر شده است و سوم این که، در مقایسه با گذشته پول هرچه بیش تر ماهیتی زنانه یافته و از اقتدار مردانگی آن کاسته شده است.

نکته سوم، نکته مهمی در فهم گسترش مصرف و مراکز خرید در شهرهای بزرگ است. اگرچه، اخلاق مصرف در مردان نیز در دو دهه اخیر تغییر یافته اما زنان همچنان بزرگ ترین مصرف کننده مراکز خریدی محسوب می شوند که در دهه های اخیر در ایران ظهور یافته اند. از سوی دیگر، اقتدار زنان در زندگی روزمره جهت خروج از خانه، مدیریت هزینه زندگی، توجه به مصرف مبتنی بر نیازهای ثانویه و مهم تر از همه مصرف نمایشی بیش تر شده است.

مالی شدن شهر؛ از بقالی تا مگامال (1)

نکته دیگر این که زنان بیش تر وارد بازار کار شده و در نتیجه مالک پول شده اند و در نهایت ذائقه مصرفی آنان در جامعه شهری تماما تغییر کرده است. زنان به عنوان سوژه های پس انداز که سرمایه های اندک خود را در قالب طلا، سکه و... برای شرایط سخت انباشت می کردند، اینکه به سوژه های مصرف کننده کالاهای لوکس تغییر شکل داده اند. بدین ترتیب شکل گیری فرد مصرف کننده در فروشگاه های بزرگ و زنجیره ای بدون تغییر هویت زنان و زنانه تر شدن اخلاق مردان مقدور نمی شد.

در حالی که بقالی ها و سوپرمارکت های کوچک چهره خریداران را همچنان مردانه نگاه می داشت، فروشگاه های زنجیره ای چهره شهر و مصرف کنندگان را متحول کرده اند. در حالی که بقالی ها و سوپرها نعی ساخت محلی به شهر می دادند، فروشگاه های زنجیره ای از شهروندان جدید در شهر بزرگ سخنی می گویند. بقالی ها در کنار واحدهای کوچک مدرسه و مسجد پایگاه های مهمی برای انسجام در جامعه کوچک به حساب می آمدند اما فروشگاه های زنجیره ای در کنار مراکز خرید و سایر فضاهای عمومی بزرگ انسجام و و حدت را در شکل مصرف در اجتماعی بس بزرگ تر پدید آورده اند. همین مسئله موجب شده تا فهم از پول، معنای خرید و مصرف کردن و مفهوم نیاز، شکل تازه ای به خود بگیرد.

فروشگاه های زنجیره ای و مرکززدایی از بقالی ها

جمعیت عامل مهمی برای توسعه فضاهای مصرف و خرید مردم است. جمعیت تهران دو میلیون و هفتصد هزار نفر در سال 1345 به هشت میلیون و سیصد هزار نفر در سال 1390 رسیده است. به همین میزان آمار افراد تحصیل کرده که به معنای پیدا کردن شغل با درآمد بهتر است در طول این سال ها تغییر محسوسی داشته است؛ به گونه ای که 55 درصد کارکنان دولت در استان تهران دارای تحصیلات لیسانس و بالاتر هستند.

 از سوی دیگر تفاوت در سبک زندگی موجب شده تا هزینه های خانوار شهری در طول سال ها تغییر محسوسی کند. مثلا هزینه خالص یک خانوار شهری در استان تهران در خرید پوشاک و کفش و لوازم منزل، از سال 1375 تا 1391 تقریبا هفت برابر و در تفریحات و سرگرمی ها و خدمات فرهنگی «یازده برابر شده است» (سالنامه آماری استان تهران، 1391).

جدای از این افزایش قیمت کالاها، داده ها نشان دهنده افزایش سبد خرید مردم در حوزه تفریح و کالاهای فراغتی است. گزارش های جهانی نشان می دهد که تا سال 2050 طبقه متوسط مصرف کننده جهانی رشد محسوسی خواهد داشت و بیش از چهل درصد جمعیتی که امروز اقشار پایین محسوب می شوند، به طبقه متوسط تبدیل خواهندشد. در این فهرست ایران جزو اقتصادهای در حال ظهوری خواهد بود که رشد درآمدی بالایی در سطوح پایین طبقاتی خواهداشت.

مالی شدن شهر؛ از بقالی تا مگامال (1)

گزارش دیگر نشان می دهد که حجم طبقه متوسط در ایران از 1990 تا 2010 از هجده درصد کل جمعیت به حدود پنجاه درصد افزایش یافته است. نمی تواند تردید کرد که مراکز خرید وابسته به گسترش طبقه متوسط است.

در پاسخ به این تغییرات بود که ضرورت وجود فروشگاه های بزرگی که پاسخ گوی نیازهای جمعیت باشد احساس شد؛ در همین حال، نیازهای ثانویه مردم، ما را به عصر مصرف انبوه وارد کرد. از این رو، بقالی ها به حاشیه رفتند و جایگاه کانونی خود را در شهرهای بزرگ از دست دادند.

ما در فروشگاه های بزرگ با جمعیت بیش تری رو به رو هستیم؛ جمعیتی که حس در شهر بودن و شهروند بودن به فرد می دهد،  حال آن که در بقالی ها تعداد محدودی حضور داشتند که بیش تر حس محلگی و دیدن آدم های آشنا را تداعی می کرد. فروشگاه های زنجیره ای غیرشخصی شدن، غیرمحلی شدن و خرید انبوه و فراتر از نیاز را به ذهن تداعی می کند. غریبگی که در فروشگاه های بزرگ و مراکز خرید هست، روح شهر بزرگ را بر آدم های آن حاکم می کند و جمعیت، هرچه بیش تر مفهوم شهروندی را احساس می کند.

تاسیس فروشگاه های زنجیره ای و مراکز خرید در ایران به دهه های چهل و پنجاه بر می گردد که انفجار قیمت نفت تجربه شد. فردوسی و کوروش دو فروشگاه زنجیره ای بزرگ بود که پیش از انقلاب تاسیس شد. فروشگاه های زنجیره ای فردوسی اولین فروشگاه زنجیره ای ایران است که در سال 1336 اولین شعبه آن در خیابان فردوسی افتتاح و بعدها به فروشگاه شهر و روستا تغییر نام داد و بعد از انقلاب به یکی از زیرمجموعه های وزارت بازرگانی پیوست و شعب خود را افزایش داد.
فروشگاه زنجیره ای کوروش، در سال 1349 با شراکت حمید کاشانی اخوان و احمید خیامی تاسیس شد و در نهایت تا پیش از انقلاب به چهارده فروشگاه رسید. بعد از انقلاب این فروشگاه ها با نام فروشگاه قدس زیر نظر بنیاد مستضفعان فعالیت کرد و در نهایت در اواخر دهه هفتاد همچون فروشگاه های شهر و روستا تعطیل شدند.

فروشگاه های قدس و فروشگاه های شهر و روستا در همه شهرهای بزرگ و متوسط ایران بیش تر با هدف توزیع عادلانه و ارزان تر کالاها فعالیت می کردند. آن ها برخلاف قاعده فروشگاه های بزرگ- مثل فروشگاه های شهروند و هایپراستار که بر تمایز و پدیدآوردن شهروند مصرف کننده تاکید می کنند- بیش تر به همسانی می اندیشیدند.

در دهه اول انقلاب به دلیل ضعف عملکرد فروشگاه های زنجیره ای و دولتی شدن آن ها و البته تضعیف قدرت خرید مردم، بقالی ها دوباره نقش محوری یافتند. بعد از جنگ، فروشگاه های زنجیره ای بزرگ که محصولات زیادی را به مشتریان عرضه می کردند از نو به راه افتادند اما بخشی از محصولات را در قالب بُن یا به صورت قسطی به مشتریان می دادند که به نوعی یادآور همان فروشگاه های دولتی بود.

اما در ابتدای دهه هفتاد، شهرداری تهران فروشگاه های شهروند را تاسیس کرد که با سایر فروشگاه های بعد از انقلاب متفاوت بود. این فروشگاه های زنجیره ای جدید، گام های اولیه ای بودند برای فهم دموکراتیزه شدن خرید و مصرف در زندگی روزمره، با این فروشگاه ها مفهوم حق خریدار و مصرف کننده و در اختیار گذاشتن کالاها با استاندارد و بسته بندی مطلوب تر برای یک جامعه مصرفی ممکن شد. مردم کم کمک در میان برندها و انواع متعدد از یک محصول حق انتخاب یافتند و به طور کلی هویت جدیدی از خریدار برای تولید و عرضه کنندگان کالا پدیدار شد که باید آن را اقناع می کرد، به آن احترام می گذاشت و سلایقش را هم در نظر می گرفت.

به این ترتیب آن چه فروشگاه های زنجیره ای خلق کردند، گونه جدیدی از خریدار بود که پیش از این وجود نداشت. حالا مراکز خرید بزرگ بیش تر با نوع جدید مصرف کننده شناخته می شوند تا خریدار. به عبارت دیگر، فروشگاه های زنجیره ای به کنش خرید کردن (doing shopping) شکل و معنای تازه ای دادند اما با ظهور مراکز خرید بود که خرید رفتن (going shopping) و شکل فراغتی رفتن به خرید بدون آن که ضرورتا کالایی ابتیاع شود ممکن شد.

ادامه دارد...


ویدیو مرتبط :
بهترین بقالی دنیا!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مالی شدن شهر؛ از بقالی تا مگامال (2)


تهران با داشتن 65 مال در حال احداث یا تازه به بهره برداری رسیده در رده دوم پس از مشهد قرار دارد. بدین ترتیب شهرهای بزرگی چون مشهد و تهران دارند از شهر خیابان ها و سوپرمارکت های چند دهه قبل، به شهر مال ها و مراکز خرید دهه نود تبدیل می شوند.




ماهنامه اندیشه پویا - عباس کاظمی: موج گسترده مال سازی در شهرهای بزرگ ایران به راه افتاده و سرمایه گذاری انبوهی در این عرصه در حال انجام است؛ به گونه ای که بیش از 260 مال در کل کشور یا در دست ساخت است یا به تازگی مراحل ساخت آن به پایان رسیده است. یک مثال برای درک بهتر شهر مشهد است که 127 مجتمع تجاری دارد. 87 مجتمع تجاری در حال احداث هم دارد و احداث چهل مجتمع دیگر به تازگی در این شهر به پایان رسیده است که با این حساب تقریبا شمار مال های مشهد به دو برابر افزایش می یابد.

تهران با داشتن 65 مال در حال احداث یا تازه به بهره برداری رسیده در رده دوم پس از مشهد قرار دارد. بدین ترتیب شهرهای بزرگی چون مشهد و تهران دارند از شهر خیابان ها و سوپرمارکت های چند دهه قبل، به شهر مال ها و مراکز خرید دهه نود تبدیل می شوند. ما با پدیده «مالی شدن» شهر مواجهیم، که کنایه به دو فرآیند درهم تنیده و مستمر دارد. وجه آشکار مالی شدن شهر، که گسترش مال ها و مراکز خرید است. به گونه ای که مال ها در نهایت جایگزین شهر می شوند و در نتیجه مردم از درون کوچه ها و خیابان ها به مال ها مهاجرت خواهند کرد.

مراکز خرید در دهه هفتاد

تاسیس و ساخت مراکز خرید در تهران با مراکزی چون ساختمان پلاسکو، بازار صفویه و...، به دهه چهل بر می گردد. ورود به فضایی پوشیده و مسقف که جدای از بازار سنتی ایران بود، شکل جدیدی از خریدار را طالب بود. رخداد انقلاب 57 به طور موقتی گسترش شکل مصرف گرایی جدید را به تعویق انداخت و نقش بازارها را از یک سو و نقش خرده فروشی هایی چون بقالی ها و سوپرمارکت ها را از سوی دیگر نیرومندتر کرد.

مطلب مرتبط:
مالی شدن شهر؛ از بقالی تا مگامال (2)

دهه هفتاد با آمدن غلامحسین کرباسچی به شهرداری تهران، شکل جدیدی از توسعه شهری رقم خورد. کرباسچی به عنوان شهرداری تکنوکرات، تحولا فرهنگی عمده ای را در شهر دامن زد. جدای از ساخت بزرگراه ها و پل ها که عبور و مرور و دسترسی های محلات مختلف تهران را ممکن می کرد، مراکز فرهنگی عمده ای در شهر در قالب فرهنگ سراها و خانه های فرهنگ شکل گرفت. در کنار این تحولات، مراکز خرید هم یکی از فضاهایی بود که ابتدا توسط شهرداری تهران ساخته شد و بعد به بخش های خصوصی واگذار شد.

حضور این مراکز خرید جدید زمانی رخ داد که در نتیجه پایان جنگ شکل زندگی مردم عوض شده و جمعیت شهری از دوره رکود و کسادی دهه شصت خارج شده بود و کالاها دیگر با کوپن تداعی نمی شدند. کوپنی شدن کالاها به معنای سلب اختیار مردم در انتخاب کالا و فقدان دسترسی آزاد آن ها بود. کوپنی شدن کالا، لذت خرید کردن را از مردم می گرفت و به جای آن استرس ناشی از کمبود و فقدان کالا را رواج می داد. بعد از جنگ بود که خرید با روحیه ای جدید به میان مردم بازگشت و معنایی از لذت و سرگرمی را درون خود آورد.

تاسیس و بازگشایی مراکز متعدد خرید در تهران چون مراکز خرید نصر، پاساژ قائم، گلستان در شهرک غرب و... که عمدتا در شمال و غرب تهران متمرکز بودند، موجب حضور گسترده گروه های مختلف مردم در این مناطق شد؛ حضوری که پدیده خرید ویترینی را دامن زد و موجب منازعاتی میان مراکز خرید و افرادی که در آن حضور می یافتند می شد.

آن چه در دهه هفتاد در حال رخ دادن بود شکل گیری جایگاه مراکز خرید به عنوان فضای سوم در مقایسه با فضای شهر و خانه بود. در فقدان موبایل، رسانه ها و شبکه های اجتماعی که امروزه ماندن در خانه را جذاب کرده اند، کسالتی درون خانه در آن دهه وجودداشت. شهر نیز به دلیل ضعف فضاهای عمومی و سلطه فرهنگ فضاهای اداری و رسمی نیز از این کسالت رنج می برد. در نتیجه ترجیح شهروندان این بود که به جای پارک ها، خیابان ها و رستوران ها که مانند امروز از جذابیت و تنوع برخوردار نبودند، از مراکز خرید استفاده کنند.

اما به رغم این، همین مراکز خرید ویژگی خاصی داشتند که استفاده از آن ها را محدود می کرد. برای نمونه، مراکز خرید در دهه هفتاد، صرفا برای خرید ساخته شده بودند و نه فراغت و تفریح. از این رو، چالشی اساسی درون این مراکز شکل گرفت که ناشی از معماری و طراحی فضا بود. در حالی که مدیران مراکز خرید کوشش داشتند از فضاهای آن فراغت زدایی کنند، مردم به شدت بر استفاده فراغتی از آن ها تاکید کردند.

مثلا در مرکز خرید نصر فضای حداقلی برای خوردن و نوشیدن وجود داشت اما مدیران مرکز در آن دهه مایل به شکل گیری اجتماع فراغتی حول آن نبودند. لذا مادامی که مردم از سنگهای کوچکی که برای باغچه ها طراحی شده بود به قصد استراحت استفاده می کردند، مدیران مرکز خرید موانع آهنی کار گذاشتن که مردم برای نشستن از آن سکوها استفاده نکنند.

دلایل مختلف زیادی وجود داشت که چرا مراکز خرید صرفا جایگاه خرید نبودند و بیش تر بُعدی فراغتی یافته بودند. یکی از مهم ترین دلایل این بود که فرهنگ رسمی مدیریت شهری در برابر ایجاد فضاهای مدرن فراغتی برای طبقه متوسط شهری مقاومت می کرد و چون این فضاها به نحوی بودند که با هنجارهای تعیین شده در اجتماع تناسبی نداشتند، گروه هایی از طبقات متوسط شهری از خیابان ها و پارک ها به درون این مراکز خرید مهاجرت می کردند. این مراکز به دلیل ساختار جدید شهری و جنس آدم هایی که در آن حضور داشتند امکان آزادی عمل بیش تری به این گروه های شهری می دادند، اما در عین حال، محدودیت هایی ساختاری و اجرایی همچنان برای حضور فراغتی و مصرف فرهنگی مردم درون این مرکز وجود داشت.

مالی شدن شهر؛ از بقالی تا مگامال (2)

بیش تر این مراکز با طرح و برنامه شهرداری ساخته شده بودند و روح حاکم مدیریت شهری بر آن ها مسلط بود و در مقایسه با مگامال های امروزی این مراکز کوچک و فاقد فضاهای تفریحی و فراغتی کافی بودند و توان سرگرم کردن مردم در همه روز را نداشتند. با این حال، مهم ترین فضا برای معنادار کردن استفاده از برندها و ایجاد نوعی مصرف کننده که بر تمایز می اندیشید، همین مراکز تجاری بودند. علاوه بر این، مهم ترین کاربرد این مراکز جای دادن طبقات متوسط شهری درون خود بود؛ طبقاتی که جای کمی در شهر داشتند. درواقع، درون مراکز خرید بود که نسل اول «پرسه زن» پس از انقلاب شکل گرفت.

در نیمه دوم دهه هشتاد جامعه ایران تغییرات زیادی کرده بود. یکی از این تغییرات کشف دوباره خیابان توسط شهروندان بود. پرسه زنی با ماشین هم گسترش بیش تری یافته بود. ماشین به دلیل محدویدت های قدم زدن برای نسل جوان و هم به دلیل آلودگی های شهری جایگزین قدم زدن شده بود.

در چنین وضعیتی، ترافیک نه مانعی برای اتومبیل سواری بلکه محملی کارا برای پرسه زنی با ماشین شده بود؛ چرا که هدف رسیدن به مقصد نبود و ایستادن در ترافیک بخشی از هدف پرسه زنی بود. پرسه زنی با اتومبیل ترکیبی بود از ایستادن در ترافیک و حرکت کردن در مسیری معین و تکرار شدنی. با این حال پرسه زنی با اتومبیل صرفا به معنای خروج جوانان از مراکز خرید بود، در حالی که بخش های گسترده تری باقی مانده بودند که هنوز از فضای مراکز خرید استفاده می کردند.

تبدیل مراکز خرید به چیزی به جز مرکز خرید استراتژی مصرف کنندگان در دهه هفتاد بود اما به مرور نقش خرید اهمیت بیش تری نسبت به قبل پیدا کرد و البته این اهمیت از دل تغییرات فرهنگی سر برآورد. مگامال های شکل گرفته در دهه نود با مراکز خرید از این منظر متفاوتند که صرفا مراکز خرید نیستند اما این طور هم نیست که خرید موضوعیت خود را از دست داده باشد. خرید، حالا، شکل بسیار پیچیده ای یافته است. اکنون این مراکز خرید هستند که به فرایند مصرف کردن بُعد می دهند و خریدار را به شهروندی فرهنگی تر ارتقا می دهند.

تولد مگامال ها در دهه نود

در دهه هشتاد شهر تهران تحولات بزرگی را پشت سر گذاشت. محمدباقر قالیباف از یک سو پروژه های عمرانی بزرگی چون بزرگراه دوطبقه صدر، بازسازی بافت های فرسوده، گسترش و توسعه ناوگان حمل و نقل شهری، توسه خطوط مترو را دنبال کرد و از سوی دیگر مشوق توسعه بلندمرتبه ها، برج ها و مگامال ها شد.

توسعه بزرگراهی و حل معضل ترافیکی به دلیل کمبود بوده به پروژه های دومی یعنی گسترش برج ها، بلندمرتبه ها و مگامال ها انجامید؛ چرا که صدور پروانه تجاری پنج برابر پروانه های عادی برای شهرداری درآمد ایجاد می کرد. جدای از حجم انبوه پروژه های عمرانی در شهر، همزمان با فعالیت شورای سوم شهر در اواخر دهه هشتاد، ساخت مگامال ها به شکل وسیعی آغاز شد. سرمایه گذاران عمده مال ها، شرکت های دولتی، بانک ها و موسسات مالی اعتباری بودند و حالا پرسش مهم این است که توسعه مگامال ها چه پیامدهای سیاسی- اقتصادی می تواندبر شهر داشته باشد؟

مالی شدن شهر؛ از بقالی تا مگامال (2)

وقتی غلامحسین کرباسچی فروشگاه های زنجیره ای شهروند و مراکز خرید را در دهه هفتاد دایر کرد، نگاهی غالب شد که او می خواهد نقش بازار سنتی را که با جناح سیاسی خاصی پیوند دارد کم کند و قدرت تازه ای به گروه جدید از بازار با مردمان جدیدی که مراکز خرید تولید خواهد کرد بدهد. اما اکنون داستان، متفاوت و پراهمیت تر شده است.

مگامال ها اساس از بازار مرکززدای کرده اند و نقش محدودی به آن در شهر داده اند. مگامال های جدید برخلاف مراکز خرید صرفا به عنوان مکان هایی برای خرید کالا طراحی شده بودند اما در دهه نود مگامال ها هویت فراغتی را در خود غالب کرده اند؛ و مجموعه ای از فضای بازی برای کودکان، فضاهای رستورانی و فود کورت، فضای هنری و سینمایی، فضاهای خرید به تفکیک علایق نسلی و سنی را در خود جای داده اند. زنجیره مصرف و خرید و فراغت در این مراکز کامل می شود. آن چنان که مال ها خرید را از فعالیتی مبتنی بر نیاز فعالیتی مبتنی بر فراغت تغییر داده اند.

ما اکنون با فرآیند انتقال مرکز شهر به مگامال ها مواجهیم. مراکز خرید دهه هفتاد قدرت مقابله با بازار را نداشتند و تک بعدی به پیش رفتند اما مگامال های امروزی صرفا با بازار رقابت نمی کنند، بلکه کل شهر را متاثر از خود می سازند. مگامال ها می خواهند جایگزین حضور مردم در شهر شوند و مردم را به جای حضور در خیابان برای همیشه درون خود نگاه دارند. حالا باز نه آن که دیگر قدرتی نداشته باشد بلکه میدان قدرت اقتصادی در شهر چندپاره شده است.

شهر تهران بین مگامال ها و بازار، دو لایه متفاوت از شهروند را درون خود پرورش می دهد. مال ها برای شهروندانی ساخته شدند که درون شهر زندگی می کنند و درون همین شهر به خرید می روند، و توسعه مال ها در کشور ما برخلاف الگوی آمریکایی که اساش بر حومه نشینی بود، جلو نرفت. تجربه توسعه مال ها در قلب شهر، به شکل گیری فضای زیست شهری جدیدی منجر شده است.

شکل غالب فراغت تهرانی ها، هنوز فراغت درون خانه هاست و حالا تنها کاری که مال ها می کنند بیرون کشیدن شهروندان از فضای بسته خانه به فضای بسته اما متنوع مال هاست. بدین ترتیب، مال ها الگوی فراغت را هم تغییر می دهند، اگرچه فراغت همچنان درونی باقی می ماند. از دیگرسو، از آن جا که به دلیل گرمای هوا در تابستان ها، قدم زدن و گذراندن وقت و خرید کردن در طول روز ساده نیست، مال ها در عصرهای تهران که گرمای هوا کم تر است برخلاف عصر های برلین یا وین که در سکوت می گذرد بسیار شلوغ اند و در شرایطی که هوای آلوده در دهه اخیر پرسه زدن بدون اتومبیل را در شهر دشوار کرده و قدم زدن در خیابان ها در اولویت شهروندان نیست، مال ها می توانند شهروندان را راحت تر به درون خود دعوت کنند.

ترافیک شهر نیز معضلی است که بخشی از شهروندان به خصوص خانواده ها را از خیابان ها دور می کند. در چنین وضعیتی مگامال ها، فضای بسته و خنک و سالم تری را برای زنان و کودکان فراهم می کنند. همه این ها را اگر در کنار فضای باز فرهنگی حاکم درون مال ها قرار دهیم، پی می بریم که چرا بیرون و درون مال ها می تواند برای طبقه متوسط شهری بسیار متفاوت باشد.

در تمامی دهه های تحریم بعداز انقلاب، مراکز خرید و حالا مگامال ها روزنه هایی کوچک از مصرف و پنجره ای به سمت کالاهای بازار جهانی بوده اند و رفتن درون آن ها همانند آن است که در سفری مجازی از شهر خارج شویم. کاری که مراکز خرید می کنند آوردن غرب مصرفی درون جامعه ای مذهبی و سنتی است.

خلاصه این که مگامال ها همچون شهری کوچک عمل می کنند و فضاهای مفقوده در شهر را جبران می کنند. در عین حال، فضاهای خیالی با ایماژهایی از جوامع غربی می آفرینند؛ ایماژهایی که مردم را مجذوب خود می کنند و درون مراکز خرید و مال ها نگه می دارند. مال ها بدون این که در جامعه و خیابان ضرورتا تغییری رخ داده باشد شهروندان را به تصاویری حواله می دهند که در مرز توهم، خیال و واقعیت قراردارند و فضای شهری جدید با کیفیت بالا یعنی شرایط آب و هوایی مطلوب و پاک و در عین حال غیرایدئولوژیک خلق می کنند. درواقع جهان، دودآلود، شلوغ  و ترافیک، گرم و ایدئولوژی زده بیرون را با جهان رویایی درون جا به جا می کنند تا ذهن در یک اشتباه روانی آن چه را دورن است همان بیرون تصور کند و توهم درون را بیرونی و بیرونی را توهم درون بپندارد.

نتیجه: مرکز خرید به جای میدان

چنان که اشاره شد، میدان های شهر به لحاظ فرهنگی و اجتماعی به درون مراکز خرید نقل مکان خواهند رکد و از این رو مراکز خرید و مال ها اهمیت مضاعفی برای شهر پیدا خواهند کرد. اما پرسش باقی مانده این است که آیا برای این مراکز می توان کارکرد سیاسی هم متصور شد؟ آیا جنبش های اجتماعی بزرگ خود را حول این مراکز تعریف خواهند کرد؟

مالی شدن شهر؛ از بقالی تا مگامال (2)

پاسخ این است که از همین حالا نشانه های سیاسی شدن مراکز خرید خود را نشان داده است و مرکز شدن مال ها به سیاست گذاری شهری جدیدی نیاز دارد؛ چرا که با ظهور مال ها پیکره بندی سیاسی- فرهنگی شهر به کل تغییر می کند. مراکز خرید جایگاه مهمی برای تحولات در آینده نزدیک خواهد بود و برخی از پیامدهای جایگزینی میدان به مراکز خرید در کشورهای دیگر نیز اتفاق افتاده است.

1- به حمله بنیادگرایان الشباب به مرکز خرید نایروبی در سومالی توجه کنید. شاید علتش جز این نباشد که مال ها و مراکز خرید، جهانی شدن مصرف و خلق مصرف کننده جهانی را ممکن کرده است. در چنین جوامعی، مراکز خرید و مال ها، فضاهایی برای غربی شدن فرض می شوند. وست گیت در نایروبی به عنوان محملی برای ورود به دنیای غرب تصور می شود. این نگاه که مراکز خرید تنها جیاگاه هایی در خدمت سرمایه داری نیستند و ابزاری در خدمت امپریالیسم هم محسوب می شوند، در آینده می تواند نوعی بنیادگرایی را دامن بزند که خود را در مخالفت با این نوع مراکز تعریف کند.

2- اعتراض فراگیر مردم علیه برنامه های دولت به بهانه ساخت یک مرکز خرید در پارک «گزی» استانبول در میدان تقسیم، نمونه دیگری است که اعتراض علیه ساخت مرکز خرید را با سیاست گره می زند. این بار بیش تر سکولارها اعتراض را بهانه ای علیه برنامه های یک جانبه و اقتدارگرایانه دولت اردغان ساختند.

3- اعتراض فراگیر مردم هنگ کنگ علیه سیاست های چین که نوعی اعتراض دموکراسی خواهانه محسوب می شود، باعث تحصن و اعتراض مردم در یکی از مهم ترین مراکز خرید هنگ کنگ (نیوتاون پلازا) شد. اعضای گروه اشغال کننده مرکز خرید از پکن خواستند تا از برنامه هایش برای نظارت بر کاندیداهای انتخابات سال 2017 ریاست دولت محلی هنگ کنگ منصرف شود. تصرف کنندگان مرکز خرید، این فضا را در عمل جایگزین میدان ها در بهار عربی کرده بودند.

4- اعتراض ده هزار نفری یهودیان ارتدوکس در 2015 در اشدود، پنجمین شهر بزرگ فلسطین اشغالی، علیه باز بودن مرکز خرید در روز شنبه، نمونه دیگری از سیاسی شدن مرکز خرید است. این مرکز خرید جدیدالتاسیس، موجب تنش میان سکولارها و بنیادگرایان یهودی در این شهر شده است. بنیادگرایی یهودی، نه زیر پا گذاشتن حقوق انسانی، جنگ و نسل کشی بلکه باز بودن مرکز خرید در روز شنبه را مخالف ارزش های مذهبی تصور کرده است.

این مثال ها نشان می دهند که مراکز خرید چگونه می روند تا به موضوع و جایگاه مناقشه تبدیل شوند. مال ها فرصتی برای اعتراض و تجمع برای همه گونه های مردم از بنیادگرا و سکولار تا دموکراسی خواه فراهم کرده اند. حالا، اجتماعی که حول مراکز خرید شکل می گیرد صرفا اجتماع مصرف کننده و خریدار نیست؛ و فضای این مراکز از پتانسیل تبدیل شدن به فضای میدان های شهر در آینده نزدیک برخوردار است. مراکز خرید، میدان های جدید و در نتیجه قلب جدید شهر هستند؛ به خصوص این که در شهرهایی مانند تهران در قلب شهر تاسیس شده اند و نه در حاشیه آن ها.