سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

عبور از درد با عشق


استادیوم مملو از جمعیت است .از میانه میدان توپ به پسر جوان و خیلی ریز نقش می‌رسد و به پاهایش می‌چسبد.




 
صبح بخیر:  استادیوم مملو از جمعیت است .از میانه میدان توپ به پسر جوان و خیلی ریز نقش می‌رسد و به پاهایش می‌چسبد. یكی از بازیكنان حریف با قدرت زیاد به سوی پاهایش حمله می‌كند اما او با پای چپ، سمت راست حركت می‌كند و مدافع تنومند به جای توپ هوا را می‌زند و او با توپی كه برایش بزرگ‌تر از حد معمول است و انگار به پاهای كوچكش چسبیده از نیمه زمین با سرعت زیاد به سمت دروازه حریف حركت می‌كند. او از روی سكوهای ورزشگاه در میدان بازی مثل لكه‌ای كوچك به‌نظر می‌رسد. در تیرماه سال 1987 او در قسمت نامناسب شهر روزاریوی آرژانتین به دنیا آمد. پدرش كارگر كارخانه بود و مادرش نظافتچی. وقتی هم كه به دنیا آمد زندگی آن‌ها قوز بالا قوز شد چون با این وضعیت مالی و معیشتی باید از یك بچه بیمار نگهداری می‌كردند. به او لقب «كك» داده‌اند چون در میان غول‌های تنومندی كه در زمین فوتبال هستند او مانند این حشره كوچك و حتی غیرقابل مشاهده است. موهای لخت و روشنش روی پیشانی‌اش ریخته و چهره‌ای معصومانه دارد. چهره‌ای كودكانه دارد و انگار هنوز ریش و سبیلش درنیامده است.


 
او از میانه زمین مثل لكه‌ای كوچك و مهارنشدنی حركت می‌كند، یك بازیكن قوی دیگر به قصد گرفتن توپ و قلم كردن آن پاهای ظریف خیز برمی دارد اما لكه كوچك با پیچ و خمی كه به بدنش می‌دهد بدون آن‌كه كوچك‌ترین ضربه‌ای بخورد رد می‌شود. بازیكن حریف مستاصل از زمین بلند می‌شود و دنبال او شروع به دویدن می‌كند. مدافع در مغزش به این فكر می‌كند كه این بچه چگونه می‌تواند اینگونه پیش برود اما «كك از او دور‌ و دورتر می‌شود.»

لیو تا 10 سالگی مثل بچه‌های دیگر زندگی می‌كرد اما از این سن دیگر رشد بدنش متوقف شد. بچه‌های همسن و سال او رشد می‌كردند و استخوان می‌تركانند اما او همان‌طور كوچك مانده بود. در مدرسه با او مثل بچه‌های عقب مانده رفتار می‌كردند. صدایش هم مثل بقیه پسر بچه‌ها دورگه نشده بود. خورخه و سیلیا پدر و مادرش از این موضوع ناراحت بودند و لیو را پیش دكترهای مختلف برند. پزشكان تشخیص‌شان این بود، لیو به نوع كمیابی از بیماری نانیسم مبتلا است. در این بیماری هورمون‌های رشد بدن به‌طور نامنظمی كار می‌كردند و همین موضوع باعث شده بود، تا او دست و پاهای كوتاهی داشته باشد و مثل دیگر همسن و سال‌هایش رشد نكند. مشكل بزرگ‌تر این بود، جدا از هورمون‌های رشد هورمون‌های دیگر بدن نیز درست كار نمی‌كردند. از همان كودكی هم فوتبال بازی می‌كرد اما همیشه از همه كوچك‌تر بود و همه فكر می‌كردند لیو عقب مانده است. در 10، 11 سالگی قد او چیزی در حدود 140 سانتی متر است و این موضوع دردناكی برای او است كه آرزوهای بزرگی دارد. پدر و مادرش هم مثل همه آرژانتینی‌ها عاشق این هستند كه فرزندشان دیه‌گو مارادونا شود اما بیماری هر 3 آن‌ها را ناامید كرده است و لیو واقعا در فوتبال استعداد دارد. لباسی كه باشگاه به او داده تا زیر زانویش می‌آید و كفشی كه اندازه پایش باشد نیست و مجبور است كفش‌های شماره بزرگ‌تر را بپوشد. او برای این‌كه بتواند بازی كند مجبور است بند كفش‌ها را آنقدر سفت ببندد تا بتواند در زمین بدود. با تمام این اوصاف لیو مهارت وصف‌ناشدنی در بازی فوتبال دارد، هرچند كمتر كسی او را به دلیل اندام ریز و ناقصش جدی می‌گیرد اما او و خانواده‌اش حال و روز خوشی ندارند. آن‌ها نمی‌دانند با این شرایط چه می‌شود كرد. خورخه درآمد چندانی ندارد و می‌داند برای هزینه پسرش باید پول زیادی داشته باشد.همه این‌ها لیو و خانواده را تا مرز ناامیدی كامل از آینده پیش برده است. تنها راه چاره بمباران هورمونی بدن لیو با هورمون «جی اچ» است. روش درمانی كه شاید جواب بدهد و بتوان درهرسال چند سانتی‌متر به قد لیو اضافه كرد ولی این روش درمان برای خانواده‌اش بسیار گران است. ماهانه 900دلار آن هم در اوایل دهه 90 برای خانواده لیو چیزی شبیه به پرواز كردن بدون بال است.
 


او با توپ كه با آن قامت كوچك و توپی كه برایش بزرگ‌تر از حد معمول است به محدوده هجده قدم نزدیك می‌شود. یك مدافع خشن كه می‌خواهد مانع حركتش شود سر می‌رسد كه مدافع تعادلش را از دست می‌دهد و او مثل آب خوردن از چپ وارد محوطه جریمه می‌شود. حدود 100 هزار جمعیت حاضر در ورزشگاه مثل صحنه فیلم كه دكمه پاور را فشار داده باشید، فریز شده‌اند. انگار جادوگر با عصای كوچكی كه روی آن ستاره درخشانی قرار دارد همه را جادو كرده و زمان برای لحظه‌ای متوقف شده باشد.

استعداد‌یاب‌ها در زندگی فوتبالیست‌های آمریكای جنوبی حتی از خانواده هم مهم‌تر هستند. آن‌ها هستند كه سالانه چند بچه فقیر را از فرش به عرش می‌رسانند. آن‌ها مهم‌ترین اتفاقات زندگی كودكان فقیری هستند كه رویاهای بزرگی دارند. مثل فرشته‌های كارتونی كه آرزوهای دست‌نیافتنی را برآورده می‌كنند. استعدادیاب‌های فوتبال مثل فالگیرهایی هستند كه آینده را می‌بینند. آن‌ها می‌دانند كه یك كودك 10، 12 ساله می‌تواند تبدیل به ستاره‌ای بزرگ شود. یكی از همین فالگیرهای قهار یك روز روی سكوی ورزشگاه «نیو اولد بویز» نشسته و در حال تماشای بازی بازیكنان نوجوان است. از آنجایی كه خبره كارش است دیدن چند دقیقه از بازی این بچه‌ها از پشت عینك دودی هم كفایت می‌كند. بلند می‌شود و از مربی می‌خواهد تا با پدر كوچك‌ترین بازیكن زمین حرف بزند. خورخه وقتی با پیشنهاد استعدادیاب برای رفتن به اسپانیا مواجه می‌شود نمی‌داند باید چه كاری انجام دهد. اگر این همه راه از آرژانتین به اسپانیا برود، آن هم با این وضع خراب مالی و مسئولان بارسلونا لیو را نخواهند او باید چكار كند. او می‌داند كه لیو نیاز به درمان دارد و همچنین باید مخارج خانواده‌ای كه به كشوری غریب می‌روند تامین شود. معلوم نیست در آن دقایق در ذهن خورخه چه می‌گذشت اما احتمالا بزرگ‌ترین دلیلی كه برای رفتن آن‌ها به بارسلونا وجود داشت ایمانی بود كه به پسر نحیفش داشت.
 


وارد محوطه جریمه شده، مقابلش حالا دروازه‌بان بلند قامتی است كه از حضور او در آن منطقه ناراحت است. دروازه‌بان خودش را آماده مهار توپ می‌كند. او فكرش را كار می‌گیرد تا توپ را كه به‌نظر برایش سنگین به‌نظر می‌رسد بزند اما مدافعی كه لحظاتی پیش در اثر دریبل او زمین خورده بود از پشت سر می‌رسد. این‌بار فرصت خطا نیست و او باید توپ را بگیرد. لحظه‌ای صدای نفس مدافع را می‌شنود كه با هیجان به او رسیده... با پای چپ توپ را عقب می‌كشد و مدافع باردیگر به جای توپ هوا را می‌زند. حالا او است و دروازه...

روز مهمی است. خورخه با هر بدبختی چمدان‌ها را بسته و به بارسلونا آمده تا شاید زندگی‌اش تغییر كند. او حالا روی سكو در فاصله چند متری یكی، 2 مرد با كت و شلوار و عینك‌های گران‌قیمت نشسته و قلبش از هیجان دارد از سینه‌اش در می‌آید. لیو هم در كنارش روی سكوهای باشگاه تنیس نشسته و به آن وضعیت ناهمگون نگاه می‌كند. بعد از لحظه‌ای مردان كت و شلوار پوش به سمت آن‌ها می‌آیند. یكی از آن‌ها كارلوس ركساچ است. مدافع سرشناس و سابق بارسلونا كه حالا مدیر فوتبالی این باشگاه است. او رو به خورخه می‌كند و حرفش را می‌زند. لیو محو تیپ و قیافه و ابهت ركساچ شده كه با مهربانی به او نگاه می‌كند. ركساچ تنها 5 دقیقه از بازی لیو را دیده و تصمیمش را گرفته است. او دقایقی قبل به مرد همراهش گفته بود: «این پسر یك جواهر است. وقتی بازی‌اش را دیدم انگار داشتم به یك موسیقی فوق‌العاده گوش می‌دادم.» ركساچ به خورخه می‌گوید كه لیو را برای بارسا می‌خواهد؛ خورخه موضوع درمان لیو و هزینه اقامت خانواده را در بارسلونا وسط می‌كشد. ركساچ لحظه‌ای فكر می‌كند. نمی‌خواهد این پسر كوچك را از دست بدهد. او فوق‌العاده بازی می‌كند؛ پس از جانب خودش قول می‌دهد كه هزینه درمان و اقامت خانواده را می‌پذیرد. خورخه مثل همه آدم‌های فقیری كه در این شرایط قرار می‌گیرند سخت می‌تواند باور كند پس از ركساچ می‌خواهد نامه‌ای كتبی به او بدهد. ركساچ از دوستش یك خودكار می‌گیرد اما كاغذی وجود ندارد؛ دست می‌كند توی جیب كتش و دستمالش را درآورده و شروع می‌كند روی آن متن قرارداد را می‌نویسد. خورخه با خوشحالی آن ‌را امضا می‌كند و چشمان لیو از این اتفاق بزرگ می‌درخشد. در سال2000 یعنی سالی كه با آغاز آن یك قرن به پایان رسید یكی از اتفاقات مهم دنیا رقم خورد؛ این اتفاق نه جنگ جهانی سوم بود و نه اكتشاف یك ماده جدید، این قرارداد بارسلونا و لیو بود.
 


حالا اوست و دروازه‌ای تنها با یك دروازه‌بان. در ذهنش در عرض چندصدم ثانیه مثل قوی‌ترین روبات‌های پردازشگر جهان همه چیز را مشاهده می‌كند. حتی تماشاگرانی كه با دهان باز و مسخ شده تمام نگاه‌شان به اوست. برای لحظه‌ای به قبل برمی‌گردد. به روزهای پس از امضای قرارداد روی دستمال. در آن روزها كه بمباران هورمونی تمام توانش را گرفته بود. دائم بالا می‌آورد، انگار عضلاتش در حال پاره شدن بودند، حس می‌كرد استخوان‌هایش دارند از هم متلاشی می‌شوند. اما او برای یك لحظه هم عشق به فوتبال را فراموش نكرد. او در تمام این مدت كه مرگ را احساس می‌كرد فقط و فقط به فوتبال و موفقیت می‌اندیشید؛ به روزهایی فكر می‌كرد كه پزشكان با لبخند به او می‌گفتند دست و پایش چند سانتی‌متری بلند‌تر شده و این او را نه به خاطر این‌كه زیباتر می‌شد بلكه چون می‌توانست بهتر و بیشتر فوتبال بازی كند به حد مرگ خوشحال می‌كرد.
 


حالا او مقابل دروازه است. برای لیو كه از اتفاقات سختی مثل بیماری نانیسم گذشته و تمام لحظات زندگی‌اش را وفق فوتبال كرده این راحت‌ترین كار است. او با پای چپ كوچك و هنرمندش توپ را آرام به گوشه دروازه می‌فرستد. دروازه‌بان مسخ شده نمی‌تواند كوچك‌ترین حركتی بكند و استادیوم از شادی منفجر می‌شود.

لیونل مسی چندی قبل برای سومین بار متوالی بهترین بازیكن فوتبال جهان شد. او امروز موفق‌ترین بازیكن فوتبال كره خاكی است در حالی‌كه هنوز جثه‌اش از تمام بازیكنان دیگر كوچك‌تر است.


ویدیو مرتبط :
درد عشق

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

عشق ورزی دردناک/ بررسی علل درد هنگام رابطه زناشویی



رابطه جنسی دردناک,آمیزش دردناک در زنان,علل درد هنگام نزدیکی

عشق ورزی دردناک/ بررسی علل درد هنگام رابطه زناشویی
در این مطلب دکتر فرهمند در رابطه با علت رابطه جنسی دردناک توضیحاتی میدهد. عشق بازی یکی از لذت بخش ترین فعالیت های انسانی است. آنگاه که هم رایی و همراهی باشد، دو تنی که در هم می آویزند و در هم می پیچند، با ناز و نوازش، با بوس و کنار می آغازند. به تماس پوست ها و تن ها می رسند و آنگاه با فریادی ، اوج لذت و کامیابی خود را انگار به جهان اعلام می کنند. این بهترین حالت رابطه ی جنسی است.


این وضعیت ، اما در بسیاری از زوج ها ، وضعیتی آرمانی و دست نیافتنی باقی می ماند. بسیاری از عشق بازی ها " میان- مایه " ( médiocre) می مانند و پیش تر نمی روند. در آن نه اوج و فرازی هست و نه هم رایی و همراهی. زن و مرد (در رابطه ی دو جنسی) « hétérosexuel »به کمترین یا به کم دردسرترین رضایت می دهند ، با هم می خوابند و تنش های عصبی را آرام میکنند. هر یک به دلایل گوناگون چنان دور از شادمانی جنسی هستند که هم آغوشی بیشتر به ادای وظیفه می نماید تا به عشق ورزی .


عشق که واژه ی بزرگی است، معنای زندگی است ، به کناری نهاده می شود و آمیزش تسلابخش جای عشق بازی می نشیند.
بدتر از این هم هست. در این نوشته می خواهم به همین بدتر ها بپردازم : انواع دردهای هنگام عشق ورزی در زن و مرد. این عشق ورزی های درد زا ، یا درد انگیز، تنها ناشی از گرفتاری های جسمی - فیزیکی ( organique) نیست بخش بزرگی ریشه در روان و رفتار و ارتباط ما با آن فرد مشخص دارد . همه را به خلاصه خواهیم دید .


آمیزش دردناک در زنان :
حدود بیست در صد خانم هایی که به مطب سکسولوژی مراجعه می کنند از دردناکی آمیزش جنسی گله دارند ، در بیشتر موارد سبب این درد آماده نبودن زن برای پذیرش مرد در درون خود است . اگر بانو به اندازه ی کافی تحریک نشده باشد ، ماهیچه های زیر شکمی اش خوب شل نخواهد شد، مهبل ( vagin) خوب خیس و لزج نخواهد بود ، در چنین حالتی دخول ( pénétration) بی تردید ناخوشایند و شاید دردزا میشود .علت درد می تواند جسمی یا روانی باشد، در بسیاری افراد هر دو علت با هم وجود دارند.


1- علت های جسمانی
هر بانویی که احساس درد در نزدیکی می کند بد نیست که ابتدا خودش کمی دستگاه جنسی اش را "معاینه " کند ببیند آیا جای زخمی، جوش خوردگی ای، تغییر بافتی حس می کند یا نه ؟می تواند با انگشت خود دریابد که آیا نقطه ی حساس و دردناکی در واژن وجود دارد ، قسمتی از واژن منقبض شده یا کشیدگی غیر عادی دارد؟


به دقت توجه کند :
-  آیا درد تنها علامت است یا همراه با درد سوزش و خارش هم هست
-  ترشح غیر عادی و احتمالا چرکی هم وجود دارد یا نه ؟
-  آمیزش دردناک در زمان های بخصوصی در رابطه با خونریزی ماهانه پیش می آید ؟
- بعضی وضعیت های هم آغوشی دردناک است یا هر نوع عشق بازی ؟
- درد در تمام مدت آمیزش وجود دارد یا تنها در شروع دخول ،یا در پایان دخول ،یا چند ساعت پس از دخول ؟
توضیح این نکته ها به پزشک در تشخیص بیماری کمک میکند.


2- دردهای ابتدای دخول
وقتی شروع دخول دردناک است ، پزشک پیش از هر تشخیص دیگری باید متوجه عفونت بشود.
- بیشتر وقتها, عفونت مثانه(cystite)
- گاهی عفونت قارچی (mycoses)
- بیماریهای آمیزشی (Infection Sexuellement Transmissible )
- بیماری های پوستی مثل اگزما
- ناهنجاریهای اندامی - تشریحی (anatomique ) : پس از آبستنی دشوار ، اپیزیوتومی بد دوخته شده
- به ندرت انقباض و سختی لیگامان ها
- پرده بکارت سفت و سخت
- نا هنجاری های ساختمان مهبل (malformations vaginale )
بیشتر این دسته از مشکلات را میتوان با معاینه بالینی تشخیص داد.


3- دردهای عمقی مهبل (vagin )
این درد ها ناشی از بیماری های دستگاه جنسی زنان است :
- فیبروم های رحمی
- کیست های بزرگ تخمدان
- اندومتریوز ( که می تواند باعث نازایی و درد ماهانه هم شود)
- جراحی و درمان هورمونی
- زخم های سر رحم
- عفونت لوله ها (salpingite)


4- مشکلات روانی
بانویی که از دخول کمی وحشت دارد ، عضلات پیرامون دستگاه جنسی اش منقبض می شود و ترشح لیز مهبلی نخواهد داشت. هر کوششی ، برای دخول دردناک خواهد بود. با هر تلاش مجدد برای عشق ورزی دور باطل : « کوشش برای دخول!وحشت از درد!انقباض عضلات و خشکی واژن! پیدایش درد واقعی » برقرار می شود و به تدریج امکان آمیزش طبیعی کم و کمتر.


ریشه های این نوع وحشت از دخول را باید در روانشناسی بیمار جست :
- خوف از بیماریهای آمیزشی
- تصور بزرگی نرّگی(la verge) ونبود جای کافی برای آن
- نگرانی از توانایی خود در کام بخشی به همسر
- برخوردها و دعواها با همسر همه ی اینها به شکل « درد » در آمیزش ظاهر می شوند . گاهی هم علت واقعی درد نهفته تر است و در تناقضات ناخودآگاه جا دارد .


این دردهای « روانی » آمیزش ، با تدبیرهای گوناگون روان درمانی مدرن بهبود پذیر هستند :
-  روش رفتار - ادراک درمانی (TCC : Thérapie Comportementale et Cognitive)
-  خواب بری و خود خواب بری (Hypnose et Autohypnose)
- یادگیری شل کردن عضلات (Relaxation )
- درمان جنسی (Sexotherapie )
- درمان اختلالات زناشویی (Thérapie de couple)
همراه با این روش ها، می توان از داروهای آرام بخش و محلول های لیز کننده (lubrifiant ) نیز استفاده کرد.


5- خشکی مهبل
یکی از مهم ترین علل دردناکی آمیزش است. در فرانسه  %10خانم ها گرفتار خشکی واژن هستند. این خشکی در بیشتر موارد موقتی است اما می تواند تاثیرهای ناگوار و دراز مدت بر میل جنسی بگذارد.


بررسی آماری موسسه ی لویی هاریس در سال 2003 نشان داد که 68% زنان آشنا به این گرفتاری هستند. برای بیشتراین خانم ها گفتگو در این باره راحت تر بود تا بحث مثلا در باب مشکلات روابط جنسی یا بیماری های آمیزشی.بیشتر خانم ها به دنبال درمان این مشکل هستند اما بیست و یک در صد هم کاری برای حل گرفتاریشان انجام نمیدهند و میگویند اهمیتی ندارد و خودش خوب خواهد شد. 57% خانم ها معتقدند که خشکی واژن یکی از مهمترین عوامل پیدایش مشکلات در زندگی زناشویی شان شد.


دو گروه از بانوان حساسیت بیشتری به این مشکل نشان دادند ...
- خانم های زیر فشار عصبی (stressée )
- خانم های زیر چهل سال. در 5% خانم هایی که هیچ درمانی را پی گیری نکرده بودند ، هر نوع رابطه جنسی قطع شد.


دیگر از مهمترین علت های خشکی واژن یائسگی است اما به نظر می رسد که خانم های یائسه ، خشکی واژن را آسان تر تحمل می کنند . پژوهش ها نشان می دهند که هر چه زندگی جنسی پیش از یائسگی پر بار تر و جوشان تر باشد ،  پس از یائسگی هم شکوفاتر خواهد بود .
از سوی دیگر زنانی که زندگی جنسی رضایت بخشی نداشته اند ، یائسگی را بهانه مناسبی برای تعطیل روابط جنسی می یابند .حال آن که یائسگی لزوماً با کاهش میل جنسی همراه نیست ، نگرانی آبستنی دیگر وجود ندارد ، فرزندان بزرگ شده اند و بار وظایف مادری کمتر شده ؛ حالا می توان به خود و به همسر پرداخت و نگذاشت تمایل جنسی رو به سردی رود.


برای درمان خشکی واژن از سه روش استفاده میشود :
- مواد مرطوب کننده موضعی
- درمان با هورمون های جانشین
- درمان جنسی (Sexotherapie)


آمیزش دردناک در مردان
در مردان دو نوع درد داریم :
- درد نرّگی (Verge Pénis  ) در حال خیزش ( Erection )
- درد هنگام انزال ( Ejaculation )


درد آلت تناسلی
این درد ها یا ناشی از بیماری پیرونی ( La Peyronie ) ست ، یا بیماری های مربوط به آلت تناسلی ختنه نشده.
1- بیماری پیرونی فیبروز ستون های غاری (Corps Cavrneux) ست . این قطعه های فیبروزه می توانند ضخیم و کلسیفیه شوند. نتیجه کج شدن نرٌگی به سمتی ست که پلاک فیبروزه وجود دارد. در چنین حالتی دخول مشکل و گاهی ناممکن ست. درمان در بیشتر موارد جراحی است و حذف پلاک فیبروزه.


2- تنگی حلقه ی پیرا پوست ( Prépuce ) = بیماری فیموسیس ( Phimosis ) چنین تنگی و چسبندگی خیزش را دشوار و آمیزش را دردناک می کند. بیشتر اوقات این چسبندگی همراه با کوتاهی لگام نرٌگی (frein du pénis ) ست. گاهی این تنگی و چسبندگی چنان شدید است که کلاهک نرٌگی ( gland du pénis ) را می فشارد، این را پارافیموسیس می نامیم و یکی از اورژانس های پزشکی ست .
گاهی کوتاهی لگام منجر به پارگی آن در حال عشق ورزی یا خودارضایی می شود. این پارگی درد و خون ریزی چشمگیری به همراه دارد، اما عارضه ی خوش خیمی ست.


دردهای انزال :
1- عفونت های پیشابراه (urétrites): بیشتر ناشی از عفونت های آمیزشی ( IST : Infection Sexuellement Transmissible ) ست. معمولا این بیماری ها با ترشحات مجرای ادراری همراهند.


2- عفونت های ادراری : معمولا همراه با سوزش هنگام ادرار
3- عفونت اسپرم : کمتر شایع است. در جوانان پیش از هر تشخیص دیگر باید به کلامیدیا شک برد. آزمایش و درمان زوج(partenaire )را نباید از یاد برد . در هر سه مورد آزمایش ادرار و اسپرم ضروری ست و گاهی نیز اکوگرافی پروستات.


شکستگی نرٌگی شاید شکستگی مناسب ترین واژه برای این حادثه نباشد : در آلت تناسلی استخوانی وجود ندارد که بشکند یا نشکند. اما این اصطلاح کمک می کند که ماجرا را آسان تر درک کنیم. هنگام عشق ورزی با یک حرکت نابجا ، مرد ناگهان صدایی شبیه شکستن استخوان می شنود ، درد شدیدی حس می کند و می بیند که بیضه هایش ورم کرده. نگاهی به عضو دردناک نشان می دهد که انگار آلت تناسلی شکسته.


 واقعیت این است که غشاء سختی (Albuginée ) دور آلت تناسلی و ستون های غاری را می پوشاند. این غشاء می تواند در اثر فشار و حرکت های کمی « آکروباتیک » پاره شود. این غشاء در آلت تناسلی خوابیده ، نرم و با انعطاف است ؛ اما در هنگام خیزش (Erection) سفت و سخت می شود و می تواند پاره شود ، « بشکند ». در چنین حادثه ای باید به سرعت به اورژانس مراجعه کرد، تا رسیدن به اورژانس باید آلت تناسلی را با پارچه ای پر از یخ پانسمان کرد تا هماتوم بدتر نشود.پارگی غشاء با شنیدن جریان حادثه و معاینه بالینی عضو بیمار تشخیص داده می شود.


درمان جراحی است : تخلیه هماتوم و ترمیم غشاء پاره. هماتوم تخلیه نشده می تواند فیبروزه شود، به آلت تناسلی شکل و حالت غیر طبیعی بدهد، به کارکرد طبیعی خیزش آسیب های جدی برساند و سرانجام به ناتوانی جنسی منجر شود.
درمان بهنگام و چند هفته استراحت عشقی پیشگیر چنین ضایعاتی ست.
در عشق ورزی هم ( چون بسیاری دیگر از زمینه های زندگی ) با کمی احتیاط ، و فقط کمی ، می توان بسیار لذت برد و نه خود و نه عضوی از خود را برباد داد.
منبع : ir-med.com