سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

زندگی به سبک مربیان موفق فوتبال


کارسون می گوید: «یک مقایسه عادلانه بین جهان کسب و کار و جهان فوتبال مقایسه مربی سابق بارسلونا پپ گواردیولا و استیو جابز، مدیرعامل قبلی شرکت اپل است. هر دوی آنها برای چشم اندازهایشان تلاش کردند و به آن رسیدند.





مجله پنجره خلاقیت:
کارسون می گوید: «یک مقایسه عادلانه بین جهان کسب و کار و جهان فوتبال مقایسه مربی سابق بارسلونا پپ گواردیولا و استیو جابز، مدیرعامل قبلی شرکت اپل است. هر دوی آنها برای چشم اندازهایشان تلاش کردند و به آن رسیدند؛ در مورد جابز، طراحی محصول نوآورانه و در مورد گواردیولا یک سبک بازی جدید و هر دو سازمان های خودشان را همراه با خودشان به پیش بردند.»



بازیکن سابق سلتیک وتاتنهام، رامون وگا، یکی از معدود افرادی است که در لبه تیز هر دو عرصه فوتبال و کسب و کار فعالیت کرده است. کاپیتان سابق تیم ملی سوییس معتقد است که او در طول زندگی حرفه ای ورزشی اش چیزهای بسیار زیادی را از مربیانش یاد گرفته است که او را برای راه اندازی شرکت مدیریت دارایی خودش آماده کرده است.

کارسون می گوید: «مربیان رده بالایی همچون ژوزه مورینیو، در مدیریت آرایش و درخواست های پیچیده سهامداران، بسیار ماهر هستند؛ مهارتی که بسیار شبیه به مهارت بسیاری از مدیران ارشد اجرایی است.»

در سال 2012، سرمربی پیشین منچستریونایتد، سر الکس فرگوسن، کانون توجه مطالعات مدرسه کسب و کار هاروارد درباره مدیریت بود. طبق گفته های مایک کارسون، کسانی که در کسب و کار تجارت هستند، می توانند چیزهای بسیار زیادی را از تجزیه و تحلیل رفتارها و اعمال مربیان موفق فوتبال مانند فرگوسن یاد بگیرند.

وقتی محققان مدرسه کسب و کار هاروارد، تصمیم به مطالعه رفتارها و اعمال مدیرانس طح بالا میان سازمان های بزرگ می گیرند، خیلی ساده است که تنها بر مدیران اجرایی بلند پرواز جهان اقتصاد و تجارت تمرکز کنند. در عوض، این بار آنها این عرف را کنار گذاشتند و یک مدیر فوتبالی را زیر ذره بین قرار دادند؛ سر الکس فرگوسن.

سرمربی پیشین منچستریونایتد یکی از موفق ترین مربیان تاریخ است و در 5 دهه مربیگری اش، برنده یک گنجینه واقعی از جوایز، جام ها و قهرمانی ها شده است. همه این عناویناو بسیار تاثیرگذار هستند اما آیا اصلا فرگوسن چیزی درباره مدیریت کسب و کار می دانست که این مطالعه عمیق روی او صورت گرفت؟

فرگوسن خیلی زیاد می دانست! البته با توجه به گفته های مایک کارسون. او برای تالیف کتابش با عنوان «مدیر: در ذهن مربیان فوتبال چه می گذرد» سال گذشته را صرف مصاحبه با مربیان سطح بالای فوتبال، از جمله سر الکس فرگوسن کرد.



کارسون توضیح داد: «مردم فکر می کنند فوتبال فقط درباره خرید و فروش بازیکنان و انتخاب تیم است اما در واقع این فقط بخش نسبتا کوچکی از آن است. فوتبال همچنین در این باره است که چگونه می توانم خودم را مدیریت کنم؟ چگوه می توانم تیمم را مدیریت کنم؟ و چگونه می توانم دیگران را مدیریت کنم؟»

او اضافه کرد: «خواه شما مدیریت یک باشگاه فوتبال و تمام زیرساخت های پشت آن را برعهده داشته باشید ... یا اینکه در حال مدیریت یک شرکت بزرگ باشید، مهارت های انسانی کاملا مشابهی نیاز دارید.»

بازی تاکتیکی

همانند محققانی که فرگوسن را زیر ذره بین مطالعه شان بردند و سال گذشته او را دعوت کردند که در دانشگاه هاروارد سخنرانی کند، کارسون به شباهت هایی میان بهترین مدیران اجرایی و برترین مربیان فوتبال اشاره می کند که چگونه تلاش می کنند تا ساختارهای بلندمدت و ارزش های لازم برای پرورش فرهنگ موفقیت را ایجاد کنند.

او در ضمن به شباهت های موجود در مدیریت استعدادهای برتر، پرورش و توسعه سبک رهبری یک به یک اثربخش و همچنین در نظر گرفتن نیازهای گروه های مختلف ذینفع در سازمان اشاره می کند. کارسون می گوید: «ویژگی اخیر چیزی است که بهترین مربیان فوتبالی به خصوص آن را خیلی خوب انجام می دهند. مربیگری فوتبال بی شباهت به مدیر ارشد اجرایی بودن نیست؛ جایی که شما مجبورید نیازهای طرفین گوناگون از جمله سرمایه گذاران، سهامداران، کمیته ها، مشتریان، مراجعان، مصرف کنندگان وسهامداران عمومی را تامین کنید.»

او اضافه می کند: «هیچ کسی نیست که همیشه این کار را درست انجام دهد اما برای مربیان باشگاه های بزرگ و تیم های ملی، به راستی مخاطرات بسیار زیادی وجود دارد. علایق و رفتارهای ژوزه مورینیو، آرسن ونگر و اخیرا سر الکس فرگوسن، زیر ذره بین دائمی مطبوعات و موشکافی رسانه هاست و آنها معاملات و مذاکرات مکرری با مطبوعات معروف و تاثیرگذار، مالکان باشگاه ها، ایجنت ها و استعدادهای برتر و بازیکنان گرانقیمت دارند.»

سبک های متضاد

اما با وجود این شباهت های گسترده، روش های روزانه استفاده شده در پرورش روابط مجود در ورزش و کسب و کار، در اکثر موارد بسیار متفاوت است. برای مثال ژوزه مورینیو اغلب افکار عمومی را نسبت به مقامات باشگاه ها و رقبا تحریک می کند، بعید است سطح ادب مورد انتظار از یک مدیرعامل یا یک مدیر اجرایی را از او ببینیم.



رفتار ناپسند سر الکس فرگوسن (وقتی که در نزدیکی صورت بازیکن می ایستد و با نهایت صدایش، فریاد می زند) یا خلق و خوی تند مزاج سرمربی بوروسیا دورتموند، نورگن گلوب، در کنار زمین، به نظر می رسد به سختی می تواند برای حساسیت های تصفیه شده دنیای کسب و کار مناسب باشند.

به هر حال، به گفته پروفسور یان کلارک، رییس دانشکده کسب و کار دانشگاه ادینبورگ، این تکنیک های هیجانی و احساسی، همچنان نمایانگر برخی از مشخصات و صفات مدیریت است که تجارت پیشگان می توانند آنها را برای اهداف خودشان سازگار کنند.

کلارک توضیح می دهد: «یکی از اصلی ترین چیزهایی که افراد شاغل در کسب و کارها می توانند از مربیان ورزشی یاد بگیرند، شور و اشتیاق است. بسیاری از مربیان ورزشی رده بالا، این ویژگی را دارند اما رهبران کسب و کار خیلی کمی هستند که آن را آشکارا در سازمانشان یا در محیط خارج نشان دهند.»

در این راستا، کلارک می گوید: «چیزهای زیادی وجود دارد که تجارت پیشگان می توانند از آنهایی که در ورزش هستند، اتخاذ کنند. من فکر نمی کنم در حال حاضر به اندازه کافی از آنها استفاده می شود.»

انتقال مهارت ها

شاید یکی از دلایل اصلی اینتبادل نکردنی ادگیری در میان فوتبال و کسب و کار این واقعیت است که تعداد کمی از افراد در لبه تیز انتهایی هر دو رشته فعالیت کرده اند. یک نفر که در این مورد استثناست، مدافع پیشین تاتنهام، سلتیک و کالیاری، یعنی رامون وگا است.

او سال ها پس از آنکه از فوتبال خداحافظی کرد، در سال 2009، شرکت مدیریت دارایی های خودش را به راه انداخت. با توجه به گزارش 2012 مجله تایمز لندن، شرکت او حالا سرمایه یک میلیارد دلاری مشتریانش را تحت مدیریت مشورتی اداره می کند.

او هر چند هرگز خودش یک مربی فوتبال نبود اما بیش از 15 سال را صرف یادگیری در پای مربیان الهام بخش بزرگی مانندمارتین اونیل، کریستین گراس و روی هاجسون کرد و گفت که آنها او را برای سختی های رهبری یک شرکت موفق آماده کرده اند.

او گفت: «شباهت هایی بین این دو عرصه (فوتبال و کسب و کار) وجود دارد؛ مانند فشاری که همیشه برای انجام کارها وجود دارد. در سمت فوتبال، این چیزی است که واقعا می توانیم به دنیای کسب و کار بیاوریم چرا که از دوران جوانی آموزش دیده ایم تا از عهده این فشار بزرگ برآییم.»

مانند کارسون و کلارک، به هر حال، وگا نیز توانایی رسیدگی کردن به مردم در سطح فردی را به عنوان شباهت عمده بین نقش های رهبری در این دو عرصه یاد کرد. او معتقد است کسانی که در کسب و کار هستند، می توانند خیلی چیزها را از فوتبال یاد بگیرند، اگر به تجزیه و تحلیل رفتار و روش های مربیان برجسته بپردازند.

وگا گفت: «در هر شکلی از مدیریت، مهارت های ارتباطی با مردم تقریبا 80 تا 90 درصد از مهمترین بخش کار است.» او اضافه کرد: «البته شما همچنین باید دانش و آگاهی درباره یک صنعت خاص نیز داشته باشیداما اگر شما این مهارت ها و هنر ارتباط موثر را فرا گیرید، آن گاه افرادتان کارشان را برای شما بسیار خوب انجام می دهند. اگر مدیران وقت بگذارند تا در مورد این موضوع فکر کنند و متوجه شوند که هر فردی را در چه موقعیتی به کار گیرند، آن گاه می توانند چیزهای بسیار زیادی را از جهان ورزش یاد بگیرند.»


ویدیو مرتبط :
‫سبک زندگی دکتر افراسیابیان طرح جامع زندگی سالم و موفق با طب سنتی ایران‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

زندگی به سبک آدم موفق ها


بهانه کافی است. کارتان را بکنید یا نکنید اما بهانه نیاورید. از مغز شگفت انگیز خود برای توجیه کردن و بهانه آوردن که چرا فلان اقدام را انجام نداده‌اید ، استفاده نکنید. بازندگان عذر و بهانه می‌آورند و برندگان پیشرفت می‌کنند. کاری صورت دهید و دست به کار شوید.

مدیر سبز: بهانه کافی است. کارتان را بکنید یا نکنید اما بهانه نیاورید. از مغز شگفت انگیز خود برای توجیه کردن و بهانه آوردن که چرا فلان اقدام را انجام نداده‌اید ، استفاده نکنید. کاری صورت دهید و دست به کار شوید. برای خودتان تکرار کنید مسئولیت به گردن من است.

بازندگان عذر و بهانه می‌آورند و برندگان پیشرفت می‌کنند و به جلو می‌روند. از کجا می‌فهمید که عذر و بهانه‌ی شما اعتبار دارد یا ندارد؟ بسیار ساده است. به اطراف خود نگاه کنید و بپرسید: آیا کس دیگری وجود دارد که از عذر و بهانه‌های شبیه به من استفاده کند و موفق باشد؟؟

وقتی این سئوال را می‌پرسید اگر صادق باشید باید اذعان کنید که هزاران و حتی میلیون‌ها نفر وجود دارند که حال و روزی به مراتب بد‌تر از شما داشته‌اند اما به موفقیت دست یافته‌اند.

برای نا کامی هزار بهانه بیان می‌شود اما دریغ از یک دلیل خوب

معجزه نظم و ترتیب شخصی

برای آنکه به موفقیت‌های شایان ذکر دست پیدا کنید، باید حال و روزتان با گذشته تغییر کند. مهم نیست که مال و منال بیشتری بیاندوزید، مهم این است که در مقایسه با متوسط مردم از کیفیت مطلوب‌تری برخوردار گردید. ایجاد نظم و ترتیب شخصی کیفیتی است که دستیابی به هر چیزی را امکان پذیر می‌کند.

به گفته‌ی کاپ مه‌یر نویسنده‌ی چهار کتاب پر فروش در امر موفقیت، نظم و انضباط شخصی توانایی انجام دادن کاری است که باید بکنید، چه این را دوست داشته باشید چه دوست نداشته باشید. از این رو می‌توان گفت که نظم و ترتیب شخصی کلید رسیدن به عظمت شخصی است. این یک کیفیت جادویی است که همه درها را به روی شما می‌گشاید.



به بلند مدت بیاندیشید

مهمترین عامل موفقیت در زندگی چشم انداز‌های بلند مدت است. موفق‌ترین افراد آن‌هایی هستند که به بلند مدت فکر می‌کنند. شاید مهمترین کلمه در اندیشه بلند مدت، فداکاری و از خود گذشتگی است. اشخاص برتر در شرایطی هستند که در تمام مدت عمر در کوتاه مدت از خود‌گذشتگی می‌کنند تا در بلند مدت به نتایج عالی‌تر دست پیدا کنند.

برای نا کامی هزار بهانه بیان می‌شود اما دریغ از یک دلیل خوب

قله‌های رفیع را مردان موفق به یکباره فتح نکردند. اما آن‌ها وقتی دیگران در خواب بودند، شب هنگام برای رسیدن به قله سراشیبی را طی می نمودند.

توانایی شما در فکر کردن، برنامه ریختن و تلاش نمودن در کوتاه مدت و عادت دادن خود به انجام کار درست کلید خلق آینده‌ای تابناک است.



کار زیاد کلید موفقیت

شرط لازم کار زیاد انضباط و نظم و ترتیب شخصی است. موفقیت تنها زمانی امکان پذیر است که بر تمایل طبیعی به کم کاری غلبه کنید و نخواهید که راه راحت را بروید. موفقیت پایا تنها زمانی امکان پذیر است که خود را مقید به کار طولانی بکنید.

برای نا کامی هزار بهانه بیان می‌شود اما دریغ از یک دلیل خوب



چگونه در آمد خود را دو برابر کنید


اصل دقایق را در کارهای فروش خود لحاظ کنید. این اصل می‌گوید اگر درآمد روزانه‌ی شما با تعداد دقایقی که با مشتری رو‌به‌رو هستید رابطه‌ی مستقیمی دارد، با اضافه کردن تعداد این دقایق می‌توانید به فروش خود بیفزایید.

تقریبا در تمامی موارد، وقتی فروشنده‌ای تعداد دقایقی را که در حضور یک مشتری می‌گذراند دو برابر کند، فروش آن فروشنده به دو برابر افزایش پیدا می‌کند. این هرگز اتفاقی نیست. این مبتنی بر قانون احتمالات است.



روی هر چه متمرکز شوید رشد می‌کنید


اگر در موقعیتی رفتار می‌کنید که مطابق با ارزش‌هایتان رفتار نمی‌کنید، همین حالا تصمیم بگیرید که با این موقعیت بر‌خورد کنید. درست در لحظه‌ای که این کار را می‌کنید به احساس شادمانی می‌رسید، احساس می‌کنید که کنترل همه چی در دست شماست. بر اساس قانون تمرکز روی هر چه متمرکز شوید رشد می‌کند. وقتی درباره‌ی فضایلی فکر می‌کنید که مورد ستایش و تحسین شماست، این ارزش ‌ها را به اعماق ذهن نیمه هشیار خود می‌فرستید تا در هر موقعیتی خود به خود عمل کنند.

برای نا کامی هزار بهانه بیان می‌شود اما دریغ از یک دلیل خوب



حذف کردن احساسات منفی

مخرج مشترک همه‌ی انسان‌ها این است که می‌خواهند شاد و خوشبخت باشند. به زبان ساده، خوشبختی به معنای نبودن احساسات منفی است. وقتی پای احساسات منفی در کار نباشد، آنچه باقی می‌ماند عواطف و احساسات مثبت است. بنابراین حذف احساسات منفی کار مهمی است که باید صورت بگیرد.



دلیل خوشبختی

فاصله میان شرایط فعلی و شرایطی که فکر می‌کنید برای شادی و خوشبختی به آن نیاز دارید، میزان خوشبختی شما را مشخص می‌کند. این موضوعی است که تصمیم‌گیری و ارزیابی آن به شما بستگی دارد. از قدیم گفته‌اند که موفقیت یعنی رسیدن به آن چیزهایی است که شما می‌خواهی، اما شادمانی و رضایت بدین معناست که آن چه را به دست می‌آورید دوست داشته باشید. وقتی درآمدها و زندگیتان با هدف‌ها و انتظارات شما هم‌خوانی داشته باشند، احساس شادی و خوشبختی می‌کنید اما اگر به هر دلیلی شرایط فعلی شما با آنچه می‌خواهید منافات داشته باشد، ناخشنود و مایوس می‌شوید.



پادزهر احساسات منفی

مطمئن‌ترین راه برای حذف احساسات منفی این است که بلافاصله بگوییم: من مسئول هستم. هر گاه اتفاقی می‌افتد که تولید خشم می‌کند. بلافاصله با گفتن این جمله خشم‌تان را فرو بنشانید.

قانون جایگزینی می‌گوید می‌توانید جای یک اندیشه منفی را با یک اندیشه مثبت عوض کنید. از آنجایی که ذهن شما در هر لحظه تنها به یک فکر می‌تواند بیندیشد، وقتی به عمد اندیشه مثبتی را انتخاب می‌کنید، سایر اندیشه‌ها را از ذهن خود بیرون می‌ریزید.

برای نا کامی هزار بهانه بیان می‌شود اما دریغ از یک دلیل خوب



سه اقدام ساده برای بهتر شدن


1-روزانه شصت دقیقه در زمینه‌ی کاریتان کتاب بخوانید.

رادیو و تلویزیون را خاموش کنید، روزنامه را به کناری بگذارید و روزی یک ساعت درباره‌ی حرفه و مطلب خود کتاب بخوانید.

2-در اتومبیل به نوارهای آموزشی گوش دهید.

3-به طور منظم در سمینارهای آموزشی شرکت کنید. هرگز از یادگیری و رشد کردن دست برندارید



بهترین باشید!

رشد و بهسازی شخصی در تمام مدت عمر و متعهد شدن برای رسیدن به سطح بهترین‌ها، به تصمیم جدی و قدرت اراده بستگی دارد. هر گاه مطلب جدید می‌آموزید و از آن استفاده می‌کنید، عزت نفس و احترام به خود شما افزایش می‌یابد. احساس می‌کنید کنترل کسب مداخل خود را در دست دارید. که این یکی از مهم ترین بخش های زندگی شماست.