سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

خانم ها! دشمن خودتان نباشید!


با شرح داستانی مقاله را آغاز می کنیم: کاتلین، یک روز پس از ترفیع گرفتن در شرکت متوسطی که در آن مشغول به کار بود متوجه نگاه های سنگین و رفتارهای غیرمنطقی همکاران خانم خود شد. در عرض یک هفته او تبدیل شده بود به سوژه اصلی غیبت های خانم های شرکت.






صبح بخیر: با شرح داستانی مقاله را آغاز می کنیم: کاتلین، یک روز پس از ترفیع گرفتن در شرکت متوسطی که در آن مشغول به کار بود متوجه نگاه های سنگین و رفتارهای غیرمنطقی همکاران خانم خود شد.

در عرض یک هفته او تبدیل شده بود به سوژه اصلی غیبت های خانم های شرکت. خیلی آسان از جمع آنها کنار گذاشته شده بود و آنها هیچ اطلاعات مهمی را به او منتقل نمی کردند. او کاملا تنها شده بود و زنانی که تصور می کرد دوستانش هستند، او را قربانی حرف های بی حساب خود کرده بودند.

شاید شما نیز شاهد چنین صحنه ای بوده باشید. اما کاری از دستتان بر نمی آید. به دنیای مملو از تهاجمات رفتاری خوش آمدید – تنها سلاح بسیار تخریب گری که بیشتر مواقع در انبار اسلحه خانم ها یافت می شود. این گونه رفتارها بیشتر در نوجوانی مشاهده می شود و همه تصور می کنند با بزرگ تر شدن و گذراندن دوران بلوغ دیگر از این نوع رفتارها نخواهند داشت. اما حقیقت چیز دیگری است. حقیقت این است که آنها هنوز در وجود ما زنده هستند و در محل کار به صورت مخفی به کار ما آسیب می رساند. 



زنان تمایل دارند از روابط خود به عنوان وسیله ای برای پرخاشگری و تهاجم استفاده کنند که «خشم پنهان» یا به اختصار RA نامیده می شود. این نوعی انهدام پنهانی است که می تواند سال ها یا حتی تا آخر عمر همراه فرد باشد.

زنان عموما در دنیای بی رحم امروزی کمتر با مردان هم ردیف خود مقایسه می شوند. بعضی ها می گویند رهبران آینده دنیا زنان هستند زیرا آنها صلاحیت و توان بیشتری دارند. اما آیا تصور این شخصیت ها برای زنان درست است؟ بستگی دارد.

برای درک بهتر این مساله بهتر است به دو رابطه «رک و مشخص» و «زیرمیزی» و تضادهای مدیریتی اشاره کنیم. مردها عموما صاف و بی شیله پیله برخورد می کنند. آنها ممکن است داد و دعوا کنند و کارها را پیش ببرند. مردها اصولا در مواجهه با مشکلات بسیار بهتر برخورد می کنند و تلاش می کنند؛ یا برنده یا بازنده می شوند.

اما درست برعکس، زن ها دوست دارند غیررسمی و زیرمیزی کارهای خود را انجام دهند. آنها به جای واکنش های مستقیم و رودررو ترجیح می دهند مخفیانه و به واسطه افراد دیگر کارهایشان را پیش ببرند. البته گاهی این رابطه غیر مستقیم اگر در مسیر درست هدایت شود، نتیجه خوبی هم خواهد داشت. اما حقیقت این است که این کار می تواند بسیار آسیب رسان باشد و نتیجه عکس داشته باشد. یا شاید باعث شود خانم ها  - به ویژه از خانم های دیگر – انتقام بگیرند و این کار را با شایعه پراکنی های بی مورد، لطمه زدن به شهرت یک فرد یا بی محلی و بدرفتاری به انجام برسانند. و معمولا خانم هایی که نظر مخالف با آنها را دارند همیشه در این ترس هستند که مبادا قربانی بعدی حرف های بی جای این زن های کینه توز بشوند.

بر اساس شواهد موجود، خانم ها برای دستیابی به موفقیت شرایط دشوارتر از مردها دارند. آنها باید بیشتر از اینها از یکدیگر حمایت کنند، بیشتر با هم همکاری داشته باشند تا سریع تر به اهداف مشترک خود برسند و درک کنند که چگونه می توانند در کنار هم در مسیر رسیدن به یک هدف قدم بردارند.

وقتی این موارد رعایت نمی شوند، زن ها بر علیه هم می شوند و بدترین بلاها را سر یکدیگر می آورند. تحقیقات نشان داده است زن ها رفتار سخت‌گیرانه تری به زن ها نسبت به مردها دارند. زن ها اصولا احترامی که برای مدیرهای مرد خود قائل هستند را به مدیرهای زن خود روا ندارند. اگر یک مدیر زن کاری را به یک کارمند زن محول کند شاید کارمند زن با سختی زیادی و با گوشزد کردن های مکرر آن را انجام دهد اما اگر همان کار را یک مدیر مرد از او بخواهد بی چون و چرا و بی هیچ بحثی انجام می دهد.  



نظریه های مختلفی برای توضیح این مساله از ذات وجودی زن یا درک ضعف اعتماد به نفسی خانم ها گرفته تا رفتارهای اکتسابی آنها وجود دارد. برخی روانشناسان پیشرفته ادعا می کنند، خشونت زنان علیه زنان به واسطه نوعی تغییر ژنتیکی برای رقابت با منابع محدود است – که ریشه در سرشت انسان دارد و باعث جوانی انسان می شود. صرف نظر از محرک های این گونه رفتارها، همه معتقدند با داشتن آگاهی کافی و دیدگاه سالم به نیروهای درونی خود، این نوع نزاع روانی قابل کنترل شدن هستند؛ اگرچه شاید از بین نروند. 

البته باید گفت متاسفانه زنانی که در مقابل وسوسه رفتارهای مخفیانه و بدگویی در مورد دیگران مقاومت می کنند و می خواهد روراست و بی شیله پیله رفتار کنند، اصولا زنانی هستند که دیگران از آنها به عنوان انسانی پررو، پرمدعا و گنده دماغ یاد می کنند. این زن ها در مسیر برطرف کردن مشکلات متوجه می شوند که دیگران آنها را کنار گذاشته اند و به سیبری احساسات تبعیدشان کرده اند و این در طولانی مدت بسیار آزار دهنده و غیر قابل تحمل می شود.

اما چرا اینگونه است؟ خوب، برخی روانشناسان معتقد هستند، زنان دوست ندارند خیلی سریع یک مشکل حل شود. زنان که  دچار خشم پنهان (RA) هستند، دوست دارند هدف خود را پشت لبخندهای صمیمی و کلمات پرمحبت برای مدت طولانی تر بسوزانند و شکنجه دهند. این افراد در مواجهه با زنان بیشتری که بسیار رک و صادق هستند و علاقه ای به این بازی ها ندارند بیشتر خود و قدرتشان را در معرض خطر احساس می کنند.

در آزمایشی به نام «زنان را عقب نگه دار» که در سال 2009 میلادی توسط موسسه «توسعه دیمانسیون بین المللی» صورت گرفت، مشخص شد دلیل اینکه چرا زنان که امروز بخش وسیعی از نیروی کار و مدیران شرکت های مختلف را به خود اختصاص داده اند، از نظر کارهای اجرایی و مدیریتی پیشرفت بسیار کمی دارند. با استناد به این مطالعه: اطلاعاتِ موقعیت های پیشرفت با آنها در میان گذاشته نمی شود و بنابراین از آن بی اطلاع هستند؛ زنانی که اخیرا موقعیت های شغلی خوبی دارند وقتی به مقام بالاتر می رسند اصولا مورد حمایت قرار نمی گیرند و به همین دلایل، زنان کمتری نقش های مدیریتی پیدا می کنند.

زنان کمی در مقام های بالا و پست های مهم مشغول به کار هستند و به همین دلیل کمتر نیز مورد توجه و تشویق قرار می گیرند. البته شواهدی وجود دارد که زنان از روی عمد از یکدیگر پشتیبانی می کنند که این به دلیل تبعیض های جنسیتی در محیط کار است.

بیشتر زنان  در دوران دبیرستان خشونت های پنهانی را به روش های خاص خود تجربه می کنند. اما برای اینکه این چرخه همیشه ادامه نداشته باشد باید رفتارهای خود را تغییر دهند.
تغییراتی که دوست دارید در دنیا شاهد آن باشید را ابتدا در خود ایجاد کنید.


ویدیو مرتبط :
دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی برمگیرید!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

شما خطرناکترین دشمن خودتان هستید !



خطرناکترین دشمن خود,بزرگترین دشمن

 

بزرگترین دشمن شما کیست ؟ اصلا تا حالا به این موضوع فکر کرده اید ؟ شاید فکر می کنید دشمنی ندارید اما باید رازی را به شما بگوییم : شما بزرگترین دشمن خودتان هستید ، 6 راهی که با خود دشمنی می کنید را در ادامه بخوانید .

 

برای مدت طولانی من زندگی تک بعدی داشتم و فکر می کردم که فقط باید با روش خاصی زندگی کرد . سعی کردم اشتباهاتم را مرور کنم تا بفهمم چه عاملی سبب شده که موفق نشوم. و فهمیدم که برای اینکه حس راحتی داشته باشم رویاهایم را فراموش کرده ام. باورهایم را نادیده گرفته و خودم را از عشق و خوشبختی با ممانعت از دستیابی به آنها محروم ساختم. اما بعد از مدتی که گذشت و به زندگی ام نگاه کردم با خود گفتم چرا زندگی اینقدر پر از بدبختی است؟

 

واضح است که خودم را خیلی گم کرده بودم. سپس شروع کردم به تغییر دادن چیزهایی که در طول دهه قبل جزو عادتهای من به شمار می رفتند که منجر به مشاجراتی با همسرم شد. نهایتا درحالیکه اشک می ریخت به من گفت :" مارک تو خودت دشمن خودت هستی! خودت !...همه چیز تقصیر خودت است. دیگر نمی توانم تسکین تو باشم ، اگر بخواهی می توانی تغییر کنی اما لازم است که بخواهی و خواهش می کنم بخواه..." . و من پس از مدتها کشمکش های درونی و مطالعات گسترده و حمایت های بی دریغ همسرم و چند نفر از دوستان ، نهایتا توانستم خودم را پیدا کنم.

من می خواهم تجربیاتم را در اختیار شما قرار بدهم چون می دانم که شما نیز گاهی درگیری هایی با شیطان درونتان دارید. بعضی وقتها افکار ما و تصمیم های همیشگی و روتین زندگی بزرگترین دشمن ما محسوب می شوند که باعث می شود من به شما یادآوری کنم که از آن برحذر باشید.

 

1- توقع رضایت همیشگی داشتن

در زندگی هیچ چیز ثابت و همیشگی نیست. همانطور که شادی مطلق وجود ندارد غم و اندوه مطلق نیز وجود ندارد. می توان گفت که تغییر در حس و حال ما وجود دارد که به طور مداوم بین شادی و غم در نوسان است. در هر زمانی به این فکر می کنیم که بعدا چه می شود و چه حسی خواهیم داشت – نوعی مقایسه بین میزان رضایت مندی خود در زمان های مختلف. در این مسیر، برخی از ما که حس غم و اندوه فراوانی داریم ، پس از التیام آن می توانیم به اوج شادی و لذت برسیم. به عبارت دیگر شادی و غم لازم و ملزوم یکدیگرند؛ یکی باعث تقویت دیگری می شود. انسانها باید بدبختی و بیچارگی را بشناسند تا قدر عافیت را بدانند.

 

نکته مهم تمرکز روی جنبه های خوب زندگی است. شاید شما همه لحظه های زندگیتان را آگاهانه سپری می کنید و شاید درک کرده باشید که همه خوشبختی که به دنبالش هستید را درهمان لحظه دارید. اگر حس می کنید که لحظه ای که در آن هستید بهتر از آن چیزی است که می توانست باشد ، لذت شما بیش تر از حد و اندازه آن خواهد شد.

 

2- وسواس در بررسی خطاهای فردی

تصور کنید که در دوره دبیرستان به سر می برید یک سال معدلتان الف ، دو سال بعدی ب و سال بعدتر ج باشد. آیا شما روی داشتن معدل الف و یا ج زیاد فکر می کنید؟ آیا به خاطر معدل پایین خودتان را سرزنش می کنید؟ و یا در دوره ای که معدلتان پایین بود روی علایق و توانایی های شخصی خود تمرکز داشتید؟ من امیدوارم که متوجه ارزش طرز فکر دومی شده باشید.

 

هر روز صبح که از خواب بیدار می شوید، به سه چیز مهم زندگی خود فکر کنید و زمانی که به بستر می روید که بخوابید ذهنتان را پر از فکر های مثبت و کارهای کوچکی که در طول روز به خوبی از پسش بر آمده اید کنید. موفقیتهای خود را آزمایش کنید. قدرت تفکر خود را به سمتی هدایت کنید که باعث به وجود آمدن تاثیرات مثبت در زندگی شود. با خود مرور کنید که چه کارهایی را و چرا اغلب خوب انجام می دهید و خواهید دید که به طور طبیعی راههایی را پیدا می کنید که کارهای دیگر را هم به درستی انجام دهید. مناسب ترین روش برای لذت بردن از موفقیتهای زندگی این است که خود را به خاطر بی کفایتی در گذشته ملامت نکنید. اما در عوض، سعی کنید روی موفقیتهای فعلی مانور دهید.

  

3- داشتن زندگی روتین و مرده

رایج ترین و مخرب ترین اعتیاد در جهان ترسیم یک نوع زندگی راحت و روتین است. چرا وقتی 400 کانال تلویزیونی داریم به دنبال فقط یک سبک زندگی هستید؟ شما مثل کامپیوتر نیستید که تراشه را روی برد نصب کرده و یک برنامه را اجرا کنید ، زندگی چیز دیگری است. زندگی یعنی حیات. زندگی یعنی یادگیری و رشد با وجود هیجانات و استرس ها .

زندگی پر از معماهاست ؛ بعضی از آنها هیچگاه به جواب نمی رسند.این تمایلات ذهن جستجو گراست که به دنبال پاسخ می گردد و در میان ناشناخته ها شجاعانه سیر می کند تا به جواب سوالات خود برسد و همین جستجوهاست که به زندگی معنا می بخشند.

در نهایت ، شما می توانید بقیه زندگی خود را با حس تاسف در باره خود ادامه دهید و روال زندگی خود را با بی تحرکی سپری کرده و یا می توانید همیشه از وجود شگفتیهای زندگی متعجب شوید و از خود به خاطر تلاش برای حل مشکلات تشکر کنید. همه اینها فقط به ذهن خودتان بستگی دارد. اولین گام مشخص این است که خود را متقاعد کنید که از محدوده زندگی روتین خود خارج شوید.

 

4- اعتقادات محدود کننده

شما از عقاید خود رنج نمی برید. شما از بی اعتقادی خود رنج می برید. اگر در خود هیچ امیدی حس نمی کنید، به این معنی نیست که هیچ امیدی وجود ندارد؛ فقط به این علت است که شما به وجود امید اعتقاد ندارید. از آنجایی که ذهن مسوول هدایت بدن است ، نهایتا این ذهن است که باعث می شود رویایی به تحقق برسد و یا بالعکس. واقعیت زندگی شما بازتابی از اندیشه و تفکرات شماست و یکی از راههایی است که باعث می شود هرچه که بدان باور دارید اتفاق بیافتد. بعضی وقتها بهتر است آنچه را که فکر می کنید نمی توانید انجامش دهید حداقل تلاشتان را بکنید و در نهایت متوجه می شوید که شما واقعا می توانید. همه اینها از درون آغاز می شود. شما افکارتان را تنظیم می کنید و تنها کسی که می تواند سر پا نگهتان دارد ، خود شما هستید.

 

5- مقاومت در برابر ریسک پذیری

عشق و خوشبختی با ریسک همراهند . ریسک پذیری یکی از مزایایی است که باعث می شود آغوشتان را به دنیای زیبایی ها و فرصت ها باز کنید. ریسک پذیر بودن به معنی نقطه ضعف نشان دادن نیست ، به معنی نشان دادن بخش هایی از وجودتان است که تا قبل از این آن را نادیده می گرفتید. به معنی روبرو شدن با دنیای بیرون با قلبی پذیرا و پر از صداقت است و گفتن این جمله به دنیا که :"من همین هستم. یا مرا همینگونه قبولم کن و یا ترکم کن"

 

خیلی سخت است که آگاهانه به دنبال خطر برویم. چرا؟ برای اینکه همراه با آسیب هایی است. اگر شما چهره واقعیتان را نشان دهید، این امکان وجود دارد که کسی شما را درک نکند و حتی پس بزند. ترس از چنین عواقبی آنقدر زیاد است که شما مجبورید برای محافظت از خود همیشه پشت نقاب مخفی شوید. اما دقیقا این تنها یک درد مداوم است که شما سعی می کنید از آن فرار کنید.

 

از آنجایی که عشق و خوشبختی نیازمند ریسک پذیری هستند، اگر این ریسک را از خود دور کنید درواقع لذتهای زندگی را از خود دور کرده اید.

 

6- از دیگران انتظار زیادی داشتن

همیشه این ذهنیت با شما همراه است که کارها باید چگونه انجام شوند. این ذهنیت باعث می شود که از واقعیت دور بمانید و باعث می شود که از درک واقعی خوبی های زندگی اجتناب کنید. راه حلش؟ ساده است. از توقعات خود کم کنید. قدرهر آنچه که دارید را بدانید. بهترین ها را بخواهید اما توقعتان را کم کنید. شما مجبورید که با واقعیت به جای جنگیدن ، کنار بیایید. اجازه ندهید که سطح انتظارات شما مانع دیدن خوبی ها و اتفاقات زندگیتان شود. زمانی که از سطح توقعات خود از دیگران و چیزهای دیگر کم کنید، می توانید از ماهیت واقعی آنها همان گونه که هستند لذت ببرید.

اکنون نوبت شماست ، شما چگونه با خودتان دشمنی می کنید؟ به ما هم بگویید.

بر اساس نوشته های :مارک چرنوف

منبع:پرداد