یک هفته، هفت چهره: از یاسین رامین تا غواصان دست بسته


یک هفته، هفت چهره در این هفته متنوع است؛ هم چهره ی سیاسی دارد ،هم بازیگر سینمایی و هم خواننده ...از هدیه تهرانی شروع کردیم و به نماینده ی اسلام آباد غرب رسیدیم و در نهایت احترام بر انگیز ترین چهره که همان 175 غواص شهید می باشند.




صبح بخیر - ایمان عبدلی: یک هفته، هفت چهره در این هفته متنوع است؛ هم چهره ی سیاسی دارد ،هم بازیگر سینمایی و هم خواننده ...از هدیه تهرانی شروع کردیم و به نماینده ی اسلام آباد غرب رسیدیم و در نهایت احترام بر انگیز ترین چهره که همان 175 غواص شهید می باشند.

هدیه تهرانی یا (دهه ات گذشته خانم بازیگر ، هفته)

آن شمایل مغرور و سرد فیلمهای دهه ی هفتاد،نماد مدرنیته ی زن ایرانی، طی چند سال اخیر اوضاع متناقضی را تجربه کرد برخلاف روزهای پر از غرور جلوی دوربین ، تهرانی پشت دوربین، مابین جناح های سیاسی دست به دست شد. شاید خودخواسته ، او که در روزگار مشایی و بقایی کمک میلیونی گرفت و از چشم مخالفان احمدی نژاد افتاده بود، این روزها در دولت تدبیر و امید تقدیر می شود.

یک هفته، هفت چهره

یادداشت هفته ی گذشته ی روزنامه ی هفت صبح در تکفیر این اتفاق بهتر و بیشتر زوایای تاریک سیاسی شدن هنرمند در این اقلیم را نشان میدهد گاهی به چپ گاهی به راست، در آن یادداشت عصبانی، تهرانی نکوهش شده است اما اگر چرخش هنرمند به سمت مواضع مطلوب نویسنده می بود، شاید تقدیر هم میشد،در شرایطی که اندام نحیف هنر توان ایستادگی در نابسامانی های اقتصادی را ندارد. سیاسیون کارهایی می کنند که بیشتر به یارگیری های بازی های دوران کودکی می ماند.


باقر قالیباف یا (همان داستان سوزن و جوالدوز ،هفته)

شهردار تهران در جمع تعدادی از دانش آموختگان دانشگاه تهران حرف هایی را به زبان آورد که دولت روحانی را هدف گرفته بود : «درست است که تحریم ها اقتصادمان را مختل کرده ، ولی این فقط به خاطر تحریم ها نیست . بی برنامگی و ضعف مدیریت در این دولت و دولت پیشین از تحریم ها هم موثر تر است » او در بخش دیگری از صحبت هایش گفت : «بعضی ها دلشان می خواهد همه چیز را دو قطبی کنند.

یک هفته، هفت چهره

باور کنیم مسائل اصلی کشور دو قطبی نیست ، آن چنان که در زمان انتخابات مسائل کلان نظام را دو قطبی کردند و کاش نمی کردند و نباید دوران (بگم بگم) به دوران (تقصیر قبلی ها بود) تبدیل شود» البته که حرف های آقای قالیباف منطقی و شنیدنی است و مو لای درزش نمی رود، اما با نگاهی به تیتر های روزنامه ی همشهری (ارگان شهرداری تهران) طی یک هفته ی گذشته در می یابیم که روزنامه ای که باید شهری و اجتماعی باشد، عمده ی تیترهایش را به نقد دولت اختصاص داده و فضا را پولاریزه یا همان قطب بندی کرده،  نقدی که قالیباف به دولت روحانی دارد در رسانه ی تحت امرش هم قابل مشاهده است.


همای یا (پرواز را به خاطر بسپار که پرنده مردنی است، هفته)

سعید جعفرزاده احمد سر گورابی یا همان "همای" خواننده ای که به لطف بهره گرفتن از اشعار اعتراضی و ایهام برانگیز در میان جوانان جایگاه خاصی پیدا کرده است، پس از چند سال حضور در خارج از کشور این هفته و از تاریخ 20 خرداد قرار اجرای زنده داشت، که پس از بلیط فروشی و در آستانه ی برگزاری به دستور قوه قضائیه لغو شد.

یک هفته، هفت چهره

او اینچنین واکنش نشان داد: «سپاسگزارم همه مسئولین و کسانی که به من اعتماد کردند  و فرصتی دوباره برای اجرای برنامه در ایران را به من دادند و سپاسگزارم از همه آن هایی که این فرصت را از من گرفتند ، هشت سال تلاش کردم تا در جایی که زندگی می کنم در کشورم ایران، روی صحنه بیایم اگر عمری داشته باشم هشتاد سال دیگر نیز تلاش خواهم کرد ...خدای عاشقان بزرگتر از این حرف هاست » شخصا هیچگونه علاقه ای به موسیقی همای ندارم به دلایلی که جایش اینجا نیست .

اما خبر تکراری لغو کنسرت آنقدر آزاردهنده هست(کیهان کلهر را هم اضافه کنید) که از دردش کم نمی شود، این درد را با "حرف و سخنرانی" هم نمی شود درمان کرد، باید راهی برای کنترل انبوه نهادها و اشخاص تصمیم گیرنده برگزاری کنسرت ها پیدا کرد؛ ،کنسرت نان شب نیست، اما می شود غم بی فردایی را با نشاطی که هنر ایجاد می کند تحمل کرد.تاریخ نشان داده که هیچ وقت ساز از صدا نمی افتد.


کی روش یا ( اجنبی دوست داشتنی ، هفته)

بازی تیم ملی فوتبال با ازبکستان هیچ المان خاصی برای قرار گرفتن در فهرست بازیهای مهم ملی نداشت، اما با دو اتفاق خاص در متن و حاشیه اش همراه بود؛ یکی سرگردانی بازیکنان در فرودگاه و بی برنامگی فدراسیون فوتبال و دیگری جوانگرایی جسورانه ی سرمربی دوست داشتنی تیم ملی ، کی روش روح جنگجویی اش را در کالبد بی رمق فوتبال ملی ما تزریق کرده ،فوتبالی که لیگ دلچسبی ندارد، قطب های پر طرفدارش در حال احتضار هستند، هیچ گونه کار پایه ای به شکل ساختاری در آن انجام نمی شود و در مجموع عرصه ای برای جولان دلال ها و مدیران سیاسی شهرت طلب شده.

یک هفته، هفت چهره

حالا یک خارجی برای موفقیت تیمش همه کار می کند بازیکن سربازش را نجات می دهد با داور و رییس فدراسیون و مربیان تنگ نظر و ... همه و همه در می افتد که تیمش بخوانید ؛ فرزندانش، راحت تر به مقصد برسند ،تصور کنید در موقعیتی هستید که می دانید خیلی ها در کمین تخریب شما هستند چه میزان شجاعت لازم است که از افراد ناشناخته ای مثل : مهدی ترابی ،محمد حسن کنعانی در ترکیب استفاده کنید ؟! باور کنید که تساوی با ترکمنستان در مقابل این پوست اندازی تیم ملی هزینه ی ناچیزی است.


یاسین رامین یا ( یاسین کجایی که مهنازتو کشتن ، هفته)

با هم قسمتی از جوابیه یاسین رامین همسر مهناز افشار در مورد شایعات تولد فرزندش را می خوانیم :«می نویسم نه چون نوشته ها و نویسندگان اهمیتی دارند ،بلکه به پاسداشت حرمت و شعور خوانندگان.گردانندگان سایتهای مشرق و الف رویای قلبی خودشان را در غالب تیتر "شناسنامه ی آمریکایی حق مسلم ماست" منتشرمی کنند.

یک هفته، هفت چهره

باید اعتراف کرد که اساس این دروغ پردازی ها جنگ روانی علیه هنرمندانی است که علیرغم همه فشارها دل در گرو فرهنگ این مرز و بوم دارند ، مهناز افشار نه به آمریکا مهاجرت کرده و نه اساسا فرزندی در آمریکا به دنیا آورده و نه هرگز برای خود یا فرزندش شناسنامه آمریکایی درخواست کرده است ، اینکه منتشر کنندگان چرا در آستانه ی انتخابات مجلس این چنین تلاش می کنند برای مناصب حکومتی تعیین و تکلیف کنند بسیار جای تامل دارد، به امید روزی که نه تنها شناسنامه هایمان ایرانی باشد ، بلکه خودمان شناسنامه ایران باشیم » این بریده ای بود از جوابیه ی نسبتا طویل آقای یاسین رامین ،قضاوت با خود شما .


علی جلیلیان یا ( وقتی روی پاچه خوار برره کم می شود ، هفته)

علی جلیلیان یا همان نماینده مردم اسلام آباد غرب و دالاهوی هفته گذشته به خاطر سفر به همراه هیات پارلمانی مجلس به مقصد کره جنوبی در قامت یک بنر در سطح شهر تقدیر شده است و این سفر را تقدیرکنندگان نشان از "لیاقت" ایشان دانسته اند ، ما که در لیاقت ایشان تردید نداریم ! اما نفهمیدیم دقیقا چرا تقدیر شده اند ؟ سفر به کره جنوبی ؟ همراه بودن ؟ نماینده بودن ؟ دیده بودیم برای آسفالت یک خیابان تقدیر می کنند، اتفاقا خیلی هم تعجب می کردیم که چرا برای انجام بدیهی ترین وظایف از ارگان ها تشکر می کنند، اما سفر !

یک هفته، هفت چهره

شاید هم چون به قول آن ترانه سرای لس آنجلسی « سفر یه شعر سفر یه قصه اس» و به هر حال حرکتی فرهنگی محسوب می شود ! پس شایسته تقدیر است. بعضی اوقات فانتزی هایی که در فیلم و سریال می بینیم  در کمال تعجب به شدت عینیت پیدا می کند .


175 غواص دست بسته یا ( همان هایی که در واژه نمی گنجند،هفته)

به لطف شبکه های مجازی آنچه که بر 175 عزیز غواص گذشته را می دانید ، و جمعیتی که به عشق وطن در میدان بهارستان گرد آمده بودند را هم همه دیده ایم، دوباره یک دل شدیم؛ حول واژه ی "ایران" و  چه خوشبخت بودند آنها که پس از سه دهه از مرگشان ملتی را دور هم جمع کردند، همان ها که بود و نبودشان برای «وطن» بوده است ، چه چیزی بالاتر از این.

یک هفته، هفت چهره


ویدیو مرتبط :
مظلومیت غواصان شجاع ایرانی با دست های بسته

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

دختری با دست و پای بسته در زیر پل



 

دختری با دست و پای بسته در زیر پل

 

دختر نوجوانی كه پس از فرار از خانه به خواستگار خیابانی پناه برده بود، با دست و پای بسته در زیر پل گیشا رها شد. به گزارش «جام جم»، چند روز پیش والدین دختر ۱۶ساله ای با حضور در شعبه اول دادیاری دادسرای جنایی تهران از فرار دخترشان شكایت كردند.

والدین این دختر به دادیار هاشمیان گفتند، دختر آنها بدون آن كه مشكلی در خانواده داشته باشد، با باقی گذاشتن نامه ای، نوشته است كه به جست وجوی سرنوشت خود می رود. پس از این شكایت دادیار جنایی دستور تحقیق و پیگیری در این زمینه را در پلیس آگاهی صادر كرد.

با شروع تحقیقات از سوی ماموران پلیس آگاهی، در ساعات پایانی روز شنبه گذشته ماموران شهرداری هنگام نظافت شهر، در زیر پل گیشا مشاهده كردند، دست و پای دختری با طناب بسته شده و این دختر در سرما رها شده است. پس از تماس ماموران شهرداری با مركز فوریت های پلیسی ۱۱۰ و عزیمت آنها به محل، تحقیق از این دختر آغاز و وی در برابر پرسش ماموران كه چگونه به این محل منتقل شده است، سكوت كرد.

 

درخواست یكصد میلیون تومانی

صبح روز بعد و در حالی كه تحقیقات در این باره ادامه داشت، والدین دختر ۱۶ ساله كه پیش از این فرار او را به قاضی جنایی گزارش كرده بودند بار دیگر در دادسرای جنایی حضور پیدا كرده و عنوان كردند یك روز پس از فرار دخترمان فردی با ما تماس گرفته و عنوان كرده است فرزندمان را به گروگان گرفته و باید برای آزادی او ۱۰۰میلیون تومان پرداخت كنیم.

مرد شاكی افزود: ابتدا تماس این فرد را جدی نگرفتیم، اما در تماس های بعدی و ارائه نشانی های دخترم متوجه شدیم، فرزندمان ربوده شده است.

در پی این اظهارات تحقیقات وارد مرحله تازه ای شد و از سوی دیگر ماموران كلانتری نیز برای تعیین تكلیف دختری كه با دست و پای بسته شده در زیر پل رها شده بود او را به دادسرا منتقل كردند.

با تحقیق از این دختر توسط دادیار شعبه اول دادسرای جنایی معلوم شد وی همان دختر فراری از خانه است كه فردی ناشناس در تماس با والدین این دختر برای آزادی او درخواست یكصد میلیون تومان پول كرده است.

با مشخص شدن این موضوع دختر جوان عنوان كرد: پس از فرار از خانه از سوی جوانی به نام حمید كه خواستگارم بود ربوده شدم و او قصد اخاذی از والدین مرا داشت و زمانی كه من با او مخالفت كردم، این فرد پس از بستن دست و پایم در ساعات پایانی شب مرا زیر پل رها كرد و متواری شد.

 

دستگیری خواستگار

درپی این اظهارات دستور دستگیری حمید (جوان خواستگار) صادر شد و با حضور ماموران در محل سكونت متهم، وی دستگیر و برای تحقیقات به دادسرای جنایی انتقال پیدا كرد. جوان متهم در تحقیقات گفت: مدتی پیش در خیابان با فریده (دختر ۱۶ ساله) آشنا شدم، سپس این دختر به خواست خود از خانه شان متواری شد و نزد من آمد.

متهم افزود: فریده پس از فرار از من خواست به دلیل وضعیت خوب مالی والدینش با ادعای این كه او را ربوده ام از آنها درخواست پول كنم تا به این شیوه از آنها اخاذی كرده و با پولی كه دریافت می كنیم با یكدیگر ازدواج كنیم.

با اعترافات متهم، دختر نوجوان نیز اظهارات او را تایید كرد و گفت: به دلیل علاقه ای كه به حمید داشتم این نقشه را طراحی كردیم تا بتوانیم با پولی كه از والدینم دریافت می كنیم به یكی از شهرستان ها فرار كرده و زندگی مشترك خود را آغاز كنیم و...

با اعتراف هر دو متهم قاضی جنایی دستور قضایی را صادر كرد و تحقیق ادامه دارد.... / جام جم آنلاین