چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
امام خمینی (ره) از زبان دکتر معالجش
بزرگترین درسی که از ایشان یاد گرفتم این بود که در حرف زدنم، فکر کردنم، در هر گونه اقدامی که انجام میدهم مثلاً اگر نسخه مینویسم یا کارهای تشخیصی انجام میدهم، آنژیوگرافی و آنژیوپلاسی میکنم حتماً خدا را در نظر میگیرم.
به عنوان نخستین سؤال بفرمایید چرا شما را به عنوان یک پزشک متخصص مذهبی و متدین میشناسند؟
من در یک خانواده کاملاً مذهبی بزرگ شدم. در دورانی که در دانشگاه تهران دانشجوی پزشکی بودم به علت اینکه ضوابط اسلامی را دقیقاً اجرا میکردیم و از طرفی چون در آن زمان تعداد کمی پزشک متخصص قلب داشتیم محبوبیت اجتماعی پیدا کردم و بعد هم که فارغالتحصیل شدم، دوران سربازی را در خاکهای سیستان و بلوچستان طی کردم.
آنجا نیز فعالیتهای درمانی و تشخیصی انجام میدادم و هم اینکه لابه لای کارهای طبی، فعالیتهای اجتماعی نیز انجام میدادم. بعد هم که برای ادامه تحصیلاتم به امریکا رفتم، مدت طولانی آنجا بودم و 5 تا تخصص، فوق تخصص و فوق فوق تخصص در رشتههای مختلفی گرفتم. منتهی زمانی که در امریکا بودم چون ضوابط اسلامی را دقیق اجرا میکردم این اطلاعات به فامیل، پدر و مادر و در بین اهالی کوچه و بازار منتشر میشد بنابراین وقتی وارد ایران شدم به عنوان فرد علمی و کسی که 5 تا تخصص دارد، شناخته شدم.
این پنج تخصص دقیقاً به کدام رشتههای پزشکی مربوط میشود؟
من علاوه بر اینکه طبیب عمومی هستم، در زمینه تخصص داخلی، اطفال، تخصص سن بلوغ (14 تا 20 سالگی)، تخصص قلب و عروق و اینترونشنال کاردیولوژی نیز سر رشته دارم بنابراین من در درجه اول طبیب عمومی و بعد متخصص قلب و داخلی و اطفال هستم. البته فوق تخصص کارهای تشخیصی و درمانی برای استنتگذاری در عروق کرونری، کلیه و پا را نیز انجام میدهم. من با این تخصصها به ایران آمدم. علاوه بر این در عین حال پزشک شناخته شدهای از نظر مذهبی بودم به همین دلیل مورد توجه خانواده حضرت امام قرار گرفتم و به طور خودکار در خدمت حضرت امام خمینی(ره) بودم.
بسیاری از شخصیتهای مذهبی و سیاسی آن زمان مثل شهید رجایی برای درمان و معالجه نزد شما میآمدند و از این جهت پزشک شناخته شدهای بودید. میتوانیم بگوییم همین مسأله هم باعث شد دکتر عارفی، به عنوان پزشک معالج حضرت امام معرفی شود؟
نه الزاماً به این خاطر که شخصیتهای مذهبی را درمان میکردم، پزشک معالج امام معرفی نشدم، بلکه زمانی که من وارد ایران شدم اولاً تعداد متخصصین قلب در ایران معدود بود، همچنین شاید بتوان گفت که کسی نبود این تعداد تخصصهای متعدد را داشته باشد. بنابراین تخصص من موجب شد که پزشک معالج امام(ره) باشم. اگرچه این هم درست که چون فرد مذهبی بودم مورد توجه شخصیتها قرار میگرفتم و آنها به مطب من مراجعه میکردند. مثلاً وقتی آیتالله طالقانی قبل از انقلاب از زندان آزاد شد به بیمارستان سوم شعبان در کوچه آب منگل خیابان ری آمدند و من طبیب شان بودم یا مرحوم شهید رجایی وقتی از زندان آزاد شد یادم میآید به خاطر دردهایی که کشیدند برای اینکه صدمه نخورده باشند برای چکاپ به مطب من مراجعه کردند منظورم این است با تخصص و علمی که داشتم و از طرفی جنبه مذهبیام باعث شد مسئولان مملکت برای معالجه به بنده مراجعه کنند.
اجازه بدهید برویم سر اصل موضوع؛ آشنایی شما با حضرت امام چگونه شروع شد؟ با توجه به اینکه امام(ره) دچار بیماری قلبی بودند، چه اقداماتی برای بیماری امام انجام دادید؟
خاطرات من در مدت 12-10 سالی که خدمت ایشان بودم و البته مدت طولانی هم بود، زیاد است و مطالب زیادی در این مدت مطرح بود. مرحوم حاج احمد آقا توصیه کرد خاطراتم را بنویسم. هم اینکه این خاطرات ماندگار خواهد بود و هم اینکه نشان میدهد چه کارهایی انجام شد، به همین دلیل من نیز تلاش کردم تمام اتفاقاتی که در طول این 12 سال افتاده است را به رشته تحریر دربیاورم. خلاصه این مطالب بهصورت کتابی به نام «طبیب دل ها» توسط انتشارات عروج چاپ شده است. این کتاب 800 صفحه است و تمام مطالب و ریزه کاریهای تشخیصی و درمانی و اقدامات درمانی از طرف من و دیگر همکاران پزشک در تیم پزشکی به رشته تحریر درآمده است. بنابراین مطالب کامل و اینکه چه اتفاقی آن سالها رخ داد را میتوان از این کتاب استنتاج کرد.
بارها ذکر کردهام قبل از اینکه حضرت امام به ایران تشریف بیاورند گروههای انقلابی در ایران کمیتههای متعددی تشکیل دادند؛ مثلاً کمیته تدارکات تشکیل شد برای اینکه مشخص شود وقتی امام تشریف میآورند چه ماشینی سوار شوند؟ راننده ایشان چه کسی باشد؟ منزل شان کجا باشد؟ کجا ساکن باشند؟ خب، حضرت امام 17 سال در ایران نبودند و در تهران هم جایی نداشتند یا اینکه مثلاً بازاریها کمیتهای تشکیل دادند تا مسائل مالی را متعهد شوند. یک کمیتهای هم به عنوان «کمیته پزشکی استقبال» تشکیل شد تا چنانچه از نظر پزشکی برای امام(ره) مشکلی به وجود آمد تصمیم بگیرند ایشان را کدام بیمارستان ببرند؟ چه کسی به بالین ایشان بیاید؟
چه کسی طبیب ایشان باشد؟ بنابراین قبل از اینکه به ایران تشریف بیاورند کمیته استقبال تشکیل شد و تیم تدارکات همگی مشخص بودند. مثلاً مشخص بود راننده امام «محسن رفیق دوست» باشد یا اینکه همه باید آمادگی پیدا میکردند وقتی ایشان به بهشت زهرا میروند، کجا سخنرانی کنند. همه این برنامهها به دقت بسیار خوبی انجام شد. آن زمان تمام گروهها با شناخت و آشنایی که از همدیگر داشتند افراد را انتخاب میکردند من نیز به عنوان پزشک در تیم پزشکی بودم ولی چون تخصصهای متعددی داشتم بخصوص متخصص قلب و عروق بودم و از طرفی ویژگیهای مذهبیام را همه میدانستند در خدمت ایشان قرار گرفتم ولی به هر جهت بعد از آنکه رابطه پزشک و مریض برقرار شد بنده مورد اطمینان امام قرار گرفتم و طبیب امام شدم به طوری که وقتی بعد از انقلاب امام در قم بیماری قلبی پیدا کردند در خدمت ایشان بودم.
بیماری حضرت امام بعد از انقلاب سال 57 شروع شد؟ ممکن است ابتلای ایشان به بیماری قلبی و عروقی بهخاطر شرایط آن زمان و اوضاع اضطرابآوری که در مملکت حاکم بود رخ داده باشد؟
ببینید احتمال اینکه یک فرد 80 ساله بیماری قلبی یا بیماریهای مختلفی پیدا کند، طبیعی است.
یعنی بهخاطر شرایط حاکم بر فضای اجتماعی و سیاسی آن زمان نبود؟
نه. چون معلوم نیست استرس و اضطراب روی عروق قلب تأثیر داشته باشد. عوامل زیادی وجود دارد که سرلوحه فاکتورهای خطر هستند. به هر جهت ایشان درد قفسه سینه داشتند و بعد از انقلاب خدمت ایشان بودم. و بعد از آنکه به قم تشریف بردند و من به خدمت شان در قم رفتم و امام را به تهران منتقل کردند و در بیمارستان شهید رجایی 48 روز بستری بودند و بعد هم به ساختمانی در خیابان دربند رفتند و بعد از مدت کوتاهی به جماران رفتند و تا آخر عمرشان در جماران بودند. ایشان اطمینان کامل به من داشتند و بهصورت خودکار به عنوان طبیب مخصوص ایشان در خدمتشان بودم به هر جهت به نحوی شد که در روز یکی از اعیاد بزرگ، حضرت امام، قرآنی را به من هدیه کردند و در صفحه اول قرآن مرقوم فرمودند: «به جناب دکتر عارفی تقدیم شد، ایشان به عنوان فرزندی عزیز از پدر پیرش پذیرایی کرد.» در واقع کار به جایی رسید که امام من را به عنوان فرزندی عزیز در خدمت خودشان قبول کردند.
برای درمان بیماری قلبی امام چه اقداماتی انجام شد؟ اگر امام امروز زنده بود با توجه به دانش روز و پیشرفت تکنولوژی اقدامات درمانی نوین میشد انجام داد؟
ما همان موقع یعنی 37 سال پیش تمام امکانات قلبی را در اختیار داشتیم. حتی بعد از انقلاب و قبل از اینکه ایشان را به تهران منتقل کنند امام در قفسه سینه دردی پیدا کردند، من به دلیل روابط سیاسی مملکت با خانواده حضرت امام صحبت کردم که این موضوع را پخش نکنند و کسی از این مسأله خبردار نشود بخصوص اینکه همان روز در کردستان مشکل داشتیم. بنابراین من در خانه مرحوم اشراقی (داماد امام) در قم دستگاه «سیسییو» تشکیل دادم، سیمکشی کردم و دستگاه مانیتور آوردم و هم به عنوان پرستار و پزشک قلب پای مانیتور نشستم و اقدامات لازم را انجام دادم.
بیشترین ریسک فاکتوری که باعث شد امام به بیماری قلبی مبتلا شود چه بود؟
سن. جمله معروفی هست که یکی از بزرگان و متخصصان قلب میگوید قبل از سن 80 سالگی اگر انسان به بیماری قلبی و عروقی مبتلا باشد، تقصیر خودش است. بعد از 80 سالگی طبیعت انسان است. وقتی سن از 80 سال عبور میکند عفونت، سرطان، سکته قلبی، تومور مغزی و بیماریهای دیگر به انسان حمله میکند.
از آنژیوگرافی قلب هم برای بیماری ایجاد شده حضرت امام(ره) استفاده کردید؟
نه. اینگونه نیست هر مریضی اگر درد قفسه سینه پیدا کند باید ببریم آنژیوگرافی کنیم. آنژیوگرافی داشتیم ولی ضرورت نداشت ما با درمان طبی، درمان کردیم. دوبار ناراحتی قلب حضرت امام شدیدتر شد که توصیه کردیم کارهای تهاجمیتر انجام دهیم ولی امام گفتند که دارو میخورند و البته داروهایشان را خیلی دقیق مصرف میکردند یعنی تا آخر عمر پربرکت شان ناراحتی قلبی امام با دارو و رژیم و دستورات پزشکی کنترل میشد. مشکل ایشان یا علت رحلت شان بیماری قلبی نبود، ایشان سرطان گرفتند که علائم آن با خونریزی معده شروع شد. امام علامتی دادند که دلیل بر خونریزی گوارشی بود. من نیز اقدامات لازم را انجام دادم و متخصص گوارش را صدا کردم و «گاستروسکوپی» انجام شد و در نهایت مشخص شد که امام زخم بزرگ و بدخیمی دارد که ابتدا به عنوان سرطان معده تشخیص داده شد ولی بعداً معلوم شد امام مبتلا به سرطان خونی به اصطلاح برق آسایی است که زود مریض را از بین میبرد.
با توجه به سرایت سرطان به بافتهای بدن آیا راهی برای پیشگیری و افزایش مدت زمان عمر حضرت امام(ره) وجود داشت؟
این نوع سرطانی که امام مبتلا شد سرطان لنفوم است که چند نوع است. برخی قابل کنترل است و بیمار سالها بدون درمان زندگی میکند منتها نوع سرطان امام فرم «برق آسا» بود یعنی مریض به هر نوع اقدام درمانی و دارویی جواب نمیدهد و ظرف دو هفته بیمار را از بین میبرد. بیماریای که امام مبتلا شده بود بیماری لنفوم از نوع فرم بدخیم و برقآسا بود. نخستین علامتی که این بیماری داشت با علامت خونریزی معده شروع شد و بعداً معلوم شد که گلبولهای سفید هم دچار مشکل شدهاند.
خود حضرت امام میدانستند به سرطان مبتلا شدهاند واکنششان چه بود؟
ما به مریض نمیگوییم که به سرطان دچار شده است اما با امام صحبت شد که شما بیماری دارید که باید اقدامات درمانی برای تان شروع شود چون علائمی که مطرح میکردند، معنی دار بود مثلاً خونریزی ساده نبود. ایشان هم قبول کرد و ما اقدامات طبی و علمی را انجام دادیم.
واکنش خانواده امام به بیماری حضرت چه بود؟
آنها اول مقداری در پذیرشش مشکل داشتند ولی وقتی سرطان حمله میکند هر کسی را که باشد تسلیم میکند.
آن زمان از طرف خانواده امام یا شما پیشنهادی هم برای انتقال امام به بیمارستانهای اروپایی داده شد؟
ببینید این موضوع بارها سؤال شده است ولی ما از نظر امکانات پزشکی آن موقع بسیار سطح مان بالا بود. ما 14 پزشک قلب و داخلی بودیم که 24 ساعته در خدمت امام بودیم. دوم اینکه تمام استادان دانشگاه در ارتباط با کارهای جراحی وسرطانی با خانواده امام مشورت میکردند و جلسه میگذاشتند. مشورت با استاد خارجی چیزی به اقدامات تشخیصی و درمانی اضافه نمیکرد. چون وقتی بیماری مراجعه میکند دو قسمت تشخیص و درمان را داریم. . برای ایشان تشخیص انجام داده بودیم در مورد درمان سرطان لنفوم هر نوع درمان دارویی که در کتابها بود انجام دادیم.
حضرت امام(ره) شیمی درمانی هم شدند؟
برای ایشان شیمی درمانی با بعضی داروها هم شروع شد. منتها چون همانطور که ذکر کردم بیماری نوع بسیار بدخیم بود، پاسخ نداد.
شما از چه زمانی متوجه شدید که عملاً نمیتوانید برای بیماری امام کاری انجام دهید؟
ما آن کاری که میتوانستیم انجام دادیم. حضرت امام سه سال و سه ماه قبل از رحلتشان که نارحتی قلبی پیدا کرده بودند، یک روز بعد از ظهر بعد از اینکه برای ریختن چایی به آشپزخانه رفته بودند ایست قلبی کرده بودند که بعد تشخیص دادیم یکی از رگهای قلب امام(ره) صدمه دیده و سکته قلبی کرده بودند. ما قلب امام را احیا کردیم، از آن زمان به بعد کاری کردیم که در دنیا نه انجام شده و نه انجام خواهد شد. سه سال و سه ماه هر دانه از ضربان قلب امام را تحت نظر داشتیم، ضربان قلب ایشان را با مانیتورینگ از راه دور کنترل میکردیم از نظر قلبی و عروقی صددرصد تحت نظر بودند و درمان مناسب انجام شد و مشکلی هم نداشتند.
ما یک قانونی داریم که میگوید، وقتی بیمار به طبیب رجوع میکند طبیب نباید مسائل عاطفی، قومی، شخصیتی و فامیلی را در نظر بگیرد اگر هم کسی این کار را بکند مریض سفارشی میشود و اشتباه به وجود میآید بنابراین برای ایشان کاری انجام میدادیم که برای هر فردی که مرتب به درمانگاه یا مطب مراجعه میکند انجام میدهیم. اگر همین الان شما بگویید من سرم درد میکند من کاری را انجام میدهم که کتاب میگوید در نظر نمیگیرم شما چه کسی هستید؟ بنابراین برای ایشان کارهای روتین علمی آن زمان انجام شد.
شما در صحبتهایتان اشاره کردید که با توجه به شرایط سیاسی آن زمان امکان اینکه گزارشهای پزشکی حضرت امام را اطلاعرسانی کنید، نبود. معمولاً بیماری چهرههای سیاسی به مردم اعلام نمیشود چه عاملی باعث شد وضعیت پزشکی امام را لحظه به لحظه به مردم اعلام کنید؟
جنبههای سیاسی را سیاسی دانها تصمیم میگیرند راجع به مسائل پزشکی، پزشک تصمیم میگیرد. مسئولان بر بالین ایشان حضور داشتند، فشار حضرت امام کنترل نمیشد، فشار خون با دارو جواب نمیداد، بیماری در حال پیشرفت بود، فرمول خون تغییر کرده بود و از نظر معیارهای پزشکی در وضعیت بدی بود وقتی طبیب گفت برای این بیمار دعا کنید معلوم است که دست پزشک بسته است بنابراین برای اینکه مردم را آماده کنند وضعیت بیماری ایشان اعلام شد.
یعنی بعد از اینکه مشخص شد ایشان در مرحله نهایی بیماری است این موضوع اعلام شد؟
بله. ایشان در مرحله نهایی بیماری بودند و کاری هم از نظر پزشکی نمیشد، انجام شود.
در تیم پزشکی امام چه تخصصهای دیگری حضور داشتند منظورم این است که امام به بیماریهای زمینهای دیگری هم مبتلا بودند؟
متخصص ریه، داخلی، جراح، و متخصص بیهوشی. حضور همه اینها بستگی به موقعیت ایشان داشت. مثلاً امام دردهایی در کمر و پا پیدا کرد که آقای دکتر اعلمی پزشک ارتوپد معاینهشان کردند. در حقیقت در تیم پزشکی همه استادهای دانشگاه های ایران بودند. زمانی که امام ناراحتی پوستی پیدا کرد من همه متخصصان پوست ایران را بر سر بالینشان آوردم. ایشان یک طبیب نداشت همه طبیب ایشان بودند. امام بیماریهای زمینهای نداشتند، سالم سالم بودند.
زمانی که حضرت امام بیمار بودند، بهخاطر شرایط جسمیشان ایشان را در جریان اتفاقات سیاسی و اجتماعی قرار میدادید؟ برخی پزشکان به خانوادهها توصیه میکنند بهخاطر رعایت حال بیمار از گفتن برخی مسائل پرهیز کنند.
اتفاقاً وقتی ما به بالای سر امام میرفتیم ایشان به ما آرامش میدادند. زمانی که خون و نوار قلب شان را تهیه میکردیم با جملات زیبا ما را تسکین میداد. درباره مسائل سیاسی هم جلوتر از همه بود. روز عید فطر همه مسئولان خدمت حضرت امام بودند. یک لحظه سکوت برقرار شد یکی از مسئولان گفت که مفتی اعظم حجاز فلان صحبت را کرده است. امام ذکر کرد که ساعت 7 صبح این حرف را زده است که اتفاقاً آقای رفیق دوست گفت که آقا از این مسئولان جلوتر است ایشان 7 صبح خبرگزاری ایرنا (پارس سابق) را میخواند، دائم رادیو دستش بود تا ببیند آن سوی دنیا چه خبر است یا اینکه مجلس را میگرفت تا ببیند در مجلس چکار میکنند. ایشان آدم باهوش و پرکار و زیبنده عنوان رهبر کبیر انقلاب بود و به همین دلیل هم موفق بود.
برای اینکه کمی بخواهیم با حال و هوای آن روزها آشنا شویم بفرمایید آخرین روزهای منتهی به رحلت ایشان چگونه گذشت؟
از چند روز قبل مسئولان مملکت همه به ملاقات ایشان میآمدند. آیتالله خامنهای، آقای هاشمی رفسنجانی، موسوی تبریزی، نخستوزیر وقت، وکلای مجلس و دوستان و آشنایان شان برای احوالپرسی و دست بوسی میآمدند ولی روز آخر که تیم پزشکی همه تلاشش را انجام میداد و پاسخ خوبی از درمان نمیگرفت همه پیش امام بودند. بخصوص لحظات آخر، چون نکتهای در طب است که میگوید، مریضی که در حال رفتن است و عمرش تمام میشود هیچ وقت تنها نگذارید و کنار بیمار باشید تا احساس تنهایی نکند.
من در خدمت ایشان بودم ولی میدیدم مشکل به وجود میآید فشار امام 40-30 میلی متر جیوه یا به قول عامیانه 4-3 بیشتر نبود. دستم را روی دست ایشان گذاشتم که بدانند من کنارشان هستم چون علاقه خاصی به هم داشتیم و این علاقه دو طرفه بود چشمهایش را باز کرد، دید که من هستم، دستم را رها نکرد. دو ساعتی طول کشید که رحلت کنند من کنار تخت امام بودم و دست امام در دستم بود و تبادل عاطفی میکردیم لحظات آخر جمله آخری که ذکر کردند درباره مسأله فقهی سؤال کردند که گفتم کار من نیست و یکی از برادران دفتر امام نزدشان آمدند و این مسأله فقهی هم درباره نیت وضو قبل از وقت نماز بود.
یعنی آخرین جملهای که امام فرمودند درباره مسأله فقهی بود؟
ببینید یک کتابی است که در آن نویسنده آخرین جملهای که بزرگان سیاسی و اقتصادی، فقهی و غیره هنگام مرگ به زبان آوردهاند نوشته شده است. جملهای که ایشان ذکر میکند، تعهدش را نشان میدهد یعنی تعهدش نسبت به فتاوی که در طول عمرش داده و فکر میکرده ممکن است در آینده فتوای شان مورد سؤال قرار بگیرد. بنابراین این نشان میدهد امام تا لحظه آخر عمر خودش را به فتاوی، اقداماتش و طرز فکر و حرفهایش متعهد میدانست.
شما با امام ارتباط صمیمی و نزدیکی داشتید مهمترین درسی که از امام یاد گرفتید، چه بود؟
بزرگترین درسی که از ایشان یاد گرفتم این بود که در حرف زدنم، فکر کردنم، در هر گونه اقدامی که انجام میدهم مثلاً اگر نسخه مینویسم یا کارهای تشخیصی انجام میدهم، آنژیوگرافی و آنژیوپلاسی میکنم حتماً خدا را در نظر میگیرم و خدا را بالای سر خودم میبینم من این را از امام یاد گرفتهام امام میگوید در رفتارهای تان و افکارتان خدا را ناظر بدانید. اگر این طرز فکر و این طرز عمل در هر فردی به وجود بیاید هر اجتماعی را آباد میکند یعنی بزرگترین پیامی که داد این بود که با چنین طرز فکر و عملی دیگر کسی نمیتواند خطا کند.
در پایان اگر مطلبی را لازم میدانید یا خاطرهای که فکر میکنید لازم است بیان کنید، مطرح بفرمایید.
همه چیز گفته شده است الان 27 سال است که از آن روزها میگذرد من هر چیزی بوده تکرار کردهام و البته تمام مطالبم را در کتاب «طبیب دل ها» نوشته ام. 12 روز قبل از رحلت شان میخواستیم کارهای تشخیصی مثل آندوسکوپی و اکو و نوار قلب انجام دهیم. روز جمعه بود. حضرت امام(ره) روزهای جمعه کارهای شخصی و دینی زیادی را انجام میدادند قبلاً از امام خواهش کرده بودم باید آندوسکوپی و اکو و نوار قلب انجام شود. امام خسته بود و اعلام کردند اکو لازم ندارند. ما هم قبول کردیم که اذیت شان نکنیم وقتی میخواست از تخت پایین بیاید و به محل زندگی تشریف ببرند کفشهای شان طرف چپ تخت بود و من طرف راست تخت ایستاده بودم. خیلی از من معذرت خواست بهخاطر اینکه حرف من را قبول نکرده بود البته من هم از ایشان تشکر کردم و دستشان را بوسیدم.
ویدیو مرتبط :
توصیف امام خامنه ای از زبان فرزند امام خمینی(ره)
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
شرايط قبولي نماز از زبان امام صادق
قسمت اول : راههاى تقويت ارتباط با خدا:
قال الصادق عليه السلام
«يا ابن جندب قال اللّه جل و عزّ فى بعض ما اوحى: انما اقبل لصلاة ممّن يتواضع لعظمتى و يكف نفسه عن الشهوات من اجلى و يقطع نهاره بذكرى و لايتعظم على خلقى و يطعم الجائع و يكسو العارى و يرحم المصاب و يؤوى الغريب فذلك يشرق نوره مثل الشمس اجعل له فى الظلمة نورا و فى الجهالة حلما اكلأه بعزتى و استحفظه ملائكتى يدعونى فالبّيه و يسألنى فاعطيه فمثل ذلك العبد عندي كمثل جنّات الفردوس لا يسبق اثمارها و لاتتغير عن حالها.»1
اي جندب خداوند فرمود نماز کسي را مي پذيرم که در پيشگاه عظمت من خشوع کرده و خويش را از شهوات بخاطر من باز دارد و روزش را با ياد من سر کند و بر مخلوقات من تکبر نورزد و گرسنگان را سير و برهنگان را بپوشاند و بر گرفتاران لطف نمايد و آوارگان را پناه دهد. براي چنين آدمي نوري در تاريکيها و بردباري در نادانيها قرار مي دهم و با عزت خود دربرش مي گيرم و فرشتگانم او را حفاظت مي کنند و اگر مرا خواند اجابتش مي کنم و اگر چيزي بخواهد مي دهم و چنين بنده اي نزد من بسان باغهاي بهشت است که حالشان هيچگاه دگرگون نمي شود.
انسان براى پيمودن را صحيح تكامل و سعادت بايد از يكسو، رابطه خود را با خدا و از سوى ديگر، با خلق خدا تقويت نمايد. بهترين راه تقويت رابطه با خدا، نماز است. البته، مسأله عمل به تكاليف دينى و از جمله اقامه نماز و پرداخت زكات، بحثى است و رسيدن به مراتب عالى كمال بحثى ديگر. نماز و زكات يك ظاهر و مرتبهاى دارد كه انجام آن موجب اسقاط تكليف مىشود؛ يعنى انسان با عمل به آن از عذاب الهى نجات مىيابد. اما اين بدان معنا نيست كه لزوما موجب سعادت اخروى گردد. رسيدن به مقام قرب الهى از طريق گزاردن نماز، مستلزم رعايت نكات خاصى است كه با صِرف عمل به تكليف، آن هم از روى عدم توجه به مفاهيم بلند آن، محقق نمىگردد.
امام صادق عليهالسلام در اين کلام خود با بيان حديثى قدسى، برخى از شرايط قبولى نماز را يادآور مىشوند:
اولين شرط اين است كه نمازگزار در هنگام نماز، عظمت خدا را به ياد آورد و به اين نكته توجه داشته باشد كه هر چه بيشتر موفق به درك عظمت خدا گردد، خود را در برابر آن كوچك و ناچيز شمارد:
«يا ابن جندب، قال اللّه جل و عزّ فى بعض ما أوحي انما اقبل الصلاة ممّن يتواضع لعظمتى.»
نماز کسي را مي پذيرم که در پيشگاه عظمت من خشوع کرده و خويش را از شهوات بخاطر من باز دارد و روزش را با ياد من سر کند و بر مخلوقات من تکبر نورزد و گرسنگان را سير و برهنگان را بپوشاند.
در اينجا براى درك بهتر عظمت خدا، داستانى را از زمان رسول خدا صلىاللهعليهوآله نقل مىكنيم. در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله ، زنى زندگى مىكرد به نام زينب عطاره كه به شغل عطرفروشى اشتغال داشت. آن زن عطرهاى خوبى را كه تهيه مىكرد، ابتدا خدمت پيامبر صلىاللهعليهوآله مىآورد و حضرت نيز آنها را خريدارى مىكردند. آن زن يك روز از پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله خواست تا عظمت خدا را برايش تشريح نمايند. حضرت فرمودند: تو نمىتوانى عظمت
خدا را درك كنى، مگر اينكه ابتدا به عظمت مخلوقات خدا پى ببرى. پيامبر صلىاللهعليهوآله درباره عظمت آفرينش آسمان و زمين فرمودند: اين زمين پهناور با تمام درياها و كوهها و شهرهاى بزرگى كه دارد، نسبت به آسمان اول به مانند حلقهاى است كه در يك بيابان بىكران افتاده باشد. همينطور نسبت آسمان اول به آسمان دوم تا برسد به آسمان هفتم، و آسمان هفتم نيز نسبت به عرش خدا، همچون حلقهاى است در يك بيابان بسيار وسيع.
امروزه كيهانشناسان، كهكشانهايى را كشف كردهاند كه ميلياردها سال نورى با كهكشان ما فاصله دارند؛ يعنى كل منظومه شمسى با همه عظمتش در برابر كهكشان راه شيرى و نيز اين كهكشان در برابر كهكشانهاى ديگر بسيار ناچيز هستند. حضرت به زينب عطاره فرمودند: وقتى به اين مسائل خوب بينديشى،
نمازگزار، بايد روز خود را با ياد خدا سپرى كند. هستند كسانى كه هميشه و در تمام حال به ياد خدا هستند و هرگز از ياد خدا غافل نمىشوند.
متوجه مىشوى كه تازه در برابر عظمت مخلوق خدا هيچ به حساب نمىآيى تا چه رسد به عظمت خدا. وقتى انسان با چنين ديدى به اين مسائل بنگرد، خودش را در برابر عظمت بىنهايت خداوند بسيار كوچك مىشمارد و حالت تواضع براى او پيش مىآيد.
هستند كسانى كه هميشه و در تمام حال به ياد خدا هستند و هرگز از ياد خدا غافل نمىشوند.
شرط دوم از شرايط قبولى نماز اين است كه نمازگزار به خاطر خدا از هوا و هوسهاى باطل خود دست بردارد؛ يعنى بگويد:
خدايا! به خاطر اينكه تو را دوست دارم، دنبال شهوترانى و گناه نمىروم. همانطور كه انسان به خاطر دوستان خود از برخى خواستههايش صرفنظر مىكند، به خاطر خدا هم، بايد از شهوات نامشروع خود چشم بپوشد. بين نمازِ خوب خواندن و دنبال شهوات نامشروع رفتن نسبت معكوس وجود دارد؛ به اين معنا كه انسان هر قدر نمازش را بهتر بخواند، به همان ميزان از شهوات نامشروع دور مىشود و به عكس، هر چه بيشتر شهوترانى كند، از نماز دور مىشود. قرآن كريم درباره برخى اقوام گذشته اين مطلب را به زيبايى بيان فرموده و پس از ذكر نام تعدادى از انبيا عليهمالسلام مىفرمايد:
«إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا» (مريم: 58)،
هرگاه آيات رحمت ما بر آنها تلاوت شود، با گريه روى اخلاص بر خاك نهند. سپس در ادامه مىفرمايد:
«فخلف من بعدهم خلق اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات.» (مريم: 59)؛
سپس جانشين آن مردم خداپرست، قومى شدند كه نماز را ضايع گزارده و از شهوت نفس پيروى كردند. انسان اگر بخواهد بداند چرا آنطور كه بايد و شايد نمىتواند در نماز با خدا انس بگيرد، بايد ببيند چقدر به شهوات نامشروع و افكار باطل دل بسته است. بنابراين، شرط دوم قبولى نماز، كنار گذاشتن شهوات نامشروع است:
«و يكف نفسه عن الشهوات من اجلى.»
شرط سوم اين است كه نمازگزار، روز خود را با ياد خدا سپرى كند. هستند كسانى كه هميشه و در تمام حال به ياد خدا هستند و هرگز از ياد خدا غافل نمىشوند:
«رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ.» (نور: 37)؛
پاك مردانى كه هيچ كسب و تجارت آنان را از ياد خدا غافل نگرداند. خداوند چنين مردانى دارد كه حتى اشتغالات مادى دنيا، آنان را از ياد خدا بازنمىدارد. مرحوم علامه طباطبايى رحمهالله در اينباره كه چگونه انسان هم مىتواند به ياد خدا باشد و هم به امور زندگى خود بپردازد، مىفرمودند: اگر انسان به اين دو مطلب توجه داشته باشد كه هيچگاه از دست دادن عزيزى و يا محبت داشتن به دوستى، مانع از كار و فعاليت روزانه او نمىشود و انسان علىرغم اينكه به امور دنيوى خود مشغول است، به ياد عزيز از دست رفته و يا دوست خود نيز مىباشد، همواره و در تمام حالات به ياد خداست: «و يقطع نهاره بذكرى.»