گفتگو با علی سرابی بازیگر سریال مهرآباد


علی سرابی، بازیگر نقش «كیا» در سریال این شب‌های شبكه تهران، در گفت‌وگو با هفت صبح، به بخشی از سوالات و ابهاماتی كه درباره این نقش و جنس كمدی موجود در این سریال وجود دارد، پاسخ می‌دهد

روزنامه هفت صبح: علی سرابی،  بازیگر نقش «كیا» در سریال این شب‌های شبكه تهران، در گفت‌وگو با هفت صبح، به بخشی از سوالات و ابهاماتی كه درباره این نقش و جنس كمدی موجود در این سریال وجود دارد، پاسخ می‌دهد

علی سرابی از جمله بازیگران جوان و موفق تئاتر است كه مثل خیلی از بازیگران هم‌صنفش مدتی می‌شود كه در حال آزمون و خطا برای حضور در تلویزیون است. نتیجه این تلاش‌ها دو سریال «سهمی ‌برای دوست» و «مهرآباد» است. «سهمی ‌برای دوست» نتوانست شروع چندان قابل قبولی برای بازیگر تئاترهای موفقی چون «نوشتن در تاریكی»، «خشكسالی و دروغ» و «زمستان 66» باشد.

گفتگو با علی سرابی بازیگر سریال مهرآباد

البته  درباره حضور او در مهرآباد هنوز نمی‌شود درست و حسابی قضاوت كرد چون به‌رغم تعریف ‌و تمجیدهای فراوان عوامل مهرآباد، این سریال هنوز نتوانسته انتظار مخاطبان را از سریالی كمدی به درستی برآورده كند و موج‌ساز شود، اما بازیگران و عوامل آن معتقدند كه هنوز برای قضاوت درباره آن زود است. تصمیم گرفتیم سراغ سرابی برویم و تا اینجای كار، سوالات و انتقادهایمان درباره بازی او ،جنس كمدی مهرآباد و ... را با او در میان بگذاریم. پرسش‌های هفت صبح و پاسخ‌های علی سرابی بازیگر نقش «كیا» را در ادامه می‌خوانید.

معمولا بازیگران مهم‌ترین دلیل پذیرفتن حضور در یك سریال یا یك فیلم را فیلمنامه خوب می‌دانند. من سوالم اینجاست كه نقش «كیا» به تنهایی چه ویژگی‌های خاص داشت كه علی سرابی را قانع كرد در سریال «مهرآباد» بازی كند؟


خب قطعا هم فیلمنامه و هم نقش در انتخاب نهایی من تاثیر‌گذار است و به نظرم این دو مقوله ارتباط مستقیمی ‌با هم دارند، مثلا یك نقش خیلی خوب كه با ویژگی‌های خاصی طراحی شده و ممكن است هر بازیگری را وسوسه كند اگر در چارچوب یك فیلمنامه خوب نباشد ، نمی‌تواند نتیجه خوبی داشته باشد و بالعكس.

خب در «مهرآباد» شش قسمت اول فیلمنامه برای من فرستاده شد و با اینكه درگیر كار بودم اما در عرض یك ساعت و نیم آن شش قسمت را خواندم. به نظرم خیلی جذاب بود، نقشی هم كه پیشنهاد شد در این شش قسمت كاملا شخصیت‌پردازی شده بود. به نظرم این نقش از لحاظ تكنیكی خیلی چیزها یاد من می‌داد و برای شروع كار تصویری در قالب نقش اول بسیار خوب بود. ضمن اینكه به خاطر شخصیت بودن این نقش علاقه زیادی به آن پیدا كردم.

یعنی «كیا » تیپ نیست؟


به هیچ عنوان. بگذارید این تعریف اشتباه را اصلاح كنم . خیلی‌ها فكر می‌كنند تیپ یعنی یك نمونه از مردم جامعه كه خیلی برای مخاطب آشناست و لحن و تكیه كلام دارد حالا اگر نقش جزئیات داشته باشد آن را شخصیت می‌نامند اما تعریف درست این است كه یك آدم نمایشی توسط فیلمنامه‌نویس یا نمایشنامه‌‌نویس خلق می‌شود و آن آدم تصویری به تماشاگر می‌دهد كه متعاقبا تماشاگر انتظار یكسری عمل و عكس‌العمل مشخص از او را دارد، زمانی كه در نمایش یا فیلم آن آدم حركتی برخلاف انتظار و تصور تماشاگر انجام می‌دهد، می‌شود كاراكتر و شخصیت.

«كیا» دقیقا آدمی ‌است كه با ضعف‌های دراماتیك طراحی شده و این مسئله برای بازیگری مثل من خیلی وسوسه انگیز است. از همان اول هم كه فقط شش قسمت را خواندم و قبول كردم در كار حضور داشته باشم، می‌توانستم حس كنم این شخصیت از قسمت اول تا قسمت آخر می‌تواند تغییرات زیادی كند و همین اتفاق هم افتاد. شما در قسمت اول یك آدم بسیار كم‌حرف كم اكت و بسیار مودب را می‌بینید كه از خیلی چیزهای اطرافش خبر ندارد و حتی میمیك خاص و تكیه كلام مشخصی هم از او نمی‌بینید ولی هر چه داستان جلوتر می‌رود تبدیل به آدم گرفتاری می‌شود كه در تهران امروز زندگی می‌كند و پر است از شلوغی و اكت.

گفتگو با علی سرابی بازیگر سریال مهرآباد

در صحبت‌های چند وقت اخیر نویسنده و بازیگران روی بحث ما به ازای بیرونی داشتن شخصیت‌های این سریال و واقعی بودن آنها تاكید زیادی شده ولی یكسری چیزهایی هست كه در شخصیت «كیا» گاهی آزاردهنده است و كمی ‌اغراق‌آمیز است. مثلا اینكه او خیلی جاها با لكنت حرف می‌زند یا مثلا انگار چون 12 سال خارج از ایران بوده، نمی‌تواند بعضی كلمات فارسی را درست استفاده كند. در حالی كه در یك صحنه‌هایی او كاملا روان حرف می‌زند و حتی برخی اصطلاحات زبان فارسی را هم استفاده می‌كند.

واقعا این اولین باری است كه چنین نقدی می‌شنوم ولی اگر همچن ضعفی در نظر یك مخاطب هم به وجود آمده باشد قطعا ضعف از سمت بازی من بوده است. من حتی از حداقل ویژگی یك آدمی‌كه سال‌هاست خارج از كشور بوده (كه البته به نظر من این یك اكت كلیشه و تا حدی اشتباه است) یعنی استفاده از برخی كلمات خارجی هم برای این نقش چیزی در نظر نگرفتم. باور كنید خیلی آدم‌ها اطراف ما هستند كه گاه در حرف زدن عادی خود، برای تمام كردن جمله‌ای كه می‌گویند و حتی یا استفاده از كلمه‌ای خاص لكنت می‌گیرند. قصد نداشتم این لكنت ربطی به خارج بودن طولانی‌مدت «كیا» داشته باشد. به نظرم شخصیت را بامزه‌تر می‌كرد ولی شاید یك جاهایی در این زمینه لق زده‌ام كه چنین تصوری پیش آمده است.

«كیا» با اینكه سال‌ها خارج از كشور بوده و وكیل هم هست اما انگار یك سادگی و بلاهتی دارد كه معمولا در آدم‌های واقعی با این خصوصیات كمتر دیده می‌شود، اینكه خانه را با لباس حمام ترك می‌كند، یا نوع مواجهه‌اش با پیرمرد همسایه و پلیسی كه با لباس حمام او را در ماشین گرفته یا حتی واكنش‌هایش وقتی برای اولین بار به بیمارستان می‌رود. آیا واقعا مخاطب با یك آدم ساده لوح طرف است؟

خب این گره‌ها كم كم در داستان باز می‌شود، مثلا مخاطب می‌فهمد این همه سال او در خارج وكیل نبوده است و همین باعث می‌شود بسیاری از كارهای او توجیه‌پذیر شود. ولی واقعا می‌شود تصور كرد كه یك وكیل هم آدم ساده لوحی باشد.

در مورد ارتباطش با تارا (ندا مقصودی) هم همین ساده لوحی باعث می‌شود كه این همه ابراز علاقه این دختر به خودش را متوجه نشود؟ چون واقعا تارا دیگر چه كار باید بكند كه كیا بفهمد به او علاقه دارد؟


پاسخ بخشی از این سوال‌ها را در ادامه اثر خواهید گرفت، این نفهمیدن هم عامدانه است و در ادامه متوجه خواهید شد. اصلا همین پیچیدگی‌هاست كه به نظرم نقش‌ها را خیلی شبیه شخصیت‌های واقعی كرده است.

گفتگو با علی سرابی بازیگر سریال مهرآباد

نكته ای كه جدیدا در میان فیلمنامه‌نویسان، كارگردانان و بازیگران خیلی دیده می‌شود بحث طنز خاص است، طنزی كه گویا با تعریف مردم از طنز فرق می‌كند و قرار نیست خیلی مخاطب را بخنداند. در خصوص  « مهرآباد» هم نویسنده و بازیگران تاكید زیادی بر خاص بودن جنس طنز كار دارند. واقعا این طنز خاص كه گاهی با نام طنز اجتماعی هم شناخته می‌شود و برای مخاطب خیلی غریب و نامانوس است مفهومش چیست؟

خیلی بی‌تعارف تلویزیون ما ذهن مخاطب خودش را به شدت تنبل كرده است و متاسفانه خیلی‌ها این تصور را دارند كه شعور مخاطب پایین است، باور كنید یكسری كارهایی در تلویزیون دیده ام كه احساس كرده ام به عنوان یك مخاطب به شعور من توهین می‌شود. نمی‌شود كتمان كرد كه در اوج برنامه‌های تلویزیون مخاطب ما در یكسری ساعت‌های خاص پای ماهواره می‌نشیند و سریالی مثل حریم سلطان نگاه می‌كند. خیلی از این محصولاتی كه به عنوان طنز و كمدی از تلویزیون پخش می‌شود نامش هجو است، آن هم هجو موقعیت. مخاطب با یكسری تكیه كلام‌های بی‌ادبانه مواجه می‌شود كه پس از مدتی رایج شدن در كوچه و خیابان فراموش می‌شوند.

 اما این پذیرفتنی نیست، شما در خیلی از سریال‌های مطرح كمدی جهان از جمله «Friends» هم نگاه كنید، می‌بینید همه آنها بستگی به فرهنگی كه دارند پر از هجو و هزل هستند، شوخی‌های زیاد و شاید در دید شما سطحی هم در آنها دیده می‌شود و اتفاقا مخاطبان خیلی زیادی از هر قشر و طبقه فكری هم دارند.

كاملا درست است ولی اگر دقت كنید در همین سریال‌های طنزی هم  كه می‌گویید به شدت دغدغه و مسئله وجود دارد در حالی كه چند سریال طنز داخلی در سال‌های اخیر سراغ دارید كه دغدغه و مسئله داشته باشند؟ مسئله این نیست كه از جنس كمدی‌های هجوی در تلویزیون ساخته نشود، اتفاقا آنها هم باید باشند چون مخاطب گاهی به دیدن آنها نیاز دارد ولی باید یكسری آثار خاص هم ساخته شود كه در آن طرح مسئله، منطق، تعلیق، جذابیت، فیلمنامه و غیره در كنار فضایی شیرین برای مخاطب وجود داشته باشد. 

یعنی  « مهرآباد» یكی از سریال‌هایی است كه هم طنز است و هم دغدغه و مسئله دارد؟

بله چون یك كمدی-درام است. شما ببینید روبرتو بنینی فیلمی ‌می‌سازد به نام «زندگی زیباست» كه تلخ‌ترین مسائل ممكن یعنی جنگ و مرگ را به گونه‌ای نشان تماشاگر می‌دهد كه شما را می‌خنداند( البته به هیچ وجه قصد مقایسه ندارم) حالا شما اتفاقاتی كه در مهرآباد می‌افتد را نگاه كنید، یك وكیلی در خارج از همسرش جدا می‌شود و به تهران می‌آید، آدمی ‌برای اینكه از ایران فرار كند و به‌زعم خودش زندگی بهتری بسازد می‌خواهد كلیه‌اش را بفروشد، یك نفر دیگر كلیه‌اش از بین رفته و برای زنده ماندن نیاز به كلیه دارد، آدم دیگری هم برای امرار معاش، خودش را جلوی ماشین‌ها می‌اندازد تا پول بگیرد و قسط مهریه زنش را بپردازد تا زندان نرود، این‌ها همه اتفاقات تراژیكی است ولی نویسنده هوشمندانه به گونه‌ای اثرش را نوشته كه بتواند از زاویه كمدی این اتفاقات را نگاه كند.

خب اتفاقا نكته همین جاست كه چرا « مهرآباد» با چنین ظرفیت بالایی برای یك درام خوب همین مسیر نشان دادن تراژدی اتفاقات را دنبال نكرد؟ چرا به سمت طنز حركت كرد در حالی كه می‌داند اگر طنز جاری در سریال مردم را نخنداند قافیه را باخته است؟

این كه هنرمند بخواهد به این فكر كند كه اثری بسازد تا همه راضی باشند اشتباه است. رسالت هنرمند اول از همه ساخت اثری است كه به آن اعتقاد دارد و بعد ارائه آن اثر به شكلی كه مخاطب خاص خودش را هم پیدا كند. با اینكه اعتقاد دارم «مهرآباد» تا همین الان هم مخاطبین زیادی جذب كرده اما واقعا قرار نیست همه این سریال را دوست داشته باشند. حتی به نظرم «مهرآباد» سریال موفق‌تری می‌شد اگر در شبكه نمایش خانگی عرضه می‌شد چون اتفاقات سریال به شدت تسلسل وار و زیاد است و مخاطب با خرید یك سی دی و دیدن آن در وقتی كه برای خودش مناسب است می‌تواند راحت‌تر و دقیق‌تر آن را نگاه كند. به نظرم مهرآباد سریالی نیست كه مخاطب همزمان با دیدنش بتواند كارهای ضمنی هم انجام دهد و انتظار داشته باشد از اتفاقات سریال هم سر دربیاورد، هر چند از این دست سریال‌ها خیلی زیاد شده و مخاطب حتی اگر قسمت 15 یك سریال را ببیند می‌تواند حدس بزند كه چه اتفاقاتی در 15 قسمت قبلی افتاده است.

گفتگو با علی سرابی بازیگر سریال مهرآباد

این یعنی اگر مخاطب از قسمت اول سریال را ندیده باشد آن وقت هیچ چیزی از سریال و اتفاقات آن نمی‌فهمد و خیلی راحت شما یك مخاطب بالقوه را از دست می‌دهید.

بله درست است و ما این ریسك را كردیم. چون به نظر تمام عوامل سازنده مهرآباد برای تغییر ذائقه مخاطب باید از یك جایی شروع كرد.

شاید مخاطب شما كه از ابتدا به عنوان یك سریال كمدی اثر را نگاه می‌كند و ممكن است نسبت به همه سریال‌های كمدی موخری كه دیده كمتر بخندد اینقدر طاقت نداشته باشد كه با خنده كمتر دیدن یك اثر كه با نام كمدی معرفی شده را دنبال كند.

من مطمئنم مخاطب می‌خندد. البته خنده‌های این اثر در حد قهقهه‌های آن‌چنانی نیست، بلكه لبخندهایی كوتاه و آنی است. به نظرم خنده مخاطب به دلیل فكر كردن به اتفاقاتی است كه برای شخصیت‌های این سریال می‌افتد. یك بار امید سهرابی نویسنده سریال مثال جالبی از مل بروكس طنزپرداز بزرگ سینمای جهان زد. مل بروكس جایی گفته تراژدی یعنی اینکه دستم را با چاقو بریدم اما کمدی یعنی اینکه تو بیفتی در چاه فاضلاب و بمیری. به نظرم كمدی مهرآباد از همین جنسی است كه فاجعه‌ها را به گونه‌ای روایت می‌كند كه ساختار كمیكی داشته باشند در حالی كه ذاتا بسیار تلخ هستند.

علی سرابی یكی از موفق‌ترین بازیگران جوان تئاتر است كه اتفاقا عمده موفقیت‌هایش را با حضور در كارهای كاملا جدی به دست آورده ولی كار در تلویزیون را با كار طنز آغاز (سریال سهمی‌برای دوست) و با كار طنز هم ادامه می‌دهد (مهرآباد). این علاقه به طنز دقیقا از كجا نشات می‌گیرد؟


خب از الان بگویم كار بعدی من اصلا طنز نیست و یك كار پلیسی جدی است ولی در سال‌های اخیر بسیاری از سریال‌ها با محوریت طنز ساخته شده و شاید به همین دلیل بسیاری از بازیگران جوان از این طریق وارد كار تصویر شده‌اند. هر چند از الان سعی می‌كنم بین كارهای كمدی‌ام فاصله معقولی وجود داشته باشد ولی باید اعتراف كنم كه خودم كار كمدی را خیلی زیاد دوست دارم. البته بعد از سریال «سهمی‌برای دوست» بازی در نقش اصلی شش سریال طنز به من پیشنهاد شد كه اتفاقا همه آن‌ها هم ساخته و پخش شد ولی جنس آن كمدی‌ها شبیه همان چیزی بود كه ما در مهرآباد سعی كردیم از آن كاملا به دور باشیم به همین دلیل هم بازی در آن‌ها را قبول نكردم و هیچ وقت هم در چنین كارهایی حضور پیدا نخواهم كرد.
معمولا وقتی حرف زدن در مورد سریالی بین مردم زیاد می‌شود یعنی آن سریال دیده می‌شود و موج ایجاد كرده، فكر می‌كنید برای « مهرآباد» موجی بین مردم ایجاد شده است؟

خیلی جاها می‌شنوم كه در مورد مهرآباد صحبت می‌شود ولی مهرآباد از این دست سریال‌ها نیست، به نظرم این سریال در بازپخش‌هایی كه ممكن است در آینده داشته باشد مخاطبین بسیار بیشتری پیدا خواهد كرد، اساسا وقتی بخواهید ذائقه جدیدی در مخاطب ایجاد كنید به خصوص در ایران ابتدای امر با گاردهای زیادی رو به رو می‌شوید و مردم هم دیر آن را می‌پذیرند ولی كمی‌ كه بگذرد و با آثار دیگر مقایسه شود به نظرم با اقبال بیشتری هم مواجه خواهد شد.


ویدیو مرتبط :
گفتگو با ستاره اسکندری بازیگر سریال دندون طلا

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

علی سرابی از کیامقدم و سریال مهرآباد می گوید


علی سرابی بازیگر نقش اول مهرآباد در گفت‌وگو با ایده‌آل حرف‌های جالبی در مورد سریال، بازیگری و خودش دارد كه خواندنی است.



مجله زندگی ایده آل: «كیامقدم» كاراكتر اصلی یا نقش اول سریال مهرآباد است كه بعد از 12 سال به ایران برگشته و با اتفاقات عجیب و متفاوتی مواجه می‌شود. علی سرابی در دومین تجربه حضورش در سریال‌های تلویزیونی نقش كیا را بازی كرده و با توجه به توانایی‌هایش در تئاتر بازی خاص و ویژه‌ای ارائه داده و درست مثل سایر بازیگران این سریال نگاه‌ها را به خود خیره كرده است. هر چند هنوز قضاوت درباره كیفیت این كار و بازیگرانش كمی زود است اما ظاهرا باید تا قسمت‌های پایانی سریال منتظر غافلگیری‌های زیادی هم در نوع بازی بازیگران و داستان سریال، هم در سرنوشت كیا باشیم. علی سرابی بازیگر نقش اول مهرآباد در گفت‌وگو با ایده‌آل حرف‌های جالبی در مورد سریال، بازیگری و خودش دارد كه خواندنی است.



6 قسمت فیلمنامه را دو ساعته خواندم

حدود دو سال قبل دوست من امید سهرابی كه نویسنده این سریال است پیشنهاد حضور در مهرآباد را داد اما چون من كار تئاتر می‌كردم و درگیری زیادی در كارهایم داشتم اول پیشنهادش را رد كردم. بعد از آن امید گفت حداقل 6قسمت ابتدایی كه نوشته شده را بخوان و اگر خوشت نیامد كار نكن اما فیلمنامه آنقدر برایم جذاب بود كه كل 6 قسمت را در دو ساعت خواندم و گفتم صد درصد در این كار شركت می‌كنم. دلیل اصلی‌اش هم این بود كه اولا كار جذابی بود، هم اینكه به شعور مخاطب احترام گذاشته بود. مخاطب ایرانی شعور بالایی دارد و بسیار باهوش است اما متاسفانه در سریال‌های تلویزیونی جدی گرفته نمی‌شود. بعد از آن هم قرارداد بستم و شروع به كار كردم.

یك فیلم سینمایی داشتم كه اكران نشد

قبل از این كار، من یك بار در فیلمی سینمایی از شهرام مكری حضور داشتم با نام «اشكان، انگشتر متبرك و چند داستان دیگر» كه این فیلم هرگز اكران نشد.در تلویزیون هم سریال «سهمی برای دوست» را با مسعود اطیابی كار كردم كه به دلیل  حضور دوستم اشكان خطیبی و بازی كنار او بود. در همین ایام بود كه فیلمنامه مهرآباد به دستم رسید و واقعا حضور در این سریال برایم تجربه خیلی خوبی بود چرا كه پارتنرهایم همه دوستان صمیمی و بچه‌های خیلی خوبی بودند و در كار تصویر به من كمك زیادی كردند. كارگردان خوش‌اخلاقی هم داشتیم كه حین كار اجازه می‌داد خودمان اتود بزنیم و تمرین كنیم. تهیه‌كننده، تصویربردار و كارگردان همه خوش‌فكر و خوش‌طینت بودند تا كار تهیه سریال در نهایت خیلی خوب پیش برود.

چیزی به اسم «بازی تئاتری» داریم

اگر بخواهید 10 بازیگر برتر سینما و تلویزیون ایران را نام ببرید می‌بینید كه هر 10 نفر بازیگران تئاتر بوده‌اند. این در همه دنیا هم دیده می‌شود و همه بازیگران تئاتر در سینما و تلویزیون ماندگار شده‌اند. مثلا از نسل قدیم‌تر می‌توان به رضا كیانیان و پرویز پرستویی اشاره كرد یا از نسل بعد از آنها بازیگرانی مثل محسن تنابنده، امیر جعفری، پانته‌آ بهرام و... بوده‌اند كه سال‌ها كار تئاتر انجام داده‌اند. الان هم همین طور در نسل جدید بازیگران تئاتری معرفی می‌شوند كه استعدادهای فوق‌العاده‌ای دارند. با این حال من باید یك نكته را بگویم؛ به نظر من اینكه می‌گویند «بازی تئاتری» غلط است چون در بازی تئاترهای ما آنقدر رئالیسم و ناتورالیسم مشهود است كه نمی‌توان این عناوین را به كار برد. به نظر من برای بازیگر فرق نمی‌كند كه در تئاتر، سینما یا تلویزیون یا حتی رادیو بازی كند. یعنی مدیوم‌ها فرقی با هم ندارند بلكه چیزی كه مهم است و كار را متفاوت می‌كند هدایت بازیگر و تكنیك‌هایی است كه به كار می‌گیرد.

وسواسی بودن‌ كیا تعمدی است

فیلمنامه آنقدر دقیق است و همه چیز به هم ربط دارد كه لازم نیست من بازیگر چیزی به كاراكتر اضافه كنم.كیامقدم آدمی است كه در ابتدای كار بعد از 12 سال دوری از ایران وقتی برمی‌گردد آدمی منضبط، وسواسی و اتوكشیده است اما هر چه جلوتر می‌رود و در تهران با افراد ارتباط برقرار كرده و اتفاقات مختلف را تجربه می‌كند، كاملا شخصیتش تغییر می‌كند و اصلا دگرگون می‌شود. به همین دلیل است كه در قسمت‌های ابتدایی سریال وسواس، تمیزی، آرامش و طرز تفكر خاصی كه مثلا در حمام رفتن دارد را می‌بینیم كه تعمدی است.



به من گفتند حوله حمامت كجاست؟

برای من خیلی عجیب بود كه كاربعد از پخش  6-5 قسمت آن بازخوردهای زیادی داشت چون من فكر می‌كردم حداقل 10 یا 15 قسمت باید پخش شود تا منتظر این واكنش‌ها بود. با این حال بعد از پخش این چند قسمت در بازخوردی كه از مردم گرفتیم فهمیدیم كار دیده شده هر چند سریال از شبكه تهران و برای استان تهران پخش می‌شود و طبیعی است كه نسبت به كار در شبكه‌های سراسری بیننده كمتری داشته باشد. با این وجود من خودم بازخوردهای جالبی از مردم گرفته‌ام كه در عرصه تصویر برایم جالب بود.مثلا یك بار از جلوی مغازه‌ای رد می‌شدم كه یك نفر حرفی زد و متوجه نشدم چه گفت، بعد كه برگشتم گفت:«حوله حمامت كجاست؟» همان وقت فهمیدم سریال واقعا دیده می‌شود.

مقابل دوربین زندگی كردیم

در سریال مهرآباد تمام هم و غم ما این بود كه بازی‌های بازیگران از بازی‌های كلیشه‌ای سریال‌های تلویزیونی فاصله بگیرد و بیشتر شبیه زندگی شود. اگر دقت كنید می‌بینید كه هركس زندگی خودش را می‌كند و كاری به دوربین ندارد. در این سریال به یك چیزی معتقدم و آن اینكه انتخاب بازیگر خیلی دقیق صورت گرفته یعنی بازیگرانی مثل مهران احمدی، هومن سیدی یا بهروز شعیبی كه همیشه نقش آدم‌های جدی را بازی می‌كنند در این كار نقش متفاوتی داشته‌اند. مطمئنا این انتخاب‌ها برای دوری از كلیشه‌ها صورت گرفته است. مثلا فلان بازیگری كه همیشه كار كمدی انجام می‌دهد دچار كلیشه می‌شود اما وقتی مهران احمدی این نقش را قبول می‌كند سعی دارد بازی جزئی از زندگی‌اش باشد و تماشاگر را با خود همراه كند.

موضوع خنده‌دار را در اوج جدی بودن اجرا كردیم

من در حیطه بازیگری چیزهای زیادی را در تئاتر یاد گرفتم و شاگرد استاد مرحوم سمندریان بوده‌ام. من در2پروژه سینمایی دهلیز و ملبورن كار بازیگردانی را انجام داده‌ام چون تمایل دارم به دوستان بازیگر خودم دانش و اطلاعاتی كه در این حیطه دارم انتقال بدهم و هر چه از بازیگری یاد گرفته‌ام به آنها هم یاد بدهم. در سریال مهرآباد هم همه بازیگران دور هم جمع می‌شدیم و قصدمان این بود كه دور از كلیشه‌های رایج در تلویزیون اگر موضوع خنده‌داری هست آن را در اوج جدیت اجرا كنیم. من كارهای زیادی در تلویزیون دیده‌ام اما باید بدانیم مخاطب ایرانی شعورمند و فهیم است. چرا سریال‌هایی تولید می‌كنیم كه به این شعور احترام نمی‌گذارد و با تكیه‌كلام‌های بی‌ارزش كاری می‌كنیم تا حجم عمده‌ای از مخاطبان تلویزیون با این رسانه قهر كنند؟ به نظر من واقعا اگر در ساخت مجموعه‌های تلویزیونی دقت شود این اتفاق نمی‌افتد.این اولین باری است كه یك سریال با ژانر كمدی – درام از تلویزیون پخش می‌شود و یك فیلمنامه جدی دارد كه فردی می‌خواهد كلیه‌اش را اهدا كند اما در تصادفی خودش ناقص می‌شود و بعد از آن اتفاقات دیگری می‌افتد كه به ترتیب به زیباتر شدن داستان كمك خواهد كرد. متاسفانه در سریال‌های ما همیشه یا اثری تهیه می‌شود كه صرفا بخنداند یا بگریاند اما امید سهرابی و گروهش از یك زاویه دیگر به این اتفاقات نگاه كرده كه در اوج جدی بودن كمیك هم باشد.



دوساعت بعد از قسمت 8 قسمت 29 را می‌گرفتیم!

شخصیت‌پردازی سریال به شدت دقیق است و همه چیز نمودار دارد اما سختی‌ای كه نقش من داشت این بود كه كیامقدم ابتدا شخصیت آرام و منضبطی دارد اما بعدها شخصیتی شلوغ و دروغگو پیدا می‌كند. من این تغییرات را برای خودم رج می‌زدم و نمودار درست كرده بودم چون مثلا اتفاق می‌افتاد كه 2 ساعت بعد از گرفتن بخش‌هایی از قسمت هشتم تكه‌هایی از قسمت بیست و نهم گرفته می‌شد، به همین دلیل من برای خودم یك نمودار كلی درست كرده بودم و هر سكانسی كه می‌گرفتیم را می‌نوشتم تا ببینم شخصیت چطور پیش رفته است. این مسئله كارم را خیلی سخت كرده بود اما بعدها كه این تصاویر كنار هم چیده شد دیدم كه واقعا كار درست انجام شده. البته من چون خودم تجربه سریال نداشتم، نمی‌دانستم كه این كار درست است یا نه اما امید سهرابی بعد از اینكه فیلمبرداری 6 قسمت آماده شد گفت شیوه درست كار همین است.

کیفیت برای مخاطب اهمیت دارد

ما می‌بینیم كه سریال‌های ماهواره‌ای یا سریال‌های اپیزودیك به شعور مخاطب احترام می‌گذارند و مخاطب هم آنها را تعقیب می‌كند. وقتی می‌بینیم كه مخاطب سریال‌های روز دنیا را تهیه می‌كند و می‌بیند ، می‌فهمیم كه كیفیت برایش مهم است. یادم می‌آید فردی می‌گفت اگر قسمت اول سریال را دیدی و بعد قسمت پنجم یا ششم را باید بفهمی كه داستان از چه قرار است اما من مخالف این مسئله‌ام. به نظر من سریال باید طوری باشد كه تماشاگر حتی یك قسمت آن را هم از دست ندهد.

منتظر سورپرایزهای زیادی باشید

فقط یك چیز می‌توانم درباره كیا و كل سریال بگویم و آن اینكه تمام سریال طوری بازی شده كه تماشاگر باید مدام داستان را دنبال كند و اینكه هیچ چیز برای مخاطب قابل پیش‌‌بینی نیست. در واقع آدم‌های این سریال اصلا قابل پیش‌بینی نیستند و بیننده باید منتظر سورپرایزهای جدیدی باشد. البته این سورپرایزها تماشاگر را گیج نمی‌كند اما نمی‌توانیم بگوییم هر قسمت قاعده و منطق خاصی دارد و باید منتظر شگفتی‌ها   بود.

شاید دیگر سریال كار نكنم

بعد از حضور در كار آقای اطیابی سریال‌های زیادی به من پیشنهاد شده اما قبول نكردم چون در هر فیلمنامه نقصی وجود دارد كه یا می‌خواهد الكی بخنداند یا اشك دربیاورد. فكر نمی‌كنم با این شرایط دوباره در سریالی بازی كنم مگر اینكه همه چیز یك مجموعه درست باشد و فیلمنامه درست هم شرط اصلی است. من از سوم خردادماه در سالن ایرانشهر یك كار تئاتر جدید را آغاز کرده‌ام و احتمالا امسال یك كار سینمایی هم انجام می‌دهم.