چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
هانس کریستیان آندرسن، خالق دنیای کودکانه
هانس کریستیان آندرسن (به دانمارکی: Hans Christian Andersen) نویسنده معروف اهل دانمارک است که از معروفترین داستانهایش میتوان از پری دریایی کوچولو، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکه برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید امپراتور نام برد.
صبح بخیر:
نام: هانس کریستیان آندرسن
زادروز: ۲ آوریل ۱۸۰۵ - ادنس، دانمارک
مرگ: ۴ اوت ۱۸۷۵ میلادی (۷۰ سال) - کپنهاگ، دانمارک
ملیت: دانمارک
سبک نوشتاری: رمان نویس و ادبیات کودک و نوجوان
هانس کریستیان آندرسن (به دانمارکی: Hans Christian Andersen) نویسنده معروف اهل دانمارک است که از معروفترین داستانهایش میتوان از پری دریایی کوچولو، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکه برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید امپراتور نام برد.
دوران کودکی
هانس کریستیان آندرسن روز سه شنبه ۲ آوریل سال ۱۸۰۵ در شهر ادنسه (Odense) در دانمارک به دنیا آمد. پدرش معتقد بود که از خانوادهای اصیل هستند، و بنابر تحقیقات انجام شده در مرکز هانس کریستیان آندرسن پدربزرگش بر این باور بود که خانوادهشان جزو طبقات بالای اجتماع بودهاند. اما تحقیقات بیشتر صحت این ادعاها را رد کرده است. گرچه خانوادهٔ آندرسن با خانوادهٔ سلطنتی بی ارتباط نبودهاند، ولی این ارتباط تنها در زمینهٔ کاری بوده است.
شایعهای مبنی بر این که آندرسن پسر نامشروع پادشاه بوده همچنان در دانمارک بر سر زبان هاست؛ زیرا پادشاه دانمارک علاقهٔ زیادی به آندرسن داشت و مخارج تحصیل وی را شخصاً به عهده گرفت. آندرسن در دوران جوانی از هوش و قوهٔ تخیل بسیار بالایی برخوردار بود و علاقه وافری به ادبیات و تئاتر داشت. در دوران کودکی برای خود صحنهٔ تئاتر درست میکرد و آثار ویلیام شکسپیر را بااستفاده از عروسکهای چوبی به عنوان بازیگران از حفظ بازی میکرد.
دوران جوانی
آندرسن در سال ۱۸۱۶ پدرش را از دست داد. برای گذران زندگی به عنوان شاگرد نزد یک خیّاط و یک بافنده کار میکرد. پس از آن در یک کارخانهٔ تولید سیگار شروع به کار کرد، اما همواره توسط یکی از همکارانش که او را دختر میخواند، تحقیر میشد. در چهارده سالگی به کپنهاگ رفت و و در تئاتر مشغول کار شد. به خاطر صدای زیبایش در تئاتر سلطنتی دانمارک استخدام شد، اما پس از چندین بار از دست دادن صدایش کار خود را از دست داد. یکی از همکارانش او را دارای قریحهٔ شاعری میدانست. اندرسن عقیدهٔ همکارش را بسیار جدی تلقی کرد و وقت خود را برنوشتن متمرکز نمود. جالب این است که بدانید آندرسن در اصل کتاب جوجه اردک زشت را از روی وصف حال خودش نوشته است.
در یک ملاقات تصادفی اندرسن مورد توجه ژوناس کالین قرار گرفت. او آندرسن را به مدرسه گرامر در اسلاگلس فرستاد و تمام مخارج مدرسه را شخصاً به عهده گرفت. قبل از رفتن به مدرسه گرامر (grammar school) آندرسن موفق شد اولین داستان خود را به نام شبح پالناتکوز گریو در سال ۱۸۲۲ منتشر کند. آندرسن تا سال ۱۸۲۷ در دو مدرسه اسلاگلس و السینور درس خواند. آندرسن بعدها اظهار داشت که این چند سال بدترین و تلخترین سالهای زندگی اش بوده است. او همواره در «ساختن شخصیت خودش» مورد سوء استفاده قرار گرفت و همکلاسیهایش به خاطر سن بیش ترش و همچنین به خاطر عدم جذابیتش با او بدرفتاری میکردند. او بعدها زبان انگلیسی، آلمانی و اسکاندیناوی را فراگرفت.
زندگی ادبی
در ۱۸۲۹ اولین کتابش گزارش یک پیادهروی (به انگلیسی: An Account of a Walking Trip) منتشر شد. پس از آن بهطور منظم کتابهایی منتشر کرد. در ابتدا کتابهایی که برای بزرگسالان نوشته بود به نظر خودش مهمتر از فانتزیهایش بودند، اما به مرور زمان دریافت که همین داستانهای عامیانه وجوه پایداری از زندگی بشری و شخصیت داستانی را آشکارا و به شکلی مسحورکننده به تصویر میکشند. این امر دو پیآمد داشت.
نخست اینکه دیگر داستانهایش را بهعنوان سرگرمیهایی که مختص کودکان نگاشته شده در نظر نمیگرفت
دوم اینکه بهجای بازگویی قصههای سنتی، نگاشتن داستانهای خود را آغاز کرد.
او زمانی گفته که ایدههای داستانهایش مانند بذری کاشتهشده در ذهنش هستند که تنها به بوسهٔ تلألویی از خورشید یا قطرهٔ دارویی نیاز دارند تا بشکفند.
او بهطرز ظریفی مردمی را که دوست میداشت یا از آنها متنفر یود در قالب شخصیتهای داستانهایش ارائه میداد: زنی که از پذیرش عشقش امتناع کرده بود در پری دریایی کوچولو (به انگلیسی: Little Mermaid) به شاهزادهای احمق بدل میشود، زشتی و خباثتش، یا خیال پردازیهای پدرش برای میراثخواری از یک خانوادهٔ قدرتمند و متمول، در جوجهاردک زشت (به انگلیسی: Ugly Duckling) بازتاب مییابد.
درگذشت
در بهار سال ۱۸۷۲ آندرسن بر اثر افتادن از تخت به شدت صدمه دید. او در ۴ آگوست سال ۱۸۷۵ با درد فراوان در خانهای به نام رولیگد در نزدیکی کپنهاگ که متعلق به دوست صمیمی اش موریتز ملچوار و همسرش بود درگذشت. قبل از مرگش با یک آهنگ ساز درباره موزیک مراسم تدفینش صحبت کرده بود. آندرسن چنین گفته بود: «بیشتر کسانی که در مراسم تدفین مرا بدرقه خواهند کرد کودکان هستند. ضربات موسیقی را برای قدمهای کوچکشان هماهنگ کن». جسد آندرسن در کپنهاگ به خاک سپرده شد. قبل از مرگش به شهرت جهانی رسیده بود. از طرف دولت دانمارک به عنوان «گنجینه ملّی» حقوقی به او تعلق میگرفت. قبل از مرگش اقدام به ساختن مجسّمهای از او شده بود و بعد از اتمام آن را در شهرداری کپنهاگ قرار دادند.
یکی از منتقدان به نام گئورگ براندس از آندرسن سوال کرد آیا او روزی داستان زندگی خودش را خواهد نوشت؟ آندرسن جواب داد من قبلاً آن را نوشتهام؛ نام آن جوجه اردک زشت است.
زادروز آندرسن روز جهانی کتاب کودک نام گذاری شدهاست.
آثار
خانواده او از افراد سرشناس دانمارکی بودند، اما آندرسن شهرت خود را از نوشتن داستانهای تخیلی اش کسب کرد.
از معروفترین داستانهای او میتوان از پری دریایی کوچولو، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکه برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید امپراتور نام برد.
داستانهایش به ۱۵۰ زبان ترجمه شدهاست و همچنان میلیونها نسخه از آنها در سراسر جهان چاپ میشود. او حدود ۲۲۰ داستان تخیلی نوشته است.
داستان ملکه برفی در سال ۲۰۱۳ به کارگردانی کریس باک و جنیفر لی و با حمایت کمپانی والت دیزنی، به صورت انیمیشن و با نام frozen (منجمد) ساخته شد. منجمد (فیلم ۲۰۱۳)
نام: هانس کریستیان آندرسن
زادروز: ۲ آوریل ۱۸۰۵ - ادنس، دانمارک
مرگ: ۴ اوت ۱۸۷۵ میلادی (۷۰ سال) - کپنهاگ، دانمارک
ملیت: دانمارک
سبک نوشتاری: رمان نویس و ادبیات کودک و نوجوان
هانس کریستیان آندرسن (به دانمارکی: Hans Christian Andersen) نویسنده معروف اهل دانمارک است که از معروفترین داستانهایش میتوان از پری دریایی کوچولو، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکه برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید امپراتور نام برد.
دوران کودکی
هانس کریستیان آندرسن روز سه شنبه ۲ آوریل سال ۱۸۰۵ در شهر ادنسه (Odense) در دانمارک به دنیا آمد. پدرش معتقد بود که از خانوادهای اصیل هستند، و بنابر تحقیقات انجام شده در مرکز هانس کریستیان آندرسن پدربزرگش بر این باور بود که خانوادهشان جزو طبقات بالای اجتماع بودهاند. اما تحقیقات بیشتر صحت این ادعاها را رد کرده است. گرچه خانوادهٔ آندرسن با خانوادهٔ سلطنتی بی ارتباط نبودهاند، ولی این ارتباط تنها در زمینهٔ کاری بوده است.
شایعهای مبنی بر این که آندرسن پسر نامشروع پادشاه بوده همچنان در دانمارک بر سر زبان هاست؛ زیرا پادشاه دانمارک علاقهٔ زیادی به آندرسن داشت و مخارج تحصیل وی را شخصاً به عهده گرفت. آندرسن در دوران جوانی از هوش و قوهٔ تخیل بسیار بالایی برخوردار بود و علاقه وافری به ادبیات و تئاتر داشت. در دوران کودکی برای خود صحنهٔ تئاتر درست میکرد و آثار ویلیام شکسپیر را بااستفاده از عروسکهای چوبی به عنوان بازیگران از حفظ بازی میکرد.
خانه کودکی های هانس در شهر اودنس
دوران جوانی
آندرسن در سال ۱۸۱۶ پدرش را از دست داد. برای گذران زندگی به عنوان شاگرد نزد یک خیّاط و یک بافنده کار میکرد. پس از آن در یک کارخانهٔ تولید سیگار شروع به کار کرد، اما همواره توسط یکی از همکارانش که او را دختر میخواند، تحقیر میشد. در چهارده سالگی به کپنهاگ رفت و و در تئاتر مشغول کار شد. به خاطر صدای زیبایش در تئاتر سلطنتی دانمارک استخدام شد، اما پس از چندین بار از دست دادن صدایش کار خود را از دست داد. یکی از همکارانش او را دارای قریحهٔ شاعری میدانست. اندرسن عقیدهٔ همکارش را بسیار جدی تلقی کرد و وقت خود را برنوشتن متمرکز نمود. جالب این است که بدانید آندرسن در اصل کتاب جوجه اردک زشت را از روی وصف حال خودش نوشته است.
در یک ملاقات تصادفی اندرسن مورد توجه ژوناس کالین قرار گرفت. او آندرسن را به مدرسه گرامر در اسلاگلس فرستاد و تمام مخارج مدرسه را شخصاً به عهده گرفت. قبل از رفتن به مدرسه گرامر (grammar school) آندرسن موفق شد اولین داستان خود را به نام شبح پالناتکوز گریو در سال ۱۸۲۲ منتشر کند. آندرسن تا سال ۱۸۲۷ در دو مدرسه اسلاگلس و السینور درس خواند. آندرسن بعدها اظهار داشت که این چند سال بدترین و تلخترین سالهای زندگی اش بوده است. او همواره در «ساختن شخصیت خودش» مورد سوء استفاده قرار گرفت و همکلاسیهایش به خاطر سن بیش ترش و همچنین به خاطر عدم جذابیتش با او بدرفتاری میکردند. او بعدها زبان انگلیسی، آلمانی و اسکاندیناوی را فراگرفت.
زندگی ادبی
در ۱۸۲۹ اولین کتابش گزارش یک پیادهروی (به انگلیسی: An Account of a Walking Trip) منتشر شد. پس از آن بهطور منظم کتابهایی منتشر کرد. در ابتدا کتابهایی که برای بزرگسالان نوشته بود به نظر خودش مهمتر از فانتزیهایش بودند، اما به مرور زمان دریافت که همین داستانهای عامیانه وجوه پایداری از زندگی بشری و شخصیت داستانی را آشکارا و به شکلی مسحورکننده به تصویر میکشند. این امر دو پیآمد داشت.
نخست اینکه دیگر داستانهایش را بهعنوان سرگرمیهایی که مختص کودکان نگاشته شده در نظر نمیگرفت
دوم اینکه بهجای بازگویی قصههای سنتی، نگاشتن داستانهای خود را آغاز کرد.
هانس کریستیان آندرسن در سال ۱۸۶۹
او زمانی گفته که ایدههای داستانهایش مانند بذری کاشتهشده در ذهنش هستند که تنها به بوسهٔ تلألویی از خورشید یا قطرهٔ دارویی نیاز دارند تا بشکفند.
او بهطرز ظریفی مردمی را که دوست میداشت یا از آنها متنفر یود در قالب شخصیتهای داستانهایش ارائه میداد: زنی که از پذیرش عشقش امتناع کرده بود در پری دریایی کوچولو (به انگلیسی: Little Mermaid) به شاهزادهای احمق بدل میشود، زشتی و خباثتش، یا خیال پردازیهای پدرش برای میراثخواری از یک خانوادهٔ قدرتمند و متمول، در جوجهاردک زشت (به انگلیسی: Ugly Duckling) بازتاب مییابد.
درگذشت
در بهار سال ۱۸۷۲ آندرسن بر اثر افتادن از تخت به شدت صدمه دید. او در ۴ آگوست سال ۱۸۷۵ با درد فراوان در خانهای به نام رولیگد در نزدیکی کپنهاگ که متعلق به دوست صمیمی اش موریتز ملچوار و همسرش بود درگذشت. قبل از مرگش با یک آهنگ ساز درباره موزیک مراسم تدفینش صحبت کرده بود. آندرسن چنین گفته بود: «بیشتر کسانی که در مراسم تدفین مرا بدرقه خواهند کرد کودکان هستند. ضربات موسیقی را برای قدمهای کوچکشان هماهنگ کن». جسد آندرسن در کپنهاگ به خاک سپرده شد. قبل از مرگش به شهرت جهانی رسیده بود. از طرف دولت دانمارک به عنوان «گنجینه ملّی» حقوقی به او تعلق میگرفت. قبل از مرگش اقدام به ساختن مجسّمهای از او شده بود و بعد از اتمام آن را در شهرداری کپنهاگ قرار دادند.
یکی از منتقدان به نام گئورگ براندس از آندرسن سوال کرد آیا او روزی داستان زندگی خودش را خواهد نوشت؟ آندرسن جواب داد من قبلاً آن را نوشتهام؛ نام آن جوجه اردک زشت است.
زادروز آندرسن روز جهانی کتاب کودک نام گذاری شدهاست.
آثار
خانواده او از افراد سرشناس دانمارکی بودند، اما آندرسن شهرت خود را از نوشتن داستانهای تخیلی اش کسب کرد.
از معروفترین داستانهای او میتوان از پری دریایی کوچولو، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکه برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید امپراتور نام برد.
داستانهایش به ۱۵۰ زبان ترجمه شدهاست و همچنان میلیونها نسخه از آنها در سراسر جهان چاپ میشود. او حدود ۲۲۰ داستان تخیلی نوشته است.
داستان ملکه برفی در سال ۲۰۱۳ به کارگردانی کریس باک و جنیفر لی و با حمایت کمپانی والت دیزنی، به صورت انیمیشن و با نام frozen (منجمد) ساخته شد. منجمد (فیلم ۲۰۱۳)
ویدیو مرتبط :
گفتگوی متفاوت با خالق موزیک ویدئو پرطرفدار دنیای وارونه
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
هانس کریستیان آندرسن، خالق نوستالژیهای کودکانه
دوم آوریل سالروز تولد هانس کریستیان آندرسن ادیب بنام دانمارکی است.
وب سایت هنرآنلاین: هانس کریستیان آندرسن روز سه شنبه ۲ آوریل سال ۱۸۰۵ در شهر ادنسه در دانمارک به دنیا آمد.
پدرش معتقد بود که از خانوادهای اصیل هستند، و بنابر تحقیقات انجام شده در مرکز هانس کریستیان آندرسن پدربزرگش بر این باور بود که خانوادهشان جزو طبقات بالای اجتماع بودهاند. اما تحقیقات بیشتر صحت این ادعاها را رد کرده است. گرچه خانواده آندرسن با خانواده سلطنتی بی ارتباط نبودهاند، ولی این ارتباط تنها در زمینه کاری بوده است.
شایعهای مبنی بر این که آندرسن پسر نامشروع پادشاه بوده همچنان در دانمارک بر سر زبانهاست؛ زیرا پادشاه دانمارک علاقه زیادی به آندرسن داشت و مخارج تحصیل وی را شخصاً به عهده گرفت.
آندرسن در دوران جوانی از هوش و قوه تخیل بسیار بالایی برخوردار بود و علاقه وافری به ادبیات و تئاتر داشت. در دوران کودکی برای خود صحنه تئاتر درست میکرد و آثار ویلیام شکسپیر را بااستفاده از عروسکهای چوبی به عنوان بازیگران از حفظ بازی میکرد.
آندرسن در سال ۱۸۱۶ پدرش را از دست داد. برای گذران زندگی به عنوان شاگرد نزد یک خیّاط و یک بافنده کار میکرد. پس از آن در یک کارخانه تولید سیگار شروع به کار کرد، اما همواره توسط یکی از همکارانش که او را دختر میخواند، تحقیر میشد.
در چهارده سالگی به کپنهاگ رفت و و در تئاتر مشغول کار شد. به خاطر صدای زیبایش در تئاتر سلطنتی دانمارک استخدام شد، اما پس از چندین بار از دست دادن صدایش کار خود را از دست داد. یکی از همکارانش او را دارای قریحه شاعری میدانست. اندرسن عقیده همکارش را بسیار جدی تلقی کرد و وقت خود را برنوشتن متمرکز کرد.
جالب این است که بدانید آندرسن در اصل کتاب جوجه اردک زشت را از روی وصف حال خودش نوشته است. در یک ملاقات تصادفی اندرسن مورد توجه ژوناس کالین قرار گرفت. او آندرسن را به مدرسه گرامر در اسلاگلس فرستاد و تمام مخارج مدرسه را شخصاً به عهده گرفت.
قبل از رفتن به مدرسه گرامر آندرسن موفق شد اولین داستان خود را به نام شبح پالناتکوز گریو در سال ۱۸۲۲ منتشر کند. آندرسن تا سال ۱۸۲۷ در دو مدرسه اسلاگلس و السینور درس خواند. آندرسن بعدها اظهار داشت که این چند سال بدترین و تلخترین سالهای زندگیاش بوده است.
او همواره در "ساختن شخصیت خودش" مورد سوء استفاده قرار گرفت و همکلاسیهایش به خاطر سن بیش ترش و همچنین به خاطر عدم جذابیتش با او بدرفتاری میکردند. او بعدها زبان انگلیسی، آلمانی و اسکاندیناوی را فراگرفت.
در ۱۸۲۹ اولین کتابش "گزارش یک پیادهروی" منتشر شد. پس از آن بهطور منظم کتابهایی منتشر کرد. در ابتدا کتابهایی که برای بزرگسالان نوشته بود به نظر خودش مهمتر از فانتزیهایش بودند، اما به مرور زمان دریافت که همین داستانهای عامیانه وجوه پایداری از زندگی بشری و شخصیت داستانی را آشکارا و به شکلی مسحورکننده به تصویر میکشند. این امر دو پیآمد داشت.
در بهار سال ۱۸۷۲ آندرسن بر اثر افتادن از تخت به شدت صدمه دید. او در ۴ آگوست سال ۱۸۷۵ با درد فراوان در خانهای به نام رولیگد در نزدیکی کپنهاگ که متعلق به دوست صمیمیاش موریتز ملچوار و همسرش بود درگذشت. قبل از مرگش با یک آهنگ ساز درباره موزیک مراسم تدفینش صحبت کرده بود.
آندرسن چنین گفته بود: بیشتر کسانی که در مراسم تدفین مرا بدرقه خواهند کرد کودکان هستند. ضربات موسیقی را برای قدمهای کوچکشان هماهنگ کن.
جسد آندرسن در کپنهاگ به خاک سپرده شد. قبل از مرگش به شهرت جهانی رسیده بود. از طرف دولت دانمارک به عنوان "گنجینه ملی" حقوقی به او تعلق میگرفت. قبل از مرگش اقدام به ساختن مجسّمهای از او شده بود و بعد از اتمام آن را در شهرداری کپنهاگ قرار دادند.
یکی از منتقدان به نام گئورگ براندس از آندرسن سؤال کرد آیا او روزی داستان زندگی خودش را خواهد نوشت؟ آندرسن جواب داد من قبلاً آن را نوشتهام؛ نام آن جوجه اردک زشت است.
زادروز آندرسن روز جهانی کتاب کودک نام گذاری شده است.
از معروفترین داستانهای او میتوان از "پری دریایی کوچولو"، "بندانگشتی"، "جوجه اردک زشت"، "زندگی من"، "ملکه برفی"، "دخترک کبریت فروش" و "لباس جدید امپراتور" نام برد.
داستانهایش به ۱۵۰ زبان ترجمه شده است و همچنان میلیونها نسخه از آنها در سراسر جهان چاپ میشود. او حدود ۲۲۰ داستان تخیلی نوشته است.
پدرش معتقد بود که از خانوادهای اصیل هستند، و بنابر تحقیقات انجام شده در مرکز هانس کریستیان آندرسن پدربزرگش بر این باور بود که خانوادهشان جزو طبقات بالای اجتماع بودهاند. اما تحقیقات بیشتر صحت این ادعاها را رد کرده است. گرچه خانواده آندرسن با خانواده سلطنتی بی ارتباط نبودهاند، ولی این ارتباط تنها در زمینه کاری بوده است.
آندرسن در دوران جوانی از هوش و قوه تخیل بسیار بالایی برخوردار بود و علاقه وافری به ادبیات و تئاتر داشت. در دوران کودکی برای خود صحنه تئاتر درست میکرد و آثار ویلیام شکسپیر را بااستفاده از عروسکهای چوبی به عنوان بازیگران از حفظ بازی میکرد.
آندرسن در سال ۱۸۱۶ پدرش را از دست داد. برای گذران زندگی به عنوان شاگرد نزد یک خیّاط و یک بافنده کار میکرد. پس از آن در یک کارخانه تولید سیگار شروع به کار کرد، اما همواره توسط یکی از همکارانش که او را دختر میخواند، تحقیر میشد.
در چهارده سالگی به کپنهاگ رفت و و در تئاتر مشغول کار شد. به خاطر صدای زیبایش در تئاتر سلطنتی دانمارک استخدام شد، اما پس از چندین بار از دست دادن صدایش کار خود را از دست داد. یکی از همکارانش او را دارای قریحه شاعری میدانست. اندرسن عقیده همکارش را بسیار جدی تلقی کرد و وقت خود را برنوشتن متمرکز کرد.
جالب این است که بدانید آندرسن در اصل کتاب جوجه اردک زشت را از روی وصف حال خودش نوشته است. در یک ملاقات تصادفی اندرسن مورد توجه ژوناس کالین قرار گرفت. او آندرسن را به مدرسه گرامر در اسلاگلس فرستاد و تمام مخارج مدرسه را شخصاً به عهده گرفت.
قبل از رفتن به مدرسه گرامر آندرسن موفق شد اولین داستان خود را به نام شبح پالناتکوز گریو در سال ۱۸۲۲ منتشر کند. آندرسن تا سال ۱۸۲۷ در دو مدرسه اسلاگلس و السینور درس خواند. آندرسن بعدها اظهار داشت که این چند سال بدترین و تلخترین سالهای زندگیاش بوده است.
او همواره در "ساختن شخصیت خودش" مورد سوء استفاده قرار گرفت و همکلاسیهایش به خاطر سن بیش ترش و همچنین به خاطر عدم جذابیتش با او بدرفتاری میکردند. او بعدها زبان انگلیسی، آلمانی و اسکاندیناوی را فراگرفت.
در بهار سال ۱۸۷۲ آندرسن بر اثر افتادن از تخت به شدت صدمه دید. او در ۴ آگوست سال ۱۸۷۵ با درد فراوان در خانهای به نام رولیگد در نزدیکی کپنهاگ که متعلق به دوست صمیمیاش موریتز ملچوار و همسرش بود درگذشت. قبل از مرگش با یک آهنگ ساز درباره موزیک مراسم تدفینش صحبت کرده بود.
آندرسن چنین گفته بود: بیشتر کسانی که در مراسم تدفین مرا بدرقه خواهند کرد کودکان هستند. ضربات موسیقی را برای قدمهای کوچکشان هماهنگ کن.
جسد آندرسن در کپنهاگ به خاک سپرده شد. قبل از مرگش به شهرت جهانی رسیده بود. از طرف دولت دانمارک به عنوان "گنجینه ملی" حقوقی به او تعلق میگرفت. قبل از مرگش اقدام به ساختن مجسّمهای از او شده بود و بعد از اتمام آن را در شهرداری کپنهاگ قرار دادند.
یکی از منتقدان به نام گئورگ براندس از آندرسن سؤال کرد آیا او روزی داستان زندگی خودش را خواهد نوشت؟ آندرسن جواب داد من قبلاً آن را نوشتهام؛ نام آن جوجه اردک زشت است.
زادروز آندرسن روز جهانی کتاب کودک نام گذاری شده است.
داستانهایش به ۱۵۰ زبان ترجمه شده است و همچنان میلیونها نسخه از آنها در سراسر جهان چاپ میشود. او حدود ۲۲۰ داستان تخیلی نوشته است.