محمدرضا حسینیان چگونه پا به دنیاى اجرا گذاشت؟


محمدرضــاحسینیان در روزهایی كه دوستان و همكلاسی‌هایش دغدغه‌ای جز درس،مدرسه و اتفاق‌های آن نداشتند، همراه دایی‌اش به پشت صحنه رادیو می‌رفت و از همان سن كم، رفتار مجری‌های حرفه‌ای را زیرنظر داشت.


برخلاف‌خیلی ازمجری‌های تلویزیون‌كه‌كـاملا اتـفاقی مقابــل‌دوربــین‌قـرار گرفتـه‌اند مهمان این شماره‌صفحه اولین‌ها یكـی ازحـرفـه‌ای‌تـرین دنبـال‌كنندگان‌مقوله اجـراست.



محمدرضــاحسینیان در روزهایی كه دوستان و همكلاسی‌هایش دغدغه‌ای جز درس،مدرسه و اتفاق‌های آن نداشتند، همراه دایی‌اش به پشت صحنه رادیو می‌رفت و از همان سن كم، رفتار مجری‌های حرفه‌ای را زیرنظر داشت؛ علاقه‌ای كه البته چند سال بعد در یكی از برنامه‌های دانشگاه رنگ واقعیت به خود گرفت و او برای اولین‌بار یك برنامه زنده را برای هم‌دانشگاهی‌هایش اجرا كرد. محمدرضاحسینیان در گفت‌و‌گو با ما می‌گوید كه بعد از آن اجرا مسیر زندگی‌اش چطور تغییر كرد.

همه مردم ایران فامیل من هستند

 اگر به گذشته برگردید باز هم این شغل را انتخاب می‌كنید؟


بله، اجرا شغلی است كه همیشه دوستش داشتم؛ شغلی است كه فكر می‌كنم یك هدیه الهی بوده و همیشه خدا را شكر می‌كنم. برای اینكه اجازه داد كاری را دنبال كنم كه مردم من را به اسم بشناسند. چرا یك نفر در زاهدان باید من را به اسم كوچك صدا كند یا وقتی به اصفهان می‌روم من را به فامیل بشناسند؟ مگر من كجا سرمایه‌گذاری كردم كه ارزشش می‌شود این؟ من خیلی قدردان خدا هستم. امایكی از كارهایی كه اگر برگردم به سال‌های قبل انجام می‌دهم، كار موسیقی است. اگر می‌توانستم به گذشته برگردم شاید در عرصه موسیقی آدم موفقی می‌شدم؛ چیزی كه من واقعا عاشقانه دوستش دارم. تمام دنیای خالی من را موسیقی پر می‌كند. البته موسیقی گوش‌كردن هم آداب دارد؛ مثل این است كه با یك محبوب ارتباط برقرار كنی. من اجازه می‌دهم گوشم به هر سبك موسیقی آشنا شود اما هیچ‌چیز نمی‌تواند جای موسیقی اصیل و سنتی را برایم پر كند. همانقدر كه سی‌وسه ‌پل و تخت جمشید و آرش برای ما شریف است موسیقی‌هایمان هم ارزشمند است.



چیزهایی که یاد گرفتم

زمانی كه من شروع به كار كردم، بحث اجرا آنقدر رشد نكرده بود. هیچ‌وقت از آدم‌ها الگوبرداری نكردم اما از سبك‌ها چرا. مثلا یاد گرفتم هیچ‌كدام از سلام‌هایم بیشتر از 10ثانیه طول نكشد چون دردنیا همین كار مرسوم است یا همیشه سعی می‌كنم سوال خیلی طولانی نپرسم اما به صمیمیت‌ها دقت می‌كنم، گاهی بی‌پروایی مجری‌ها درسطح دنیا توجهم را جلب می‌كند و سعی می‌كنم تا آنجایی كه بشود از آنها استفاده كنم.



   دایی نازنین من

 اولین‌بار چه زمانی حس علاقه به مجری‌گری در وجودتان شكل گرفت؟


دایی من، آقای سعید توكل یكی از بزرگان رادیو هستند. ایشان 20سال برنامه «صبح جمعه با شما» را ساختند كه من از وجود ایشان الگو گرفتم. وقتی خیلی كم سن‌وسال بودم ایشان زحمت می‌كشید من را با خودش به میدان ارگ (رادیوی آن زمان) می‌برد. بارها مرحوم نوذری و بازیگرهای صبح جمعه را از نزدیك دیده بودم. اگر به آن سال‌ها برگردید، یك ایران بود و یك صبح جمعه؛ به همین خاطر دایی‌ام خیلی به من كمك كردند كه بتوانم دنیای استودیو و میكروفن را بشناسم. استارت اولیه زندگی من از همین‌جا بود. شاید اگر من با دایی‌ام حشر و نشر نداشتم، الان یك شغل دیگر داشتم؛ به وسیله دایی جان به كار مجری‌گری علاقه‌مند شدم. علاقه من به بازیگری به صورت علاقه از پشت صحنه‌هایی كه در كودكی حضور پیدا می‌كردم شکل گرفت.



  در دانشگاه اتفاق افتاد

آن موقع چقدر این علاقه را جدی گرفتید؟


همیشه فكر می‌كردم روزی باید گوینده شوم. من دانشجوی دانشگاه گیلان در رشته دامپروری بودم. آنجا در فعالیت‌های فرهنگی- دانشجویی شركت می‌كردم. روز 16‌آذر سال 72 جشن دانشجویی دانشگاه‌ها، باشكوه برگزار شد. از قضا مجری برنامه به مراسم نرسید، وقتی مدیر روابط عمومی دانشگاه پرسید چه كسی می‌تواند این مراسم را برگزار كند، من برای اولین‌بار در زندگی‌ام بدون آنكه بدانم اجرا چیست، مجری كیست و بدون آنكه نظم گفتاری داشته باشم، رفتم برنامه اجرا كردم و به نظر آمد آنقدر خوب اجرا كردم كه از آن به بعد تبدیل شدم به مجری رسمی دانشگاه و بعد از آن هم از طریق دانشگاه وارد صدا و سیمای مركز گیلان شدم. همه مراحل مجری‌گری، گویندگی، تهیه‌كنندگی، سردبیری، نویسندگی و مدیریت را پشت‌سرگذاشتم و با مجموعه‌ای از این تجربه‌ها به تهران آمدم.



  حالم از خودم بد شد

 اولین ‌بار كه مقابل دوربین قرار گرفتید چه حسی داشتید؟


واقعا نمی‌ترسیدم. البته اعتراف می‌كنم هنوز كه هنوز است شمارش معكوس 3،2،1 را كه می‌خوانند ضربان قلبم بالا می‌رود. فكر می‌كنم هر خلبانی كه می‌خواهد تیك آف كند، این اتفاق برایش می‌افتد. هر جراحی كه می‌خواهد جراحی كند هم این اتفاق را تجربه می‌كند كما اینكه فكر می‌كنم اگر این اتفاق نیفتد آدم باید یك بررسی روی خودش انجام دهد و بداند آیا هنوز مرد این حرفه است یا نه. اولین ‌بار كه روبه‌روی دوربین قرار گرفتم، نترسیدم ولی موقعی كه برنامه‌ام را دیدم واقعا حالم بد شد كه این چه صدا و تصویری است كه من دارم؛ حتی آن موقع فكر كردم شاید نتوانم كار اجرا را ادامه دهم. می‌دانید كه هركسی كه صدای ضبط شده‌اش را می‌شنود از خودش راضی نیست. من هم نه از خودم راضی بودم و نه از لباس پوشیدنم و نه از صدایم. اما متخصصان از اجرای من خوش‌شان آمد چون بلافاصله كارهای بعدی و بعدی به من پیشنهاد شد و من در این مسیر پیش رفتم.



 برنامه​ام مثل بمب صدا کرد

 واكنش اطرافیان‌تان چطور بود؟


من تا مدت‌ها در خارج از تهران كار می‌كردم، خانواده‌ام اجرای من را ندیده بودند. اولین و بهترین واكنشی كه گرفتم وقتی بود كه به عنوان نماینده تلویزیون گیلان به تهران آمدم. آن زمان برنامه «صبح بخیر تهران» روزهای چهارشنبه و پنجشنبه مهمان‌هایی از استان‌های مختلف دعوت می‌كرد و من برای اولین‌بار به صداوسیمای تهران دعوت شدم و سربالایی جام‌جم را بالا رفتم و برای اولین‌بار روبه‌روی دوربین سراسری قرار گرفتم. آن برنامه را پدرومادرم دیدند. خیلی برنامه محبوبی بود. یادم می‌آید برنامه‌ام مثل بمب صدا كرد. حسابی از خاله و دایی و همسایه‌ها تلفن داشتم و كلی انرژی گرفتم. دركل تشویق اطرافیانم خیلی به من كمك كرد و من را رو به جلو برد. چون قبل از آن در شهرستان كار می‌كردم و یك سی‌ام ایران من را می‌دیدند.

 اولین‌كسی كه در كارهایتان با او مشورت می‌كنید چه كسی است؟


راستش خیلی وقت‌ها خیلی كارها به من پیشنهاد می‌شدكه آنها را ردمی‌كردم چون اعتقاد قلبی دارم هركسی اگر به اندازه خودش شایسته‌سالاری داشته باشد مملكت به سمت جلو حركت می‌كند. خیلی وقت‌ها به من گفته‌اند این پول و این اجرا؛ بیا این كار را برعهده بگیر و من گفتم نه. از من برنمی‌آید هركاری را انجام دهم همواره در اینكه بخواهم تصمیم بگیرم در تلویزیون بمانم، در رادیو گویندگی كنم و اجرای پخش را عهده‌دار شوم با دایی‌ام مشورت می‌كنم. ایشان همیشه بهترین مشاور من بودند به خاطر اینكه 8-27 سال در رادیو موفق بود؛ بنابراین ایشان همیشه بهترین الگو و مشاور برای من بودند.



  900 تومان برای یک ساعت

 اولین دستمزدی كه برای اجرا دریافت كردید چقدر بود؟


اولین دستمزدم برمی‌گردد به وقتی كه من كار گویندگی انجام می‌دادم زمانی که دستمزد گزارشگری برای یك برنامه 400 تومان و دستمزد گویندگی برای هر برنامه 700 تومان بود و طبق روال حقوق را آخرماه پرداخت می‌كردند،‌ تهیه‌كننده بعد از اجرای برنامه‌ام از من خواست كه بمانم و یك برنامه دیگر اجرا كنم. من نپذیرفتم چون عجله داشتم و می‌خواستم بروم. تهیه‌كننده به من گفت اذیتمان نكن 900 تومان می‌دهم بمان و كار را ضبط كن و از جیبش 900 تومان درآورد و به من داد. درواقع هم 200تومان بیشتر گرفتم و هم در لحظه نقدی دستمزدم را گرفتم. هیچ‌وقت آن‌روز یادم نمی‌رود. این مقطعی كه دارم از آن صحبت می‌كنم، بلیت اتوبوس تهران- رشت 90 تومان بود و پولی كه پدرم برای هزینه كمك خرج دانشجویی‌ام به من می‌داد كلا 300 تومان بود.

 یادتان می‌آید با اولین دستمزدتان چه كار كردید؟


من یك چك 9 هزارتومانی درسال 77 از پخش شبكه سوم دریافت كردم. هیچ‌وقت آن چك را نقد نكردم. كار خدا بود كه من آن چك را نقد نكنم و تا آخرین روز زندگی‌ام این چك را به عنوان یك مدرك ارزشمند داشته باشم تا یادم بماند از كجا شروع كردم. واقعیت این است كه من زندگی دانشجویی و درآمد نسبتا خوبی داشتم؛ هم در رادیو مدیریت و هم در تلویزیون گویندگی می‌كردم؛ پس طبیعی است یادم نیاید اولین چیزی كه با دستمزدم خریدم چه بوده‌است.



  رؤیایم تغییر کرده است

 هنوز هم مثل روزهای اول، مجری‌گری برایتان رؤیایی است یا با واقعیت‌های دیگری روبه‌رو شدید؟
نه، دیگر آنقدر رؤیایی نیست اما دغدغه‌ام این است كه مردم چندتا من را دوست دارند. به یاد دوران كودكی كه از همه می‌پرسیدیم چندتا دوستم داری. چون اساسا شغل ما شغلی است كه بیشتر از اینكه جسمی باشد، روحی است، یعنی كار ما یك كار روحانی است. به  این معنا كه با روح آدم‌ها در ارتباط هستی. كسی كه می‌پذیرد مجری شود یعنی آماده است هنرش را ارائه دهد و بداند چند نفر حرف و كلام و تصویرش را دوست دارند. الان دیگر آن حالت رویایی اجرا برای من تمام شده. این برایم مهم است كه پرتاب كلام من و تاثیر صحبت‌هایم چقدر به دل مردم می‌نشیند و مردم امروز چقدر من را دوست دارند؛ این آن بخش رویایی زندگی من است.



آقا اینجا تهران است

 در برنامه‌های زنده‌تان سوتی داشته‌اید؟


بله.خیلی زیاد. یكی از سوتی‌های من در موبایل‌ها وجود دارد. (می‌خندد) در برنامه سینمای گلخانه من مرتب به مهمان برنامه‌ام می‌گویم لطفا خودتان را معرفی كنید. خانم با لهجه جواب می‌دهد حالا من چی بگم. می‌گویم هیچی خانم خواهش می‌كنم خودتان را معرفی كنید. می‌گوید حالا چه جوری بگم. همه می‌خندند.

یكی دیگر از خاطره‌انگیزترین سوتی‌هایی كه داشتم، برمی‌گردد به زمانی كه به‌تازگی از رشت به تهران آمده بودم. یك شب رفتم رادیو پیام ساعت 11 تا 2 شب؛ خب طبق روال همیشه باید زمان و مكان را اعلام می‌كردم. «اینجا تهران است صدای جمهوری اسلامی ایران» یا «اینجا تهران است، رادیو پیام»

یادم می‌آید چون همیشه عادت داشتم كه بگویم «اینجا رشت است؛ صدای جمهوری اسلامی ایران» وقتی تهیه‌كننده از من خواست كه زمان و مكان را اعلام كنم، در رادیو پیام كه رادیو پایتخت بود گفتم:«اینجا رشت است صدای جمهوری اسلامی ایران». آن موقع مدیر رادیو گفته بود آقایان! این برادر رشتی‌مان را توجیه كنید كه اینجا تهران است.


ویدیو مرتبط :
محمدرضا گلزار پا به سینمای بالیوود گذاشت

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

محمدرضا گلزار پا به سینمای بالیوود گذاشت


محمد رضا گلزار با امضاى قرارداد به پروژه سینمایى «سلام بمبئى» پیوست.

خبرآنلاین: «سلام بمبئى» به كارگردانى قربان محمدپور و تهیه كنندگى جواد نوررز بیگى محصول مشترك سینماى ایران و بالیوود است كه به تازگى وارد مرحله انتخاب بازیگر شده است.

محمدرضا گلزار اولین بازیگر قطعی سلام بمبئى است كه قرار است در این فیلم به زبان انگلیسی صحبت كند.

این روزها کمپانی موشن پیکچر با بازیگران مد نظر کارگردان و تهیه کننده وارد مذاکره شده و طی روزهای آینده با آنها قرارداد امضاء خواهد کرد. قرار است مدیر این کمپانی pahlaj nihalani روز جمعه شانزدهم مرداد وارد ایران شود .

طبق هماهنگی های انجام شده ویزای آنها توسط کنسولگری ایران در بمبئی صادر و هتل آنها نیز در تهران رزرو شده است. در سلام بمبئی به جای رقص و آواز که معمول سینمای هند است چهار کلیپ طراحی شده و sonu nigam خواننده سرشناس هند قرار است چهار ترانه برای این فیلم بخواند. عوامل ایرانی سلام بمبئی نیمه دوم شهریور عازم بمبئی خواهند شد و طبق برنامه ریزی انجام شده پانزدهم مهرماه فیلمبرداری را در بالیوود شروع خواهند کرد. تدوین همزمان فیلم در بمبئی انجام می شود تا اولین نمایش آن در جشنواره فیلم فجر باشد.