علیرضا امینی: تعداد منتقدان واقعی به انگشتان دست هم نمی رسد


این را درشت بنویس. قبلا می گفتم 10 تا اما الان می گویم که تعداد منتقدان واقعی به انگشتان یک دست هم نمی رسد. بقیه همه ژورنالیست های زردی هستند که چیزی از سینما سردرنمی آورند.

تماشا: علیرضا امینی هم نسل کارگردانانی مثل اصغر فرهادی، رضا کاهانی و بهرام توکلی است؛ فیلمسازانی که دغدغه شان تنها سینمای اجتماعی و تصویر طبقه متوسط و نمایش کاستی ها و تلخی های این قشر است.

البته در میان این اسامی امینی و فرهادی کارشان بیتشر شبیه به هم است. امینی درباره این تشابه می گوید: «چون من و اصغر فرهادی هر دو در یک شرایط مساوی آموختیم. به همین خاطر شاید سینمایمان شبیه هم است».



شاید بتوان گفت انتهای خیابان هشتم  کارگردانی بی نقص تری نسبت به فیلم های دیگر امینی دارد. ضرباهنگ فیلم نسبت به ساخته های قبلی اش تندتر است. در این فیلم هم امینی تمرکز زیادی روی بازی گرفتن از بازیگرانش داشته و قطعا نقطه عطف این فیلم هم برای مخاطبانش در اولویت اول بازیگران آن خواهد بود.

با وجود ممیزی هایی که بر این فیلم اعمال شده و انتقادهای اغلب کارشناسان از نقاط مبهم این فیلم، امینی انتهای خیابان هشتم را اثر خود می داند و با قاطعیت از آن دفاع می کند. با او که این روزها پیش تولید فیلم جدیدش را سپری می کند مصاحبه ای درباره انتهای خیابان هشتم انجام داده ایم که در ادامه آن را می خوانید.

*خیلی از منتقدان به فیلم شما خرده گرفتند که فیلم خوبی نیست. با این پیش فرض که فیلم شما اشکالات فراوانی دارد. نظر خودتان چیست؟

دقیقا؛ من نمی دانم چرا به جای اینکه فقط به نقاط تکنیکی یک اثر توجه کنیم و از آنها ایراد بگیریم، به موضوع توجه نمی کنیم؟ موضوع «انتهای خیابان هشتم» دغدغه من بود، چیزی که خیلی ذهنم را به خودش مشغول کرده بود.

هیچ فیلمی را در دنیا پیدا نخواهید کرد که صددرصد موافق داشته باشد. من دغدغه ام معضلی است که نشان دادم و در اولویت بعدی ام موضوعات تکنیکی بود. می خواستم بگویم که داریم کجا زندگی می کنیم. حالا می آییم به این می چسبیم که بازی در این صحنه ضعیف است، میزانسنش این مشکل را داشت و... اینها که مشکل من نبوده.

مدیران بهتر است بگویند که در این فیلم معضلی بیان شده و ما باید به فکر این باشیم که چطور حلش کنیم. برای خود من مهم این نقدها نیست، مهم این است که چهارتا مسوول بعد از دیدن این فیلم به این فکر کنند که چطور می شود این معضلی که امینی در فیلمش عنوان کرده را حل کنیم. این برای من اهمیت بیشتری از این دارد که چندتا منتقد بگویند چرا شخصیت پردازی نکردی؟ چرا ریتمش کند بود یا تند بود و از این حرف ها.



*این دغدغه اجتماعی که دارید، باعث تلخ بودن فضای فیلمتان شده است.

نه، آرم تلخ را قبول ندارم. آدم هایی که دور و بر من وجود دارند. فضای زندگی شان این طور است و نمی شود کتمان کرد. فضای تلخ را که من به وجود نیاورده ام. این فضا از قبل وجود داشته و من فقط آن را به تصویر کشیده ام. شرایط اجتماعی باعث شده که از این دست اتفاقات برای آدم های اطراف من بیفتد. بنابراین من سیاهی را به وجود نیاوردم، سیاهی وجود داشته است.

*در هفت دقیقه تا پاییز هم این فضای تلخ را داشتید اما در این فیلم به شکلی اغراق آمیز تصویر شده است. یعنی بیننده استراحتی هم ندارد تا از این فضا خودش را بیرون بکشد.

این یک نظر شخصی است. تازه من احساس می کنم یک جاهایی در فیلم، من خیلی کوتاه آمدم. فضای تلخ خیلی بیشتر از اینها باید می شد.

*اینکه مانی باغبانی، منتقد، طرح این فیلمنامه را نوشته...

مانی باغبانی طرح آن را ننوشته. طرح و فیلمنامه را خود من نوشتم و مانی دستیار فیلمنامه نویس است.



*خب این دو نفری شروع کردن باعث نمی شود...

مانی به عنوان مشاور فیلنامه نویس است. همین و بس!

*بسیار خب! سوالم چیزی دیگری است. مد شده که منتقدان در نوشتن فیلمنامه به کارگردانان کمک می کنند. همین مساله این ذهنیت را به وجود می آورد که یک جور لابی پنهانی قبل از ساخت فیلم با منتقد انجام می شود که زمان اکران هوایشان را داشته باشند. نمونه این اتفاق در جشنواره سی ام هم افتاد.

این را درشت بنویس. قبلا می گفتم 10 تا اما الان می گویم که تعداد منتقدان واقعی به انگشتان یک دست هم نمی رسد. بقیه همه ژورنالیست های زردی هستند که چیزی از سینما سردرنمی آورند. یکسری واپس مانده هستند که وقتی نتوانستند در کار عملی موفق بشوند رو به نقد آوردند. این چیزهایی که الان با نام نقد مطرح می شود، به من کمکی نمی کند. اینکه ریتمش کند و تند است، دیگر چیست؟ متاسفانه چهار پنج منتقد بیشتر نداریم که همسوی سینمای جهان پیش می روند و تحلیل جامعه شناسی بلد هستند.



*انگار سینمای ملتهب را دوست دارید. چون در مدیوم تلویزیون هم حتی سراغ چنین فضایی در سریال «سقوط آزاد» رفتید.

نمی دانم، شاید احوالات این روزهایم و شرایط فکری و روحی ام ملتهب است که به سمت این نوع سینمای حادثه خیز رفته ام. باید این را با این دلایل بررسی کنند نه اینکه بگویند دارد از یک چیزی تقلید می کند در تلویزیون من فقط یک تکنیسین هستم اما در سینما من خودم سوژه می دهم، خودم روی آن کار می کنم و در نهایت هم به آن چیزی می رسم که دوست دارم.

*هفته گذشته در برنامه هفت گفتید که ممیزی فیلمتان چهار دقیقه است اما ابهاماتی که مخاطب در سینما با آن مواجه می شود، خیلی بیشتر از چهار دقیقه است.

شما می دانید که چرا به افراد در داستان این فیلم وام داده نمی شود؟

*نه از فیلم که چیزی نمی توان فهمید.

به دلیل حذف یک دیالوگ. همین یک دیالوگ که مرد در آن صحنه می گوید: «هر چیزی هست مبوط به پدرش است.» این دیالوگ فقط 10 ثانیه، می شود. اما بدون این چند ثانیه یک پای فیلمنامه می لنگد. این ثانیه ها برای فیلم من طلایی بود که الان جمعش شده چهار دقیقه که به نظر می آید خیلی کم است اما واقعا باعث نابودی یک فیلم می شود.

*در همان برنامه شما در پاسخ به سوال مسعود فراستی درباره ناشناخته بودن کاراکترها، گفتید که من تا همین اندازه می خواستم از شخصیت ها به بیننده آمار بدهم. یعنی آماری کلی. درصورتی که خودتان الان می گویید جزئیات بسیار مهم است.

بله. الان در سینمای دنیا هم نگاه کنید شخصیت هایی هستند که بیوگرافی شان موجود است اما در تصویر دیده نمی شوند. مثلا الان اگر یک آدم عصبی اینجا بیاید، شما سریعا متوجه می شوید که این آدم عصبی است و نیازی نیست که من شناسنامه ای از این آدم رو کنم. در فیلم و سینما هم همین طور است.

*این درست، اما همیشه در همان سینمای دنیا هم از المان هایی کمک می گیرند تا آدم هایشان را بشناسیم. اما المان هایی که در این فیلم برای شناختن شخصیت ها می بینیم، کافی نیست.

تمام المان هایی که لازم بوده، آمده است. اما فرصت کم است و نمی شود خیلی چیزها را گفت.



*آقای شمقدری طرحی را می خواهند از طرف سازمان سینمایی اجرا کنند که در آن هیچ فیلم توقیفی وجود ندارد و هرکسی با شکایت از فیلم می تواند باعث توقف فیلم شود. مشابه اتفاقی که برای فیلم فرحبخش افتاد. با این اوصاف شما با توقیف موافق ترید یا ممیزی؟
با هیچ کدام موافق نیستم. آقای شمقدری و سجادپور آدم های دگم و بسته ای نیستند، اتفاقا آنها دوست دارند که همه در این شرایط کار کنند اما مشکل از جایی شروع می شود که خط قرمزهایمان مشخص نیست. در تمام دنیا خط قرمز و سانسور وجود دارد به خاطر اینکه خط قرمزها و ممیزی ها مشخص است. کارگردان می داند که نباید از این خط آن ورتر برود اما در سینمای ایران اصلا نمی دانیم چه چیزی دچار ممیزی می شود. کی فکرش را می کرد که برای فیلم گشت ارشاد این اتفاق بیفتد؟ اگر در جامعه ای زندگی کنیم که در آن به ارشاد اعتماد کنند و بگذارند خود ارشاد این آزادی عمل را داشته باشد که پشت فیلمی تا آخرش بایستد دیگر ما شاهد این اتفاقات نیستیم. مگر فیلم گشت ارشاد پروانه ساخت نداشت؟ پس چرا باید این اتفاق برایش بیفتد؟

*خب این سوالی است که شما به عنوان کارگردان باید جواب بدهید.

بله، عرض می کنم به خاطر اینکه ما نمی دانیم که هیئتی که پروانه نمایش می دهند چه کسانی هستند. یکسری آدم غیرسینمایی که از خارج سینما آمده اند و دور هم جمع شده اند که نظراتشان را از بیرون اعمال می کنند، چرا نباید هیچ کسی بداند که این افراد چه کسانی هستند؟

*دایره بازیگران خلاق و پُر ایده خیلی کم است. معمولا بازیگران ما فقط عمل می کنند و هیچ طراحی خاصی برای نقش هایشان ندارند. آیا بهداد به عنوان بازیگری که با شما در کارهای مختلف همکاری می کند، همین ویژگی ها را دارد؟

بله، حامد تحلیل شخصیت بلد است. ریشه ای بالا آمده و همین جوری با یک کلاس شش ماهه بیان و بدن بازیگر نشده است. شخصیت را واکاوی می کند. ترانه علیدوستی و صابر ابر هم همین طور. آن بازیگران جدید هم که به آن فضا می دهم، بعدا تحلیل شخصیت را یاد می گیرند. مثل همین محسن طنابنده که من در فیلمم به او فضا دادم و او به خوبی خودش را بروز داد. حالا می بینید که برای خودش در بازیگری تبدیل به قطبی شده است. این آدم ها دغدغه بازیگری دارند. حامد بهداد دوست 15 ساله من است اما شما می بینید که من فقط در سه کار با او همکاری کرده ام. استفاده من از حامد در جهت شخصیت های فیلم هایم است. رفاقت باعث نمی شود که هر نقشی را برای او کنار بگذارم. این رفاقت باعث می شود که نه من او را زیر سوال ببرم و نه او من را.



*چه جالب، چون اغلب کارگردانان معتقدند که وقتی حامد بهداد را کنترل کنند، می توانند بازی بهتری از او بگیرند.

نه، باید بازیگر را شناخت. به خاطر همین است که می گویم کارگردانان بازیگرانشان را نمی شناسند. باید به بازیگر اعتماد کرد نه اینکه او را محدود کرد.

*می دانیم که حامد بهداد در رشته بوکس فعالیت داشته است، به خاطر به دست آوردن دل بهداد، موسی بوکسور بود یا از ابتدا در طرحتان این آدم بوکسور بود؟

بله، یادم می آید که تا طرح را برایش تعریف کردم همین نقش را انتخاب کرد. از اول این کاراکتر رشته اش بوکس بود و حامد دغدغه این موضوع را داشت. شما ببینید حامد در این فیلم دیالوگ های زیادی نداشت و یک شخصیت عمل گرا بود که با نقش های دیگرش متفاوت بود.

*این فیلم نسبت به بقیه فیلم هایتان از لحاظ کارگردانی چندین پله بالاتر است، اما همچنان پاشنه آشیل شما فیلمنامه است. چرا بدون فیلمنامه به صحنه می روید؟

من سر صحنه فیلمنامه نمی نویسم. سر سکانس ها را دارم. (فیلمنامه فیلم جدیدش را نشان می دهد) الان این را ببینید متوجه می شوید که من فیلمنامه دارم اما سر صحنه آن را کامل تر می کنم. من شخصا اعتقاد دارم که در سینمای رئالیستی قراردادن بازیگرها در یکسری موقعیت های حساس باعث بروز واکنش هایی می شود که خیلی بکر است حتی برای من کارگردان و خود بازیگر. حالا در فیلم بولک 9 خروجی 2 دارم با یک فیلمنامه کامل سر صحنه می روم. من رشته ام کارگردانی – بازیگری تئاتر است و متاسفانه 90 درصد از کارگردانان ما با مقوله بازیگری غریبه اند و نمی دانند که باید با یک بازیگر چه برخوردی داشته باشند. هر بازیگری را باتوجه به نقش های قبلی اش انتخاب می کنند و این انتقاد شدید من به کارگردانان است. من شیوه ام این است که چهره کلی شخصیتم را می سازم. بازیگر باید این قدر پویا و خودجوش باشد که خودش برود و کار کند و هر روز با کلی ایده برای نقشش سر صحنه بیاید. من آن ایده ها را حذف و اضافه می کنم.


ویدیو مرتبط :
رقص با انگشتان دست

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

عجیب اما واقعی؛ پول فیفا به دست ملی پوشن ایران نمی‌رسد!!



اخبار,اخبار ورزشی,فدراسیون فوتبال

 

اخبار ورزشی - عجیب اما واقعی؛ پول فیفا به دست ملی پوشن ایران نمی‌رسد!!

مسئول روابط بین الملل فدراسیون فوتبال در خصوص نحوه تخصیص هزینه روزانه اسکان اعضای تیم ملی در مسابقات جام جهانی توضیحاتی ارائه کرد.

در نامه فدراسیون جهانی فوتبال به فدراسیون عضو شرکت کننده در جام جهانی آمده است که تخصیص هزینه روزانه اقامت، تغذیه، ترانسپورت داخلی، پرواز داخلی(a ccomadtion) اعضای تیم ملی در مسابقات جام جهانی، ابتدا باید حساب بانکی جام جهانی را باز کرده  تا پس از اقدامات کامل و بعد از به پایان رسیدن رویدادها، اقدام لازم انجام شود.

امید جمالی مسئول روابط بین الملل فدراسیون فوتبال در این خصوص گفت: ظاهرا ابهاماتی در خصوص هزینه اقامت، تغذیه، ترانسپورت داخلی، پرواز بین شهری اعضای تیم ملی ایران در مسابقات جام جهانی 2014 وجود داشته که خلاصه ای از نامه ارسالی به فیفا و استعلام گرفته شده از فدراسیون جهانی را اعلام می کنم.

وی افزود: بر اساس بخش نامه فیفا و مواردی که در کارگاه آموزشی که پیش از مسابقات برگزار شده بود، فیفا روزانه مبلغ 750 دلار جهت تمام هزینه های اقامت تیم (نفرات هر تیم) به تعداد 50 نفر از 5 روز قبل از شروع اولین مسابقه تا حداکثر 2 روز پس از حذف تیم از مسابقات به حساب فدراسیون های حاضر در جام جهانی واریز می کند. واریز این مبلغ از ماه مارس بنا به درخواست فدراسیون ها صورت می گیرد. در واقع این مبلغ به جهت پرداخت هزینه اسکان(هتل، تغذیه، ترانسپورت داخلی،پرواز بین شهری نفرات تیم ها) به فدراسیون ها پرداخت می شود.

وی گفت: با توجه به ابهامات و سوالات مطرح شده در این خصوص و همچنین در رابطه با پرداخت این مبلغ به وجود آمده بود، کمیته روابط بین الملل در استعلامی از کمیته مالی فیفا هدف از پرداخت این مبلغ از سوی فدراسیون جهانی را جویا شد که در پاسخ استعلام از سوی این ارگان تاکید شده بود مبلغ فوق صرفا جهت پرداخت هزینه های  مذکور کلیه نفرات تیم ها اختصاص داده می شود و به هیچ وجه جهت پرداخت نقدی به اعضای تیم ها نبوده است.
اخبار ورزشی - تسنیم