سبک زندگی
2 دقیقه پیش | شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداریبچه ها به سرعت بزرگ میشوند، زودتر از چیزی که فکرش را میکنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ... |
2 دقیقه پیش | فیلم: تزیین اتاق کودک با گلهای مقواییهمین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ... |
8 درس به درد بخور از مدیر عامل آمازون
جف بزوس یکی از مدیران نامی دنیای تجارت است که گاهی نامش در سایهی اسم دیگر بزرگان این عرصه کم رنگ میشود. این مدیر عامل خوش فکر توصیههایی در زمینهی کار آفرینی دارد.
zoomit.ir - حمیده خادم زاده: جف بزوس یکی از مدیران نامی دنیای تجارت است که گاهی نامش در سایهی اسم دیگر بزرگان این عرصه کم رنگ میشود. این مدیرعامل خوشفکر توصیههایی در زمینهی کار آفرینی دارد.
هنگامیکه از کارآفرینان پرسیده میشود کدام چهرهی مطرح دنیا برای شما الهامبخشتر بوده است، اکثر آنها نامهایی چون استیو جابز، ایلان ماسک، مارک زاکربرگ و بیل گیتس را مثال میزنند و کمتر کسی اسمی از جف بزوس، مدیر عامل آمازون میآورد. جف بزوس، به عنوان یک مدیر عامل تحلیلگر، هوشمند، خوشخنده و نابغه توجهی که لایق او است را به دست نیاورده است. او کاریزمای شخصیت استیو جابز را ندارد، مانند ایلان ماسک برند تسلا را مدیریت نمیکند، مانند زاکربرگ چهرهی شناخته شدهای نیست و مثل بیل گیتس هم به ثروتمندی شهرت ندارد. با این حال، بزوس ویژگیهایی دارد که میتواند برای هر کارآفرینی مفید باشد.
بزوس بیش از هر چیز یک فروشگاه خرده فروشی دارد و مانند دیگر اشخاص سرمایهگذار به یک حیطهی کاری اکتفا نکرده و در شرکت Blue Origin سرمایه گذاری کرده است. این شرکت در زمینهی فناوریهای مربوط به فضانوردی فعالیت میکند.
درسهای زیادی از فلسفهی کسب و کار بزوس میتوان گرفت که در ادامه به ۸ مورد اشاره خواهیم کرد:
۱. سرسخت و انعطاف پذیر باشید
بزوس بر این عقیده است که کارآفرینهای خوب در عین سرسخت بودن، انعطافپذیر هستند. بزوس در رابطه با سایت آمازون میگوید: "در چشماندازهای خود سرسخت هستیم اما نسبت به جزئیات کار انعطاف به خرج میدهیم."
بزوس در ادامه اضافه میکند: "اگر سرسخت نباشید زود تسلیم میشوید و اگر انعطافپذیر نباشید سرتان محکم به سنگ میخورد و راه حلهای مختلف حل مسائل را از دست خواهید داد." به گفتهی بزوس، " کاری که شما باید انجام دهید این است که بسته به موقعیت تعیین کنید که سرسختی به خرج دهید یا انعطافپذیر باشید و این قسمت سخت کار شما است." کارآفرینها اغلب افراد لجوج و سرسختی هستند که مهارت رهبری کردن را به طور ذاتی دارند. این مهارت کمک میکند تا آنها بدانند که کفهی ترازو را به سمت سرسختی یا انعطافپذیر بودن سنگین کنند.
۲. قانون دو عدد پیتزا
بزوس اعتقاد به تشکیل گروههای کوچک دارد. (شاید این تمایل ریشه در دورانی باشد که هنوز استارتاپ خود را راهاندازی نکرده بود.) او بر این عقیده است که برای کارهای تیمی باید "قانون دو پیتزا" حاکم باشد. به این معنا که تیم کاری شما باید به اندازهای کوچک باشد که دو عدد پیتزا بتواند کل افراد تیم را سیر کند. در واقع دو پیتزا میتواند پاسخگوی ۶ تا ۷ نفر باشد.
همین تیم کوچک دو پیتزایی توانست گزینهی Gold Box را در آمازون ایجاد کند. از نظر بزوس وقتی تیم کاری بزرگتر میشود بازدهی آن کاهش پیدا میکند و این ناکارآمدی باعث میشود که تیم دستاورد ارزشمندی ارائه ندهد. از این رو بزوس پیشنهاد میدهد که تیمهای کاری را تا حد امکان کوچک نگه دارید.
۳. به استقبال تجربههای جدید بروید
بزوس میگوید: " اگر تجربههای خود را دو برابر کنید، میزان نوآوری شما در سال دو برابر خواهد شد."
بیشتر مدیران اجرایی اتفاق نظر دارند که کسب تجربه در کسب و کار یک عامل مهم و ضروری است. در واقع تجربهها کمک میکنند تا نوآوریهای جدید خلق شود و در بازار رقابت جایگاه خود را پیدا کند. شرکت خودروسازی از این مفهوم در ساخت خودروهای جدید خود استفاده میکند. در صنایع غذایی این تجربهها منجر به تولید مواد غذایی جدید با طعم متفاوت میشود. کمپانیهای خرده فروشی، فضای تجاری خود را تغییر میدهند. شرکتهای دارویی بر پایهی تجربههای خود داروی جدید تولید میکنند. شرکتهای فناوری نیز دارای آزمایشگاه هستند و خیلی از کمپانیها مانند گوگل به کارکنان خود اجازه میدهند که به کسب تجربه بپردازند.
یکی از ارکان فرهنگ کاری آمازون، اشتیاق و جستجوگری است. در روزهای اولی که آمازون شروع به کار کرد، برای مدیران، این سوال ایجاد شده بود که چه مکانی را برای تبلیغات تلویزیونی خود انتخاب کنند. این بررسیها ۱۶ ماه طول کشید که نسبت به فرآیند تبلیغات کمپانیهای دیگر بسیار طولانیتر بود. اما بزوس گفت: "آمازون به شکلی باورنکردنی روی بررسی تبلیغاتش اصرار داشت و این اصرارهایش با هزینههای زیادی همراه بود. اما نتیجهی نهایی این بود که یک بار برای همیشه در این رابطه تصمیم بگیریم." بررسیهای جف بزوس به این نتیجه رسید که تبلیغات توجیه اقتصادی ندارد و تنها میتواند جهش کوچکی در میزان فروش آمازون ایجاد کند. در نتیجه، با این که بحث و بررسی در مورد تبلیغات طولانی شد اما آمازون توانست استراتژی مفیدی برای خود تعریف کند.
۴. شوق نوآوری داشته باشید
تا به حال به نوع ارائهی خدمات آمازون توجه کردهاید؟ چنانچه نگاه عمیقی به این موضوع داشته باشید فلسفهی بزوس در نوآوری را خواهید دید. بزوس را میتوان یک آنتی استیو جابز نامید. اپل به معرفی تعداد محدودی محصول بسنده کرده است حال آن که در آمازون از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا میشود.
برای بزوس نوآوری امر بسیار مهمی تلقی میشود. او تیم کاری خود را با کلماتی چون "پیشگام" و "جستجوگر" توصیف میکند. حتی خود بزوس یک مخترع است. برای مثال ساعت ۱۰۰۰۰ ساله، شرکت سفرهای فضایی Blue Origin و اجاق خورشیدی از دستاوردهای بزوس بوده است. او همواره از ابتکار عمل استقبال کرده و همکارانش را به آن تشویق میکند. یکی از علاقهمندیهای بزوس کار تیمی و ایجاد طوفان فکری است. مهم نیست که شما به عنوان یک کارآفرین در چه زمینهای فعالیت میکنید. تنها کافی است که به نوآوری عشق بورزید.
۵. افکار بلند مدت داشته باشید
اگر تنها یک چیز کافی باشد که در مورد بزوس بدانید، چشمانداز بلند مدت او است. یک بار در مصاحبهای با بزوس، از میزان رشد درآمد آمازون سوال شد و بزوس آمار دقیق آن را به خاطر نداشت. اتفاقی که برای یک مدیرعامل بسیار نادر است. او در ادامه گفت:" من به چند سال دیگر فکر میکنم و در حال حاضر اعداد و ارقام را فراموش کردهام."
آمازون از سال ۱۹۹۴ شروع به کار کرد. طبیعتا در آن زمان وضعیت رایانه و اینترنت به شکل امروز نبود. به گفتهی بزوس آن روزها یکی از سختترین روزهای زندگی او بود. او با تلاش زیاد توانست یک میلیون دلار جمع آوری کند تا بتواند آمازون را حفظ کند. ضمن این که به دست آوردن همین یک میلیون دلار هم کار راحتی نبود. چرا که بزوس با حدود ۶۰ نفر صحبت کرد که در نهایت ۲۲ نفر راضی شدند به او ۵۰۰۰۰ دلار بدهند. در آن زمان مردم درکی از اینترنت نداشتند. بزوس میگوید: اولین سوالی که آنها میپرسیدند این بود:" حالا این اینترنت چیست؟" اما بزوس میدانست که مردم از آن برای خرید استفاده خواهند کرد. در واقع این موضوع چشمانداز بلند مدت بزوس بود.
بزوس در ادامه میگوید: تنها نگرش بلندمدت است که اجازه میدهد کاریهایی را که نمیتوانیم تمامش کنیم به پایان برسانیم.
۶. تجربه و اشتیاق به اختراع، نوآوری را رقم میزند
یکی از پایههای فرهنگ کاری آمازون اشتیاق به اختراع کردن است. از نظر بزوس نوآوری نتیجهی اشتیاق به اختراع و کسب تجربه است. بزوس میگوید: "چنانچه میخواهید نوآوری داشته باشید کارهای کمی وجود دارد که باید انجام دهید."
"اول از همه این که نوآوری قبل از هر چیز نوعی نگرش است. شما باید مردم را بخشی از کمپانی خود بدانید که از شما انتظار عرضه کردن یک پدیدهی جدید دارند. توجه داشته باشید که همه کس نمیتوانند پیشتاز و جستجوگر باشند."
"لازمهی نوآوری این است که خود را برای شکست آماده کنید. در مواقعی هم که نوآوری شما جواب میدهد باز هم ممکن است مردم استقبالی از آن نکنند و نسبت به نوآوری شما بی تفاوت باشند یا حتی آن را به باد نقد بگیرند. در اینجا اشتیاق است که به شما کمک میکند تا برای مدت طولانی صبر کنید تا بتوانید توجه عموم را به نوآوری خود جلب کنید."
۷. به جای ارائه دادن با اسلاید، متن بدهید
بزوس در مصاحبهای میگوید: "یکی از اشکال سنتی یک جلسهی رسمی این است که فردی روبروی بقیه میایستد و با اسلاید توضیحاتی میدهد. در صورتی که در این حالت شما اطلاعات خیلی کمی را میتوانید منتقل کنید. طبیعتا این کار برای ارائه دهنده راحت است اما مسئله مخاطبان هستند که چیز زیادی متوجه نمیشوند. میتوانید خیلی مواقع ارائههای خود را در ۶ صفحه نوشته ارائه دهیم تا افراد بتوانند درک عمیقتری نسبت به ایدههای ما داشته باشند."
۸. نسبت به نیاز مشتری وسواس نشان دهید
بزوس بارها در مصاحبههای خود تاکید کرده است که ابتدا نیاز مشتری را کشف کنید و بعد وارد عمل شوید. او میگوید: "ما بر پایهی رقابت کار نمیکنیم بلکه وسواس ما روی نیاز مشتری است."
این نوع دیدگاه کاملا برعکس کاری است که کمپانیهای دیگر انجام میدهند. آنها ایدهها را بررسی میکنند. محصول یا خدمات خود را تولید میکنند و بعد منتظر استقبال مشتری هستند.
هنگامیکه از کارآفرینان پرسیده میشود کدام چهرهی مطرح دنیا برای شما الهامبخشتر بوده است، اکثر آنها نامهایی چون استیو جابز، ایلان ماسک، مارک زاکربرگ و بیل گیتس را مثال میزنند و کمتر کسی اسمی از جف بزوس، مدیر عامل آمازون میآورد. جف بزوس، به عنوان یک مدیر عامل تحلیلگر، هوشمند، خوشخنده و نابغه توجهی که لایق او است را به دست نیاورده است. او کاریزمای شخصیت استیو جابز را ندارد، مانند ایلان ماسک برند تسلا را مدیریت نمیکند، مانند زاکربرگ چهرهی شناخته شدهای نیست و مثل بیل گیتس هم به ثروتمندی شهرت ندارد. با این حال، بزوس ویژگیهایی دارد که میتواند برای هر کارآفرینی مفید باشد.
بزوس بیش از هر چیز یک فروشگاه خرده فروشی دارد و مانند دیگر اشخاص سرمایهگذار به یک حیطهی کاری اکتفا نکرده و در شرکت Blue Origin سرمایه گذاری کرده است. این شرکت در زمینهی فناوریهای مربوط به فضانوردی فعالیت میکند.
درسهای زیادی از فلسفهی کسب و کار بزوس میتوان گرفت که در ادامه به ۸ مورد اشاره خواهیم کرد:
۱. سرسخت و انعطاف پذیر باشید
بزوس بر این عقیده است که کارآفرینهای خوب در عین سرسخت بودن، انعطافپذیر هستند. بزوس در رابطه با سایت آمازون میگوید: "در چشماندازهای خود سرسخت هستیم اما نسبت به جزئیات کار انعطاف به خرج میدهیم."
بزوس در ادامه اضافه میکند: "اگر سرسخت نباشید زود تسلیم میشوید و اگر انعطافپذیر نباشید سرتان محکم به سنگ میخورد و راه حلهای مختلف حل مسائل را از دست خواهید داد." به گفتهی بزوس، " کاری که شما باید انجام دهید این است که بسته به موقعیت تعیین کنید که سرسختی به خرج دهید یا انعطافپذیر باشید و این قسمت سخت کار شما است." کارآفرینها اغلب افراد لجوج و سرسختی هستند که مهارت رهبری کردن را به طور ذاتی دارند. این مهارت کمک میکند تا آنها بدانند که کفهی ترازو را به سمت سرسختی یا انعطافپذیر بودن سنگین کنند.
۲. قانون دو عدد پیتزا
بزوس اعتقاد به تشکیل گروههای کوچک دارد. (شاید این تمایل ریشه در دورانی باشد که هنوز استارتاپ خود را راهاندازی نکرده بود.) او بر این عقیده است که برای کارهای تیمی باید "قانون دو پیتزا" حاکم باشد. به این معنا که تیم کاری شما باید به اندازهای کوچک باشد که دو عدد پیتزا بتواند کل افراد تیم را سیر کند. در واقع دو پیتزا میتواند پاسخگوی ۶ تا ۷ نفر باشد.
همین تیم کوچک دو پیتزایی توانست گزینهی Gold Box را در آمازون ایجاد کند. از نظر بزوس وقتی تیم کاری بزرگتر میشود بازدهی آن کاهش پیدا میکند و این ناکارآمدی باعث میشود که تیم دستاورد ارزشمندی ارائه ندهد. از این رو بزوس پیشنهاد میدهد که تیمهای کاری را تا حد امکان کوچک نگه دارید.
۳. به استقبال تجربههای جدید بروید
بزوس میگوید: " اگر تجربههای خود را دو برابر کنید، میزان نوآوری شما در سال دو برابر خواهد شد."
بیشتر مدیران اجرایی اتفاق نظر دارند که کسب تجربه در کسب و کار یک عامل مهم و ضروری است. در واقع تجربهها کمک میکنند تا نوآوریهای جدید خلق شود و در بازار رقابت جایگاه خود را پیدا کند. شرکت خودروسازی از این مفهوم در ساخت خودروهای جدید خود استفاده میکند. در صنایع غذایی این تجربهها منجر به تولید مواد غذایی جدید با طعم متفاوت میشود. کمپانیهای خرده فروشی، فضای تجاری خود را تغییر میدهند. شرکتهای دارویی بر پایهی تجربههای خود داروی جدید تولید میکنند. شرکتهای فناوری نیز دارای آزمایشگاه هستند و خیلی از کمپانیها مانند گوگل به کارکنان خود اجازه میدهند که به کسب تجربه بپردازند.
یکی از ارکان فرهنگ کاری آمازون، اشتیاق و جستجوگری است. در روزهای اولی که آمازون شروع به کار کرد، برای مدیران، این سوال ایجاد شده بود که چه مکانی را برای تبلیغات تلویزیونی خود انتخاب کنند. این بررسیها ۱۶ ماه طول کشید که نسبت به فرآیند تبلیغات کمپانیهای دیگر بسیار طولانیتر بود. اما بزوس گفت: "آمازون به شکلی باورنکردنی روی بررسی تبلیغاتش اصرار داشت و این اصرارهایش با هزینههای زیادی همراه بود. اما نتیجهی نهایی این بود که یک بار برای همیشه در این رابطه تصمیم بگیریم." بررسیهای جف بزوس به این نتیجه رسید که تبلیغات توجیه اقتصادی ندارد و تنها میتواند جهش کوچکی در میزان فروش آمازون ایجاد کند. در نتیجه، با این که بحث و بررسی در مورد تبلیغات طولانی شد اما آمازون توانست استراتژی مفیدی برای خود تعریف کند.
۴. شوق نوآوری داشته باشید
تا به حال به نوع ارائهی خدمات آمازون توجه کردهاید؟ چنانچه نگاه عمیقی به این موضوع داشته باشید فلسفهی بزوس در نوآوری را خواهید دید. بزوس را میتوان یک آنتی استیو جابز نامید. اپل به معرفی تعداد محدودی محصول بسنده کرده است حال آن که در آمازون از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا میشود.
برای بزوس نوآوری امر بسیار مهمی تلقی میشود. او تیم کاری خود را با کلماتی چون "پیشگام" و "جستجوگر" توصیف میکند. حتی خود بزوس یک مخترع است. برای مثال ساعت ۱۰۰۰۰ ساله، شرکت سفرهای فضایی Blue Origin و اجاق خورشیدی از دستاوردهای بزوس بوده است. او همواره از ابتکار عمل استقبال کرده و همکارانش را به آن تشویق میکند. یکی از علاقهمندیهای بزوس کار تیمی و ایجاد طوفان فکری است. مهم نیست که شما به عنوان یک کارآفرین در چه زمینهای فعالیت میکنید. تنها کافی است که به نوآوری عشق بورزید.
۵. افکار بلند مدت داشته باشید
اگر تنها یک چیز کافی باشد که در مورد بزوس بدانید، چشمانداز بلند مدت او است. یک بار در مصاحبهای با بزوس، از میزان رشد درآمد آمازون سوال شد و بزوس آمار دقیق آن را به خاطر نداشت. اتفاقی که برای یک مدیرعامل بسیار نادر است. او در ادامه گفت:" من به چند سال دیگر فکر میکنم و در حال حاضر اعداد و ارقام را فراموش کردهام."
آمازون از سال ۱۹۹۴ شروع به کار کرد. طبیعتا در آن زمان وضعیت رایانه و اینترنت به شکل امروز نبود. به گفتهی بزوس آن روزها یکی از سختترین روزهای زندگی او بود. او با تلاش زیاد توانست یک میلیون دلار جمع آوری کند تا بتواند آمازون را حفظ کند. ضمن این که به دست آوردن همین یک میلیون دلار هم کار راحتی نبود. چرا که بزوس با حدود ۶۰ نفر صحبت کرد که در نهایت ۲۲ نفر راضی شدند به او ۵۰۰۰۰ دلار بدهند. در آن زمان مردم درکی از اینترنت نداشتند. بزوس میگوید: اولین سوالی که آنها میپرسیدند این بود:" حالا این اینترنت چیست؟" اما بزوس میدانست که مردم از آن برای خرید استفاده خواهند کرد. در واقع این موضوع چشمانداز بلند مدت بزوس بود.
بزوس در ادامه میگوید: تنها نگرش بلندمدت است که اجازه میدهد کاریهایی را که نمیتوانیم تمامش کنیم به پایان برسانیم.
۶. تجربه و اشتیاق به اختراع، نوآوری را رقم میزند
یکی از پایههای فرهنگ کاری آمازون اشتیاق به اختراع کردن است. از نظر بزوس نوآوری نتیجهی اشتیاق به اختراع و کسب تجربه است. بزوس میگوید: "چنانچه میخواهید نوآوری داشته باشید کارهای کمی وجود دارد که باید انجام دهید."
"اول از همه این که نوآوری قبل از هر چیز نوعی نگرش است. شما باید مردم را بخشی از کمپانی خود بدانید که از شما انتظار عرضه کردن یک پدیدهی جدید دارند. توجه داشته باشید که همه کس نمیتوانند پیشتاز و جستجوگر باشند."
"لازمهی نوآوری این است که خود را برای شکست آماده کنید. در مواقعی هم که نوآوری شما جواب میدهد باز هم ممکن است مردم استقبالی از آن نکنند و نسبت به نوآوری شما بی تفاوت باشند یا حتی آن را به باد نقد بگیرند. در اینجا اشتیاق است که به شما کمک میکند تا برای مدت طولانی صبر کنید تا بتوانید توجه عموم را به نوآوری خود جلب کنید."
۷. به جای ارائه دادن با اسلاید، متن بدهید
بزوس در مصاحبهای میگوید: "یکی از اشکال سنتی یک جلسهی رسمی این است که فردی روبروی بقیه میایستد و با اسلاید توضیحاتی میدهد. در صورتی که در این حالت شما اطلاعات خیلی کمی را میتوانید منتقل کنید. طبیعتا این کار برای ارائه دهنده راحت است اما مسئله مخاطبان هستند که چیز زیادی متوجه نمیشوند. میتوانید خیلی مواقع ارائههای خود را در ۶ صفحه نوشته ارائه دهیم تا افراد بتوانند درک عمیقتری نسبت به ایدههای ما داشته باشند."
۸. نسبت به نیاز مشتری وسواس نشان دهید
بزوس بارها در مصاحبههای خود تاکید کرده است که ابتدا نیاز مشتری را کشف کنید و بعد وارد عمل شوید. او میگوید: "ما بر پایهی رقابت کار نمیکنیم بلکه وسواس ما روی نیاز مشتری است."
این نوع دیدگاه کاملا برعکس کاری است که کمپانیهای دیگر انجام میدهند. آنها ایدهها را بررسی میکنند. محصول یا خدمات خود را تولید میکنند و بعد منتظر استقبال مشتری هستند.
ویدیو مرتبط :
موشک فضایی مدیر عامل آمازون با قابلیت استفاده ی مجدد
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
مروری بر زندگی جف بزوس، مدیر عامل موفق آمازون
«جف بزوس» (Jeff Bezos) موسس و مدیر عامل شرکت آمازون، یکی از قدرتمندترین رهبران تجاری و تکنولوژیک جهان است که اکنون ارزش دارایی هایش به ۵۷ میلیارد دلار رسیده و می توان او را در مقام سومین شخص ثروتمند آمریکایی جای داد.
وب سایت دیجیاتو - امیر مستکین: «جف بزوس» (Jeff Bezos) موسس و مدیر عامل شرکت آمازون، یکی از قدرتمندترین رهبران تجاری و تکنولوژیک جهان است که اکنون ارزش دارایی هایش به ۵۷ میلیارد دلار رسیده و می توان او را در مقام سومین شخص ثروتمند آمریکایی جای داد.
فروشگاه خرده فروشی که در میانه دهه ۹۰ میلادی تاسیس کرد و به خوبی در دوران حباب دات-کام توانست از آن سرپرستی کند، اکنون سالانه بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار فروش دارد.
با فروشگاه آمازون آشنایی کامل داریم و البته مدیر عامل اش را نیز از دور می شناسیم. اما بیایید نگاهی نزدیک تر داشته باشیم به سرگذشت این کارآفرین موفق، و پستی و بلندی های زندگی اش را به شکلی کوتاه از نظر بگذرانیم.
مادرش اهل ایالات متحده بود و پیش از بیست سالگی، در ژانویه سال ۱۹۶۴ جف را به دنیا آورد و سپس با یک مهاجر کوبایی به نام «مایک بزوس» ازدواج کرد. جف پس از تولد ده سالگی اش متوجه شد مایک، پدر حقیقی او نیست.
از همان دوران کودکی نشانه هایی دیده می شد که جف، از هوش بالایی برخوردار است. زمانی که تازه قادر به راه رفتن شده بود، با یک پیچگوشتی به سراغ گهواره خود رفت و محافظ آن را از جا در آورد و آن را تا حدی تبدیل به یک تخت خواب معمولی کرد.
از سن ۴ الی ۱۶ سالگی، جف در مزرعه پدر بزرگ خود در تگزاس زندگی کرد، جایی که کارهای اولیه مزرعه داری و تعمیر آسیب های بادی را فرا گرفت.
پدربزرگ او، Preston Gise، نقش بسیار شگرفی در شکل گیری شخصیت وی داشت و او را با زندگی حرفه ای آشنا تر کرد. زمانی که در سال ۲۰۱۰ به جشن فارغ التحصیلی یکی از دانشگاه های معروف برای سخنرانی دعوت شده بود، گفت: «پدر بزرگم به من یاد داد که مهربان بودن، دشوار تر از باهوش بودن است.»
در جوانی عاشق سری فیلم های «Star Trek» شد و حتی خبر می رسد که اکنون هنوز نسخه های تازه این سری را عاشقانه می بیند. در زمانی که قرار بود آمازون تاسیس شود، می خواست نام فروشگاه خود را «MakeItSo.com» (هرطور شده انجامش بده) بگذارد چرا که این یکی از اصطلاحات مورد استفاده از سوی کاپیتان پیکارد (Captain Jean-Luc Picard) در این سری فیلم ها بود.
در مدرسه، جف به مدرسین خود می گفت: «آینده مردم در این سیاره (زمین) نیست.» حال تصور کنید زمانی این را به معلمین خود می گفت که صرفا یک نوجوان بود و می خواست تبدیل به یک کارآفرین در رسته فضایی شود. حالا، او شرکتی دارد به نام «Blue Origin» که همین چند وقت پیش موشک چند بار مصرف خود را با موفقیت آزمایش کرد.
در نوجوانی، یک تابستان کامل را در رستوران مک دونالد کار کرد و البته اوقات بسیار بدی را نیز پشت سر نهاد. همین شد که به سراغ تاسیس «Dream Institute» رفت؛ یک کمپ ده روزه تابستانی برای کودکان و نوجوانان. برای حضور افراد در این کمپ، نیاز بود تا هر شخص ۶۰۰ دلار به جف پرداخت کند که البته مبلغ زیادی بود، اما او توانست در نهایت ۶ ثبت نامی داشته باشد.
در نهایت به دانشگاه پرینستون رفت و در رشته علوم کامپیوتری مشغول به کسب دانش شد. پس از فارغ التحصیلی، پیشنهاد های شغلی از سوی اینتل و Bell Labs به او پیشنهاد شد اما آنها را رد کرد تا به استارتاپ «Fitel» بپیوندد.
پس از اینکه Fitel را ترک کرد، تصمیم گرفت با همکاری یکی از دوستان خود به نام «Halsey Minor»، یک سرویس و استارتاپ خبری توسط فکس راه اندازی نماید. (توضیح مترجم: آقای ماینر مدتی بعد و در سال ۱۹۹۳، وب سایت Cnet را تاسیس کرد.)
بزوس به جای تاسیس این استارتاپ با Halsey Minor، پیشنهاد همکاری یک شرکت سرمایه گذاری به نام «D. E. Shaw» را پذیرفت. پس از چهار سال کار کردن در این موسسه، تبدیل شد به یک معاون ارشد.
در همان شرکت بود که با همسر خود، «مکنزی تاتل» (MacKenzie Tuttle) آشنا شد. همسر او در آن زمان یکی از تحلیلگران موسسه D.E. Shaw بود که البته اکنون تبدیل شده است به یک رمان نویس.
در سال ۱۹۹۴ بود که بزوس در مقاله ای مطالعه کرد که وب در یک سال معادل ۲۳۰۰ درصد رشد کرده است. همین رقم، شگفت زده اش کرد و دریافت که باید راهی پیدا کند برای سهیم شدن در این رشد. لیستی تهیه کرد از ۲۰ قلم جنسی که به بهترین شکل می تواند آنها را به صورت آنلاین بفروشد و سپس به این نتیجه رسید که فروش کتاب، بهترین گزینه است.
بزوس علیرغم داشتن یک شغل و رتبه عالی در موسسه سرمایه گذاری D.E. Shaw، تصمیم به ترک آن و آغاز استارتاپ خود گرفت.
وی بعدا در همین خصوص چنین اظهار نظری داشت: «زمانی که دغدغه های فراوانی دارید، با موارد کوچک ممکن است راه خود را گم کنید. پیش خود گفتم شاید زمانی که هشتاد ساله شوم، غبطه بخورم که چرا در سال ۱۹۹۴، وال استریت را در میانه سال و در بدترین وقت ممکن رها نموده و به پاداش هایی که می توانست به من تعلق گیرد، پشت کردم.
اما حقیقت این است که وقتی هشتاد ساله می شوید، این چیزها دیگر برایتان مهم نیستند. شاید اگر در همهمه ای به نام "اینترنت" شرکت نمی کردم، بیشتر افسوس می خوردم چرا که از نظر من در همان زمان، این موضوع تبدیل شده بود به یک انقلاب دیجیتالی. زمانی که چنین به موضوع فکر کردم، تصمیم گیری بسیار آسان تر شد.»
مدیر او در شرکت سرمایه گذاری یاد شده، شخصی به نام «David E. Shaw»، همه تلاش خود را انجام داد تا جف را متقاعد به ماندن کند. بزوس ولی تصمیم خود را گرفته بود که باید شرکت خودش را تاسیس نماید. به این نتیجه دست یافته بود که بهتر است یک استارتاپ شکست خورده را تجربه کرده باشد تا اینکه بی هیچ تلاشی، زندگی عادی اش را ادامه دهد.
آمازون با چنین تفکری متولد شد. مکنزی و جف به تگزاس رفتند تا برای مدتی، خودروی پدر جف را قرض بگیرند و سپس با همان خودرو رهسپار سیاتل شدند. بزوس در تمام راه، از صندلی های خالی خودرو استفاده می نمود و مسافر سوار می کرد.
بزوس کار Amazon.com را در پارکینگ (گاراژ) خانه اش آغاز کرد و بیشتر قرار ملاقات های خود را نیز در شعبه یکی از فروشگاه زنجیره ای کتاب به نام Barnes & Noble انجام می داد.
جف یک زنگ بزرگ را در محل کار قرار داده بود و هر زمان که سفارشی ثبت می شد، آن زنگ را به صدا در می آورد. کارمندهای معدود آمازون گرد هم می آمدند تا ببینند که آیا خریدار را می شناسند یا نه. چند هفته بعد، در طول روز این زنگ آنقدر به صدا در می آمد که بزوس تصمیم به جمع کردن آن گرفت.
در ماه اول تاسیس آمازون، این خرده فروشی آنلاین موفق شده بود به ۵۰ ایالت و ۴۵ کشور جهان کتاب بفرستد. رشد تا جایی ادامه پیدا کرد که جف بزوس تصمیم گرفت در سال ۱۹۹۷، سهام این شرکت را به شکل عمومی در بازار بورس عرضه کند.
آمازون علت شکل گیری بسیاری از استارتاپ های اینترنتی بود؛ استارتاپ هایی که بیشتر آنها با شکست رو به رو شده و باعث ایجاد مبحثی به نام حباب دات کام شدند. به همین دلیل تحلیلگران نام «Amazon.bomb» را به جای دات کام، برای شرکت مورد اشاره برگزیدند. در نهایت هم، چنین شد که آمازون یکی از معدود کمپانی هایی بود که توانست از این دوره سربلند بیرون آید.
گفته می شود که جف بزوس مدیری بسیار سختگیر است که می تواند به راحتی کارمندان خود را زیر سوال ببرد. شایعه ای نیز در همین رابطه به گوش می رسد که او یک متخصص و مربی هدایت تیم و رهبری را استخدام کرده تا کمک اش کند این اخلاق خود را بهبود داده و به شکل بهتری بتواند با کارمندان خود رابطه برقرار کند.
جالب است بدانید که بزوس ارائه توسط Powerpoint را در آمازون ممنوع اعلام کرد. در عوض از کارمندان می خواهد که پیشنهادات خود را در قالب متن هایی ۶ صفحه ای در اختیارش قرار دهند. می گوید این روش مدیریت بحران را کنترل می کند در حالی که استفاده از ارائه های مجهز به Powerpoint، باعث ساده اندیشی کارمندان می گردد.
در آمازون غذای رایگان در اختیار کارمندان قرار نمی گیرد. بزوس تلاش می کند تا هزینه های شرکت را تا حد ممکن پایین نگه دارد و این موضوع در فرهنگ آمازون ریشه دوانده است. در نتیجه نمی توان محیط این شرکت را با گوگل مقایسه کرد که در آن، ماساژورها در خدمت کارمندان هستند.
در سال ۱۹۹۸، بزوس تبدیل شد به یکی از اولین سرمایه گذاران در گوگل. او ۲۵۰ هزار دلار در گوگل سرمایه گذاری کرد که در سال ۲۰۰۴، زمانی که غول جستجو سهام خود را به شکل عمومی در بازار بورس عرضه کرد، ارزشی معادل ۳.۳ میلیون سهم داشت.
چنین تعداد سهمی امروز معادل ۲.۲ میلیارد دلار ارزش دارد، اما مشخص نیست که آیا آقای بزوس سهام خود در گوگل را نگه داشته یا آنها را پس از عرضه عمومی سهام گوگل، به فروش رسانده است.
امروز سرمایه بزوس ۵۷ میلیارد دلار برآورد می شود و پس از ارائه گزاش مرتبط با سه ماهه نهایی سال مالی ۲۰۱۵ و رشد کسب و کار او، ارزش سهام آمازون بالاتر رفت و او را در مقام سومین ثروتمند آمریکایی جای داد.
اما جف با پول هایش چه می کند؟ خب، در سال ۲۰۱۲، مبلغی معادل ۴۲ میلیون دلار و همچنین بخشی از زمین های خود در تگزاس را وقف ساخت یک ساعت به نام «The Clock Of The Long Now» کرد، ساعتی که به گونه ای طراحی می شود که ۱۰ هزار سال عمر داشته باشد. این ساعت البته قرار است در ایالت نوادا ساخته شود.
وی همچنین در آگوست سال ۲۰۱۳، با پرداخت مبلغ ۲۵۰ میلیون دلار نشریه «واشنگتن پست» (Washington Post) را به تصاحب خود درآورد.
واشنگتن پست در سال های اخیر رشد بسیار مطلوبی را تجربه کرده و برای اولین بار گزارش شد که تعداد بازدیدکنندگان وب سایت آن در اکتبر گذشته بالاتر از نشریه New York Times بوده. در ماه نوامبر، این رکورد به ۷۱.۶ میلیون بازدید رسید؛ تقریبا سه برابر بیشتر از زمانی که بزوس هنوز آن را نخریده بود.
در انتهای سال میلادی گذشته، شرکت فضایی او به نام «Blue Origin» تاریخ ساز شد، چرا که موفق گشت برای اولین بار در تاریخ، یک موشک تجاری را به فضا پرتاب کرده و آن را با موفقیت به زمین بنشاند.
علاقه او به پرواز البته بسیار خطرناک تر بوده. در سال ۲۰۰۳ و در یک صانحه هوایی، فاصله ای اندک با از دست دادن جان خود پیدا کرد چرا که بالگرد حامل او با نقص فنی مواجه گشت و به زمین برخورد کرد. (تصویر فوق متعلق به آن صانحه نیست.)
در انتهای سال ۲۰۱۳ بود که در مصاحبه اش با برنامه «60 Minutes»، خبری بسیار داغ را به نشریات داد. وی بیان نمود که آمازون در حال کار بر روی پهپادهای کالا رسان است و تصمیم دارد در آینده از آنها برای تحویل سفارشات استفاده کند؛ پهپادهایی که قادر بودند در مدت زمان کمتر از ۳۰ دقیقه، سفارشات را به دست مشتریان برسانند.
در سال های اخیر آمازون تلاش نموده تا به عنوان یک سازنده سخت افزار نیز شناخته شود. سرویس استریم فیلم و سریال تلویزیونی تاسیس کرد و یک استریم باکس به فروش رساند در حالی که توسعه یک تلفن هوشمند را نیز در دست داشت.
این تلفن هوشمند به نام «Fire Phone»، تبدیل شد به یکی از بزرگترین شکست های آمازون. اما چنین شکستی باعث نشده تا او، بلندپروازی های خود در زمینه توسعه سخت افزار را کاهش دهد.
سال پیش در مصاحبه ای با Business Insider بیان کرد: «اگر به مجموعه محصولات ارائه شده از سوی ما بنگرید، متوجه خواهید شد که تیم سخت افزاری ما کارهای بزرگی انجام داده است: Fire TV, و Fire TV Stick. اما در خصوص تلفن های هوشمند، از شما می خواهم کمی صبر داشته باشید.»
آمازون در حقیقت کسب و کارهای بسیار دیگری را اداره می کند و اکنون شاید بتوان گفت بالاترین رشد درآمدهایش، دیگر مرتبط با خرده فروشی آنلاین نیست. پلتفرم ابری این شرکت به نام «سرویس های تحت وب آمازون - Amazon Web Services»، سال گذشته درآمدی بالغ بر ۸ میلیارد دلار به ارمغان آورد.
در پایان باید گفت که نباید انتظار داشته باشیم بزوس به همین زودی، دست از ایده های جدید بکشد. جف در مصاحبه سال پیش خود گفت: «نکته ای مهم وجود دارد که باید به آن توجه کرد: شرکت هایی که موارد تازه را امتحان نمی کنند، شرکت هایی که شکست خوردن را در آغوش نمی کشند، در نهایت در موقعیتی مستاصلانه جای خواهند گرفت؛ نقطه ای که تنها امیدشان، کسب درآمد از محصولاتی است که مدت ها آن را داشته اند.»
فروشگاه خرده فروشی که در میانه دهه ۹۰ میلادی تاسیس کرد و به خوبی در دوران حباب دات-کام توانست از آن سرپرستی کند، اکنون سالانه بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار فروش دارد.
با فروشگاه آمازون آشنایی کامل داریم و البته مدیر عامل اش را نیز از دور می شناسیم. اما بیایید نگاهی نزدیک تر داشته باشیم به سرگذشت این کارآفرین موفق، و پستی و بلندی های زندگی اش را به شکلی کوتاه از نظر بگذرانیم.
از سن ۴ الی ۱۶ سالگی، جف در مزرعه پدر بزرگ خود در تگزاس زندگی کرد، جایی که کارهای اولیه مزرعه داری و تعمیر آسیب های بادی را فرا گرفت.
پدربزرگ او، Preston Gise، نقش بسیار شگرفی در شکل گیری شخصیت وی داشت و او را با زندگی حرفه ای آشنا تر کرد. زمانی که در سال ۲۰۱۰ به جشن فارغ التحصیلی یکی از دانشگاه های معروف برای سخنرانی دعوت شده بود، گفت: «پدر بزرگم به من یاد داد که مهربان بودن، دشوار تر از باهوش بودن است.»
در جوانی عاشق سری فیلم های «Star Trek» شد و حتی خبر می رسد که اکنون هنوز نسخه های تازه این سری را عاشقانه می بیند. در زمانی که قرار بود آمازون تاسیس شود، می خواست نام فروشگاه خود را «MakeItSo.com» (هرطور شده انجامش بده) بگذارد چرا که این یکی از اصطلاحات مورد استفاده از سوی کاپیتان پیکارد (Captain Jean-Luc Picard) در این سری فیلم ها بود.
در مدرسه، جف به مدرسین خود می گفت: «آینده مردم در این سیاره (زمین) نیست.» حال تصور کنید زمانی این را به معلمین خود می گفت که صرفا یک نوجوان بود و می خواست تبدیل به یک کارآفرین در رسته فضایی شود. حالا، او شرکتی دارد به نام «Blue Origin» که همین چند وقت پیش موشک چند بار مصرف خود را با موفقیت آزمایش کرد.
در نوجوانی، یک تابستان کامل را در رستوران مک دونالد کار کرد و البته اوقات بسیار بدی را نیز پشت سر نهاد. همین شد که به سراغ تاسیس «Dream Institute» رفت؛ یک کمپ ده روزه تابستانی برای کودکان و نوجوانان. برای حضور افراد در این کمپ، نیاز بود تا هر شخص ۶۰۰ دلار به جف پرداخت کند که البته مبلغ زیادی بود، اما او توانست در نهایت ۶ ثبت نامی داشته باشد.
در نهایت به دانشگاه پرینستون رفت و در رشته علوم کامپیوتری مشغول به کسب دانش شد. پس از فارغ التحصیلی، پیشنهاد های شغلی از سوی اینتل و Bell Labs به او پیشنهاد شد اما آنها را رد کرد تا به استارتاپ «Fitel» بپیوندد.
بزوس به جای تاسیس این استارتاپ با Halsey Minor، پیشنهاد همکاری یک شرکت سرمایه گذاری به نام «D. E. Shaw» را پذیرفت. پس از چهار سال کار کردن در این موسسه، تبدیل شد به یک معاون ارشد.
در همان شرکت بود که با همسر خود، «مکنزی تاتل» (MacKenzie Tuttle) آشنا شد. همسر او در آن زمان یکی از تحلیلگران موسسه D.E. Shaw بود که البته اکنون تبدیل شده است به یک رمان نویس.
وی بعدا در همین خصوص چنین اظهار نظری داشت: «زمانی که دغدغه های فراوانی دارید، با موارد کوچک ممکن است راه خود را گم کنید. پیش خود گفتم شاید زمانی که هشتاد ساله شوم، غبطه بخورم که چرا در سال ۱۹۹۴، وال استریت را در میانه سال و در بدترین وقت ممکن رها نموده و به پاداش هایی که می توانست به من تعلق گیرد، پشت کردم.
اما حقیقت این است که وقتی هشتاد ساله می شوید، این چیزها دیگر برایتان مهم نیستند. شاید اگر در همهمه ای به نام "اینترنت" شرکت نمی کردم، بیشتر افسوس می خوردم چرا که از نظر من در همان زمان، این موضوع تبدیل شده بود به یک انقلاب دیجیتالی. زمانی که چنین به موضوع فکر کردم، تصمیم گیری بسیار آسان تر شد.»
آمازون با چنین تفکری متولد شد. مکنزی و جف به تگزاس رفتند تا برای مدتی، خودروی پدر جف را قرض بگیرند و سپس با همان خودرو رهسپار سیاتل شدند. بزوس در تمام راه، از صندلی های خالی خودرو استفاده می نمود و مسافر سوار می کرد.
بزوس کار Amazon.com را در پارکینگ (گاراژ) خانه اش آغاز کرد و بیشتر قرار ملاقات های خود را نیز در شعبه یکی از فروشگاه زنجیره ای کتاب به نام Barnes & Noble انجام می داد.
جف یک زنگ بزرگ را در محل کار قرار داده بود و هر زمان که سفارشی ثبت می شد، آن زنگ را به صدا در می آورد. کارمندهای معدود آمازون گرد هم می آمدند تا ببینند که آیا خریدار را می شناسند یا نه. چند هفته بعد، در طول روز این زنگ آنقدر به صدا در می آمد که بزوس تصمیم به جمع کردن آن گرفت.
در ماه اول تاسیس آمازون، این خرده فروشی آنلاین موفق شده بود به ۵۰ ایالت و ۴۵ کشور جهان کتاب بفرستد. رشد تا جایی ادامه پیدا کرد که جف بزوس تصمیم گرفت در سال ۱۹۹۷، سهام این شرکت را به شکل عمومی در بازار بورس عرضه کند.
آمازون علت شکل گیری بسیاری از استارتاپ های اینترنتی بود؛ استارتاپ هایی که بیشتر آنها با شکست رو به رو شده و باعث ایجاد مبحثی به نام حباب دات کام شدند. به همین دلیل تحلیلگران نام «Amazon.bomb» را به جای دات کام، برای شرکت مورد اشاره برگزیدند. در نهایت هم، چنین شد که آمازون یکی از معدود کمپانی هایی بود که توانست از این دوره سربلند بیرون آید.
گفته می شود که جف بزوس مدیری بسیار سختگیر است که می تواند به راحتی کارمندان خود را زیر سوال ببرد. شایعه ای نیز در همین رابطه به گوش می رسد که او یک متخصص و مربی هدایت تیم و رهبری را استخدام کرده تا کمک اش کند این اخلاق خود را بهبود داده و به شکل بهتری بتواند با کارمندان خود رابطه برقرار کند.
جالب است بدانید که بزوس ارائه توسط Powerpoint را در آمازون ممنوع اعلام کرد. در عوض از کارمندان می خواهد که پیشنهادات خود را در قالب متن هایی ۶ صفحه ای در اختیارش قرار دهند. می گوید این روش مدیریت بحران را کنترل می کند در حالی که استفاده از ارائه های مجهز به Powerpoint، باعث ساده اندیشی کارمندان می گردد.
در آمازون غذای رایگان در اختیار کارمندان قرار نمی گیرد. بزوس تلاش می کند تا هزینه های شرکت را تا حد ممکن پایین نگه دارد و این موضوع در فرهنگ آمازون ریشه دوانده است. در نتیجه نمی توان محیط این شرکت را با گوگل مقایسه کرد که در آن، ماساژورها در خدمت کارمندان هستند.
در سال ۱۹۹۸، بزوس تبدیل شد به یکی از اولین سرمایه گذاران در گوگل. او ۲۵۰ هزار دلار در گوگل سرمایه گذاری کرد که در سال ۲۰۰۴، زمانی که غول جستجو سهام خود را به شکل عمومی در بازار بورس عرضه کرد، ارزشی معادل ۳.۳ میلیون سهم داشت.
چنین تعداد سهمی امروز معادل ۲.۲ میلیارد دلار ارزش دارد، اما مشخص نیست که آیا آقای بزوس سهام خود در گوگل را نگه داشته یا آنها را پس از عرضه عمومی سهام گوگل، به فروش رسانده است.
امروز سرمایه بزوس ۵۷ میلیارد دلار برآورد می شود و پس از ارائه گزاش مرتبط با سه ماهه نهایی سال مالی ۲۰۱۵ و رشد کسب و کار او، ارزش سهام آمازون بالاتر رفت و او را در مقام سومین ثروتمند آمریکایی جای داد.
واشنگتن پست در سال های اخیر رشد بسیار مطلوبی را تجربه کرده و برای اولین بار گزارش شد که تعداد بازدیدکنندگان وب سایت آن در اکتبر گذشته بالاتر از نشریه New York Times بوده. در ماه نوامبر، این رکورد به ۷۱.۶ میلیون بازدید رسید؛ تقریبا سه برابر بیشتر از زمانی که بزوس هنوز آن را نخریده بود.
در انتهای سال میلادی گذشته، شرکت فضایی او به نام «Blue Origin» تاریخ ساز شد، چرا که موفق گشت برای اولین بار در تاریخ، یک موشک تجاری را به فضا پرتاب کرده و آن را با موفقیت به زمین بنشاند.
علاقه او به پرواز البته بسیار خطرناک تر بوده. در سال ۲۰۰۳ و در یک صانحه هوایی، فاصله ای اندک با از دست دادن جان خود پیدا کرد چرا که بالگرد حامل او با نقص فنی مواجه گشت و به زمین برخورد کرد. (تصویر فوق متعلق به آن صانحه نیست.)
در سال های اخیر آمازون تلاش نموده تا به عنوان یک سازنده سخت افزار نیز شناخته شود. سرویس استریم فیلم و سریال تلویزیونی تاسیس کرد و یک استریم باکس به فروش رساند در حالی که توسعه یک تلفن هوشمند را نیز در دست داشت.
این تلفن هوشمند به نام «Fire Phone»، تبدیل شد به یکی از بزرگترین شکست های آمازون. اما چنین شکستی باعث نشده تا او، بلندپروازی های خود در زمینه توسعه سخت افزار را کاهش دهد.
سال پیش در مصاحبه ای با Business Insider بیان کرد: «اگر به مجموعه محصولات ارائه شده از سوی ما بنگرید، متوجه خواهید شد که تیم سخت افزاری ما کارهای بزرگی انجام داده است: Fire TV, و Fire TV Stick. اما در خصوص تلفن های هوشمند، از شما می خواهم کمی صبر داشته باشید.»
آمازون در حقیقت کسب و کارهای بسیار دیگری را اداره می کند و اکنون شاید بتوان گفت بالاترین رشد درآمدهایش، دیگر مرتبط با خرده فروشی آنلاین نیست. پلتفرم ابری این شرکت به نام «سرویس های تحت وب آمازون - Amazon Web Services»، سال گذشته درآمدی بالغ بر ۸ میلیارد دلار به ارمغان آورد.
در پایان باید گفت که نباید انتظار داشته باشیم بزوس به همین زودی، دست از ایده های جدید بکشد. جف در مصاحبه سال پیش خود گفت: «نکته ای مهم وجود دارد که باید به آن توجه کرد: شرکت هایی که موارد تازه را امتحان نمی کنند، شرکت هایی که شکست خوردن را در آغوش نمی کشند، در نهایت در موقعیتی مستاصلانه جای خواهند گرفت؛ نقطه ای که تنها امیدشان، کسب درآمد از محصولاتی است که مدت ها آن را داشته اند.»