سبک زندگی
2 دقیقه پیش | شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداریبچه ها به سرعت بزرگ میشوند، زودتر از چیزی که فکرش را میکنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ... |
2 دقیقه پیش | فیلم: تزیین اتاق کودک با گلهای مقواییهمین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ... |
چگونه با خانواده همسرمان کنار بیاییم؟
چشم هایش را بست و یاد تمام لحظات خوبش با نگار افتاد؛ تا چند سال پیش نگار بهترین دوستش بود. همیشه با هم بودند و درباره هر موضوعی کلی با هم حرف می زدند؛ اما حالا مدت هاست درست با همدیگر حرف نزده اند و انگار فرسنگ ها از هم فاصله گرفته اند.
دو هفته نامه موفقیت - یکتا فراهانی: چشم هایش را بست و یاد تمام لحظات خوبش با نگار افتاد؛ تا چند سال پیش نگار بهترین دوستش بود. همیشه با هم بودند و درباره هر موضوعی کلی با هم حرف می زدند؛ اما حالا مدت هاست درست با همدیگر حرف نزده اند و انگار فرسنگ ها از هم فاصله گرفته اند. روزی که نگار، مریم را برای برادرش خواستگاری کرد و او عروس خانواده آن ها شد، کسی به فکر این نگرانی ها نبود.
اما انگار به یک باره همه چیز تغییر کرد و دوستی او با نگار هم به تدریج حال و هوای دیگری به خود گرفت؛ به طوری که روزهای خوش دوستی آن ها نیز کم کم رنگ باخت. درست از زمانی که او عروس خانواده دوستش شد، ارتباطش با نگار هم شکل دیگری به خود گرفت و فاصله آن ها از هم بیشتر و بیشتر شد؛ طوری که امروز دیگر هیچ اثری از آن دوستی باقی نمانده است؛ ولی واقعا چرا گاهی وقتی نوع ارتباطی به این شکل تغییر می کند، به جای اینکه دوستی ها پررنگ تر شوند، کم کم از بین می روند؟
متاسفانه سیاست برقراری ارتباط درست با خانواده همسر، امروز به دغدغه ای بسیار مهم برای خانواده ها تبدیل شده است؛ تا جایی که گاهی بروز مشکلاتی در این خصوص حتی باعث جدایی همسران از همدیگر می شود. گاهی افراد بدون هیچ دلیلی نمی توانند ورودی فرد جدید را به خانواده خود بپذیرند. گاهی دلایلی برای خود دارند و گاهی هم فقط نمی توانند به خوبی این رابطه را مدیریت کنند. همین موضوع باعث ایجاد مشکلاتی می شود که بسیاری از زوج ها و خانواده هایشان از آن شاکی هستند و به دنبال یافتن راهی برای بهبود این ارتباط، لحظات خوش خود را تلخ و گاه غیرقابل تحمل می کنند. در این خصوص و برای آگاهی از چگونگی به وجود آمدن موضوعی به نام «خانواده همسر» با دکتر شهربانو قهاری، روان شناس بالینی و عضو انستیتو روان پزشکی تهران، گفت و گو کرده ایم.
قصه از کجا شروع شد؟
همه ما با ورود به زندگی شخص دیگری به نام همسر، خواهی نخواهی با جنبه های دیگری از وجود طرف مقابل خود و شکل جدیدی از زندگی آشنا می شویم. درواقع وقتی کسی را به این عنوان می پذیریم، نوع ارتباطمان با آن فرد دیگر مانند قبل نیست؛ هنگامی که عروس یا داماد خانواده ای می شویم، نوع ارتباطمان هم عوض می شود جنبه رسمی به خود می گیرد؛ زیرا علاوه بر طرف مقابل باید به خانواده او هم توجه داشته باشیم.
پس بهترین کار این است که با توجه به شناختی که از یکدیگر پیدا می کنیم، رفتار مناسبی با بافت خانوادگی آن ها هم انتخاب کنیم ؛ اما به هر دلیلی نتوانیم ارتباط خوبی با خانواده همسرمان برقرار کنیم، باید منتظر باشیم که سایه این ارتباط غلط وارد زندگی زناشویی ما شود و بدین ترتیب فضای آن را تیره و تار و ناامن بکند، اما بیشتر این قبیل مشکلات ناشی از برداشت های اشتباهی است که ما معمولا از این گونه روابط داریم.
عروس شما پسرتان را از شما دور نکرده است!
یکی از برداشت های اشتباهی که بسیاری از خانواده ها مرتکب می شوند این است که فکر می کنند با ورود عروس به خانواده شان پسرشان دیگر مانند قبل با آن ها مهربان نیست و توجهش به آن ها کمتر شده است. راهکار اصلی برای مواجه با این نگرش ها این است که توجه داشته باشیم همان گونه که خود ما روزی از پدر و مادرمان جدا شدیم و تشکیل خانواده دادیم، فرزندانمان نیز چنین حقی دارند و بالاخره باید روزی از ما جدا شوند؛ پس چه بهتر که بتوانند در کنار کسی زندگی کنند که علاقه بینشان وجود دارد؛ پس بهترین کار این است به دنبال راهی برای برقرار ارتباط درست با یکدیگر باشیم تا هم خودمان و هم آن ها لذت بیشتری از بودن در کنار یکدیگر ببریم؛ بنابراین تغییرات را بپذیریم و اگر فرزندمان مانند قبل نمی تواند با ما وقت بگذارند، ناراحت و دلگیر نشویم؛ چون قرار نیست همه چیز همیشه مانند قبل باقی بماند.
خانواده همسرتان قصد دشمنی با شما را ندارند
متاسفانه بعضی افراد با این دید وارد خانواده همسر خود می شوند که در کنار آن ها همیشه یک غریبه محسوب می شوند و نمی توانند نظرشان را جلب کنند؛ البته اینکه ما ابتدا به عنوان غریبه وارد خانواده همسرمان می شویم، امری طبیعی است، ولی ادامه ارتباط به خودمان مربوط می شود که بخواهیم همیشه غریبه باقی بمانیم یا خیر! اگر سعی کنیم رابطه خوبی با خانواده همسرمان داشته باشیم، قطعا زندگی زناشویی مان نیز آرامش بیشتری خواهدداشت.
تغییر نگرش
با توجه به اینکه همه ما تجارب و پیشینه ذهنی از نوع ارتباط بین زوج ها و خانواده هایشان داریم، باید بتوانیم بدون هیچ پیش داوری، ارتباطمان را آغاز کنیم. فراموش نکنیم. در پیش گرفتن چنین روشی، قبل از هر چیز به نفع خودمان خواهدبود. اگر می خواهیم همسرمان به خانواده ما احترام بگذارد، قطعا باید خودمان هم رفتار محترمانه ای با خانواده او داشته باشیم.
اصول اولیه در ارتباط
ما قبل از ورود به ارتباط زناشویی باید یک سری اصول را رعایت کنیم؛ از جمله حفظ احترام متقابل، رعایت حدود شخصی؛ عدم افراط و تفریط یعنی بیش از حد صمیمی یا غیرصمیمی رفتار کردن، رعایت ادب و نگه داشتن حرمت بزرگ ترها و...؛ ولی رعایت این موارد در ارتباط های مهمی مثل ارتباط با خانواده همسر بسیار مهم است؛ زیرا معمولا هر رابطه ای با رعایت نکردن این موارد دچار مشکل می شود و موفقیت آمیز نخواهد بود؛ ضمن اینکه یکی از موارد مهم دیگر، خودخواهی های دو طرف است که حتما باید به نوعی تعدیل شوند؛ چون آسیب بزرگی به خانواده ها وارد می آورند و دیر یا زود پس زده می شوند. فراموش نکنیم وقتی رابطه ای با مشکل مواجه می شود، حتما دلایل بروز آن نیز به خود دو طرف برمی گردد.
همدلی به جای همزبانی
اگر افراد توانایی همدلی با یکدیگر را داشته باشند، در برقراری ارتباط بسیار موفق تر خواهند بود؛ مثلا هر کدام از ما اگر خود را به جای خانواده طرف مقابل بگذاریم، می بینیم که گاهی بسیاری از رفتارهایمان درست نیستند و اگر همان رفتارها با ما بشود برایمان بسیار ناراحت کننده خواهدبود؛ علاوه بر اینکه فراموش نکنیم اگر بخواهیم به ما احترام بگذارند باید متقابلا خودمان هم رفتار احترام برانگیزی داشته باشیم. ضمن اینکه حتما باید قوانین حاکم بر خانواده همسرمان را بشناسیم و حتی اگر آن ها را قبول نداشته باشیم، به آن ها بی احترامی نکنیم. گاهی همدلی بسیار موثرتر از ساعت ها حرف زدن با افراد است.
انتظارات نامعقول
متاسفانه بعضی از خانواده ها انتظارات نامعقولی دارند از عروس یا دامادشان دارند؛ چون هنوز شناخت کافی بینشان وجود ندارد، ولی به تدریج میزان این نوع انتظارات باید تقلیل یابد تا هر دو طرف آرامش بیشتری داشته باشند؛ البته گاهی خود زوجین باید بتوانند سیاست برقراری ارتباط صحیح با خانواده همسرشان را داشته باشند؛ مثلا دختری که از حساسیت های خانواده خود در زمینه های مختلف آگاه است باید همسرش را هم از این مسائل آگاه کند تا مشکلی پیش نیاید.
از مشکلات نترسید!
بسیاری از زوج ها با بروز ساده ترین مشکلات با خانواده همسرشان فکر می کنند دیگر دوست داشتنی نیستند و به همین دلیل ناامید می شوند. توجه داشته باشید این خیلی طبیعی است که با توجه به اختلاف سلیقه، آداب و رسوم و نوع نگاه و برداشت خانواده ها نسبت به مسائل مختلف، گاهی اختلافاتی هم بینشان به وجود بیاید؛ همان گونه که گاهی در همین خصوص، مشکلاتی با خانواده خودمان هم داریم؛ بنابراین بهترین راهکار این است که این گونه مشکلات را بیش از حد جدی نگیریم.
ضمن اینکه هرکدام از زوجین نیز به عنوان میانجی باید نقش حمایتی بیشتری از همسر خود داشته باشد و در عین حال اجازه ندهد حرمت ها شکسته شده و با گسترش دامنه این اختلافات، رابطه آن ها با همسرشان نیز با مشکل مواجه شود. توجه به این نکته ضروری است که معمولا مشکل بین زوج ها و خانواده همسرشان زمانی بیشتر می شود که خودخواهی و خودبرتربینی، بدبینی، پرتوقعی، انتظارات بیش از حد، باورهای ناسالم و بی اعتمادی پررنگ تر می شوند؟
اما انگار به یک باره همه چیز تغییر کرد و دوستی او با نگار هم به تدریج حال و هوای دیگری به خود گرفت؛ به طوری که روزهای خوش دوستی آن ها نیز کم کم رنگ باخت. درست از زمانی که او عروس خانواده دوستش شد، ارتباطش با نگار هم شکل دیگری به خود گرفت و فاصله آن ها از هم بیشتر و بیشتر شد؛ طوری که امروز دیگر هیچ اثری از آن دوستی باقی نمانده است؛ ولی واقعا چرا گاهی وقتی نوع ارتباطی به این شکل تغییر می کند، به جای اینکه دوستی ها پررنگ تر شوند، کم کم از بین می روند؟
قصه از کجا شروع شد؟
همه ما با ورود به زندگی شخص دیگری به نام همسر، خواهی نخواهی با جنبه های دیگری از وجود طرف مقابل خود و شکل جدیدی از زندگی آشنا می شویم. درواقع وقتی کسی را به این عنوان می پذیریم، نوع ارتباطمان با آن فرد دیگر مانند قبل نیست؛ هنگامی که عروس یا داماد خانواده ای می شویم، نوع ارتباطمان هم عوض می شود جنبه رسمی به خود می گیرد؛ زیرا علاوه بر طرف مقابل باید به خانواده او هم توجه داشته باشیم.
پس بهترین کار این است که با توجه به شناختی که از یکدیگر پیدا می کنیم، رفتار مناسبی با بافت خانوادگی آن ها هم انتخاب کنیم ؛ اما به هر دلیلی نتوانیم ارتباط خوبی با خانواده همسرمان برقرار کنیم، باید منتظر باشیم که سایه این ارتباط غلط وارد زندگی زناشویی ما شود و بدین ترتیب فضای آن را تیره و تار و ناامن بکند، اما بیشتر این قبیل مشکلات ناشی از برداشت های اشتباهی است که ما معمولا از این گونه روابط داریم.
عروس شما پسرتان را از شما دور نکرده است!
یکی از برداشت های اشتباهی که بسیاری از خانواده ها مرتکب می شوند این است که فکر می کنند با ورود عروس به خانواده شان پسرشان دیگر مانند قبل با آن ها مهربان نیست و توجهش به آن ها کمتر شده است. راهکار اصلی برای مواجه با این نگرش ها این است که توجه داشته باشیم همان گونه که خود ما روزی از پدر و مادرمان جدا شدیم و تشکیل خانواده دادیم، فرزندانمان نیز چنین حقی دارند و بالاخره باید روزی از ما جدا شوند؛ پس چه بهتر که بتوانند در کنار کسی زندگی کنند که علاقه بینشان وجود دارد؛ پس بهترین کار این است به دنبال راهی برای برقرار ارتباط درست با یکدیگر باشیم تا هم خودمان و هم آن ها لذت بیشتری از بودن در کنار یکدیگر ببریم؛ بنابراین تغییرات را بپذیریم و اگر فرزندمان مانند قبل نمی تواند با ما وقت بگذارند، ناراحت و دلگیر نشویم؛ چون قرار نیست همه چیز همیشه مانند قبل باقی بماند.
خانواده همسرتان قصد دشمنی با شما را ندارند
متاسفانه بعضی افراد با این دید وارد خانواده همسر خود می شوند که در کنار آن ها همیشه یک غریبه محسوب می شوند و نمی توانند نظرشان را جلب کنند؛ البته اینکه ما ابتدا به عنوان غریبه وارد خانواده همسرمان می شویم، امری طبیعی است، ولی ادامه ارتباط به خودمان مربوط می شود که بخواهیم همیشه غریبه باقی بمانیم یا خیر! اگر سعی کنیم رابطه خوبی با خانواده همسرمان داشته باشیم، قطعا زندگی زناشویی مان نیز آرامش بیشتری خواهدداشت.
با توجه به اینکه همه ما تجارب و پیشینه ذهنی از نوع ارتباط بین زوج ها و خانواده هایشان داریم، باید بتوانیم بدون هیچ پیش داوری، ارتباطمان را آغاز کنیم. فراموش نکنیم. در پیش گرفتن چنین روشی، قبل از هر چیز به نفع خودمان خواهدبود. اگر می خواهیم همسرمان به خانواده ما احترام بگذارد، قطعا باید خودمان هم رفتار محترمانه ای با خانواده او داشته باشیم.
اصول اولیه در ارتباط
ما قبل از ورود به ارتباط زناشویی باید یک سری اصول را رعایت کنیم؛ از جمله حفظ احترام متقابل، رعایت حدود شخصی؛ عدم افراط و تفریط یعنی بیش از حد صمیمی یا غیرصمیمی رفتار کردن، رعایت ادب و نگه داشتن حرمت بزرگ ترها و...؛ ولی رعایت این موارد در ارتباط های مهمی مثل ارتباط با خانواده همسر بسیار مهم است؛ زیرا معمولا هر رابطه ای با رعایت نکردن این موارد دچار مشکل می شود و موفقیت آمیز نخواهد بود؛ ضمن اینکه یکی از موارد مهم دیگر، خودخواهی های دو طرف است که حتما باید به نوعی تعدیل شوند؛ چون آسیب بزرگی به خانواده ها وارد می آورند و دیر یا زود پس زده می شوند. فراموش نکنیم وقتی رابطه ای با مشکل مواجه می شود، حتما دلایل بروز آن نیز به خود دو طرف برمی گردد.
همدلی به جای همزبانی
اگر افراد توانایی همدلی با یکدیگر را داشته باشند، در برقراری ارتباط بسیار موفق تر خواهند بود؛ مثلا هر کدام از ما اگر خود را به جای خانواده طرف مقابل بگذاریم، می بینیم که گاهی بسیاری از رفتارهایمان درست نیستند و اگر همان رفتارها با ما بشود برایمان بسیار ناراحت کننده خواهدبود؛ علاوه بر اینکه فراموش نکنیم اگر بخواهیم به ما احترام بگذارند باید متقابلا خودمان هم رفتار احترام برانگیزی داشته باشیم. ضمن اینکه حتما باید قوانین حاکم بر خانواده همسرمان را بشناسیم و حتی اگر آن ها را قبول نداشته باشیم، به آن ها بی احترامی نکنیم. گاهی همدلی بسیار موثرتر از ساعت ها حرف زدن با افراد است.
انتظارات نامعقول
متاسفانه بعضی از خانواده ها انتظارات نامعقولی دارند از عروس یا دامادشان دارند؛ چون هنوز شناخت کافی بینشان وجود ندارد، ولی به تدریج میزان این نوع انتظارات باید تقلیل یابد تا هر دو طرف آرامش بیشتری داشته باشند؛ البته گاهی خود زوجین باید بتوانند سیاست برقراری ارتباط صحیح با خانواده همسرشان را داشته باشند؛ مثلا دختری که از حساسیت های خانواده خود در زمینه های مختلف آگاه است باید همسرش را هم از این مسائل آگاه کند تا مشکلی پیش نیاید.
بسیاری از زوج ها با بروز ساده ترین مشکلات با خانواده همسرشان فکر می کنند دیگر دوست داشتنی نیستند و به همین دلیل ناامید می شوند. توجه داشته باشید این خیلی طبیعی است که با توجه به اختلاف سلیقه، آداب و رسوم و نوع نگاه و برداشت خانواده ها نسبت به مسائل مختلف، گاهی اختلافاتی هم بینشان به وجود بیاید؛ همان گونه که گاهی در همین خصوص، مشکلاتی با خانواده خودمان هم داریم؛ بنابراین بهترین راهکار این است که این گونه مشکلات را بیش از حد جدی نگیریم.
ضمن اینکه هرکدام از زوجین نیز به عنوان میانجی باید نقش حمایتی بیشتری از همسر خود داشته باشد و در عین حال اجازه ندهد حرمت ها شکسته شده و با گسترش دامنه این اختلافات، رابطه آن ها با همسرشان نیز با مشکل مواجه شود. توجه به این نکته ضروری است که معمولا مشکل بین زوج ها و خانواده همسرشان زمانی بیشتر می شود که خودخواهی و خودبرتربینی، بدبینی، پرتوقعی، انتظارات بیش از حد، باورهای ناسالم و بی اعتمادی پررنگ تر می شوند؟
ویدیو مرتبط :
چگونه با همسرمان گفتگو كنیم
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
چگونه با عادات بد اعضای خانوادهمان کنار بیاییم؟
هنگام تغییر عاداتمان از مضر و بد، به سمت عادات سالم و بهتر تنها خودمان را در نظر گرفتهایم و اعضای خانوادهمان را از قلم انداختهایم؟! خب، ما تنها افرادی نیستیم که دچار این حالت شدهایم.
وب سایت یک پزشک - فرانک مجیدی: هنگام تغییر عاداتمان از مضر و بد، به سمت عادات سالم و بهتر تنها خودمان را در نظر گرفتهایم و اعضای خانوادهمان را از قلم انداختهایم؟! خب، ما تنها افرادی نیستیم که دچار این حالت شدهایم.
بسیاری از مردم از این موضوع که خانوادهشان سعی نمیکنند عادات بهتری برگزینند، احساس ناامیدی میکنند.
مثلاً با توجه به اینکه فستفودها میان قشر کودک و نوجوان و همینطور پیشرفت تکنولوژی، محبوبیت زیادی دارند، ممکن است والدین فرزندانی باشیم که عاشق این دسته از خوراکیها و ابزارها هستند.
آنها فستفودها را به عنوان غذای اصلی مصرف میکنند و وقت زیادی را پای کامپیوتر هدر میدهند و احتمالاً اگر دو فرزند هم داشتهباشیم.
علاوه بر دو برابر شدن این دردسرها، حتماً باید جلوی زد و خوردهای آنها را هم بگیریم! گاهی هم ممکن است همسرمان الگوی غذایی نامناسبی برای فرزندانمان باشد.
خلاصه اینکه واقعاً برای والدین، چه احساس شکستی بزرگتر از این که در بهبود عادات بدِ فرزندانشان، احساس ناتوانی نمایند؟!
امروز میخواهیم دربارهی اینکه چطور با عادات بد اعضای خانوادهمان کنار بیاییم، و اینکه بهعنوان والدین کودکان یا همسر یا یک دوست خانوادگی چگونه با شرایطی از این دست دربارهی بچهها، همسر، اقوام و دوستان خانوادگی و فرزندانشان روبرو شویم، صحبت کنیم.
طرز فکر صحیح
فیلسوفی بهنام اپیکتِتوس دربارهی ایدهی تمرکز روی آن چه که تحت کنترل ماست و وا نهادن آن چه که در اختیارمان نیست، مینویسد: «تنها یک راه برای رسیدن به شادی وجود دارد و آن این است که نگرانیمان را در مورد اموری که فراتر از قدرت ارادهمان است، متوقف نماییم.»
شاید این گفته، برای هیچیک از ما تازه نباشد و پیشتر شنیده باشیمش. ولی میتواند یادآوری خوبی دربارهی این سئوال باشد که اگر نوبت به عزیزان مان برسد، چه عملکری خواهیم داشت؟!ما کنترلی روی ایجاد عادات سالم در آن ها نداریم، ولو اگر آن عزیز، فرزند خودِ ما باشد.
تمایلی طبیعی در ما وجود دارد که بخواهیم همه به طرزی اخلاقی و صحیح عمل کنند و این راه درست، همان راهی است که ما عمل میکنیم! اگر از غذاهای سالمی استفاده میکنیم، میخواهیم عزیزانمان هم مثل ما غذا بخورند.
اما این واقعاً موضوعی نیست که تحت ارادهی ما انجام شود و از طرفی، اگر نخواهیم روی این موضوع اختیار و دخالت داشتهباشیم و به خود اجازه دهیم که روی موضوعی که تخت ارادهمان نیست تمرکز نکنیم، حس میکنیم که شادیمان مختل گردیدهاست.
عوضش، چرا روی عادات خوب خودمان تمرکز نکنیم و با شفقت دربارهی عادات عزیزانمان رفتار ننماییم؟ چرا روی اینها که میتواند تحت کنترل ما باشد، تمرکز ننماییم؟!
مثالی برای ما
بیایید به گذشته فکر کنیم، به زمانی که خودمان هم نوجوان بودیم و والدینمان از ما انتظار داشتند که غذاهای مفید و مقوی بخوریم. یعنی واقعاً شما با خوشحالی میگفتید: «وای! من چقدر خوشحال و خرسندم که والدینم از من خواستهاند این سالاد را بخورم!» ؟!؟!
خودتان هم میدانید که بیشتر دوست داشتید پیتزا و کیک بخورید و محض رضای خدا هم شده، والدینتان دربارهی این یک قلم هم شده، شما را به حال خود بگذارند! همهی ما در روزهای نوجوانی یاغیگریهایی داشتیم. دوست نداشتیم کسی به ما امر و نهی کند که چه بخوریم و کی ورزش کنیم.
خب، حالا کافی است که خانواده و دوستانمان را به جای خودمان در نوجوانی بگذاریم. چنین امر و نهیای آزاردهنده است. اینطور نیست؟!
شاید و فقط شاید، این حالت در بعضی از اعضای خانوادهتان پیش بیاید که آنها بخواهند برخی از تغییراتِ مثبت را امتحان کنند. ممکن است همسرمان با الهام از ما بخواهند غذاهای مقوی را امتحان کنند و در دنیای آنلاین هم با مزایای این عادت، بیشتر و بهتر آشنا شوند. اما باید پذیرفت که انگیزه دادن به کودکان، واقعاً کار دشواری است.
هرچند گاهی بهصورت مقطعی ممکن است تشویقهای ما مؤثر واقع شود و آن ها به ورزش یا عادات خوب دیگر روی آورند، اما این عادات خوب احتمالاً در آنها زودگذر است.
حداکثر تلاشی که ما میتوانیم بکنیم این است که محیط زندگیمان را چنان تنظیم کنیم که آنها از میزان بیشتری از غذاهای سالم و عادات خوب دیگر بهرهمند شوند اما بهطور خلاصه، نباید انتظار داشتهباشیم خانواده و فرزندانمان، همیشه کاملاً مطابق با یک برنامهی سختگیرانه عمل کنند.
محیطی که ما خلق میکنیم
نه تنها ما میتوانیم برای عزیزانمان مانند یک الگوی خوب عمل کنیم، بلکه میتوانیم برای آن ها محیطی بهوجود اوریم که آن ها تشویق به برگزیدنِ عادات خوب نماید.ولی باید از همین ابتدا با یک حقیقت، کنار بیاییم: محیط کاملاً تحت تسلط ما نیست.
راستش، حتی بهطور نسبتاً کامل هم در اختیار ما نیست! عزیزان ما میتوانند بخشی از زمان خود را در محیطهایی بگذرانند که عادات ناسالم در آن رایج است.
این موضوع، چیزی نیست که در کنترل ما باشد، اما باز موضوع همان است که ما باید با تمام توان روی محیطی که بر آن بیشتر مسلط هستیم، تمرکز نماییم. از چیزهایی که تحت کنترل ما هستند، این موارد را میتوان برشمرد:
این به آن معناست که اگر آنها موافق انجام پیشنهادات ما نبودند، نباید اصرار کنیم یا غمگین شویم. پیشنهادِ واقعی، با فشار بر فردی که مایل نیست آن را بپذیرد همراه نیست.
نتیجه
در نهایت باید بدانیم حتی اگر نتوانیم تأثیری شگرف و کامل بر عادات عزیزانمان داشتهباشیم، اما به میزان عمدهای میتوانیم مؤثر واقع شویم.
ما نمیتوانیم و حق نداریم زندگیِ فردی دیگر و همچنین آرزوهایش را کنترل کنیم. ما می توانیم کمکی مؤثر کنیم، اما مؤثرترین کمک ما این است که زندگی خودمان را اداره نماییم و اجازه دهیم که دیگران، خود به نتایجشخصیِ مسیر زندگیشان برسند!
بسیاری از مردم از این موضوع که خانوادهشان سعی نمیکنند عادات بهتری برگزینند، احساس ناامیدی میکنند.
مثلاً با توجه به اینکه فستفودها میان قشر کودک و نوجوان و همینطور پیشرفت تکنولوژی، محبوبیت زیادی دارند، ممکن است والدین فرزندانی باشیم که عاشق این دسته از خوراکیها و ابزارها هستند.
آنها فستفودها را به عنوان غذای اصلی مصرف میکنند و وقت زیادی را پای کامپیوتر هدر میدهند و احتمالاً اگر دو فرزند هم داشتهباشیم.
علاوه بر دو برابر شدن این دردسرها، حتماً باید جلوی زد و خوردهای آنها را هم بگیریم! گاهی هم ممکن است همسرمان الگوی غذایی نامناسبی برای فرزندانمان باشد.
خلاصه اینکه واقعاً برای والدین، چه احساس شکستی بزرگتر از این که در بهبود عادات بدِ فرزندانشان، احساس ناتوانی نمایند؟!
امروز میخواهیم دربارهی اینکه چطور با عادات بد اعضای خانوادهمان کنار بیاییم، و اینکه بهعنوان والدین کودکان یا همسر یا یک دوست خانوادگی چگونه با شرایطی از این دست دربارهی بچهها، همسر، اقوام و دوستان خانوادگی و فرزندانشان روبرو شویم، صحبت کنیم.
طرز فکر صحیح
فیلسوفی بهنام اپیکتِتوس دربارهی ایدهی تمرکز روی آن چه که تحت کنترل ماست و وا نهادن آن چه که در اختیارمان نیست، مینویسد: «تنها یک راه برای رسیدن به شادی وجود دارد و آن این است که نگرانیمان را در مورد اموری که فراتر از قدرت ارادهمان است، متوقف نماییم.»
شاید این گفته، برای هیچیک از ما تازه نباشد و پیشتر شنیده باشیمش. ولی میتواند یادآوری خوبی دربارهی این سئوال باشد که اگر نوبت به عزیزان مان برسد، چه عملکری خواهیم داشت؟!ما کنترلی روی ایجاد عادات سالم در آن ها نداریم، ولو اگر آن عزیز، فرزند خودِ ما باشد.
تمایلی طبیعی در ما وجود دارد که بخواهیم همه به طرزی اخلاقی و صحیح عمل کنند و این راه درست، همان راهی است که ما عمل میکنیم! اگر از غذاهای سالمی استفاده میکنیم، میخواهیم عزیزانمان هم مثل ما غذا بخورند.
اما این واقعاً موضوعی نیست که تحت ارادهی ما انجام شود و از طرفی، اگر نخواهیم روی این موضوع اختیار و دخالت داشتهباشیم و به خود اجازه دهیم که روی موضوعی که تخت ارادهمان نیست تمرکز نکنیم، حس میکنیم که شادیمان مختل گردیدهاست.
عوضش، چرا روی عادات خوب خودمان تمرکز نکنیم و با شفقت دربارهی عادات عزیزانمان رفتار ننماییم؟ چرا روی اینها که میتواند تحت کنترل ما باشد، تمرکز ننماییم؟!
مثالی برای ما
بیایید به گذشته فکر کنیم، به زمانی که خودمان هم نوجوان بودیم و والدینمان از ما انتظار داشتند که غذاهای مفید و مقوی بخوریم. یعنی واقعاً شما با خوشحالی میگفتید: «وای! من چقدر خوشحال و خرسندم که والدینم از من خواستهاند این سالاد را بخورم!» ؟!؟!
خودتان هم میدانید که بیشتر دوست داشتید پیتزا و کیک بخورید و محض رضای خدا هم شده، والدینتان دربارهی این یک قلم هم شده، شما را به حال خود بگذارند! همهی ما در روزهای نوجوانی یاغیگریهایی داشتیم. دوست نداشتیم کسی به ما امر و نهی کند که چه بخوریم و کی ورزش کنیم.
خب، حالا کافی است که خانواده و دوستانمان را به جای خودمان در نوجوانی بگذاریم. چنین امر و نهیای آزاردهنده است. اینطور نیست؟!
شاید و فقط شاید، این حالت در بعضی از اعضای خانوادهتان پیش بیاید که آنها بخواهند برخی از تغییراتِ مثبت را امتحان کنند. ممکن است همسرمان با الهام از ما بخواهند غذاهای مقوی را امتحان کنند و در دنیای آنلاین هم با مزایای این عادت، بیشتر و بهتر آشنا شوند. اما باید پذیرفت که انگیزه دادن به کودکان، واقعاً کار دشواری است.
هرچند گاهی بهصورت مقطعی ممکن است تشویقهای ما مؤثر واقع شود و آن ها به ورزش یا عادات خوب دیگر روی آورند، اما این عادات خوب احتمالاً در آنها زودگذر است.
حداکثر تلاشی که ما میتوانیم بکنیم این است که محیط زندگیمان را چنان تنظیم کنیم که آنها از میزان بیشتری از غذاهای سالم و عادات خوب دیگر بهرهمند شوند اما بهطور خلاصه، نباید انتظار داشتهباشیم خانواده و فرزندانمان، همیشه کاملاً مطابق با یک برنامهی سختگیرانه عمل کنند.
محیطی که ما خلق میکنیم
نه تنها ما میتوانیم برای عزیزانمان مانند یک الگوی خوب عمل کنیم، بلکه میتوانیم برای آن ها محیطی بهوجود اوریم که آن ها تشویق به برگزیدنِ عادات خوب نماید.ولی باید از همین ابتدا با یک حقیقت، کنار بیاییم: محیط کاملاً تحت تسلط ما نیست.
راستش، حتی بهطور نسبتاً کامل هم در اختیار ما نیست! عزیزان ما میتوانند بخشی از زمان خود را در محیطهایی بگذرانند که عادات ناسالم در آن رایج است.
این موضوع، چیزی نیست که در کنترل ما باشد، اما باز موضوع همان است که ما باید با تمام توان روی محیطی که بر آن بیشتر مسلط هستیم، تمرکز نماییم. از چیزهایی که تحت کنترل ما هستند، این موارد را میتوان برشمرد:
- از آنها بخواهیم با ما در یک چالش، وارد رقابت شوند. مثلاً اگر میخواهیم آنها را تشویق به ورزش کنیم، یک چالش دراز و نشست یا چالش هر روز، یک قدم بیشتر در پیادهروی.
- از آنها بخواهیم در یک مسابقهی دوی ۵ کیلومتری در آیندهای نزدیک، با ما رقابت کنند.
- پیشنهاد دهیم که همگی با هم به پیادهروی یا به یک اردو برویم.
- پیشنهاد دهیم با هم به یک دوچرخهسواری یا پیکنیکی که عزیزانمان دوست دارند، برویم.
- به یکی از این افراد، پیشنهاد دهیم با ما به پیادهروی بیاید و شانسی داشتهاشیم تا دربارهی یک موضوع، گفتوگویی دو نفره داشتهباشیم.
- به آن ها پیشنهاد دهیم که با هم آشپزی کنیم و غذایی سالم و خوشمزه بپزیم.
- برای آن ها مقالاتی دربارهی مزایای برگزیدن عادات سالم بفرستیم، اما بدون تعیین اجبار برای آن ها که حتماً مطالعه کنند.
- از آنها بخواهیم که یارِ ورزشی ما باشند.
- از آنها بخواهیم برای دقایقی کوتاه هم شده، با ما به تمرین تمرکز بپردازند.
- کتابهای خوبی را که خواندهایم و ممکن است باعث شویقشان گردد، به آنها قرض دهیم
- دربارهی عادات سالمی که خود تجربه کردهایم صحبت کنیم و آن ها را تشویق نماییم که در بحث شرکت کنند.
- منابع الهامبخش و رویاهایمان را با آنها به اشتراک بگذاریم.
- تلاش کنیم آن ها را بهشیوهای غیراجباری دربارهی موضوعهای مربوط به سلامتی که ممکن است ندانند، آموزش دهیم.
این به آن معناست که اگر آنها موافق انجام پیشنهادات ما نبودند، نباید اصرار کنیم یا غمگین شویم. پیشنهادِ واقعی، با فشار بر فردی که مایل نیست آن را بپذیرد همراه نیست.
نتیجه
در نهایت باید بدانیم حتی اگر نتوانیم تأثیری شگرف و کامل بر عادات عزیزانمان داشتهباشیم، اما به میزان عمدهای میتوانیم مؤثر واقع شویم.
ما نمیتوانیم و حق نداریم زندگیِ فردی دیگر و همچنین آرزوهایش را کنترل کنیم. ما می توانیم کمکی مؤثر کنیم، اما مؤثرترین کمک ما این است که زندگی خودمان را اداره نماییم و اجازه دهیم که دیگران، خود به نتایجشخصیِ مسیر زندگیشان برسند!