سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

مردها بیشتر خیانت می کنند یا زن ها؟


امروزه در عصری که ارتباطات و شبکه های اجتماعی رونق یافته است، مطابق با آن خیانت نیز رواج پیدا کرده است تا جایی که زن و شوهر هر کدام برای خود روابط خانواده خارج از چارچوب خانواده دارند و زندگی خود را با این کارها به تباهی کشیده اند.

ماهنامه پزشک شهر: امروزه در عصری که ارتباطات و شبکه های اجتماعی رونق یافته است، مطابق با آن خیانت نیز رواج پیدا کرده است تا جایی که زن و شوهر هر کدام برای خود روابط خانواده خارج از چارچوب خانواده دارند و زندگی خود را با این کارها به تباهی کشیده اند. امروز درباره خیانت در خانواده ها بحث می کنیم که همسران به زندگی خود پایبند نیستند.

در جهان کنونی برقراری ارتباطات معقول و مشروع ضرورت داشته و از لوازم لاینفک زندگی اجتماعی است، اما آنچه می تواند به این مشروعیت لطمه بزند. روابط بی ضابطه ای است که می تواند پایه های روابط اجتماعی را سست کند زیرا چنین روابطی ضربه جبران ناپذیری بر عفت عمومی و زندگی شخصی و دینی انسان وارد می کند. بی بند و باری در معاشرت ها باعث گسستگی و اختلاف در نظام خانواده ها و تضعیف مبانی دینی و مذهبی می شود.

این در حالی است که شایع ترین افت آزادی بی حد و حصر روابط میان دختر و پسر به وجود آمدن عشق و عاشقی های گاه خطرناک است که هم اکنون برخی خانواده ها در ایران با عوارض آن روبرو هستند حتی با پیشروی این معضل در بین متأهلان زندگی مشترک بسیاری از زوج ها نیز در معرض آسیب قرار گرفته به طوری که با آمار روز افزون ایجاد روابط پنهانی زوجین روبرو هستیم.

مردها بیشتر خیانت می کنند یا زن ها؟

و در پایان بیان کردیم که «خیانت» زیان آورترین عمل در یک ارتباط است که نه تنها منجر به صدمه های غیرقابل جبران به طرفین می شود بلکه اعتماد و اطمینان کسی که مورد خیانت قرار گرفته شده را نیز نسبت به افراد دیگر از بین خواهد برد. در این نوشتار سعی داریم خیانت را از نظر مباحث روانشناختی مورد بررسی قرار دهیم تا به زوایای روانی خیانت همسران نیز پرداخته باشیم.

از قدیم تاکنون مردم بر این باورند که مردها در روابط با جنس مخالف از تعهد کمتری برخوردارند در حالی که طبق تحقیقات جدید زنان نیز نسبت به مردها می توانند دست به خیانت زده و در روابط خود پایبند نباشند.

مردها در عین تعهد به همسر خود در مجذوب شدن چه از نظر عاطفی یا جنسی با نفر دیگر، تعهد خود را زیر پا می گذارند. در مقابل، زن ها تا زمانی که از طرف مرد خود کاملا از هر نظر تامین شوند بر تعهد خود پایبند می مانند اما به محض ایجاد و ادامه خللی در درک و تأمین عواطف و نیازهای خود مانند مالی، معیشتی و ... از جانب مرد و شروع مشکلات بین آن دو، زن نیز به سوی خیانت و بیراهه کشیده می شود.

از نظر آنان اگر مردها یاد بگیرند نسبت به همسر خود در موارد ذکر شده پایبند باشند دلیلی ندارد که زن دست به خیانت بزند. از دیدگاه روانشناختی، تصور زن ها همیشه این بوده که در صورت خیانت و ایجاد رابطه جنسی با فردی دیگر، تمام معنویات، اعتبار و اصالتی و به عنوان یک زن شایسته از بین می رود.

علاوه بر این مردها باید بدانند که از نظر عاطفی و روحی یک زن همیشه از ترس خیانت مردها و قربانی نشدن به روابط زناشویی خود پایبند و همواره با تمام قوا به تداوم و تأمین همسر خود اهمیت می دهند.

در هر صورت خیانت همسران یک امر پیچیده و در عین حال دو طرفه است. باید بدانیم که همه ما در این مورد نقش داریم و نقش خود را در این مورد باید بررسی کنیم. مثل بی توجهی عاطفی یا عدم رضایت جنسی و مشکلات در روابط بین فردی و مواردی مشابه.

خیانت می تواند عاطفی یا جنسی باشد، تحقیقات نشان می دهد که برای زن ها عاطفی و برای مردان خیانت جنسی نابخشودنی تر و تحمل آن سخت تر است. معمولا زندگی زناشویی که با خیانت روبرو می شود دیگر طراوت و شادابی قبل را نخواهد داشت مگر اینکه طرف رابطه شما از ظرفیت روانی بالایی برخوردار باشد و خود را نیز در این اتفاق سهیم بداند و به فرد خیانتکار اجازه جبران اشتباهی را بدهد که مرتکب شده است.

مردها بیشتر خیانت می کنند یا زن ها؟

روانشناسان معتقدند با رعایت موارد زیر می توانید تا حدودی به همسرتان کمک کنید تا بتواند اشتباهش را جبران کند:

1- نباید عکس العمل آنی از خود نشان دهید و یک مرتبه به دلیل بد عهدی همسرتان تصمیم بگیرید که از او جدا شوید. شما نیازمند کمی زمان هستید تا مسائل دیگر را نیز زیر و رو کنید. نباید به طور خاص تمام توجه خود را به خیانتی که از او سر زده معطوف کنید.

2- باید قبول کنید که احساس خشم، عصبانیت، شک، تردید، شوکه شدن، آشفتگی، ترس، درد، رنج، افسردگی و پریشانی برای فردی که شاهد خیانت همسرش بوده کاملا نرمال است.

3- این مشکل باعث به وجود آمدن برخی مشکلات فیزیکی در فرد می شود، از قبیل حالت تهوع و استفراغ و مشکلات مربوط به خواب (بی خوابی و یا پر خوابی)، لرزش، اختلال حواس، کم غذایی و کم اشتهایی. سعی کنید در این مواقع بیش از پیش از خود مراقبت کنید.

4- برای خود یک ژورنال درست کنید. تمام افکار و احساساتی که به شما به دلیل خیانت و بی وفایی همسرتان دست می دهد را بر روی کاغذ یادداشت کنید تا ذهن تان از افکار منفی تخلیه شود.

5- با همسر خود در موقعیت مناسب در مورد بد عهدی اش صحبت کنید، تمام سوال هایی که به ذهن تان می رسد را بپرسید، شاید با این کار به نتیجه برسید که همسرتان هنگام ارتکاب به این کار، اصلا فکر نمی کرده که به شما خیانت می کند.

مردها بیشتر خیانت می کنند یا زن ها؟

6- هر چند وقت یک بار با روانشناس یا مشاور ملاقات داشته باشید. سعی نکنید تا به تنهایی از پس این مشکل برآیید. هم شما و هم همسرتان پیش از اینکه مجددا رابطه با هم برقرار کنید باید تحت آزمایش (ایدز) و تست سایر بیماری های آمیزشی قرار بگیرید. (البته این در صورت خیانت می باشد.)

7- نباید ضربه روحی وارده را پنهان کنید. با فرزندانتان صادق باشید اما لازم نیست جزییات مشکل را نیز برای آنها شرح دهید، قسم هایی نخورید که بعدها نتوانید به آنها عمل کنید. تنها چیزی که بچه ها باید بدانند این است که حال شما رفته رفته به بهبودی خواهد رفت.

8- سعی نکنید این بازی که چه چیز و یا چه کسی سبب بروز چنین فاجعه ای شده است را شروع کنید، این کار صرفا انرژی شما را تلف می کند، در این صورت فقط می توانید نفر سوم را سرزنش کنید و خودتان خوب می دانید که هیچ چیز درست نخواهد شد.

9- اگر بیش از اندازه عصبانی باشید و بر سر مسائل کوچک داد و بیداد راه بیندازید و احساس کنید بر روی طناب بسیار باریکی در حال راه رفتن هستید و زمانی که به یاد بدعهدی همسر خود می افتید، عکس العمل های شدید فیزیکی از خود نشان دهید بی شک دچار استرس پس از سانحه شده اید و باید هر چه سریع تر به یک متخصص مراجعه کنید.

10- انتظار نداشته باشید که حس آشفتگی، بی اعتمادی و عصبانیت به مجرد اینکه تصمیم می گیرد همسر خود را ببخشید به راحتی از بین برود؛ از بین رفتن درد و رنج وارده از طریق خیانت نیازمند زمان است.

مردها بیشتر خیانت می کنند یا زن ها؟

11- واقع بین باشید، درآمد، سرمایه، وضعیت مسکن، حمل و نقل خود را در نظر بگیرید، اگر تصمیم خاتمه زندگی زناشویی خود می گیرید باید ببینید که آیا جایی برای زندگی کردن دارید و منبع درآمدی دارید که از آن بتوانید نیازهای اولیه تان را مرتفع سازید. علاوه بر این مطالب، همسران باید بدانند که ابراز علاقه در قالب کلام می تواند نیروی شفابخشی را برای ادامه رابطه به وجود آورد. این موضوع نکته ای است که کلیه روانشناسان به آن اقرار می کنند و این در حالی است که بسیاری از همسران از آن ابا دارند و به اهمیت آن واقف نیستند.

(همسری که مورد بی وفایی قرار گرفته است همیشه از خود می پرسد چطور توانست چنین کاری بکند؟ چطور توانست به من خیانت کند و بارها به من دروغ بگوید؟ هرگز دیگر نمی توانم به او اعتماد کنم.)

وقتی زوحین چنین هیجانات شدیدی را تجربه می کنند، پرسش اصلی این است که آیا بهبود اوضاع اختلالات زناشویی امکان پذیر است یا خیر؟ چطور می توان این بحران را پشت سر گذاشت؟ حتی در صورت بهبود آیا قادریم با خاطره این خیانت و بی وفایی به زندگی مشترک ادامه دهیم؟

با در نظر گرفتن این پیشنهادات و البته کمک های تخصصی از مشاوران ازدواج با اطمینان می توان گفت که آینده خوبی در انتظار زندگی مشترک تان خواهد بود زیرا گاهی اوقات برخی مطالب از دید افراد نادیده گرفته می شود و تنها چشمان تیزبین یک متخصص است که می تواند مشکلات اصلی را شناخته و اصلاح کند.

گام اول: باید مشخص شود که آیا می خواهید زندگی زناشویی تان را نجات دهید

ظهور بی وفایی نشان دهنده این است که ازدواج تان برای مدت طولانی دچار مشکل جدی بوده است، چه آن را تشخیص داده باشید یا نه یکی یا هر دوی شما نیازهای اساسی یکدیگر را برطرف نکرده اید.

مردها بیشتر خیانت می کنند یا زن ها؟

گام دوم: میدان را برای نفر سوم خالی نکنید

ازدواج ارتباطی اختصاصی است که در آن دو نفر یکی می شوند و باید با هم بمانند و سه نفر در آن نمی گنجد، ظهور بی وفایی به معنای این است که زندگی مشترک قبل از این از هم پاشیده شده است، بنابراین به شما توصیه می شود که مسیری مستقل و سختگیرانه را در پیش بگیرید و درصدد باشید که برای همسر بی وفا روشن کنید که به هیچ عنوان این وضعیت را تحمل نمی کنید.

اما اشتباه نکنید؛ منظور ما این نیست که با فهمیدن این مسئله داد و فریاد راه بیندازید و خدای ناکرده دست به کاری بزنید که پشیمانی به بار بیاورد. همچنین به هیچ عنوان خانه را ترک نکنید. بلکه منظور ما این است که به سرعت میدان را برای نفر سوم خالی نکنید. در اکثر مواقع زنان با مشاهده این وضعیت به شدت سرخورده شده و بعد از مدتی کشمکش و درگیری با همسر، زندگی زناشویی را ترک می کنند و به راحتی فرصت می دهند نفر سوم از این فرصت استفاده کرده و در دل همسرشان جا باز کند.

شما علی رغم شکست عاطفی که دیده اید باید بمانید مشکلات را شناسایی و حل کنید و شخص ثالث را از دست داده و همه چیز را رها کنید. اگر لازم دیدید و یا به شدت احساس خشم و عصبانیت کردید با همسرتان صحبت نکنید اما به نقش های زناشویی خود مانند رسیدگی به امور خانه و فرزندان و ... عمل کنید.

گام سوم: بدانید چه انتظاری داشته باشید

اغلب بی وفایی ها می تواند به طلاق منجر نشود و در نهایت به رفع اختلاف انجامد. فرآیند بی وفایی دردی غیرقابل تحمل را به افراد وارد می کند، اگر خودتان را برای آنچه پیش خواهد آمد آماده کنید نه تنها عذاب کمتری می کشید بلکه به ازدواج تان فرصت بیشتری برای بهبود و دوام می دهید. یکی از بهترین راه ها برای افزایش آمادگی این است که بدانید چه انتظاری داشته باشید؟

به طور مثال بعد از چند روز از وقوع این حادثه وقتی به اندازه کافی توانستید بر اعصاب خود مسلط شوید مهر سکوت را بشکنید و در فضای مناسب و در غیاب فرزندان به طور مفصل با همسرتان صحبت کنید و ببینید چه انگیزه ای باعث بروز این رفتار ناشایست شده است؟ چه کمبودی در زندگی داشته است؟ از شما چه توقعی داشته که نتوانسته اید آن را اجابت کنید؟ فرد جدید چه خلایی از همسر شما پر می کند؟ و ...

برخی از موارد زندگی زناشویی دارای کاستی هایی است که اگر شناسایی و سپس اصلاح شود مشکلات تا حد زیادی برطرف می شود. اما در برخی دیگر از موارد زن و مرد مشکل خاصی با هم ندارند و تنها مرد در یک موقعیت وسوسه انگیز قرار گرفته و دچار لغزش شده است.

اینجاست که نقش شما پررنگ تر می شود شما باید به عنوان یک زن ثابت کنید که هنوز هم مرکز عاطفی خانواده تان هستید و می توانید دوباره همسرتان را به خانواده بازگردانید؛ بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو طرف است.

مردها بیشتر خیانت می کنند یا زن ها؟

گام چهارم: شروع به رفع نیازهای یکدیگر کنید


در این گام شما باید سعی کنید نیازهای عاطفی که فرد دیگری برای همسرتان برطرف کرده است به شکل بهتری برطرف کنید. زن و مرد می توانند ازدواج شان را بازسازی کنند و با برطرف کردن نیازهای یکدیگر فصل تازه ای از عشق را در زندگی برنامه ریزی کنند وقتی آموختید مهمترین نیازهای عاطفی یکدیگر را برطرف کنید، عشق و ازدواج تان نیرومندتر از همیشه می شود.

بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو همسر است، شما با عبور از این شرایط سخت به همراه یکدیگر متوجه می شوید که بیشتر از همیشه یکدیگر را دوست دارید. بی وفایی را به عنوان محرکی اصلاح کننده ببینید که در نهایت موجب می شود زوج ها در مورد نیازهای مهم شان کار کنند. وقتی شروع به کار کردن در مورد این نیازها کنید، زندگی مشترک تان همان می شود که همیشه خواهانش بوده اید.

از طریق ارتباط کلامی می توانید اولین گام های اصلاح رابطه تخریب شده تان را بردارید. توجه داشته باشید که ارتباط کلامی ویژگی اختصاصی انسان هاست؛ زوجین در قالب کلام نگرش های خود را درباره خویشتن و مخاطب خود و مسائل کلی و مسائل مشترک به یکدیگر انتقال می دهند.
در آخر خیانت در زندگی امری نکوهیده و ضد اخلاقی است که اثرات زیانبار آن قطعا دیر یا زود گریبان گیر فرد خواهد شد؛ بنابراین چنانچه مشکلی در روابط وجود دارد باید با دید باز به آنها نگریست و با اندیشه و تدبیر سعی در حل آنها کرد.

اما کلام آخر:
خیانت به هر صورتی که باشد و به هر دلیلی که انجام گرفته باشد، ناپسند و منفور است و تنها یک نتیجه در بر خواهد داشت: «شرمندگی».


ویدیو مرتبط :
‫مردها بیشتر خیانت میکنند یا زن ها؟‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

همه مردها به زن ها خیانت نمی کنند!



رابطه ازدواج

بیشتر آدم ها وقتی می خواهند ازدواج کنند دوست دارند در کنار یکدیگر به آرامش برسند

 

در زندگی مشترک،افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند، چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی رابطه زناشویی کمک می کند.

در رابطه زناشویی هر یک از طرفین برای خود هویت و شخصیت مستقل دارند و زمانی که دو نفر تصمیم به زندگی مشترک می گیرند، باید بتوانند همراه با حفظ فردیت خود قسمتی از زندگی خود را به اشتراک بگذارند. این اشتراک صددرصد نیست. در زندگی مشترک،افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند، چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی رابطه زناشویی کمک می کند.

متاسفانه دید منفی در جامعه نسبت به کسانی که طلاق می گیرند باعث می شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعیف یاد شود اما باید بدانیم لزوما این افراد مشکل دار نیستند، چرا که گاهی به دلیل انتخاب های غلط، اتفاق های پیش بینی نشده و غیرقابل کنترل در زندگی آنها پیش می آید که آنان را به این مرحله سوق می دهد.

کم پیدا می شوند آدم هایی که برای طلاق ازدواج کنند. البته گاه ردپای چنین آدم های عجیبی را در صفحه حوادث و دادگاه های خانواده می بینیم که ازدواج را وسیله ای برای خالی کردن جیب دیگران و سوءاستفاده های مالی و موقعیتی قرار می دهند اما اغلب آدم ها ازدواج نمی کنند که جیب خالی کنند و بعد جدا شوند. یعنی ازدواج نمی کنند که وقتی آن هدف اصلی محقق شد دست طرف مقابل را در پوست گردو بگذارند و دنبال شکار دیگری بگردند.

بیشتر آدم ها وقتی می خواهند ازدواج کنند دوست دارند در کنار یک دیگری به نام همسر به آرامش برسند، بچه دار شوند و خانواده ای داشته باشند اما حتی اگر هر دو طرف ازدواج یعنی دختر و پسر هدف دیگری جز این نداشته باشند باز می بینیم که برخی از آنها در ادامه به چالش های بزرگ و گره های بازنشدنی می رسند و گاه چاره ای جز جدا شدن نمی یابند اما چرا اینگونه است؟

چرا آدم هایی که به دنبال سوء استفاده در رابطه ازدواج نمی گردند، گاه چاره ای جز جدایی در پیش رو نمی بینند؟ واقعیت این است که یکی از مهم ترین تصمیم های زندگی آدم ها یعنی آغاز رابطه زوجیت زیر سایه «باورهای شناختی غیرمنطقی» قرار دارد. تردیدی در این نیست که همه ما در همه تصمیم های ریز و درشت زندگی مان زیر سایه باورهای مان قرار داریم و از پنجره و ایوان باورهای مان به مسائل و موضوعاتی که در زندگی مان پیش می آید، نگاه می کنیم، این اتفاق خواه ناخواه در ازدواج هم می افتد. از همین رو به هر میزان که مداخله باورهای شناختی غیرمنطقی بیشتر می شود احتمال اینکه ازدواج یک زوج به شکست منجر شود بیشتر می شود.

کتابی نوشته دکتر  چیمه، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در نقد برخی از باورهایی است که در فرهنگ عمومی و بدنه جامعه نسبت به ازدواج وجود دارد اما این باورها پایه های منطقی و علمی ندارد.

یکی از مهمترین مباحث این کتاب تشریح و اشاره به باورهای شناختی غیرمنطقی در ازدواج است. یعنی سوءتفاهم ها و سوءبرداشت های ذهنی که فرد در مواجهه با ازدواج در ذهن خود انباشته دارد و همان سوءتفاهم ها را با خود به متن رابطه زوجیت می کشاند یا اینکه آن سوءبرداشت ها، آنقدر پیرنگ قدرتمندی در ذهن فرد دارد که اجازه ازدواج را به او نمی دهد. مثلا فرد ممکن است کاملا کمال گرایانه با خود بیندیشد که فقط یک نفر در دنیا وجود دارد که او را می تواند خوشبخت کند، این فرد هم مطمئنا خواستگار اول نیست.

یعنی آنقدر باید خواستگار قلابی بیاید و بیاید تا بالاخره آن یک نفر خواستگار اصیل، خود را نشن دهد و دُم به تله بدهد یا مثلا کسی با خود بیندیشد که همه مردها خیانتکارند، بنابراین به هیچ مردی نمی شود تکیه و اعتماد کرد. پس چرا باید ازدواج کنیم؟

آنچه در ادامه می آید اشاره ای به این باورهای شناختی غیرمنطقی است که مثل چتری تیره بر بالای سر آدم هایی که می خواهند ازدواج کنند باز می شود.

۱- با کسی ازدواج کنیم که ویژگی های شخصیتی متفاوتی داشته باشد
از پیامدهای منفی این عقیده این است که افراد تشویق می شوند به دنبال همسری متفاوت از خودشان باشند تا کسی که با آنها مشابهت دارد. این به نوعی تشویق بی مسئولیتی است. به این ترتیب که آدم شلخته ای با فردی منظم و آراسته ازدواج می کند به این امید که طرف مقابل به هم ریختگی های او را جمع خواهد کرد. این امر می تواند انصراف از تغییر خاصی هم باشد یعنی به جای اینکه خودم را تغییر دهم با کسی که نقطه مقابل ویژگی های من را دارد، ازدواج می کنم. به این ترتیب می توانم نقاط ضعف خود را جبران کنم. زندگی با فردی که به طور معناداری متفاوت است، تنها منجر به بروز تعارض، نارضایتی و ناخشنودی در زندگی زناشویی می شود.

۲- تا زمانی که فرد ایده آل خود را نیافته ایم نباید راضی شویم
چنین تمایل کمال گرایانه ای باعث کاهش توانایی فرد در یافتن راه حل هاست و منجر به نتایج معکوسی می شود چرا که ما در دنیای پر از احتمالات زندگی می کنیم و آرزوی حقیقت و امنیت مطلق باعث انتظارات اغراق آمیزی می شود که سودی نخواهد داشت و در نهایت باعث ایجاد تردید و تنش در زندگی می شود. افرادی که اینگونه فکر می کنند تنها می توانند روابط کوتاه مدتی را با دیگران برقرار سازند و به جای اینکه به شناخت طرف مقابل بپردازند با ناپختگی به ارزیابی افراد و روابط خود روی می آورند.

۳- وجود احساس کفایت و شایستگی همسری قبل از تصمیم به ازدواج
این باور غلط باعث می شود تا افراد مدتی طولانی مجرد باقی بمانند چرا که بسیاری از آنها هیچ وقت این احساس کفایت کامل را به عنوان یک زن یا شوهر نخواهند داشت. در مقابل این باور غلط می توان گفت که یک فرد به عنوان یک همسر باید احساس کفایت کند اما اکثر افراد درباره شایستگی خود احساس تردید و اضطراب دارند. این استرس نباید باعث کناره گیری آنها از ازدواج شود چرا که هیچ کس کامل نیست.

۴- در دنیا برای هر کس تنها یک فرد مناسب برای ازدواج وجود دارد
این باور غیرمنطقی پیامدهای منفی بی شماری را برای فرد به همراه می آورد. چنین باورهایی باعث می شوند فرد در فرآیند انتخاب همسر به شکلی منفعلانه عمل کند. به عنوان مثال برخی معتقدند نیمه گمشده آنها بالاخره خواهد آمد، بنابراین دیگر تلاشی برای برقراری ارتباط و نزدیکی با دیگران و شناخت آنها نمی کنند. در مقابل این باور غیرمنطقی می توان گفت افراد متعددی وجود دارند که یک فرد می تواند برای ازدواج موفق از میان آنها دست به انتخاب بزند.

۵- یک فرد با هر کسی می تواند خوشحال باشد به این شرط که آنها برای رابطه شان سخت تلاش کنند
با تلاش کافی هر چیزی ممکن است و در نهایت فرد تصمیم به ازدواج ناپخته می گیرد. پیامدهای منفی متعددی برای چنین عقیده ای وجود دارد که عبارتند از اتخاذ دیدگاهی سهل انگارانه و تفریطی در همسرگزینی. تعدادی از زوجین که به چنین دیدگاهی معتقدند ماه ها و سال ها به سختی تلاش می کنند بدون اینکه به موفقیتی در زندگی برسند.

 

آشنایی قبل از ازدواج

در زندگی مشترک،افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند

 

۶- زوج ها قبل ازدواج باید ثابت کنند ارتباط خوبی در زندگی مشترک شان خواهند داشت
این قبیل زوج ها کسانی اند که بعد از آشنایی با یکدیگر، دوره نامزدی طولانی خود را صرف تلاش غیرضروری می کنند تا ثابت کنند که ازدواج خوبی خواهند داشت. به این معنی که موقعیت هایی را خلق می کنند تا نقاط قوت رابطه خود را مورد آزمایش قرار دهند. به عنوان مثال با دیگری قرار می گذارند تا ببینند که آیا نامزدشان واکنش حسادت آمیز نشان خواهد داد یا اینکه چگونه خشم خود را کنترل خواهد کرد. در این شرایط طرف مقابل هم خسته از این امتحان ها به رابطه خاتمه می دهد.

۷- یک زوج موفق باید همیشه با هم باشند
در رابطه زناشویی هر یک از طرفین برای خود هویت و شخصیت مستقل و جداگانه ای دارند و زمانی که دو نفر تصمیم به زندگی مشترک می گیرند، باید بتوانند همراه با حفظ فردیت خود، قسمتی از زندگی خود را به اشتراک بگذارند. این اشتراک صددرصد نیست و با توجه به نیاز افراد برای استقلال لازم است برخی از فعالیت های فردی مثل شغل یا برخی علایق حفظ شود. در زندگی مشترک، افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی رابطه زناشویی کمک می کند.

۸- اینکه عاشق کسی باشی برای ازدواج با او کفایت می کند
عاشق شدن آسان است اما ازدواجی که بیشتر بر پایه احساس بنا شده باشد تا عقل، خطرناک است. دوستی ها و آشنایی هایی که بر پایه احساس و کنش ناگهانی اند، اغلب منجر به ازدواج های ناپخته می شوند چرا که افراد به شناخت درستی از یکدیگر نرسیده اند. با وجود اینکه عشق عاملی موثر در شروع زندگی زناشویی است اما موفقیت ازدواج و پایداری آن به عوامل مهم دیگری بستگی دارد که برخی از آنها عبارتند از شباهت و نزدیکی در ارزش ها، گذشته مشترک، سن ازدواج، آمادگی برای ازدواج و انتظارات و خواسته های منطقی.

۹- تا زیر یک سقف زندگی نکنی، نمی توانی همسرت را بشناسی
قبل از ازدواج، شناسایی ویژگی ها مرحله مهمی است که می تواند از طریق روش های مختلف مانند رفت و آمدهای خانوادگی و مشاوره ها صورت گیرد. اگرچه کسب شناخت از طرف مقابل هیچ گاه صددرصد نیست اما به فرد کمک می کند تا از روی آگاهی و طبق معیارهای صحیح اقدام به تصمیم گیری کند. اعتقاد به این باور باعث می شود که افراد احساس کنند هر چقدر هم که قبل از ازدواج تلاش کنند قادر به شناسایی طرف مقابل نیستند بنابراین عده ای در تصمیم گیری دچار تردید و دو دلی می شوند و عده ای دیگر، برعکس، از تلاش برای آشنایی قبل از ازدواج پرهیز می کنند.

۱۰- اگر زوجی با هم دعوا کنند یعنی همدیگر را دوست ندارند!
انسان در هر رابطه ای از جمله مادر و فرزندی، خواهر و برادری و زن و شوهری دچار تعارض می شود و به مشکل برمی خورد و هیچ رابطه ای بدون تعارض نیست اما این دلیل نمی شود که آنان همدیگر را دوست ندارند.

به علاوه تحقیقات نشان می دهد که زوج هایی که می آموزند چگونه تعارض ها و اختلافات خود را به طور موثر و کارآمد حل و فصل کنند، بیشتر از زوج هایی که فاقد چنین مهارت هایی هستند می توانند به زندگی مشترک ادامه دهند.

۱۱- ذکر مشکلات و کند و کاو گذشته می تواند مفید باشد
گرچه در بسیاری از موارد، مشکل می تواند هم متاثر از اتفاقات گذشته و هم تحت تاثیر رویدادهای زمان حال زندگی باشد اما زیر و رو کردن گذشته ها جز اینکه احساسات ناخوشایند قبلی را در رابطه با موضوع مشکل زا زنده کند، سود دیگری ندارد.

نکته مهم این است که فرد با مشکل فعلی روبرو شود و به دنبال پیدا کردن راه حلی برای آن باشد، به گونه ای که پس از حل مشکل به سطحی از خودآگاهی برسد که در آن به نقاط قوت و ضعف خود پی ببرد و در برطرف کردن آنها سعی کند و نقاط قوت خود را نیز ارتقا ببخشد.

۱۲- تصمیم برای انتخاب همسر، آسان و بسته به شانس است
این عقیده باعث کاهش تلاش فرد در انتخاب همسر و در نهایت منجر به انتخاب نامناسب می شود. همچنین این باور، باعث کاهش مسئولیت پذیری افراد هنگام شکست و ناکامی می شود و در نهایت تلاشی برای بهبود رابطه و حل مشکلات آن نخواهند کرد.

۱۳- زندگی مشترک باید سرشار از خوشی باشد و یک زوج باید تمام رضایت خاطر خود را در زندگی مشترک به دست آورند
زندگی زناشویی نیز مانند هر رابطه دیگری در معرض تعارض ها و ناکامی ها قرار دارد، بنابراین نباید انتظار داشت که همیشه همه چیز مطابق میل ما پیش برود اما اعتقاد به این باور که زندگی مشترک یعنی خوشی محض و همسر یعنی رضایت خاطر مداوم باعث می شود افراد با کوچکترین ناکامی دچار یأس شوند و به زندگی زناشویی خود آسیب بزنند.

۱۴- ازدواج می کنم و در صورت بروز مشکل طلاق می گیرم
برخی افراد دیدگاه ساده انگارانه ای نسبت به طلاق دارند و این تصور را دارند که اگر بعد از ازدواج با مشکلی مواجه شوند به راحتی می توانند جدا شوند. این افراد آگاهی کمی از پیامدهای طلاق دارند و نمی دانند که جدایی، اثرات مخرب روانی، اجتماعی و جسمی به بار می آورد و این اثرات در برخی موارد مدت ها در افراد باقی می ماند. از طرفی افرادی که با این طرز تفکر ازدواج می کنند تعهد و پایبندی کمتری برای حفظ رابطه دارند و به محض مواجه شدن با مشکلات، طلاق را به عنوان اولین راه حل در نظر می گیرند.

۱۵- طلاق یعنی شکست
اگرچه طلاق به عنوان پدیده ای مذموم شناخته شده است اما در برخی شرایط می تواند به عنوان آخرین راه حل مطرح شود. ماندن طولانی مدت در محیط پر از تنش و درگیری نه تنها به بهبود اوضاع کمک نمی کند بلکه دو طرف را فرسوده می کند و سلامت جسمی و روانی آنها را به خطر می اندازد. در این شرایط جدایی به عنوان یک راه حل می تواند به افراد کمک کند تا شروع جدیدی برای زندگی خود به وجود بیاورند.

۱۶- کسانی که طلاق گرفته اند افراد مشکل دار و ضعیفی اند!
متاسفانه دید منفی در جامعه نسبت به کسانی که طلاق می گیرند باعث می شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعیف یاد شود اما باید بدانیم لزوما این افراد مشکل دار نیستند چرا که گاهی به دلیل انتخاب های غلط، اتفاق های پیش بینی نشده و غیرقابل کنترل در زندگی آنها پیش می آید که آنان را به این مرحله سوق می دهد.

منبع: iran newspaper.com