فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

چگونه بهتر حافظ بخوانیم؟


قدم اول در خواند حافظ و هر شعر یا تن کلاسیک دیگری، این نکته ساده و بدیهی است که نباید به بهانه نفهمیدن یکی دوتا لغت، کار خواندن را نصفه بگذاریم و پا بشویم برویم دنبال کتاب لغت یا هر چیز دیگری.

همشهری جوان: «طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع»؛ ایراد از کتاب های درسی مان بود که انتخاب هایشان از اشعار کلاسیک، بیشتر به قصد پر کردن ستون «لغات تازه» پایان هر درس بود و نه لذت بردن از خود شعر.

می شد به جای «دانش و خواسته است نرگس و گل/ که به یک جای نشکفند به هم» این شعر لطیف را از شهید بلخی بخوانیم که: «اگر غم را چو آتش دود بودی / جهان تاریک بودی جاودانه» و به جای «طراز پیرهن زرکش» که دغدغه حفظ لغات هایش همه لذت شعر را کشته بود، یکی دیگر از شعرهای معروف و محبوب حافظ را برایمان انتخاب می کردند.

شاید آن موقع دیگر نیازی به این توضیحات نبود و ما یاد گرفته بودیم که شعر را برای لذتش می خوانند.

فرمان اول – وسط خواندن شعر مکث نکنید

قدم اول در خواند حافظ و هر شعر یا تن کلاسیک دیگری، این نکته ساده و بدیهی است که نباید به بهانه نفهمیدن یکی دوتا لغت، کار خواندن را نصفه بگذاریم و پا بشویم برویم دنبال کتاب لغت یا هر چیز دیگری. مگر شما وقتی یک فیلم زبان اصلی می بینید، مدام نمایش را متوقف می کنید تا معنی تک تک کلمات را از دیکشنری پیدا کنید؟ معلوم است این کار را نمی کنید چون در جریان کل اثر قرار گرفتن، ندانستن معنی چند لغت را از بین می برد و شما با توجه به بقیه ماجرا، جاهای خالی را خود به خود حدس می زنید. پس اولین نکته شد اینکه جریان خواندن راهی قطع نکنید.

فرمان دوم – ریتم را پیدا کنید

متن های کلاسیک ما، متاسفانه سجاوندی ندارند. شما نمی توانی بفهمی «بخشش لازم نیست» و می برند اعدامش کنند یا اینکه بخشش اعلام شده و «لازمنیست اعدامش کنند». توی خواند شعر اما ما یک روش کمکی برای حل این مشکل داریم. وزن شعر.

 ریتم شعر به ما می فهماند که استرس جمله کجاست و کجا باید مکث گذاشت. پس اول چند بیت را بخوانید تا وزن و موسیقی شعر را پیدا کنید، بعد برگردید و از اول، درست شعر را بخوانید.

چگونه بهتر حافظ بخوانیم؟

فرمان سوم – از خود کلمات لذت ببرید

درست است که ما را عادت داده اند مدام بعد از خواندن هر شعری، از خودمان بپرسیم «معنای بیت چیست؟» اما باور بفرمایید که شعر هم مثل هر هنر دیگری، علاوه بر انتقال معنا و مفهوم، وظیفه اصلی اش لذت دادن به مخاطب است.

وقتی می خوانید خواجه گفته «سلطان من خدا را زلفت شکست ما را / تا کی کند سیاهی چندین درازدستی» نیازی ندارد که سریعا بپرسید معنای عرفانی بیت چی می شود به جایش می توانید از تشبیه زلف به یک راهزن سیاهپوش که آمده و لشگر ما را به تنهایی شکست داده، لذت ببرید. همچنین تشبیهی را هیچ کجای دیگری نمی توانید پیدا کنید.

فرمان چهارم – نکته اش را پیدا کنید

همیشه توی هر شعر، داستان یا اثر هنری دیگری، یک نقطه مرکزی وجود دارد که بعدا همه اجزای دیگر دور آن چیده شده اند. پیدا کردن این نقطه مرکزی، در واقع یک جور کلید میانبر برای ارتباط گرفتن با اثر است. کاری که توی یک غزل هفت، هشت بیتی خیلی سخت نیست. کافی است بعد از یک دور خواندن، برگردید و دوباره ماجرا را مرور کنید.

مثلا توی غزل معروف «الا یا ایهالساقی ادر کاسا و ناولها» که به طور سنتی کلید ورود به دنیا و دیوان حافظ در نظر گرفته می شود یک کم که دقت کنید می بینید نکته اصلی ماجرا در مصرع دوم است: «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها» کل غزل شرح مشکلات راه عشق است (بیت های بعدی را به یاد بیاورد: ... ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها ... مرا در منزل جانان چه جای امن چون هر دم ... سب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل ... همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر ...) می گویند کل دیوان خواجه هم شرح همین یک نکته است.

فرمان پنجم – کتاب لغت را فراموش نکنید

وقت استفاده از کتاب لغت دقیقا همین جاست، وقتی که خودتان شعر را خوانده اید، نکته مرکزی را گرفته اید و تا حدودی معنای شعر را هم توی ذهنتان ساخته اید. حالا کتاب لغت را برای آن چندتا لغتی که از معنایشان مطمئن نیستید می توانید استفاده کنید.

فرمان ششم – شخصی کنید

یکی از راه های موثر برای ارتباط گرفتن بیشتر و بیشتر با شعر، امروزی کردن ماجرای شعر یا تعمیم دادنش به چیزهای آشنا و اینجور موارد است. فرض بفرمایید وقتی به بیت «بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم / یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت»، خیلی راحت می توانید از توی اخبار روزمره یا داستان های فامیلی، مصداق «مخدوم بی عنایت» را پیدا کنید. اینطوری دیگر هیچ وقت معنای این عبارت از یادتان نمی رود.

فرمان هفتم – به شعر فکر کنید

خیلی از شعرها هستندکه یک معنا بیشتر ندارند. مثل معمایی که وقتی رمزش را کشف کنید، دیگر اصلا جای سوالی برای شما ندارد. شعر حافظ اما اینطوری نیست. بیشتر ابیات و غزل هایش، چندتا معنا و چندتا لایه دارند. یک معنا را که فهمیدی، تازه می توانی بروی سراغ کشف معنای دیگرش.

 در شرح هایی که برای حافظ نوشته اند یکی برداشت مادی گرایانه از حافظ کرده، یکی برداشت عرفانی کرده، یکی عاشقانه گرفته ماجرا را و ظاهرا همه شان هم مثل آن مثل فیل در تاریکی، دارند بخشی از ماجرا را می گویند. احتمالا شما هم می توانیدیک نکته جدیدیتوی همان بیت پیدا کنید.

 پس وقتی خواندن شعر هم تمام شد، توی سرتان نگه داریدش و گاه گاهی برای خودتان تکرارش کنید و به ترکیب کلمات و معانی شان فکر کنید. ببینیدبالاخره ماجرا چی است که حافظ می گوید: «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد».

فرمان هشتم – از شعر استفاده کنید


یکی از راه های فکر کردنبه شعر و کشف لایه هایش، استفاده از آن است. حالا چه توی حرف و در جمع دوستان باشد، چه برای آواز خواندن و اوقات تنهایی. هر چی که نباشد، حافظ از حفظ بودن، خودشکلی کلاس دارد. ندارد؟

فرمان نهم – کتاب های کمکی هم هست


وقتی همه این کارها را کردید، کم کم با حافظ عیاق و صمیمی میشوید. یحتمل مثل هر دوستی دیگری، به دنبال نزدیک شدن به دوستتان خواهید بود. پس نیاز به متن ها و کتاب های کمکی دارید. برای شروع کتاب تک جلدی «حاف» استاد خرمشاهی (انتشارات طرح نو) خیلی چیز خوبی است.

یک زندگینامه جمع و جور و بحث درباره افکار و اندیشه های خواجه و بعد هم معرفی کتاب های دیگر. خودتان فهرست و معرفی را که ببینید، می توانید برحسب سلیقه تان، نقشه ادامه مسیر را طراحی کنید.

چگونه بهتر حافظ بخوانیم؟

کدام تصحیح دیوان حافظ را بخریم؟

فرمان دهم

حافظ از آن شاعرهایی است که از همان زمان خودش حسابی طرفدار داشته و شعرش را مثل دلار نرخ بانک مرکزی روی دست می بردند. حالا این آقای حافظ یک آدم سختگیری هم بوده. دیوان حافظ حدودا 470-460 غزل دارد که اگر این تعداد را به سال های شاعری حافظ یعنی 50-45 سال تقسیم کنیم، در می آید هر ماه یک غزل. این یعنی که حافظ نگذاشته همه غزل هایش به دست ملت برسند و برای آنهایی هم که ما می خوانیم، یکی یک ماه وقت گذاشته.

این اولین دلیل تفاوت حافظ های مختلف است. در برخی نسخه های غزلی ثبت شده که بعد خود حافظ تغییرش داده. (حتی بعضی از این تغییرات سیاسی بوده. یک نمونه اش را در تاریخ ثبت کرده اند که حافظ اول در شعرش به «ترکان سمرقندی» تیکه انداخته بود، بعد که لشگر تیمور به شیراز نزدیک شد، شعر را عوض کرد.) دوم اینکه از این دیوان پرطرفدار، کلی نسخه برداری می شده و مدام از روی آن رونویسی می کردند.

حالا فرض کنید یکی از این نسخه نویس ها ضمن کار خوابش می گرفته، بی سواد یا تندنویس یا کم حال و حوصله بوده، ... در نتیجه یک کلمه یا بیت را اشتباه نوشته (آن موقع هم که با word نمی نوشتند که کنترل Z داشته باشد) و بعدا همین شده سند و دیگران از روی آن نوشته اند. یک گروه دیگر از کاتبان نسخه های خطی هم برعکس، زیادی باسواد و خوشحال بوده اند و از شدت خوشحالی، گاهی در عر حافظ دستکاری هم کرده اند (مثلا در غزل معروف «ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم» مصرع «آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار» را تمام نسخه های کهن «ابر خطاشوی» ضبط کرده اند که قاعدتا ابر با شستن همخوانی و نسبت دارد).

همه اینها باعث شده که کار تصحیح دیوان حافظ خیلی سخت باشد. تتا حالا 30 و اندی تصحیح از حافظ منتشر شده. معروفترین هایش کار استادان قزوینی و غنی (با هم)، دکتر ناتل خانلری، مرحوم انجوی شیرازی، هوشنگ ابتهاج (یا ه.ا. سایه شاعر) و بالاخره سلیم نیساری است. هر کدام از این حافظ ها یک ویژگی دارند.

مثلا سایه روش کارش این بوده که گفته من خودم شاعرم، نگاه می کنم ببینم توی اختلاف نسخه ها، شاعرانه ترینش کدام است. سلیم نیساری اما گفته من فقط نسخه هایی که تا 100 سال بعد از حافظ نوشته شده را قبول دارم. اینکه محصول کدام یکی از این روش ها دقیق تر و بهتر و نزدیکتر به اصل شعر حافظ است را نمی شود با قاطعیت جواب داد اما یک کارهای دیگری می شود کرد:

* کارهایی که نباید بکنیم؛ در موقع خرید دیوان حافظ، اول از همه روی کتاب را نگاه کنید، اگر نوشته بود «بر اساس تصحیح فلانی» اصلا سراغ آن چاپ نروید که این، فریبی بیش نیست.

* کارهایی که باید بکنیم؛ اول از همه باید از اسم و رسم مصحح مطمئن شوید (مثلا یکی از همین اسم ها که بالا گفتیم). ناشر حسابی انتخاب کنید. مقدمه دیوان را نگاه کنید و ببینید از روش کار و تصحیح سردرمی آورید؟ یک نکته دیگر خط نسخه است. اگر نمی توانید خوب نستعلیق بخوانید، حتما یک تصحیح با حروف نگاری ماشینی بگیرید تا غلط غولوط نخوانید.

* کارهایی که بهتر است انجام دهیم؛ معمولا در تصحیح های درست و حسابی و پدر و مادردارف در پایین صفحات کتاب، اختلاف های هر غزل در نسخه های مختلف را هم ذکر کرده اند. ببینید می توانید از این پاورقی ها و روش کارشان سردربیاورید یا نه. اگر بله که چه بهتر، شما به جای یک تصحیح چند نسخه مختلف از دیوان حافظ را توی دستتان دارید اما اگر دیدید سردرآوردن از این پاورقی ها که معمولا با علائم اختصاری نوشته می شوند، کار شما نیست، یک چاپ ساده و بدون پاورقی بگیرید.



چطوری فال بگیریم؟

آداب فالگیری

حالا کاری به این نداریم که فال حافظ وحی منزل نیست و همه کار را نباید به فال و استخاره گذاشت و این حرف ها اما ظاهرا فال گرفتن رایج ترین روش استفاده ما از دیوان خواجه است؛ به خصوص در ایامی نظیر شب یلدا و سال تحویل که جمع های خانوادگی برپاست و برای سرک کشیدن توی کار همدیگر هم که شده، مدام سفارش فال حافظ برای این و آن می دهند.

این است که با فال حافظ شروع می کنیم که مثل ادب، آداب دارد. اول با هم یک مروری کنیم این آداب و رسوم را و بعد می رویم سراغ اینکه چطوری فال حاصله را تفسیر کنیم. به قول رضا رهگذر آن سال های دور و توی برنامه «قصه ظهر جمعه»، هر کی با خداست، بگه یا خدا و بفرمایید بیایید این شب یلدایی دور هم باشیم.

قدم اول: نیت

نیت فال، مهمترین بخش ماجراست. اگر به فال و این جور چیزها اعتقاد ندارید، خب از اول بگویید و وقت خودتان و خواجه را تلف نکنید. خودتان باشید، یکی بیاید سراغتان و هی الکی بگوید کارتان دارد، عصبانی نمی شوید؟ این است که آدم نباید تن مرده را توی گور بلرزاند. کاری ندارید، بفرمایید.

اگر هم کاری دارید، سوالی دارید، خب درست نیت کنید. نیت هایتان نباید چیزهای واضح باشد. همه می دانیم که الان اگر کسی پولش به خرید خانه برسد و نخرد، حماقت کرده. اینکه دیگر فال زدن ندارد. از آن طرف سوال های کلی و فضایی درباره چیستی و چرایی هم نپرسید و مثل اقبال لاهوری درنیایید که «پس چه باید کرد ای اقوام شرق؟» راجع به یک موضوع مشخص و معین نیت کنید، مثلا اینکه آخر و عاقبت فلان کار چطوری می شود؟ آیا انجام فلان کار خوب است؟ یا یک همچو چیزهایی.

قدم دوم: فاتحه

از قدیم گفته اند بی مایه فطیر است. اگر جواب درست می واهید، لب بجنبانید و یک فاتحه برای خواجه یراز بخوانید. بعضی ها حتی نذر هم می کنند که مثلا اگر این فال گره از کارشان باز کند، برای مزار خواجه شمع ببرند، بعضی ها هم نبات می برند سر خاک خواجه و بین حاضران قسمت می کنند. (برعکس امامزاده صالح تجریش که نذر نمک برایش می گیرند. حالا گیر ندهیدکه چرا این؟ چرا آن یکی نه؟ توی انجام این قبیل امور سنتی، کل حال و هوای کار، به همین رعایت نکات ریز ماجراست.)

چگونه بهتر حافظ بخوانیم؟
قدم سوم: قسم

نیت کردید، فاتحه هم دادید، حالا کتاب به دست می خواهید فال بگیرید. جزو اعمال این قست، قسم دادن خواجه است تا توی رودربایستی بماند و یک جواب واضح تری بدهد. معمولا صیغه قسم به این صورت جاری می شود: «ای خواجه حافظ شیرازی، تو که دانای هر رازی، آینده ما را خوب بنوازی» لابلای اینها، می توانید چیزهای همقافیه دیگری هم بگذارید؛ مثلا بعضی ها برای زیاد کردن پیاز داغ قسم، پای رفیق خواجه، یعنی شاه شجاع (یکی از حکام شیراز که معاصر خواجه بوده) را هم وسط می کشند و می گویند: «به حق یارت، آن شاه غازی» (غزاکننده، جنگجو) اما بیشتری ها، مساله را ناموسی می کنند و می گویند: «به شاخ نباتت که بهش می نازی». شما هم خواستید می توانید اضافه کنید، کی به کی است؟

قدم چهارم: سرکتاب

بعد از انجام سه مرحله بالا، می رسیم به خود شعر خواجه. الان روش هایی نظیر استفاده از پرنده معتاد، کلیک در سایت های پر از تبلیغات و ارسال شماره 2035 (یا یک چیز دیگری) به این مراکز فرستنده پیامک مد شده است. لکن روش سنتی «کس نخارد پشت من / جز ناخن انگشت من» هنوز هم جواب می دهد مثل بنز.

کافی است قبل از خاراندن پشت، ناخن زحمتکش را لای صفحات کتاب ببرید تا شانسکی یک صفحه ای باز شود، نیازی به بچه نابالغ و این حرف ها هم نیست. طبق قانون احتمالات، هر کسی سر کتاب باز کند، همان شانسی را برای انتخاب یک غزل خاص داردکه شما دارید. فقط یادتان باشد که طبق سنت با دیوان پاره یا ناقص نباید فال گرفت.

قدم پنجم: فال

طبق سنت، از بین آن دو صفحه ای که انگشت مبارک بینشان گیر کرده، باید صفحه سمت راستی را انتخاب کنید. غزل بالای صفحه راست، جواب شماست. غزل اگر از ابتدای صفحه آمده که چه بهتر، وگرنه می رویم به صفحه قبل و ابیات ابتدایی غزل را از آنجا می خوانیم. توی مجموعه ابیات این غزل، یک یا چند بیت به نیت شما ربط دارد. باید آنها را پیدا کنید.

اگر پیدا شد که چه بهتر، اگر نشد هم نگران نباشید. بروید به غزل بعدی (یعنی دومین غزل توی صفحه دست راست). یکی از بیت های 1، 3 یا 5 این غزل دومی «شاهد» فال شما هستند. یعنی مطالب غزل قبلی را دوباره تایید و تکرار می کنند.

 یادتان باشد که هی دوباره و سه باره برای یک چیز فال نگیرید. درست است که خواجه سرش صبر است و دلش دریا اما توجه داشته باشید که ایشان معمولا سرش خیلی شلوغ است. همان غزل اولی را بخوانید و لطفا سایر شماره های سازمان را اشغال نفرمایید.



چطور جواب فال خودمان را تفسیر کنیم؟

این چیزهایی را که معمولا توی برگه های چاپی فال ها یا کتاب های فالنامه و ایضا سایت ها نوشته اند اصلا باور نکنید. شما خودتان یک مورد و سوال منحصر به فرد دارید. دلیلی ندارد جواب کلی که یک نفر بی اطلاع از نیت فال شما نوشته، جواب شما هم باشد. دلیل دارد؟ توی گرفتن فال حافظ، مهم درک و دریافتی است که خودشما از آن شعر دارید. درست مثل مشورت است.

 ممکن است یک حرف واحد را دو نفر مختلف، دو جور متفاوت بفهمند. چه برسد به شعر خواجه که معمولا چند وجهی و پر از معانی مختلف هم هست. این است که موقع فال، باید خودتان شعر را بخوانید (یا بشنوید) بعد خودتان به آن فکر کنید و با درک و دریافت خودتان، جواب را پیدا کنید. می پرسید چطوری؟ اینطوری:

1- گاهی هست که توی شعر اشارات واضحی دارد که این کار / نیت خوب است یا نه. مثلا اگر فالتان، غزل «دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود» آمد، تویش این بیت هست: «از دست برده بود خمار غمم سحر / دولت مساعد آمد و می در پیاله بود». خیلی واضح خواجه دارد می گوید وقت و بخت برای انجام این کار، جفت است و برو جلو خودم هوایت را دارم و دمت گرم و این حرف ها ولی اگر کتاب را باز کردید آمد که «قراری کرده ام با می فروشان / که روز غم بجز ساغر نگیرم» متاسفانه کارتان تمام است.

چگونه بهتر حافظ بخوانیم؟

2- حالا اگر جوابتان خیلی واضح توی شعر نبود، راهش این است که به لغات و افعالی که توی شعر به کار برده شده دقت کنید. ببینید هیچ چیزی هست که به موضوع نیت شما ربط داشته باشد؟ مثلا اگر درباره خانه خرید در فلان محله مشورت خواسته اید، افعالی مثل خریدن و فروختن و ساختن و خراب کردن، لغاتی نظی ردر و دیوار و داربست و حتی چیزهایی نظیر نشستن و خوابیدن (کارهایی که در خانه انجام می دهیم) می تواند به نیت شما مربوط باشد. بعد از پیدا کردن این قسمت های مرتبط، به مثبت یا منفی بودن فعل مربوطه توجه کنید.

جواب معلوم می شود. مثلا با همان نیت اگر غزل «بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد» آمد، هول نکنید که خواجه چرا به مشاوره اقتصادی شما جواب عاشقانه داده! توی غزل بگردید، می توانیداین بیت را پیدا کنید: «ز سرو قد دلجویت مکن محروم چشمم را / بدین سرچشمه اش بنشان که خوش آبی روان دارد» توی مصرع دوم معلوم می شود که محله مورد نظر، چشم خواجه را گرفته. (تازه توی غزل، اشارات واضحی مثل این هم هست: «به فتراک ار همی بندی خدا را زود صیدم کن / که آفت هاست در تاخیر و طالب را زیان دارد» عرض نکردیم موضوعاتی مثل ضرورت خریدن هر چه سریع تر را خواجه حافظ هم می داند؟)

3- یک روش دیگر برای درک معنا و منظور فالتان، توجه به تصاویری است که خواجه در شعرش ساخته است. مثلا سر کتاب را باز می کنید و این بیت می آید: «گفتم خوشا هوایی کز باغ حسن خیزد / گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید». بیت همینجوری هم داد می زند که مثبت است، چون دوتا کلمه «خوشا» و «خُنُک» تویش آمده اما به جز این، خواجه دارد یک تصویری هم به شما می دهد: نسیمی که از توی یک باغ می آید قطع می شود و باد از سمت شهر می وزد. اینجایش دیگر یک خرده شبیه حرف های فروید و یونگ است. باید به این تصویر فکر کنید و ببینید این تصویر چی به یادشما می آورد. کل طالع بینی چینی (یی چینگ) همینطوری است: تصویری به شما می دهد، مثلا کوه بالای سر رودخانه و صاحب فال باید از دقت در این تصویر به معنای فالش پی ببرد. راهش خیلی توضیح دادنی نیست. مثل دیدن تصاویر سه بعدی است. توی یک لحظه ممکن است همه چیز برایتان واضح بشود. یک چند باری امتحان کنید، خودتان متوجه می شوید این روش چطور کار می کند.


ویدیو مرتبط :
چه درسهایی بخوانیم چ میزان بخوانیم

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

زندگی نامه حافظ شیرازی، شمس الدین محمد



سال و محل تولد: 726 هـ.ق- شیراز ، سال و محل وفات: 791 هـ.ق- شیراز)

شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پا برجاست نام وی نیز جاودان خواهد بود.

 

آرامگاه حافظ

 

با وجود شهرت والای این شاعران گران مایه در خصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی در حدود سال 726 ه.ق در شهر شیراز به دنیا آمد است.

 

اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آوردو آموخت سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا... بهره ها گرفت.

 

خواجه در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی روزگار خود تسلط یافت.

 

 او هنوز دهه بیست زندگی خود را سپری ننموده بود که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدل شد. وی در این دوره علاوه بر اندوخته عمیق علمی و ادبی خود قرآن را نیز کامل از حفظ داشت و از این روی تخلص حافظ بر خود نهاد.

 

دوران جوانی حافظ مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجو در آمده بود. حافظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود مورد توجه و امرای اینجو قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت.

 

تابلو کاشی کاری

 

دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجو توأم با عدالت و انصاف بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال 742 تا 754 ه.ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی فارس و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید.

 

حافظ از لطف امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن وی در القابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم وحیاء) حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت.

 

پس از این دوره صلح و صفا امیر مبارزه الدین مؤسس سلسله آل مظفر در سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سخت گیری را در سراسر ایالت فارس حکمفرما ساخت.

 

امیر مبارز الدین شاهی تند خوی و متعصب و ستمگر بود.حافظ در غزلی به این موضوع چنین اشاره می کند:

 

راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی ----- خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ----- که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود

 

لازم به ذکر است حافظ در معدود مدایحی که گفته است نه تنها متانت خود را از دست نداده است بلکه همچون سعدی ممدوحان خود را پند داده و کیفر دهر و ناپایداری این دنیا و لزوم رعایت انصاف و عدالت را به آنان گوشزد کرده است.

 

اقدامات امیر مبارزالدین با مخالفت و نارضایتی حافظ مواجه گشت و وی با تاختن بر اینگونه اعمال آن را ریاکارانه و ناشی از خشک اندیشی و تعصب مذهبی قشری امیر مبارز الدین دانست.

 

باغ آرامگاه حافظ

 

سلطنت امیر مبارز الدین مدت زیادی به طول نیانجامید و در سال 759 ه.ق دو تن از پسران او شاه محمود و شاه شجاع که از خشونت بسیار امیر به تنگ آمده بودند توطئه ای فراهم آورده و پدر را از حکومت خلع کردند. این دو امیر نیز به نوبه خود احترام فراوانی به حافظ می گذاشتند و از آنجا که بهره ای نیز از ادبیات و علوم داشتند شاعر بلند آوازه دیار خویش را مورد حمایت خاص خود قرار دادند.

 

تصویر:

اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی های فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریده مردم آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی شیراز نهاد.

 

مرگ حافظ احتمالاً در سال 971 ه.ق روی داده است و حافظ در گلگشت مصلی که منطقه ای زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حافظیه مشهور گشت.

 

نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفروی می دانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند.

 

 

آرامگاه حافظ

 

در مشاجره ای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد:

 

قدیم دریغ مدار از جنازه حافظ ----- که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت

 

حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود.

 

 وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سر تا سر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یافت.

 

 نقل شده است که وی مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند. حافظ تنها دعوت محمود شاه بهمنی را پذیرفت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز رسید و سوار کشتی شد طوفانی در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا نیز بسازد از این رو از مسافرت شد.

 

شهرت اصلی حافظ و رمز پویایی جاودانه آوازه او به سبب غزلسرایی و سرایش غزل های بسیار زیباست.

 

ویژگی های شعر حافظ :

برخی از مهم ترین ابعاد هنری در شعر حافظ عبارتند از:

 

1- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی

رمز پردازی و حضور سمبولیسم شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبول هایی است که حافظ در اشعارش آفریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر فارسی روحی حافظانه دمیده است.

 

چنان که در بیت زیر "شب تاریک" و "گرداب هایل" و . . . را می توان به وجوه گوناگون عرفانی، اجتماعی و شخصی تفسیر و تأویل کرد:

 

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

 

2-رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات

این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) "مراعات النظیر" نامیده می شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

 

به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید:

 

ز شوق نرگس مست بلند بالایی

چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم

 

شدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوست

کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم

 

3-لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها

ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین.

 

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

 

 ***

من و انکار شراب این چه حکابت باشد

غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد

 

***

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش

باید برون کشید از این ورطه رخت خویش

 

4- طنز

زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است.

 

پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند:

 

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد

که می حرام، ولی به ز مال او قافست

 

 باده با محتسب شهر ننوشی زنهار

بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد

 

 5- ایهام و ابهام

شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است.

 

نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد:

اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می شود، حافظ از بیشترین سود و بهره را از آن برده است.

 

دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه های زمان در امان می داشت.

 

سوم آن که در سنن عرفانی آشکار کردن اسرار ناپسند شمرده می شود و شاعر و عارف متفکر، مجبور به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد. از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالیترین شکلش بهره بگیرد:

 

دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر

گفتا غلطی خواجه، در این عهد وفا نیست

 ایهام در کلمه "عهد" به معنای "زمانه" و "پیمان"

 

 

دل دادمش به مژده و خجلت همی برم

زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست

ایهام در ترکیب "نقد قلب" به معنای "نقد دل" و "سکه قلابی"

 

 عمرتان باد و مرادهای ساقیان بزم جم

گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما

ایهام در کلمه "دوران" به معنای "عهد و دوره" و "دورگردانی ساغر"

 

 

تفکر حافظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است. شعر حافظ بیت الغزل معرفت است.

سردر آرامگاه حافظ

 

جهان بینی حافظ

از مهمترین وجوه تفکر حافظ را می توان به موارد زیر اشاره کرد:

 

1- نظام هستی در اندیشه حافظ همچون دیگر متفکران عارف، نظام احسن است، در این نظام گل و خار در کنار هم معنای وجودی می یابند.

 

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

فکر معقول بفرما، گل بی خار کجاست؟

 

من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست

که از آن دست که او می کشدم می رویم

 

 

2- عشق جان و حقیقت هستی است و در دریای پرموج و خونفشان عشق جز جان سپردن چاره ای نیست.

 

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

 

 عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد

دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

 

3- تسلیم و رضا و توکل ابعاد دیگری از اندیشه و جهان بینی حافظ را تشکیل می دهد.

آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم

اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست

 

 تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش

 

4- فرزند زمان خود بودن، نوشیدن جان حیات در لحظه، درک و دریافت حالات و آنات حقیقی زندگی

 

به مأمنی رو و فرصت شمر طریقه عمر

که در کمینگه عمرند قاطعان طریق

 

فرصت شما و صحبت کز این دو راهه منزل

چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن

 

 

5- انتظار و طلب موعود،

انتظار رسیدن به فضایی آرمانی از مفاهیم عمیقی است که در سراسر دیوان حافظ به صورت آشکار و پنهان وجود دارد، حافظ گاه به زبان رمز و سمبول و گاه به استعاره و کنایه در طلب موعود آرمانی است. اصلاح و اعتراض، شعر حافظ را سرشار از خواسته ها و نیازهای متعالی بشر کرده است:

 

 تصویر

 

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

که از انفاس خوشش بوی کسی می آید

 

 ***

 ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

***

 

 یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

***

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند