فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
پریناز ایزدیار خوابیدن را خیلی دوست دارد
پریناز ایزدیار خوابیدن را خیلی دوست دارد
همشهری جوان: جایی بند نمی شده؛ ظهرها مادرش او و برادرش را از کوچه به خانه می کشیده و مجبور می کرده بخوابند اما خوابش نمی برده. آنقدر از زیر در با دوستانش حرف می زده تا یکی از اعضای خانواده بیدار شود و به او مجوز خروج از منزل را بدهد!
به کوچه هم که می رفته، یا روی در و دیوار نقاشی می کشیده یا با برادرش فوتبال بازی می کرده. وقتی قد کشیده، پدرش می خواسته وکیل شود و مادرش تشویقش می کرده مثل خواهر و برادرش پزشکی بخواند. دخترک لجوج خانواده اما این توصیه ها به خرجش نرفت و در پیش دانشگاهی از تجربی به هنر تغییر رشته داد و در دانشگاه هم گرافیک خواند.
یک روز اتفاقی از طریق یکی از رفقایش فهمید جایی تست بازیگری می گیرند. پیش احمد نجفی نمره قبولی گرفت و سه روز بعد در آبادان رفت جلوی دوربین. بازیگر جوان نقش روح در سریال نچسب «پنج کیلومتر تا بهشت» حالا با ارغوانِ «زمانه» بازیگر شناخته شده تری است؛ یکی از معدود جوان هایی که امسال در تلویزیون به چشم آمدند.
«پریناز ایزدیار» در 27 سالگی شانس بازی در سریال حسن فتحی را پیدا کرد و از این به بعد می خواهد از این سطح پایین تر نیاید. با بازیگر شمالی «زمانه» در روزهایی گپ زدیم که تازه از بازی در بهترین سریال سال 91 فارغ شده بود و به فکر برنامه ریزی برای تعطیلات سال جدید و سفر بود.
پریناز ایزدیار: در سفر هم خوابم!
لحظه تحویل سال به چه کسی نگاه می کنید؟
- به ساعم! اصلا توی سفره به چیزی نگاه نمی کنم. قبلا که با خانواده زندگی می کردم، به مادرم نگاه می کردم اما امسال فکر می کنم لحظه سال تحویل تنها باشم چون خانواده ام شمال زندگی می کنند.
امسال جای چه کسی سر سفره تحویل سالتان خالی است؟
- برادرم که امسال از ایران رفت. ما کلا سه تا بچه هستیم اما همین یک برادر را دارم. به خاطر همین جایش خیلی خالی است.
اگر بفهمید یکی از مهمان هایتان از کاسه آجیل فقط پسته هایش را می خورد، چه کار می کنید؟
- به او می گویم پسته گران است، لطفا از این همه چیزی که در کاسه ها هست، چیز دیگری بخور. از قبل هم گران بود ولی امسال حتما می گویم چیز دیگری از کاسه ها جدا کن!
نسبت به فامیل هایی که 10 سال یک بار در نوروز می بینید، چه حس و واکنشی دارید؟
- چنین کسی را در فامیل هایمان نداریم چون من هر سال می روم همه فامیل هایمان را می بینم. مگر آنهایی که ایران نباشند. من کلا خیلی خانواده دوست هستم و از دیدن خانواده و فامیل هایمان ذوق می کنم.
روی اعصاب ترین عیدی زندگی تان چه بوده؟
- از بچگی خیلی عیدی گرفته ام ولی بدترین هایش چیزهایی مثل کتاب و دفتر بود که به درس و مشق ربط داشتند. کلا از بچگی از درس متنفر بودم.
چه عیدی بوده که حسرتش به دلتان مانده و تا حالا نگرفته اید؟
- همیشه دلم یک پول خیلی گنده می خواست ولی هیچ وقت نگرفتم؛ یک رقم زیاد پول که بتوانم یک چیز حسابی با آن بخرم. البته در حد آرزوهای بچگی که بتوانم یک اسباب بازی گران بخرم نه ماشین و خانه!
برای سال جدید چه قراری با خودتان گذاشته اید؟
- سال جدید را برای خودم سال شانس می نامم چون می خواهم در کارم شانس داشته باشم.
بهترین بطالتی را که برای روزهای تعطیل نوروز بلدید، به بقیه پیشنهاد کنید.
- من معمولا عیدها با دوستانم سفر می روم شمال ولی نصف سفر هم خوابم! اصولا خوابیدن را خیلی دوست دارم. به همه آدم های دیگر هم پیشنهاد می کنم در عید بخوابند چون روزهای دیگر سال که آدم اصلا وقت نمی کند بخوابد، مخصوصا کار ما که خیلی خسته و کم خواب می شویم و نمی رسیم غذای خوب بخوریم و معمولا سر کار غذا می خوریم. خودم هم خوابیدن و غذا خوردن را دوست دارم.
رکورد خواب عیدتان چقدر بوده؟ تا حالا روزی از عید وجود داشته که کاری نداشته باشید و زودتر از ساعت 10 بیدار شده باشید؟
- یادم هست یک بار 28 ساعت خوابیدم. خیلی خسته بودم و جوری عمیق خوابیده بودم که اگر کنار گوشم بمب هم می ترکاندند بیدار نمیشدم.
امسال با خودتان چه قراری برای روزهای عید گذاشته اید؟
- یکی دوتا کتاب هست که از الان جدا کرده ام که وقتی می خواستم بروم سفر با خودم ببرم. می خواهم کتاب ها را قبل از خواب بخوانم که راحت تر خوابم ببرد! کتاب ها را از الان خریده ام که بیشترشان نمایشنامه هستند.
تا حالا در روزهای عید کار مفیدی کرده اید که یادتان مانده باشد؟
- بچه که بودیم کاری می کردیم که به خیالمان مفید بود اما به نظرم بیشتر مسخره بود. بدترین کاری که می توانستند با بچه ها بکنند این بودکه می گفتند پیک شادی هایتان را حل کنید. هر دفعه می خواستیم از خانه برویم بیرون می گفتند یک تکلیف دیگر از پیک شادی ات مانده. اینقدر قضیه روی ذهنم تاثیر گذاشته که الان سعی می کنم بیشتر لذت ببرم تا اینکه خودم را در قید و بند انجام کاری قرار بدهم ولی کارهایی مثل کتاب خواندن و فیلم دیدن را حتما انجام می دهم چون عید بهترین وقت برای انجام دادن این کارهاست.
از چندم نوروز دچار افسردگی رسیدن روز سیزدهم و پایان تعطیلات می شوید؟
- من کلا هفته دوم عید را خیلی دوست ندارم. معمولا خیلی سریع می گذرد. این هم فکر می کنم یادگار دوران درس و مشق در مدرسه است.
یک دروغ سیزده بگویید (یا با نمک ترین وشیرین ترین دروغ سیزدهی را که تا به حال شنیده اید بگویید).
- من خیلی بازیگر خوبی هستم!
برترینها
ویدیو مرتبط :
پریناز ایزدیار
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
پریناز ایزدیار دوست دارد فرار کند!
من عاشق دریا هستم، رفتن به دریا و قدم زدن در ساحل حالم را واقعا خوب می کند، به همین خاطر، هروقت که فرصتی پیش می آید و به خانه پدری ام می روم، هنوز نرسیده سراغ دریا را می گیرم.
وقتی حرف می زند، می توانی در کلامش انرژی و ذوق و هیجان را ببینی. هرچند که خودش می گوید بزرگ ترین ویژگی اش سادگی اش است، اما در کنار سادگی باید هیجان طالبی و مهربانی را هم به خصوصیات اخلاقی اش اضافه کرد. با پریناز در مورد زندگی در شمال، آشپزی، خرید و دلخوشی های این روزهایش حرف زدیم و او که این روزها در حال بازی در سریال «شهرزاد» حسن فتحی است با دقت و حوصله خاصی به تک تک سوالات مان پاسخ داد با ما همراه شوید. با بازیگر جوانی که در سال های خیر جاپای خود را در بین هنرمندان محکم کردم، البته این گفتگو پرسش های متفاوت داشت و البته پاسخ های متفاوت...
زندگی در شهرهای شمالی
من در شهر بابل به دنیا آمدم و دوران کودکی ام را در این شهر گذراندم هرچند که طی این سال ها به واسطه شغل پدرم، رفت و آمدهایی به سایر شهرها به ویژه تهران داشتم، اما بخش زیادی از دوران کودکی و نوجوانی ام را در این شهر گذراندم... به همین خاطر، خاطرات زیادی را از شهرهای شمالی کشور دارم. می گویم شهرهای شمالی چون صرفا در بابل زندگی نکردم. همه آدم ها نسبت به زادگاهشان حس کم نظیری دارند. این حس کم نظیر باعث می شود که دوست داشته باشند مدام خاطرات خوش حضور در شهری که در آن متولد شدند را در ذهن شان مرور کنند.
مارکوپولو بودم
دوران کودکی من در شهر ساری گذشت و من در این شهر به مدرسه رفتم، اما در دوره راهنمایی مجبور شدیم به تهران بیاییم و م در تهران به مدرسه رفتم، ولی برای گذران دوره دبیرتسان شرایط کاری پدرم دوباره تغییر کرد و ما به بابل رفتیم. در همان دوران از این که می دیدم دوباره بستری فراهم شده و من به شهر پدری ام بازگشتم، بسیار خوشحال بودم، اما این خوشحالی زیاد ادامه دار نشد چون دوباره شرایط کاری پدرم تغییر کرد و ما باید به تهران می رفتیم، بعد از گذشت چند اسل وقتی کار پدرم در تهران تمام شد دوباره زمزمه هایی برای بازگشت مطرح شد و در نهایت آنها تصمیم گرفتند به شمال بازگردند، اما این بار من دیگر به شمال بازنگشتم و در تهران ماندگار شدم.
سرخوشی های یک پریناز
انرژی یک از پررنگ ترین خصوصیات اخلاقی من است، به همینخاطر سعی می کنم به دنیای پیرامونم با عشق و علاقه و البته انرژی نگاه کنم. این که می پرسید چه چیزی «حالت» را در زندگی روزمره خوب می کند، باید در جوابتان بگویم خرید، من عاشق خریدکردن هستم. به همین خاطر هروقت به پاساژ یا مرکز خریدی می روم بدون توجه به جیبم فقط خرج می کنم، این عدم محاسبه گری خیلی وقت ها به ضررم تمام شده است، اما از آنجایی که جزو ویژگی های اخلاقی من محسوب می شود و به نوعی باعث سرخوشی «پریناز» می شود، نسبت به آن دیگر بی توجه شده ام.
متاسفانه اهل فست فودم
می گویم متأسفانه اهل فست فودم، برای این که به میزان ضرر و زیان های آماده به ویژه غذهای آماده فست فود آگاه هستم، اما خب تنبلی در آشپزی کردن باعث می شود، خیلی وقت ها از این غذاها استفاده کنم، هرچند که طی این مدت در حال برنامه ریزی هستم تا کمتر به سراغ غذاهای آماده و فست فودی بروم.
آدم پیچیده ای نیستم
اگر به من بگویید پررنگ ترین خصوصیات اخلاقی است چیست؟ بی تردید می گویم «سادگی»، سادگی از این جهت که من اهل روابط پیچیده و سیاست عجیب رفتاری در برخوردم با مسائل مختلف نیستم و ترجیح می دهم حس واقعی ام را نشان دهم، شاید از این خصوصیاتم آسیب هم دیده باشم، اما چون این ویژگی رفتاری در من است و به نوعی «پریناز ایزدیار» با آن تعریف می شود قصد تغییردادن آن را ندارم.
از شلوغی تهران فراری هستم
آلودگی شهر تهران، ترافیک و مشکلات کاری و به دنبال آن مالی، باعث شده است مردم تهران به شدت غرق در زندگی روزمره و ماشینی شوند و همین موضوع باعث شده خیلی وقت ها از لذت های ساده ای مثل در کنار خانواده بودن و استفاده از هوای پاک، محروم شوند. وقتی به این زندگی شلوغ و پرهیاهو نگاه می کنم، با خودم می گویم دلم نمی خواهد، بچه ام در میان این همه دود، ترافیک و درگیری های شهر بزرگ به دنیا بیاید و بزرگ شود و ای کاش بستر در آن زمان به گونه ای فراهم شود تا او را به شمال ببرم تا مثل خودم از زدگی در شمال و نفس کشیدن در هوای پاک و شرجی و نگاه کردن به طبیعت زیبا لذت ببرد!
دریا حالم را خوب می کند
من عاشق دریا هستم، رفتن به دریا و قدم زدن در ساحل حالم را واقعا خوب می کند. به همین خاطر، هروقت که فرصتی پیش می آید و به خانه پدری ام می روم، هنوز نرسیده سراغ دریال را می گیرم، وقتی با دریا چشم در چشم می شوم و صدای موج هایش را می شنوم و به شکوه بی پایان آب می نگرم، حس می کنم تمام مشکلاتم حل شده و آرامش پیدا کرده ام.
اخبار فرهنگی - مجله خانواده سبز