فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
معرفی فیلم های روز: ( Ex Machina )
« فراماشین » جدیدترین اثر منتشر شده براساس دانش هوش مصنوعی می باشد که توسط آلکس گارلند ساخته شده است.
نام فیلم: فراماشین - Ex Machina
کارگردان : Alex Garland
نویسنده : Alex Garland
بازیگران :
Domhnall Gleeson...Caleb
Corey Johnson...Jay
Oscar Isaac ... Nathan
Alicia Vikander ... Ava
رده سنی : R ( مناسب برای افراد بالای 17 سال)
ژانر : درام
زمان : 108 دقیقه
منتقد : میثم کریمی
دانش هوش مصنوعی از زمان مطرح شدن همواره یکی از سوژه های جذاب سینما بوده است و در دهه های اخیر نیز آثار بسیاری بوده اند که با محوریت هوش مصنوعی ساخته شده و به سینما آمدند. آثاری که می توان نمونه کلاسیک آن را « بلید رانر » دانست و در چند سال اخیر هم توجهات به این دانش پیچیده در سینما افزایش قابل توجهی پیدا کرده است. یکی از موفق ترین فیلمهای اخیر در این مورد را می توان فیلم تحسین شده « او / Her » با بازی خواکین فونیکس نامید که به خوبی جنبه های مختلف یک هوش مصنوعی و تقابل آن با زندگی بشری را به تصویر می کشید.
« فراماشین » جدیدترین اثر منتشر شده براساس دانش هوش مصنوعی می باشد که توسط آلکس گارلند ساخته شده است. نام گارلند را پیش از این در مقام نویسنده در آثار مشهوری از جمله « 28 روز بعد » و « هرگز نزار برم » دیده بودیم و « فراماشین » اولین فیلم او در مقام کارگردان می باشد. داستان اولین ساخته سینمایی گارلند بدین شرح است :
کلب ( دامنال گلسون ) برنامه نویس جوانی است که به تازگی در یک مسابقه برنده سفر یک هفته ای به منزل متخصص فرایند CEO به نام ناتان ( اسکار آیزاک ) شده است. کلب که به شدت از این اتفاق خوشحال است و این ملاقات را افتخاری برای خود و حرفه اش می داند، پس از رسیدن به ویلای ناتان متوجه می شود که برخلاف انتظارش، وی برای انجام آزمایشی به این ویلا آورده شده است. ناتان در این ویلا موفق به طراحی ربات زنی به نام آوا ( آلیشیا ویکاندر ) شده است که از هوش مصنوعی فوق العاده ای برخوردار است و کلب نیز باید با ربات ساخته ناتان ارتباط برقرار کند اما...
« فراماشین » در روایت، بی شباهت به فیلم « او » نیست با این تفاوت که در اینجا ربات زن داستان کاملا فیزیکی است و البته نفر سومی هم وجود دارد که قرار است شرایط ارتباط میان کلب و آوا را کنترل و بررسی نماید. خوشبختانه فیلمنامه « فراماشین » منسجم و سرشار از تعلیق است که باعث می شود تماشاگر کوچکترین صحنه ای از فیلم را از دست دهد.
داستان« فراماشین » در فضایی بسته اتفاق می افتد که همین موضوع ایجاب می کند تا فیلمنامه از خلاقیت های لازمه به جهت اینکه قرار هست فضای داستان محدود باشد، برخوردار باشد. گارلند که خود نویسنده این داستان بوده، به دلیل محدودیت لوکیشن و شخصیت های داستان، به خوبی جزئیات لازم را برای معرفی و بسط و گسترش بخش های مختلف داستان و پرداخت 3 شخصیت اصلی داستان بکار گرفته؛ فرآیندی که با کمترین ایرادات ممکن انجام شده است.
مهمترین و در واقع جذاب ترین لحظات فیلم که از مدتها قبل می شد انتظارش را داشت، تقابل میان هوش واقعی و هوش مصنوعی می باشد که در اینجا در قالب دو شخصیت کلب و آوا به تصویر کشیده شده است. کلب که وظیفه بررسی هوش مصنوعی این ربات را برعهده دارد، رفته رفته به دلیل هوش بالای آوا و تجزیه و تحلیل او از موقعیت، احساس فراتری پیدا کرده و تصمیماتی می گیرد که پیش بینی نشده هستند . تقابل میان کلب و آوا و دیالوگ هایی که در واقع بین یک هوش واقعی و هوش مصنوعی رد و بدل می شود جذاب ترین بخش فیلم را تشکیل داده است. این دیالوگ ها با در نظر گرفتن ریزترین مسائل در حوزه روانشناسی به فیلمنامه گنجانده شده و می تواند به راحتی یک کلاس فیلمنامه نویسی باشد.
« فراماشین » پس از معرفی شخصیت ها و مقدمه داستان، رفته رفته به سراغ مطرح کردن مباحث فلسفی در ارتباط با هوش مصنوعی ، خلق و استفاده از آن می رود. یکی از مواردی که اغلب کارشناسان همواره نگرانی خود را درباره آن ابراز می کنند، میزان پیشروی بشر در طراحی پیشرفته تر هوش مصنوعی است که در نهایت این نگرانی را بوجود می آورد که آیا زمانی هم فرا می رسد که هوش مصنوعی به حدی پیشرفته باشد که بتواند خود، داده ها را تجزیه و تحلیل کند و تصمیمی بر خلاف نظر انسانها بگیرد یا خیر. این موضوع با نزدیک تر شدن رابطه میان کلب و آوا در « فراماشین » به خوبی به بحث گذاشته می شود و تاثیر هوش مصنوعی بر ذهن انسان و واکنش انسان در مقابل موجودی که خودش خلق کرده را به تصویر می کشد. انسانی که حتی با وجود آگاهی از مخلوق مصنوعی و غیر زنده اش، به مانند یک انسان برای او ارزش قائل می شود و حتی گاها به او اعتماد می کند و اجازه می دهد تا افسار ذهنش به دست هوش مصنوعی قرار بگیرد! « فراماشین » به درستی نشان داده که تقابل میان یک هوش مصنوعی کنترل شده و هوش واقعی که درگیر انواع و اقسام احساسات و واکنش های غیرمنطقی است، چطور می تواند نتایج عجیبی به همراه داشته باشد.
گارلند در « فراماشین » دو شخصیت کلب و ناتان را در دو جناح مخالف قرار می دهد و سوال و جواب های بسیاری را مطرح می کند که در راستای درک تماشاگر از مفاهیم هوش مصنوعی و خطرات پیرامون آن می باشد. کلب در اواسط فیلم زمانی که از ناتان می پرسد :« چرا آوا را خلق کردی » ، وی به راحتی پاسخ می دهد : « چرا خلق نکنم وقتی می توانم؟ » و سوالات بعدی که همگی در راستای زدن تلنگری به بشر در ارتباط با عطش سیری ناپذیرش در کسب قدرت است. از جمله سوالات جالبی که کلب در داستان از ناتان می پرسد و پاسخی مناسبی برای آن نمی شنود این است که :« چرا برای خلق این ربات به او جنسیت بخشیدی!؟ »
تعلیق، یکی دیگر از نکات مثبت کارگردانی آلکس گارلند ، در ساخت « فراماشین » می باشد که باعث شده فیلم تا دقیقه آخر و آن پایان بندی تامل برانگیزش از حرکت نایستد. گارلند به خوبی آگاه بوده که برای تماشای فیلم 108 دقیقه ایش که اغلب مدت زمان آن در داخل ویلا و صحبت میان 3 شخصیت می گذرد، فیلمنامه اثر، نیازمند قدرت تعلیق بالایی می باشد و خوشبختانه « فراماشین » از این لحاظ و همچنین فضاسازی و فیلمبرداری، قطعا یکی از با کیفیت ترین آثار سال است.
مجموعه بازیگران « فراماشین » بازی های فوق العاده ای از خودشان به نمایش گذاشته اند. دامنال گلسون که پس از پایان کارِ سری فیلمهای « هری پاتر » باید او حضور او در سینما را جدی تر از گذشته بگیریم، بازی بسیار خوبی در نقش کلب داشته است و سکانس های مشترک میان او و آلیشیا ویکاندر سوئدی تماشایی و هیجان انگیز است. آلیشیا ویکاندر که رباتِ داستان « فراماشین » می باشد، با نگاه سرد و هوشمندانه اش که احساس واقعی در آن مشاهده نمی شود، ستاره فیلم است. اسکار آیزاک نیز در نقش دانشمند نخبه غرق در الکل، بازی عالی ارائه داده است. آیزاک در چند سال اخیر نشان داده که بازیگر مستعدی است و مطمئنا در آینده نقش های چالش برانگیز به مراتب سخت تری ایفای نقش خواهد کرد.
« فراماشین » اثری ارزشمند و دوست داشتنی در تقابل هوش مصنوعی و خالقش می باشد؛ موضوعی که سالهاست بشر را با نگرانی روبرو کرده است. آلکس گارلند در اولین تجربه کارگردانی خودش به خوبی موفق شده از آزمون سختی بیرون بیاید که احتمالا اکثر علاقه مندان به سینما از آن راضی خواهند بود. فیلمنامه « فراماشین » به بیراهه نمی رود، شخصیت ها خارج از چارچوب به ورطه شعار نمی افتند و قدرت کشش فیلمنامه تا آخرین دقیقه تماشاگر را مجذوب خود می کند. « فراماشین » قطعا یکی از بهترین و تاثیرگذارترین آثار سال است.
ویدیو مرتبط :
تریلر رسمی فیلم Ex Machina
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
معرفی فیلم های روز جهان
تیرانوزوروس Tyrannosaur
نویسنده و كارگردان: پدی كانسیداین، بازیگران: پیتر مولَن (جوزف)، الیویا كولمن (هانا)، ادی مارسان (جیمز)، ساموئل باتِملی (ساموئل)، پل پوپلوِل (بود)،سیان برِكین (مادر ساموئل). محصول ۲۰۱۱، ۹۲ دقیقه.
جوزف كه مرد بیوهی آرامی است، زیر هجوم خشونت و خشمی است كه او را به جانب خودویرانگری میراند. پس از اینكه بهواسطهی عصبانیتی دیوانهوار سگش را میكشد زندگیاش دستخوش تغییر میشود. در حالی كه از تغییر دادن خود و شرایطش و رهایی از گذشتهی ناخوشایندش نومید شده، پس از نزدیك شدن به هانا كه در مغازهی خیریهی محلی كار میكند شانس تازهای برای نجات از این وضعیت مییابد.
هانا زن مسیحی خیرخواه و محترمی است كه بر جوزف دل میسوزاند و بهزودی آنها دوستان نزدیكی میشوند. با این حال حتی هانا هم راز سیاهی در گذشتهاش دارد كه فاش شدنش میتواند جوزف را دوباره به دامان زندگی نامطبوع گذشتهاش برگرداند...
هیولای درون
تماشای این درام تلخ و تكاندهنده با آن پایان غمانگیز و تأثیرگذارش واقعاً طاقت و تحمل میخواهد. كار هر كسی نیست كه یك ساعت و نیم به تماشای اضمحلال تدریجی دو انسان بنشیند و این تراژدی تلخ انسانی را بهراحتی تاب بیاورد. و اتفاقاً مهمترین ویژگی تیرانوزوروس همین است كه پس از پایان، در ذهن مخاطب به رشد و انبساط ادامه میدهد. گذشته از تأثیر عاطفی و حسی فیلم، تلنگری كه به ذهن تماشاگرش میزند آغاز یك رشته فكرهای فلسفی است كه معمولاً در زندگی روزمره كمتر پیش میآید كه كسی وقتش را صرف تأمل دربارهی آنها كند.
شاید سمجترین این فكرها این باشد كه آیا هر انسانی هرچند مظلوم و ساده و آسیبپذیر، بالقوه در درونش هیولایی خشن و خطرناك پنهان كرده است؟ به عنوان یك مخاطب در پایان فیلم ساعتها با این فكر درگیر بودم كه انسان تا چه اندازه میتواند با آنچه از ظاهرش استنباط میشود متفاوت باشد و چه قابلیتی دارد برای تبدیل شدن به موجودی كه فرسنگها با شخصیت و خلقوخوی عادیاش فاصله دارد.
نمونهی نزدیك به ذهنش شاید خشونت باشد. همین آدمهای معمولی و نازنینی كه سر و شكلی متعارف دارند و بسیار متمدنانه رفتار میكنند، ناگهان بر اثر یك محرك ساده ممكن است چنان خشمگین شوند و چنان حركات عجیبی ازشان سر بزند كه اطرافیانشان را شوكه كنند. همان طور كه همهی قاتلهای سریالی در بعضی از عكسهایشان سلیمالنفس و بیآزار و حتی دوستداشتنی به نظر میرسند، همهی صورتهای هیولایی انسان هم شكلِ تبدیلیافتهی همان صورت معصوم و متمدن و ملایم است كه اغلب از اطرافیانمان و از انسانهای دیگر به حافظه سپردهایم.
شوخی تلخیست كه روانكاوها از «رفتار خشم» بعضی از بیمارانشان عكس میگیرند و بعد از اینكه حملهی خشم گذشت و بیمار توانست بحران را رد كند، عكس را نشانش میدهند كه ببیند در هنگام عصبانیت چهقدر وحشی و خطرناك به نظر میرسد. گفته میشود كه عموماً واكنش بیماران در مواجهه با یك لحظهی فریزشده از رفتار خودشان، حیرت و ناباوری و حتی انكار و توجیه است. پذیرفتن این واقعیت كه ما، همین مای نازنین و دوستداشتنی و آرام، ظرف چند ثانیه ممكن است به جانوری خطرناك و وحشی مبدل شویم برای اغلب آدمها بسیار سخت و گاه ناممكن است. درست مثل این است كه قبول كنیم هیولایی در درون ما لانه كرده و گاهی كه فرصت را مناسب تشخیص بدهد رویی نشان میدهد و غرشی میكند و خسارتی به دیگران میزند.
تیرانوزوروس روی همین نقطه انگشت میگذارد. شخصیتهای فیلم بهظاهر آدمهای مظلوم و ضعیف و زجركشیدهای هستند كه از جور زمانه و شرایط دشوار زندگی، به یكدیگر پناه آوردهاند. اما همین آدمهای ضعیف و آسیبپذیر و ستمكش، وقتی كارد به استخوانشان میرسد ناگهان به موجوداتی خشن و خطرناك تبدیل میشوند كه برای دفاع از خود و گریز از وضعیت ناراحتكنندهای كه در آن قرار دارند حتی میتوانند انسان دیگری را بكشند. (امتیاز: ۶ از ۱۰)
حبس Lockout
نویسندهها و كارگردانها: جیمز مِیتِر، استیون لِجِر، بازیگران: گای پیرس (اسنو)، مگی گریس (امیلی وارناك)، پیتر استورمِر (اسكات لانگرال). محصول ۲۰۱۲، ۹۵ دقیقه.
زمان آینده. مردی به نام اسنو كه بهاشتباه به توطئه علیه آمریكا محكوم شده پیشنهادی برای آزادی دریافت میكند: نجات دختر رییسجمهور آمریكا از یك زندان با امنیت بالا كه توسط زندانیان شورشی اشغال شده است. این زندان در فضا قرار دارد.
محبوس در كلیشههای دههی هشتاد
حبس به شكل نابخردانهای، همان اوایل، میزان پیشپاافتادگی و سردستی بودنش را جار میزند: در یك صحنهی تعقیبوگریز در سال ۲۰۷۹ كه اصلاً میتوانست به این شكل در فیلم نباشد، فیلمساز احتمالاً به دلیل آنكه بودجهی كافی برای به تصویر كشیدن لانگشاتهایی از خیابانهای آینده نداشته، سكانس اكشناش را چنان خامدستانه اجرا كرده كه آدم مات و مبهوت میشود؛ كیفیت جلوههای ویژهی این تعقیبوگریز از ویدئوگیمهای متوسط امروزه هم پایینتر است. با وجدانی آسوده میشود در همین نقطه قید دنبال كردن فیلم را زد.
اما اگر كنجكاوی برای تا به آخر دیدن محصولی كه نام لوك بسون را بر پیشانیاش دارد باعث شود تماشاگر صبوری تماشای فیلم را ادامه بدهد، چیزی جز كلیشههای نخنمای اكشنهای دههی هشتاد نصیبش نمیشود؛ آن هم با خطكشی آشكار آدمهای خوب و بد، اكشن كامپیوترزده و یك بهظاهر قهرمان عضلانی كه میخواهد دختری زیبارو را، همراه با تكهپرانیهای گاه و بیگاه، از مهلكه نجات بدهد. (امتیاز: ۱ از ۱۰)
خواهر خواهرت Your Sister's Sister
نویسنده و كارگردان: لین شلتُن، بازیگران: امیلی بلانت (آیریس)، مارك دوپلاس (جك)، رزماری دوویت (هانا). محصول ۲۰۱۱، ۹۰ دقیقه.
یك سال از فوت تام برادر جك میگذرد اما او هنوز نتوانسته با قضیه كنار بیاید. نامزد سابق تام، آیریس، به جك پیشنهاد میكند كه برای عوض كردن حالوهوایش به خانه قدیمی خانوادگی آیریس در یك جزیره دورافتاده برود و مدتی را با خودش خلوت كند. جك قبول میكند اما وقتی به خانه میرسد متوجه میشود كه خواهر بزرگتر آیریس، هانا، هم بیخبر به آنجا آمده. فردا سروكله آیریس هم پیدا میشود كه میخواسته با حضورش جك را سورپرایز كند...
فرصت ازدسترفته
خواهر خواهرت چهارمین فیلم بلند لین شلتن كه چند اپیزود از سریالهای تلویزیونی مختلف را هم كارگردانی كرده، چیزی بیشتر از یك فیلم معمولی و متوسط نیست. پیرنگ فیلم تا حدودی قابلقبول است اما این پیرنگ بهخوبی شاخوبرگ نمیگیرد و میان نقاط عطف یا لحظههای خوب فیلم خلأهای متعددی ایجاد میشود كه حوصله را سر میبرد و حتی او را دفع میكند.
از این جهت خواهر خواهرت را میشود با كمدیرمانتیك موفق نامزدی پنجساله مقایسه كرد كه علاوه بر یك پیرنگ قابلقبول مملو از ایدههای كوچك و بزرگ است و دائم تماشاگرش (حرفهای یا غیرحرفهای) را غافلگیر میكند و برای او برگ برندهای رو میكند.
از این رو ابتداییترین وجه تمایز نامزدی پنجساله با خواهر خواهرت فیلمنامهای است كه بهخوبی شاخوبرگ گرفته و موقعیتها و دیالوگهای خوبش با دقت خلق و نوشته شدهاند. بداههپردازی كه ظاهراً قرار بوده به عنوان تمهیدی برای جبران كمبود مصالح داستانی به كمك خواهر خواهرت بیاید، در نهایت به ضرر فیلم تمام شده و بیشتر لحظههای خستهكنندهی فیلم در نیمهی اول آن را رقم زده است.
فیلم با یك مهمانی به مناسبت سالگرد مرگ برادر جك (شخصیت اصلی داستان) آغاز میشود و ما از بدگوییهای جك دربارهی برادرش كه همه را آزرده میكند، متوجه میشویم كه او هنوز نتوانسته با مرگ برادرش كنار بیاید. اما اینكه رابطۀ عمیق جك با برادرش چهگونه بوده كه هنوز نتوانسته آن را هضم كند، در ادامه بیپاسخ باقی میماند و ظاهراً تنها كاركرد فصل افتتاحیۀ فیلم در مهیا شدن بهانۀ سفر جك به یك كلبهی جنگلی خلاصه میشود تا شاید او بتواند در خلوتش با این موضوع كنار بیاید و زندگی نویی را شروع كند.
تا همینجا اگر برای آشفتگی و استیصال جك و بهانهی سفرش، دلیل و منشأ بهتری در نظر گرفته میشد، هم یك رابطۀ كنجكاویبرانگیزِ تعریفنشده در فیلم باقی نمیماند و هم فیلم كلیت منسجمتری پیدا میكرد؛ به عنوان مثال اگر منشأ درماندگی جك و سفرش به نوعی به زندگی اجتماعی انسان مدرن پیوند میخورد (مرگ استعاری كه بهمراتب بامعنیتر از مرگ منفعل فعلی است)، آن وقت سفر جك به دل طبیعت و كشف دوبارهی زندگی و عشق، معنا و مفهومی پیچیدهتر پیدا میكرد و اصلاً بار معنایی فصل پایانی فیلم (انتظار برای تولد) را دوچندان میكرد. صحنۀ پایانی فیلم در كلیت فعلی قابلقبول و خوب است اما اگر به پتانسیل دراماتیك آن در حالتهای مختلف (مثلاً منفی بودن جواب آزمایش) فكر كنید، بیشتر دلتان برای از دست رفتن چنین موقعیتی میسوزد. (امتیاز: ۵ از ۱۰)
عملیات وَلُر Act of Valor
كارگردانها: مایك مككوی، اسكات وا، بازیگران: ستوان رورك (خودش)، كاپیتان دِیو (خودش)، سرباز سانی (خودش)، سرباز ویمی (خودش). محصول ۲۰۱۲، ۱۱۰ دقیقه.
یك تیم زیده از نظامیان نیروی دریایی آمریكا به دنبال نجات دادن یك مأمور سیا هستند كه گروگان گرفته شده است. آنها در خلال این ماجرا متوجه میشوند كه یك عملیات تروریستی گسترده كه بسی هولناكتر از حادثهی یازده سپتامبر است در شرف وقوع است...
جنگ كسبوكار من است
عملیات وَلُر یكی دیگر از بازتابهای اجتنابناپذیر یازده سپتامبر است. فیلم نشاندهندهی عملیاتی واقعی است كه طی آن گروهی از نظامیان زبده جلوی حادثهی مشابهی را كه قرار است به طور همزمان در چند شهر اتفاق بیفتد میگیرند. رویكرد فیلمسازان به تصویر كشیدن هرچه واقعیتر كل این عملیات است. فیلم تا جایی به جزییات نظامی اجرای این عملیات توجه كرده كه میتواند به عنوان یك كلاس آموزشی برای آنها كه به این نوع مسائل علاقه دارند مورد استفاده قرار بگیرد. استفاده از نماهای نقطهنظر، پرهیز از نورپردازی مصنوعی و استفاده از بازیگرانی كه در واقع نظامیانی هستند كه در عملیات مورد نظر حضور داشتهاند، باعث شده عملیات وَلُر به آثار مستند جنگی پهلو بزند. اما مشكل اینجاست كه در پس این صحنههای پر از گلوله و انفجار تقریباً چیزی به اسم داستان یا درام وجود ندارد.
آن قدر این موضوع در فیلم پررنگ است و آن قدر پایانبندی فیلم شعارگونه است كه انگار كل فیلم برای شجاعت بخشیدن و به دست آوردن دل نظامیهای آمریكایی ساخته شده تا انگیزهای مضاعف برای جنگیدن در راه كشور به آنها بدهد؛ كه اگر هدف این بوده، فیلم تا حد زیادی به آن دست پیدا میكند. اما تماشاگری كه در پس این سكانسهای اكشن خوشساخت و جذاب به دنبال یك جهانبینی قابلبحث و یك درام قدرتمند میگردد (مانند نمونهی خوبی چون سقوط بلك هاوك)، دستخالی خواهد ماند. اتفاقاً جایی از فیلم و پیش از یك عملیات مهم، فرمانده عملیات تأكید میكند كه: «نمیخواهیم مثل موگادیشو سقوط بلك هاوك داشته باشیم.» (امتیاز: ۴ از ۱۰)
كافه فلوره Café de flore
نویسنده و كارگردان: ژانمارك وَلِه. مدیر فیلمبرداری: پیر كاتِرو. موسیقی: انتخابی. بازیگران: وَنِسا پارادی (ژاكلین)، كوین پَرِنت (آنتونی گودین)، اِولین بروشو (رز)، هلن فلوران (كارول). محصول ۲۰۱۱ كانادا و فرانسه. ۱۲۰ دقیقه.
دو داستان موازی با هم در فیلم روایت میشوند و كمكم به هم ارتباط پیدا میكنند. داستان اول كه در زمان حال و در مونترال میگذرد دربارهی یك دی جی به نام آنتوان است كه با عشق دوران نوجوانیاش ازدواج كرده اما در حال حاضر در حال طلاق گرفتن از اوست. آنتوان بهتازگی با دختری به نام رز آشنا شده و رابطهی صمیمانهای با او برقرار كرده است.
داستان دیگر كه در پاریس و سال ۱۹۶۹ میگذرد دربارهی زنی به نام ژاكلین است كه كودكی به دنیا میآورد كه معلول ذهنی است. او به توصیهی پدر بچه كه معتقد است باید او را به مكانهای مخصوص این نوع كودكان بسپرند مخالفت میكند و به همین دلیل شوهرش تركش میكند. ژاكلین مجبور میشود بهتنهایی فرزندش را بزرگ كند و این ارتباط نزدیك باعث میشود رابطهی محكمی بین مادر و فرزند به وجود بیاید. وقتی یك عامل بیرونی وارد زندگی آنها میشود و میخواهد بین این دو فاصله بیندازد، شرایط سختی برای آنها به وجود میآید...
ساختار روایی كافه فلوره پر از شكستهای زمانی است؛ بهعلاوهی كاتهایی كه با تغییر مكان و زمان رخدادها همراه است. حتی راوی هم بسته به موقعیت تغییر میكند. این بنیان پیچیده برای روایت چند قصهی همزمان، نه از سر پیچیدهنمایی یا گندهگویی، كه برآمده از محتوای اثر و دنیای درهمتنیدهی شخصیتهاست. در دل این نماها و فصلهای منفك كه جا به جا و گاهی بیمقدمه به هم كات میخورند و گاهی با فلاشبك و فلاشفوروارد پیش میروند، آنچه اصلیترین سرنخ ماجراست و تماشاگر را به تعقیب فیلم ترغیب میكند، «موسیقی» آن است كه كاركردی فراتر از یك موسیقی متن معمولی دارد و در واقع كلیدی برای كنار هم قرار دادن پازلهای متعدد فیلم و درك دنیای شخصیتها و حتی كلیت پیچیده و دور از ذهن فیلم است.
نام فیلم كه نام قطعهای معروف به همین نام است و سازندهاش آن را به خاطر به یاد آوردن معشوقش ساخته است، نقشی پررنگ در شكل گرفتن ارتباط بین شخصیتهایی دارد كه در زمان و مكان متفاوتی زیستهاند، عاشقی كردهاند و در پایان فیلم به هم مربوط میشوند. به همین شكل، ترانهی عاشقانهی «It's You» در اواسط فیلم، بین عاشقیهای همان آدمها پل میزند و فضای حاكم بر ذهنیت و روحیه آنها را به هم نزدیك میكند. در هر دو قصهای كه به طور موازی در فیلم پیش میرود، شخصیتهای اصلی مجبورند یك عشق واقعی را به خاطر یك عشق واقعی دیگر ترك كنند. اصولاً همین موقعیت دشوار و ویرانكنندهی چنین ادیسهی عاشقانهای است كه به ساختار كلی فیلم هم سرایت كرده است.
البته جهانبینی فیلم و فلسفهای كه برای ارتباط شخصیتهایش با هم به تصویر میكشد و مبتنی بر «تناسخ» است جای چونوچرا دارد؛ مكافات كشیدن بیدلیل آدمها و حتی خیانت، با نوع مطرح شدن «تناسخ» در فیلم به امری تقدیری و اجتنابناپذیر تبدیل میشود، اما مسأله اینجاست كه فیلم با به تصویر كشیدن شخصیتهایی همدلیبرانگیز، آن قدر قدرت پیدا میكند تا جهانبینیاش را به كرسی بنشاند؛ هرچند با پایانبندی بیش حد خوشبینانهاش كوبندگی و تأثیرگذاریاش را زیر سؤال میبرد.
منبع:bartarinha.ir