فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

حمیدرضا آذرنگ: بدون تمرین رفتم جلوی دوربین


حمیدرضا آذرنگ، بازیگر سریال خانگی دندون طلا از نقش عنایت سرخوش و چگونگی رسیدن به آن گفته است.





روزنامه هفت صبح - احمد رنجبر: حمیدرضا آذرنگ، بازیگر سریال خانگی دندون طلا از نقش عنایت سرخوش و چگونگی رسیدن به آن گفته است.

سومین قسمت از سریال دندون طلا که به بازار آمد با حمیدرضا آذرنگ قرار گفتگو گذاشتیم در کافه سالن «باران» جایی که نمایش عامدانه، عاشقانه، قاتلانه به کارگردانی همسرش ساناز بیان روی اجرا است و او نقش مشاور کارگردان را برعهده دارد. اگر ندیده ایت به شدت توصیه می شود...

با آذرنگ مفصل حرف زدیم اما صدای کافه نشینان بر صدای جناب آذرنگ غلبه کرد و بخش هایی از این گپ و گفت اصلا قابل شنیدن نبود. این را دیر متوجه شدیم تا بلکه تجدید گفتگو کنیم. درست چند ساعت مانده به چاپ دیگر فرصتی جز این نماند که به همین مقدار کفایت کنیم.

آذرنگ به رغم سابقه درخشان در تئاتر دیر به دنیای تصویر آمد اما در همین اندک تجربیات، کارنامه ای موفق از خود به جا گذاشته؛ از ملکه تا شاهگوش و حالا دندون طلا.

بدون تمرین سیاه بازی رفتم جلوی دوربین

نقش عنایت سرخوش را که خواندید چه تصویری از آن داشتید؟

- من برای رفتن به استقبال شخصیت دورخیز نمی کنم. سعی می کنم در موقعیت قرار بگیرم بعد که با هم یکی شویم. روزی که عنایت سرخوش را خواندم بزرگترین وحشتم این بود که قرار است نقش سیاه بازی کنم. هنوز خیلی از آدم های متخصص هستند که کار آدم را (در سیاه بازی) قضاوت می کنند. ضمن اینکه نمایش آئینی ما هم هست و واقعا بازی در این نقش، حساس و سخت است.

اول که روی صحنه می آیید احساس کردم بدل دارید. به فکر بدل نیفتادید؟

- نه. اصلا نمی توانستم بدل داشته باشم چون اگر کسی دیگر در نقش قرار بگیرد دیگر بخشی از آن آدم نیستم. یکسری فیلم مثل اجراهای آقای سعدی افشار دیدم. اتفاقا باعث شد ترسم بیشتر شود و تصمیم گرفتم سراغ آن چیزی که بوده نروم و در ضمن نقش از قاعده هم خارج نباشد.

در کنارم هم علی فتحعلی قرار داشت که 30 سال در کنار سعدی افشار بوده و تا آخر نمایش های آئینی سنتی را رفته. بدون هیچ گونه دورخیزی سعی کردم قصه عنایت سرخوش را قصه خودم کنم. برای هر نقشی قصه را باید در ذهنم زندگی کنم تا بدنم با آن آشنا شود و در هر ذهنیتی قرار می گیرم، بدنم همان ضرباهنگ را داشته باشد. من سعی کردم ریتم و تمپوهای آدمی به اسم عنایت سرخوش را پیدا و اجرا کنم.

بدون تمرین سیاه بازی رفتم جلوی دوربین

شما خودتان کارگردان هستید و می دانید یکسری ریزه کاری ها را نمی توان به هیچ عنوان به بازیگر حقنه کرد. نوع راه رفتن و حالات چشم سرخوش از فیلتر ذهن خودتان گذشته؟

- ویژگی ها و راه رفتن نقش را خود عنایت سرخوش به من حقنه کرد. آقای میرباقری هیچ موقع به من نمی گوید با چه نگاهی برو؛ اعتماد می کند. با تمام بازیگرانش همینطور است. وقتی اعتماد کرد، کار را به بازیگر می سپارد. یک جاهایی کدهایی می دهد و بازیگر را به آن کلید واژه ها رجعت می دهد. تحلیل نقش کار من بازیگر نیست؛ اگر قرار است تحلیلش کنم یعنی باید تحلیل را بازی کنم. تحلیل بازیگری سم است که متاسفانه زیاد هم شاهدش هستیم. مثلا ظاهر آدم بد را حتما باید دگرگون کنند، چشم و گوشش ره شکل عجیبی درمی آید. زبان بیانش را طوری طراحی می کنند که از روز اول بگوید آدم بد قصه من هستم...

برای نقش سیاه چقدر تمرین داشتید؟

- به هیچ وجه تمرین رقص سیاه نکردم و به بدنم بی اعتماد نشدم. زمان هایی برای اینکه بدنم گرم شود حرکاتی داشتم منتهی حرکات را کامل انجام نمی دادم. البته احساس نگرانی داشتم و حتی بعد از کاری که انجام دادم یک درصدهایی راضی نبودم اما رضایت را در چشم دیگران دیدم. اولین بار که رقص کامل داشتم همان جلوی دوربین بود.

بدون تمرین سیاه بازی رفتم جلوی دوربین

ابعاد شخصیتی عنایت سرخوش به ویژه عاشق شدنش خیلی زود معرفی می شود. به نظر شما این حجم از سرعت به شخصیت لطمه نزده؟

- این به خاطر شرایط فشرده ای است که در خود اثر هست. این از لحظه هایی است که برای بازیگر دردآور است چون باید به سرعت مفهوم را انتقال بدهی، تحول را شکل دهی و شخصیت شکل بگیرد اما با این حال معتقدم عنایت سرخوش در همین سرعت به خوبی معرفی می شود. این هوشمندی آقای میرباقری است که برای حفظ ریتم و پرهیز از ایستایی قصه، داستان را به سرعت روایت کرده.

بعضی چیزها درست است که زیبا است اما اگر مدام جلوی چشم باشد جذابیتش از بین می رود. اینجا ضرورت پیش برندگی درام طوری است که عشق سرخوش سریع نشان داده شود. خیلی ها می گویند مگر ممکن است؟ می گویم بله، همه آدم ها ممکن است در زندگی شخصی یک لحظه دچار تحول شوند. حتی در مواجهه با کسی که احساس می کنیم دشمن ما است چیزی می شنویم که همه ذهنیت و روحیه ما را به هم می ریزد که چه اشتباهی کرده بودیم.

راه آمدن و نوع حرکت عنایت سرخوش یادآور مارلون براندو در فیلم «در بارانداز» هم هست، تاثیر گرفته بودید؟

- باور کنید من این فیلم را ندیده ام. من به شدت مخالف کپی برداری و الگوسازی هستم. این اتفاق در نسل جوان ما خیلی زیاد است؛ یعنی از خودشان و از «خود شدن» فرار می کنند.

البته خیلی از بازیگران به واسطه تقلید محبوب شده اند!

- من به محبوبیت کاری ندارم. ما داریم از یک رسالت صحبت می کنیم. وقتی یک شخصیت را بازی کنم و قرار است من را به یاد کسی دیگر بیندازد که من نیستم. بله زیاد داشتیم کسانی که مثلا خواسته اند ادای فلان بازیگر مشهور قبل از انقلاب را دربیاورند.

در لحظه اول می گویم آن آدم که بود تو دیگر چرا؟! غلط خودت باش ولی سعی نکن درست یکی دیگر باشی. درباره کارگردانی هم همینطور است. مثال مرتبط یکی از تئاترهای خودم که یکی از کارگردان های جوان نعل به نعل اجرا کرده بود، با من صحبت کرد؛ گفتم کاش خود ناقصت را اجرا می کردی این تقلید کامل را نداشتی. من اصلا عمدی نداشتم شبیه کسی باشم. سعی می کنم خودم باشم حتی اگر غلط باشد.

بدون تمرین سیاه بازی رفتم جلوی دوربین

شما که اینقدر سختگیر هستید چرا جاده قدیم را بازی کردید؟

- جاده قدیم سریال بدی نبود؛ بد پخش شد. پنج قسمت اول که اصلا ناقص روی آنتن رفت. اولین چیزی که بازیگر به آن اعتماد می کند فیلمنامه است. من فیلمنامه امید سهرابی را که خواندم متوجه طنز درستش شده بودم که حتی رجعت دقیقی به سریال های خارجی داشت ولی سریال به قدری بد پخش شد که اصلا به چشم نیامد.

هیچ وقت فهمیدید چرا جاده قدیم سانشور شد؟

- نمی دانم. این را باید از مسئولان پرسید. چقدر بد است که بعضی از مدیران باعث می شوند صداوسیما زیر سوال برود. من به همراه کارگردان، نویسنده و صدابردار پیش آقایی در سیما فیلم رفتیم که مشکلات جاده قدیم را حل کنیم و بدانیم چرا سریال پخش نمی شود، ما را راه ندادند!

چهار نفره رفتیم به اثری که محصول خودشان است کمک کنیم که مشکلش حل شود اما راه ندادند... جاده قدیم قصه ای طناز و غیرایستا داشت، خودم زمانی که بازی می کردم خیلی راضی بودم. فقط لهجه اذیت می کرد چون پنج شش مدل از کرمانی، کاشانی و یزدی و قزوینی عوض شد؛ مدام می گفتند نمی شود دقیقه نود لهجه روستای برگ جهان (روستایی اطراف تهران) انتخاب شد؛ منتها چون مردم آشنایی نداشتند احساس می کردند ترکیبی است از همه لهجه ها.

این حرف امید سهرابی (فیلمنامه نویس) سریال بود که لهجه من درآوردی و ترکیبی از لهجه های مختلف است.

- امید چاره ای دیگر نداشت. ما مشاور لهجه داشتیم که از روستای برگ جهان می آمد و متن ها را می خواند و می شنیدیم. سعی می کردیم بخش هایی از آن را که سخت فهم است را کنار بگذاریم و لحن و واژگانش را رعایت کنیم. ما تا قسمت دوم تکلیف مان روشن نبود. یک عده از طرف صداوسیما می گفتند لهجه را عوض کنید، کارگردان می گفت غلظت آن را بالا ببرید. این بین ما سوختیم. به هر صورت جاده قدیم می توانست کار خوبی باشد.


ویدیو مرتبط :
دیالوگ حمیدرضا آذرنگ در دندون طلا

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

حمیدرضا آذرنگ چرا شاه‌گوش را پذیرفت؟



اخبار فرهنگی هنری - حمیدرضا آذرنگ چرا شاه‌گوش را پذیرفت؟

نمایشنامه‌هایی كه در این سال‌ها نوشته، در اجرای صحنه‌ای سر‌و‌صدای زیادی به پا كرده است، حمیدرضا آذرنگ بیش از آنكه یك بازیگر باشد یك نمایشنامه‌نویس موفق است. آذرنگ از جمله بازیگرانی است كه در مدیوم‌های مختلف بازی كرده است.

نمایشنامه‌هایی كه در این سال‌ها نوشته، در اجرای صحنه‌ای سر‌و‌صدای زیادی به پا كرده است، حمیدرضا آذرنگ بیش از آنكه یك بازیگر باشد یك نمایشنامه‌نویس موفق است. آذرنگ این روز‌ها در صحنه تئاتر فعال نیست اما حضورش در عرصه سینما و حتی سریال نمایش خانگی او را بر سر زبان‌ها انداخته، آذرنگ از جمله بازیگرانی است كه در مدیوم‌های مختلف بازی كرده، جایزه اول نویسندگی را از جشنواره فجر برای نمایش «خیال روی خطوط موازی» دریافت كرده و برنده برترین بازیگران تئاتر سال ۸۸ در هفتمین دوره جشن بازیگر تئاتر، برای بازی در دو نمایش «اهل قبور» و «خنكای ختم خاطره» بود‌.

 

اخبار,اخبار فرهنگی,حمیدرضا آذرنگ

 

همچنین نامزد دریافت جایزه‌های دیگری نیز بوده‌است. در كارنامه سینمایی‌اش اما حضور در فیلم «ملكه» به كارگردانی باشه‌آهنگر توانست نظر بسیاری از منتقدان سینمایی و تماشاگران را به خود جلب كند. او در حال حاضر علاوه بر بازی در سریال «شاهگوش» داوود میرباقری، فیلم «آسمان زرد كم‌عمق» به كارگردانی بهرام توكلی را نیز بر پرده سینماهای كشور دارد. آذرنگ از جمله بازیگرانی است كه بازی در مدیوم‌های مختلف از جمله تئاتر، تلویزیون، سینما و.. برایش فرقی ندارد. معتقد است كه در عرصه هنر نباید كسی را با كسی مقایسه كرد چرا كه برخی در سایه قرار می‌گیرند و امكان رشد برایشان فراهم نمی‌شود.


شما بیش از آنكه بازیگر سینما، تلویزیون و حتی شبكه نمایش خانگی باشید، نمایشنامه‌نویس و بازیگر تئاتر بوده و هستید. چطور شده این روزها از تئاتر دور شدید؟
من از تئاتر دور نیفتاده‌ام، تئاتر خانه اول و آخر من است. تئاتر به من انسانیت آموخته. اما به دلایلی در دوره‌های اخیر كم‌كار شده‌ام. نگاه‌ها به تئاتر همراه با كم‌لطفی است و به نظرم این كم‌لطفی‌ها در شأن و شعور هنرمندان تئاتری نیست.

احساس كردم اگر همچنان در حوزه نمایش باشم خودم هم مانند كارهایم، قلع و قمع می‌شوم و به همین دلیل خواستم فعلا كار نكنم. بیشتر از 20 سال است كه در حوزه نمایش فعالیت می‌كنم و هیچ منتی هم ندارم. تئاتر بزرگوارتر از این حرف‌هاست.تئاتر هنری است كه به وسیله آن می‌توان تاثیرگذاشت اما برخی آدم‌ها در سال‌های اخیر آمدند تا لباس هنر را از تن تئاتر درآورند.


یادم می‌آید سر كار آخرتان، نمایش «ترن» كه نویسنده نمایش بودید، خیلی اذیت شدید؟
زمانی كه نمایش «ترن» با جرح و تعدیل فراوان روی صحنه رفت، دوستی هنگام تماشای نمایش به من می‌گفت كه اگر نمایشنامه را این طور می‌نوشتی مورد توجه مسئولان قرار می‌گرفت و راحت اجرایش می‌كردی. او سعی می‌كرد به من آموزش دهد كه نمایشنامه را باب میل مدیران بنویسم. همین دوست عزیز بعدها نمایشی را با امكانات فراوان روی صحنه برد. ببینید هر كسی نگاه خاص خود را به جنگ و دیگر موضوعات اجتماعی دارد و هنرمند كارش نشان دادن واقعیت در قالب هنر بوده و ربطی به سیاست ندارد. اما عده‌ای بر اساس باب میل مدیران كار می‌كنند. وقتی رسالتی را قبول می‌كنند، باید به آن وفادار باشند.هر كسی از نگاه خود كار می‌كند. با این كارها و رفتارها تئاتر هیچ‌گاه ضعیف نمی‌شود اما همین نگاه‌ها باعث شده بچه‌های تئاتری كه عمری در این حوزه بودند، از حیطه تئاتر دور شوند و ترجیح دهند، كاری نكنند.

 

اخبار,اخبار فرهنگی,حمیدرضا آذرنگ

 

شما از جمله بازیگرانی هستید كه با برگزاری جشنواره‌ها موافق نیستند؟
همیشه در سال‌های اخیر وقتی می‌گفتیم بودجه تئاتر چه می‌شود، می‌گویند صرف جشنواره‌ها می‌شود. جشنواره مگر چشم‌اندازی برای تئاتر كشور دارد.آیا جشنواره به ارتقای سطح فرهنگی مردم و هنرمندان كمك می‌كند؟


به بسیاری از مشكلات اشاره كردید، به نظرتان تمام مشكلات به مدیران و نگاه آنها بر می‌گردد؟
نه، نمی‌گویم همه مشكلات در حوزه تئاتر به مدیران باز می‌گردد، چراكه هیچ حقی را مدیری نمی‌تواند ضایع كند مگر آنكه خودمان اجازه دهیم.اگر جامعه‌ای سالم باشد، مدیران آن خطا نمی‌كنند. هنرمندان تئاتر در حمایت از یكدیگر كاری نمی‌كنند.

ما آنقدر كه از خودمان ضربه خورده‌ایم كه این ضربه را از مدیریت نخورده‌ایم.دلمان برای تئاتر می‌تپد اما دنیای آن را برای خودمان می‌خواهیم اگر همه چیز را برای خود بخواهیم دیگر چیزی از دنیا برای دیگران باقی نمی‌ماند. زمانی حضورمان در كنار هم خوب است كه بتوانیم به هم ببخشیم. یاد بگیریم با هم باشیم. آن وقت است كه می‌گوییم از ماست كه بر ماست.


در حال حاضر فیلم «آسمان زرد كم‌عمق» از بهرام توكلی با بازی شما روی پرده است، چطور شد با توكلی همكاری كردید؟
در فیلم «ملكه» با سعید ملكان آشنا شدم و او مرا به آقای توكلی معرفی كرد. با خواندن فیلمنامه از آن خوشم آمد و آنقدر فیلمنامه را دوست داشتم كه سریع پذیرفتم. در این فیلمنامه نشانه‌های روان‌كاوانه و روان‌شناسانه وجود دارد و من به واسطه علاقه‌ای كه به این نوع موضوعات داشتم آن را قبول كردم.در پروسه اجرایی در كنار دوستان زیادی بودم و نگاه دقیق توكلی نیز روی بازی‌ها بود.

 

توكلی در بازی‌ها سختگیر است؟ آیا او نیز از جمله كارگردانانی بود كه در بازی‌ها ورود می‌كرد؟
بله، او در برخی از جاها قاعده بازی‌ را به هم می‌ریخت. توكلی از جمله كارگردانانی است كه اشراف خوبی در بازیگری و بازی‌ها دارد و در طول كار نیز به نكات خوبی اشاره می‌كرد. خوشبختانه گروه اجرایی خوبی داشتیم و نتیجه تلاش‌ها این فیلم شد.


فیلمنامه‌ای كه خواندید با خروجی كار در مرحله اكران تفاوت دارد؟
بله، فیلمنامه‌ای كه ابتدا خواندم قصه چند خطی در چهار اپیزود بوده و فیلمی كه ساخته شد، بیشتر از فیلمنامه است و تغییرات زیادی داشته.


سوژه فیلم خاص است،‌برخورد چند نفر در یك خانه با هم. دروغی كه گفته می‌شود و جریان زندگی را تغییر می‌دهد. نوع كار شبیه كارهای اصغر فرهادی است، این را قبول دارید؟
ببینید، درست است كه در نوع انتخاب سوژه و ساخت فیلم، اصغر فرهادی آغازگر این نوع سینماست اما معتقدم كه فرهنگ یك جامعه است كه فیلمساز را مجبور به ساخت این نوع فیلم‌ها با مضامین اجتماعی می‌كند. تفكر جامعه است كه در فیلمنامه در دوره‌های مختلف رخنه می‌كند. به این قیاس‌ها عقیده‌ای ندارم كه مثلا این نوع تفكر در سینما برای فلان كارگردان است یا اینكه فیلمبرداری روی دست برای فلان فیلمساز. این نوع كارها همیشه به فراخور جامعه و روز اتفاق می‌افتد.

 

نباید فیلمسازان جوانی كه مثلا بعد از فرهادی_كه به نوبه خود كارگردانی توانا و قابل احترام است_ آمدند و فیلم ساختند، متهم كرد. یا در صحنه تئاتر می‌گویند این روش برای فلان فرد است و در نهایت بقیه در سایه می‌مانند.تئاتری‌ها و فیلمسازان به فراخور نیاز روز جامعه كار می‌كنند و به نظرم این یك فرهنگ است. اگر در جامعه دروغ است همه به سراغ این موضوع می‌روند. یا اگر قرار است تئاتری مینی مال كار شود همه به تولید تئاترهای كوتاه می‌پردازند. چرا كه جامعه و زندگی‌ها آنقدر سریع شده كه كسی به تماشای نمایش سه ساعته نمی‌نشیند. این را می‌خواهم بگویم كه جریان فرهنگی متناسب با شرایط امروز جامعه باعث می‌شود كه فیلم‌های امروز تولید شوند. این نوع محصولات از سوی مردم مورد استقبال قرار می‌گیرند.


به نظر می‌رسد از قیاس افراد در تئاتر و سینما زیاد خوش‌تان نمی‌آید، اینكه بگوییم فلان فیلمساز مانند یكی از بزرگان فیلم می‌سازد و...؟
آخر از این قیاس چه چیزی می‌توانیم به دست بیاوریم؟ آیا این مقایسه به رشد سینما كمك می‌كند؟به نظرم مقایسه میان افراد در سینما و تئاتر باعث می‌شود، عده‌ای محو شوند و همیشه در سایه بمانند. رسالت هنرمند این است كه مخاطب را به هنر نزدیك كند.در این عرصه هر كسی كارش را می‌كند و هر كسی نیز موفقیت‌ها و ناكامی‌هایی دارد.باید تلاش كرد به جای مقایسه كردن، هنرمندان جدید متولد كنیم. باید با هم باشیم نه مثل هم باشیم. قیاس نوعی از خود فرار كردن به وجود می‌آورد. هر هنرمندی در هر جایی‌كه هست كارش را می‌كند و این كار بر اساس بینش و علاقه‌اش است.


بحث تقلید در هنر تكلیفش مشخص است.نظرتان درباره الگوسازی چیست؟
الگوسازی به معنای كپی برداری كوركورانه درست نیست. هر آدمی خصلت‌های خوب و بد دارد. اگر این خصلت‌های حتی خوب در من نوعی بدون تفكر باشد، اشتباه است.در الگوسازی فهم بسیار مهم است.


شما به استار و سوپراستارها در سینمای امروز معتقدید، اینكه یك فیلم را چهره‌های بازیگران جلو می‌برد و محور اصلی بازیگران هستند؟
نه نیستم.من چهره پسند نیستم.
اما در یك دوره سینما با این چهره‌ها گیشه پررونقی داشت.
بله دورانی بود كه دیگر به سطح نزدیك شده بودیم. باید از این دوره می‌گذشتیم كه تا به عمق برسیم.ببینید استفاده از چهره در هر سینمایی وجود دارد و گاهی نیز لازم است، هر جای دنیا این كار صورت می‌گیرد و این اتفاق نیز باید در سینمای ایران می‌افتاد. در هر دوره‌ای در سینما به تجربه نیاز داشتیم و الان دیگر چهره‌های سینمایی حرف اول را نمی‌زنند بلكه موضوع فیلم، نوع بازی و كارگردانی هم مهم است. باید بدانیم كه دیگر موضوعات دهه‌های قبل یا فیلم‌های كمدی دهه 60 برای مخاطب امروز سینما جواب نمی‌دهد و تماشاگر همیشه یك قدم جلوتر از فیلمساز است و موضوعات جدید می‌طلبد. دیگر وقتش است كه امثال فرهادی، توكلی و دیگر فیلمسازان جوان ورود پیدا كنند.

اخبار,اخبار فرهنگی,حمیدرضا آذرنگ


نكته‌ای وجود دارد، برخی از افراد به حضور بازیگران سینما در تئاتر و همچنین بازیگران تئاتر در سینما انتقاد دارند، شما چه نظری در این مورد دارید؟
كسانی كه از تئاتر به سینما می‌آیند یا بر عكس این امر اتفاق می‌افتد، دست خودشان نیست بلكه كارشان دیده می‌شود و از آنها دعوت می‌شود در كاری حضور داشته باشند. از تئاتر كسی خودش را به سینما تحمیل نكرده است.

به نظرم كسانی كه از تئاتر به سینما آمدند در حال حاضر در بازیگری فیلم حرف اول را می‌زنند و این افراد باعث درخشش سینما شده‌اند. من به عنوان یك بازیگر كوچك‌ترین عضو این خانه هستم و معتقدم در عرصه بازیگری كسی نمی‌تواند جای دیگری را بگیرد. هر كسی بازی خود را دارد.


پس برخلاف برخی از هنرمندان بازیگر قائل به تفاوت بازی در مدیوم‌های سینما، تئاتر و تلویزیون نیستید؟
بازی در تئاتر و سینما تفاوتی ندارد و مدیوم‌ها فرقی ندارند و هر بازیگری می‌تواند در این سه مدیوم بازی كند.باید بازیگران در مدیوم‌های مختلف چه در صحنه تئاتر و چه مقابل دوربین خودشان را محك بزنند و تجربه كسب كنند. هر بازیگری احتیاج به تجربه دارد تا رشد كرده و مسیر خود را پیدا كند. مگر می‌شود بازیگران تئاتر بگویند سن نمایش برای ماست. مثل این است كه تمام قله‌های دنیا توسط افرادی فتح شده و حالا كسی نباید بار دیگر به فتح قله‌ها بپردازد. یك قله ممكن است توسط چندین گروه فتح شود.


اما برخی از دوستان سینمایی بودند كه نتوانستند در تئاتر به واسطه اجرای زنده به كار خود ادامه دهند.
در این نكته می‌توان تفاوت قائل بود. چرا كه تئاتر اجرای زنده است. بازیگر لحظه به لحظه در مقابل تماشاگر به اجرا می‌پردازد. این تجربه‌ای كه گفتم، در این جا صدق می‌كند. اینكه بازیگر با حضور در صحنه نمایش و بازی می‌بیند آیا توانایی بازی در اجرای تئاتر را دارد یا خیر؟


به بازی‌ شما در «شاهگوش» بپردازیم. فیلمی در شبكه نمایش خانگی، به نظر می‌رسد شما اهل تجربه هستید. بازی در بخش شبكه نمایش خانگی چطور است؟ برخی غم نان را برای حضور در مدیوم‌های مختلف عنوان می‌كنند؟
حضورم در «شاهگوش» به خاطر غم نان نبود اما چرا یك بار مجبور شدم به دلایل اقتصادی در یك فیلم سینمایی بازی كنم كه واقعا تجربه بدی بود. همیشه از انتخاب‌هایی كه می‌كنم، دفاع می‌كنم. در این سریال خانگی نیز حضور كارگردانی چون آقای میرباقری باعث شد كه همكاری كنم چرا از كاری كه ایشان می‌كند مطمئن بودم.

 

بازی در سریال‌ نمایش خانگی مانند دیگر بازی‌ها یكسری تجربه‌های مشترك دارد و برای من بازی در سینما، تلویزیون یا نمایش خانگی توفیری ندارد. حسن نمایش خانگی این است كه مخاطب وسیع‌تری داری و به همین دلیل باید بیشتر حواست به بازی‌ات و نوع كاری كه ارائه می‌دهی، باشد.


شما اهل جنوب كشور هستید، چطور شد كه لهجه كرمانشاهی را قبول كردید آیا میرباقری در طول تولید سریال مشاور برای گویش‌ها و لهجه‌ها دارد؟
من به تمام لهجه‌ها و گویش‌ها علاقه‌مند هستم و با مرور لهجه‌ها،خودم لهجه شیرین كرمانشاهی را انتخاب كردم. مشاوری در كار نبود و فقط تمرین در صحنه انجام دادم. یادم است در نمایش «كسوف» ایوب آقاخانی نیز قرار بود نقش یك مرد افغان را بازی كنم كه با دو هفته تمرین این كار صورت گرفت. همیشه سعی می‌كنم در انتخاب نقش‌هایی كه دارم انعطاف‌پذیری داشته باشم.بازیگری برایم مانند محاسبه ریاضی می‌ماند، هر نقشی را كه بازی می‌كنم برایم یك معادله حل می‌شود و همیشه هیجان بازی دارم.

اخبار فرهنگی هنری -  روزنامه تهران امروز