فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
تفریحات قدیمی تهرانی ها
تفریحات قدیمی تهرانی ها
پیش از مشروطه تمام تعطیلى هاى عید و عزا(به استثناى تعطیلات نوروز) با حساب قمرى تعیین مى شد و بیشتر جنبه مذهبى داشت. مهمترین رویداد مذهبى عید قربان بود که هنوز هم به اهمیت خود باقى است.
تنها در آن ایام عید قربان یک هفته تعطیل مى شد. از عید قربان تا عید غدیر که به سلسله جلیله سادات تعلق دارد و در طول این یک هفته مردم مشغول گردش و مهمانى مى شدند. بازار تک و توک باز مى ماند. اداراتى هم که وجود نداشت، فقط پستخانه و تلگرافخانه مرتب کار مى کرد. مکتب خانه ها هم غالباً یک هفته تعطیل مى کردند؛ چون معتقد بودند که تحصیل میان دو تعطیلى میمنت ندارد.
در تهران قدیم، همانند هر دوره تاریخی دیگری از تاریخ، مردم به موازات فعالیتهای اجتماعی و شغلی شان دارای تفریحات و سرگرمیهایی بودند که با آنها اوقات فراغت خود را پر میکردند.
خربازی یا خرسواری
یکی از سرگرمی های مردم تهران قدیم، خربازی (خرسواری، یابوسواری) بود که جوانان شیفته اش بودند. این بازی و تفریح منحصرا مخصوص داش مشدی های خوش پوش بود که در مکان هایی چون خیابان علاءالدوله (فردوسی)، دولاب (قریه ای در شرق تهران) دوشان تپه (خیابان ژاله) و مزرعه امین الملک (حوالی راه آهن) به تفریح و مسابقه می پرداختند و تعداد زیادی از مردم ساعت ها محو تماشای خرسواری می شدند.
این چهارپایان فقط جهت سواری تربیت شده که همه آنها از میان اصیل ترین و تیزفهم ترین خرها و یابوها بودند. همه چهارپایان چه کوچک و چه بزرگ برای مسابقه و تفریح به پالان هایی ظریف از جنس مخمل با افسارهایی مزین به نقره، گل میخ نقره و با زنگوله های فراوان آرایش شده بودند.
همچنین دست، پا و دم آنها را حنا می بستند و سم هایشان را به رنگ سیاه درمی آوردند و از پیشانی بند و مگس پران (رشته چرمی که برای رفع مگس جلو صورت چهارپایان آویخته) برای زینت بخشیدن به این حیوانات استفاده می کردند.
خر و یابوسواران نیز موقع سواری با بهترین لباس ها در میان مردم ظاهر می شدند. با لباده های بلند از ماهوت مخمل و رداهای رالی، کپنک های نمدی، شال ابریشمی و گیوه های آجیره در برابر چشمان صدها تماشاچی در عصرها و روزهای تعطیل از حاشیه خیابان و مکان های مذکور بالا و پایین می رفتند.
ترنا، بازی همهگیر
در بین تفریحات ترنا بازی گستردگی و جاذبه بیشتری داشت و امکان شرکت آن برای همه و در هر مکانی وجود داشت و بخشی از وقت مردان و پسران را در روزهای تعطیل پر می کرد.
خیمه شب بازی
خیمه شب بازی یا تئاتر عروسکی یکی دیگر از تفریحات مدرنی بود که در دوره قاجاریه در تهران رواج یافت و استفاده از آن به صورت یکی از تفریحات مورد علاقه مردم درآمد.
گردش در باغ ها
مردم در روزهای تعطیل عازم باغ ها و سایر گردشگاه های تهران نظیر چشمه علی ، دوشان تپه ، پس قلعه ، عشرت آباد، میدان باغ شاه و... می شدند تا ساعاتی از روز را در هوای آزاد و فضایی سبز بگذرانند. طی روز وقت خود را بیشتر با بازی های دسته جمعی مثل الک دولک ، یک پی دوپی ، دوک بازی و... می گذراندند و در این میان ، مارگیرها هم جای خاصی داشتند و با استفاده از مارهای بزرگ که نیش آنها کشیده شده بود به اجرای نمایش هایی سرگرم کننده می پرداختند.
تفریحات زنانه
در نظام اجتماعی تهران قدیم، زنان دارای نقش چندان فعالی در هیچیک از امور نبودند و به همین جهت جای چندانی در تفریحات نداشتند جز آن دسته از زنان که با خانواده خود به زیارت اماکن متبرکه می رفتند. زنان هیچگونه وسیله تفریحی نداشتند، بلکه آنها هم دارای یک سری وسایل و امکاناتی برای پر کردن فراغت خود بودند که از آن جمله می توان به برگزاری مجالس روضه خوانی زنانه در منزل، شرکت در مجالس روضه خوانی و مجالس قرائت قرآن و حدیث اشاره نمود.
جز این رفت و آمدهای زنانه و دور هم نشستن در ساعات مختلف روز یکی از وسایلی بود که وقت زنان را پر می کرد و طی این نشست و برخاستهای زنانه، فرصت مناسبی بود تا زنان بتوانند طرز پخت انواع غذاها و شیرینی ها، شیوه تهیه ترشیجات و مرباجات و نحوه دوخت و دوز را از هم یاد بگیرند. در این جلسات غیبت کردن از دیگران و بزرگ کردن معایب انان، یا افشای اسرارشان حلاوت خاصی داشت.
بازار فالگیری و توسل به جادو و جنبل هم در بین زنان گرم بود. زنان فالگیر با مبطلات و محملات خود زنان ساده لوح را سر کیسه میکردند مقداری آت و آشغال به عنوان طلسم و بخت گشا و... به آنها میفروختند. اما هر چه بود، زنان خانه دار از فالگیرها استقبال خوبی میکردند. عدهای از فالگیران، فروشنده لوازم آرایش و جواهرات بدلی نیز بودند و به هر خانهای که پا میگذاشتند علاوه بر فالگیری مقداری کالا نیز میفروختند که این زنان نزد عوام به کولی و غربتی شهرت داشتند و حداقل زیرو رو کردن بساط آنها جزو تفریحات زنان بود.
تفریح مردانه
قهوه خانه ها در ایام تعطیل پاتوق کاسب ها مى شد که جولانگاه درویش سخنور، نقال، لوطى عنترى و شعبده باز بود. مهمترین قهوه خانه هاى آن روز تهران یکى قهوه خانه باغ ایلچى و دیگرى باغچه حیاط شاهى معروف به باغچه على جان بود. قهوه خانه باغ ایلچى در اواخر بازار عباس آباد میان گذر لوطى صالح و گذر قاسم خان و همان محل سابق سفارت روس که «گریبایدوف» وزیر مختار وقت روس در زمان فتحعلى شاه را در آنجا کشتند از آن روز به نام باغ ایلچى خوانده مى شد. این باغ بزرگ چند هزار متر فضاى مشجر داشت، شب و روز دایر بود.
در ایام عید دسته خیمه شب بازى در آن راه مى انداختند و جز زن ها تمام طبقات به آنجا مى رفتند و به قدرى این گردشگاه شهرت پیدا کرده بود که بعضى از شب ها عید ناصرالدین شاه و دامادش مجدالدوله با کلاه نمدى و پستک و لباس مبدل به تماشاى این گردشگاه مى آمدند.
در این قهوه خانه چایى جفتى سه شاهى، قلیان دانه اى صد دینار، ترش(لیموى دم کرده) و گل گاوزبان استکانى صد دینار و ناهار چلوخورشت پانزده شاهى بود. دیگر قهوه خانه معروف تهران قدیم، باغچه على جان(حیاط شاهى) واقع در عودلاجان که آنجا هم در میان رندان شهرت داشت و ایام تعطیل مرکز ارباب ذوق بود.
وقتی سینما آمد
سینما در بدو ورود به تهران تفریح خاص اعیان و اشراف بود و مردم عادی امکان استفاده از آن را نداشتند. اولین فیلمی که به ایران آمد و در دارالخلافه نمایش داده شد، فیلم مسافرت مظفرالدین شاه به اروپا بود که به وسیله میرزا ابراهیم خان عکاس باشی نمایش داده شد.
خودداری خانواده ها از بردن کودکان به سینما و کنجکاوی و علاقه کودکان برای تماشای این پدیده جادویی امکان پیدایش جعبه نمایشی به نام شهرفرنگ را فراهم کرد که دارندگان آن با حرکت در کوچه ها و در برابر رقمی ناچیز عکس های رنگینی را که معمولا از پشت جلد مجلات خارجی جدا و به هم چسبانده شده بود به کودکان نشان می دادند.
شهرفرنگ ، جعبه ای چوبی یا فلزی بود که یک یا چند عدسی بر بدنه یا بالای آن تعبیه شده بود و علاقه مندان می توانستند از طریق آن عکس های داخل شهر فرنگ را ببینند و صاحب این جعبه هم داستانی را که براساس عکس های داخل جبعه ساخته بود با صدای بلند برای بینندگان تعریف می کرد.
منابع :
تبیان،سیمرغ
آسمونی،جام جم
ویدیو مرتبط :
تفریحات اونا با تفریحات ما :))))
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
تفریحات تهرانی ها در 100 سال پیش
شاید دوران قاجار یکی از مهمترین دلایل عقب ماندگی های اقتصادی و فرهنگی در تاریخ ایران باشد. تهران برای اولین بار توسط موسس این سلسله به عنوان پایتخت انتخاب شد.
در اینجا به باز نشر نمونههایی از تفریحات تهرانیها در 100 سال پیش پرداخته که در سایت های مختلف به آن پرداخته شده است:
خربازی یا خرسواری
یکی از سرگرمیهای مردم تهران قدیم، خربازی (خرسواری، یابوسواری) بود که جوانان شیفتهاش بودند. این بازی و تفریح منحصرا مخصوص داشمشدیهای خوشپوش بود که در مکانهایی چون خیابان علاءالدوله (فردوسی)، دولاب (قریهای در شرق تهران) دوشانتپه (خیابان ژاله) و مزرعه امینالملک (حوالی راهآهن) به تفریح و مسابقه میپرداختند و تعداد زیادی از مردم ساعتها محو تماشای خرسواری میشدند.
این چهارپایان فقط جهت سواری تربیت شده که همه آنها از میان اصیلترین و تیزفهمترین خرها و یابوها بودند. همه چهارپایان چه کوچک و چه بزرگ برای مسابقه و تفریح به پالانهایی ظریف از جنس مخمل با افسارهایی مزین به نقره، گلمیخ نقره و با زنگولههای فراوان آرایش شده بودند. همچنین دست، پا و دم آنها را حنا میبستند و سمهایشان را به رنگ سیاه درمیآوردند و از پیشانیبند و مگسپران (رشته چرمی که برای رفع مگس جلو صورت چهارپایان آویخته) برای زینتبخشیدن به این حیوانات استفاده میکردند.
خر و یابوسواران نیز موقع سواری با بهترین لباسها در میان مردم ظاهر میشدند. با لبادههای بلند از ماهوت مخمل و رداهای رالی، کپنکهای نمدی، شال ابریشمی و گیوههای آجیره در برابر چشمان صدها تماشاچی در عصرها و روزهای تعطیل از حاشیه خیابان و مکانهای مذکور بالا و پایین میرفتند.
ازجمله خرسواران و یابوسواران معروف آن ایام، اکبر خرسوار، داش غلام قداره، یداللهخان ایلچی، لوطی ابراهیم سنگلجی و آقابالاخان ارباب بودند که معمولا هریک از آنها مهتری مخصوص و طویلهای سرخانه داشتند و خر و یابوی خود را مثل بچههایشان بزرگ میکردند و جزو خانوادهشان به حساب میآوردند.
الک دولکبازی
از دیگر تفریحات دارالخلافهنشینان در دوران قاجار، الکدولکبازی بود که کودکان و حتی بزرگسالان به آن علاقه بسیاری داشتند. الکدولکبازی به این صورت اجرا میشد که با قرعه انداختن، شخصی چوب ضخیم و کلفتی را به دست میگرفت و چوب کوتاه را روی دو آجر یا دو سنگ قرار میداد و به وسیله چوب کلفت، با ضربه شدیدی چوب کوچک را به فضا پرتاب کرده و سایر بازیکنان که با فاصله کنار هم قرار داشتند، اگر چوب کوتاه را میگرفتند، برنده شده و جای بازیکن نخست را میگرفتند و این دور و تسلسل همچنان ادامه داشت.
الکدولک بازی در تهران قدیم آنقدر رواج پیدا کرد که در هر کوچه و محلهای عدهای از جوانان بیکار به این بازی مشغول بودند تا اینکه منظمالسلطنه وزیر نظمیه مظفرالدینشاه این بازی را در تهران ممنوع کرد و دستور داد هرکسی که دست از این بازی برندارد به معدن زغالسنگ اطراف تهران فرستاده شود چراکه وی معتقد بود بازی الکدولک، اسباب فساد شده و اگر متوقف شود افراد بیکار به دنبال شغل میروند. با این حال بعد از دو ماه این قانون به فراموشی سپرده شد و دوباره تهرانیان مشغول الکدولکبازی شدند.
مسالهگویی و معرکهگیری
معرکهگیری و مسالهگویی یکی دیگر از تفریحات مردم تهران قدیم بود. عدهای از افراد که تخصصهایی در زمینههای مختلف نقالی و هنرهای نمایشی داشتند در کنار اماکن زیارتی، مساجد و امامزادهها بساط معرکهگیری بهپا میکردند. مسالهگوها غالبا دو نفر بودند که مردم آنها را به نام مرشد و بچهمرشد میشناختند. پس از حلقهزدن تماشاچیان دور این دو نفر، مرشد یک مساله فقهی را مطرح میکرد و از بچهمرشد (وردست) میخواست تا به آن مساله جواب دهد.
در این برنامه آنچه مهم بهحساب میآمد دانش معرکهگیر بود که باید مطابق سلیقههای مختلف و متنوع و باتوجه به تناسب جو سوال مطرح کند. خارج از مسایل فقهی نیز، مرشدان و بچهمرشدان در قالب منتقدان اجتماعی پارهای از دردهایی را که بر سر دل مردم سنگینی میکرد بازگو میکردند. این مسالهگویان معمولا تا زمانی که از مردم پول نمیگرفتند معرکه را به راه نمیانداختند.
گاهی هم برای آنکه بیشتر پول جمع کنند حرفهای خود را در جای حساس قطع میکردند و الباقی را به روز دیگر حواله میدادند تا خلایق را تشنهتر و مشتاقتر کنند. معرکهگیری از دو ساعت مانده به طلوع آفتاب شروع میشد و با دست به دست شدن و تعویض معرکهگیر و مسالهگو و مطالب مورد بحث تا غروب ادامه پیدا میکرد.
در میان مرشدان که در تهران قدیم فعالیت داشتند مرشد مرحب شهرت بیشتری داشت و جزو معدود مسالهگویانی بود که نامش به روزگار ما رسیده است. مسالهگویی تقریبا تا 20 سال گذشته بهطور پراکنده و در قسمتهایی از جنوب شهر و حاشیه تهران همچنان پابرجا بود.
پرده قیامت
تماشای پرده قیامت از دیگر سرگرمیهای تهرانیهای آن روزگار به حساب میآمد. پرده قیامت، پرده نقاشیشده بزرگی بود که در مکانهای مخصوصی قرار میدادند. در این پرده اوضاع و خصوصیات دوزخ به زعم نقاش مجسم شده بود. پرده قیامت شامل تصویر جهنم با شعلههای آتش کشیده شده که از کنار آن چند مار و عقرب و اژدها دیده میشد که گناهکاران و دوزخیان بهوسیله لهیب آتش، گرفتار این جانوران شده بودند. متصدی پرده قیامت با چوبی بلند و صدایی گرفته یکایک خصوصیات موارد به نقش درآمده را برای تماشاچیان توضیح میداد و آنها را از روز قیامت و جهنم آگاه میکرد.
نمایش لوطی عنتری
در روزهای تعطیل، تهرانیان برای پرکردن اوقات فراغت عازم باغها و گردشگاههای تهران مانند دوشانتپه، عشرتآباد، پسقلعه، چشمهعلی و… میشدند و بیشتر وقت خود را در این باغها صرف تماشای عملیات لوطی عنتری میکردند؛ لوطی عنتری با میمونهای تربیتشده که به رقص و کارهای شگفتآوری دست میزد و با ساز و دهل مردم را به دور خود جمع میکرد. گاهی لوطیها به جای عنتر یا میمون از خرسهای کوچک دستآموز برای سرگرمی مردم استفاده میکردند. در این میان مارگیرها جای خاصی داشتند.
مارگیری، معرکهای بود که مردی با دو جعبه چوبی که داخل یکی از آنها موش صحرایی و در جعبه دیگر مار بود به میان مردم آمده و موش و مار را به جنگ هم میانداخت یا اینکه خودشان با مارها بازی میکردند. مثلا سر مار را در دهان خود فرو میکردند یا مار را دور گردنشان میپیچیدند. لوطی عنتریها فقط مختص باغها و گردشگاهها نبودند بلکه بهطور سیار همهروزه نمایش میدادند و در کوچه و برزنها با نواختن ضرب، اهل محل را خبر میکردند.
شعبدهبازی
از دیگر سرگرمیهای پایتختنشینان، دیدن شعبدهبازی و کارهای محیرالعقول در آن دوران بود. مانند کبوتر درآوردن از زیر کلاه، تخممرغ در کلاه شکستن و نیمروی داغ درآوردن، پنبه در دهان فرو کردن و 200 متر نخ از دهان بیرون آوردن، دستمال سفید در دهان کردن و دستمال الوان درآوردن و چشمبندیهایی از این قبیل… در این حقهبازیها و چشمبندیها، کسی از تماشاچیان نمیتوانست از غیرحقیقیبودنشان ایراد بگیرد ولی گاهی اتفاق میافتاد که شعبدهباز سوتی میداد و تماشاچیها مچش را میگرفتند و وی را کنف میکردند و حقهباز برای آنکه بیش از این مورد تمسخر قرار نگیرد به تماشاچیها میگفت اگر دروغ میگویم خودت میتوانی امتحانش کنی و با گفتن این جمله، کمکم شعبدهباز بساطش را جمع میکرد و ناپدید میشد.
بندبازی و آکروباتی
بندبازی و اجرای عملیات آکروباتی از جدیدترین تفریحات و سرگرمیهای تهراننشینها در ایام گذشته بود که به دو صورت اجرا میشد. یکی از آنها شامل دستههای کوچک و محدودی بود که در معابر عمومی به ارایه هنر خود میپرداختند و مردم را سرگرم میکردند. گروه دیگر در مکانهای خاصی به انجام عملیات بندبازی و آکروباتی میپرداختند که برای مشاهده هنرنمایی آنان، مردم باید بلیت تهیه میکردند. هر گروه بندباز مرکب از یک شخص قویهیکل و تنومند، یک پسربچه چابک و یک نوجوان بود.
نمایشهای این گروهها اشکال مختلفی داشتند، اما عموما حرکات گروهها شامل اعمالی از قبیل بالانسزدنهای پیدرپی پسربچه، حرکت با یکدست در حال بالانسزدن، دورخیز از یک نقطه و بالانسزدن بر روی شانههای مرد تنومند و… گاهی نیز پسربچه بر بالای یک چوب که بهطور عمودی روی کمربند شخص تنومند قرار داشت به انجام حرکات ماهرانه و محیرالعقولی میپرداخت.
همچنین در مواردی تهرانیان برای تامین سرگرمی اهالی خانه، این گروهها را به منازل خود دعوت میکردند و حتی پای این هنرمندان به مجالس عروسی هم کشیده میشد و خانواده عروس و داماد با استفاده از این هنر و مهارت بندبازها موجبات سرگرمی میهمانهایشان را فراهم میکردند.
خیمهشببازی
خیمهشببازی یا تئاتر عروسکی یکی دیگر از تفریحات مدرنی بود که در دوره قاجاریه در تهران رواج یافت و جزو سرگرمیهای موردعلاقه مردم شد. خیمهشببازی در اتاقکی پارچهای توسط شخصی بهنام خیمهگردان بهطوری که خودش دیده نشود، اجرا میشد. خیمهگردان با بند و نخهایی که عروسک را به آن آویزان میکرد به همراه یک داستان، عروسکها را به حرف، سخن، آواز و صدا، وامیداشت. پهلوان کچل از معروفترین نمایشنامههایی بود که بهصورت خیمهشببازی اجرا میشد.
داستان آن بهاینگونه بود که پهلوان کچل عاشق دختری بهنام گلرخ بود و پدرش رضایت به وصلت نمیداد تا سرانجام سیاه معرکه پادرمیانی میکرد و به پهلوان کچل ندا میدادند که باید سبیل پدر گلرخ را با پول و پیشکش چرب کند تا اینکه سرانجام پهلوان قصه، گلرخ را از آن خود کند و نمایش با جشن و سرور به پایان رسد. نمایش عروسکی یا همان خیمهشببازی بعدها نتوانست به تکامل برسد و در همان شکل عوامانه خود باقی ماند.