فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
امیرکبیر و مهترین اصلاحاتی که در ایران انجام داد
امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در زمان ناصرالدینشاه قاجار بود
امیرکبیر را بیشتر بشناسید
امیرکبیر که بود؟
«میرزا محمد تقیخان فراهانی» (زاده: ۱۱۸۶ اراک، درگذشته:۲۰ دی ۱۲۳۰ کاشان) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در زمان ناصرالدینشاه قاجار بود. امیرکبیر همسر عزتالدوله، خواهر ناصرالدینشاه قاجار، پدر تاجالملوک همسر مظفرالدینشاه قاجار و پدربزرگ محمدعلیشاه، ششمین پادشاه از دودمان قاجار بود.
کودکی امیرکبیر
میرزا تقی فراهانی ( امیرکبیر ) در سال ۱۱۸۶ در روستای هزاوه (از توابع اراک) متولد شد. پدر وی کربلایی قربان نام داشت و آشپز قائم مقام فراهانی بود. مادر امیرکبیر نیز فاطمه نام داشت و عمری طولانی داشت و مرگ هر دو فرزندش محمد تقی و محمد حسن را دید. وی در خانه قائم مقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشیگری قائم مقام را به دست آورد.
ازدواج و فرزندان امیرکبیر
امیرکبیر دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول امیرکبیر با «جانجان خانم» دختر حاج شهبازخان (عموی امیرکبیر) بود. به نوشته دکتر پولاک، امیر کبیر در زمان صدارت خود از این زن جدا شده و «جان جان خانم» حدود سال ۱۲۴۸ در آذربایجان درگذشت. دومین همسر امیرکبیر، یگانه خواهر تنی ناصرالدینشاه بود که «ملکزاده خانم» نام داشت و به عزتالدوله ملقب بود که در ۲۶ بهمن ۱۲۲۷ (۲۲ ربیعالاول ۱۲۶۵ ق) با وی ازدواج کرد. او دختر محمد شاه و مهد علیا بود. او در شانزده سالگی به عقد ازدواج امیرکبیر در آمد. امیرکبیر در این هنگام حدود چهل و سه ساله بوده است.
این ازدواج ظاهراً به خواست و اشاره ناصرالدین شاه صورت گرفته است. این معنا از نامهای که امیرکبیر به پادشاه نوشته است بر میآید: از اول بر خود قبله عالم معلوم است که نمیخواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم.
امیرکبیر از نخستین همسر خود «جان جان خانم» سه فرزند داشت. میرزا احمد خان ساعد الملک مشهور به «امیرزاده» که با منورالسلطنه دختر فرمانفرمای بزرگ ازدواج نمود و دو دختر که نام یکی از آنها سلطانه ثبت شده است. امیرکبیر از عزت الدوله نیز دو دختر داشت که یکی «تاج الملوک خانم» و دیگری «همدم الملوک خانم» نام داشتند.
این عکس توسط ارنست هولستر گرفته شده و منتسب به امیركبیر می باشد
امیرکبیر و مهمترین اصلاحات آن در ایران
امیركبیر كه پایهگذار اندیشهی ترقی در ایران بهشمار میرود، در مدت سهسال و یكماه و 27روز خود یك سیاست مستقل و ملی در پیش گرفت.
زمامداری امیركبیر وارث وضعی كاملا نامساعد و مملو از مشكلات و موانع برای خدمت و كار بود او موقعی مصدر كار شد كه همه چیز و همه جای مملكت را فساد فرا گرفته بود. كادر هیئت حاكمه به صورت غیرقابل اصلاحی در فساد غوطهور بود. جنوب و شمال كشور مثل موم در دست انگلیس و روس قرار داشت. دربار بیش از آلت بیارادهای در دست بیگانگان چیزی نبود.
ارتش بهصورت سازمانی در جهت سركوبی و ناراحت كردن مردم درآمده بود. نیروی دریایی كه در آن تاریخ برای كشورهای مجاور دریاها نقش حیات و مرگ را داشت، اصلا در ایران وجود نداشت. صنعت بهصورت موجود در كشورهای پیشرفتهی آن روز دنیا، ابداً در ایران بهچشم نمیخورد و صنایع دستی مختصری هم كه بود در مقابل هجوم و حملهی سیل مصنوعات كشورهای مترقی، رو به ورشكستگی میرفت.
كشاورزی و دامداری به همان وضع قرون وسطی باقیمانده بود. اگر کسی هم به فكر بهرهبرداری از معادن و ذخائر و ثروتهای خدادادی کشور میافتاد با توجه به وضع زمامداران و كارشكنیهای یغماگران خارجی منصرف میشد.
علم و ادب و هنر مخصوصا علومی كه به تازگی در غرب رواج پیدا كرده بود، كفر و الحاد بهشمار میرفت و با اینكه تا آن روز در اروپا قدمهای بلندی به طرف تكامل و ترقی برداشته شده و در اثر ارتباط و آمد و شد، آن پیشرفتها از نظر سردمداران ایران پوشیده نبود، در ایران اقدامی برای اقتباس آن ترقی بهچشم نمیخورد. در عوض، بازار رشوه و دزدی و تجاوز و تعدی و زورگویی هرچه بخواهد رواج داشت. القاب پرطمطراق و عناوین پرزرق و برق كه حاكی از روح تنمّر و تفكر عدهای مغرور بود، در میان طبقهی بالا و هزار فامیل دست به دست میگشت. در این وضعیت امیركبیر شروع به اصلاحات در دو جناح داخلی و خارجی كرد.
اصلاحات اجتماعی امیركبیر
امیرکبیر، دستور داد که رسم قمهکشی و لوطیبازی از شهرها و راهها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بستنشینی را لغو کرد.
اصلاحات مذهبی امیرکبیر
امیرکبیر، در پی منع قمهزنی و اصلاح امور روضهخوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد میکرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.
امیرکبیر و حذف القاب و عناوین
امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه "جناب" اکتفا میکرد، حتی نسبت به مقام صدارت.
امیرکبیر و سر و سامان دادن به ارتش
امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آنها و برکشیدن صاحبمنصبان بیطرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بیفایده در نظام سازمانی را پایهگذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بیشغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحبمنصبان، شایستگی ایشان گشت.
مهماتسازی در زمان امیرکبیر رشد کرد و توپریزی و باروتسازی تبریز دوباره رونق گرفت. در زمان امیرکبیر وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.
یكی از مواد مهم برنامهی امیرکبیر در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود
اصلاحات اداری توسط امیرکبیر
امیرکبیر در موقعی به صدارت رسید که ساختار اداری و دیوانسالاری کهنه و پوسیده عصر ناصری جز غارتگری، رشوه، چاپلوسی، تملق، عدم شایستهسالاری و تجاوز به حقوق مردم نتیجه دیگری نداشت.
در کتاب امیرکبیر و ایران آمده است: چنان نظم نسقی داد که هیچ قادر مطلقی بر بیچاره فقیری نمیتوانست تعدی کند.
اصلاح سیاست خارجی توسط امیرکبیر
امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانههای دائمی در لندن و سنپترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست.
سیاستهای اقتصادی امیرکبیر
1-ایجاد صنعت جدید توسط امیرکبیر:
امیرکبیر برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل بود و به تأثیر اقتصادی آن پی برده بود، یكی از مواد مهم برنامهی امیرکبیر در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقشهی امیرکبیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد كارخانههای مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعتكاران به روسیه، خرید كارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر امیرکبیر فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر كرد. و دولت و مردم هر دو به این كار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسهی دارالفنون استادان معدنشناس از اتریش استخدام كرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و كمك به اهل فن هیچ دریغ نمیكرد.
2- توسعه كشاورزی:
ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق كشاورزان دو عامل اصلی ترقی كشاورزی بود. با برانداختن آئین كهنه سیورسات و حمایت از روستائیان، میزان تولید مواد كشاورزی افزایش یافت و كشت محصولات تازهای نیز آغاز گردید. بنای سد ناصری بر رودخانهی كرخه، ایجاد پل شوشتر، رواج كشت نیشكر، بنای سد تازهی گرگان، و زراعت پنبهی آمریكایی از دیگر كارهای امیركبیر است.
3- اقتصاد ملی در برخورد با اقتصاد استعمار:
محور سیاست امیرکبیر را حمایت اقتصاد ملی میساخت. جوهر اندیشهی اقتصادی امیرکبیر این بود كه صنعت داخلی ترقی پذیرد و صادرات افزایش یابد و بازار كالای فرنگی محدود شود. اساس اقتصاد بازرگانی خارجی ما بر آزادی تجارت قرار گرفته بود اما این وضع زادهشدهی طبیعی اقتصاد ایران نبود، بلكه شكست سیاسی نظام سرمایهداری انگلیس و روس آنرا بر ما تحمیل كرده بود.
ارقام اصلی تجارت ما را واردات و صادرات به سه كشور انگلیس، روسیه و عثمانی تشكیل میداد اما از نظر كیفیت و كمیت، تعادل و هماهنگی وجود نداشت. كه امیرکبیر جلوی این وادرات بیرویه را گرفت. مثلا در زمان محمدشاه كالای وارداتی ایران از انگلیس به سالی یك میلیون لیره رسید. بعد از میزان آن كاسته شد و در سال1267 هنگام صدارت امیركبیر به نصف آن تقلیل یافت.
گردآوری : بخش فرهنگ و هنر صبح بخیر
منابع :
fa.wikipedia.org
tebyan.net
ویدیو مرتبط :
مهترین فرق دخترا و پسرا در ایران
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
مجسمه امیرکبیر ساخته استاد صدیقی به ایران آمد
>
پس از گذشت ۳۲ سال مجسمه میرزا تقی خان امیرکبیر ساخته زنده یاد ابولحسن خان صدیقی از ایتالیا به ایران انتقال یافت . این مجسمه با ۳ متر ارتفاع و ۴۵۰ كیلوگرم وزن: اواخر شهریور ماه در پارک ملت، نصب و رونمایی می شود.
پس از گذشت ۳۲ سال مجسمه میرزا تقی خان امیرکبیر ساخته زنده یاد ابولحسن خان صدیقی از ایتالیا به ایران انتقال یافت.
سیدمجتبی موسوی(مدیر مركز حجم سازمان زیباسازی شهرداری تهران و مدیر نگارخانه برگ) به خبرنگار ایلنا گفت: مجسمه امیرکبیر در سال ۱۳۵۶ به سفارش انجمن مفاخر ملی ایران در کشور ایتالیا ساخته شد که این امر با پیروزی انقلاب اسلامی ایران همزمان شد و این همزمانی موجب شد که در انتقال آن به ایران تاخیر ایجاد شود.
وی تصریح کرد: این اثر توسط هنرمند فقید ابوالحسن صدیقی که آن زمان در ایتالیا سکونت داشت، ساخته شد. پس از درگذشت صدیقی و صاحب کارگاه ریخته گری که این تندیس در آنجا ساخته شده بود، موضوع مجسمه امیرکبیر به طور كلی فراموش شد. در اردیبهشت سال ۸۸ و در هنگام برپایی نکوداشت ابوالحسن صدیقی، یک سری اسناد به دست آوردیم که سازمان فرهنگی هنری شهرداری را از وجود چنین اثری باخبر کرد و سرانجام پس از تحقیقات مستمر؛ محل نگهداری مجسمه شناسایی شد.
موسوی خاطرنشان کرد: پس از کشف محل، فرزند ریخته گر مجسمه؛ مبلغی مطالبه کرد که پس از پرداخت آن؛ این اثر با طی مراحل قانونی در سال ۸۹ وارد کشور شد.
مدیر هنرهای تجسمی سازمان زیباسازی گفت: مدیرعامل سازمان زیباسازی(دکتر ملاصالحی) و مدیر فعلی آن، حامدی(مدیر نشریه تندیس)، فرزندان ابوالحسن صدیقی، حسن واحدی(هنرمند نقاش مقیم ایتالیا) علیرضا اسماعیلی(رایزن فرهنگی پیشین ایران در رم) و محسن یزدانی؛ تلاش های فراوانی در انتقال این اثر به ایران کردند.
وی خاطرنشان کرد: این مجسمه در اواخر شهریور ماه امسال در پارک ملت، نصب و رونمایی می شود. ارتفاع آن ۳ متر و ۱۰ سانت به وزن ۴۵۰ کیلوگرم است. مجسمه به صورت پیکر ایستاده و از جنس برنز، ریخته گری شده است.
ابوالحسن خان صدیقی در سال ۱۲۷۳ خورشیدی در محله عودلاجان تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا باقرخان صدیق الدوله از اهالی نور مازندران بود اما سال ها قبل از تولد ابوالحسن به تهران آمده بودند و ساکن عودلاجان شده بودند که آن زمان از محلات اعیان نشین پایتخت محسوب می شد. ابوالحسن در هفت سالگی به مدرسه اقدسیه رفت که از مدارس جدید بود و سعیدالعلمای لاریجانی آن را بنیان گذاشته بود. پس از پایان تحصیلات ابتدایی برای ادامه تحصیل به مدرسه آلیانس رفت و در آن جا بدون اینکه استاد نقاشی داشته باشد شروع به نقاشی کرد؛ نقاشی های او روی دیوارهای مدرسه اعتراض مدیران مدرسه را درپی داشت.
هر چند خانواده اشرافی او آرزوهای دیگری برای اش می پروراند و پدرش تمایل نداشت که فرزندش به نقاشی روی آورد اما علاقه بیش از حد ابوالحسن به نقاشی و طراحی موجب شد درس را در سال آخر مدرسه رها کند و همراه دوستش علی محمد حیدریان نزد کمال الملک غفاری برود و بر سر کلاس درس او در مدرسه صنایع مستظرفه حاضر شود. پس از سه سال تحصیل در سال ۱۲۹۹ با درجه ممتاز دیپلم گرفت و در همان مدرسه به عنوان معلم مشغول تدریس شد.
میل مبهم درونی صدیقی را به سوی مجسمه سازی می کشاند و درحالی که در آن زمان هیچ استاد مجسمه سازی در ایران وجود نداشت و در هیچ کجا ازجمله مدرسه صنایع مستظرفه تدریس نمی شد او در سال ۱۳۰۱ با وسایلی ابتدایی مجسمه ای گچی از نیم تنه کودکی می سازد و به کمال الملک عرضه می کند. کمال الملک با دیدن مجسمه متوجه استعداد صدیقی که اکنون دیگر یکی از مدرسان نقاشی در مدرسه بود می شود و گل خان ٔ مدرسه را تبدیل به کارگاه مجسمه سازی می کند و صدیقی ضمن تدریس نقاشی به تجربه اندوزی در زمینه مجسمه سازی می پردازد و با مطالعه کتاب هایی که کمال الملک از اروپا با خود آورده بود تا حدودی به جنبه های نظری مجسمه سازی نیز آشنا می شود.
پس از آن که چندین مجسمه گچی می سازد و طی دو سه سال تبحر لازم را پیدا می کند روزی از کمال الملک می خواهد که امکان ساختن مجسمه ای از سنگ را برای او فراهم کند که کمال الملک نخست مخالفت می کند و امکانات و تجربه صدیقی را کافی نمی داند اما سرانجام موافقت می کند و هزینه خرید سنگ را تقبل می کند. صدیقی از روی عکسی از مجسمه ونوس دومیلو کار ساختن مجسمه ونوس را شروع می کند و سرانجام در سال ۱۳۰۴ کار این مجسمه سنگی به اتمام می رسد. کمال الملک که متوجه استعداد کم نظیر شاگرد خود می شود او را به همراه مجسمه سنگی ونوس میلو به حضور احمدشاه می برد و در این دیدار احمدشاه پنجاه تومان که در آن زمان پول زیادی بود به کمال الملک می دهد و مقرری ماهانه ای به مبلغ ۲۰ تومان برای پیش برد و تداوم کارهای صدیقی برای وی تعیین می کند و کمال الملک نیز سرپرستی کارگاه تازه تاسیس شده مجسمه سازی مدرسه صنایع مستظرفه را به او می سپارد.
در این دوران او مجسمه های متعددی می سازد از جمله:مجسمه گچی فردوسی، مجسمه های نیم تنه و تمام قد امیرکبیر، مجسمه ابوالقاسم، مجسمه الیاس دوره گرد و دلاک حمام. ماندگارترین مجسمه این دوران، که در سال ۱۳۰۵ ساخته شده است، مجسمه سیاه نی زن (حاج مقبل) است که از گچ فرنگی پاتینه شده ساخته شده است و ارتفاع آن ۹۳ سانتی متر است و هم اکنون در موزه هنرهای ملی نگه داری می شود.
سال ۱۳۰۶ سالی است که کمال الملک از کلیه مناسب خود استعفا داد و به حسین آباد نیشابور کوچ کرد. او هنگام ترک تهران به صدیقی توصیه کرد به اروپا برود و تحصیلات تکمیلی خود را در آن انجا بگذراند؛ پولی را هم که کمال الملک در این مدت از محل دریافت مستمری احمدشاه برای اش پس انداز کرده بود به او داد. با کوچ استاد شاگردان و معلمان مدرسه نیز پراکنده شدند و یک سال بعد در ۱۳۰۷ صدیقی با هزینه شخصی از تهران به آستارا و از آن جا به باکو و مسکو و از طریق مسکو به فرانسه رفت. مدتی به چند کشور اروپایی سفر کرد و سرانجام به مدت چهار سال در مدرسه عالی ملی هنرهای زیبای پاریس زیر نظر آنژالبر به فراگیری و کسب تجربه در مجسمه سازی و حجاری پرداخت.
صدیقی که در فاصله دو جنگ جهانی در اروپا به سر می برد بیشتر وقت خود را به نقاشی می گذراند. او ۱۶۰ تابلو در این دوران کشید.
اسفند سال ۱۳۱۲ صدیقی با کوله باری از تجربه به کشور بازگشت او چند ماه بعد در اردیبهشت ۱۳۱۳ با دختر خاله خود قدرت السادات میرفندرسکی ازدواج کرد. با کسب اجازه از کمال الملک که در تبعید خودخواسته به سر می برد و با کمک دوست و هم کلاسی قدیمی اش علی محمد حیدریان دوباره مدرسه هنرهای مستظرفه را دایر کرد. پس از مرگ کمال الملک در ۱۳۱۹ به دلایل نامعلومی این مدرسه تعطیل شد. اما بعد از مدتی مدرسه دیگری به نام مدرسه هنرهای زیبا وابسته به وزارت فرهنگ تشکیل شد صدیقی پس از مدتی سرانجام می پذیرد که در این مدرسه جدید به تدریس بپردازد. این مدرسه بعد از تاسیس دانشگاه تهران تحت عنوان دانشکده هنرهای زیبا به کار خود ادامه می دهد و ریاست دپارتمان حجاری در این دانشکده به صدیقی سپرده می شود.
در سال ۱۳۲۹ صدیقی به انجمن آثار ملی پیوست در این دوران او چهره نگاری از مشاهیر علمی و ادبی ایرانی را به انجام رساند و مجسمه های ماندگاری از این مشاهیر ساخت. چهره نگاری از سعدی، بوعلی سینا، فردوسی و حافظ حاصل این دوران است.
او سرانجام در سال ۱۳۴۰ از دانشگاه تهران بازنشسته شد اما تمام هم و غم خود را به مجسمه سازی اختصاص داد. با سفر به ایتالیا موفق شد مجسمه های ماندگاری در ایتالیا بسازد. مجسمه نادر و همراه اش در آرامگاه نادرشاه مشهد و مجسمه فردوسی در میدان فردوسی تهران و مجسمه خیام پارک لاله تهران هم حاصل این سال ها است.
در جریان انقلاب اسلامی مجسمه خیام آسیب جدی دید و به دلیل پرتاب سنگ به این مجمسه صورت و انگشتان اش شکست. در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گروهی ناشناس سر مجسمه فردوسی را از تن جدا کردند که بعدها مرمت شد. در هنگام وقوع انقلاب، صدیقی در ایتالیا در کار ساختن مجسمه امیرکبیر بود، ماکت گچی مجسمه تمام شده بود. صدیقی بعد از مدتی به ایران بازگشت و سال های پایانی را در سکوت و انزوا به سر برد. در هشتم تیر ۱۳۷۱ همسرش نیز درگذشت. در سال ۱۳۷۰ کمیسیون ملی یونسکو در ایران تصمیم گرفت از آثار صدیقی عکس برداری کند و کتابی در این زمینه منتشر کند. کتاب در سال ۱۳۷۳ منتشر شد. صدیقی یک سال پس از انتشار این کتاب در ۲۰ آذر ۱۳۷۴ درگذشت.
پس از مرگ برای او مجالس بزرگ داشتی برگزار شد، همچنین سفارش ساخت مجسمه ای از او به فرزندش فریدون صدیقی داده شد که این تندیس نیم تنه هم اکنون در دانشکده هنرهای زیبا قرار دارد. در سال ۱۳۸۸ نیز تندیس نیم تنه دیگری از این هنرمند در جزیره کیش و در قطعه گذر هنرمندان برپا گردید.... / خبرگزارى ایلنا