فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

اعداد، میراث ماندگار فرهنگ عامه




 

اعداد، میراث ماندگار فرهنگ عامه

 

توجه به اعداد و قائل شدن ویژگی‌های غیركمی برای آنها، سابقه دیرین در زندگی بشری دارد. در بسیاری از فرهنگ‌ها همچون فرهنگ بابلی، هندو، فیثاغورثی و... اعداد، اصل و بنیان جهان عینی محسوب گردیده و هماهنگی نهفته در عالم به شمار می‌روند.

در پی این موضوع، بابلیان و فیثاغورثیان همواره سعی داشتند كه با فراموش‌نكردن عددی، آن را نرنجانند. همچنین فیثاغورث و یارانش اعتقاد داشتند كه همه نمودهای جهان، چه زمینی و چه آسمانی بازتابی از اعداد هستند. این اعتقاد توسط برخی نو فیثاغورثیان اینچنین بیان شده است كه «هر چیز كه بتوان آن را شناخت، عدد دارد. زیرا ممكن نیست كه بتوان بدون عدد چیزی را درك كرد یا شناخت.»

از نظر افلاطون نیز اعداد مظهر هماهنگی عالمند و از نظر ارسطو، عدد منشأ و جوهر همه چیز است. همچنین در فلسفه یونانی، برای اعداد، جنیست قائل می‌شوند.

امروزه نیز با جستجو در اكثر جنبه‌های زندگی بشری، نمونه‌های بسیاری از این قبیل می‌توان یافت كه در آن، اعداد علاوه بر ارزش كمی، از جایگاه و ویژگی كیفی و معنوی نیز برخورد می‌باشند. به طوری كه وجه كمی آنها در پس این خصلت، فراموش شده و ویژگی، ارزش و جایگاه متفاوتی به خود گرفته و اعتقاد، رفتار و عملكرد مردم را تحت تاثیر قرار می‌‌دهند.

قائل‌شدن خصلت‌هایی همچون «مقدس»، «خوش‌یمن»، «بدیمن»، «نحس» و از این قبیل، عمومی‌ترین و برجسته‌ترین مواردی است كه به اعداد نسبت داده می‌شود. به عبارتی دیگر در حوزه فرهنگ و باور عامه، اعداد به 2 دسته خوش‌یمن (مقدس) و بدیمن (نحس) تقسیم می‌شوند كه براساس این باور، دسته اول باعث خوش‌شانسی شده و دسته دوم بدشانسی به همراه دارد. مثلا نزد مسیحیان عدد 4 و 7 مقدس و در مقابل عدد 6 منفور شمرده می‌شود. در پی این موضوع، عدد 666 عدد بدیمنی در میان مسیحیان است و حتی آن را نماد شیطان می‌دانند. بابلی‌ها و ایرانی‌ها، 60 و مضارب 60 را ترجیح می‌داده‌اند. در آیین مانوی عدد 5 و سپس 7، كمال اهمیت را دارد. در چین «8» عدد شانس مردم است. تا بدانجا كه اساس بسیاری از برنامه‌ریزی‌های مردم این كشور قرار می‌گیرد. علاوه بر عدد 8، چینی‌ها به اعداد 6، 7 و 9 هم علاقه‌مندند و از اعداد 4، 3 و 1 می‌پرهیزند. همچنین در این كشور و تایوان به دلیل شباهت تلفظ عدد 4 به كلمه «مردن»، نحس و منفور است. از این‌رو، در بیشتر هتل‌ها، طبقه یا اتاقی با شماره 4 ساخته نمی‌شود و حتی در چینش صندلی اتوبوس‌ها نیز، صندلی با شماره 4 وجود ندارد. یا در بیشتر كشورها نسبت به عدد 13 دیدگاه‌ها و باورهای منفی وجود دارد و آن را عدد نحسی می‌دانند. یا در باور مردم سنندج، عدد 46 بسیار نحس و منفور است. به طوری كه برخی از ساكنان این شهر كه پلاك منزلشان46 است اقدام به تعویض آن می‌كنند و حتی این باور بر قیمت خودرو، سیمكارت و دیگر كالاهایی كه دارای شماره 46 است، تاثیر منفی گذاشته است.

در میان این اعداد، 13 فراگیرترین و آشناترین عددی است كه در ایران و اكثر كشورهای دیگر نامیمون و نحس شناخته شده و افراد همواره از آن دوری می‌جویند. مثلا در ایران اگر از برخی كوچه پس كوچه‌های قدیمی گذر كنیم، هنوز پلاك‌های 1+12 را خواهیم دید كه ساكنانشان برای در امان ماندن از نحسی عدد 13، آن را جایگزین عدد واقعی پلاك كه 13 است، كرده‌اند و حتی برخی با وحشت از جادوی عدد 13، در هنگام شمارش، با گفتن واژه «زیاده» از آن می‌گذرند و جالب این‌كه هواپیماهای بسیاری از شركت‌های هواپیمایی نیز به مانند شركت هواپیمایی هما، با توجه به این باور، صندلی ردیف 13 ندارد! و از سوی دیگر، نامباركی و نحسی این عدد در باور مردم، زمینه‌ساز مراسم سیزده به در گردیده است كه در پی این اعتقاد، برای رهایی از شر آن، به دامان طبیعت پناه برده و نحسی 13 را با خوشگذرانی، خوشگویی و خوش‌خوری به در می‌كنند، تا شاید در تقسیم بلا، فراموش شده و از قلم بیفتند! (هرچند بسیاری با رد این بحث، معتقدند در فرهنگ ایران هیچ روزی نحس نبوده و همه روزها مقدس و مبارك می‌باشند. و پناه بردن به دامن مام طبیعت را مربوط به الهه باران می‌دانند كه روز سیزدهم فروردین به آن متعلق است)‌.

در هم ریختن زمین و آسمان بعد پایان 12 هزار سال و شروع آغازه هزاره 13 در اساطیر ایران، اعتقاد به حضور 13 نفر بر سر سفره آخرین غذاى حضرت عیسى (شام آخر) و مصلوب شدن مسیح در پی خیانت یكى از آنان، گرفتارى حضرت مسیح در روز سیزدهم ماه در مسیحیت و... نمونه‌های دیگری دال بر این باور است.

در مقابل این اعداد، اعدادی به مانند 7 و 40، از جمله اعدادی هستند كه با تصور هاله‌ای از تقدس و تبرك برای آنها، در اكثر جوامع و فرهنگ‌ها، از ارج و منزلت خاصی برخوردار هستند.

عدد 7 از دیرباز مورد توجه اقوام مختلف جهان بوده و اغلب در امور ایزدی و نیك به كار می‌رفته است. وجود عواملی مانند تعداد سیاره‌های مكشوف جهان باستان و همچنین رنگ‌های اصلی (زرد، آبی، نارنجی، سرخ، بنفش، سبز و نیلی)، بازگوی رجحان و جنبه ماوراء‌الطبیعی این عدد گردیده و این امر در فرهنگ مردم ایران مانند بسیاری از فرهنگ‌های جهان به طور برجسته‌ای نمایان است. طبق نظر ریاضیدانان «عدد 7‌ كه‌ جمع‌ اعداد 3‌ و 4 است، به‌ سبب‌ شكل‌ هندسی‌ مثلث‌ و مربع‌ كه‌ اشكال‌ همگن‌ و كامل‌ به‌ شمار می‌آیند، نمایانگر كمال‌ و به‌ شكلی‌ نمادین، به‌ مفهوم‌ كثرت‌ و تكامل‌ است.»

اگر چه «سومریان، قدیمی‌ترین قومی هستند كه به عدد 7 توجه داشتند» اما در سابقه تمامی جوامع و اقوام این توجه به اشكال مختلف قابل بررسی است. در سال 1889 میلادی درخصوص شیوه شمارش در میان قبیله‌ای از «تورس» مطالبی در كتاب یك جهانگرد آمده كه علاوه بر ارائه اطلاعاتی در خصوص شیوه شمردن در آغاز شكل‌گیری مفهوم عدد، تا حدود زیادی تقدس و برداشت معنایی«بسیار و تكامل» را از عدد 7 تصدیق می‌كند: «آنها برای شمردن، فقط از 2 واژه «یك» و «دو» استفاده می‌كردند. مثلا برای عدد 3 می‌گفتند «دو و یك»، برای 4 «دو و دو»، برای 5 «دو و دو، یك» و برای 6 «دو و دو و دو». ولی برای عددهای بزرگ‌تر از 6 می‌گفتند «خیلی». بعدها كه برای عددهای بزرگ‌تر هم نامی در نظر گرفتند برای عدد «7» از همان واژه قبلی «خیلی» یا «بسیار» استفاده كردند. عدد 7 كه سده‌های متوالی برای آنها ناشناخته بود، اندك‌اندك به صورت عددی مقدس درآمد. وقتی كه مصری‌ها، بابلی‌ها و دیگر امت‌ها توانستند پنج سیاره نزدیك‌تر به خورشید را بشناسند، با اضافه كردن ماه و خورشید، به عدد 7 رسیدند و این بر تقدس عدد 7 افزود.»

علاوه بر آن در نزد مصریان،7، نماد زندگانی جاودان و ابدی بوده و به همین دلیل حرف Z كه چیزی جز دو 7 نیست، گرامی می‌دارند، در اندیشه‌های بودایی، 7، عدد صعود و عروج به بالا و دستیابی به مركز است. در فرهنگ میترایی، غار میترا 7 در و محراب دارد و روی برخی نقوش برجسته مهرپرستی 7 سرو دیده می‌شود و درجات تشرف به این آیین، 7 مرحله است. در یونان باستان، اسطوره‌ای با نام 7 خدای، در ذهن مردم نقش بسته است و در اندیشه‌های فیثاغورسی، 7 عدد كیهانی و شامل 3 آسمان و 4 جهان است. زمین نزد اهل هند 7 طبقه است كه آن را سپت تال می‌گویند و برای هر یك نامی دارد. در ماه عربی 7 روز را نحس می‌دانند و به كاری مهم دست نمی‌زنند.

تورات نیز 7 را به عنوان عدد تمام و كامل می‌داند. در تورات نقل است كه «7 نر و ماده را با خود برگیر تا نسلی بر جهان بماند» و به نظر مسیحیان فرقه كاتولیك كه هفت عددیست در نهایت تمامیت و كمال، 7 نوع شادی، 7 گناه كبیر و 7 پیمان و غسل مقدس، 7 افتخار در تاریخ مریم عذرا، شعائر هفتگانه و... وجود دارد. 7 معجزه از 33 معجزه را مسیح در انجیل ذكر كرده و در این كتاب، از 7 روح پلید صحبت شده است.

در اسلام و قرآن نیز تقدس و عظمت عدد 7 بحثی عمیق است. «در اندیشه‌های اسلامی، نخستین عدد كامل، 7 است» قرآن را به روایتی «7 سبعه» نامیده‌اند و آن را شامل 7 بخش و 7 موضوع می‌دانند (وعد، وعید، وعظ، قصص، امر، نهی و ادعیه)، اولین سوره قرآن (سوره الفاتحه) 7 آیه دارد و لقب «سبع المثانی» دارد و با مراجعه به سوره‌هایی همچون بقره، یوسف، بنی‌اسرائیل، فصل، كهف و... عظمت و ارزش عدد 7 را درمی‌یابیم. «آیات بسیاری در قرآن می‌توان یافت كه همه نشانگر آفرینش آسمان‌ها، زمین و استواری آنها بر عدد 7 و نشانگر عدم تغییر و تبدیل در آفرینش الهی و دلیلی هم بر تقدس كمال این عدد است: آسمان و زمین در این جهان و بهشت و جهنم در جهان آخرت، 7 طبقه دارد. گناهان اصلی 7 عدد است؛ برای پیروان محمد(ص) آخرین مكان عروج، آسمان هفتم محسوب می‌شود. علاوه بر اینها، مواردی چون 7 ملك (= فرشته، موكل برآنند)، 7 قبله، 7 بار طواف دور كعبه، قرار گرفتن 7 عضو بدن هنگام سجده نماز، پاك شدن اشیاء ناپاك با 7 بار شستن، 7 عضو اصحاب كهف، 7 نفر قاری قرآن معروف در اسلام، 7 نفر مردان خدا، 7 عنصر صحیح جهت تیمم، 7 مكان ممنوع برای نماز، 7 غسل واجب، 7 عامل باطل‌كننده وضو، 7 چشمه در بهشت، 7 آتش در جهنم، 7 سال خشكسالی و 7 سال فراوانی به عنوان تعبیر 7 گاو لاغر و 7 گاو چاق در خواب فرعون، 7 قدم پشت میت راه رفتن، 7 مرتبه صلوات، 7 قل هوالله در سنت مسلمانان و... از دیگر نمودهای حضور این عدد در اسلام می‌باشد و حتی طبق نظری، «7 با نقطه اوج عمر كه 63 (9×7) یا (7 ـ 70) باشد ارتباط پیدا می‌كند. 63 سنی است كه پیامبر اسلام در آن سن وفات یافت. تركمن‌های ایران وقتی به سن 63 سالگی می‌رسند مراسم خاصی برپا می‌كنند».

و درخصوص دین زرتشت (به عنوان مذهب قبل از اسلام ایرانیان) نیز به عمیق‌ترین و گسترده‌ترین شكل، تقدس عدد 7 وجود دارد. در این آیین و مذهب، آداب و رسوم و اعتقادات فراوانی وجود دارد كه نشأت گرفته از همین جایگاه و ارزش است. «آیین‌هایی مثل «7 سین» نوروزی كه بسیاری 7 سیاره (7ان) را در امر تقدس این عدد موثر دانسته و گمان بر این دارند كه اگر كسی هر7 را در اختیار داشته باشد، نظر لطف هر 7 سیاره را به خود جلب كرده و خوشبخت می‌شود» و گروه كثیری نیز آن را نشات گرفته از جایگاه ارزشمند 7 امشاسپند در این آیین می‌دانند.

در این دین و فرهنگ، باور به 7 امشاسپند و 7 عامل شر (سردیوان)، 7 صفت اهورا مزدا و 7 آتشكده مقدس و 7 ستاره و 7 آسمان (پرده 7 رنگ نیز كنایه از آسمان است)، 7 پایه آسمان، 7 جشن پارسایی، 7 اقلیم، 7 كشور، 7 دریا، 7 كوه، هفتاد و 7 سال عمر زرتشت، 7 شبانه‌روز بودن وجود زرتشت در خرد اهورا مزدا وجود داشته و 7 سالگی را سن گذر از كودكی می‌دانند. و در سمبل فروهر 7 رمز وجود دارد.

در طالع‌بینی آریایی، در معرفی این عدد چنین آمده كه: «عدد 7، نماد و جوهره از خودگذشتگی، اخلاق‌مداری، اشراق و شفقت، پاكی، روشنایی، ذات منزه آفریدگار، نیروی آفرینش و جهان هستی و معنویت است. عدد سحرآمیز 7، همگام با تحركات هستی است و خرد را پیروز می‌كند. و هر كسی طالعش تحت تاثیر عدد 7 باشد آن را خوش‌یمن می‌داند...»

با تورق تاریخ اساطیر نیز به موارد بسیاری از تجلی این عدد برمی‌خوریم. در تاریخ اساطیر ایران می‌خوانیم كه مشیه و مشیانه (به عنوان نخستین زوج آدمی)، 7 جفت فرزند به دنیا می‌آورند و برای ادامه نسل بشر هر كدام روانه یكی از 7 كشور می‌شوند، هفتمین آفریده مقدس و نیك هرمزد، آتش است كه درخشش او از روشنی بیكران هرمزد است یا در داستان مسافرت ایشتر (الهه آفرینندگی و باروری) به زیرزمین، روایت است كه این الهه برای رسیدن به زیرزمین از 7 دروازه عبور نمود و موارد دیگر: «هفت‌گونه خط دبیری كه اهریمن پنهان كرد ولی تهمورث آشكار ساخت» ( صفی‌زاده، 1383: 167)، بنا نهادن 7 كاخ در بالای كوه البرز توسط كیكاوس پس از یافتن فرمانروایی مطلق بر 7 كشور و تمامی دیوان و آدمیان، كشته‌شدن زرتشت در سن هفتاد سالگی (مشتق عدد 7)، 7 گنج و عجایب هفت‌گانه بارگاه خسرو وپرویز كه در هاله‌ای از اسطوره است.

در ادبیات ایران (مكتوب و شفاهی) نیز این مساله قابل تعمق است. اكثر شاعران و نویسندگان به آن توجه خاصی نشان داده‌اند، تا بدانجا كه در همه افسانه‌ها، قصه‌ها و دیوان اشعار به این عدد برمی‌خوریم. شاعرانی چون فردوسی با «7‌خوان رستم»، «7 خوان سهراب»، «7 پهلوان» و داستان «هفت‌واد»، نظام گنجوی با «7 پیكر»، امین احمد رازی، با «7 اقلیم»، جامی با «7 اورنگ»، هاتفی خرجردی با «7 منظر»، محتشم كاشانی با «7 بند»، عطار نیشابوری با «مراحل 7گانه سیر و سلوك» و «7 شهر عشق» (7‌ شهر عشق‌ را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم‌ یك‌ كوچه‌ایم‌)، جامی با «7 مثنوی»، فردوسی «با 7 كتاب شاهنامه»، خواجه عبداله‌انصاری با «7 حصار»، دكتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی با «آسیاب 7 سنگ»، «كوچه 7‌ پیچ»، ‌«اژدهای 7 سر»، «زیر این 7 آسمان»، «سنگ 7 قلم»، «نای 7 بند» و...

علاوه بر آن در امثال و كنایات عامیانه نیز به وفور «7» جلوه‌گر است. كه اكثر به معنی كثرت و فراوانی است: «7 قلم آرایش» (= «هر 7 كرده»، «7 ونه»، «7 رنگ»)، كنایه از «آرایش بسیار و فراوان»، «فلانی 7 جان دارد»، «7 كفن پوساندن»، «7 بار گز كن یك بار پارچه كن»، «گربه 7 بار جای بچه‌هایش را عوض می‌كند، «7 كوه در میان»، «7 دریا سبو نمی‌دارد»، «كار 7 ملا كردن»، «7 پادشاه را خواب دیدن»، «7 قرآن در میان»، «7 درویش بر گلیمی بخسبند ولی دو پادشاه در اقلیمی نگنجند»، «7 بخت یا 7 بختان»، «7 خانه به یك دیگ محتاج شدن»، «7 پشت»، «7 كچلان» (كنایه از عائله‌مندی) و... نمونه‌هایی از این مقوله است در آنها 7 معنای فراتر از رقم «7» گرفته و به مفهوم بسیار و كمال نمود می‌یابد و این نظر كه سفره «7 سین» در ابتدا «7 چین» بوده است، نیز برگرفته از همین برداشت معنایی و به معنی «بسیار بچین» است.

آداب و رسوم و اعمال و باورداشت‌های بسیاری نیز در بین ایرانیان رواج دارد كه ارتباط عمیقی با عدد 7 دارد كه مهم‌ترین آن «سفره هفت‌‌سین» است كه در هاله‌ای از تقدس و رمز و راز، از گذشته‌‌های بسیار، میهمان خوان نوروزی ایرانیان است.

عدد 40: نماد كمالیت و تمامیت است. در تایید این موضوع، در كتاب «آیین‌های گذر در ایران» آمده است كه: «عدد 40، عدد كمال و مقدس است: به چله نشستن درویشان، ریاضت 40 روزه صوفیان، چهلم فوت (اربعین)، چهلم تولد كودك، چله تابستان و چله زمستان، 40 سالگی (سن كمال فكری انسان) سن انبعاث پیامبر(ص)‌ و این‌كه حضرت یونس، 40 سال در دل ماهی ( نهنگ) بود تا پالوده و پاك از كام او بیرون آمد» و هزاران مورد دیگر نمودهایی از جایگاه این عدد است.

آنا كراسنولسكا (Anna krasnowolska) ، پژوهشگر لهستانی درخصوص وجود دوره‌های خاص 40 روزه در زندگی افراد می‌نویسد: «... در آیین‌های خانوادگی، چله دوره 40 روزه‌ای است كه شخص و موجودیت او با یك وضع مهم و حساس برخورد پیدا می‌كند. این مواقع عبارتند از: تولد، ازدواج یا مرگ. طی مدت 40 روز بعد از هر یك از این مراحل، شخص و خانواده‌اش به طور خاصی آسیب‌پذیر می‌شوند و در معرض حمله ارواح شیطانی قرار می‌گیرند. این به معنای یك دوره اغتشاش و فترت است كه بعد از هر انتقال به یك مرحله تازه از زندگی اتفاق می‌افتد...»

همچنین دانشمندان مسلمان، بویژه آنان كه مشرب عرفانی دارند؛ به عدد 40 در زمینه خودسازی با دیده اهمیت می‌نگرند و برای این عدد در فعلیت یافتن استعدادهای انسان و كامل شدن ملكات اخلاقی و پیمودن درجات معرفت تاثیری ویژه، قائل می‌شوند.

عدد 40 در قرآن، روایات اسلامی سمبل آغازین تكامل و كمال، جلوه پختگی است: میقات 40 روزه موسی (ع)، مبعوثی پیامبر در 40 سالگی، اتمام خلقت آدم بعد از 40 صباح، انقطاع وحی بر پیامبر به مدت 40 روز، توقف 40 روز آدم بر كوه صفا و سجده برای خدا، 40 ذرع بودن حریم مسجد. گریه 40 روز آدم(ع) در فراق بهشت، محكوم شدن قوم بنی‌اسرائیل به 40 سال سرگردانی در پی كفران نعمت و پرستش گوساله، برگزاری مراسم چهلم برای مرده در پی قطع علاقه روح با بدن در چهلمین روز وفات و... نمونه‌هایی از اسرار عدد 40 است.

منبع:جام جم


ویدیو مرتبط :
سکانس ماندگار فیلم: داستان عامه پسند

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

بازتاب افکار ایرانیان در فرهنگ عامه



 

 

بازتاب افکار ایرانیان در فرهنگ عامه

 

فولکلور مجموعه آداب و رسوم یک جامعه است     

بی گمان در هر کشوری و در هر جامعه ای، فرهنگی نانوشته وجود دارد که از اجزای ضروری آن جامعه به شمار می رود. این فرهنگ غیرمکتوب که به صورت شفاهی و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود، فولکلور یا فرهنگ عامه نامیده می شود. فولکلور مرکب از دو کلمه است: Folk به معنی مردم، قوم و خویش، گروه و ملت و Lore به معنی معرفت و اندیشه؛ بنابراین واژه فولکلور را می توان به فرهنگ و دانش عامه یا باورها، آداب و رسوم و افسانه های مردم بومی یک منطقه تعبیر نمود.

فرهنگ عامه، ماترک معنوی گذشتگان و بیانگر فراز و فرود زندگانی، عشق ها و ناکامی ها، نفرت ها و علاقه ها، شادی ها و اندوه ها و دغدغه هایی است که به دلیل گریزان بودن مردم از قیود و قواعد نوشتاری و واهمه از ثبت نگرش ها در اقالیم ناامن سیاسی و اجتماعی همیشه از ثبت و ضبط و بایگانی رها بوده و به طور سینه به سینه در نسل های بعد استمرار یافته اند.

بدون شک در هر ملتی بویژه در میان ملت ایران، فرهنگ و ادب هر ملت بیش از آنچه در منابع مکتوب و رساله ها ثبت شده باشد در سینه و ذهن مردم عامی جریان داشته و دارد. مصداق این سخن آنجاست که وقتی پای صحبت پیری دنیا دیده می نشینیم، گوهرهایی از حکایت ها، مثل ها و ترانه ها میهمانمان می کند، گوهرهایی بی بدیل که مبین دیدگاه های اجتماعی، اخلاقی، روانی و سیاسی زندگی نیاکان ماست. مثلا وقتی از زبان بزرگی می شنویم که در گذشته مردم باور داشته اند «وقتی چراغی را می بینیم که روشن می شود، باید صلوات فرستاد » یا «در شب نباید ناخن دست و پا را گرفت» یا «میهمان که در خانه باشد، نباید جاروب کرد» یا این که می گویند «آدم پیر چراغ و برکت خانه است» بی تردید در می یابیم ایرانیان مردمانی هستند که روشنایی را مقدس می شمارند و از ظلمت گریزانند، بهداشت و تمیزی را ارج می نهند و بسیار میهمان نوازند یا این که به پدران و پیران خود احترام می گذارند و چنانچه حتی سفرنامه های سیاحان ایرانی و اروپایی از «ابن بطوطه» گرفته تا «مارکوپولو» هم، وجود این خصلت ها را در بین ایرانیان تصدیق کرده اند.

اما فولکلور یا فرهنگ عامه به دستورات و عبارت های بالا ختم نمی شود بلکه شیوه های معاشرت، غذا خوردن، رسم کفن و دفن، لباس دوختن و پوشیدن، مراسم عروسی و... را در برمی گیرد.

وان ژنپ (Van Geneep) مردم شناس فرانسوی ۵ ویژگی عمده را برای فرهنگ عوام خاطرنشان می سازد:

۱ـ خالق فرهنگ عامه و نقطه شروع آن مشخص نیست.

۲ـ بی گمان فرهنگ عامه نقش ارزنده ای در روند تکاملی زندگی اجتماعی به عهده دارد.

۳ـ این عمل ها و نگرش ها، بر طبق عادت و رسم و نه از روی مطالعه و آگاهانه در بستر جوامع تکرار می شوند.

۴ـ فرهنگ عوام به مجموعه باورها، آداب و رسوم و رفتارهای گروهی گفته می شود که در بین توده مردم به طور مشترک رایج است.

۵ ـ برخی از رفتارها و عمل های فولکلوریک دور از ادب و نزاکت است که معمولا در محافل روشنفکرانه بیان نمی شوند یا به تکرار درنمی آیند.

 

● نخستین پژوهشگران فرهنگ عامه در ایران

اولین مجموعه های مدون از فرهنگ عامه ایران به اواخر دوران قاجاریه برمی گردد؛ درست هنگامی که آقاجمال خوانساری ، باورهای زنان عصر صفویه را که حاوی آداب و رسوم و باورهای زنانه است، در کتاب «کلثوم ننه» یا «عقاید نساء» جمع آوری نمود. شخصیت دیگری که به تدوین آثار فولکلوریک در دوره قاجار (دوره ناصری) همت گماشت میرزا حبیب اصفهانی است که مقداری از لغات کوچه بازاری و اصطلاحات را ثبت کرد. بعد از این دوره، به حق باید از علی اکبر دهخدا یاد نمود که شخصا «امثال و حکم» فارسی را گردآوری کرد و با نگاشتن مقاله هایی نظیر «چرند و پرند» در روزنامه «صوراسرافیل»، آن هم در صدر مشروطیت، ساده نویسی را الگوی همه نویسندگان اجتماعی قرار داد. چرند و پرند که با زبان پر از نیش و کنایه مسائل و چالش های اجتماعی وقت را بیان می کرد، شاعران و دگراندیشان و حتی عامه مردم را با ارزش و اعتبار اصطلاحات عامه و توانایی تعبیر و قدرت توصیف زبان محاوره آشنا کرد. دیگر پژوهشگری که به طور منظم به گردآوری بازی بچه ها، باورها، لالایی ها و ترانه های عامیانه پرداخت و تا حدی روش تحقیق در فولکلور را ارائه نمود ، علی هانیبال است. هانیبال و دیگر پژوهشگران فرهنگ عوام در کتاب های خود دلایل خاصی را برای گردآوری و حفظ فرهنگ عامه بر می شمارد که از آن جمله می توان به این موارد اشاره کرد:

۱) کاوش و پژوهش درباره باورهای عامه نه تنها از لحاظ علمی و روان شناسی قابل توجه است، بلکه برخی از نکات تاریک فلسفی و تاریخی را نیز برای ما روشن می سازد.

۲) برخی دیگر از گفتارهای عامیانه چون ترانه های کودکان، زمان نمی شناسد . ترانه های کودکانه به اندازه ای با روحیه و زندگی بچه ها متناسب است که همیشه نو و تازه مانده و چیز دیگری نتوانسته جانشین آن شود. در این گونه ترانه ها بیشتر جانوران دست در کار هستند، حرف می زنند، کار آدم ها را می کنند و بازی درمی آورند و هر کدام فایده ای را می رسانند، مثلا کلاغ، پدر بچه را بیدار می کند و سگ، دزد را می گیرد. این ترانه ها طوری ساخته شده که بچه با خواندن آنها با روح جانوران مأنوس می شود و همه آنها را دوست دارد. بنابراین این گونه گفتارها نیز که ظاهرا ماورای زمان بوده و با روح بشر سازگار است، باید حفظ گردد.

۳) ترانه های عامیانه پیشینیان، نشان دهنده «روح ملی توده عوام» است و از نظر قافیه با سرودهای ایران باستان قابل مقایسه هستند. از این نظر حفظ این ترانه ها و آشنایی با آنها ما را از ساخت نخستین شعرهای فارسی آگاه می سازد.

۴) رفته رفته افکار عوض می شود، رفتار و روش دیرین تغییر می کند، افسانه ها، قصه ها، پندارها و ترانه های عامیانه که از پیشینیان به یادگار مانده و تنها در سینه ها محفوظ است، فراموش می شود؛ بنابراین پژوهشگران باید فرهنگ عامه را حفظ نمایند.

 

● ترانه ها، گنجینه ارزشمند فرهنگ مردم

ترانه ها از نخستین دستاوردهای ذوقی و ذهنی ایرانیان که سرشار از احساس است و گاه بر طبق شرایط زمانه و خاستگاه آن، رنگ و لعاب تقدس آمیز به خود می گیرد. ترانه ها بدون هیچ پیچیدگی و بدون بهره مندی از صنایع ابهام و کنایه بلکه به طور مستقیم و تعارف در بیان احساس، هزل یا مدح اشخاص و گروه های خاص را به عهده داشته اند. آنها اسناد ویژه ای هستند جهت بررسی های اجتماعی و سیاسی و گوشه های تاریکی که به طور کلی در تاریخ و نظریه پردازی های جامعه شناختی نیامده است. به طور مثال ترانه زیر حمله پرتغالی ها به سواحل خلیج فارس را خاطرنشان می کند و خود بیانگر بخشی از تاریخ اجتماعی دوره صفویه است:

 

فرنگی اومده بندر گرفته / اول کشتی، دوم لنگر گرفته

سلام از من به شاه عباس رسونین / که کافر دین پیغمبر گرفته

 

در ترانه ها همچنین می توان رویدادهایی از تاریخ ایران را استخراج کرد. یکی از کهن ترین وقایع، واقعه مقاومت جانانه شاه منصور مظفری در برابر تیمور گورکانی است. شاه منصور پهلوانی بود که نزد مردم شیراز از محبوبیت و مقبولیت خاصی برخوردار بوده است به همین خاطر، مردم شیراز هنگام دشواری و محنت به آرامگاه او روانه می شوند و با خواندن دوبیتی زیر به اصطلاح «گره گشایی» مشکل خویش می نمایند و روح خود را صیقل می دهند:

 

به حق نور به حق آیه نور / به حق کند و بند شاه منصور

که هر که حاجتی داره، روا کن / گره در کارم افتاده تو واکن

 

در واقع هر وقت که ایرانیان گرفتار حق کشی یا مشکلی می شدند، به وسیله همین ترانه ها، عشق و نفرت خود را به بیرون ریخته اند. نظیر آنچه مردم برای رشادت میرزا رضا کرمانی در قتل ناصرالدین شاه قاجار سرودند:

 

میرزا رضا رشیدم / چادر بر سر کشیدم

تپونچه را گروندی / بوای شاه را سوزوندی

 

یا هنگامی که لطفعلی خان، آخرین شاه زندیه توسط آقا محمدخان قاجار کور شد و شاه قاجار در کرمان از ۲۰ هزار جفت چشم از حدقه درآمده مردم وفادار به زندیه، پشته ساخت، مردم همنوایی زیادی نمودند:

 

لطفعلی خان مرد رشید / هر کی شنید آهی کشید

مادر و خواهر جامه درید / لطفعلی خان بختش خوابید

 

از آنجا که فرهنگ مردم هر جامعه در حکم زندگینامه و حسب حال و خلق و خوهای توده مردم آن ملت است، در سرزمین بزرگی چون ایران که شهرها و روستاهای پراکنده زیادی دارد با وجود اختلافات ظاهری، ریشه و خاستگاه فولکلور آنان یکی است و این خود موثق ترین سند وحدت قومی ایرانی ها و دلیلی محتوم بر پیوندها و پیوستگی های مردم این سرزمین است.