فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
اشعار ولادت باسعادت امام حسین علیه السلام (3)
مولودی ولادت امام حسین (ع)
آمد به دنیا،اُمید دلها
نور افشان شده،خورشید زهرا
آید ندا از،عرش معلا،انّ الحسینَ مصباحُ الهُدی
اباعبدالله اباعبدالله...
قبله ی شرف،کعبه ی وفا
سلامٌ علی،سبطُ المصطفی
با ملائکه شَوَم همنوا،انّ الحسینَ مصباحُ الهُدی
اباعبدالله اباعبدالله...
از مقدم او ، عالم شد دلشاد
فطرس ِ مَلَک،گردیده آزاد
لطفش از ازل،شد شامل ما،انّ الحسینَ مصباحُ الهُدی
اباعبدالله اباعبدالله...
نوکری بر تو،عنایت حق
رضایت او،رضایت حق
باید که رَویم،در راه ِ تقوی،انّ الحسینَ مصباحُ الهُدی
اباعبدالله اباعبدالله...
راه ِ حسینی،تا روز محشر
امر ِ به معروف،نهی ِ از منکر
باید که شویم،اهل کربلا،انّ الحسینَ مصباحُ الهُدی
اباعبدالله اباعبدالله...
بر عُشّاق ِ او،از قوم یزید
اثر ندارد،تحریم و تهدید
راه ِ ما باشد،راه ِ شهدا،انّ الحسینَ مصباحُ الهُدی
اباعبدالله اباعبدالله..
مولودی ولادت امام حسین (ع)
باز هم شب شده برخواسته ام ((لم)) دادم
این جوابی ست که بر نفس دمادم دادم
علتش صنعت شعری است اگر پاسخ را
بر تن لفظ دگر کردم و مبهم دادم
در حرارت کده ی عیسوی ات پخته شدم
از دم دم به دم تو چه قدَر دم دادم!
دِرهم دَرهم تو فقر مرا زائل کرد
بعد آن تکیه به دخل پر حاتم دادم
در کرم خانه ی تو هر که بیاید شاه است
این خبر را به همه عالم و آدم دادم
مرده ای بیش نبودم که به هوش آمده ام
مثل فطرس ز شراب تو به جوش آمده
مهربانی تو را در همه جا جار زدم
پا به جای قدم میثم تمّار زدم
قاب تصویر تو که نورٌ علی نور بُوَد
گوشه ی خانه ی دل بر روی دیوار زدم
فصل حج آمده و دور تو ای کعبه ی دل
چند دوری مَثَل گردش پرگار زدم
وحی آمد که تو مصداق «انا الحق» هستی
این چنین شد که سرم را به روی دار زدم
تا بدانند همه یوسف زهرا آمد
نرخ بالای تو را سر در بازار زدم
یوسفی آمده و باز ترنج آوردند
در خرابات وجود همه گنج آوردند
فاطمه مثل صدف، گوهر نایاب تویی
آفتاب و فلک و انجم و مهتاب تویی
آن که مشغول عبادت شده همچون زهرا
نیمه ی شب روی سجّاده ی محراب تویی
در بزرگی و مقامات تو این بس، پسر
شیر بدر و احد و خیبر و احزاب تویی
نخل شعرم چه قدَر واژه ی تازه دارد
سوره ی فجر تویی و اولوالباب تویی
به تو سوگند شعار همه ی ما این است
ما همه نوکر این خانه و ارباب تویی
«فاش می گویم و از گفته ی خود دل شادم»
از همان روز ازل اهل حسین آبادم
موج ظاهر شد و کشتی نجات آوردند
«اندر این ظلمت شب آب حیات آوردند»
«چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی»
که برای همگان برگ برات آوردند
حافظ از گفتن اوصاف تو مستأصل شد
علّت این بود اگر شاخه نبات آوردند
این چه سرّی است که در وزن کلامت وزن
فاعلاتن فعلاتن فعلات آوردند
تا که پیغمبر ما کام تو را بردارد
از دل کرب و بلا آب فرات آوردند
از همان کودکی ات کرب و بلایی شده ای
خون بهای تو خدا شد که خدایی شده ای
فطرس سینه ی ما میل پریدن دارد
بس که شش گوشه ی زیبای تو دیدن دارد
عطر سیب حرمت جلوه دو چندان کرده
آن چنان که به سرش شوق وزیدن دارد
خاک کوی تو دوای همه ی محنت هاست
تربت کرب و بلای تو چشیدن دارد
شیر هر روز تو بر عهده ی پیغمبر بود
سر انگشت مبارک چه مکیدن دارد
بوسه از روی لبت کار شب و روزش بود
بوسه از غنچه ی لب های تو چیدن دارد
شهد شیرین شکر از لب تو می ریزد
به گمانم که جگر از لب تو می ریزد
شعر در مورد امام حسین (ع)
ای که در مقــدم تـو بـاد صبــا گُل ریزد
پیـک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد
شب میلاد تو عالم اگر عطـر آگیـن است
جبـرئیـل از در و از بـام و هـوا گُل ریزد
ای گُل سـرسبـد گلشـن زهـرا، جبـریل
گربه پـای تو نـریـزد به کجـا گُل ریزد
فطـرس از مقـدم تو شکـر خـدا می گوید
بـال بگشـوده و بر ارض و سما گُل ریزد
خبـری گر ز جمـال تـو بـه یوسف بـرسد
ز سـرشک شعف خود همه جا گُل ریزد
هرکسی نقش ببنـدد به لبش نام حسین
گـوئی از شـاخـۀ پُـربـار وفـا گُل ریزد
ای بقـا یـافتـه دین از تو، به پاس قدمت
خضـر پیـوستــه لب آب بقـا گُل ریزد
احتـرام حـرم از منـزلت و حُرمت توست
هاجر از شـوق تو در سعی و صفا گُل ریزد
هـر زمـانی کـه بـه محـراب نیایش آئی
روی سجّــادۀ محـراب دعـا گُل ریزد
گلفروش چمن عشقی و غیر از تو چه کس
در ره دوست گــه رنـج و بـلا گُل ریزد
تُربت اطهـر و ایثـار تو از بس خوشبوست
گـوئی ازخاک تو در کرب و بـلا گُل ریزد
می چکـد گر که ز چشمان «وفائی»اشکی
به روی خـاک تـو بـا اهـل ولا گُل ریزد
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر صبح بخیر
ویدیو مرتبط :
ولادت امام حسین علیه السلام
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
اشعار ولادت امام محمد تقی علیه السلام
شعر ولادت امام محمد تقی (ع)
همین بس است که دردانه ی پدر بودی
دوام نسل پدر بودی و پسر بودی
درخت نخل ولایت فقط تو را کم داشت
برای نخل ولا بهترین ثمر بود
اگر چه در پر قوی رضا بزرگ شدی
زبانزد همگان در دل و جگر بودی
خدا به نام شما زد جواد بودن را
ز هر که هست به مادر شبیه تر بودی
خدا نخواست فدایی مادرت بشوی
که حکمت است پس هر نبود و هر بودی
برای دین به جوانیت اکتفا کردی
تمام عمر کمت در دل خطر بودی
خدا مگر که بداند چه محشری می شد
به عمر نوح اگر منشاء اثر بودی
مسیر باد به امر تو شد جنوب-شمال
مدینه تا به خراسان که در سفر بودی
اگر چه تلخ تر از زهر بود دور و برت
به نام خویش به کام همه شکر بودی
به کوری همه ی چشمهای شور عرب
همین بس است که دردانه ی پدر بودی
شاعر: مظاهر كثیری نژاد
اشعار ولادت امام جواد (ع)
سر زد خورشید عشق از افق امامت
خوردش مهر تکمیل به خونه ی کرامت
از یمن میلادش دنیا شده قیامت
اومده یکی یک دونه/ لبای رضا خندونه
لالایی براش می خونه/ گل بابا گندم گونه
شبی که رضا دلشاده عالمی شده دلداده
عیدی امام هشتم هرچی که دلش میخواده
یاجواد الائمه مددی یابن سلطان
قطره قطره شهد عسله که می ریزه
از گوشه لبهای دردونه ی عزیزه
بانویی که مریم در خونش کنیزه
چقده شبیه زهراست/ نور دوتا چشم باباست
سائلا کشیدن صف چون/ بریز و بپاشی برپاست
چه متینه و آرومه مثل عمه جون معصومه
خلق و خوی حیدر داره از تیغ نگاش معلومه
یاجواد الائمه مددی یابن سلطان
شعر ولادت امام جواد،شعر ولادت امام محمد تقی
امشب بهشت ارزو را باز كردند
سرى زاسرار مگو را باز كردند
خم خانه توحید را در برگشودند
از چهارده خم یك خم دیگر گشودند
مستان صافى دل كه قدسى نام دارند
كوثر به جاى مى درون جام دارند
درجام مى رخسار جانانه بینند
خورشید را در حجره ریحانه بینند
در خانه شمس الضحى امشب قمر زاد
و ز چهارده خورشید خورشیدى دگر زاد
طاها رخى از دوده یاسین بر آمد
نخلى كهن را میوه شیرین بر آمد
امشب رضا، روح رضا در دست دارد
تصویرى از حسن خدا در دست دارد
یزدان رضا را ثانى موسى عطا كرد
بر پور موسى تالى عیسى عطا كرد
ماهى كه شرم از چهر دارد آفتابش
گوید رضا بر مهد نازش ذكر خوابش
گهواره او شهپر روح الامین است
گهواره جنباش امام هشتمین است
دارد رضا در پیش رو تمثال احمد
سوم على بر دامنش سوم محمد
میلاد او امید اسلام است و انسان
میلاد او میلاد اسلام است و قرآن
نظم زمان بعد از رضا در پنجه اوست
مشكل گشاى كارها سرپنجه اوست
از روى او نور ولایت مى درخشید
در سایه اش مهر هدایت مى درخشید
در كودكى بر مسند عصمت بر آمد
انسان كه از غار حرا پیغمبر آمد
یحیى بن اكثم مفتضح در بحث با او
جاى سخن بر كس نماند هست تا او
دریاى جودش تشنه بر ساحل بجوید
درگاه احسانش كف سائل بجوید
وقتى بر آید دست جود از استینش
گوهر فشاند در یسار و در یمینش
تنها نه او بر دوستان گوهر ببخشد
بر دشمن سر سخت خود هم زر ببخشد
خیر كثیر است و كرامت پیشه دارد
نخلى كه در ژرفاى كوثر ریشه دارد
اى آفرینش را چراغ رهنمایى
سر تا بپار رحمت جود ابن الرضایى
اى كوثر دوم كه مشهور است جودت
ظاهر تمام خیر و خوبى از وجودت
در این جهان و اینهمه لطف و كرامت
جودت قیامت مى كند روز قیامت
تفسیر جودت را توان در هل اتى یافت
تصویر مهرت را درون سینه ها یافت
چشم امامت روشن از رخسارت ماهت
عرش خدا روشنتر از تو امید است
اى آنكه نامت قفل غمها را كلید است
این ملت ازاده را بر تو امید است
لطفى كه در عید تو كام دل بگیرند
لطفى كه تا در كوى تو منزل بگیرند
امید احسان از شما دارد موید
بر دامنت دست دعا دارد موید
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر صبح بخیر