فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

اشعار شهادت امام رضا (ع)



علی بن موسی الرضا, اشعار شهادت امام رضا

گرچه از زهر جفا دل پرشرر دارد رضا
آتشى در دل ز هجران پسر دارد رضا

 

در میان حجره در بسته مى پیچد به خود
دیدگان بى فروغش را پدر دارد رضا

 

تا بیاید از مدینه نور چشمانش تقى
انتظار دیدن نور بصر دارد رضا

 

در غریبى مى دهد جان و در آن حالت هنوز
انتظار خواهر خود را مگر دارد رضا

 

دورى از اهل و عیال و دوستان، خود بس نبود
كز جفاى خصم دون خون در جگر دارد رضا

 

دست ما «خسرو» به دامانش كه در روز جزا
آبرو پیش خداى دادگر دارد رضا

 

علی بن موسی الرضا, اشعار شهادت امام رضا

اشعار شهادت امام رضا

 

 زائرین تو فقط شیعه اثنی عشرند
همه دلباخته عترت خیرالبشرند


همه گشتند به دریای نگاهت تطهیر
به گل روی تو سوگند ز گل پاک ترند


زائرینی که به این کعبه دل، دل بستند
تا ابد از حَرمت دل نبُرند و نبَرند


گر به سوی حَرمت روی کنند اهل جحیم
تا ابد از طمع روضه رضوان گذرند


سائلان کرمت یکسره ارباب کرم
زائران حرمت از همه خلق سرند


پا گذارند به بال ملک و طرة حور
رهروانی که به سوی حرمت ره سپرند


عالمی رو به روی پنجره فولادت
به امید کرمت همچو گدا پشت درند


انبیا ناز فروشند به گلزار بهشت
اگر از دور به ایوان طلایت نگرند


مهر تو لاله و ریحان بهشت دل ماست
حاش لله که ما را به جهنم ببرند


"میثم" بی سر و پایم نظری کن مولا
که مرا جزو سگان سر کویت شمرند

 

علی بن موسی الرضا, اشعار شهادت امام رضا

اشعار شهادت امام رضا

 

 من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو

 

تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو

 

من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام
یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو

 

پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو

 

گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم
من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟

 

سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام
من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟

 

حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین
جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو

 

من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام
اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو 

منبع:gol8000.blogfa.com

madahi14.blogfa.com


ویدیو مرتبط :
یه کبوتر حرم امام رضا-شور شهادت امام رضا 92 (مهدی رعنایی)

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

اشعار شهادت امام رضا علیه السلام (2)



تسلیت شهادت امام رضا, اشعار مدح امام رضا

اشعار شهادت حضرت امام رضا

 

خادمت پشت در قصر خبر می خواهد
از شب مبهم این فتنه سحر می خواهد

 

کاش آن خوشه مسموم زبانش می گفت:
لب شیرین تو انگور مگر می خواهد؟

 

تو عبا روی سرت می کشی و پا به زمین
رفتنت تا به در خانه هنر می خواهد

 

ای جگر گوشه که در حجره غم تنهایی
زهر از جان تو انگار جگر می خواهد

 

دل تو سوخته از درد به خود می پیچی
لب خشکیده تو دیده تر می خواهد

 

خوب شد اینکه جوادت به کنارت آمد
پدر از نفس افتاده پسر می خواهد

 

لحظه رفتن خود در نظرت می آمد
روضه مرد غریبی که نفر می خواهد

 

یاد آن حرف تو با ابن شبیب افتادم
یاد آن دشنه که از جد تو سر می خواهد

 

اشعار شهادت حضرت امام رضا, اشعار شهادت امام رضا

 اشعار شهادت امام رضا (ع)

 

امان نداد مرا این غم و به جان افتاد
میان سینه ام این درد بی امان افتاد


به راه روی زمین می نشینم و خیزم
نمانده چاره که آتش به استخوان افتاد


چنان به سینه ی خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بال کبوتران افتاد


کشیده ام به سر خود عبا و می گویم
بیا جواد که بابایت از توان افتاد


بیا جواد که از زخمِ زهر می پیچد
شبیه عمه اش از پا نفس زنان افتاد


شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهای بیابان به خیزران افتاد


به روی ناقه ی عریان نشسته ، خوابیده
وغرق خواب پدر بود ناگهان افتاد


گرفت پهلوی خود را میان شب ناگاه
نگاه او به رخ مادری کمان افتاد


دوید بر سر دامان نشست خوابش برد
که زجر آمد و چشمش به نیمه جان افتاد


رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونه ی زهرا ترین نشان افتاد


رسید زجر و پی خود دوان دوانش بُرد
که کار پنجه ی زبری به گیسوان افتاد


به کاروان نرسیده نفس نفس می زد
به خارهای شکسته کشان کشان افتاد


دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
دوباره رأس اباالفضل از سنان افتاد

 

مداحی شهادت امام رضا, شهادت امام رضا

اشعار شهادت امام هشتم

 

آمد از راه و کشیده است عبا را به سرش
وای از سینۀ سوزان و دل شعله ورش


همچو شمعی که بسوزد ز شرر آب شود
آب کرد آتش آن زهر ز پا تا به سرش


حجره اش بسکه غم انگیز و ملال آور بود
گرد غم بود که می ریخت ز دیوار و درش


گاه در زیر لبش ذکر خدا می گوید
گاه سوی در حجره ست خدایا نظرش


هم جواد آمده بالین رضا هم زهرا
هم پسر سوخته هم مادر خونین جگرش


پیش مادر نبود طاقت برخاستنش
زیر بار غم و اندوه خمیده کمرش


پسرش دست به سر دارد و  مادر به  کمر
او نظر می کند و خون رود از چشم ترش


دست ظلمی که زده بر رخ زهرا سیلی
پاره کرده ست کنون رشتۀ عمر پسرش


ای «وفائی» ز فلک پیک شهادت آمد
گشت تا گلشن سرسبز جنان همسفرش

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر صبح بخیر