فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

از خاطره تشییع اخوان ثالث تا اخوان‌خوانی دولت‌آبادی


محمود دولت‌آبادی سیگار می‌کشد و مهدی اخوان ثالث می‌گوید "هنوز از خویش پرسم گاه: آه... چه می‌دیده‌ست آن غمناک روی جاده نمناک ؟"

خبرگزاری ایسنا: محمود دولت‌آبادی سیگار می‌کشد و مهدی اخوان ثالث می‌گوید "هنوز از خویش پرسم گاه: آه... چه می‌دیده‌ست آن غمناک روی جاده نمناک ؟"

بزرگداشت مهدی اخوان ثالث روز دوشنبه 29 اردیبهشت به همت کانون راه امید و با حضور مرتضی کاخی و بهرام پروین گنابادی در تالار پیامبر اعظم دانشگاه اصفهان برگزار شد. برخلاف اینکه قرار بود زردشت اخوان ثالث فرزند م.امید نیز در این برنامه حضور داشته باشد، اما در میانه‌های مراسم اعلام شد که به دلیل مشکلاتی، زردشت حضور نخواهد یافت.

از خاطره تشییع اخوان ثالث تا اخوان‌خوانی دولت‌آبادی

در ابتدا مراسم مجری برنامه یک سنت‌شکنی کرد و به حاضران گفت "بیایید برای خدا که هیچ‌کس زورش به او نمی‌رسد، دست بزنیم که همین‌گونه هم شد و تشویق دانشجویان حاضر بالا گرفت."

در ادامه کلیپی را که کانون راه امید تهیه کرده بودند، پخش شد؛ در این کلیپ با افرادی مانند محمود دولت‌آبادی، سهیل محمودی، مرتضی کاخی و ... مصاحبه‌هایی در خصوص مهدی اخوان ثالث شده بود.

این کلیپ با تصویر سیگار کشیدن محمود دولت‌آبادی و با این تکه شعر از اخوان ثالث شروع می‌شود: "هنوز از خویش پرسم گاه: آه... چه می‌دیده‌ست آن غمناک روی جاده نمناک؟"

در این کلیپ مرتضی کاخی می‌گوید: "مرگ اخوان خاطرات دردناکی را برای من رقم زد، اخوان آخرین دست نوشته‌هایش را برای من و در مورد من در حاشیه یکی از کتاب‌هایش نوشته بود که باعث خجالت است که آن را به کسی نشان دهم."

او در ادامه کلیپ در مورد قضایای فوت اخوان ثالث به بیان خاطرات آن روزها می‌پردازد و می‌افزاید که اخوان در شعرهایش سه مرتبه از باغ سخن به میان می‌آورد، در "باغ بی برگی"، "باغ من" و "نماز" که در شعر نماز با یک حالت مستانگی با خدا صحبت می‌کند؛ با خواندن باغ بی برگی می‌توان به روحیه و طرز تفکر این شاعر معاصر در مورد ایران پی برد.

در ادامه کلیپ کاخی شعر باغ بی برگی و پیوندها و باغ‌ها را می‌خواند و دانشجویان از خواندن آن لذت می‌برند.

**خاطره از تشییع جنازه اخوان ثالث


بخش دیگری ازکلیپ مصاحبه‌ای است با بهرام پروین گنابادی درباره خاطرات روز مرگ اخوان: قرار بود در مراسم ختم دکتر خانلری، اخوان ثالث را ببینم، در مراسم دکتر شفیعی کدکنی بی میل و اشتیاق جواب سلام من را داد که باعث تعجب بسیار من شد، اما در ادامه مراسم مصفا در مورد خانلری شعرخوانی کرد و در پایان گفت که جنازه اخوان ثالث از جلو بیمارستان مهر تشییع خواهد شد، اینجا بود که دلیل ناراحتی دکتر شفیعی کدکنی را متوجه شدم.

او در ادامه با بیان اینکه در آن لحظه شوکی به من وارد شد و بعد از آن متوجه مراسم نشدم، می‌گوید که در آن زمان مراسم تشییع جنازه اخوان ثالث پرشکوه‌ترین تشییع جنازه یک شاعر پس از انقلاب اسلامی بود.

پروین گنابادی در بخشی از کلیپ درباره تاثیرپذیری اخوان ثالث از شعرهای زبان‌های بیگانه صحبت می‌کند و می‌گوید که اخوان در اینجا هم شعرهای قافیه‌دار و طرح‌دار را انتخاب می‌کند.

او به سه وجه از م. امید که باعث ایجاد تفاوت او با دیگر شاعران معاصر می‌شود، پرداخت: اخوان به شهادت آثارش او را از هر ادیب معاصری ادیب‌تر کرده است؛ شاعری اخوان وجهه دیگر است؛ و با توجه به اینکه بسیار خوش‌مشرب، دلنشین و صمیمی بود، وجهه دیگر اخوان، یعنی انسان کامل بودن او نمایان می‌شود.

**شعری با صلابت خراسانی و دم گرم دولت‌آبادی

نوبت به سهیل محمودی می‌رسد که در کلیپ به تخلص اخوان ثالث اشاره می‌کند و می‌گوید که پارادوکس در ذات زندگی معاصر است به این معنی که ناامیدی از امید گرفته می‌شود.

او درباره سبک خراسانی و اینکه نباید این سبک را مطلقا سبک شادی محسوب کرد اینگونه صحبت می‌کند: ناصرخسرو و فردوسی زبان و لحن بسیار تلخی دارند کما اینکه اخوان هم به همین صورت شعر می‌گفته است. شاعر وجدان جامعه است و اخوان ثالث هم یک شاعر آگاه و از همین دسته است.

محمودی به "شب می‌ترسیم و روز می‌ترسیم"، سطری از شعر هنگام اخوان ثالث اشاره می‌کند و می‌گوید که این سطر بیان‌کننده وحشت انسان روزگار امروز است؛ اگر بخواهم یک سطر از میان اشعار معاصر انتخاب کنم، آن یک سطر همین خواهد بود.

مجید جعفری هم در این کلیپ صحبت می‌کند و به تفاوت م.امید با شاعران صدر مشروطه می‌پردازد: اخوان جملات را با تصویرسازی‌های بی مانند به شعر تبدیل می‌کند و این ویژگی باعث می‌شود که وقتی مخاطب شعر را می‌خواند، شعر برای همیشه در ذهنش باقی بماند که تفاوتی است با شاعران صدر مشروطه.

او در ادامه به یاس و غم در اشعار اخوان ثالث اشاره می‌کند و می‌گوید که اخوان فرزند زمان خودش است، زمانی که حادثه 28 مرداد اتفاق می‌افتد و تمام امیدهای یک ملت بر باد می‌رود، اخوان نیز در شعرهایش این یاس و ناامیدی را وارد می‌کند؛ خفقان و سرکوبی بعد از 28 مرداد روی اخوان تاثیر گذاشته بود.

در پایان کلیپ محمود دولت‌آبادی جلو دوربین می‌آید و "مرثیه‌ای برای صادق هدایت" را که اخوان ثالث به هدایت تقدیم کرده بازخوانی می‌کند:

"اگرچه حالیا دیریست کان بی کاروان کولی / ازین دشت غبارآلود کوچیده‌ست ...."

سکوت و دقت حاضران که میخکوب بر روی صندلی‌هاشان نشسته بودند نشان می‌داد که از این شعر که با صلابت خراسانی سروده شده بود و با دم گرم محمود دولت‌آبادی خوانده می‌شد، لذت می‌بردند.

دولت‌آبادی به شخصیت‌های مرتبط با هدایت و تلمیحاتی که در این شعر قرار گرفته اشاره می‌کند و می‌گوید که از سگ ولگرد گرفته تا لوتی داش آکل، از ترجمه‌های آثار کافکا گرفته تا کند و کاو در آثار باستانی همه و همه در این شعر مشاهده می‌شود.

**اخوان باعث پیشرفت و شکوفایی شعر نیمایی شد

در بخش بعدی این مراسم مرتضی کاخی با تشویق حاضران برای سخنرانی به روی سن می‌آید و می‌گوید: چندین کتاب در مورد اخوان نوشته‌ام که در انتشارات زمستان – به مدیریت زردشت اخوان ثالث - به چاپ رسیده است و حقوق همه این کتاب‌ها به خانواده اخوان ثالث بخشیده شده است.

او با بیان اینکه شعر اتفاقی است که در زبان می‌افتد، می‌افزاید: کسانی که شعر را از خارج از کشور به فارسی ترجمه می‌کنند، به قول اسپانیایی‌ها، زبان این افراد را باید برید.

این محقق شعر معاصر ادامه می‌دهد: در مجله‌ای در آمریکا راجع به مینیاتور ایرانی مطلبی منتشر شده بود و در پشت جلد آن به فارسی نوشته شده بود: "یک کرشمه ساقی" و ترجمه شده بود "لوندی یک گارسون عرق‌فروش"؛ این ترجمه ابلهانه است به دلیل اینکه کرشمه ساقی در آن زبان وجود ندارد.

او اضافه می‌کند: فیتزجرالد به افکار خیام اشاره کرده و عینا آن را ترجمه نکرده است، درواقع شعری با زبان دیگر سروده است با تاثیرپذیری از شعر و شاعر دیگر.

کاخی با بیان اینکه بدعت‌ها و بدایع نیما یوشیج به خوبی و با دقت در شعر اخوان به کار گرفته شده، می‌گوید: اگرچه نیما کار خوبی در قبال اخوان انجام نداد اما اخوان باعث پیشرفت و شکوفایی شعر نیمایی شد.

او از قول م.امید می‌افزاید: "من در اختیار وزن و قافیه نیستم، وزن و قافیه در اختیار من هستند؛ من وزن و قافیه را حذف نکردم، من نقش واقعی را به آن‌ها می‌دهم."

این نویسنده با بیان اینکه زبان گفتمانی (گفت‌وگویی) و زبان احساسی وجود دارد، می‌گوید: در زبان گفتمانی در علم حقوق و ریاضیات نمی‌توان از آن تجاوز کرد اما در زبان احساسی، شاعر باید کلمات را به صورت شعر دربیاورد و به صورت احساسی منظور را برساند. در شعر اخوان تمام هنرهای شاعران از رودکی تا به امروز به کار گرفته شده است.

**مهدی اخوان ثالث فنی‌ترین شاعر نوپرداز است


نوبت به گروه موسیقی رسید برای یک اجرای زنده؛ سیامک رفیعی نوازنده سه‌تار و حمیدرضا عطاری آوازخوان در مراسم بزرگداشت مهدی اخوان ثالث یاد این شاعر را که نوازنده تار هم بود زنده نگه داشتند.

بعد از گروه موسیقی بهرام پروین گنابادی سخنرانی خود را آغاز می‌کند و با بیان اینکه شعر نو باید دارای سه ویژگی رموز و ابهام، درد انسانی و طرح باشد، می‌افزاید: مهدی اخوان ثالث فنی‌ترین شاعر نوپرداز است چون تمام اشعارش با اندیشه و طرح سروده شده است.

او با اشاره به اینکه در شعر نو مخاطب طبقه متوسط جامعه اعم از شهرنشینان و تحصیلکرده‌ها هستند، تاکید می‌کند: اخوان در اشعارش به مخاطب احترام می‌گذارد به این ترتیب که در شعر نو، مخاطب خودش پایان را رقم بزند.

این استاد دانشگاه با اشاره به ویژگی‌های منحصر به فرد اشعار اخوان ثالث، اضافه می‌کند: به همین دلیل است که گلشیری می‌گوید "اخوان ذهنیت مدرنی در داستان‌گویی دارد؛ هم آغاز، هم شیوه روایت و هم پایان‌بندی".

او با بیان اینکه شعر اخوان را باید با کلیت نگاه کرد و نه به صورت تک‌بیت می‌افزاید: اخوان لحظه‌های زیادی از زندگی مرا شیرین کرده است.

گنابادی در پایان سخنانش شعر "سر کوه بلند آمد..." از م.امید را خواند:

"سر کوه بلند آمد حبیبم،

بهاران بود و دنیا سبز و خرم،

در آن لحظه که بوسیدم لبش را،

نسیم و لاله رقصیدند با هم"

در این مراسم کانون راه امید از مرتضی کاخی و بهرام پروین گنابادی با اهدای هدیه تقدیر کرد.


ویدیو مرتبط :
هود اخوان -سینک اخوان-اجاق گاز اخوان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

بیوگرافی و زندگینامه مهدی اخوان ثالث ( م - امید )



 

بیوگرافی و زندگینامه مهدی اخوان ثالث ( م - امید )

 

مهدی اخوان ثالث ( م - امید ) در سال 1307 هجری شمسی در مشهد قدم به عرصهء هستی نهاد. نام پدرش، علی و نام مادرش مریم بود. پدر ِ مهدی از مردم یزد بود كه در جوانی به مشهد مهاجرت كرده و در این شهر سكونت اختیار نموده و ازدواج كرده بود. وی به شغل داروهای گیاهی و سنتی مشغول بود. اخوان به هنگام تولد با یك چشم واردِ این جهان شد اما پس از مدتی چشمِ دیگر او به‌روی عالم و آدم باز شد، خود در این باره می گوید: « پدر من عطار - طبیب بود و مادر هم كارش خانه‌داری و بعدها هم دعاگویی و نماز و طاعت و زیارت امام رضا و از این قبیل. بعد از مدتی با درمان‌های پدر و دعاهای مادر ونذر و نیازهایش آن چشم دیگر را هم به دنیا گشودم. خدا به من رحم كرد و الا حالا دنیا را با یك چشم می‌دیدم. اما حالا با دو چشم می بینم.»

 

مهدی اخوان ثالث تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید و فارغ التحصیل هنرستان صنعتی شد. گرایش به هنر موسیقی، قسمتی از فعالیت‌های دوران كودكی مهدی اخوان ثالث را تشكیل می‌داد او می‌گوید : « مشكلی كه من داشتم در ابتدای كار پیش از كار شعر، پدرم مردی بود ـ یادش برایم گرامی ـ كه به قول معروف قدما روی خوش به بچه نمی‌خواست نشان بدهد، به پسرش به فرزندش یعنی اخم‌ها در هم كشیده و از این قبیل و من مانده بودم چه كنم، پیش از شعر، من با موسیقی سرو كار پیدا كرده بودم، پیش استاد سلیمان روح افزا می‌رفتم و همچنین پسرش ساز می‌زدم، تار ... من نمی‌گذاشتم پدر بفهمد كه من با ساز سر و كار دارم، چون می‌دانستم تعصبش را. برادرش را وادار كرد كه تار را دور بیندازد و كار نكند و اینها، تار برادرش را كه عموی من باشد، من گرفتم و خلاصه اینها. »
بدین ترتیب كودكیِ وی با هنر شعر و موسیقی درهم آمیخت هرچند پدرش معتقد بود كه «صدای تار همان صدای شیطان است» و او را از نزدیك شدن به موسیقی باز می‌داشت، او در این‌باره می‌گوید : « [پدرم] گفت: باباجان این كار را دیگه نكن. گفتم چه كاری؟ گفت همونی كه گفتم. خوب البته فهمیدم چی می‌گه. بعد گفتم چرا آخه باباجان، مثلاً به چه دلیل؟ گفت كه دلیلش رو می‌خوای؟ گفتم: بله. گفت: این نكبت داره، صدای شیطان‎ِ ... و از این حرف هایی كه می شد نصیحت كرد ...

 

از استادانِ دوران كودكی مهدی اخوان ثالث در زمینه موسیقی، سلیمان روح افزا یكی از نوازندگان تار بود. در شعر و شاعری نیز این حركت در منزل مهیا گردید؛ پدرش از آنجاییكه به شعر علاقه داشت انگیزهء لازم را در مهدی بوجود آورد، و در این مسیر معلمش پرویز كاویان جهرمی نیز از او حمایت نمود. چیزی نگذشت سر از «انجمن ادبی خراسان» درآورد و با بزرگان شعر آن روزگار از نزدیك آشنا شد. از استادانی كه او در این انجمن با آنها آشنا شد استاد نصرت (منشی باشی) شاعر خراسانی بود كه اخوان ثالث درباره او چنین تعریف می كند: « در خراسان وقتی كه تازه به شاعری رو كرده بودم ( سال های 23- 24 ) به یك انجمن ادبی دعوت شدم كه استاد كهنسالی به نام نصرت منشی باشی در صدر آن بود. هر وقت شعر مرا می‌شنید می‌پرسید تخلصتان چیست؟ او واجب می‌دانست كه هر شاعری تخلصی داشته باشد و من نام دیگری نداشتم، سرانجام خودش نام امید را به عنوان تخلص بر من نهاد ... ».

 

مهدی اخوان ثالث در سرودن شعر به سبك كلاسیك در قصیده سرایی (به شیوه اساتید كهن خراسان و خاصه منوچهری) و غزلسرایی (ارغنون از جمله فعالیت‌های این دوره اوست) و نیز به سبك نو (به شیوه نیما ، مانند مجموعه زمستان) طبع آزمایی كرد.

 

اخوان در سال 1329 با ایران (خدیجه) اخوان ثالث، دختر عمویش ازدواج نمود. حاصل این ازدواج سه دختر به نام های لاله، لولی، تنسگل و سه پسر به نام های توس، زردشت و مزدك علی می‌باشد. از حوادث دلخراش دوره زندگی اخوان می‌توان مرگ دو فرزندش را نام برد. در سال 1342 تنسگل دختر سوم وی هنوز چهار روز از تولدش نگذشته بود که فوت كرد و در سال 1353 دختر اولش لاله در رودخانهء كرج غرق گردید، این دو واقعه ضربهء سختی بر او وارد كرد. از دیگر رویدادهای زندگی مهدی اخوان ثالث، حوادث پیش از انقلاب و قرارگرفتن وی در صفِ مخالفین رژیم بود. پس از كودتای 28 مرداد سال 32، ایران چهرهء دیگری به‌خود گرفت و نظام سیاسی-فرهنگی جامعهء آن‌زمان به‌كلی دگرگون شد. اخوان نیز مانند بسیاری از اهل قلم، دستگیر و روانهء زندان شد. او در این زمان از امضای تعهدنامه جهت آزادی از زندان امتناع كرد و ناگزیر چند ماه در زندان ماند؛ اخوان در شعر ِ «نادر یا اسكندر» لحظه‌ای تصور می‌كند كه مادرش به دیدار او می‌رود و از او می‌خواهد كه با امضای تعهدنامه از زندان آزاد شود اما اخوان نمی‌پذیرد :


«... باز می‌بینم كه پشت میله‌ها مادرم استاده با چشمان تر
ناله‌اش گم گشته در فریادها گویی از خود پرسد «آیا نیست كر؟»


آخر انگشتی كند چون خامه‌ای دست دیگر را بسان نامه‌ای گوید:


«بنویس و راحت شو ...»
به رمز «تو عجب دیوانه و خودكامه‌ای»
من سری بالا زنم چون ماكیان
از پس ِ نوشیدن هر جرعه آب
مادرم جنباند از افسوس سر
هرچه آن گوید این بیند جواب»

 

 

بیوگرافی و زندگینامه مهدی اخوان ثالث ( م - امید )

 


 

پس از آزاد شدن از زندان، اخوان ثالث تا آخر عمر دیگر هیچ‌گاه برای حزب و دسته‌ای خاص فعالیت نكرد و در واقع از كارهای روزمرهء سیاسی كناره‌گیری كرد و برای امرار معاش به روزنامهء «ایران ما» پیوست. اما طولی نكشید كه در سال 1344 برای دومین بار راهی زندان شد؛ اما این بار اتهام او سیاسی نبود، اگرچه اشعارش در این زمان حكایت از مردمی‌است كه زیر فشار قدرت حاكمه قرار داشتند و او راوی قصه‌های آنان بود، اما قصه‌ای به نام «قصهء قصاب كش» یا «قصاب جماعت حاكم و م. امید جماعت محكوم» باعث شد مردی از او شكایت نماید؛ ابراهیم گلستان از دوستان مهدی اخوان چنین تعریف می‌كند :


« ... مردی به دادگستری از دست او شكایت برد ـ دست؟ ـ و چرخ دادگستری آهسته به راه افتاد تا اینكه با تمامی كوشش‌ها كه این شكایت را بمالانند كار ِ محاكمه آخر شروع شد. در دادگاه شاعر به جای یك اِنكار - كاری كه آسان میسر بود چون ابراز جرم در این جور موردها كمتر در دادگاه‌ها نشان‌دادنی هستند - بعد از صرف مقدماتِ مبسوطی، اهورایش بیامرزاد و زردشتش ببخشاید، برخاست حمله برد بر محدویت‌های ضد نفس و آزادی، و همچنین بر انواع مالكیت‌ها - چیزهایی كه حرفه و درآمد قاضی ها، موجودیت قضاوت و قانون و دادگاه یكسر، مطلقا به آنها بستگی دارد، قاضی اول كوشیده بود كه جدی نگیرد و از خر ِ شیطان او را بیاورد پایین، اما همان مقدمات صبحگاهی مبسوط كار خود را كرد، شاعر را وادار كرد، دور بردارد، و دور هم برداشت تا حدی كه قاضی عاجز شد. او را محكوم كرد به زندان به‌حداقل ِ ممكن زندان. هرچند مفهوم زندان حداقل برنمی دارد، قاضی در دست قانون بود.»


از آنجایی كه دوست نداشت تا برای هیچ و پوچ زندگی خود را در پشت میله‌ها سپری نماید، خود را از نظرها پنهان كرد. با این اتفاق ماندنِ او در رادیو نیز میسر نبود، زیرا از نظر قانونی این امر با كار دولتی مغایرت داشت، از این رو تا مدت‌ها با نام همسرش برای رادیو نویسندگی می‌كرد. اما در تابستان 1344 تحملش تمام شد و خود را به زندان قصر معرفی كرد. زندانی شدن اخوان دردسرهای زیادی برای او ایجاد نمود و خانواده‌اش را در تنگنای مادی قرار داد.

 

مهدی اخوان ثالث در روز یكشنبه 4 شهریور 1369 در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیكرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاك سپردند.

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


مشاغل و سمتهای اداری

 


اخوان ثالث در سال 1327 ساكن تهران شد و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به دبیری پرداخت و پس از چندی به سمت مامور در وزارت اطلاعات مشغول همكاری شد و وظیفه‌اش نظارت بر برنامه‌های ادبی بود. وی همچنین به كار صدا برگردانی (دوبله) فیلم‌های مستند در استودیو «گلستان» نیز پرداخت. بنا به قول گلستان در مدت سه - چهار سال روی صداگذاری نزدیك به سیصد فیلم مستند نظارت كرد. به جز آن هم به متن ترجمه‌ها و روانی گفتارها رسیدگی می‌كرد، هم بر نوار اصلی و برگردان به نسخه‌های فیلم. پس از آنكه كارگاه فیلم گلستان تعطیل شد، ایرج گرگین رییس برنامهء دوم رادیو از اخوان دعوت كرد تا مسئوولیت مستقیم برنامه‌های ادبی را برعهده گیرد. با توجه به آنكه تجربهء لازم را برای این‌كار نداشت، اما با موفقیت برنامه‌ها را اداره كرد. او می‌گوید:«من آن وقت هفته‌ای چهار برنامه داشتم، یك برنامهء ادبی داشتم، یك برنامهء كتاب داشتم، در میزگردهایی هم كه راجع به این جور مسایل بود شركت می‌كردم.»


در سال 1348 از اخوان برای كار تلویزیون آبادان دعوت به عمل آمد. او تا سال 1353 برای تلویزیون آبادان برنامه‌سازی نمود، اما حادثهء مرگ دخترش لاله، او را مجبور كرد به تهران بازگردد و از همكاری با تلویزیون آبادان صرفنظر نماید. تا قبل از انقلاب، اخوان ثالث كمابیش با برنامه‌های ادبی در تلویزیون ظاهر می‌شد، پس از پیروزی انقلاب برای مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانكلین سابق) مشغول به كار شد، اما پس از مدتی استعفا داد و خانه‌نشین شد.

 

 

فعالیتهای آموزشی


مهدی اخوان ثالث پس از آنكه به تهران آمد به اتفاق احمد خویی و اكبر آذری با سفارش مدیر روزنامهء «زندگی»، در اداره فرهنگ روستایی برای آموزگاری استخدام شد. اداره نیز هر سه نفر آنها را برای تدریس به ورامین فرستاد. تدریس در مدرسهء روستایی كریم آباد بهنام سوخته ورامین اولین گام برای ورود به حرفهء معلمی بود. انتخاب شغل معلمی در آن سالیان با روحیهء اخوان سازگار بود. یكی دو سال بعد، او را به مدرسهء كشاورز منتقل كردند و او در آنجا علاوه بر آنكه معلم ادبیات بود، فقه و آهنگری را نیز به بچه‌ها یاد می‌داد. اخوان بعد‌ها به دلایلی از كار تدریس در آموزش و پرورش كناره‌گیری كرد. او خود علت این امر را برخی تمردها یا رفتن، نرفتن‌ها بیان می‌كند. ادامهء فعالیت آموزشی مهدی اخوان ثالث درسال 1356 می‌باشد. او با دعوت دانشگاه، شعر سامانیان و مشرطیت به بعد را تدریس می‌كرد و در اواخر عمر نیز در دانشگاههای تهران، تربیت معلم و شهید بهشتی به این كار مشغول بود.

 

 

سایر فعالیتها و برنامه‌های روزمره


اخوان ثالث تا سال 1323 می‌كوشد خود را از جمیع جهات فرهنگی، ادبی، اجتماعی و سیاسی كامل كند. زندگی او در دورهء دوم بیشتر بر مبنای تفكر سیاسی و اجتماعی می‌گذرد، اگرچه در این دوره نیز شعر می‌سراید و می‌كوشد شعرهایی ماندگار بیافریند اما او كه هنوز جوانی پرشور است، جذب جنبش‌های سیاسی می‌شود تا بدین طریق حقانیت و عدالت را در جهان یا حداقل ایران برقرار كند. به هر حال از لحاظ فكری اخوان از بدو ورود به تهران تا سال 1323 دورهء پرتلاطمی را می‌گذراند. او با بسیاری از مسایل فكری و جنبش‌های سیاسی از طریق كتاب‌ها و روزنامه‌ها آشنا می‌شود، در واقع ذهنیت اخوان در آن‌سال‌ها با خواندن كتاب‌ها پرورش می‌یابد. خودش در ضمن خاطراتش می‌گفت، هرماه كه حقوقش را می‌گرفت از ورامین به تهران می‌آمد و چند كتاب می‌خرید. كتاب‌هایی با گرایش چپ، كتاب‌های كسروی. اخوان در مدت فعالیت آموزشی در آموزش و پرورش در مجلهء این اداره همكاری داشته‌است. مجله‌ای كه به اعتراف خودش در مدت 17-18 سال آموزگاری، دبیری و مدیر مدرسه بودن خوشایند نبود چون اغلب چیزها‌یی كه در این مجله به‌چاپ می‌رسید، بخشنامه‌های اداری بود و یا خبرهای تغییر فلان وزیر. او بعد از سال 1330 علاوه بر تدریس در وزارت آموزش و پرورش با مطبوعات تهران همكاری تنگاتنگی داشت، بسیاری از نوشته‌ها و شعرهای او در روزنامه‌ها و مجلاتِ‌ماهانهء آن روز وجود دارد. در واقع نوشتن در مطبوعات یگانه راه امرار معاش او بود. نوشته‌های اخوان كه برای گذراندن زندگی با اسم مستعار چاپ می‌شد، غیر از نوشته‌هایی بود كه در واقع كار دل او بود. در سال 1330 اخوان سرپرستی صفحهء ادبی روزنامه جوانان دمكرات را به عهده گرفت و از این طریق با تك‌تكِ شاعران جوان آن‌روز آشنا شد، شاعرانی چون سیاوش كسرایی، سایه، احمد شاملو، محمد عاصمی و نصرت رحمانی و ... او تا قبل از ازدواج با دوست صمیمی‌اش رضا مرزبان چه‌در ورامین و چه‌در تهران در یك‌خانه زندگی می‌كرد. از آنجا كه اخوان سری پرشور برای مسایل سیاسی و از جمله حزب دموكرات چپ‌گرای توده داشته پس از كودتای 1332 مانند بسیاری از اهل قلم دستگیر و روانهء زندان شد. پس از آزاد شدن از زندان، اخوان تا آخر عمر دیگر هیچ‌گاه برای حزب و دستهء خاصی فعالیت نكرد و در واقع از كارهای روزمره سیاسی كناره گیری كرد و برای امرار معاش به روزنامه ایران ما پیوست. مدیر روزنامه ایران‌ما عامل اصلی آزادی اخوان از زندان بود از این رو اخوان در كنار او كوشید تا دیگر با دست از پا خطا نكند و فقط به غنای بینش ادبی و فرهنگی خود بیفزاید! در این سالها سرپرستی چند صفحهء هنر و ادبیات روزنامه ایران‌ما به عهدهء او و دوست جوانش حسین رازی بود. بعدها اخوان به اتفاق همین دوستش نخستین جنگ هنر و ادب امروز را منتشر كرد. پس از شمارهء دوم جنگ هنر و ادب مجموعهء شعر زمستان را در سال 1335 چاپ و منتشر كرد، چاپ این مجموعه خود آغاز حركت جدیدی در عرصه فرهنگ و هنر آن روزگار بود. زندگی اخوان در سال‌های پس از انقلاب بیشتر در خلوت و انزوا گذشت. نه حادثهء مهمی در زندگی او اتفاق افتاد نه شعر خارق‌العاده ای سروده شد. بلكه مهمترین رویداد فرهنگی، سفر او به خارج از ایران بود. اخوان كه در تمام طول زندگیش حتی برای یك‌بار نیز به خارج سفر نكرده بود، در سال پایانی عمر خود از طرف خانه فرهنگ معاصر آلمان دعوت شد. در این سفر وی به فرانسه، انگلیس، آلمان، دانمارك، سوئد و نروژ رفت. شعر خواند و از سوی فرهنگ دوستان ایرانی مورد استقبال قرار گرفت. سفر اخوان در سال 1369 به اروپا زمینه را برای تجدید دیدار با دوستان قدیمی فراهم كرد، در این دیدار، ابراهیم گلستان، رضا مرزبان، اسماعیل خویی و چند تن دیگر از دوستان صمیمی دوران جوانی‌اش را دیده و مدتی را با آنها سپری نمود.


منبع : irnon