وُسع ما به سفر پراگ نمی رسد آقای دوایی!


من قبلا هم به دوستان جوانم گفته ام که سال هاست گفتگو نمی کنم. اصلا شما در کل مطبوعات سینمایی ایران بگردید، اگر گفتگویی با من پیدا شد، خبرم کنید.

سالنامه شرق - احمد طالبی نژاد:

- هالو؟

سلام آقای دوایی! احمد طالبی نژاد هستم از تهران.

- به... سلام آقای طالبی نژاد. چه عجب یاد ما کردید؟

ما همیشه به یاد شما هستیم قربان. شما پیش کسوت و مرشد ما بوده اید و هستید.

- خواهش دارم. من مخلص شما و همه دوستان منتقد و نویسنده هستم.

و به این ترتیب، مکالمه من با پرویز دوایی به قصد آماده کردن وی برای تن دادن به گفتگو با روزنامه «شرق» آغاز شد. از حال و احوال و یادی از دوستان مشترک رسیدیم به پیشنهاد من برای مصاحبه.

- من قبلا هم به دوستان جوانم گفته ام که سال هاست گفتگو نمی کنم. اصلا شما در کل مطبوعات سینمایی ایران بگردید، اگر گفتگویی با من پیدا شد، خبرم کنید. سالی یک بهاریه برای مجله فیلم می نویسم و دیگر هیچ. در این گوشه دنج دنیا نشسته ام و سرم به کار خودم مشغول است. مخصوصا این اواخر که حال خوشی هم ندارم.

وُسع ما به سفر پراگ نمی رسد آقای دوایی!

من هم می خواهم درباره همین چیزها حرف بزنیم. اینکه چه می کنید. چه می خوانید؟ و ...

- راستش را بخواهی، تقریبا هیچ کاری که مربوط به سینما باشد نمی کنم. پیری از راه رسیده. تو خودت هم که خیلی جوان نیستی و می دانی که آدم در این سن و سال کم حوصله می شود.

ولی ما همیشه عشق به سینما و نفس کشیدن در این فضا را از شما یاد گرفته ایم.

می خواستم از او بپرسم، این همه سال دوری از وطن و دوستان قدیم که متاسفانه یکی یکی هم از دست می روند، او را به صرافت بازگشت به ایران نینداخته؟ ولی فکر کردم این چه پرسشی است؟ از قدیم گفته اند، «کجا خوش است، آنجا که دل خوش است. لابد دوایی در پراگ با آن زیبایی های مسحور کننده اش که بنده فقط وصفش را شنیده و عکسش را دیده ام، خوش است؛ ولی ذهنم وسوسه می کند که بپرسم:

آیا تصمیمی مبنی بر بازگشت یا بازدید از وطن ندارید؟

- ببین طالبی نژاد عزیز، من برای فرار از همین پرسش هاست که گفتگو نمی کنم. روزی روزگاری بود و ماها هم عاشق سینما بودیم و دل و دماغی هم داشتیم. حاصل تجربه های عاشقانه من و ما با سینما و وطن هم شده است مجموعه مقالات و خاطرات و چند کتاب که درآورده ام و آن روز و روزگار هم گذشت و ما هم پا به پای روزگار پیر شدیم و رفت پی کارش.

دو سال پیش جلد دوم کتاب خاطرات ایوب شهبازی با نام «حکایت مردان خاکستری سینما» که روایتی عامیانه از تاریخ سینما به ویژه سالن های سینما در ایران است درآمد که هر دو – دوایی و من – بر آن مقدمه نوشته ایم؛ و یک آن شرمنده شدم چرا یک جلد از کتاب خاطراتم (از شما چه پنهان) را برایش نفرستاده ام. هر چند روایت من از سینما، با روایت های عاشقانه استاد، تومنی هفت صنار تفاوت دارد.


ولی شما که ماشاءالله از ما جوان ترید.

- نه دیگر، نوبت شماهاست. باور کن اغراق نمی کنم. من وقتی مجله فیلم به دستم می رسد، اول دنبال اسم شماها می گردم. تو، هوشنگ گلمکانی، ایرج کریمی و دیگران.

وُسع ما به سفر پراگ نمی رسد آقای دوایی!

ایرج که رفت و ما هم در نوبتیم. دور، دور جوان هاست. ما هم اینجا دل مان خوش است که شماره نوروزی مجله فیلم منتشر شود و بهاریه شما را بخوانیم.


آن اوایل او تنها بهاریه نویس مجله فیلم بود و البته خود مجله هم تنها نشریه سینمایی. حالا و در این سال های اخیر، همه بهاریه می نویسند؛ اما تنها یکی هست که بهاریه هایش همسنگ و گاه فراتر از دوایی است؛ کیومرث پوراحمد، که گاه تلخ ترین و بهترین بهاریه ها را می نویسد. اما نگاه همه به نوشته هایی دوایی است. هر چند او در این باره تواضع به خرج می دهد. باور کن اغراق نمی کنم. الان منتقدان خوبی داریم. زمان ما چند نفری بیشتر نبودند.

ولی آن سال ها سینما جایگاه بهتری در اذهان عمومی هم نسلان شما و ما داشت و دارد.

و این مکالمه دوستانه که بیشترش به احوالپرسی و تعارف گذشت تا یک گفتگوی سینمایی برای چاپ، همین طور ادامه پیدا کرد. درباره نقش منتقدان در توسعه فرهنگ سینما در آن سال ها و شکوه و جلال سالن های سینما و دوایی گفت این روزها حال خوشی ندارد. «عیال»ش بیمار است و او تیمارداری می کند و کمتر به کار دیگری می رسد. بیش از 40 سال است که از موطن خود دور افتاده و خودخواسته غربت نشینی را برگزیده اما همچنان دل در گرو سینمای ایران هم دارد. برخی دوستان همکار یا سینماگر که در این سال ها در پراگ به دیدارش رفته اند، از روحیه مقاوم و عشق پایدارش به سینما گفته اند و اینکه تحولات سینمای ایران را هم در حد مقدور دنبال می کند.

راستی چرا سری به این طرف ها نمی زنی؟ خیلی ها آمده اند.

راستش وُسع ما به سفر پراگ نمی رسد آقای دوایی.

- خب مگر نمی شود از طریق جشنواره کارلو ویواری بیایی این طرف ها.

می شود ولی... بگذریم. به هر حال یادتان باشد که هنوز هم نام شما بر تارک ادبیات سینمایی ما می درخشد. حتی خاطرات شما هم می تواند بخشی از تاریخ شفاهی سینمای ایران را بهتر بگویم سینما در ایران باشد. هر جا هستید پایدار باشید. حالا اجازه می دهید گزارش کوتاهی از این گفتگوی دوستانه را بنویسم؟

- (خنده) ممنونم و تشکر می کنم که به یاد من هستید. سلام من را به دوستان برسان.


ویدیو مرتبط :
‫انگشتر بُزرگ آقای شهرزاد با این رقم نجومی و میلیونی به فروش می رسد‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

به تهران سفر کن، آقای اوباما



پیشنهاد روزنامه اسرائیلی هاآرتص

به تهران سفر کن، آقای اوباما

باراک اوباما اسرائیل را به زیر اتوبوس هل داده است اما نه آن اتوبوسی که منظور میت رامنی است،اوباما در برابر اتوبوسی ایستاده است که راننده اش در برابر حقیقت نابیناست و اسرائیل را به سوی جنگ هدایت می کند و خطر رو به افزایش برخورد با همه همسایگان و انزوای بین المللی.

 

اخبار,اخبار جدید,اخبار جالب

 

دیپلماسی ایرانی : سخت است باور کنیم که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی انتظار داشت که لفاظی هایش بتواند بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل را برای لغو سفرش به تهران برای شرکت در کنفرانس سران جنبش عدم تعهد متقاعد کند. می توانیم فرض کنیم نتانیاهو انتظار این را نداشت که ممنوعیت ها و محدودیت ها بتواند برنامه هسته ای ایران را متوقف کند. با این همه وی استدلال می کند که حتی افزایش تحریم های اقتصادی هم تاثیری بر نظام ایران نداشته است.

اصلی ترین دستاورد بی بی از به راه انداختن جنگ رسانه ای علیه جمهوری اسلامی این است که مجادله بر سر برنامه هسته ای ایران را به یک اختلاف مذهبی حل نشدنی تبدیل کرده است.دولتمردان ایرانی چگونه می توانند وجود سلاح های استراتژیک در زرادخانه های هند، پاکستان، کره شمالی و علاوه بر انها اسرائیل را برای مردم خود توضیح دهند؟ دولت ایران چگونه سالها کمبود در فروشگاه ها و افزایش قیمت بنزین را توجیه خواهد کرد؟ از نظر ایرانی ها موافقت با باز کردن درهای تاسیسات هسته ای نطنز به روی بازرسان آژانس ( با در نظر اینکه درهای مرکز تحقیقات هسته ای دیمونا اسرائیل  بسته است) به منزله تحقیرعزت مسلمان به دست یهودیان است.

مسئله حیتیتی باید حیثیتی حل شود. کلید این مشکل در دستان باراک اوباما، رئیس جمهور امریکا است. روابط پرتنش امریکا و ایران در آستانه انتخابات 2012 امریکا تا حد زیادی به شکاف عمیق میان امریکا و چین کمونیست شباهت دارد. دیدار 40 سال قبل شگفت انگیز ریچارد نیکسون با مائو زدونگ در سال انتخابات تاریخ را تغییر داد.

نیکسون در گفتگو با دستیاران خود قبل از سفر تاریخی به چین گفت: هیچ کس در دنیا نمی داند چه فاصله عظیمی بین فلسفه و منافع ما و فلسفه و منافع آنها وجود دارد. اما هیچ کس در این دنیا نیز بهتر از من نمی داند دیدن ملت بزرگی که چنین تفاوت های عظیمی دارند چقدر ضروری است. چین ،جایی است که امروز  برای موفقیت به آن وابسته هستیم.میت رامنی، نامزد فعلی جمهوری خواهان اعتقادی به گفتگو با دشمن ندارد.

رامنی روز پیجشنبه در سخنرانی خود در تامپای فلوریدا با لحن طعنه امیزی گفت که اوباما در اولین مصاحبه تلویزیونی اش بعد از تحلیف پیشنهاد مذاکره با ایران را داده است: ما هنوز در حال حرف زدن هستیم و سانتریفیوژهای ایران در حال چرخیدن. اوباما متحدان ما مانند اسرائیل را به زیر اتوبوس هل داده است.در واقع اوباما اسرائیل را به زیر اتوبوس هل داده است اما نه آن اتوبوسی که منظور رامنی است: اوباما در برابر اتوبوسی ایستاده است که راننده اش در برابر حقیقت نابیناست و اسرائیل را به سوی جنگ هدایت می کند و خطر رو به افزایش برخورد با همه همسایگان و انزوای بین المللی.

اوباما مدتها قبل نبرد برای طرفداران نتانیاهو در جمعیت یهودیان امریکا و در میان راست های مسیحی را واگذار کرده است. اگر موضوع ایران برای انتخابات ریاست جمهوری امریکا حیاتی است پس اوباما باید بارش را ببندد. به جای اینکه ایرانیان را به زانو دربیاورد، وی می تواند به آنها راهی به سمت بازیابی احترامشان پیشنهاد دهد. اوباما با پرواز کردن به سوی تهران برای آغاز مذاکره به منظور پایان دادن به مسابقه تسلیحات هسته ای چه چیزی را از دست می دهد؟

یک پیشنهاد برای سخنرانی آشتی اوباما در تهران: " هیچ کشوری نباید انتخاب کند که کدام کشور تسلیحات هسته ای را نگه دارد و این دلیلی است که من به شدت به تعهد امریکا برای پیگیری جهانی که در آن هیچ کشوری سلاح هسته ای ندارد تاکید می کنم. و همه ملل از جمله ایران باید حق دستیابی به انرژی هسته ای اگر با مسئولیت هایشان تحت پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای مطابق باشد را داشته باشند. این تعهد در بطن این پبمان است و باید توسط همه کسانی که به آن پایبند هستند حفظ شود و من امیدوارم که همه کشورهای منطقه بتوانند در این هدف مشارکت کنند." (از سخنرانی سای 2009 اوباما در قاهره)

نکته نهفته در این پیشنهاد این است که به هر حال نیکسون بعد از آن سفر تاریخی اش به چین ، دوباره به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد./دیپلماسی ایرانی