نگاهی به فعالیت های سیاسی «مارلون براندو»


مارلون براندو در نمایش صداقتش تقریبا کودکانه عمل می کند. او گریزان تا سر حد انزجار از این واقعیت است که صداقت ارزش چندانی برای یک سیاستمدار ندارد.

روزنامه سینما - دیوید تامسون: در سال های افول مارلون براندو در دهه 60 دست اندرکاران پروژه های سینمایی بارها به این باور رسیدند که به خاطر جنبش های اجتماعی متعددی که براندو خودش را وقف آنها می کند، نمی توانند تمام و کمال از توانایی های او استفاده کنند. به همان ترتیب، زمانی که بیشتر وقت براندو صرف فعالیت در آن جنبش ها می شود، هم قربانیان و هم رسانه های بدگُمان، انگ یک ستاره هالیوودی ثروتمند و خودخواه را بر او می زنند که دارد روح آشفته اش را با «مشارکت» در این جنبش ها آرام می کند.

با وجود این، بسیاری از آن جنبش ها باید بر خود بالیده باشند که سخنگویی چون مارلون براندو داشته اند؛ هنرپیشه ای بسیار مشهور و مردی که معمولا به خاطر صداقتش تحسین می شود و می تواند توجهات را به سمت خود جلب کند تا از منافع آن بهره برداری شود.

نگاهی به فعالیت های سیاسی مارلون براندو

براندو در عوض، خودش را در استفاده ای «تبلیغاتی» می بیند؛ از عمده دلایلی که باعث نفرت عمیقش از بازیگری هم بوده. پس باری دیگر و این بار در مقام یک فعال اجتماعی، در موقعیتی مضحک و متناقض گرفتار می شود: ملزومات شرکت در جامعه و مناسبت های اجتماعی از یک سو و تمایل درونی فزاینده اش به تنهایی و انزوا از سویی دیگر؛ تمایلی که لازمه اش، دوری از انظار و زندگی در مکانی دور افتاده – به زعم خودش در بهشتی خلوت – است.

مارلون براندو قربانی احساسات خودش است. او که هیچ وقت بینش عمیق و تحلیلی یا اشتیاق و آمادگی ذاتی را برای رسیدن به اعتدالی که به عنوان استعداد برای سیاستمداران به شمار می رود، نداشته است، به راحتی نسبت به سیاه بختی واکنش نشان می دهد و اگر ببیند مسبب آن گرایشی مزمن و آزار دهنده بوده، از کوره در می رود. شخصی با سرشت او باید راه را گم کرده باشد، مخصوصا که در آن سال ها، سیاست در آمریکا به شدت تحت تاثیر اجرا، بازیگری و به راه انداختن «نمایش» است؛ و همین که مارلون براندو یک شهروند واقعی، بخواهد از شخصیت مشهورش فاصله بگیرد و به عنوان نماینده افراد رنج کشیده و قربانی شده صحبت کند، با صفی طولانی از نقش آفرینان سیاسی روبرو می شود که تحت تاثیر چیزهایی هستند که از نگاه او به غایت شیادانه است.

لغزش دائمی سیاستمداران از واقعیت به تخیل و بالعکس چیزی نیست که با تلقی او از سیاست همخوانی داشته باشد. یک «رائلد ریگان» در نگاه براندو هنرپیشه ای است میان مایه و سیاستمداری که به خودش زحمت دل سوزاندن نمی دهد؛ اما ریگان درست همان حرکت جادویی را می کند که مایه عذاب براندوست: او می تواند از یک نور ساختگی خارج و وارد نور ساختگی دیگری شود و به نظر می رسد این توانایی را دارد که هر دوی آنها را نور آفتاب بخواند.

نگاهی به فعالیت های سیاسی مارلون براندو

در مقایسه، براندو در نمایش صداقتش تقریبا کودکانه عمل می کند. او گریزان تا سر حد انزجار از این واقعیت است که صداقت ارزش چندانی برای یک سیاستمدار ندارد.

او هرگز یک سیاستمدار نخواهد شد. او این موهبت را ندارد که کنایه و دوگانه گویی در فن بیان (1) را که با نوعی بصیرت و بیتش درونی همراه باشد. یک جا در خود داشته باشد اما به احتمال فراوان بزرگترین پیام سیاسی او برای آمریکا در ویتو کورلئونه است؛ مردی که همراه با پسرش مایکل در آخرین دهه های قرن بیستم به عنوان الگوی ضروری سیاست که برآمده از بی رحمی سیاسی ماکیاولیستی (مکتبی بر پایه منفعت گرایی) و پراگماتیسم (مصلحت گرایی) است، پذیرفته می شود؛ [الگویی] ناخوشایند، زشت و منزجر کننده.

او تلاش خود را کرده است. در اواخر دهه 60 با دوربین 16 میلیمتری اش، در هندوستان، صحنه هایی را از فلاکت مطلق فیلمبرداری کرده. «در آخرین روز فیلمبرداری ام، بعد از گرفتن فیلم از کودکی که درست جلوی چشمانم جان داده بود، دوربین را زمین گذاشتم و گریستم. دیگر نمی توانستم ادامه دهم.»

او قسمت های فیلمبرداری شده را در هالیوود نمایش می دهد و بینندگان واکنش نشان می دهند. همسر یکی از تهیه کننده ها می گوید: «باید مراقب خودمان باشیم»؛ اما جک والنشی، رییس انجمن فیلم آمریکا می گوید این فیلم را به لیندون جانسون (رییس جمهور وقت) نشان خواهم داد. شاید هم این کار را می کند اما پاسخی دریافت نمی شود. براندو آن را به شبکه های تلویزیونی نشان می دهد و آنها می گویند دست شما درد نکند اما خودمان هم از این فیلم ها داریم.

مارلون براندو همدردی زیادی نسبت به حزب تازه تاسیس «پلنگ سیاه» (2) در خود احساس می کند. در 1968 به بهانه تحقیق درباره فیلم «بسوزان!» (3) به اوکلند می رود تا با دو عضو کلیدی حزب – بابی سیل و الدریچ کلیور – ملاقات کند. آنها تمام طول شب صحبت می کنند و براندو از کلیور می خواهد فیلمنامه «بسوزان!» را بخواند و نقطه نظراتش را بگوید اما کلیور تسلیم این چاپلوسی نمی شود. او سرسخت تر و خونسردتر از آن است که بنشیند و فیلمنامه بخواند!

نگاهی به فعالیت های سیاسی مارلون براندو

براندو تماس خود را با آنها حفظ می کند. در دادگاه حضور به هم می رساند. به حزب کمک مالی فراوانی می کند. در مراسم ختم بابی هاتن (4) شرکت می کند و می گوید هاتن می توانسته پسر خود او باشد. به تلویزیون می رود و می گوید پلیس اوکلند، هاتن را به قتل رسانده.

به نظر می رسد دیدگاه براندو درباره طرد سیاه پوستان از جامعه آمریکا درهماهنگی عجیبی با این دیدگاه جانی، شخصیتش در فیلم «وحشی» باشد که وقتی از او سوال شد: «علیه چی شورش می کنی؟» با گویش خاص خود در جواب گفت: «علیه هر چی که فکرش رو بکنی.» (5)

اما دلایل محکم تر و منطقی تری برای حمایت او از جنبش های بومی آمریکایی وجود دارد. او در این مورد تعحقیقات و مطالعات فراوانی کرده. برای ادعایش پشتوانه آکادمیک دارد. می داند که در قرن 19 و برای توجیه سیاست های امپریالیستی ایالات متحده مبنی بر توسعه این کشور تا سواحل اقیانوس آرام، بین 7 تا 18 میلیون سرخ پوست از روی کره زمین محو شدند.

او زمان زیادی را با قبایل مختلف سرخ پوست می گذراند و اذعان می کند که چقدر سادگی، همزیستی، بی ریایی، شوخ طبعی، انعطاف پذیری و داستانگویی شان را دوست دارد . با رهبران جنبش های مدافع حقوق سرخپوستان طرح دوستی می ریزد. برای احیای حقوق ماهیگیری شان فعالیت می کند (6). در راهپیمایی ها و تظاهرات شان شرکت می کند. به آنها کمک مالی می کند. با سیاستمداران صحبت می کند. هر آنچه به فکرش می رسد انجام می دهد.

هیچ چیز بهتر از وقایع شامگاه 27 مارس 1973 در خاطره ها نمی ماند. شب اسکار است و براندو برای «پدرخوانده» نامزد دریافت جایزه خودش حضور ندارد و مراسم را از تلویزیون خانه اش در مالهالند درایو تماشا می کند. به فاصله کوتاهی پیش از اعلام جایزه بهترین بازیگر، آلیس مارچاک، منشی براندو با بلیت های براندو و همراه با یک مهمان، ساشین لیتل فدر، بانویی 26 ساله با لباسی از پوست آهو از راه می رسد.

ساشین، متن خطابه ای طولانی را همراه خود آورده که براندو نوشته است. به مسئولین برگزاری مراسم می گوید که اگر براندو برنده شود آن را خواهد خواند. آنها در جواب می گویند وقت کافی برای خواندن آن خطابه طولانی نیست اما ممانعتی هم از حضور او به عمل نمی آورند.

نگاهی به فعالیت های سیاسی مارلون براندو

لیو اولمن و راجر مور اعلام می کنند که برانده براندوست و روی سن می رود. او می گوید براندو «با تاسف فراوان نمی تواند این جایزه ارزشمند را قبول کند و دلیل آن رفتاری است که امروزه از سوی صنعت فیلمسازی و در پخش های مجدد تلویزیونی با سرخپوستان می شود.» می گوید متن کامل سخنرانی را بعد از مراسم در اختیار رسانه ها قرار خواهد داد.

این حرکت براندو مخالفان خود را دارد. یک برداشت این است که ساشین، «جعلی» و رویداد اسکار یک «جلب توجه» بوده است. شاید هم این صحنه ای که خلق شده توسط کارگردانی نسبتا بی تجربه باشد. شاید حضور شخص براندو در مراسم و دلایل مستدل او برای قبول نکردن جایزه با ارجاعی ساده به بدرفتاری هالیوود با سرخپوست ها و نارضایتی اش از شرایط فعلی، بازخورد بهتری به همراه داشت.

ساشین لیتل فدر قدری مشکوک به نظر می رسد اما تمام تحقیقات به عمل آمده حاکی از داستان آشنای زندگی سرخپوستی است که مشکلات فراوانی برای تطبیق خودش با جامعه آمریکایی داشته. جنبش سرخپوسان آمریکایی با این رویداد احیا می شود. با گذشت این همه سال هنوز هم واقعه اسکار 1973 در خاطر جهانیان باقی مانده است. این لحظه ای است که مارلون براندو از روابط عمومی خود به نحوی کاملا موثر استفاده کرد.

با این همه شاید جذاب ترین جنبش های اجتماعی، کم شناخته شده ترین آنها باشد: جنبش تاهیتی. زمان فیلمبرداری «شورش در کشتی بونتی» بود که براندو برای نخستین بار با آرامش دلپذیر زندگی اهالی تاهیتی و زنانی مثل تاریتا آشنا شد. در همان دورن، یک روز تا نوک قله کوهی بالا رفت و جزیره «تتی آروآ» را در دوردست دید. شیفته اش شد و از یک ماهیگیر خواست تا او را به آنجا ببرد. در واقع، «تتی آروآ» مجموعه ای از چند جزیره کوچک بود؛ تپه ای مرجانی با ده ها جزیره که بزرگترین شان دارای یک مُرداب زیبا بود.

نگاهی به فعالیت های سیاسی مارلون براندو

مالک آن، «مادام دوران» بود؛ زنی سالخورده و نابینا که در سال های 67-1966 طی دو قرارداد، مجمع الجزایر را به قیمت 270 هزار دلار به براندو فروخت. مقاومتی محلی پیرامون این قرارداد وجود داشت. ژاک – دنیس دروله در جلسه مجمع ارضی تاهیتی بحث کرد که این جزایر در واقع متعلق به خانواده سلطنتی هستند اما کریستین مارکان، دوست نزدیک براندو از نفوذش روی دولت فرانسه استفاده کرد (7) تا این معامله وجهه قانونی پیدا کند.

مارلون براندو بیشتر اوقات به جزیره اش می رود. یک بار شش ماه تمام آنجا می ماند و در آینده خواهد گفت که شادترین و مفرح ترین لحظات زندگی اش در آنجا گذشته است، بدون آن که کار چندانی انجام داده باشد. آن احساس رضایت از رخوت در گذران زمان، در طبیعت تاهیتی است که برآورده می شود. متوجه شده که چگونه ضربان قلبش با اقامت هر چه بیشتر در آنجا فروکش می کند.

او چه کار می کند؟ کتاب می خواند، سیستم رادیویی شخصی به راه می اندازد، می خورد و از بودن در کنار همسرش تاریتا لذت می برد؛ همسری که به خاطر شوهرش حاضر است دیگر در فیلمی بازی نکند تا مواظب بچه هایشان باشد. براندو، مگس ها را می پراند. با مشاهده سفیدک و نشانه های پوسیدگی در گیاهان، آه می کشد. حتی بهشت هم محدودیت های خودش را دارد و کرتز هم دیوانگی های خودش را. (8)

با گذشت سال ها، او برنامه گسترده تری در سر داشته است. توسعه، طرح های آبی، توریسم. چیزهایی بنا کرده که خودش آنها را هتل، باند فرودگاه و خانه های کوچک برای اسکان اعضای خانواده و دوستان می خواند؛ اما آن نقشه ها با شکست مواجه شده اند. قسمتی به این خاطر که هر زمان او از جزیره می رود، آنها رو به زوال می روند؛ برای این که آب و هوای جزیره ها – گرما، رطوبت و باد – مستعد تخریب تاسیسات هستند؛ و شاید هم برای این که او توانایی کافی در برخورد با ناملایمات و قدرت تصمیم گیری در حل مسائل را ندارد.

نگاهی به فعالیت های سیاسی مارلون براندو

شاید بهشت، رؤیایی کودکانه باشد؛ جایی که همه چیزش خوشایند، نورانی و آرامش بخش طراحی شده. مارلون براندو آسوده در خواب، خفته تا زمانی که اضطراب واقعی ناگهان از راه برسد و گریبان قبیله اش را بگیرد.

از زندگی نامه مارلون براندو؛ نوشته دیوید تامسون

پی نوشت ها:

1- واژه irony معانی گسترده ای دارد و در سیاست بیشتر به کنایه، وارونه گویی و استفاده سنجیده از کلماتی که معانی دو پهلویی را در ذهن شنونده تداعی کنند، دلالت می کند.

2- حزب چپ گرایی که برای دفاع از حقوق سیاهان مبارزه می کرد. این حزب در 1966 در شهر اوکلند تاسیس شد و تا 1982 فعال بود.

3- نام دیگر «کیمادا!»، فیلمی ساخته جیلو پونته کورو و با بازی براندو و با محوریت استثمار و انقلاب در قرن نوزدهم.

4- اولین فردی که به حزب «پلنگ سیاه» پیوست و در 6 آوریل 1968، دو روز بعد از ترور مارتین لوترکینگ، در جریان درگیری با پلیس اوکلند کشته شد، هنگام مرگ 18 سال داشت.

5- جانی، جوان یاغی فیلم «وحشی»، در یکی از معروف ترین دیالوگ های تاریخ سینما، سوال را با سوال جواب می دهد و در جواب «علیه چی شورش می کنی؟» می گوید: «Whaddaya got?» که در واقع منظورش این است که «تو چه پیشنهادی داری؟» و دقیق تر:«من علیه هر چیز و همه چیز شورش می کنم. تو فقط از چیزی اسم ببر تا من علیه آن شورش کنم.»

6- سرخپوستان در برخی ایالات حق ماهیگیری نداشتند. براندو یک بار در مارس 1964 و هنگام ماهیگیری اعتراضی در کنار یکی از قبایل سرخپوست بازداشت شد. او دو ماهی قزل آلا صید کرده بود.

7- تاهیتی از سال 1880 مستعمره فرانسه بود و در 1946 بخشی از خاک فرانسه شد و بومیان آن شهروندان قانونی فرانسه شدند.

8- اشاره به شخصیتی که براندو نقش اش را در «اینک آخرالزمان» بازی کرد.


ویدیو مرتبط :
مارلون براندو

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ناگفته های متکی از ماجرای سنگال گیت و آینده فعالیت های سیاسی



 

 

 ناگفته های متکی از ماجرای سنگال گیت و آینده فعالیت های سیاسی

 

منوچهر متکی ، وزیر امورخارجه سابق ایران ، با برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی ، دفتر کار خود را که برای فعالیت های سیاسی دایر کرده است ، افتتاح کرد.

 

ناگفته ای از سنگال گیت

متکی در این نشست مطبوعاتی در پاسخ به سوالی درباره این که تحلیلش در خصوص قطع رابطه سنگال با ایران چیست؟ گفت: موضوع سنگال که در آن مسائل نیجریه و گامبیا نیز مطرح شده ، دارای ابعاد گوناگونی بوده است و از ندت ها پیش برخی کشورهای غربی وهمین طور عربستان فشارهایی را بر دولت سنگال اعمال کرده بودند تا این دولت در روابط خود با جمهوری اسلامی ایران تجدید نظر کند.

وی با اشاره به آخرین سفرش به سنگال گفت: در دیدار با رئیس جمهور سنگال برای وی با استدلال ثابت کردم که قطع رابطه با ایران به نفع دو کشور و حتی به نفع خود وی نیست اما همان طور که گفتم حجم فشارها بسیار بالا بود به طوری که در زمانی که من در کشور سنگال حضور داشتم همزمان با حضور بنده نیز هیئتی 3 نفره از اروپا در این کشور حضور داشت و هدفشان تحریک دولت سنگال علیه جمهوری اسلامی ایران بود. بر این اساس سنگال تحت فشارهای مختلف قرار داشت و تصمیم پخته ای در رابطه با ایران نگرفت.

این برای اولین بار است که از حضور همزمان هیات اروپایی در سنگال خبر داده می شود و جالب اینجاست که در حالی که دو تیم دیپلماتیک درباره موضوع واحدی در سنگال فعالیت می کردند ، با برکناری رئیس تیم ایرانی در سنگال ، ماموریت دیپلماتیک تیم ایرانی تحت الشعاع قرار گرفت.

متکی در دفتر کار جدید

وزیر سابق خارجه با اشاره به اینکه سنگال تحت تاثیر عوامل مختلفی اقدام به اعمال این تصمیم شتابزده مبنی بر قطع رابطه با ایران کرد، ابراز امیدواری کرد که دولت سنگال بعد از عبور از فضای تاثرپذیری از غرب به اتخاذ تصمیم درست در رابطه با ایران اقدام کند.

متکی در پاسخ به سوالی درباره این که آیا کاندیدای مجلس یا ریاست جمهوری می شود نیز گفت: درباره مجلس شورای اسلامی ، که انتخابات آتی آن سال آینده برگزار می شود ، به عنوان یک فعال سیاسی در کنار سایر ظرفیت های نظام سعی در پر شور کردن این انتخابات مهم خواهم داشت اما این که خود کاندیدا شوم ، چنین بنایی ندارم.

دولت نمی روم ولی کار سیاسی بازنشستگی ندارد

منوچهر متکی همچنین در خصوص اینکه محمدرضا باهنر عنوان کرده بود که برای تجمیع جریان اصولگرایی منوچهر متکی نیز در جبهه پیروان خط امام و رهبری حضور خواهد داشت، گفت: آقای باهنر یک رجل سیاسی است و بالاخره حرفهای سیاسی می زند .

وی سخنانی مانند این که منفردا و یا مشترکا با افرادی ستادی تشکیل داده است را یک سری اظهار نظرات سیاسی دانست و گفت:اما معتقدم مجمع نیروها و جریانات مختلف سیاسی و همه آحاد جامعه باید فعالیت های خود را با انتخابات مجلس نهم شروع کنند که وقتی این روند شروع شود قاعدتا در این رابطه نیز اظهار نظرهایی صورت خواهد گرفت و مسائل برای مردم تشریح خواهد شد.

متکی همچنین با رد حضور مجدد خود در مناصب دولتی در مورد اینکه محمد رضا رحیمی معاون اول رئیس جمهور اعلام کرده بود که پست دیگری را در مجموعه دولت بر عهده ایشان خواهیم گذاشت، گفت: من کارهای موظفی دولتی خود را با سی و چند سال سابقه انجام داده ام  ولی همانطور که قبلا گفته ام کار سیاسی بازنشستگی ندارد.

وزیر سابق امور خارجه در ادامه این نشست خبری درباره آینده کار سیاسی خود نیز عنوان کرد: بنده به عنوان یک فعال سیاسی و عضوی از یک مجموعه که کلمه مشهورش اصولگرایان است حضور خواهم داشت.

وی نشاط سیاسی را رمز ماندگاری نظام دانست و افزود: البته داشتن نشاط سیاسی الزاما به این معنی نیست که فردی مسئولیتی را قبول کند ضمن اینکه برای کسی که طی 32 سال گذشته در عرصه های مختلف داخلی و خارجی کشور کار کرده است و دارای حداقل بضاعتی است این بضاعت را در کنار ظرفیت های دیگر جامعه در راستای آرمان انقلاب اسلامی به کار خواهند گرفت.

گفت و گو با اصحاب خیمه قذافی درباره سرنوشت معمر قذافی

وزیر سابق امور خارجه در ادامه در خصوص اقداماتی که وزارت خارجه می تواند درباره امام موسی صدر انجام دهد نیز گفت: درباره امام موسی صدر موضوعی که روشن بود این بود که آخرین سفر وی به لیبی بوده و تلاش های قذافی برای اینکه نشان دهد ایشان از این کشور خارج شده مورد قبول هیچ کس واقع نشد.

وی با بیان اینکه وزارت خارجه همواره یکی از مسائلش در رابطه با لیبی بحث پیگیری وضعیت امام موسی صدر بوده است، گفت: در آخرین سفری که بنده به لیبی داشتم جلسه طولانی را با مجموعه مسئولان لیبی که به اصحاب خیمه قذافی مشهورند، غیر از خود معمر قذافی داشتم. یکی از موضوعات اساسی ما موضوع امام موسی صدر بود.

متکی تصریح کرد: در آنجا مطرح شد که در مورد امام موسی صدر آنها باید پاسخ دهند البته ما هم با سئوال مواجه ایم و باید پاسخ دهیم.

وی اضافه کرد: اخیرا هم اخباری در رابطه با امام موسی صدر مطرح شده که هنوز صحت آن مشخص نیست ولی با توجه به تحولات لیبی امیدواریم شرایط جدید بتواند خبرهای موثقی در رابطه با آخرین وضعیت امام موسی صدر به دست ما برساند.

وی با اشاره به قطعنامه صادر شده علیه لیبی، گفت: شاید اقدام سازمان ملل بسیار زودتر لازم بود اما نكته مهم را شورای امنیت نباید از یاد ببرد كه مردم لیبی پس از رها شدن از دیكتاتور زمان‌شان كماكان گرفتار قطعنامه‌های شورای امنیت نباشند. این تجربه‌ای است كه در عراق انجام شد. همانطور كه در مورد عراق سال‌ها پس از سرنگونی رژیم صدام عراق همچنان تحت فصل هفتم منشور بود. آمریكایی‌ها مخالف اول بودند در اینكه عراق از فصل هفتم منشور خارج شود زیرا می‌خواستند با این اهرم به دولت‌های مردمی فشار بیاورندكه طبق خواسته‌های آنها عمل كنند. در اینجا نیز برای رژیم قذافی تحریم آری اما پس از روی كار آمدن اراده ملی مردم لیبی باید هر گونه تحریم از سر مردم این ملت برداشته شود.

درباره آینده سخن بگوییم بهتر است

وی در مورد چگونگی برکناری اش از سمت وزارت خارجه گفت: فکر می کنم اگر راجع به آینده صحبت کنیم نفع بیشتری در آن است.

متکی در مورد اینکه رئیس جمهور اعلام کرده بود که وزارت خارجه به تحولات زیادی نیاز دارد نظرات چیست، گفت: در مورد وزارت خارجه کمی باید صبر کنیم. جناب صالحی که بنده هم به ایشان تبریک گفتم باید کارشان را کمی جلو ببرند و بعد از گذشتن دوره زمانی منطقی می توان قضاوت کرد.اما در مورد تغییر و تحولات در وزارت خارجه باید گفت که تحول روند تکاملی دائمی در همه پدیده ها و حوزه هاست و اجازه دهید قضاوت در این مورد را برای وقت دیگری بگذاریم.

وی در مورد اینکه قرار بود در خصوص مسائل و موضوعات مختلف وزارت خارجه صحبت کنید و اینکه در طول مدت وزارت خود چه نمره ای را خود می دهید به شوخی گفت: سوالات سخت سخت نپرسید ، البته من در بخشی از دوره کارمندی  ام ، معلم بوده ام ولی هیچ گاه به خودم نمره ندادم.

متکی با بیان اینکه بررسی مسائل و موضوعات مختلف دوره 5 سال و اندی وزارت خارجه مهمتر از گفتن چگونگی عملکرد خودم در این مدت است، گفت: در این دوره وزارت خارجه با چالش های فراوانی مواجه بود و در این عرصه تصمیماتی اتخاذ کردیم و مجری این تصمیمات بودیم که پرداختن به آن و همچنین بررسی تحول در روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران با دیگر کشورها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است زیرا این مقطع 5 ساله، مقطع بسیار حساسی در تاریخ دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران بوده است.

وی خاطر نشان کرد: البته ممکن است بسیاری از افراد نقدهایی را نسبت به این دوره داشته باشند بطوریکه شما برخی از اظهارنظرها را شتابزده می بینید اما بررسی این دوره احتیاج به مطالعه عمیق تر و ارائه گزارش فنی تر دارد.

وزیر سابق امور خارجه افزود: البته بخشی از دوره را به صورت موردی در دست نوشتن دارم و انشاءالله اگر فرصت مناسبی پیش بیاید آنها را بیان خواهم کرد.

همکاری با ستاد لاریجانی بر مبنای منطق کار جمعی بود

متکی در مورد همکاری اش با ستاد انتخاباتی لاریجانی نیز گفت: ما از سال 80 به بعد با سایر نیروهای اصولگرا به فکر افتادیم تا بتوانیم انسجامی را ایجاد کنیم و در سایه این وحدت در امر کشورداری نقش آفرین باشیم چرا که جریان اصولگرایی معتقد بودند و هستند که می توانند راهکارهای درستی که منطبق با اهداف انقلاب اسلامی است برای اداره کشور در پیش بگیرند.

وی با اشاره به اینکه اولین جلسه این کار در انتخابات شوراها در سال 82 زده شد که بسیار هم موفق بود، گفت: رمز موفقیت این کار در همگرایی عمیق مجموعه اصولگرایان در کشور بود.

وزیر سابق امور خارجه با بیان اینکه تجربه موفق دیگر جریان اصولگرایی در انتخابات مجلس هفتم بود که نیروهای اصولگرا در قالب جمعیت آبادگران خود را نشان دادند و توانستند کرسی های زیادی را در مجلس از آن خود کنند، گفت: همین روند در انتخابات ریاست جمهوری ادامه یافت به طوریکه ما مجموعا در انتخابات گوناگون از یک سناریو استفاده کردیم.

متکی اضافه کرد: در این زمینه یک هیئت ژوری تشکیل شد و کار بررسی کاندیداها را بر عهده گرفت و هر جا که این روند برقرار بود ما به توفیق دست یافتیم.

وی ادامه داد: در انتخابات ریاست جمهوری هم هیئت ژوری اصولگرایان با کاندیداهای مختلف جریان اصولگرایی بحث کرد و نهایتا یک نفر را انتخاب کرد. بنده هم در خدمت این تصمیم بودم البته هر کسی که نامزد جبهه اصولگرایان برای ریاست جمهوری می شد من تکلیف خود می دانستم که از وی حمایت کنم.

وی گفت: با توجه به احترامی که به همه چهره های سیاسی دارم باید بگویم مجموع اتفاقاتی که صورت گرفت نشان داد ممکن است همیشه تضمینی وجود نداشته باشد که اگر کار جمعی در رابطه با انتخاب یک نفر صورت گیرد نتیجه اش مطلوب باشد.

دفتر و سایت منوچهر متکی

وی در مورد دفتر  کار جدیدش برای ادامه فعالیت های سیاسی خود گفت: این دفتر جایی برای تماس با فعالان سیاسی و اصحاب رسانه است. در حقیقت این دفتر، دفتر ارتباطات است. از سوی دوستان هم برای انجام گفت‌وگوها و تداوم ارتباطات و تماس‌ها درخواست و اصرارهایی بود. بنابراین دفتری كه تدارك دیده شده است با چنین هدفی در نظر گرفته شده است برای كسی كه در 32 سال گذشته در فعالیت‌های سیاسی حضور داشته است و بنابراین نقطه همكاری‌ها و ارتباطات تا زمانی كه مقدر و مقرر است می‌تواند این دفتر باشد.

متکی با تاکید بر اینکه این دفتر، دفتر حزبی نیست بلکه دفتر فردی است که در فعالیت های سیاسی کشور حضور دارد که نماد آن گفت و شنود با رسانه هاست، گفت: این دفتر می تواند در ارائه انتقادات و پیشنهادات برای بهبود روند جاری که در آن نشاط و تحرک سیاسی وجود دارد بسیار موثر باشد.

وی همچنین از راه اندازی سایت خود در آینده ای نزدیک خبر داد .

دفتر کار متکی از امروز رسماً فعالیت خود را آغاز کرده است..../عصر ایران