چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
نابغه هایی که به بیراهه رفتند
فرانکشتاین شخصیت غیرواقعی و ترسناک سینماست. او دکتر دیوانه ای بود و در کارش به نقطه ای رسید که حاضر شده بود از احساسات معمولی چشمپوشی کند.
1- فرانکشتاین واقعی
یوهان کانراد دیپل در قرن هفدهم در کشور آلمان و در قلعه ای به نام فرانکشتاین متولد شد. او سخنگو و پزشک ماهری بود. دیدگاه های جنجالی دیپل گاهی اوقات به شدت مردم را خشمگین می کرد تا حدی که آنها می خواستند او را بکشند. اما چون سخنگوی ماهری بود دوباره با کمک زبان چرب و نرمش دل مردم را به دست می آورد. او کیمیاگری را به صورت تفننی انجام می داد اما در طول زمان وقتی عمل پاتروشیمی در محافل کیمیاگری محبوب شد فعالیت خود را در این زمینه بیشتر کرد. پاتروشیمی درواقع علمی است که ادعا می کند با استفاده از راه حل های شیمیایی به درمان بیماری ها می پردازد.
کیمیاگران مشتاق پیدا کردن اکسیر جاودانگی بودند به همین دلیل دیپل برای پیداکردن این اکسیر تلاش های زیادی کرد که منجر به درست کردن روغن دیپل شد. این روغن از تقطیر تخریبی استخوان های حیوانات درست می شد و دیپل ادعا می کرد که از آن می توان برای درمان بیماری های مختلف استفاده کرد. از آزمایشگاه او همیشه بوهای بد و ناخوشایندی به مشام می رسید و به همین دلیل مردم فکر می کردند او روی اجساد آزمایش می کند تا بتواند روح آنها را به زندگی برگرداند. شایعاتی که درباره آزمایش های وی روی اجساد انسان ها وجود داشته الهام بخش شکل گیری شخصیت افسانه ای داستان فرانکشتاین بوده است.
2- نابغه دیوانه
اگرچه این دانشمند واقعی پیش از اختراع ترانزیستور درگذشت اما تسلا درست به همان شکلی که امروز ما از کامپیوتر استفاده می کنیم، از مغز ترسناکش کار می کشید. درواقع او اختراع هایی را طراحی و آزمایش می کرد که تنها در خیالش وجود داشتند. خوش سرشار تسلا با نیروی بسیار قوی تمرکز در او همراه شده بود که هم مایه خوشبختی او بود و هم مایه شکنجه اش. او به عنوان مخترع رادیو بی سیم و ژنراتورهای AC که کلید آغاز عصر الکتریک به شمار می رود، شناخته می شود. روی همچنین به عنوان نابغه دیوانه نیز نشاخته می شد زیرا بسیار کم می خوابید و از بدن خود به عنوان ابزاری رسانا برای نمایش دستاوردهایش در جمع استفاده می کرد.
وسواس تسلا نیز به عدد 3 معروف است. درواقع او باید همه چیز را در مجموعه هایی سه تایی انجام می داد. با توجه به اینکه برقراری ارتباط با آدم های معمولی برای او دشوار بود.
3- بمب های خفاشی
در طول جنگ جهانی دوم، وزارت دفاع آمریکا طرح بسیار عجیب و غریبی به اسم پروژه ایکس- ری که شامل بمب هایی شبیه خفاش بود دریافت کرد. هدف آن بود که بسته های بمب خفاشی به صورت خاموش حمل شود و بعد به صورت بمب های خوشه ای روی ژاپن فرود بیایند، آنها در موقع فرود روشن می شدند و روی اهداف مشخصی گسترش پیدا می کردند. به هر حال وقتی این پروژه به مرحله اجرا رسید اوراق آن دور انداخته شد و پروژه بمب خفاش هرگز اجرا نشد.
این طرح زاییده افکار دندانپزشکی به نام لیتل آدامز بود. او برای گذراندن تعطیلات به غارنوردی در نیومکزیکو رفته بود و با دیدن میلیونها خفاش که در غار پرواز می کردند این ایده به ذهنش رسید و در نهایت موفق شد طرح خود را برای پژوهش در کمیته دفاع ملی تصویب کند. این کمیته یادداشتی از رییس جمهور دریافت کرد که در آن نوشته بود «این مرد دیوانه است»
4- زنده کردن مرده
در اواخر قرن 18 همه مجذوب «لوریجی گالوانی» شده بودند. او به مردم نشان داد بارهای الکتریکی می تواند باعث ایجاد حرکت در عضلات حیوانات حتی آنهایی که مرده اند بشود. او با دادن شوک الکتریکی به پاهای قورباغه مرده ای موفق شد دوباره او را زنده کند و به همین دلیل معروف شد.
کمی بعد اندرو ایره، دکتر اسکاتلندی آزمایش را روی جسد قاتلی انجام داد. او میله های آهنی را به قسمت های مختلف بدن جسد چسباند و بعد به صورت خشونت آمیزی به او شوک الکتریکی داد تا دوباره زنده شد. اما چهره اش به طرز وحشتناکی تغییر کرد و کج و کوله شد و بیشتر شاهدان از آن مکان فرار کردند و تعدادی از آنها از ترس بیهوش شدند. ظاهرا کیلد سال بیچاره بعد از اعدام دچار مرگ کامل نشده بود.
5- قاتل زنجیره ای
در اوایل قرن 19، «رابرت ناکس» یکی از خوشنام ترین پزشکان انگلستان بود. او یکی از پیشگامان علم آناتومی بود که از طریق تشریح اجساد، آناتومی را برای دانشجویانش تدریس می کرد، اما در نهایت او با این اجساد به مشکل برخورد و برای همیشه خوشنامی اش لکه دار شد. ناکس دو همکار داشت که آنها مرتکب 16 قتل شدند و اجساد مقتولان را برای مطالعه و تشریح پیش ناکس می آوردند اما قاتلان زنجیره ای بالاخره در سال 1828 دستگیر شدند.
در آن زمان، مطالعه روی اجساد تازه در جهان پزشکی قابل قبول بود و به همین دلیل ناکس از همدستی در این قتل ها تبرئه شد اما او برای یک دوره 10 ماه هیچ گزارشی مبنی بر اینکه اجسادی که روی آنها مطالعه می کند به قتل رسیدند به پلیس نداده بود و در نهایت در سال 1832 به عنوان کسی که این قتل ها را هدایت می کرده شناخته شد.
6- کاشتن بچه در کود
«پاراسلسوس» یک دانشمند سوییسی- آلمانی بود که در قرن 16 زندگی می کرد و در زمینه های پزشکی، زیست شناسی و شیمی به موفقیت های زیادی دست پیدا کرده بود. او در آزمایشات سم شناسی خودش به این نتیجه رسید که تزریق دوز بسیار کم مواد سمی می تواند در بهبود بعضی بیماری ها موثر باشد و از مواد معدنی برای درمان بیماری ها استفاده می کرد. به طوری که بیشتر تفکرات درمانی پارسلسوس امروزه پذیرفته می شود. او دوست داشت گاهی اوقات کارهای عجیب و غریب اسرارآمیز و حتی کیمیاگری کند.
4 سال قبل از مرگش در سال 1537 نامه ای به برادرش نوشت و در آن به بعضی از اسرار کیمیاگری که طی سال ها آزمایش به دست آورده بود اشاره کرد. جالب ترین دستورالعمل او در نامه، فرمول ساخت یک نوزاد از طریق کیمیاگری و کود است بود!
7- حیات جاودانی
«الکساندر بوگدانف» دانشمند بود که در آزمایشاتش به دنبال زندگی جاودانه می گشت و تحقیقات خودش را روی خون انسان متمرکز کرد. در سال 1926 او از اعتبارش برای تاسیس یک موسسه انتقال خون استفاده کرد و موفق هم شد.
بوگدانف معتقد بود که اگر دائما به بدن خون جدید تزریق کند باعث برگشت جوانی می شود و این کار به طور عمر کمک می کند و نتیجه آن جاودانگی انسان است. بوگدانف از بدن خودش برای انجام آزمایشاتش استفاده می کرد و چندین بار به بدنش خون تزریق کرد.
او در یادداشت هایش ادعا کرده بود که با این کار موفق شده طاسی خود را از بین ببرد و بینایی اش بهتر شده اما بقیه دانشمندان آن زمان با او موافق نبودند. بالاخره در سال 1928 بوگدانف بعد از اینکه خون فردی را که به مالاریا مبتلا بود به خودش تزریق کرد درگذشت.
8- تزریق خون به مرده
دکتر رابرت کورنیش یک نابغه بود و اگر دانش خود را برای کمک به بشریت به کار می گرفت، می توانست جهان را به سمت بهتر شدن ببرد اما متاسفانه او در نظریات خودش غرق شد. او مطالعات بی وقفه خودش را در دهه 1930 شروع کرد، کورنیش مطمئن بود وقتی انسانی می میرد اعضای داخلی بدنش از کار می افتد برای همین فکر می کرد که اگر بلافاصله بعد از مردن یک دوز داوری انعقاد خون به مرده تزریق کند، داور مثل یک ماشین در بدن حرکت می کند و باعث گردش مجدد خون و احیای دوباره انسان می شود.
بخش عجیب و غریب داستان وقتی بود که کورنیش موفق شد با این روش دو سگ را زنده کند. پس از آن، رضایت یک محکوم به مرگ را گرفت که پس از به دار کشیده شدن، او را به دنیا برگرداند، اما مسئولان قضایی کالیفرنیا به خاطر ترس از فرار متهم در صورت موفقیت آزمایش، جلوی آن را گرفتند.
9- جنایت موشی
کارنی لندیس یک دانشجوی دیوانه بود. لندیس معتقد بود همه انسان ها برای انتقال احساساتشان باید حالت های مشابهی برای نشان دادن خشم، ترس، شادی و غم درچهره شان داشته باشند. او خطوطی به روی ماهیچه های عضلانی صورت داوطلبان کشید و به بررسی تغییر این حالات پرداخت و آنها را ثبت کرد اما برای به دست آوردن نتایج دقیق تر، لندیس واکنش های قوی تری از آنچه داوطلبان از خود نشان می دادند لازم داشت، به همین دلیل تصمیم گرفت برای آخرین بخش آزمایشاتش حالات چهر آنها را موقع کشتن موش ثبت کند. در نهایت دوسوم از داوطلبان این کار را انجام دادند، اگرچه نظریه لندیس اشتباه بود متاسفانه لندیس هرگز نفهمید که می توانست آزمایش خود را در جهت جالب تری پیش ببرد.
10- شکنجه کودکان
وندل جانسون- روانشناس دانشگاه آیووا- بود که برای آزمایشات وحشتناکش در سال 1939، به عنوان یک دانشمند دیوانه شناخته شد. این آزمایشات به «مطالعه هیولایی» مشهور بود. او با تجربیاتی که از درمان کودکان به دست آورده بود می توانست لکنت را به شیوه ای خاص درمان کند. جانسون و دانشجوی کارشناسی ارشد او به نام «ماری تودور» برای پیدا کردن این تکنیک ها تلاش های زیادی کردند و متاسفانه تلاش های آنها نوعی جنایت در مورد تعدادی از بچه ها بود.
آنها 22 بچه یتیم را که نیمی از آنها به لکنت زبان مبتلا بودند انتخاب کرده و به دو گروه 11 نفری تقسیم کردند. گروه «خوش شانس» تحت گفتاردرمانی مثبت قرار گرفتند و بعد از گذشت چند ماه آن تعداد از بچه هایی که در این گروه لکنت زبان داشتند موفق شدند عالی و روان صحبت کنند، اما گروه «بدشانس» بچه هایی بودند که به مدت 6 ماه از طریق بلندگو هر روز به طرز بدی تحقیر می شدند، لکنت زبان این بچه ها بیشتر شد و بسیاری از آنها برای تمام عمر دیگر نتوانستند درست صحبت کنند.
از آنجا که جانسون فرد مشهوری بود این آزمایش برای مدت ها نخفی نگه داشته شد تا اینکه در سال 2001 مردم متوجه این قضیه شدند و 6 نفر که مورد آزمایش قرار گرفته بودند از دانشگاه آیووا به خاطر آسیب های روانی که دچارش شده بودند شکایت کردند و یک میلیون دلار به آنها به عنوان خسارت پرداخت شد.
ویدیو مرتبط :
پیانیستهای نابغه (( 13 )) (( نابغه نابغه ))
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
از ایویچ تا سوکراتس؛ فوتبالیهایی که به کام مرگ رفتند
سال 2011 با تمام هیجاناتش برای جامعه فوتبال، بازیکنان و مربیان خالی از اندوه نبود.
به گزارش سرویس ورزشی برنا، در این سال جامعه فوتبال بزرگانی چون سوکراتس اسطوره اسبق خط میانی تیم برزیل و تومیسلاو ایویچ مربی کروات را از دست داد.
فیفا فهرستی از اسامی اشخاصی که در سال 2011 برای همیشه با خانواده فوتبال وداع گفتند، را منتشر کرده است.
1. سوکراتس برازیلرو سامپایو: این بازیکن در 60 بازی که بین سالهای 1979 و 1986 برای سلسائو به میدان رفت، موفق شد 22 گل به ثمر برساند. وی همچنین در باشگاههای بوتافوگو و کورینتیانس توپ زد. اوج هنر بازیگری وی را میتوان در حضورش در 2 جام جهانی فوتبال در سالهای 1982 و 1986 مشاهده کرد. سوکراتس به علت بیماری عفونت روده درگذشت.
2. فلوریان آلبرت: بازیکن اسبق تیم ملی مجارستان در سن 70 سالگی درگذشت. وی با کنترل بینظیر توپ، سرعت انفجاری و قدرت پاس عالی یک جادوگر بدون رقیب در دهه 1950 به شمار میرفت. او در 75 بازی برای تیم ملی کشورش 31 بار دروازه حریفان را گشود. وی از سوی اتحادیه فوتبال اروپا به عنوان بازیکن سال 1976 برگزیده شد و در جام جهانی شیلی در سال 1962 عنوان برترین بازیکن جوان را از آن خود کرد و همچنین به همراه پنج بازیکن دیگر برنده کفش طلایی شد. در پی درگذشت وی دولت مجارستان یک روز عزای عمومی اعلام کرد.
3. والنتین ایوانف: بازیکن مقتدر روسی در ماه نوامبر و در سن 76 سالگی دار فانی را وداع گفت. وی تمام دوران حرفهای خود را در باشگاه تورپدو مسکو سپری کرد و در 287 بازی که برای این تیمش به میدان رفت، 124 گل زد و به همراه این تیم فاتح 2 عنوان باشگاهی شد. ایوانف در کسوت مربی هم افتخارات زیادی در کارنامه دارد .
4. یان پاپلوهار: او بین سالهای 1958 و 1967، 62 بار پیراهن تیم ملی چکاسلوواکی را به تن کرد، در ماه مارس و در سن 75 سالگی از دنیا رفت. وی در فینال جام جهانی 1962 بازی درخشانی از خود ارائه داد و در سال 2004 از سوی مردم کشورش به عنوان بهترین فوتبالیست چکاسلوواکی در قرن بیستم انتخاب شد.
5. لادوسلاو نوواک: وی همبازی سابق پاپلوهار بود و چند هفته قبل درگذشت. این بازیکن که در پست دفاع چپ توپ میزد، در فینال جام جهانی 1962 بازی کرد.
6. جوزپ کاتالینسکی: مدافع اسطورهای تیم ملی یوگسلاوی در اوایل سال جاری میلادی در سن 63 سالگی از دنیا رفت. وی بین سالهای 1972 و 1977، 41 بار پیراهن تیم یوگسلاوی را بر تن کرد و 10 گل برای تیمش به ثمر رساند.
7. یوهان توناس: بازیکن افسانهای تیم ملی کوبا نیز اوایل سال 2011 در سن 98 سالگی دنیا را وداع گفت. این بازیکن در دیدار تیمش مقابل رومانی در جام جهانی 1938 فرانسه 2 گل به ثمر رساند و موجب برتری تاریخی 2-1 کوبا مقابل این رقیب قدر شد.
توناس به دلیل شوت محکمی که در یکی از بازیهای لیگ کوبا روانه دروازه حریف کرد و موجب پاره شدن تور دروازه شد در کشورش به "ال رومپردس" یا "منفجرکننده تور" شهرت یافت.
8. دانیل ابو: سال 2011 همچنین شاهد مرگ دانیل ابو بازیکن کامرونی بود. این بازیکن خط میانی نخستین مرد کامرونی بود که جایزه توپ طلایی را از آن خود کرد.
9. لاری هیوز: مدافع اسبق تیم ملی انگلیس هم در تاریخ 9 سپتامبر در سن 86 سالگی از دنیا رفت. وی یکی از بازیکنان لیورپول تاریخی و قدرتمند سال 1947 بود.
10. نائوکی ماتسودا: بازیکن ژاپنی هم پس از ابتلا به عارضه قلبی در ژانویه امسال در سن 34 سالگی درگذشت.
11. دنیس مارشال: بازیکن تیم ملی کاستاریکا هم در 23 ژوئن در یک سانحه رانندگی و در سن 25 سالگی جان خود را از دست.
12. تومیسلاو ایویچ: مربی پر افتخار کروات در ماه ژوئن در سن 77 سالگی به استقبال مرگ رفت. وی در 12 باشگاه اروپایی مربیگری کرد و در 6 کشور مختلف هشت عنوان باشگاهی کسب کرد.
13. گری اسپید: مربی تیم ملی ولز در 27 نوامبر با ارتکاب خودکشی جامعه فوتبال را به سوگ نشاند. وی به عنوان بازیکن در 834 بازی باشگاهی 134 گل به ثمر رساند و همچنین در 85 بازی ملی برای ولز هفت گل زد.
14. هکتور نونز: سرمربی تیم ملی اروگوئه نیز در 19 دسامبر در اسپانیا درگذشت.
15. داری بورگوگنو: دبیر کل سابق فدراسیون فوتبال اسپانیا در ماه ژانویه و در سن 87 سالگی از دنیا رفت. وی یکی از اعضای کمیته سازماندهی جام جهانی 1990 به میزبانی ایتالیا بود.
16. آلون ایوانز: دبیر کل سابق اتحادیه فوتبال ولز در سن 69 سالگی از دنیا رفت.
17. ایساک دیوید ساسو ساسو: عضو اسبق کمیته اجرایی فیفا و نایب رئیس کنکاکاف در سالهای بین 1990 و 2007 در سن 85 سالگی در کاستاریکا درگذشت.
18. فرناندو وارا د ری: نایب رئیس سابق کمیته تجدید نظر فیفا و عضو اتحادیه فوتبال اسپانیابه مدت 21 سال در 18 جولای و در سن 74 سالگی درگذشت.
19. لئو کرش: ملقب به "پدر تلویزیون خصوصی آلمان" در 14 جولای و در سن 84 سالگی درگذشت.
20. ولادیمیر پتای: داور روسی در سن 38 سالگی بر اثر سانحه سقوط هواپیما به کام مرگ رفت. وی در این پرواز در راه بازگشت از قضاوت بازی تیمهای دینامو موسکو و روبین کازان بود./خبرگزاری برنا