میسی ویلیامز از «بازی تاج و تخت» چه می‌خواست؟!


تنها چیزی که میسی ویلیامز از «بازی تاج و تخت» می‌خواست، پول کافی برای خرید یک لپ‌تاپ تازه بود. هفت سال بعد، او یکی از اعضای ثابت بزرگترین سریال تلویزیونی جهان است، اما این به هیچ وجه شغل رویایی او نیست.

 روزنامه بانی فیلم: مِیسی ویلیامز بازیگر سریال «بازی تاج و تخت» ابروهای بروک شیلدز مانندش را بالا می‌اندازد و می‌گوید: «می‌دانم قیافه‌ام در مقایسه با دیگر بازیگران هم‌سن کمی عجیب و غریب است، اما برای خودم که خوب است.» ظاهرا صحبت با بحثی درباره قیافه او آغاز شده است، آن اجزای رنگ‌پریده و نوک‌تیز صورتش، آن چشم‌‌های بزرگ خاکستری. او می‌گوید: «ممکن است یک بانوی زیبای کلاسیک نباشم، اما به این معنی، می‌توانم نقش یک نوع زن نقش اول متفاوت را بازی کنم. آیا این اذیتم می‌کند؟ بعضی مواقع بله، اما راستش را بگویم نسبت به آینده اعتماد به نفس دارم.»

همه چیز سرگرمی نیست

ویلیامز وقتی با ایفای نقش آریا استارک، دخترِ پسرمانندی که آدم‌کش می‌شود، در این غول ژانر فانتزی به شهرت رسید، تنها ۱۲ سال داشت. او حالا ۱۹ سال دارد و «بازی تاج و تخت» احتمالا بزرگترین سریال درام تلویزیون جهان است و ارتشی از هواداران جان‌فدا دارد که بدون حتی لحظه‌ای فکر کردن، در ساعت‌های اولیه روز از خواب بیدار می‌شوند تا آخرین خیانت‌ها و توطئه‌های پادشاهی‌های جنگ‌زده وستروس را تماشا کنند. با گذر پنج فصل از سریال، آریا بیشتر خانواده‌اش را از دست داده، وانمود کرده پسر است تا زنده بماند، به این عادت کرده که لیست کسانی که می‌خواهد به عنوان انتقام بکشد را شب‌ها زیر لب زمزمه کند و توسط مرشد آدم‌کشش یعنی جاکن هاکار مرموز، نابینا شده است. هم این شخصیت و هم بازیگرش مجبور بودند به سرعت رشد کنند.

همه چیز سرگرمی نیست

او هنوز هم در مورد برنامه‌ای که نام او را ساخت به شدت هیجان دارد. او می‌گوید: «من به خانه مادرم می‌روم تا اپیزودها را با او تماشا و درباره‌شان صحبت کنم. با وجود اینکه این سریالی است که من در آن بازی می‌کنم، هنوز هم یکی از طرفداران بزرگش هستم. مسخره است.» در تضاد با این، ایفای نقش آریا توسط او، شخصیتی باحالی که به همان اندازه که بی‌باک است در ذهن‌ها هم باقی می‌ماند، باعث شد او از همان ابتدا محبوب تمام هواداران شود و از او به خاطر پا به پا جلو آمدن با بازیگران بزرگ و باتجربه‌ای مانند چارلز دنس و شان بین، تحسین و تجلیل شود.

همه چیز سرگرمی نیست

با این حال او اقرار می‌کند در ابتدا تصور و پذیرفتن موفقیت این سریال برای او بسیار سخت بود. او با خنده می‌گوید: «چیزی که با وسواس به آن فکر می‌کردم این بود که می‌توانم به اندازه‌ای پول در بیاورم که برای خودم یک لپ‌تاپ بخرم یا نه. پدرخوانده من گَری به من نگاه کرد و گفت: میسی فکر کنم به اندازه پول داشته باشی که چند تا لپ‌تاپ بخری… ناگهان می‌توانستم پول کلاس‌های رقص و سفرهای مدرسه‌ام را خودم بدهم، تمام آن چیزهایی که مادرم همیشه پول‌شان را داده بود. می‌توانستم کمک کنم.»

او در بریستول بزرگ شد و کوچک‌‌ترین فرزند از چهار فرزند خانواده بود. مادرش مسئول واحدهای دانشگاه بود که شغلش را کنار گذاشت تا سر صحنه از دخترش حمایت کند. او تا به حال آشکارا درباره این صحبت کرده که وقتی ۱۳ سال داشت چقدر آنلاین او را اذیت می‌کردند. اما چیزی که واقعا او را عصبانی می‌کرد مقاله‌های روزنامه‌ها بود که خانواده‌اش را به خاطر این مقصر می‌دانستند که به او اجازه دادند پیش از گرفتن مدرکش از مدرسه بیرون برود تا بتواند روی این سریال تمرکز کند؛ سریالی که به این معروف است که به مدت ۹ سال در ماه، شرایط خیلی سختی سر صحنه فیلمبرداری دارد.

همه چیز سرگرمی نیست

او هنوز سر هیچ امتحانی ننشسته، اما وقتش را صرف مطالعه هنرهای زیبا در کالج هنرهای اجرایی در شهر باث واقع در سامرست کرده است. ویلیامز می‌گوید: «هر چیزی دلتان می‌خواهد می‌توانید درباره خودم بگویید، اما من هرگز وارد این کار نشدم تا مردم بخواهند به خودشان اجازه بدهند درباره خانواده‌ام چیزهای بدی بگویند. می‌توانم این سبک زندگی دیوانه‌وار را داشته باشم، مدرسه نروم و همیشه سر صحنه فیلمبرداری باشم اما این انتخاب خودم است. وقتی وارد این صنعت شدم یک دختر معمولی بودم، اما حالا می‌دانم که مردم می‌توانند چیزی که می‌گویید را بپیچانند. این واقعا سخت است.»

وقتی مردم از لباس‌های او انتقاد کردند یا درباره حلقه بینی‌اش و سیگار کشیدنش در اوقات استراحت سر صحنه نظر دادند هم او اذیت شد، اما الان اقرار می‌کند که «این دیگر چیزی نیست که الان من را اذیت کند.» اما قبلا اذیتش می‌کرد؟ «اوه، آره خیلی وقت‌ها مخصوصا وقتی ۱۶ سالم بود و مردم می‌گفتند تو نمی‌توانی اینطوری لباس بپوشی، ۱۲ سالت است… اذیت‌کننده بود.» او لحظه‌ای مکث می‌کند و بعد اضافه می‌کند: «ببینید، برای هر نوجوانی پیش می‌آید که در مرحله‌ای از زمان کاملا گم بشود. دوران دیوانه‌واری است. برای همین داشتن تمام آن‌ها و بعد هم حضور در این سریال خیلی سخت بود.»

همه چیز سرگرمی نیست

اما ویلیامز هم مانند شخصیتش کسی نیست که به راحتی تسلیم شود. او با ۳۲۳ هزار فالوئر در واین، ۱٫۱۶ میلیون در توییتر و دو میلیون در اینستاگرام، حضور آنلاین پر رنگی دارد. فید پست‌های او شامل مخلوطی شیک از عکس‌های فرش قرمز، عکس‌های طنز از وقت گذراندنش با خانواده یا دوستان و کلی عکس از سگش سانی می‌شود که او را با فاصله کمی پس از کریسمس امسال، از «خانه سگ‌ها و گربه‌های بریستول» گرفت. او می‌گوید: «مردم واقعا سانی را دوست دارند. استفاده کردن از رسانه‌های اجتماعی روی من تاثیر نمی‌گذارد. این نسل من است؛ این کاری است که ما می‌کنیم. کسانی که آن را زیر سوال می‌برند می‌ترسند، که قابل درک هم هست چون قدرت اینترنت دیوانه‌وار است. من قصد ندارم وانمود کنم که همه‌اش فان و سرگرمی است، اما خیلی دوست دارم که آنلاین خوشحال هستم و بخشی از نسلی جدید از بچه‌هایی هستم که آن را درک می‌کنند.»

همه چیز سرگرمی نیست

ورای وستروس، از ویلیامز به خاطر ایفای نقش یک دختر مدرسه‌ای تند و تیز در فیلم «سقوط»، داستان هولناک کارول مورلی تجمید شده است. او همچنین سری هم به «دکتر هو» زده تا نقش یک وایکینگ فناناپذیر به اسم اشلیدیر را بازی کند و شایعه‌هایی هم به گوش می‌رسد که ممکن است او جدیدترین دستیار دکتر باشد، البته او به سرعت آن‌ها را رد می‌کند: «من به این سریال برنمی‌گردم. می‌توانم این را بگویم. راز نیست.»

اگر «بازی تاج و تخت» از راه نمی‌رسید، «احتمالا در اتاق‌خواب اضافی کسی زندگی می‌کردم و سعی می‌کردم هنرمند بشوم و بدون پول به کارم ادامه بدهم.» او کمی مکث می‌کند و بعد با صدایی آهسته اضافه می‌کند: «اگر می‌توانستم برای خودم در اجرای هنری یک مسیر حرفه‌ای کاری بسازم بلافاصله بازیگری را رها می‌کردم. به همین سادگی.»


ویدیو مرتبط :
پس زمینه زنده "بازی تاج و تخت"

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

عروسم می خواست با آبرویم بازی کند!



عروسم می خواست با آبرویم بازی کند!

حدود ۱۰ روز پس از کشف جسد سوخته یک زن جوان در مشهد، عامل این جنایت هولناک با دستورات صریح قضایی دستگیر شد و به قتل عروس مطلقه اش اعتراف کرد.

حوادث - به گزارش خراسان، بیست و هشتم اردیبهشت ماه گذشته، جسد سوخته زنی حدود ۲۰ تا ۲۵ ساله داخل چاله ای در اطراف روستای چهاربرج مشهد در حالی کشف شد که بررسی ها نشان می داد عامل یا عاملان جنایت، پس از قتل زن جوان، جسد او را به محل کشف منتقل کرده اند و با ریختن خار و خاشاک و بنزین آن را به آتش کشیده اند.

با توجه به سرنخ هایی که در محل کشف جسد به دست آمد، قاضی موحدی راد (قاضی ویژه قتل عمد) با صدور دستوراتی از کارآگاهان پلیس خواست تا هر چه زودتر، عملیات تخصصی خود را برای شناسایی هویت جسد آغاز کنند.

هنوز چند روز از ماجرای قتل نگذشته بود که کارآگاهان با استفاده از یک سری فعالیت های اطلاعاتی موفق شدند هویت مقتول را شناسایی و محل سکونت او را مشخص کنند.

این گزارش حاکی است: قاضی ویژه قتل عمد که احتمال می داد جنایت مذکور خانوادگی است از کارآگاهان خواست تا تحقیقات خود را روی بستگان و افراد نزدیک و مرتبط با مقتول متمرکز کنند. بررسی های کارآگاهان که با نظارت مستقیم سرهنگ کارآگاه حسین بیدمشکی (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) ادامه داشت بیانگر آن بود که زن جوان (مقتول) حدود یک ماه قبل از همسرش طلاق گرفته است. همین سرنخ کافی بود تا کارآگاهان به ریشه یابی ماجرای طلاق و بازجویی از بستگان وی بپردازند.

در این میان یکی از بستگان مقتول که پدرشوهر وی نیز بود وقتی در بازجویی ها دچار تناقض گویی شد مورد ظن قوی کارآگاهان قرار گرفت. بنابراین به دستور مقام قضایی این مرد ۵۳ ساله بازداشت و در پلیس آگاهی مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت.

وی که در ابتدا سعی می کرد خود را بی خبر از همه چیز نشان بدهد وقتی در پاسخ به سوالات عاجز ماند به ناچار لب به اعتراف گشود و راز جنایت هولناک را فاش کرد.

متهم این پرونده جنایی گفت: پس از آن که عروسم طلاق گرفت مرتب برای من ایجاد مزاحمت می کرد. او حتی تهدید می کرد که آبرویم را می برد! من که دیگر از تهدیدهای او خسته شده بودم یک روز تصمیم به قتل او گرفتم.

روز حادثه به عروسم گفتم بیاید تا او را نزد فرزندش ببرم تا او را ببیند. با این بهانه با او قرار گذاشتم. پس از آن نیز یک بطری نوشابه خانواده را پر از بنزین کردم و داخل خودروام گذاشتم.

این مرد ۵۳ ساله در ادامه اعترافات هولناک خود افزود: وقتی عروسم سر قرار آمد او را سوار کردم و به سمت میدان مهدی آباد در منطقه مهرآباد مشهد رفتم و از آن جا وارد کمربندی بزرگ حاشیه شهر شدم. وقتی به نزدیکی پاسگاه هلالی و تقاطع غیرهمسطح رسیدم فرمان خودرو را به سمت شانه خاکی جاده پیچاندم و در نقطه ای متوقف شدم تا لحظاتی را استراحت کنیم.

وی اضافه کرد: در یک لحظه که حواس او پرت بود و من نقشه قتل را در سر می پروراندم ناگهان چند ضربه با مشت به سرش کوبیدم. او که گیج شده بود روی زمین افتاد. پس از آن نیز پیکر او را داخل چاله ای انداختم.

مقداری خار و خاشاک روی او ریختم سپس بنزین را از داخل خودرو برداشتم و او را به آتش کشیدم تا شناسایی نشود و ماجرای قتل پنهان بماند.

متهم این پرونده در پاسخ به این سوال که وقتی او را به آتش کشیدی زنده بود یا نه؟

گفت: نمی دانم اما وقتی مشت ها را زدم او دیگر بی حرکت روی زمین افتاد! گزارش خراسان حاکی است: در پی اعترافات متهم، وی با صدور قرار بازداشت موقت از سوی قاضی موحدی راد، در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت تا تحقیقات بیشتری درباره زوایای پنهان دیگر این پرونده جنایی انجام شود. شایان ذکر است: خبر کشف جسد سوخته در تاریخ 92.2.29 در روزنامه به چاپ رسید.

سابقه خبر

بعدازظهر بیست و هشتم اردیبهشت ماه گذشته، شهروندان در تماس با پلیس ۱۱۰، از وجود جسد سوخته ای در اطراف روستای چهاربرج و در نزدیکی کمربندی شمالی مشهد خبر دادند. در پی دریافت این خبر قاضی ویژه قتل عمد به همراه کارآگاهان پلیس جنایی در محل کشف جسد حضور یافت و بدین ترتیب تحقیقات قضایی و پلیسی درباره این جنایت آغاز شد.

پی گیری این پرونده جنایی با صدور دستوراتی از سوی سرهنگ غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی) به گروهی از کارآگاهان دایره ویژه قتل عمد سپرده شد و کارآگاهان با راهنمایی های قاضی موحدی راد پس از گذشت حدود ۱۰ روز از این ماجرا، موفق شدند عامل این جنایت را که پدرشوهر مقتول بود دستگیر کنند./خراسان