بازیگری از دور زیباست


«پریناز ایزدیار» و «هدی زین‌العابدین» چهره های تازه‌وارد عالم بازیگری، به شما خواهند گفت چگونه وارد شدند، چه اتفاقاتی برایشان افتاد و از همه جالب‌تر این‌كه دنیای بعد از به شهرت‌ رسیدن‌شان چه شكلی است.




ویدیو مرتبط :
تست بازیگری فامیل دور

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

لیلا بلوکات: بازیگری مرا از فرش بافی دور کرد!


لیلا بلوکات تقریبا به یک نسبت مساوی برای تلویزیونی ها و سینمایی ها شناخته شده است. او در «پنج ستاره» که این روزها روی پرده است، نقش کوتاهی بازی کرده، اما سعی کرده به گونه ای به آن رنگ و لعاب ظاهری و بازیگری ببخشد که در ذهن تماشاگر باقی بماند.

بانی فیلم: لیلا بلوکات تقریبا به یک نسبت مساوی برای تلویزیونی ها و سینمایی ها شناخته شده است. او در «پنج ستاره» که این روزها روی پرده است، نقش کوتاهی بازی کرده، اما سعی کرده به گونه ای به آن رنگ و لعاب ظاهری و بازیگری ببخشد که در ذهن تماشاگر باقی بماند؛ موفق هم شده است. به بهانه این فیلم با او گفت و گویی داشتیم که پیش روی شماست:

گفت و گو با لیلا بلوکات

«پنج ستاره» را با مردم دیده اید؟


-فیلم را زمان جشنواره در سالن مجموعه میلاد کنار منتقدان و اصحاب رسانه تماشا کردم و خدا را شکر، آن زمان کسی به فیلم خرده ای نگرفت. کسی «پنج ستاره» را هو نکرد و تماشاگری از روی صندلی بلند نشد. همین نشانه ها با توجه به روند نمایش دادن فیلم در سالن رسانه های جشنواره در چند سال اخیر نمایانگر این است که فیلم تا حدودی به دل مخاطب سخت پسندش نشسته است. طی گپ و گفت هایی که با دوستان داشتم فهمیدم اثر را به عنوان یک فیلم آرام پذیرفته اند و با آن ارتباط برقرار کرده اند.

کاراکتر مرفه شقایق به عنوان نقطه مقابل مریم که از یک طبقه فرودست جامعه بود در قصه گنجانده شده بود؟


-دقیقا همینطور است. من آخرین نفری بودم که به گروه ملحق شدم. آقای سمواتی تهیه کننده کار کسی است که از سال ها قبل مرا می شناخت و می دانست این نقش چیزی نیست که به طور متداول من بازی اش کنم، اما وقتی تماس گرفت و از سایر همکاران پروژه مثل کامبوزیا پرتوی به عنوان مشاور فیلمنامه اسم برد، خواستم با گروه همراه باشم. قصه را دوست داشتم و دیگر آنکه بدم نمی آمد در سینما هم بازی در فیلمی به کارگردانی یک زن را تجربه کنم؛ چیزی که در تلویزیون با بازی در سریال فلورا سام اتفاق افتاده بود. نقش کوتاه بود، اما جای خودش را در فیلم حفظ کرده چون در تضاد با شخصیت اول فیلم نوشته شده بود.

شما شقایق را اصلا شبیه دیگر دختران پولدار قصه ها بازی نکردید. او کنار دیگر همکلاسی ها در غذاخوری دانشگاه ناهار می خورد و حتی برای ارتقاء سطح کیفی آن امضا هم جمع می کرد.


-بله این یک موضوع کاملا فکر شده بود. ایده ام را با آقای سمواتی و خانم افشارزاده مطرح کردم و آنان هم موافق بودند که شقایق یک دختر شر و شیطان و در عین حال مهربان باشد. سعی کردم جنبه های مثبت این شخصیت را به عنوان نماینده ای از طبقه مرفه جامعه پررنگ تر کنم تا دوست داشتنی تر باشد. خوشبختانه همکاران و مردم هم آن چند سکانس را خیلی دوست داشتند.

در یک سوم پایانی فیلم یک ورود کاملا غیرمنتظره به داستان دارید.

-این پیشنهاد آقای سمواتی بود. ما می خواستیم در آن فضای سرد آشپزخانه و در میان آن رنگ های گرفته، ناگهان آدمی وارد شود و این ورود با رنگ و نشاط زیادی همراه باشد. همانطور که دیدید پالتو و کلاه قرمز پوشیدم و با کلی سر و صدا وارد شدم. در این صحنه دختری بودم که به گفته خودش خواهرزاده امین تارخ بود و به قدری اینطور آدم ها و جشن های سینمایی را دیده بود که ترجیح می داد از آن همه رنگ و لعاب دور شود و برای دیدن دوستش به آشپرخانه هتل برود. اولین سکانسی که من بازی کردم همین سکانس بود که از سکانس های آخر فیلم به حساب می آید. زمانی بود که من هنوز پایان بندی قصه را نمی دانستم و چیزی از متن نخوانده بودم. با این حال بعد از آن برای بازی در سکانس های دانشگاه که دقایق ابتدایی فیلم را هم در بر می گیرد، سعی کردم همان راکوردهای حسی را در نظر بگیرم.

خانم افشارزاده به شما اجازه ایجاد تغییری در متن می داد؟

-در آن سکانس آشپزخانه هتل، با اجازه بزرگترهای فیلم دستی به متن بردم و بعضی اسم ها و دیالوگ ها را اضافه کردم. مثلا خیلی دوست داشتم در آن صحنه از کسانی که دوست شان دارم اسم ببرم مثلا پرویز پرستویی، استاد انتظامی و ...

آیا متفاوت بازی کردن تیپ دختر پولدار برای این بود که نقش کوتاه شما بیشتر به چشم بیاید؟

-در واقع یک تیپ کاملا متفاوت از یک قشر مرفه بازی کردم برای اینکه بگویم این مردم هم می توانند اینقدر فروتنانه در جامعه زندگی کنند. من در میان دوستان خودم هم سراغ دارم کسانی را که متعلق به طبقه بالای جامعه هستند، اما دوست دارند از جنس آدم های معمولی باشند. آدم هایی که مناعت طبع دارند و متانت رفتاری.

چطور می شود که نقش های کوتاه را می پذیرید؟

-کارگردان و تیم بازیگری و ... اهمیت زیادی دارد. من در «جیب بر خیابان جنوبی» هم نقش کوتاهی را بازی کردم، اما فیلم، فیلم سیاوش اسعدی و علی سرتیپی بود. یک گروه خوب که چیدمان خود را به درستی انجام داده بود و می خواستم که همکاری کنم. من در «روز رستاخیز» هم یک نقش کوتاه داشتم، اما یک پروژه چند میلیاردی بود به کارگردانی احمدرضا درویش که نمی شد نپذیری. یک کار تاریخی بود برای ایران و اسلام و ارزش های زیادی برای من داشت. معمولا سعی می کنم در برخورد با پیشنهادها عمیق نگاه کنم و سطحی نگر نباشم. نقش حتی اگر کوتاه هم باشد با بهره مندی از این ویژگی هایی که گفتم دلپذیر می شود.

هنگام دریافت پیشنهاد از یک کارگردان فیلم اولی محتاط تر می شوید؟

-البته خانم افشارزاده به واسطه سال ها بازیگری برای من آشنا بودند. به طور کلی اینجور وقت ها سعی می کنم تجربه های قبلی کارگردان را در زمینه های دیگر مثل فیلم کوتاه یا مستند ببینم یا اینکه به تهیه کننده نگاه می کنم، چون اهمیت دارد چه کسی با چه تیمی پشت این کار ایستاده است.

برای شما بازی در سینما با مدیوم های دیگر فرق دارد؟

-به نظر من همه چیز باید توأمان باشد. متأسفانه اخیرا این حساسیت پیش آمده که فعالان عرصه سینما و تئاتر یکدیگر را به سختی در کنار هم می پذیرند و گویی بازیگر مرتکب جرم شده اگر مدیوم اش را عوض کند. همه ما بازیگریم و تئاتر و سینما و تلویزیون فرقی ندارد. من بازیگر رادیو هم هستم. سعی می کنم همه را مدیریت کنم چون بازی در همه این مدیوم ها به من لذت می دهد. گذشته از همه اینها مردم مرا با تلویزیون شناخته اند و من نمی توانم وفاداری ام را نسبت به مخاطبانش از دست بدهم. از طرفی سینما هم جزو دغدغه های من است. ورود من با دنیای بازیگری هم با تئاتر شکل گرفته است. این هنر مادر سینماست و مرا زنده نگه می دارد. نمی خواهم از تئاتر دور باشم.

گفت و گو با لیلا بلوکات

اخیرا پیشنهادی هم برای تئاتر داشته اید؟

-بله من برای جشنواره تئاتر فجر سال گذشته سه چهار پیشنهاد بازی داشتم که یکی از آنها را هادی مرزبان کارگردانی می کرد و خیلی افسوس خوردم که نتوانستم بروم، چون سر فیلمبرداری بودم. قرار بود در نمایش «دختر یانکی» هم بازی کنم که این مورد هم به خاطر بازی های سینمایی یا سفر منتفی شد. در این میان تجربه های غمگینی هم در تئاتر داشتم. مثلا برای متنی شش ماه تمرین کردیم و هرگز نشد آن را روی صحنه ببریم.

سال 92 برای شما چطور طی شد؟

-آخرین تجربه تصویری ام «زمانی برای عاشقی» بود به کارگردانی محمدحسین لطیفی. برای این نقشم جایزه بهترین بازیگر را از برنامه «سین مثل سریال» گرفتم. این تجربه به علاوه تئاتری که اول سال بازی کردم و همچنین فیلم «پنج ستاره» معدود مشغولیت های من در سال 92 بودند. «خدا زن را آفرید» را هم برای شبکه نمایش خانگی بازی کردم. روی هم رفته سعی کردم گزیده کار باشم. در سال 91 من تقریبا خیلی از فیلم ها و سریال ها را به خاطر تمرین نمایشی از دست دادم و در اوایل سال 92 هم این اتفاق به خاطر روی صحنه آمدن این نمایش تکرار شد. اساسا وقتی درگیر یک کار نمایشی می شوی خیلی از تصویر دور می مانی و همچنین برعکس. نمایشی هم بود که بر سر تمرین هایش حاضر شدم اما هنگام اجرا باید به سفری می رفتم و باز قسمت نشد که روی صحنه بیایم.

پیش آمده در فیلمی بازی کنید که فیلمنامه اش نسبت به چیزی که دارد ساخته می شود، تصورات بهتری را در ذهن شما ایجاد کرده باشد؟

-الان دیگر به سطحی از آشنایی با مقوله سینما رسیده ام که از روی فیلمنامه تشخیص دهم خروجی خوبی به دست می آید یا نه. برای مثال «عملیات مهد کودک» یک فیلم مربوط به کودک و نوجوان است، اما من می دانستم مورد پسند بچه ها و بزرگترهایشان واقع می شود. یک اثر رئال و در عین حال پر از انیمیشن و ویژوال افکت بود. یک گروه حرفه ای بخش فنی کار را بر عهده گرفته بود که خیال مرا راحت می کرد کار در می آید. گاهی هم پیش می آید فیلمنامه های خوبی به دستم می رسد، اما من چون از بضاعت فنی سینمای ایران در زمینه امور جلوه های ویژه و ... خبر دارم، می دانم وارد عمل که شویم، نوشته های روی کاغذ آنطور که باید روی پرده نمی آیند، پس نمی پذیرم.

شما کارشناس فرش هم هستید. آشنایی با این هنر به بازیگری شما هم از نظر حسی کمک می کند؟

-اگر به هنر علاقمند نبودم، کارشناسی فرش را انتخاب نمی کردم. اگر هنرمند را دوست نداشتم و از روحیه لطیفی که این قشر دارند بهره نبرده بودم به سمت بازیگری نمی آمدم. پر از دغدغه و انرژی هستم و دوست دارم افکار و روح و روانم را جایی تخلیه کنم. حتی اگر بازیگر نمی شدم، شاید یک وکیل قابل بودم یا یک خبرنگار بین المللی و مطرح، چون همیشه به دنبال ارضاء کنجکاوی هایم هستم. هنر علاوه بر اینکه به کشف و کنکاش ربط دارد، خیلی هم لطیف است.

سینما و تلویزیون شما را از هنری که درسش را خواندید باز داشته؟

-متأسفانه بله. مشغول شدن به بازیگری مرا از فرش بافی دور کرد. هر وقت از کلاس ورزشی و ... فراغت پیدا کنم حتما به سراغ بافتن قالیچه می روم. دیوارهای منزلم از آثاری که خودم بافته ام پر شده است. از سال های دبیرستان به هنر علاقه داشتم، اما قسمت این بود که کارشناسی فرش داشته باشم و این در حالی بود که علاقه اولیه من همیشه بازیگری بوده است.