مژده لواسانی شبیه هیچ کس نیست


همان مجری آرام جلوی دوربین است. تکیه می دهد به صندلی، می خندد و مودبانه حرف می زند. با همه آدم هایی که در مسیر با او چاق سلامتی می کنند، گرم می گیرد و لبخند از روی لبانش محو نمی شود.





همشهری جوان: همان مجری آرام جلوی دوربین است. تکیه می دهد به صندلی، می خندد و مودبانه حرف می زند. با همه آدم هایی که در مسیر با او چاق سلامتی می کنند، گرم می گیرد و لبخند از روی لبانش محو نمی شود. می گویند به خاطر همین ویژگی هایش در «کافه سوال» به چشم آمده. به خاطر اینکه پرحرفی نمی کند و ریتم گفتگو با مهمان های برنامه را از بین نمی برد.

«مژده لواسانی» حالا در غیاب بعضی مجری های اسم و رسم دار بیشتر شناخته شده و فعلا مجری شماره یک برنامه های تلویزیونی است. با خانم مجری جوان در روزهایی به گفتگو نشستیم که به یکباره اجرای «کافه سوال» را به دلایلی به طور موقت 10 شب پخش نمی کنند تا غیبت او نشان دهد سهم پررنگی در محبوبیت این برنامه شبانگاهی دارد. گفتگو با او به یک بحث دو طرفه تبدیل شد تا ضمن بررسی اوضاع و احوال کم رمق این روزهای اجراهای تلویزیونی، ویژگی های اجراهایی او را هم ببریم زیر ذره بین.

به نظرتان بهترین مجری تلویزیون کیست؟

- اجرای آقای شهیدی فرد را خیلی می پسندم. اجرایش هم استاندارد است، هم فقط قشر خاصی طرفدارش نیستند و واقعا متخصص کار خودش است. در بین دوستان دیگر هم احسان علیخانی، فرزاد حسنی، محمد جعفر خسروی، علی ضیا، ژیلا صادقی، محمد سلوکی در ژانرهای خودشان مجری های صاحب سبکی هستند که برنامه های تاثیرگذاری هم داشته اند ولی انتخاب اولم بین مجری ها همیشه شهیدی فرد است.

شبیه هیچ کس نیستم!

چرا؟ ویژگی هایش را مشخص تر بگویید.

- آقای شهیدی فرد سواد لازم اجرا را دارند؛ از سینما و تئاتر تا اجتماع و سیاست. آدم مطمئن است که این مجری که روبروی آنها نشسته هم تسلط دارد، هم سواد و بیان بسیار خوب. هم ریتم گفتگو را می شناسد. نکته مهم اجرای محمدرضا شهیدی فرد و حتی احسان علیخانی این است که خودشان تهیه کننده برنامه هایشان هستند و صفر تا صد برنامه دست آنهاست. منِ مجری هر قدر هم هر کاری بکنم، وقتی برنامه از آن خودم نباشد، اجرا سخت می شود. در صورتی که تلاش می کنم حتما در اتاق فکر برنامه باشم، وگرنه اجرا نمی کنم. ولی وقتی تهیه کننده برنامه ات هم هستی، گاهی احساس می کنی که برنامه الان به پاساژ دیگری احتیاج دارد، یا حتی ممکن است برنامه ریزی ات را تغییر بدهی. این کار خیلی به اجرا و حفظ ریتم گفتگو کمک می کند. خاطرم هست آقای شهیدی فرد می گفت «من می چینم که مثلا ریتم گفتگو با آقای حداد عادل الان جوری هست که باید بعدش فلان موسیقی را پخش کنیم. باید از این فراز شروع کنیم و به این فرود برویم.» این تنظیم خیلی مهم است و همه چیز فقط شوآف و سروصدای بی خود نیست. این تاثیرگذاری حاصل این انتخاب های سنجیده است. از خصوصیات دیگر ایشان هم این است که مثل همه رادیویی ها استخدام واژگان و بیان درستی دارند. من آزار می بینم که گاهی مجری ها غلط حرف می زنند، کلمات را می خورند و فکر می کنند چون تلویزیون است و اشکال های اجرا با چیزهای دیگر پر می شود، ایرادی ندارد. اما این غلط حرف زدن شیوه نسل من شده است. ولی ما این مشکل را در کسانی مثل ژاله صادقیان، محمدرضا شهیدی فرد و جعفر خسروی نمی بینیم.

اینکه برنامه هایی را به اسم مجری اش می شناسیم، فارغ از تهیه کننده بودن خود آنها. چه فاکتورهای مهم دیگری باعث این اتفاق می شود؟

- گاهی خوش اقبالی هایی هم برای ما مجری ها اتفاق می افتد. شرایط و زمان دست به دست همدیگر می دهند که یک مجری دیده شود؛ مثلا درباره برنامه ای مثل «ماه عسل» که موفق است و همه آن را می بینند، تایم پخش برنامه خیلی مهم است. به خاطر همین قطعا برنامه شناسنامه دار می شود و همه آن را دنبال می کنند. نکته بعدی اهمیت خلاقانه بودن کارهاست. اینکه شرایط هم کمک کند، خیلی مهم است. یعنی مدیری داشته باشی که کمک کند برنامه ات روزبروز بهتر شود. همکارانی داشته باشی که به تو کمک کنند، دستت باز باشد و ... اینها اصولا برای خانم ها کمتر پیش می آید. هزار و یک دلیل دارد اما اینکه برنامه به اسم کسی می شود، به خاطر این است که ایده و اجرا و ساختش برای یک نفر است.

یک بار مجری های تلویزیون را دسته بندی کردیم؛ مجری های عصر نیمرخ، مجری های جسور و مجری های عصر ژانگولر. شما در کدام دسته هستید؟

- قبلش باید چیزی بگویم. نکته این است که جامعه ما الان این میزان جسارت را برنمی تابد. دوره رضا رشیدپور و فرزاد حسنی و ... تمام شده.

چرا این اتفاق افتاده؟

- احتمالا به خاطر حاشیه هایی بود که بعد از آن دوران به وجود آمد. شما الان تصور کنید که «کوله پشتی» با آن شرایط ساخته شود یا برنامه های رضا رشیدپور با آن شرایط. به شما تضمین می دهم دیگر اتفاقات آن دوره تکرار نمی شود. حتی این دوستان هم که به تلویزیون برگشته اند، دیگر آنها نیستند.

بله، مثل اجرای بعضی از همین مجری ها در برنامه های تحویل سال که فرسنگ ها با دوران اوجشان فاصله دارد!

- احتمالا به خاطر پیامدهای آن دوره است. الان خود همین آدم ها با همان شرایط هم نمی توانند همان اتفاق سابق را تکرار کنند. بارها پیش آمده که اجرا هم کرده اند اما دیگر آن نیستند. به خاطر همین باید بپذیریم که دهه 80، یعنی در همان دوره ای که «شب شیشه ای» و «کوله پشتی» و ... داشتیم، شرایط فرق داشت. ما الان حتی «مردم ایران سلام» هم نداریم! فقط کافی است به جایگزین های این برنامه ها نگاه کنید. پس کم لطفی است که بگوییم مجری ها دیگر تاثیرگذار نیستند. به هر حال آستانه تحمل همه ما پایین تر آمده. الان خیلی ها به من می گویند به جای این همه اذیت شدن، برنامه خانواده را اجرا کن که راحت تر است. مشکلی پیش نمی آید، آنتن هم داری و اینقدر حساسیت درباره ات وجود ندارد. ولی من به یک چیزی معتقد هستم که وقتی قرار است یک ماه روی آنتن باشم، یک ماه تاثیرگذار اجرا کنم. برایم مهم نیست که دائم برنامه داشته باشم.

با همه اینها همیشه تلاش کرده اید که کدام ویژگی اجرا در شما پررنگ تر باشد؟

- با این پیش زمینه که گفتم، من خیلی جاها احتیاط را کنار گذاشتم و تاوانش را دیدم. الان شش ماه از اجرای «کافه سوال» می گذرد و شش سال پیر شدم. خیلی حساسیت وجود داشت. تاوانش را هم دادم اما به این معتقد نیستم که برای جسارت به خرج دادن، ژانگولر بزنم و مثلا پاپیون سرم کنم! این اتفاق باید در محتوا و لحن اجرایم بیفتد. واقعیت هم این است که کم لطفی است که یک مجری را با دیگران مقایسه کنیم و شرایط کاری و زمانی اش را در نظر نگیریم؛ مثلا بگوییم اگر به جای فلانی احسان علیخانی بود، این برنامه خیلی بهتر می شود.

پس خودتان دوست دارید جسارت بیشتری داشته باشید.

- خیلی زیاد. دوره برنامه های تاثیرگذار را بیشتر می پسندم. ما الان واقعا غیر از «نود» چه کار می کنیم که بگوییم آن برنامه گرفته؟ نمی خواهم تلاش همکارانم را زیر سوال ببرم ولی شاید سطح توقع مردم بالا رفته. شاید رسانه هایی که کنار آنها قرار دارد و به راحتی به آنها دسترسی دارند، باعث این انتظارات شده. وقتی هزار و یک راه دیگر هست که طرف در لحظه می تواند کلی اطلاعات بگیرد، چرا باید یک برنامه معمولی را ببیند. شرایط از گذشته ای که فقط مردم بودند و یک تلویزیون، خیلی عبور کرده.

خودتان فکر می کنید به خاطر چه ویژگی هایی بیشتر از بقیه مجری های هم نسلتان دیده می شوید؟

- از هر چیز کلیشه ای فرار می کنم؛ مثلا از اینکه هر شب پلاتوی یکسان بگویم. خیلی ها هم اجرایم را نپسندیده اند. خیلی ها این میزان صمیمیت و خود بودن را نمی پسندند. همیشه می گویم واقعا به تعداد آدم ها درباره آدمی که روبروی دوربین قرار می گیرد، نظر وجود دارد. همان لحظه ای که یک نفر مثلا از شال من خوشش می آید، همان لحظه یکی دیگر اس ام اس می دهد «این چیه پوشیدی؟» سلیقه ها آنقدر مختلف است که فقط می توانی حدی از استاندارد را رعایت کنی ولی نمی توانی همه را جذب کنی. جز صمیمیت، در «کافه سوال» سعی کردم در جاهایی که می شود، ورود پیدا کنم و خودم با سوال و جهت دادن به گفتگو تاثیر بگذارم.

هنوز به جواب دقیقی نرسیده ام؛ شما دقیقا چه ویژگی را به اجراهای تلویزیونی اضافه کرده اید؟

- خودم برنامه هایم را خیلی می بینم که ایرادهایم را بگیرم. البته الان به جایی رسیدم که دیگر خودم را نمی توانم ببینم ولی بازتاب ها این است که خیلی ها می گویند گرمی، مهربانی، صمیمی هستی و حرفت را راحت می زنی. یک ویژگی ظاهری هم دارم که خیلی ها دوستش دارند، من خیلی لبخند می زنم. انتقادها درباره اش زیاد است اما حذفش نکرده ام. مثلا برخی می گویند چه دلیلی دارد یک مجری چادری این همه لبخند بزند. این ویژگی از خودم است. اصلا بگذار بگویند «اون دختره که همیشه دهنش بازه!»

شبیه هیچ کس نیستم!

بازتاب های منفی چطور؟

- یک بخشی این است که بعضی بیننده ها معتقدند خانم چادری نباید این قدر تحرک داشته باشد و اینقدر صمیمی باشد؛ قضاوت می کنند. اینها آزاردهنده است چون من به شدت به اصول خودم معتقدم و اصلا نمی پذیرم براساس یک قضاوت نادرست از نوع اجرا به نوع شخصیتم برسند. خیلی وقت ها دوستان دلیلی هم ندارند ولی اجرایم را دوست ندارند! من هم از کنار آنها می گذرم. خیلی ها هم می گویند دستت را خیلی زیاد تکان می دهی و خیلی تحرک داری، متاسفانه نتوانسته ام اینها را در اجرایم کنترل کنم به خاطر اینکه بعضی هایش واقعا ذاتی هستند.

احتمالا کامنت هایی هم گرفته اید که شبیه نامداری اجرا می کنید.

- بله، یک دوره ای زیاد بود اما بعد از «کافه سوال» نه. بعد از رفتن ایشان از آیتم «تازه ها»ی برنامه خانواده شبکه یک، به من پیشنهاد شد که این آیتم را اجرا کنم اما محکم ایستادم و گفتم اگر اسم و ساختار تغییر نکند، جای کسی و زیر سایه هویت کس دیگری نمی روم. جای کسی رفتن بدترین و غیرحرفه ای ترین کاری است که آدم ها می توانند انجام بدهند. پس اگر می خواستم شبیه سازی کنم فرصت بهتری برایم مهیا بود. یکسری شباهت های ظاهری وجود دارد که شاید اگر چادری نبودم و نوع پوششم اینطوری نبود، اصلا این اتفاق نمی افتاد. در حالی که از بچگی همین پوشش را داشته ام. اتفاقا به نظرم الان خیلی تفاوت داریم. ایشان همکار بسیار خوب و کاربلدی هستند و با توجه به اختلاف سنی زودتر وارد تلویزیون شده اند. همینطور که مردم آن اوایل درباره احسان علیخانی می گفتند که مثل فرزاد حسنی است تا خودش را تثبیت کرد. الان هم زمان این مسئله را حل می کند. اتفاقی که بعد از «کافه سوال» افتاده و از بیرون هم خیلی ها می گویند مسیرها جدا شده.

در این دوره گذار تلاشی کردید از این شباهت ها فاصله بگیرید؟

- در ظاهر که این اتفاق نمی افتاد، به خاطر همین سعی کردم در جانمایه کار این اتفاق بیفتد. یعنی در عمق اجرا؛ از سواد و تسلط تا بیان. همه تلاشم را کردم که نوع لحنم متفاوت باشد. البته شیوه بیان ما هم خیلی متفاوت است. از نظر خودم چون این شباهت وجود نداشت، برای خودم سخت نبود. من یک خودخواهی درونی دارم که اصلا نمی توانم جایی باشم که یک نباشم. بنابراین اصلا نمی توانم تقلید کنم و شبیه کس دیگری باشم. البته حتما یکسری تاثیرپذیری از آدم هایی که با آنها کار کرده ام داشته ام.

خودخواهی تان در اجرا خیلی کم است. مخاطب انتظار دارد تا جایی که می توانید با رعایت همه خط قرمزها، کمی بی پرواتر و با جسارت بیشتری اجرا کنید که بیشتر به چشم بیایید.

- این مساله در هر گفتگویی مختلف است؛ مثلا وقتی درباره آلودگی هوا گفتگو دارید و اسپانسرتان یک سازمان مرتبط است، خیلی جسارت می خواهد که طرفی را که پول داده، زیر سوال ببرید. وضعیت مشارکتی برنامه های تلویزیون دست و پای ما را خیلی می بندد به خاطر همین می گویم که برنامه های الان را با چند سال قبل مقایسه نکنید. تازه خیلی تلاش می کنم که اینجور نباشد. قبلا دوستان مسوول جلویم سوال می گذاشتند و می گفتند این سوال ها را بپرسید اما به آنها برمی خورد که می گفتم سوال نمی خواهم، فقط محورهای مد نظرتان را بگویید.

پس قبول دارید که گاهی اجراهایتان خنثی است؟

- قبول دارم. کی بدش می آید که پررنگتر باشد؟ مخصوصا که ذاتا این ویژگی را دارم. اصلا به خاطر اینکه در رادیو همیشه سردبیری کرده ام و لیدر یک جریان بوده ام، این ویژگی در زندگی شخصی ام خیلی هست که زود قانع نشوم. یک بخشی اش هم به این برمی گردد که من حقوق خوانده ام و اصلا جنس استدلال قوی می طلبد این ماجرا را ولی فعلا رشد این ویژگی ها تابع شرایط است.

یک جور دیگر بپرسم؛ اصلا دوست دارید امضای اجراهای شما چه باشد؟ وقتی می گوییم مژده لواسانی آن تصویر به ذهنمان برسد؟

- خیلی دلم می خواهد سواد داشتنم در اجرا پررنگ شود. یکی از ادعاهایم که خودم به آن معتقدم، این است که توی هم نسل های خودم خیلی کمتر اتفاق می افتد که این میزان مطالعه، مشورت و تسلط روی بحث داشته باشند. اصولا دوستان هم نسلم دنبال عمق ماجرا نیستند. چیزی که در اجرای شهیدی فرد هست. سواد خیلی مهم است.

با همه اینها مژده لواسانی در خلوت هایش سقف اجرای خودش را کجا می بیند؟ آیا می خواهد در نهایت شبیه آدم خاصی اجرا کند؟

- اتفاقا چند روز پیش چند نفر می گفتند «بسه دیگه. اوج اجرا این است که در 24 سالگی یک برنامه را در ساعت پیک 9 شب در شبکه دو اجرا کردی». در 24 سالگی یعنی خیلی زودتر از خیلی های دیگر. اصولا برای خانم ها هم این اتفاق نمی افتد ولی برای من افتاده. ما ستاره زن در اجرا خیلی کمتر داریم. گفتم مگر رسانه سقف دارد؟ قطعا دلم می خواهد که برنامه تاثیرگذار داشته باشم. ولی ذات رسانه بی رحم است و تو باید به هزار چیز تسلط داشته باشی تا بتوانی در این مسیر بروی. آن چیزی که باعث می شود به آینده امید داشته باشم، این است که «هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک/ گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک».

حرف های کوتاه خواندنی

مسئله هارمونی شال ها

لواسانی در کارنامه کاری اش تجربه بازیگری در مجموعه های «پلاک 14» و «خبرنگار» را هم دارد اما می گوید به خاطر نوع پوشش اش ترجیح داده قید بازیگری را بزند چون دلش می خواسته همیشه چادر بپوشد. پوششی که حاشیه های بامزه ای هم دارد.

بامزه ترین نظری که درباره اجرایتان از مردم شنیده اید، چه بوده؟

- نصف اس ام اس های برنامه و کامنت هایم این است که شال هایتان را چه جوری می بندید، لطفا در برنامه آموزش بدهید! در این باره اصرار هم دارند و بعضی هایشان می گویند شما این کار را نمی کنید چون نمی خواهید ما یاد بگیریم! یا می پرسند شال هایتان را از کجا می خرید.

شبیه هیچ کس نیستم!

حالا واقعا برای خرید لباس های اجرا، برنامه ریزی دارید؟

- خیلی مشاوری ندارم ولی خودم حتما برنامه ریزی دارم. یعنی حتما هارمونی شال با آستین های مانتو را رعایت می کنم. اتفاقا کار من سخت تر است چون آستین مانتو هم باید با شالم هارمونی داشته باشد. معمولا کسی اینجوری رنگ ها را سِت نمی کند و فقط چادر مشکی می پوشند با یک شال رنگی. همیشه هم سعی دارم تکراری نپوشم.

پس همه این لباس ها باید مال خودتان باشد!

- بله و با انتخاب خودم.

مگر حجم خریدتان چقدر است؟

- خیلی زیاد. در هر سفری که می روم، تنها چیزی که برای خودم می آورم شال و مانتو است. مدام به این فکر هستم که این شال به آن مانتو می خورد! ما حتما باید به فضای بصری برنامه برای مخاطب احترام بگذاریم و لباس های خوشرنگ و آراسته بپوشیم. اتفاقا از این نظر خیلی هم از من انتقاد می شود. مثلا می گویند این کار با سبک زندگی ایرانی - اسلامی مغایر است. به خاطر همین همیشه می خواهم ثابت کنند که کجای این کار مغایرت دارد! مگر من خلاف شرع انجام می دهم یا اسراف می کنم؟ به هر حال هر کار و شغلی لوازم خاص خودش را دارد. بیننده های تلویزیون که نمی توانند هر شب من را با یک رنگ تکراری ببینند.

بدترین انتقادی که شنیده اید چه بوده؟

- گاهی درباره موضوعات برنامه انتقاد و بدون در نظر گرفتن ملاحظات سازمان، مجری را سیبل می کنند. مثلا وقتی موضوع برنامه «شبکه های اجتماعی» بود - که با این انتخاب درباره خودمان عملیات انتحاری انجام دادیم! - کلی ضرورت ها و حساسیت های سازمانی وجود داشت اما بعضی مخاطبان فقط مجری را متهم می کردند که چرا از این طرف ماجرا بیشتر دفاع نمی کنم. در فصل جراحی «کافه سوال» هم بازیگرهایی آمدند که من از آنها پرسیدم «چرا دماغتان را عمل کردید؟»، بعدش طرفدارهایشان ناراحت شدند و هجمه های وحشتناک داشتند که «درست است از بازیگر محبوب ما این سوال را می پرسی؟!» خب طرف خودش راضی است و اصلا برای همین به برنامه آمده! البته الان حجم قضاوت های شخصی خیلی کمتر شده. مخاطب زمان می خواهد که ارتباط برقرار کند، و از جایی به بعد همراه می شود.


ویدیو مرتبط :
مژده لواسانی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

فریبا کوثری و مژده لواسانی از ازدواج نمی ترسند!



سوژه ما برای گفتگوی دو نفره مان با فریبا کوثری و مژده لواسانی بود اما ظاهرا ما راه را برای انتخاب افراد برای گپ پیرامون چنین سوژه ای اشتباه رفته بودیم چرا که نه فریبا کوثری اهل یاغی گری بود و نه مژده لواسانی.

 فاصله و شکاف میان نسل ها، ورود تکنولوژی به زندگی انسان ها، عصیانگری در جوانی و زندگی روی نبض مدرنیته». سوژه ما برای گفتگوی دو نفره مان با فریبا کوثری و مژده لواسانی بود اما ظاهرا ما راه را برای انتخاب افراد برای گپ پیرامون چنین سوژه ای اشتباه رفته بودیم چرا که نه فریبا کوثری اهل یاغی گری بود و نه مژده لواسانی.

هر دوی این افراد دختران مثبت نسل خودشان به شمار می روند، منتهی نه از آن دختر مثبت هایی که از ترس رد کردن خط قرمزها خودشان را در خانه حصر کنند و بی خیال حضور در اجتماع شوند، اتفاقا هر دوی آنها با وجود اینکه سعی داشتند در چهارچوب عمل کنند اما حضور پررنگی در جامعه داشتند و توانستند بین دیده شدن و حفظ حد و مرز، پل بزنند؛ اتفاقی که این روزها کمتر می توان نظیر آن را جستجو کرد. 

اخبار,اخبار فرهنگی, فریبا کوثری و مژده لواسانی از ازدواج نمی ترسند

 فریبا کوثری در این مساحبه نماینده نسلی بود که این روزها، خیلی ها آن را نسل طلایی زنان ایران می دانند و معتقدند بعد از آن زن های ما تغییر مسیر دادند. در صحبت های او می توان رگ هایی از سنت، میل شدید به حفظ خانواده و رعایت حریم ها را به راحتی حس کرد.

مژده لواسانی هم در این گفتگو نماینده دختران دهه شصت بود، هر چند که به لحاظ شناسنامه، مژده به دهه هفتاد نزدیکتر است اما به لحاظ روحی یک دهه شصتی تمام عیار است. در او می توان روحیه یک دختر مدرن و امروزی را دید اما تفاوت او با برخی از دختران هم نسلش این است که او جسارت را با یاغی گری اشتباه نکرده و دغدغه ها، تجربه گرایی و میل به دیده شدنش را در چهارچوب اخلاقیات قرار داده است.

حسن این مصاحبه برای من در این بود که فریبا و مژده بی هیچ پرده پوشی از دغدغه و عقایدشان حرف زدند. گاهی از نسلشان دفاع کردند و گاهی دیگر هم ایرادهایش را برشمردند و برای زندگی بهتر در این چهارچوب راهکار ارائه دادند.

این گفتگو بیشتر از آن که شکل مصاحبه به خود بگیرد شبیه به یک گپ سه نفره زنانه شد؛ گفتگویی که شاید هر دو نسل دومی و سومی از آن لذت می برد.

سرعت تغییرات زیاد شده است
فریبا کوثری: اینکه می گویید نسل ما به نوعی سنبل عصر طلایی زنان در ایران هست و هنوز هم بسیاری پز خصوصیات اخلاقی ما را می دهند و یاغی گری کمتری در میان آنها وجود داشته، شاید از جهتی درست باشد اما به نظرم این خصوصیات در مورد نسل قبل ما هم صدق می کرد، با این تفاوت که زنان هم نسل من آزادی های بیشتری برای حضور در جامعه و تصمیم گیری های فردی برای خودشان داشتند چرا که بسیاری از زنانی که در دوره قبل از ما به سر می بردند و به نوعی هم نسل مادران ما هستند از حقوق های ساده ای نظیر ادامه تحصیل، انتخاب همسر، اظهار نظر و حضور در جامعه محروم بودند اما زنان هم نسل من حضور پررنگی را در جامعه داشتند و می توانستند در کنار رسیدگی به خانواده در محیط کار هم حضور داشته باشند.

این نشان می دهد که نسل به نسل، افراد برای به دست آوردن جایگاه شان در جامعه تلاش بیشتری کردند و برای دستیابی به این جایگاه دست به یاغی گری هم زده اند.

این موضوع حکایت از تفاوت نسل ها را با هم دارد، منتهی، آن چیزی که در این میان وجود دارد این است که در گذشته تغییرات و به دنبال آن شکاف میان نسل ها با کندی رخ می داد و شاید هر ده سال یک بار ما شاهد تغییرات بودیم اما الان این تغییرات روزانه شده است و ما هر لحظه شاهد تغییر در دنیای پیرامون مان هستیم.

در میهمانی ها، همه سراغ پسورد وای فای را می گیرند
فریبا کوثری: دنیا این روزها با شتاب به سمت تکنولوژی رفته و مسائل مختلف را تحت تاثیر خودش قرار داده است، همین موضوع باعث شده که اینترنت، کامپیوتر، گوشی های هوشمند و ... در زندگی ما نقش پررنگی را بازی کنند و به نوعی تکنولوژی جای روابط انسانی و خانوادگی را در زندگی ما گرفته است. در گذشته، خبر، تنها از طریق چند روزنامه محدود و دو شبکه تلویزیونی به ما منتقل می شد اما این روزها ما در هجوم اطلاعات بسیاری قرار داریم.

این موضوع از جهتی خوب است اما از جهتی دیگر باعث تنهاش دن ما شده است. در گذشته اگر میهمانی برگزار می شد، افراد سعی در معاشرت با یکدیگر داشتند اما این روزها وقتی به خانه هم می آیند، اولین چیزی که سراغش را می گیرند، پسورد «وای فای» است.

این موضوع باعث می شود که میهمان ها، بیشتر از معاشرت با یکدیگر، تمایل داشته باشند که خودشان را با تلفن های همراه شان سرگرم کنند و این بی شک باعث فاصله افتادن میان آدم ها می شود.   

اخبار,اخبار فرهنگی, فریبا کوثری و مژده لواسانی از ازدواج نمی ترسند

مجبورم خودم را به نسل سوم برسانم
فریبا کوثری: سرعتی که در پیشرفت جامعه به جهت ورود تکنولوژی وجود داشته، باعث شده که نسل ما هم سعی کنند خودشان را به نسل جوان برسانند. هر چند که ممکن است این حرکت در قیاس با نسل جوان کمی کندتر انجام شود ولی خب اگر من نخواهم خودم را به نسل سوم برسانم، بی تردید تعامل در این جامعه برایم سخت می شود.

هیچ وقت یادم نمی رود سال ها قبل که می خواستم کار با کامپیوتر را یاد بگیرم، تمام نکات مربوط به آن را یادداشت می کردم در حالی که جوان ترها نیازی به این کار ندارند اما با هر ترفندی که بود سعی کردم استفاده از تکنولوژی را یاد بگیرم تا از جامعه عقب نمانم.

این روزها هم به لطف اینستاگرام و فیس بوک ارتباطم را با مخاطبان حفظ کردم و به نوعی به آنها نزدیکتر شدم. این واقعیت این روزهاست، نمی توانی به آنها پشت کنی...

یک دفاع تمام عیار از نسل خودم
لواسانی: یکی از خصوصیات اخلاقی من این است که همیشه سعی می کنم بدون جانبداری در مورد مسائل مختلف اظهار نظر کنم اما حالا که بحث به اینجا کشیده شده است، فکر می کنم بد نباشد من هم از نسل خودم دفاع کنم.

به نظرم برخلاف نگاهی که پیرامون نسل سوم و نسل چهارم وجود دارد و عده ای معتقدند که متولدین دهه شصیت و هفتاد، دوستان شان را به خانواده شان ترجیح می دهند؛ این نسل ارتباط خوبی با خانواده شان دارند... منتهی به خاطر برخی از درک نشدن ها و احساس راحتی بیشتر، ترجیح می دهند وقت شان را بیشتر با دوستانشان بگذرانند.

هر چند که به خانواده ها هم حق می دهم که دلواپس ارتباط و معاشرت فرزندانشان باشند اما نباید این نکته را هم فراموش کرد که اگر والدین با تصمیم فرزندانشان مخالفتی دارند یا ترجیح می دهند او با فردی معاشرت نکند، بهتر است که برای مخالفت شان دلیل بیاورند و با بچه هایشان گفتگو کنند، چون اگر به طور چکشی با آنها برخورد شود، بچه ها بیشتر به سمت سرکشی می روند.

فریبا کوثری: با حرف های مژده کاملا موافقم. بعضی از خانواده ها به دلیل تجربه هایی که طی سال ها کسب کرده اند، موافق برخی معاشرت ها و تصمیم گیری های بچه هایشان نیستند اما چون این موضوع را با لحن خوبی مطرح نمی کنند، بیشتر در بچه ها گارد ایجاد می کنند. به نظرم اگر ما یاد بگیریم در مورد مسائل مختلف با یکدیگر صحبت کنیم، میزان چالش را در خانواده ها به حداقل می رسانیم.

مژده لواسانی: در خانواده ما دو چیز نقش پررنگی را بازی می کند و آن احترام به یکدیگر و حفظ حرمت هاست. حالا در این میان بارها پیش آمده که پیرامون موضوعی با یکدیگر اختلاف داشته باشیم و پدر و مادرم با تصمیم گیری من پیرامون موضوع مخالف باشند اما این مخالفت آنها شکل یکطرفه ندارد و تمام سعی آنها این است که با بحث و تبادل نظر، من را نسبت به علت مخالفت شان آگاه کنند... این شیوه همیشه من را متقاعد کرده است.  

اخبار,اخبار فرهنگی, فریبا کوثری و مژده لواسانی از ازدواج نمی ترسند

 وابستگی به خانواده
فریبا کوثری: من به شدت به خانواده ام وابسته هستم. این وابستگی توأم با احترام باعث شده بود که در طول سال ها دلم بخواهد همواره به مادر و برادرم نزدیک باشم، به همین خاطر در مقطعی فکر می کردم ممکن است ازدواج بین من و آنها جدایی بیندازد یا باعث شود در زندگی مشترک من خللی ایجاد شود.

از طرفی من همیشه برای زندگی مشترک احترام قائل بودم و اعتقادم بر این بود فردی که زندگی جدیدی را شروع می کند باید با تمام وجود در خدمت زندگی اش باشد و به نوعی هرگز به جدایی و مسائلی از این دست فکر نمی کردم. این تصورات به نوعی من را از ازدواج دور کرد هر چند که من ازدواج کردن را به پای قسمت هم می گذارم. البته من ارتباط بسیار نزدیکی با برادرزاده هایم دارم و کنار آنها بودن مرا آرام می کند، آنان را به مانند بچه های خودم دوستدارم و حضورشان باعث می شود که من خلأ مادر نشدن را کمتر حس کنم. خوشبختانه آنها بسیار خوب تربیت شده اند و یاد گرفته اند در جامعه و خانواده چطور حضور داشته باشند.

مژده لواسانی: یادم است مدتی قبل به دوستی گفتم من اگر بخواهم روزی ازدواج کنم، دوست دارم با همه توانم یعنی صددرصد مژده لواسانی وارد زندگی شوم و در زندگی کم نگذارم اما خب فعلا چنین چیزی را در خودم نمی بینم، به همین خاطر تا ایجاد کامل این حس، صبر می کنم. از طرفی من هم مانند خانم کوثری به مسائلی نظیر جدایی در زندگی مشترک فکر نمی کنم و قبح این موضوع برایم نریخته است، به همین خاطر ترجیحم آن است که فعلا در این مورد دست نگه دارم.

نسل سوم و نسل چهارم در مضان اتهام
مژده لواسانی: همانطور که در سوال تان اشاره کردید، نسل سوم و چهارم ما تفاوت زیادی با نسل قبل از خودشان به ویژه پدر و مادرهایشان دارند و همین موضوع باعث می شود که آنها به نوعی در مظان اتهام قرار بگیرند. این شکاف و تفاوت در نسل چهارم ما یعنی متولدین دهه هفتاد به نوعی پررنگ تر است. حال در این میان این اختلاف میان نسل ها، هم می تواند فرصت تلقی شود هم تهدید...

فرصت از این جهت که خانواده ها می توانند در مورد این شکاف ها با فرزندشان گفتگو کنند و به نوعی هم اندیشی و هم فکری برسند و تهدید از این باب که ممکن است این موضوع شکاف میان شان را بیشتر کند و باعث دور افتادن شان از یکدیگر شود.

هنوز هم با مادرم رودربایستی دارم
فریبا کوثری: من وابستگی بسیار زیادی به اعضای خانواده دارم و دوری از آنها برایم غیرممکن است. من و مادرم تنها با هم پانزده سال اختلاف سنی داریم و همین موضوع باعث شده که نسبت به هم احساس نزدیکی بیشتری داشته باشیم. وقتی که کم سن و سال بودم، پدرم فوت کرد و مادرم به نوعی ما را به دندان گرفت.

او در تربیت ما زنی سختگیر بود و تمام حواسش را معطوف به این می کرد که ما خوب تربیت شویم و حد و حدود را زیر پا نگذاریم. یادم است سال ها قبل وقتی که هجده سالم بود به تولد دوستی دعوت شده بودم. این اولین باری بود که مادرم اجازه می داد من به تنهایی تولد بروم، هر چند که تا خانه دوستم من را همراهی کرد. یادم است آن روز مادرم از من خواست ساعت 9 به خانه بازگردم اما من نیم ساعت دیرتر برگشت و او به قدری با من برخورد تندی داشت که هرگز جرأت نکردم بعد از آن ثانیه ای دیرتر از آن چیزی که مادرم برایم تعیین کرده بود به خانه برسم.

حساسیت های او در این مقطع به خاطر این بود که ما به قوانین خانواده احترام بگذاریم، شاید باورتان نشود، با گذشت سال ها هنوز من با مادرم رودربایستی دارم و محال است برخوردی دور از احترام با او داشته باشم.

پدر و مادرم بزرگترین سرمایه های زندگی ام هستند
مژده لواسانی: فارغ از هر شعارزدگی باید بگویم که پدر و مادرم بزرگترین سرمایه های من در زندگی ام هستند و از اینکه در کنار آنها وقت بگذرانم واقعا لذت می برم، هر از چند گاهی شلوغی هایی که در زندگی ام پیش می آید باعث می شود آنطور که خودم دوست دارم، نتوانم همیشه در کنارشان باشم اما این اندک فاصله هم، من را به لحاظ قلبی و فکری از آنها دور نمی کند.  

اخبار,اخبار فرهنگی, فریبا کوثری و مژده لواسانی از ازدواج نمی ترسند

 پدرم در طول این سال ها همیشه عین یک کوه استوار پشتم قرار داشته و مادرم که سمبل آرامش و مهربانی است در تمام شرایط از من حمایت کرده است. علاوه بر پدر و مادرم ارتباط بسیار خوبی هم با فامیل دارم و اگر پای تعریف از خود نگذارید باید بگویم فامیل هم با من رابطه خوبی دارند به ویژه فامیل مادرم که معتقدند من عزیزترین نوه هستم.

من ارتباط بسیار نزدیکی با دختر خاله هایم دارم. آنها با وجود اینکه متولد دهه هفتاد هستند اما به دلیل درک بالایی که دارند جزو صمیمی ترین دوستانم به شمار می روند و همانند خواهر برایم عزیز هستند.

تا مادر نشوی درک نمی کنی
فریبا کوثری: وقتی جوان تر هستی، بعضی از دلواپسی های پدر و مادرها، به ویژه ادرها را درک نمی کنی و به نظر اغراق شده می آید. به نظرم هیچ کس تا پدر و ادر نشود، نمی تواند این حس و حال را درک کند.

هر چند که من و مژده هم چون مادر نشدیم نمی توانیم در این مورد نظر درستی بدهیم اما فکر می کنم پدر و مادر به خاطر زحمتی که برای بچه هایشان می کشند تا این حد دلواپس شان هستند و نسبت به حضور آنها در جامعه نگران هستند و روی روابط فرزندان شان نسبت به سایر افراد و رفت و آمدها و سفرهای درون شهری و برون شهری شان حساس هستند. شاید باور نکنید اما من هنوز وقتی از خانه مادرم به خانه ام برمی گردم، مادرم چند بار به من زنگ می زند؛ مدام نگران است که مبادا برای من اتفاقی افتاده باشد. این دلشوره ها، چیزی به جز عشق یک مادر به فرزند نیست.

من از شش سالگی چادر سر کردم
مژده لواسانی: من در خانواده مذهبی و سنتی بزرگ شدم و نسل در نسل زنان خانواده ما پوشش چادر داشتند. من هم از شش سالگی چادر سر کردم، به همین خاطر پوشش چادر در طول این سال ها به بخشی از «من» بدل شده است و باور من است و به خاطر اینکه آن را انتخاب کردم، هیچ وقت برایم ایجاد محدودیت نکرده است. هر چند که نحوه پوششم گاهی قضاوت هایی را به دنبال داشته و حتی موجب گله مندی من شده است.

ظاهرا رفتار و نحوه پوشش متناقض برخی از همکاران ما باعث شده که مردم فکر کنند مجریان تلویزیون صرفا به خاطر حضور جلوی دورین چادر سر می کنند، به همین خاطر گاهی در اینستاگرام من، با لحن تندی می نوشتند که ظاهر شما را باید در بیرون و فارغ از نگاه مدیران تان دید، این موضوع باعث شد که من تصمیم بگیرم یک بار برای همیشه پاسخ این حرف ها را بدهم، به همین خاطر عکسی از خودم در پاریس با پوشش چادر منتشر کردم و در آن نوشتم که اینجا نه تنها کیلومترها دور از استودیو و نگاه مدیران صدا و سیما هستم، بلکه کیلومترها از کشورم دور است اما با اینحال، پوشش من چادر است چون این سبک پوشش، انتخاب من است و به آن افتخار می کنم.

دنیای ما، نباید فقط در اینستاگرام و فیس بوک خلاصه شود
لواسانی: این روزها اینترنت به بخشی از زندگی ما بدل شده است و من به اقتضای شرایط کاریم از این تکنولوژی استفاده می کنم. معمولا هر صبح روزنامه ها و خبرگزاری های مختلف را از طریق اینترنت رصد می کنم و اطلاعاتم را در زمینه اجتماعی، فرهنگی و هنری به روز می کنم؛ منتهی در این راه سعی می کنم خودم را صرفا به اینترنت متکی نکنم و همچنان اطلاعاتم را از طریق مطالعه رسانه های مکتوب و کتاب افزایش دهم، چون فکر می کنم لذتی که در ورق زدن کتاب وجود دارد، کم نظیر است.

متاسفانه این روزها بسیاری از جوان ها تنها منبع اطلاعاتی شان از طریق فضای مجازی است و دنیای شان صرفا در اینستاگرام و فیس بوک خلاصه می شود، من هم از اینستاگرام برای برقراری ارتباط با مخاطبانم استفاده می کنم اما سعی ام بر این است خودم را در این راه محدود نکنم.  

اخبار,اخبار فرهنگی, فریبا کوثری و مژده لواسانی از ازدواج نمی ترسند

 با عباس غزالی و حسین مهری همبازی بوده ام
مژده لواسانی: از سه سالگی وارد کار در عرصه رادیو شدم. وقتی دوازده سالم بود از سوی محمد حسن زاده کارگردان برنامه «نیمرخ» برای بازی در سریال «خبرنگاران» دعوت شدم. در آن سریال با حسین مهری و عباس غزالی همبازی بودم و آنها هم در نقش نوجوانی علاقمند به خبرنگاری بازی می کردند. یادم است آقای حسن زاده وقتی من را دید به من گفت: «آیا چادری که سر می کنم همیشه همینطوری هستش؟» که من محکم جواب دادم نه. او هم برای اینکه مطمئن شود به من گفت: «با این چادر دور حیاط بدو» و زمانی که دید من بدون هیچ مشکلی می دوم گفت: «با وجود اینکه این نقش چادری نبود اما تو می توانی آن را با همین پوشش بازی کنی.»

بعد از این سریال در چهارده سالگی برای اولین بار در برنامه «کبوتر دات کام» که به نوعی ادامه دهنده برنامه «نیمرخ» بود جلوی دوربین رفتم. این برنامه اولین تجربه اجرای تلویزیونی ام بود.

مادرم مشوقم برای بازیگری بود
فریبا کوثری: هیچ وقت یادم نمی رود وقتی برای اولین بار بحث بازیگری را در خانه مطرح کردم. مادرم با وجود اینکه زن سختگیری بود اما از این تصمیم من حمایت کرد. او به من گفت: «طوری تو را تربیت کردم که شک ندارم در هیچ شرایطی دست از پا خطا نمی کنی.» دلگرمی و حمایت های او باعث پیشرفتم در این وادی شد.  

اخبار,اخبار فرهنگی, فریبا کوثری و مژده لواسانی از ازدواج نمی ترسند

 

اخبار فرهنگی - مجله خانواده سبز/ برترین ها