مذهبی


2 دقیقه پیش

دعای مشلول همراه ترجمه

دعای مشلول همراه ترجمه   موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ...
2 دقیقه پیش

رمزی برای استجابت دعا

یکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است   بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ...

فرق كافر و مشرك از نظر قرآن كریم چیست؟



مشرک کیست,تفاوت كافر و مشرک

«كفر» در شریعت به معنای، انكار آن چه خدا معرفت آن را واجب كرده می باشد

 

«كفر» در لغت به معنای پوشاندن شیء است. شب را كافر می گویند به خاطر آن است كه اشخاص را می پوشاند و به زارع كافر گفته می شود به خاطر ان است كه تخم را در زمین می پوشاند. واژه «كفر» در انكار دین و واژه «كفران»[1] در انكار نعمت به كار می رود. همچنین كفر به معنای برائت و بیزاری نیز آمده است. (عنكبوت، آیة 25)


«كفر» در شریعت به معنای، انكار آن چه خدا معرفت آن را واجب كرده می باشد، از قبیل وحدانیت، عدل الهی، پیامبر و هر کس آن پیامبران آورده اند را انكار كند، كافر است.


به عبارت دیگر، كافر كسی است كه اصول یا ضروریات دین را انكار كند. بعضی از مشتقات «كفر» عبارتند:[2]


«كفر» برای كسانی استعمال می شود كه در كفران نعمت مبالغه می كنند، یعنی بسیار ناسپاس هستند. «اِنّه لَیَؤُس كفور» [3] و كفور در قرآن 12 بار آمده است.


«كفور» مصدر و به معنی انكار دین و نعمت آمده است و 3 بار در قرآن آمده است. «فابی اكثر الناس الّا كَفوُراً».[4]


«كَفّار» مبالغه كافر هم در كفر دین و هم نعمت آمده است.[5]


«كُفّار» جمع كافر است و استعمال آن بیشتر در انكار دین است و 21 دفعه در قرآن بیان شده است.[6]


«كَفّاره» آن است كه گناه را با حسن وجه می پوشاند و جبران می كند «ذلك كفارة ایمانكم»[7] ، آن كفاره قسم های شماست.


«كوافر» جمع «كافره» به زنان كافر اطلاق می شود و فقط یك بار در قرآن آمده است. «و لاتُمسِكوُا بِعِصَمِ الكوافر[8]؛ نكاح زنان كافر را نگاه ندارید».


در این جا سوالی مطرح است كه آیا قرآن واژه «كافر» را در حق كسانی كه از روی عناد و عمد، حق را پرده پوشی كرده اند استعمال كرده یا از روی جهل و نادانی حق را پوشاندند به كار برده است؟ با بررسی در آیاتی كه مشتقات «كفر» در آن آمده است روشن می شود كه لفظ «كافر» شامل حق پوسی از روی عناد و عمد و هم از روی جهل و نادانی می شود: «انّ الذین كفروا سواءٌ علیهم أَأَنذرتهُم اَم لَم تٌنذِرهُم لا یُؤمنون»[9]. به آنهایكسانی كه كافرشدند چه انذار كنی و چه نكنی برای آنها مساوی است و ایمان نمی آورند.» آیه به صراحت بیان می كند كه كفر آنها از روی عناد و لجاجت است: «و جحَدوُا بها و استیقَنَتها انفُسهُم[10]؛ كفار این نشانه ها را انكار می كنند در حالی كه از باطن به آن یقین دارند.»


اما در مسئله عذاب اخروی كفار جاهل در حكم مستضعفان فکری هستند، و آیات عذاب شامل حال كسانی است كه از روی علم و لجاجت به حق تسلیم نشده و ایمان نیاوردند و قرآن نیز بعد از «كفروا» «كذّبوا»[11] و «صدّوا عن سبیل الله»[12] را بیان كرده نشان می دهد كه پیامبری بوده و آن را تكذیب كرده اند و مانع پیشرفت دین شده اند در این جا عذاب اخروی محرز است.

  مشرک کیست,تفاوت كافر و مشرک

«كُفّار» جمع كافر است و استعمال آن بیشتر در انكار دین است

 

 شرك
«شرك» و شركت و مشاركت به معنای شریك شدن است: «و لم تكن له شریكٌ فی المُلك.»[13].در حكومت و تدبیر عالم شریكی نداشته است و «شرك» اسم است، یعنی عمل شرك و به معنی شریك و نصیب آمده است.«ام لهم شرك فی السموات...»[14].و مشرك كسی است كه برای خدا شریك قرار بدهد و چنین شخصی قابل آمرزش نیست مگر آنكه در دنیا توبه كند: «ان الله لایَغفِر اَن یُشرَك به[15]؛ كسانی كه به خدا شرك می ورزند خداوند آن ها را نمی بخشد».

اقسام شرك:
1. شرك در خلقت: مانند: عقیده ایرانیان قدیم كه خیرات را از یزدان و شرور را از اهریمن می دانسته اند. «وَ جَعَلُو اللهِ شركاءَ الجنّ»[16].برای خدا شركایی از جن قرار داده اند»


2. شرك در تدبیر عام: گروهی هستند كه معتقدند برای هر یك از انواع عام به یك تدبیر كننده وجود دارد. مانند: اعتقاد به خدای دریا، خدای صحرا و ... در سورة شعراء آیة 27، آمده است: چون موسی خدا را رب العالمین خواند فرعون گفت: او دیوانه است.


3. شرك در عبادت: و آن اینكه خدا را عبادت نمی كردند، بلكه بتها، آفتاب، ماه، دریا، حتی اشخاص را و ... پرستش می كردند. در حالی كه جز خدا خالقی نیست و او خالق و آفریننده تمام اشیاء است: «و خلق كلّ شیء و هو بكل شیء علیم»[17].


لازم به ذكر است: مشركان معتقد به خدا هستند و می دانند كه خداوند همه چیز را خلق كرده است، اما شركایی برای خدا درست كردند، تا اینكه شفیع آنها قرار بگیرند.[18]


حاصل سخن اینكه؛ كافر به كسی گفته می شود: می داند این جهان دارای خالقی همانند خدا است، ولی از روی عناد و عمد پرده پوشی می كند و منكر می شوند و دارای اقسامی نیز است. اما مشرك: برای این جهان خالقی را همچون خدا می پذیرد اما شركایی برای خدا از جهت عبادت، تدبیر و ... قرار می دهد.


==============================


پی نوشت ها:
[1] . كفران به معنی انكار نعمت و ناسپاسی آمده و یك بار در قرآن بیان شده است. انبیاء/ 94.
[2] . قرشی، سید علی اكبر، قاموس القرآن، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ذیل ماده «كفر».
[3] . هود/ 9.
[4] . اسراء/ 89، فرقان/ 50، اسراء/ 99.
[5] . ق/ 24، ابراهیم/ 34.
[6] . بقره/ 161.
[7] . مائده/ 89، مائده/ 95، انفال/ 29.
[8] . ممتحنه/ 10.
[9] . بقره/ 6.
[10] . نمل/ 14.
[11] . بقره/ 39، مائده/ 10 و 86.
[12] . نساء/ 161.
[13] . فرقان/ 2.
[14] . فاطر/ 40.
[15] . نساء/ 48 و 116.
[16] . انعام/ 100.
[17] . انعام/ 101، عنكبوت/ 65.
[18] . یونس/ 18.


ویدیو مرتبط :
كریم دابسمش-كریم آقا-كریم آق منگول-karim

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

این که خداوند در قرآن كریم به عصر سوگند یاد كرده، منظور چیست؟



صر امام,عصر امام زمان

كلمه عصر یكی از مواردی است كه مورد قسم خداوند واقع شده

 

این که خداوند در قرآن كریم به عصر سوگند یاد كرده، منظور چیست؟ آیا مربوط به عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یا امام زمان (عج) است یا عصر بعد از ظهور؟

كلمه عصر یكی از مواردی است كه مورد قسم خداوند واقع شده، در قرآن هر جا چیزی مورد قسم خداوند واقع شود، نشان دهندة عظمت و اهمیّت آن چیز است.


واژه عصر به معنای فشردن است مثلاً «عصر الثوب»، یعنی فشردن لباس است تا آب آن خارج شود.


برخی از احتمالاتی كه مفسران در مورد این كلمه داده‌اند عبارتند از:
1. بعضی گفته‌اند: عصر اشاره به همان وقت عصر (= بعداز ظهر) است. دلیل این گروه این است كه در اوّل بعضی از آیات قرآن به آغاز روز قسم و سوگند یاد شده است. مثل والضحی[1]‌، و الصبح اذا اسفر[2]. به این دلیل به عصر قسم یاد شده كه این وقت از روز، زمان دگرگونی نظام زندگی و حیات انسانهاست و كارهای روزانه پایان می پذیرد، پرندگان و حیوانات به لانه‌های خود می‌روند، خورشید غروب می‌كند و هوا كم‌كم تاریك می‌شود؛ لذا این دگرگونی انسان را متوجه خداوند لایزال و قدرت او می‌نماید.


2. بعضی گفته‌اند: اشاره به سراسر زمان و تاریخ بشریت است كه پر از درسهای عبرت و حوادث است؛ لذا شایستة قسم خوردن است.


3. بعضی گفته‌اند: چون معنای لغوی عصر به معنای فشردن است این سوگند هم ناظر به انواع فشارها و مشكلاتی می باشد كه در طول زندگی انسان‌ها رخ می‌دهد و آن‌ها را از خواب غفلت بیدار می‌كند و به یاد خدا می‌اندازد.


4. بعضی هم آن را اشاره به انسانهای كامل كه عصاره عالم هستی و جهان است می‌دانند.

 

5. بعضی هم آن را ناظر به نماز عصر می‌دانند چون نماز عصر دارای اهمیّت ویژه‌ای است. خداوند می‌فرماید: «حافظوا علی الصلوات و الصلوة الوسطی»[3] كه صلات وسطی را تفسیر به نماز عصر نموده‌اند.


6. بعضی عصر را به معنای قسمت خاصی از زمان مثل زمان قیام حضرت مهدی (عج) می‌دانند. چون آن زمان دارای ویژگی و عظمت خاصی از تاریخ بشریت است و حضرت مهدی هم عصاره و خلاصه رسالتها و نبوتها و امامتها است. پس مراد از عصر می‌تواند خود حضرت ولی عصر ـ علیه السلام ـ باشد. چون او انسان كامل است.[4]


7. عدّه‌ای عصر را به امام زمان و عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ  تفسیر كرده‌اند.[5]
اگر چه این تفاسیر با هم تضادی ندارند و می‌تواند همه به عنوان تفسیر و مصادیق عصر باشد، ولی عدّه‌ای از مفسران معنای هفتم را ترجیح داده‌اند. علامه طباطبایی می‌فرماید: «مناسب با دو آیه بعد كه می‌فرماید: انسان در خسران است مگر كسی كه تابع حق باشد و به حق صبر كند و عمل صالح انجام بدهد، این است كه مراد از عصر، عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ  باشد كه همان عصر طلوع اسلام و زمان روشن شدن حق بر باطل است.»[6] عدّه‌ای دیگر از مفسران دلیلی كه بر این معنای هفتم اقامه كرده‌اند این است: همان طور كه خداوند به شهر محل تولد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ  (مكّه) قسم خورده، «لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد»[7] به همین نحو خداوند هم به عصر ثبوت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ  قسم خورده و آن را بزرگ شمرده؛ زیرا در این زمان دین بشر كامل شده[8] و تاریكی‌های جهل، ظلم، فساد و طغیان با آمدن خورشید وجود پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ  از بین رفت و برابری و برادری و عدالت جای آن‌ها را گرفت.
 
پی نوشت ها:
[1] - ضحی/ 1.
[2] - مدثر/ 34 .
[3] - بقره/ 239 .
[4] - الحویزی، تفسیر نور الثقلین، قم، انتشارات اسماعیلیان، ج 5، ص 666، حدیث 5.
[5] - ر.ك: مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 27، ص 292 ـ 293.
[6] - طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 20، ص 356 .
[7] - بلد/ 1 ـ2 .
[8] - محلاتی شیرازی، صدرالدین، تفسیر سورة والعصر، تهران، انتشارات نوید، 1362، ص 42.

 

منبع:andisheqom.com