مذهبی
2 دقیقه پیش | دعای مشلول همراه ترجمهدعای مشلول همراه ترجمه موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ... |
2 دقیقه پیش | رمزی برای استجابت دعایکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ... |
زندگینامه آیت الله سید رضا فیروزآبادی
آیت الله سید رضا فیروزآبادی
آیت الله سید رضا فیروزآبادی
حاجی سیدرضا فیروزآبادی (زاده ۱۲۵۱ خورشیدی فیروزآباد شهر ری درگذشته ۱۴ مرداد ۱۳۴۴) سیاستمدار، روحانی و نیکوکار ایرانی بود. وی از نمایندگان مجلس شورای ملی در چهار دورهٔ مختلف و بنیان گذار بیمارستان فیروزآبادی شهر ری بود.
زندگینامه آیت الله سید رضا فیروزآبادی
آیت الله حاجی سید رضا فیروزآبادی، فرزند سید هاشم، در سال ۱۲۵۱ خورشیدی در فیروز آباد شهرری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خویش را در زادگاهش، فیروز آباد آغاز کرد. وی بعداً در مدرسه آصفیه نزدیک مسجد جامع تهران ادامه تحصیل داد.
فیروز آبادی درسال ۱۲۵۳ هجری شمسی در حوادث مشروطه شرکت داشت. او درسال ۱۲۹۴ نماینده الیغار و فشافویه در دوره سوم بود وی در سال ۱۳۰۳ دستگیر شده و به کلات نادری در خراسان تبعید شد. آیت الله سید رضا فیروزآبادی درسال ۱۳۰۵ به عنوان نماینده مردم تهران وارد ششمین دوره شد و این جایگاه حتی در هفتمین دوره نیز ادامه یافت. آیت الله فیروزآبادی همچنین درشکل گیری جبهه ملی دوم و تاسیس جمعیت نهضت آزادی نقش به سزایی داشت و حرکتهای سیاسی خود را از طریق دو جریان تعیین نمود.
آیت الله سید رضا فیروزآبادی در غائله جمهوریخواهی همراه سید حسن مدرس که از رهبران مبارزه با جمهوریت بود، قرار گرفت و هرگز حاضر به ترک رویه خود نشد. علاوه بر آن انجمنی هم از کلیه اصناف تهران تشکیل داد که در منزل وی اقداماتی علیه جمهوریت داشتند. بدین ترتیب وی در فاصله سالهای ۱۲۹۴ش. تا ۱۳۲۲ش. در دورههای سوم، ششم، هفتم و چهاردهم، یعنی برای چهار دوره نماینده مجلس شورای ملی بود. در دورهٔ سوم از شهر ری و در دورههای ۶ و ۷ و ۱۴ از تهران به نمایندگی انتخاب گردید.
آیت الله سید رضا فیروزآبادی از نمایندگان مجلس شورای ملی بود
آیت الله سید رضا فیروزآبادی حقوق دریافتی از مجلس را صرف ساختن بیمارستان بزرگی و مسجد فیروزآبادی در شهر ری کرد که به نام خودش مشهور شد. او در شروع فعالیت جبهه ملی ایران (دوم) نیز فعالیت میکند. وی همچنین در تاسیس جمعیت نهضت آزادی ایران حضور داشت.
احداث بیمارستان و سایر ابنیه خیریه توسط آیت الله فیروز آبادی
آیت الله سید رضا فیروز آبادی در تمام مدتی که نمایندهٔ مجلس بود، حقوقی از مجلس دریافت ننمود و تنها هنگامی که تصمیم گرفت که بیمارستانی در شهر ری و حضرت عبدالعظیم بسازد، حقوق خود را از مجلس شورای ملی گرفت و آن را به مصرف [بخشی از] مخارج و هزینههای بیمارستان رسانید. فیروزآبادی، باغ حرمت الدوله را که مساحتی حدود ۶۲۰۰۰ متر مربع داشت، از وُرّاث او، از قرار متری یک قران خرید و شروع به [احداث] ساختمانهایی برای امور خیریه نمود.
ساختمانهایی که آیت الله فیروز آبادی احداث نمود، عبارتند از: بیمارستان صد تختخوابی، بیمارستان سیصد تختخوابی، و بالاخره [شمار تختهای] بیمارستان مزبور را، به ۶۴۰ تختخواب رسانید. این بیمارستان که در روز دوم آذر ماه ۱۳۱۳ به همت سید رضا فیروز آبادی افتتاح شد، امروزه هنوز هم با نام بیمارستان فیروزآبادی دائر میباشد و یکی از بهترین بیمارستانهای تهران به شمار می آید.
فیروزآبادی بعد از إتمام بنای بیمارستان، یک زایشگاه مدرن و یک مسجد بزرگ نیز، در جنب بیمارستان خویش، احداث نمود. سپس پرورشگاه و دارالایتامی بزرگ نیز، در جنب مسجد و بیمارستان نمود.
آیت الله سید رضای فیروزآبادی، در ۱۴ مرداد ۱۳۴۴ در تهران درگذشت
زندگی خصوصی و مرگ آیت الله فیروز آبادی
فیروزآبادی دو همسر داشت که از یکی هشت فرزند (چهار پسر و چهار دختر) و از دیگری چهار فرزند (دو پسر و دو دختر) مجموعاً دارای دوازده فرزند است. فرزندان و نواده و احفاد ایشان نیز در حال حاضر به یکصد نفر بالغ هستند. اهتمام فیروز آبادی به بنای مریضخانه از حقوق نمایندگی مجلس و محصول عمل او در تولید زراعی و ایجاد دارالایتام، آموزشگاه و مدرسهٔ نمونه از فعالیتهای روزمره وی بودند.
حاج سید رضای فیروزآبادی، در ۱۴ مرداد ۱۳۴۴ در تهران درگذشت و در مقبرهای که در جنب بیمارستان خویش، برای خود بنا نموده بود، به خاک سپرده شد.
درباره او
مهدی بامداد، نویسندهٔ کتاب شرح حال رجال ایران، در مورد وی مینویسد:
فیروزآبادی از روحانیون خیّری است که در قرن اخیر وجود داشته و در عالم خودش در امور خیریه، در میان روحانیون، کم نظیر و بلکه بی نظیر بودهاست.
منبع : fa.wikipedia.org
ویدیو مرتبط :
زندگینامه شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
زندگینامه ی شهید آیة الله سید حسن مدرس
زندگینامه ی شهید آیة الله سید حسن مدرس رحمت الله علیه(1)
فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیة الله سید حسن مدرس یكی از چهرههای درخشان تاریخ تشیع بشمار میرود كه زندگی و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیریهای سیاسی و اجتماعی وی میتواند برای مشتاقان حق و حقیقت نمونه خوبی است. او موقعیت خود راسراسر در راه اعتلای اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقایق اسلامی و دفاع از معارف تشیع مردانه استوار ماند.
همان گونه بود كه میگفت و همانطور گفت كه میبود. سرانجام به موجب آنكه با عزمی راسخ چون كوهی استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطهگری استعمارگران را افشا نمود جنایتكاران وی را به ربذه خواف تبعید نمودند و در كنج عُزلت و غریبی این عالم عامل و فقیه مجاهد را به شهادت رسانیدند.
این نوشتار اشارهای كوتاه به زندگی ابرمردی است كه بیرق مبارزه را تنها در تنگنا به دوش كشید و شجاعت تحسین برانگیزش چشم بداندیشان و زمامداران خودسر را خیره ساخت و بیگانگان را به تحیّر واداشت.اگر ما به ذكر نامش میپردازیم و خاطرهاش را ارج مینهیم بدان علت است كه وی پارسایی پایدار و بزرگواری ثابت قدم بود كه لحظهای با استبداد و استعمار سازش نكرد و در تمامی مدت عمرش ساده زیستن، تواضع، قناعت و به دور بودن از هر گونه رفاه طلبی را شیوه زندگی خویش ساخت و از طریق عبادت و دعا و راز و نیاز با خدا، كمالات معنوی را كسب كرد.
ولادت و تحصیلات
شهید سید حسن مدرس بر حسب اسناد تاریخی و نسب نامهای كه حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی (ره) تنظیم نموده از سادات طباطبایی زواره است كه نسبش پس از سی و یك پشت به حضرت امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ میرسد. یكی از طوایفی كه مدرس گل سرسبد آن به شمار میرود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهكده ییلاقی «سرابه» اقامت داشتند.
سیداسماعیل طباطبائی (پدر شهید مدرس) كه از این طایفه محسوب میگشت و در روستای مزبور به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود، برای آنكه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زوارهای قطع نكند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندی را تجدید و تقویت كرده، سنت حسنه صله ارحام را احیا كند. بدین علت نامبرده دختر سید كاظم سالار را كه خدیجه نام داشت و از سادات طباطبائی زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد.
ثمره این پیوند با میمنت فرزندی بود كه به سال 1278 ق. چون چشمهای پاك در كویر زواره جوشید. پدر وی را حسن نامید. همان كسی كه مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعههایی نوشیدند. پدرش غالباً در «سرابه» به امور شرعی و فقهی مردم مشغول بود ولی مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر میبردند تا آنكه حادثهای[1] موجب شد كه پدر فرزندش را كه شش بهار گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش میرعبدالباقی ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سكونت خویش برگزیند. این در حالی بود كه میر عبدالباقی قبلاً از زواره به قمشه مهاجرت كرده و در این شهر به فعالیتهای علمی و تبلیغی مشغول بود.[2]
سید عبدالباقی بیشترین نقش را در تعلیم سید حسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت كرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامهای سید حسن را بر ادامه تحصیل علوم دینی تشویق و سفارش نمود زمانی كه سید عبدالباقی دارفانی را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.[3] وی در سال 1298 ق. به منظورادامه تحصیل علوم دینی رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سی استاد را درك كرد.[4] ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت.
در محضر آخوند ملامحمدكاشی كتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یكی از اساتیدی كه دانش حكمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حكیم نامدار میرزا جهانگیر خان قشقایی است.[5]
مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمدباقر درچهای و شیخ مرتضی ریزی و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آنچنان مهارتی یافت كه توانست تقریرات مرحوم ریزی را كه حاوی ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چكیده زندگینامه تحصیلی خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل كه به زبان عربی نگاشته، آورده است.
وی پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان 1311 ق. وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیة الله میرزای شیرازی در مدرسه منسوب به صدر سكونت اختیار نمود و با عارف نامدار حاج آقا شیخ حسنعلی اصفهانی هم حجره گردید.
مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سید محمد فشاركی و شریعت اصفهانی بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانی، سید محمد صادق طباطبائی و شیخ عبدالكریم حائری، سید هبة الدین شهرستانی و سید مصطفی كاشانی ارتباط داشت و مباحثههای دروس خارج را با آیة الله حاج سید ابوالحسن و آیة الله حاج سید علی كازرونی انجام میداد.
مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته به كار میپرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگی خود مینمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تأیید مقام اجتهاد او از سوی علمای این شهر به سال 1318 ق. (در چهل سالگی) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیاری راهی اصفهان گردید.
دوران تدریس
مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت كوتاه در قمشه خصوصاً روستای اسفه و دیدار با فامیل و بستگان، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترك و در این شهر اقامت نمود. وی صبحها در مدرسه جدة كوچك (مدرسه شهید مدرس) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جدة بزرگ درس منطق و شرح منظومه میگفت و در روزهای پنجشنبه طلاب را با چشمههای زلال حكمت نهجالبلاغه آشنا مینمود. تسلط وی به هنگام تدریس در حدّی بود كه از این زمان به «مدرس» مشهور گشت.
وی همراه با تدریس با حربة منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مرم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت كرد.
زمانی پس از شكست كامل قوای دولت در درگیری با نیروهای مردمی، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتی سپرده شد. صمصام السلطنه كه به عنوان فرمانده نیروهای مسلح عشایر بختیاری نقش مهمی در ماجرای مشروطیت داشت در رأس حكومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتی را كه در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان آنهم با ضربات شلاق طلب نمود. مدرس كه در جلسه انجمن ولایتی اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود با شنیدن این خبر بشدت ناراحت شد و گفت حاكم چنین حقی را ندارد و اگر شلاق زدن حدّ شرعی است پس در صلاحیت مجتهد میباشد و آنها (حاكمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به نام مشروطه مردم را كتك میزنند.
صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارزه را صادر كرد امّا وقتی ماجرای تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید كسب و كار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حركت كردند. این وضع كارگزاران صمصام را بشدت نگران كرد و خشم مردم، حاكم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روی ناچاری در اخذ مالیات و دیگر رفتارهای خود تجدید نظر كرد و مدرس هم در میان فریادهای پرخروش مردم كه میگفتند «زنده باد مدرس»، به اصفهان بازگشت.
مدرس در ایام تدریس به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آنها رسیدگی میكرد و متولیان را تحت فشار قرار میداد تا در آمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. تسلیم ناپذیری او در مقابل كارهای خلاف و امور غیر منطقی برگروهی سودجود و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم بر ترور او گرفتند. امّا با شجاعت مدرس و رفتار شگفتانگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذكور در اجرای نقش مكارانة خودناكام ماندند.[6]
آیة الله شهید سید حسن مدرس در سنین جوانی به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمی و فقهی مجتهدی جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله علمیه خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینی آثاری مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد و آیة الله العظمی مرعشی نجفی (ره) تألیفات فقهی او را ستوده و افزوده است كه: از مدرس اجازه نقل حدیث داشته است.[7]
آیة الله حاج سید محمدرضا بهاءالدینی در مصاحبه ای اظهار داشته است مرحوم مدرس یك رجل علمی و دینی و سیاسی بود و این گونه فردی مهمتر از رجل علمی و دینی است. زیرا این مظهر ولایت است كه اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامی تحقق كامل نمییابد.[8]
مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری كنونی) آغاز نمود و تأكید كرد كه كار اصلی من تدریس است و سیاست كا ر دوم من است.[9] وی در 27 تیر ماه 1304 ش. كه عهدهدار تولیت این مدرسه گشت برای اینكه طلاب علوم دینی از اوقات خود استفاده بیشتری نموده، و با جدیت افزونتری به كار درس و مباحثه بپردازند برای اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه، نظام نامهای تدوین كرد و امور تحصیلی طلاب را مورد رسیدگی قرار داد و برای احیا و آبادانی روستاها و مغازههای موقوفه مدرسه زحمات زیادی را تحمل كرد.
عصرهای پنجشنبه اغلب در گرمای شدید تابستان به روستای اطراف ورامین رفته و خود قناتهای روستاهای این منطقه را مورد بازدید قرار میداد و گاه به داخل چاهها میرفت و در تعمیر آنها همكاری میكرد و از اینكه با چرخ از چاه گل بكشد هیچ ابایی نداشت. 10
در این مدرسه شخصیتهایی چون آیة الله حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، آیة الله سید مرتضی پسندیده (برادر بزرگتر حضرت امام)، شیخ محمد علی لواسانی و... تربیت شدند.11
-------------------------------------
پی نوشت:
[1] . در این مورد نگاه كنید به مقاله طفولیت مدرس، به قلم محیط طباطبائی، مجله محیط، شماره دوم، سال اول، مهر 1321.
[2] . مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، عبدالعلی باقی، ص 26.
[3] . اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج 5، ص 21.
[4] . همان مأخذ.
[5] . مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، ص 160 و 161.
[6] . مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج اول، ص 29 و 213، مدرس شهید نابغه ملی ایران، دكتر علی مدرسی، ص 45 و 47؛ مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، ص 130.
[7] . مدرس قهرمانی آزادی، حسین مكی، ج 2، به نقل از یادنامه مدرس، ص 129.
[8] . مجله حوزه، سال سوم، شماره مسلسل 16، ص 42.
[9] . یادنامه شهید مدرس، ص 74.
10مدرس مجاهدی شكست ناپدیر، ص 33.
11 مقاله شخصیت علمی و فقهی مدرس، ابوالفضل شكوری (مندرج در كتاب مدرس، ج 2).
منبع: andisheqom.com