مذهبی
2 دقیقه پیش | دعای مشلول همراه ترجمهدعای مشلول همراه ترجمه موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ... |
2 دقیقه پیش | رمزی برای استجابت دعایکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ... |
حرف های خداوند با من بنده
یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد.
می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد.
هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت.
هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
اما من هرگز حرف خدا را باور نکردم! وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم.
چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز، تا صدای خدا را نشنوم.
من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود.
می خواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم
نه آن گونه که خدا می خواهد. به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد
و زیر خروارها آوار بلا و مصیبت ماندم. من زیر ویرانه های زندگی دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم. اما هیچ کس فریادم را نشنید و هیچ کس یاریم نکرد. دانستم که نابودی ام حتمی است.
با شرمندگی فریاد زدم خدایا اگر مرا نجات دهی، اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی با تو پیمان می بندم هر چه بگویی همان را انجام دهم. خدایا! نجاتم بده که تمام استخوان هایم زیر آوار بلا شکست. در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرف هایم را باور کرد ومرا پذیرفت. نمی دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد. از زیر آوار زندگی بیرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم. گفتم: خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمایم.
خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.
گفتم: خدایا عشقت را بپذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم. سپس بی آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگی ام ادامه دادم.
اوایل کار هر آن چه را لازم داشتم از خدا درخواست می کردم و خدا فوری برایم مهیا می کرد. از درون خوشحال نبودم.
نمی شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بی توجه باشم. از طرفی نمی خواستم در ساختن کاخ آرزوهای زندگی ام از خدا نظر بخواهم زیرا سلیقه خدا را نمی پسندیدم. با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چیزی در خواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک می کند و من از زحمت عشق و عاشقی به خدا راحت می شوم.
پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا این که وجودش را کاملاً فراموش کردم. در حین کار اگر چیزی لازم داشتم از
رهگذرانی که از کنارم رد می شدند درخواست کمک می کردم.
عده ای که خدا را می دیدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ایستاده بود نگاه می کردند و سری به نشانه تاسف تکان داده و می گذشتند. اما عده ای دیگر که جز سنگ های طلایی قصرم چیزی نمی دیدند به کمکم آمدند تا آنها نیز بهره ای ببرند. در پایان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجری زهرآلود بر قلب زندگی ام فرو کردند.
همه اندوخته هایم را یک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمی بر زمین افتادم و فرار آنها را تماشا کردم.
آنها به سرعت از من گریختند همان طور که من از خدا گریختم. هر چه فریاد زدم صدایم را نشنیدند همان طور که من صدای خدا را نشنیدم.
من که از همه جا ناامید شده بودم باز خدا را صدا زدم. قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود. گفتم: خدایا! دیدی چگونه مرا غارت کردند و گریختند. انتقام مرا از آنها بگیر و کمکم کن که برخیزم.
خدا گفت: تو خود آنها را به زندگی ات فرا خواندی. از کسانی کمک خواستی که محتاج تر از هر کسی به کمک بودند.
گفتم: مرا ببخش. من تو را فراموش کردم و به غیر تو روی آوردم و سزاوار این تنبیه هستم. اینک با تو پیمان می بندم که اگر دستم را بگیری و بلندم کنی هر چه گویی همان کنم. دیگر تو را فراموش نخواهم کرد.
خدا تنها کسی بود که حرف ها و سوگندهایم را باور کرد. نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره می توانم روی پای خود بایستم و به زودی خدای مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گریخته مرا، تنبیه کرد.
گفتم: خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم.
خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان بی آنکه مرا بخوانی همیشه در کنار تو هستم.
گفتم: چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم.
گفت: اگر مرا باور کنی خودت را باور می کنی و اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق می شود. آن وقت به آن لذت عظیمی که در جست و جوی آنی می رسی و دیگر نیازی نیست خود را برای ساختن کاخ رویایی به زحمت بیندازی. چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی زیرا تو و من یکی می شویم. بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بی نیازم. اگر عشقم را بپذیری می شوی نور، آرامش و بی نیاز از هر چیز.
منبع:tebyan.net
ویدیو مرتبط :
دوستی خداوند با بنده
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
کودک من از چند ماهگی حرف می زند؟
کودک در کار زبان آموزی با تکالیف سنگینی روبرو است. کودک باید بر تمام سطوح زبان تسلط یابد. به این معنی که نه تنها باید اصوات گفتار را فرا گیرد، بلکه باید یاد بگیرد. چگونه با ترکیب آنها هزاران واژه بسازد. چگونه با ترکیب این واژهها جملههایی برای بیان اندیشههایش بیافریند. شگفت آنکه بخش عمده این یادگیری در تمامی فرهنگها و تقریبا در همه کودکان ظرف چهار تا پنج سال حاصل میشود.
صداهای قبل از تکلم
در دو سه هفته اول زندگی صداهای کودک در موارد مختلف یکسان و یکنواخت است. این صداها جنبه بازیابی دارد و با اراده و آگاهی انجام نمیشود. ولی کم کم بین گریه کودک و وضعیت او ارتباط برقرار میشود. به نحوی که مادر از طریق لحن گریه کودک میتواند به گرسنگی ، خواب آلودگی یا نیازهای دیگر او پی ببرد.
اگر چه معمولا شروع تکلم را با بکار بردن اولین کلمات مشخص میکنند ولی میتوان گفت که کودک از حدود سه ماهگی با ایجاد صدا به نحوی با محیط پیرامون خود رابطه برقرار میکند. ضمن اینکه اطلاعات کودک در مورد وضعیت خود بیشتر از شناخت او از صداها و اصوات است. بتدریج که کودک بزرگتر میشود و شنوایی نیز به کمک او میآید، آگاهی او از صداها بیشتر میشود. کودک در این مرحله به صدای دیگران گوش میدهد و از بازی با صداها لذت میبرد.
این سر و صداه نه تنها برای کودک بلکه برای پدر و مادر نیز لذت بخش است و باعث میشود که آنها متقابلا به کودک پاسخ دهند و زمینه را برای تقلید او فراهم کنند. کودک از ماه سوم به بعد کم کم خود را با این صداها سرگرم میکند و از این به بعد قان و قون کردن کودک شروع میشود و از ماه ششم به بعد بطور فزایندهای صداها را تقلید و تکرار میکند.
صدای کودک از حدود یک سالگی کم کم شبیه تکلم بزرگسالان میشود. کودک در اواخر سال اول زندگی مجموعا دو سه کلمه یاد میگیرد، ولی قبل از بیان اولین کلمه بسیاری از صداها ، حالات عاطفی و تغییرات چهره و چند کلمه ساده مانند بابا و ماما را درک میکند. کودک در حدود نه ماهگی نسبت به اسم خود و کلمههای نه و نکن ، عکس العمل نشان میدهد و شروع به تقلید صداه میکند.
اولین کلمهها
معمولا کودک در اواخر سال اول کوشش میکند کلمه و صداهایی را که میشنود تقلید کند. به این ترتیب در حدود یک سالگی کودک یکی دو کلمه معنیدار را بیان میکند. از پانزده ماهگی به بعد بسرعت به تعداد واژهها افزوده میشود و این واژهها چند برابر میشوند.
کودک در 15 تا 24 ماهگی حدود 50 واژه را یاد میگیرد و از این به بعد به موضوع تکلم ،آگاهی پیدا میکند. یعنی میفهمد که هر چیز نامی دارد و اشتیاق به کسب مهارت در سخن گفتن فزونی میگیرد و کودک روز به روز لغات بیشتری را فرا میگیرد. لغاتی که کودکان بکار میبرند در مورد چیزهایی است که با آنها آشنا هستند و کارهایی است که میتواند انجام دهد. بنابراین اولین کلمههای بچهها بسیار شبیه هم هستند.
کودک در دو سال اول زندگی شیفته حرکت و تغییر است. بنابراین اولین لغاتی که کودک بکار میبرد، مربوط به چیزهایی است که حرکت میکند. کودک قبل از همه اسامی و سپس افعال و سرانجام قیود و صفات را فرا میگیرد.
اطرافیان کودک نیز باید تمرین را با کلمههای مورد علاقه کودک و نامهایی که بیشتر از همه سر و کار دارند شروع کنند و جمله سازی نیز بسیار ساده و با استفاده از همان گروه کلمهها و اسامی میباشند. تا قبل از سه سالگی اصرار در سخن گفتن کودک لزومی ندارد. چون ممکن است مشکلات دیگری از جمله لکنت زبان را به دنبال داشته باشد.
اولین جملهها
اولین جملههای کودک یک کلمهای است و گفتن کلمه بابا از طرف کودک ممکن است به معنی بابا مرا بگیر باشد. در حدود دو سالگی کودک میتواند جملههای کوتاه دو کلمهای و سه کلمهای را ادا کند. این گونه جمله سازیها به جملات تلگرافی معروفند.
کودک مرتبا کلمههای یشتری را یاد میگیرد و تمایل به ارتباط با دیگران در او افزایش مییابد. کودک در حدود سی ماهگی 300 تا 400 کلمه میداند. در سه سالگی مقدار زیادی از زبان را در نتیجه تقلید و تکرار فراوان میفهمد و حرف میزند و گنجینه لغات او سریعا افزایش مییابد.
تکلم نیز، مانند سایر مهارتها در کودکان مختلف فرق میکند. بعضی کودکان کمی جلوتر و یکی دو ماه قبل از یک سالگی تکلم میکند. تحقیقات نشان میدهد که بطور کلی دخترها در رشد زبان یکی دو ماه از پسرها جلوترند.
برای کودکانی که ت هیجده ماهگی هنوز زبان باز نکرده و ارتباطی با اطرافیان و محیط برقرار نکرده باشند و یا تا بیست و چهار ماهگی کلمهای نگفته و دلیل واضحی نیز برای حرف نزدن او در دست نباشد، باید چارهای اندیشید. زیرا با توجه به دورههای حساس رشد ، اگر کودک به موقع زبان باز نکند عقب ماندگیهای غیر قابل جبران بوجود خواهد آمد. سال دوم زندگی برای رشد گویایی کودک از اهمیت ویژهای برخوردار است.