مذهبی
2 دقیقه پیش![]() | دعای مشلول همراه ترجمهدعای مشلول همراه ترجمه موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ... |
2 دقیقه پیش![]() | رمزی برای استجابت دعایکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ... |
ترس منطقی از مرگ!
مرگ ارزش های راستین را آشکار می کند
آدمی در طول زندگی در این دنیا، همه چیز را از آن خود می داند و به آن ها دل می بندد؛ در حالی که مالک حقیقی خداست. این دلبستگی ها سبب می شود از مرگ غافل شده و اگر هم به آن بیندیشد، از آن بترسد. وقتی دنیا و نعمت هایش، مهار دل آدمی را به دست گیرد، در حقیقت دل را که از نظر مرتبه وجودی بالاتر است، به حد خود تنزل داده است.
بدون فهم حقیقت «پل زندگی» که مرگ نامیده می شود و بدون شناخت جایی که پس از عبور از این پل باید بدان جا وارد شد، حقیقت زندگی روشن نخواهد شد. حقیقت مرگ مانند تپه، دامنه های گوناگونی دارد و مانند منشور، زوایایی متعدد که از هر برش آن بنگریم، با چهره جدیدی از آن آشنا می شویم.
مرگ ارزش های راستین را آشکار می کند. ما در این دنیا، خلق را می بینیم و حق را نمی بینیم. با مجاز آشناییم و با حقیقت بیگانه؛ از این رو ارزش ها و ارزش گذاری های ما بر اساس معیارهای حیات مادی و دانش محدود دنیوی است.
ابهام مرگ
ناآگاهی درباره مرگ و ذهنیت نادرست در مورد آن و نیز نشناختن دنیای پس از آن، در رأس همه عوامل ترس از مرگ قرار دارد؛ همچنان که امام حسن (علیه السلام) فرموده است: «تَخَافُ مِنَ الْمَوْتِ لِأَنَّكَ لَا تَعْرِفُه ؛ از مرگ می هراسی چون آن را نمی شناسی».(1). در پس زمینه ذهنی افراد، مرگ به معنای نیستی است؛ در حالی که مرگ، آغاز یک راه تازه و بسیار طولانی است.
تمایل انسان به جاوید بودن یکی از نیازهای فطری اوست که می باید پاسخی در عالم هستی داشته باشد و از آنجا که این نیاز و میل درونی در این دنیا تحقق نمی یابد، برای تحقق آن، عالمی دیگر را می باید جست که حیات انسان در آن برقرار و بر دوام باشد. همین نیاز فطری و درونی انسان به جاوید بودن و همین اندیشه و نگرانی درباره آینده، نشان آن است که عالمی دیگر و حیاتی دیگر که پایدار و باقی است، برای او در نظر گرفته شده است و او پس از مرگ بدان جا منتقل می شود. اگر انسان با یاد مرگ و اندیشه درباره آن، نگرشی صحیح به آن پیدا کند، نه تنها از آن اکراه نخواهد داشت؛ بلکه با آرامش از آن استقبال می کند و دیدار معبود و زندگی در سایه سار محبت او را در ورای مرگ می بیند و مرگ را بخش دوست داشتنی از حیات خود می داند.(2)
امام علی (علیه السلام) درباره اشتیاق آگاهانه برای پذیرش مرگ می فرماید: «واللَّه مَا فَجَأَنِی مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ كَرِهْتُهُ ولا طَالِعٌ أَنْكَرْتُهُ و مَا كُنْتُ إِلّا كَقَارِبٍوَرَدَ و طَالِبٍ وَجَدَ وَ مَا عنْد اللَّه خَیرٌ لِلأَبْرار؛ به خدا که با مردن چیزی به سر وقت من نیامد که آن را نپسندم و نه چیزی پدید آمد که آن را نشناسم؛ بلکه چون جوینده آب به شب هنگام بودم که ناگهان آب به دریا رسد یا خواهانی که آن چه را خواهان است، بیابد و آنچه نزد خداست، نیکوکاران را بهتر است».(3)
دلبستگی به زندگی و نعمت ها
آدمی در طول زندگی در این دنیا، همه چیز را از آن خود می داند و به آن ها دل می بندد؛ در حالی که مالک حقیقی خداست. این دلبستگی ها سبب می شود از مرگ غافل شده و اگر هم به آن بیندیشد، از آن بترسد. وقتی دنیا و نعمت هایش، مهار دل آدمی را به دست گیرد، در حقیقت دل را که از نظر مرتبه وجودی بالاتر است، به حد خود تنزل داده است. به عبارتی دیگر آدمی خود را در قبال نعمت ها ارزان فروخته و دنیا و نعمت هایش را گران خریده است. از همین روست که امام (علیه السلام) هشدار می دهد: «إِیاكَ أَنْ ینْزِلَ بِكَ الْمَوْت وَ قَلبُكَ مَتعلِّقٌ بِشَى ءٍ مِنهَا فَتُهلِکَ؛ بترس که مرگ در حالی به تو وارد شود که دلت به چیزی از دنیا گرفتار است که در این صورت هلاک خواهی شد».(4)
از همین روست که مرگ برای آدمی بسیار تلخ و ناگوار است؛ زیرا از یک سو او را از دل بستگی ها و محبوب های پوشالی اش جدا می کند و از دیگر سو، مرگ او را به حضور معبود حقیقی ای می برد که عمری از او غافل بوده و قلب را که حریم او بوده، عرصه اغیار گردانیده و اینک می باید در برابر او با دستی تهی و رویی زرد حاضر شود.(5)
فرصت ها با مرگ به پایان می رسد، بنابراین باید توشه فراوان تدارک دید
ترس منطقی از مرگ
برخی افراد از مرگ آن چنان می هراسند که با یاد مرگ، دچار اضطراب و تشویش می شوند و در نهایت به نفرت می رسند. اما در مقابل افرادی نیز هستند که مشتاق مرگ هستند. امام علی (علیه السلام) با ارائه تصویر ترس منطقی از مرگ می فرماید: «احْذَرِ الْمَوْتَ وَ أَحْسِنْ لَهُ الِاسْتِعْدَادَ تَسْعَدْ بِمُنْقَلَبِك ؛ در مورد مرگ هشیار باش و برای آن به نیکی آماده شو تا در بازگشت گاه خود نیک بخت و سعادتمند شوی».(6)
در سخن دیگری نیز می فرماید: «غَایةُ الْمَوْتِ الْفَوْت ؛ فرصت ها با مرگ به پایان می رسد».(7) بنابراین باید توشه فراوان تدارک دید؛ آن هم نه برای یک روز یا دو روز، بلکه برای بی نهایت راهی که در پیش است. باید پیش از زمستان برای آن آماده شد؛ زیرا امروز روز عمل است و حسابی نیست، اما فردا روز حساب است و دیگر نمی توان کاری کرد: «إِنَ الْیوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَل ».(8)
دلشوره برای مرگ
وقتی آدمی برای رسیدن مرگ آماده نشده و اندیشه صحیحی نسبت به آن نداشته باشد، رخدادش او را به هم می ریزد و از مواجهه با آن یکه می خورد؛ زیرا انتظارش را نداشته است و فکر می کند مرگ، پایان زندگی است، اما امام علی (علیه السلام) درباره آمادگی در مواجهه با مرگ می فرماید: «فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِی دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَی ؛ ترسی ندارم. می خواهد مرگ بر من داخل شود یا من بر مرگ فرود آیم».(9)
وقتی آدمی اندیشه ای صحیح نسبت به مرگ داشته باشد، با یاد آن آرام می شود. با شناخت تازه از خود، خدا و هستی است که ایمان در دل شکل می گیرد، تحولی در عشق ها و علاقه ها به وجود می آید و دنیا در کام انسان تلخ می شود: «ثَمَرَةُ الْإِیمَانِ الرَّغْبَةُ فِی دَارِ الْبَقَاء؛ نتیجه ایمان، گرایش به سرای پایدار است».(10) این جوشش ایمان در دل، همراه درک تلخی ها و تنگی ها در دنیا و شهود شیرینی ها و دیدارهای دوست داشتنی در آخرت، زمینه نفرت از ماندن و شوق پرکشیدن را بیشتر فراهم می کند و بر شعله های اشتیاق انسان می دمد؛ چنان که امام (علیه السلام) می فرماید: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ؛ به خدا قسم! پسر ابی طالب به مرگ مأنوس تر است از طفل شیرخوار به پستان مادرش».(11) این اشتیاق امام تا آن جاست که درباره متقین می فرماید: «لَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِی كُتِبَتْ عَلَیهِمْ لَمْ یسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَبْدَانِهِم ؛ اگر سرپوش مرگ نبود، آن ها یک لحظه هم در این فشار متراکم قرار نمی گرفتند».(12)
آن ها که از فریب دنیا به رهایی روی آورده اند و به دار خلود دل بسته اند، برای مرگ آماده می شوند و پیش از، از دست رفتن فرصت ها، کمرها را می بندند و با شتاب گام برمی دارند که فرصت تنگ است. امانت ها را به امانت داران دیگر می سپارند: «وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ یحْمِلُ لَكَ زَادَكَ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ فَیوَافِیكَ بِهِ غَداً حَیثُ تَحْتَاجُ إِلَیهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِیاهُ وَ أَكْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَیهِ فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَكَ فِی حَالِ غِنَاكَ لِیجْعَلَ قَضَاءَهُ لَكَ فِی یوْمِ عُسْرَتِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ عَقَبَةً كَئُوداً الْمُخِفُّ فِیهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِل ؛ و اگر از مستمندان کسی را پیدا کردی که از طرف تو توشه ای به قیامت ببرد و در آن روز در موقع احتیاج آن را به تو برساند، وجود او را غنیمت بشمار و بار را به او بسپار و هر چه بتوانی در فراوان کردن زاد و توشه او بکوش. شاید روزی جستجویش کنی و او را نیابی؛ و هر کس که از تو وامی بخواهد و تو توانایی آن را داشته باشی، وجود او را غنیمت بشمار و نیازش را برطرف کن تا در روز دشواری آن را به تو ادا کند و بدان پیش رویت گردنه ای است رنج زا، در عبور از این گرده حال مردم سبکبار بهتر است از سنگین باران».(13)
============================
پی نوشت:
1. صدوق، معانی الاخبار، ص 290.
2. ر.ک: محمدجواد فدایی، یاد مرگ، ص 231 230.
3. نهج البلاغه، نامه 23.
4. تمیمی آمدی، غررالحکم، ص 143.
5. یاد مرگ، ص 235.
6. شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم، ج2، ص 281.
7. غررالحکم، ص 468.
8. نهج البلاغه، خطبه 42.
9. همان، خطبه 54.
10. غررالحکم، ص 329.
11. نهج البلاغه، خطبه 5.
12. همان، خطبه 193.
13. همان، نامه 31.
منبع:tebyan.net
ویدیو مرتبط :
ترس و مرگ و هیجان 2
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
غلبه بر ترس از مرگ در سالمندی
ترس از مرگ یک ترس طبیعی است و در حقیقت اگر کسی از مرگ نترسد، شاید بیشتر غیرطبیعی جلوه کند. بنابراین نمیتوانیم بگوییم که ترس از مرگ فقط در سالمندان بروز میکند، اما با افزایش سن ممکن است این نوع ترس افزایش پیدا کند و در دوران سالمندی و کهنسالی به بیشترین حد ممکن برسد و حتی تا جایی پیش برود که به یک اختلال روانی تبدیل شود.
این ترس با چه علائمی بروز میکند؟
از آنجا که درجات ترس از مرگ در سالمندان متفاوت است، بالطبع با علایم متفاوتی هم بروز میکند. شاید بهتر باشد موضوع را این طور مطرح کنیم که اصلا چه عواملی باعث ایجاد ترس از مرگ در سالمندان میشود.
این ترس تا حد زیادی طبیعی است و جدایی از همسر، فرزندان و اطرافیان، ترس از تنها شدن، باورهای نادرست درباره مرگ، عملکرد فرد در طول زندگی و همچنین نداشتن تجربه شخصی از مرگ و رازهای مربوط به آن از جمله عواملی محسوب میشوند که میزان ترس سالمندان از مرگ را رقم میزنند.
این ترس با علایمی مثل نگرانی، اضطراب، به زبان آوردن نگرانیها و مشغولیات ذهنی درباره آینده عزیزان و... بروز میکند. البته گاهی نیز سالمندان با وجود ترسی که دارند، اما باز ترجیح میدهند درباره آن صحبت نکنند، در صورتی که با مطرح کردن موضوع میتوانند به راحتی ترسهای بیهوده و پر استرس را به کمترین حد ممکن برسانند.
آیا اطرافیان در کاهش ترس از مرگ در افراد سالمند نقش مهمی ایفا میکنند؟
همین طور است، چرا که تحقیقات متعدد نشان میدهد داشتن خانواده و خویشاوندانی که به حرفهای سالمند گوش میکنند و با حرف زدن، نگرانیهای او را برطرف میکنند، تاثیر زیادی در کاهش این نوع ترس دارد. اما در مقابل خانوادههایی که با سالمندان خود کمتر حرف میزنند و ارتباط محدودتری دارند، میزان ترس از مرگ را در فرد سالمند افزایش میدهند، زیرا او در اکثر مواقع به مرگ فکر میکند و یک استرس و اضطراب همیشگی دارد.
آیا ترس از مرگ میتواند باعث بروز افسردگی در فرد سالمند شود؟
اگر میزان ترس به حدی برسد که زندگی طبیعی فرد سالمند را تحت تاثیر قرار دهد، میتواند به افسردگی سالمند منجر شود که البته با چند علامت بروز میکند. به بیان دیگر، عوامل مختلفی در افسردگی سالمندان نقش دارند و ترس از مرگ میتواند یکی از آن ها باشد.
البته نباید فراموش کرد دوری از اجتماع و تنها شدن به دلیل مرگ همسر، باعث افزایش زمانهای بیکاری یک فرد سالمند میشود و او زمان بیشتری پیدا میکند تا به مقوله مرگ فکر کند و به دلیل خیالبافیهای منفی، به مرور زمان و هر روز بیشتر از دیروز از مرگ بترسد.
اعتقادات دینی و باورهای قلبی به زندگی پس از مرگ تا حد زیادی در کاهش ترس ناشی از مرگ بسیار موثر است
البته افسردگی در افراد مسن میتواند علاوه بر ترس از مرگ، با علایمی مثل غم و اندوه و ابراز بیقراری و ناراحتی، احساس خستگی و فرسودگی، لذت نبردن از سرگرمیهای گذشته، صرف نظر کردن از ارتباطات اجتماعی، کاهش اشتها و از دست دادن وزن، وجود اختلالات شدید در زمان خواب، کاهش اعتمادبهنفس و خویشتندوستی و حتی مشکلات جسمانی مانند دردهای مفاصل و سردردهای مزمن بروز کند که برای تشخیص و درمان این افسردگی حتما باید از یک روان درمانگر کمک گرفت.
در این بین نوع نگرش افراد به مرگ و جهان پس از مرگ نیز میتواند در میزان ترس از مرگ و ابتلا به افسردگی او موثر باشد.
ما در حوزه روان، پنج بعد مشخص را برای انسانها در نظر میگیریم (بعد جسمی، عاطفی یا احساسی، شناختی، اجتماعی و معنوی) که افراد معمولا در این ابعاد پنجگانه، زندگی و برنامهریزی میکنند و هدفهایشان نیز بر اساس آن ها مشخص میشود.
به عنوان نمونه اگر به بعد جسمی توجه کنید، میبینید که در جوامع انسانی، چقدر در مورد بهداشت و سلامت و سبک درست زندگی (از لحاظ جسمی) بحث میشود و به طور طبیعی هم، تمام انسانها دنبال یک سبک زندگی سالم هستند. این ملاحظات، علاوه بر اینکه متوجه کیفیت بهتر زندگی افراد است، به احتمال زیاد مرگی راحت و بدون درد ناشی از بیماریهای سخت را هم برای فرد سالمند رقم میزند و همین تفکر مرگ راحت، ترس از آن را کاهش میدهد.
در بعد معنوی هم که کاملا مشخص است. اعتقادات دینی و باورهای قلبی به زندگی پس از مرگ تا حد زیادی در کاهش ترس ناشی از مرگ بسیار موثر است.
بنابراین، هر نگرش و باوری که مرگ را سخت و مرموز و ترسناک جلوه دهد، از نظر ما مخرب و منفی است و ترس از مرگ را در سالمندان افزایش میدهد، اما در مقابل هر باوری که پذیرش مرگ را همیشه در دورنما داشته باشد و آن را یک قسمت طبیعی از زندگی افراد بداند، از نظر عملی و روانشناختی، چه برای نگرش واقعگرایانهتر نسبت به زندگی و چه برای پذیرش آسانتر ترک جهان، به افراد به ویژه سالمندان کمک میکند.
توصیه به سالمندان برای این که بتوانند با ترس خود کنار بیایند
مرگ، یک پدیده خاص سالمندان نیست و ممکن است برای هر فردی اتفاق بیفتد. بنابراین فکر کردن بیش از حد به آن نه تنها سودمند نیست، بلکه میتواند باعث ایجاد افسردگی شود. در این بین، شرکت در فعالیتهای اجتماعی و خیریه نیز باعث میشود فرد سالمند با پدیده ترس از مرگ، راحتتر کنار بیاید و سعی کند آن را تسکین دهد و آن را به شکلی در بیاورد که بتواند به راحتی زندگی کند، نه اینکه زندگیاش در سایه ترس از مرگ، تلف شود و از بین برود.
مرگ، یک پدیده خاص سالمندان نیست و ممکن است برای هر فردی اتفاق بیفتد. بنابراین فکر کردن بیش از حد به آن نه تنها سودمند نیست، بلکه میتواند باعث ایجاد افسردگی شود
داشتن خویشاوندان دلسوز، ترس از مرگ را افزایش میدهد
نتایج یک تحقیق جدید نشان میدهد، داشتن تعداد زیادی بستگان و خویشاوندان مهربان و دلسوز، ترس از مرگ را افزایش میدهد.
با توجه به این یافته محققان ادعا میکنند وجود افرادی در خانه که وظیفه پرستاری از سالمندان را به عهده میگیرند، میتواند این ترس از مرگ را کاهش دهد.
این گروه تحقیقاتی دیدگاههای مربوط به مرگ و مردن را در هزار نفر با متوسط سنی 65 سال به بالا تحت آزمایش قرار دادند که در آن ها جمعیتهایی از گونههای متنوع قومی، نژادی و از طبقات مختلف اجتماعی، تحصیلی و اقتصادی شرکت داشتند.
محققان از این شرکت کنندگان در پژوهش به طور مستقیم سوال کردند که چقدر از مرگ میترسند، کنترل خود را نسبت به این موضوع تا چه حد از دست میدهند و چه میزان از این مطلب رنج میبرند. برای پاسخهای ارائه شده امتیازهایی در نظر گرفته شد. این سالمندان همچنین به پرسشنامه هایی درباره کیفیت زندگیشان پاسخ دادند.
تحقیقات نشان داد، آن دسته از پاسخ دهندگان که اطرافیان حامی و مهربانی داشتند، در سوالات مربوط به ترس از مرگ و مردن و کیفیت زندگی، امتیازهای پایینتری را کسب کردند. هرچه کیفیت زندگی این افراد بهتر بود به همان نسبت از میزان ترس آن ها کاسته میشد.
این تحقیق نشان داد، بیش از سه چهارم یا معادل 77 درصد از افراد وابسته به خویشاوندان دلسوزدر خانواده، چهار نوع ترس افراطی نسبت به مرگ داشتند. این چهار مورد شامل ترس از شیوه مردن، ترس از عدم توانایی در کنترل مرگ، ترس از خود مرگ و ترس از درد هستند.
محققان میگویند؛ هرچه تعداد این خویشاوندان به ویژه برای انجام وظایف و کارهای مورد نیاز بیشتر باشد، ترس بیشتری به این سالمندان غلبه میکند.
همچنین فقدان سلامت مطلوب، ابتلای طولانی مدت به بیماریها و دشواری در راه رفتن با افزایش این ترس ارتباط مستقیم دارد.
منابع:هفته سلامت- دکتر فرهاد فراهانی، روانپزشک