مذهبی
2 دقیقه پیش | دعای مشلول همراه ترجمهدعای مشلول همراه ترجمه موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ... |
2 دقیقه پیش | رمزی برای استجابت دعایکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ... |
اشعار شهادت حضرت عباس (ع)
اشعار شهادت حضرت عباس (ع)
توآبی وبه آب تورا احتیاج نیست
تا میشود زچشمه توحید جوگرفت
ازدست هرکسی که نباید سبوگرفت
توآبی وبه آب تورا احتیاج نیست
پس این فرات بودکه باتو وضوگرفت
کوچک نشد مقام تو نه... تازه کربلا
باآبروی ریختهات آبروگرفت
شرم زیاد توهمه راسمت توکشید
این آفتاب بود که با ماه خوگرفت
دیگربرای اهل بهشت آرزوشدی
وقتی عمودازسرتوآرزو گرفت
خیلی گران تمام شداین آب خواستن
یک مشک ازقبیله ما یک عموگرفت
ازآن به بعدبودصداهاضعیف شد
ازآن به بعد بود که راه گلوگرفت
زینب شده شکسته غرورش، شنیدهای؟
دست کسی به کنج النگوی اوگرفت
درکوفه بیشتربه قدت احتیاج داشت
باآستین پاره نمیشدکه روگرفت
کلید قفل مشکل هاست، عباس
کلید قفل مشکل هاست، عباس
به مردی شهرهٔ دنیاست، عباس
مروت، ریزه خوار خوان لطفش
فتوت، صورت و معناست، عباس
حسین بن علی را عبد صالح
ولی بر ماسوا مولاست، عباس
به دشت کربلا، آرامش دل
برای زینب کبراست، عباس
بود بدر منیر هاشمیون
که زیباتر، ز هر زیباست، عباس
بزن بر دامنش دست توسل
که در جود و سخا آقاست، عباس
اگر چه زادهیام البنین است
ولیکن مادرش زهراست عباس
شاعر:
علی اكبر لطیفیان
مرحوم ژولیده
گردآوری:بخش مذهبی صبح بخیر
ویدیو مرتبط :
تعزیه -دانیال در نقش حضرت سکینه (س) شهادت حضرت عباس(ع)
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
اشعار شهادت حضرت علی (ع)
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
عدلش به چشم بینگهان اشتباه بود
همصحبتی نداشت که در نیمههای شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
وقتی که از محاسن او میچکید خون
عباس را به صورت بابا نگاه بود
«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود
استاد سازگار
من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست
این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست
این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست
منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او
پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست
آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست
لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
که جهان، آینه در آینه حیران علی ست
کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است
تا بدانیم کلید در این خانه علی ست
از دم صبح ازل نام علی را می خواند
دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست
محمد حسین صفاریان