سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
۷ دلیل تنها ماندن دختران
بعضی از خانمها برای پیدا کردن شریک زندگی خود مشکل دارند
دوست دارید بدانید چرا بعضی خانمها نمیتوانند شریکی برای زندگیشان پیدا کنند یا مردها را در زندگیشان نگه دارند؟
اینکه بعضی از خانمها برای پیدا کردن شریک زندگی خود مشکل دارند یا نمیتوانند مردی که میخواهند را در زندگیشان نگه دارند، به طور کلی ۷ دلیل دارد. این دلایل ریشههای بیولوژیکی دارند که جنسیتها را از لحاظ تمایلات رفتاری متمایز میکند. منظورمان این نیست که «این کاری است که خانمها باید انجام دهند تا بتوانند مردی را به دست آورند.» منظورمان این است که «رفتارهای کلی وجود دارد که بعضی خانمها انجام میدهند که برای آقایان استثنا میشود. این هفت دلیل اینها هستند:
اینکه طرزفکر ناامیدانه داشته باشید
آدمها شکارچی و گردآورنده هستند، به همین دلیل به چیزهایی ارزش میدهیم که به دست آوردن آن برایمان سختتر باشد. برای انسانهای اولیه این شامل نیازهای اساسی برای بقا (مثل غذا و وسایل خانهسازی) بود. مغز انسان به دنبال راحتسازی است. درسهای شکار و گردآوری تبدیل شد به: سخت = باارزش و ساده = بیارزش، درست مثل همه درسهایی که از حل اختلافات میگیریم: جنگ یا گریز. با پیچیدهتر شدن جامعه، درس راحتساز شکارچی/گردآورنده خراب شد. بعنوان مثال، الماس جواهری بسیار گران است درحالیکه جواهر زیرکونیا ارزان است. با اینحال زیرکونیا همه ویژگیهایی که برای انسانها جذاب بود و آنها را به سمت استفاده از الماس کشاند، در خود دارد. همینطور هم زنی که به سادگی در دسترس باشد جذابیت کمتری دارد.
در گذشته مردها شکارچیان و زنان گردآوردهها بودند. به همین دلیل است که مردها ذاتا عاشق شکار کردن هستند و مغز مردها به دنبال پاداش نوروشیمیایی به دست آوردن یعنی دوپامین و سروتونین است. دوپامین در پیش بینی پاداش در بدن ترشح میشود نه با خود واقعی پاداش به همین دلیل خصوصیات زن به اندازه شکار کردن او اهمیت ندارد. تغییرپذیری هم تولید دوپامین در مغز را افزایش میدهد. به همین دلیل است که قمار کردن اعتیادآور است. اینکه نمیدانید میبرید یا میبازید برای سیستم پاداش مغز قابلمقاومت نیست. قماربازها عاشق بردی که به دست میآورند نیستند، آنها عاشق دوپامینی هستند که از اینکه نمیدانند بازیشان به برد تبدیل میشود یا نه، تولید میشود.
مردها ذاتاً نسبت به زنها بی اعتماد هستند زیرا اکثر فرهنگها زنها را غیرقابلاعتماد به تصویر میکشد. اگر زنی به سادگی قابل دسترس باشد مردها به صورت غریزی تصور میکنند که به سادگی برای بقیه مردها هم در دسترس خواهد بود. درنتیجه، تهدید بزرگتری برای آنها به شمار میرود و مغزشان از چنین سناریویی فرار میکند.
خیلی وقتها میشنویم که خانمها اصطلاح تور کردن را برای مردها استفاده میکنند. اما باید بدانند که نیازی نیست مردها را به تورشان بیندازند، فقط کافی است آنها را آنقدر به دنبال خودتان بکشانید که نیرویشان تمام شده و خودشان به تور بیفتند. از این گذشته، شما مردی که به تور بیفتد را نمیخواهید. شما مردی را میخواهید که شما را به تور انداخته باشد.
علاوه بر این، بعضی خانمها درمورد چیزی که هستند و کارهایی که برای به دست آوردن مردی میخواهند انجام دهند، دروغ میگویند. این فقط دلسوزی مردها را برمیانگیزد. وقتی بفهمند که خودِ واقعی شما کیست و واقعاً چه شکلی هستید، احترامتان را از دست داده و تصور میکنند که فریب خوردهاند. نه تنها آنها از دستتان خشمگین میشوند، بلکه خودتان هم نسبت به خودتان عصبانی شده و این عصبانیت کمکم به نادیدهگرفتن خودتان تبدیل میشود.
اینکه از مردها بخواهید رابطهتان را تعریف کنند
هیچوقت از مردی نخواهید که رابطهتان را تعریف کند زیرا شدیداً برایشان آزاردهنده بوده و مثل یک علامت هشدار است. اگر از آنها بپرسید که با هم در رابطهای جدی هستید یا نه مطمئن باشید که پاسخ منفی دریافت خواهید کرد.
اینکه آویزان باشید
همه انسانها از صمیمیت میترسند. وقتی فردی دیگر به سمتتان میآید، واکنش خودکار مغز دور شدن از آن فرد است. چسبیدن برای آدمها آزاردهنده و تهدیدآمیز است و هیچ جذابیتی برایشان ندارد.
پیدا کردن کسی در زندگی برای اینکه دوستش داشته باشید و دوستتان داشته باشد کار سختی نیست
اینکه نتوانید به مردتان حس مرد بودن بدهید
از قدیم این مردها بودهاند که همیشه از زنها محافظت میکردند. اما آن زمان که مردها مرد بودند و زنها قدرشناس دیگر تمام شده است. بیشتر مردها حتی اگر بخواهند هم دیگر نمیتوانند از نظر فیزیکی از زنها محافظت کنند. اما به این نیاز دارند که زنشان آنها را یک «مردِ مردانه بزرگ» ببینند. من یک فمینیست هستم چون تا زمانیکه زنها آزاد نباشند، هیچ مردی هم نمیتواند آزاد باشد. بااینحال درهمآمیختگی نقش جنسیتهای مختلف یکی از از هزینههایی است که فمینیسم باید پرداخت کند. بیشتر مردها از نظر منطقی این تغییر نقشها را درک میکنند. اما منطق مسئلهای بیرونی و ظاهری است درحالیکه احساسات در همان مغز قدیمی صورت میگیرد که جای هیچ فکری جز «الان باقی بمان، سوالاتت را بعداً بپرس» در آن نیست. جنگ و گریز واکنش خودکار مردها به زنانی است که احساس بزرگ بودن و مرد بودن را به آنها نمیدهند.
اینکه درمورد مردهای دیگر حرف بزنید
به زبان آوردن مداوم اسم مردهای دیگر و حرف زدن درمورد آنها رابطه را خراب میکند. دلیل آن این است که جامعه به ما دیکته کرده است که زن نباید درمورد مرد دیگری به جز شوهر خود فکر کند.
اینکه از مردی بپرسید ظاهرتان چطور است
اصلاً چرا باید زنی چنین سوالی بپرسد؟ اگر هم لازم باشد این سوال را بپرسید، مطمئن باشید که جوابی که میخواهید را نمیگیرید. یکسری سوالها هستند که نباید هیچوقت از مردها بپرسید این سوالها دقیقاً همان سوالهایی هستند که نمیخواهید جواب صادقانهای بشنوید. دانشمندان هنوز مکانیزم این مسئله را کشف نکردهاند اما در مردها بخاطر عامل کروموزوم Y است. به همین دلیل است که ممکن است فکر کنید زنانی که به محض اینکه صبح از خواب بیدار میشوند آرایش میکنند، اصلاً علاقهای ندارند بدانند که در فلان شلوار جینشان چاق به نظر میرسند یا نه. فقط زنانی که مشکل اعتمادبهنفس دارند چنین سوالاتی میکنند. بعد وقتی مردی به آنها صادقانه نظرش را میگوید، ناراحت میشوند. از این گذشته، اگر مردی از چیزی که پوشیدهاید خوشش نیامده، خوب در بیاوریدش.
اینکه زیاد در آغوشش بگیرید و زیاد حرف بزنید
اکسیتوسین هورمونی است که زنها را به فرزندشان پیوند میدهد. ازآنجاکه گیرندههای اکسیتوسین بیشتری نسبت به مردها دارند، بغل کردن و حرف زدن موجب ترشح این هورمون در زنها شده ولی چیزی جز اضطراب در بدن مردان تولید نمیکند. نگاهشان کنید. بیشتر با کلمات یکبخشی جوابتان را میدهند. اگر مردی بتواند بیشتر از چهار کلمه به هم بچسباند و تحویلتان دهد یا دروغ میگوید یا آن را از روی اینترنت حفظ کرده است. وادار کردن مردها به حرف زدن یک راه حتمی برای انداختن خودتان از چشم او و دور کردنشان است. اگر نیاز به حرف زدن دارید، با یکی از دوستان دخترتان حرف بزنید.
من همیشه سعی کردهام با زبان شوخی چیزی را به مردم آموزش دهم. این پیام این است که: آدمهاروزبهروز تنهاتر و از حقوق خود محرومتر میشوند. این خندهدار نیست، تراژدی است. چالش موجود این است که زنان و مردان امروز زنان و مردان پارسال و سالیان قبل نیستند ولی غرایز آنها همان است. مشخص است که شرایط تعامل هم با تغییر ما باید تغییر کند، چون تا وقتی همه آزاد نشدهاند، هیچکس آزاد نیست. و عشق رهاییبخش است. پیدا کردن کسی در زندگی برای اینکه دوستش داشته باشید و دوستتان داشته باشد کار بزرگی نیست. کار کوچکی است. اینکه بدانید چرا آنطوری هستید که هستید قدرت است. هر اتفاقی هم که بیفتد، زن و مرد یکسان هستند: هر چیزی که میگویند و هر کاری که میکنند بخاطر این است که نیازمند دادن و گرفتن عشق هستند. پس خاص و فوقالعاده باشید.
منبع: مردمان
ویدیو مرتبط :
دلیل کج ماندن تیغه بینی پس از عمل
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
علاقه مند شدن به فردی دیگر ، تنها دلیل جدائیست ؟
اما هرچه زنان و مردان در عرصه کار پیشرفت کردند و استقلال مالی بیشتری پیدا کردند، همه چیز شروع به تغییر کرد.
اگر تاریخچه ازدواج را در نظر بگیریم، همه قبول می کنیم که ازدواج همزمان با خلقت آغاز شده است. زن و مرد هم از نظر بیولوژیکی و هم ذهنی با هم متفاوت هستند. اما اگر زن و مرد کنار هم نمی آمدند، خلقت ادامه نمی یافت. نیازهای جسمی و احساسی ،مرد و زن را به سمت هم آورده و ازدواج اتفاق می افتد. تا قبل از قرن بیستم، ازدواج با یک نفر تا آخر عمر بسیار شایع بود. طلاق پدیده ای بسیار نادر بود. اما هرچه زنان و مردان در عرصه کار پیشرفت کردند و استقلال مالی بیشتری پیدا کردند، همه چیز شروع به تغییر کرد. وابستگی زنان به مردان از بین رفت و حتی اختلافات کوچک آنقدر بزرگ شد که به نظر رسید بر فردیت ما تجاوز می کند. در زیر ۱۵ دلیل اصلی جدا شدن زوج ها از هم را قید می کنیم :
۱) میل به استقلال
۲) علاقه مند شدن به فردی دیگر
۳) خیانت
۴) ناسازگاری جسمی
۵) عدم علاقه جنسی به طرف مقابل
۶) نگهداری نکردن از وضعیت خوب بدن مثل چاق شدن
۷) اختلاف در عقاید و امیال
۸) بحث و مشاجره زیاد
۹) مقایسه مداوم همسر با دیگران
۱۰) نصیحت کردن اجباری
۱۱) اعتیاد به موادمخدر و مشروبات الکلی
۱۲) زوال سلامتی یک طرف یا ابتلا به بیماری های لاعلاج مثل ایدز
۱۳) سوءاستفاده و آزار جسمی و فکری
۱۴) نادیده گرفتن یا بی احترامی به دوستان و اقوام همسر
۱۵) ناباروری
این دلایل ازجمله مهمترین دلایل برهم خوردن ازدواج ها است. گاهی اوقات، یک دلیل به تنهایی برای جدایی کافی است اما در موارد بسیاری، ترکیبی از چند دلیل موجب طلاق می شود. در این لیست، علاقه مند شدن به فردی دیگر و خیانت به نظر یکسان می آیند اما این دو یک تفاوت مهم با هم دارند. در اولی، فرد ممکن است به شخصی دیگر غیر از همسرش علاقه مند شود و تصور کند که در کنار او زندگی بهتری داشته و خوشبخت تر خواهد شد و ازاینرو قبل از تماس جسمی با آن فرد، زندگی مشترک خود با همسرش را خاتمه می دهد. ازطرف دیگر، در خیانت رابطه جنسی خارج از ازدواج صورت می گیرد که در موارد بسیار یکی از مهمترین دلایل طلاق است.
در برخی ازدواج های خاص وقتی زن و مرد بدون شناخت قبل از ازدواج با هم ازدواج می کنند، باگذشت زمان ممکن است متوجه ناسازگاری خود شده و از هم جدا شوند. به همین ترتیب، ناباروری در مرد یا نازایی در زن چه بلافاصله بعد از ازدواج و چه سالها بعد هم یکی دیگر از دلایل طلاق است. کاهش میل جنسی بعد از چند سال هم یکی دیگر از دلایل جدایی است. اگر سلامت مرد یا زن به شدت رو به زوال باشد یا یکی از طرفین به یک بیماری لاعلاج مثل ایدز مبتلا شوند، ازدواج ممکن است برهم بخورد. حتی توجه نکردن به وضعیت تناسب اندام و بیش از حد چاق یا ضعیف شدن می تواند باعث برهم خوردن رابطه شود.
سوءاستفاده و آزار جسمی و فکری یک دلیل دیگر طلاق هاست. تمایلات سادیسمی در هرکدام از زوج ها که موجب شکنجه جسمی روحی طرف مقابل شود معمولاً موجب جدا شدن دو طرف می گردد. اعتیاد زیاد به موادمخدر یا الکل هم یکی دیگر از دلایل شکست ازدواج هاست. بحث و دعوا و مشاجره زیاد هم باعث طلاق می شود. یک دلیل مشابه دیگر مقایسه کردن همسر با دیگران است که باعث صدمه زدن به احساسات طرف و ایجاد عقده خودکم بینی می شود.
حتی بیش از اندازه نصیحت کردن هم یکی از دلایل جدا کردن زوج ها بوده است. قسمت خنده دار قضیه اینجاست که روانشناسان برای همان نصیحت هایی که همسرتان مجانی در اختیارتان قرار می دهد، مبلغ هنگفتی از شما می گیرد. هر چیزی زیادش حتی یک رابطه خوب را هم خراب می کند. همینطور اختلاف علایق که قبل از ازدواج به نظر جزئی و پیش پا افتاده می رسد، بعد از ازدواج بزرگتر و برجسته تر شده و موجب دعوا و مرافعه می شود. اگر مرد یا زن نسبت به دوستان یا خانواده و اقوام همسرش بی احترامی کند یا آنها را نادیده بگیرد، موجب سوء تفاهم و ناراحتی می شود. به تدریج زوج از هم دور شده و در آخر به طور کامل جدا می شوند.
و آخر اینکه، استقلال مالی زن موجب تغییر رفتار او می شود. این زنان تصور می کنند که فردیت آنها باید محترم شمرده شود و نباید در آن دخالتی صورت گیرد. وابستگی مالی زنان به مردان این روزها درمقایسه به گذشته بسیار کمتر شده است. همچنین کارهای جدای مرد و زن نه تنها جدایی جسمی آنها را بیشتر می کند بلکه جدایی روحی و فکری هم می آورد. همه این دلایل، چه به تنهایی و چه در کنار هم، موجب طلاق و جدایی دو طرف می شود. اما اگر مرد و زن هر دو صبر و تحمل بیشتری داشته باشند، داشتن یک رویکرد مهربانانه و سیاست دادن و گرفتن دوجانبه از بروز طلاق جلوگیری می کند.
منبع : mardoman.net