سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

گاهی سرطان سرآغاز زندگی است


رخی محققان، سرطان را در گروه بیماری های روان تنی دسته بندی می کنند؛ به این معنی که ریشه روانی دارد و حاصل تاثیر روان بر جسم است. اضطراب و استرس که اختلال روانی محسوب می شوند، بر سیستم هورمونی و سیستم اعصاب خودمختار بدن تاثیر می گذارند.هرگونه فرآیند فشارزایی که فیزیولوژی طبیعی هورمون ها را بر هم بزند، به طور طبیعی بر کارکرد سیستم ایمنی تاثیر می گذارد.

برترین ها: برای تضمین سلامت یک انسان، توجه به چهار بعد (جسمی، روانی، معنوی و اجتماعی) الزامی است. این ابعاد با یکدیگر ارتباط متقابل (دوسویه) دارند، در نتیجه بروز هر عارضه و اختلالی در هریک از ابعاد چهارگانه مذکور می تواند بقیه ابعاد وجودی انسان را تحت تاثیر قرار دهد. در این مطلب بیشتر روی ارتباط جسم و روان با موضوع سرطان تمرکز می شود.

به طور کلی، بیماری های روان تنی در اثر تاثیر ذهن بر جسم به وجود می آ یند. این تاثیرات شامل اختلال های فیزیوشیمیایی، آناتومیک، یا فیزیولوژیک هستند. به طور کلی ذهن و بدن انسان رابطه ای بسیار نزدیک، پنهان و دوسویه با یکدیگر دارند. در یک تعریف ساده می توان گفت هرگاه بدن دچار اختلال شود، روان، تحت تاثیر قرار می گیرد و هرگاه روان دچار اختلال شود، بدن را تحت تاثیر قرار می دهد.



در بیماری سرطان این رابطه دوسویه، بسیار پیچیده می شود که حاصل تاثیرات تشدیدکننده متقابل میان اختلال استرس و بیماری سرطان است. انسان یک هویت جسمی روانی و روانی جسمی دارد و سیستم ایمنی نیز یک ساختار و دستگاه زیستی شیمیایی و روان شناختی است. تعجبی ندارد که احتمال ابتلا به سرطان در افراد افسرده و کسانی که احساس امنیت نمی کنند و دچار استرس و اضطراب و فشار روانی هستند، بالاتر است.

به گزارش صبح بخیر برخی محققان، سرطان را در گروه بیماری های روان تنی دسته بندی می کنند؛ به این معنی که ریشه روانی دارد و حاصل تاثیر روان بر جسم است. اضطراب و استرس که اختلال روانی محسوب می شوند، بر سیستم  هورمونی و سیستم اعصاب خودمختار بدن تاثیر می گذارند. این سیستم ها مستقیم با تمام اعضای بدن ارتباط دارند و فعالیت های آنها را کنترل می کنند. هرگونه فرآیند فشارزایی که فیزیولوژی طبیعی هورمون ها را بر هم بزند، به طور طبیعی بر کارکرد سیستم ایمنی تاثیر می گذارد.

چرخه معیوب استرس

تجربه های فشارآور، حالت های عمیق تنش و اضطراب، ناکامی های شدید، افسردگی مزمن، بی خوابی های مداوم، واکنش سوگ و داغداری و سایر حالت های عاطفی منفی می تواند باعث کاهش موقت و دایم پاسخ دهی سیستم ایمنی شود و موجود زنده را به ورطه بیماری بکشاند.

استرس و اضطراب به دو شکل مستقیم و غیرمستقیم می توانند از عوامل بسیار مهم بروز سرطان باشند. فشار روانی نامناسب در سیستم ایمنی دخالت می کند و به سلول های سرطانی که همیشه در بدن حضور داشته اند، اجازه رشد و تکثیر می دهد. احساسات خوشایند ناشی از کاهش فشار روانی باعث افزایش کارایی سیستم ایمنی بدن می شود و توانایی آن را در نابودسازی سلول های سرطانی بالا می برد.

استرس با سرکوب سیستم ایمنی بدن و کم کار کردن کبد و افزایش سموم خون (رادیکال های آزاد) و نهایتا با بالابردن احتمال عفونت به دلیل سرکوب سیستم ایمنی می تواند یک عامل مستقیم و مهم در بروز سرطان باشد. سرطان و استرس در بیماران سرطانی به یک کلاف درهم پیچیده تبدیل می شود. استرس و اضطراب که از عوامل اصلی بروز بیماری های روان تنی هستند، باعث بروز بیماری سرطان و از طرفی بیماری سرطان باعث افزایش شدید استرس و اضطراب می شد. استرس و اضطراب از یک سو باعث تشدید بیماری سرطان و از سوی دیگر باعث ایجاد اختلال های جسمانی (روان تنی) دیگر نظیر اختلال های قلبی، عروقی، ریوی، گوارشی و... در بیمار مبتلا به سرطان می شود.

این روند به یک سیکل بسته منفی و مرگبار تبدیل خواهد شد و همین طور تخریب بدن و روان به صورت متوالی تا از پادرآمدن بیمار ادامه می یابد. از طرفی شرایط محیطی بیمار مانند وضعیت خانوادگی و موقعیت شغلی نیز به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد و دچار مشکل و درنهایت هزینه های سنگین درمانی بیشتری به بیمار می شود. تحمیل این چرخه آن را به صورت ساده نشان می دهد.



استرس، اضطراب و سرطان

کنترل استرس و اض طراب در بیماران سرطانی بسیار مهم و حیاتی است و باعث بالارفتن کیفیت زندگی بیمار می شود و از بروز بیماری های دیگر در بیمار سرطانی جلوگیری می کند. در سرعت و کیفیت روند درمانی و بهبود بیمار هم بسیار موثر است. لازم به ذکر است نفوذ در یک بیمار سرطانی و کنترل ترس ها و اضطرابش بسیار دشوار است و به روش و ابزار قدرتمندی نیاز دارد. تحقیقات وسیعی در این مورد انجام شده و عموما همه محققان و متخصصان، معنویت و مراقبت های معنوی را در کنار مراقبت های روانی، از موثرترین روش های کنترل اترس و اضطراب در بیماران سرطانی معرفی کرده اند.

از آنجا که این بیماری سالیان درازی است در عموم مردم به عنوان یک بیماری لاعلاج یا صعب العلاج شناخته شده، عموما مردم سرطان را مساوی مرگ می دانند و این باور قدرتمند در ذهن مردم ریشه عمیق و مستحکمی پیدا کرده است. بر این اساس هنگامی که به بیمار خبر ابتلا به سرطان داده می شود، دقیقا مانند این است که به شخص خبر فوتش را بدهید.


به همین دلیل از لحاظ روانی شوک و ضربه شدیدی به او وارد می شود که کنارآمدن با آن به تنهایی بسیار دشوار و گاهی غیرممکن است. عکس العمل بیمار پس از باخبرشدن از بیماری، نوسانات شدیدی دارد که باتوجه به بررسی این نوسانات شدید روانی در بیماران می توانیم در یاری کردن آنها موثرتر عمل کنیم. عکس العملی که بیشتر آنها پس از شنیدن خبر ابتلا به سرطان از خود نشان می دهند، کم و بیش در قالب مراحل زیر بروز می کند:

مرحله انکار

هنگام شنیدن خبر بیماری، عکس العمل فرد بهت و ناباوری همراه با ترس شدید است. در بعضی، حتی شدیدتر و با حالتی از شوک روانی است. حتی ممکن است فرد بدون کمک همراهنش نتواند از جایش برخیزد و راه برود. در این شرایط استرس شدید تمام مکانیسم های فیزیکی فرد را مختل می کند. بعضی از بیماران، یبماری را انکار و بعضی به نتیجه آزمایش ها و معاینه های خود مشکوک می شوند و نمی توانند باور کنند که به چنین بیماری ای مبتلا شده اند و بعضی ها هم اصرار به تکرار معاینه ها و آزمایش ها دارند.

مرحله خشم

پس از اینکه بیمار متقاعد شد مبتلا به سرطان است، وارد مرحله خشم و عصبانیت می شود، حتی بعضی شروع به پرخاشگری می کنند و مدام از خود و دیگران می پرسند، چرا من؟ یا با شکایت و گله از خداوند می پرسند، مگر من چه گناهی کرده ام؟ در این مرحله به طور کلی بیماران به روان درمانی یا مشاوره مطلقا جواب نمی دهند و مدام سوال «چرا من» را تکرار می کنند بدون اینکه منتظر پاسخ سوال باشند. در این مواقع فقط باید صبور بود و با بیمار همدردی کرد تا این مرحله را هم پشت سر بگذارد.

مرحله غم و پذیرش

پس از گذر از مرحله خشم، بیمار به مرور زمان آرام می گیرد و بیماری اش را می پذیرد و خود را در مقابل بیماری ناتوان احساس می کند و دچار یاس و ناامیدی و اضطراب و افسردگی شدید می شود. در موارد بسیاری، احساس تنهایی و ناتوانی می تواند مقاومت زیست شیمیایی سیستم ایمنی را کاهش دهد و به موجود زنده بقبولاند که نمی تواند با سرطان مبارزه کند. بیمارانی وجود دارند که هنگام شنیدن خبر سرطان، روی از دنیا برگردانده و طی چند روز بدون هیچ علت جسمانی قابل تشخیص، می میرند.

ظاهرا سیستم ایمنی آنها تحت تاثیر این افسردگی و ناامیدی بسیار شدید، کاملا از عمل بازمی ایستد و با پذیرش مرگ، نمی تواند به کار خود ادامه دهد و بدون هیچ دلیل جسمی باعث مرگ فرد می شود. بیماران نیاز مبرمی به مراقبت های روانی و معنوی دارند و به آن خیلی خوب پاسخ می دهند و به معنویات و متافیزیک بیشتر رو می آورند. احتمال سوءاستفاده از آنها هم بسیار افزایش می یابد زیرا از آنجا که براساس شنیده هایشان به این باور رسیده اند که علم تا حد زیادی در درمان این بیماری ناتوان است، آنها نهایت سعی خود را می کنند که از هر راه ممکن، درمانی برای بیماری خود پیدا کنند. بیماران از سر ناامیدی، ترس و ناتوانی به هر راه و روش یا هر وسیله و شخصی، برای شفای خود متوسل می شوند و بسیار ضروری است که در این باره آنها را به شکل درستی راهنمایی کرد.

خانواده و بیماری صعب العلاج

از طرفی وضعیت روانی خانواده بیمار نیز به این مساله دامن می زند. خانواده بیمار به دو دلیل عمده هر کاری که در توانش باشد برای بیمار انجام می دهند بدون اینکه به عواقب آن کوچک ترین توجهی داشته باشند؛ اول اینکه نهایت تلاششان را می کنند تا بیمارشان بهبود یابد و از طرفی می گویند نمی خواهند چنانچه بیمارشان درگذشت، هیچ گونه احساس قصور و ندامتی کنند.

بهترین راه برخورد با چنین مساله ای این ست که هرگز آنها را از انجام پیگیری اقدام های درمانی منع نکنید بلکه به مسیر درست راهنمایی کنید و اجازه بدهید که تمام تلاششان را انجام دهند چراکه این تلاش در احساس آرامش و بهداشت روانی خانواده بیماران بسیار موثر خواهد بود. در این مرحله بیمار بیشترین تاثیرپذیری را دارد و پذیرش در او به بالاترین حد خود می رسد و بهترین شرایط برای درمانگر است. اصولا وقتی انسان ها خود را به مرگ نزدیک می بینند، تحولات ذهنی و روانی عمیقی در آنها رخ می دهد؛ به نحوی که معمولا هوشیارتر، عمیق تر، متمرکزتر و حساس تر می شوند.

معنویت در خدمت کیفیت زندگی

گاهی این بیماری در بعضی از افراد که زمینه مساعدی از آگاهی و دانش دارند، تحولات عمیق و شگفت انگیز معنوی به وجود می آورد و به مرتبه ای می رسند که دیگر بیماری خود را فراموش می کنند و متوجه سطوح عمیق تر جهان هستی می شوند. اندکی نیز این بیماری را واسطه و وسیله ای برای تغییر نگرش و شناخت حقایق ژرف وجود خود و جهان پیرامون خود می دانند، شناختی که باعث می شود نگاهشان به زندگی کاملا تغییر کند. این بهترین جایگاهی است که می توان یک بیمار مبتلا به سرطان را به آن هدایت کرد. اینجا دیگر طول عمر اهمیت خود را از دست می دهد و عرض و عمق زندگی است که اهمیت می یابد.

می توان بیماری را در ذهن بیمار به عنوان یک هشدار برای این مضمون که زندگی ابدی نیست و فرصتی برای یک بازنگری اساسی به زندگی است، مطرح کرد. البته این جهت دهی ذهنی باید خیلی محتاطانه و کاملا صادقانه باشد تا بیمار تصور نکند که این فقط یک ترفند برای آرام کردن اوست. با این رویکرد می توان ذهن و روان بیمار را هدفمند، فعال و پویا کرد و طی یک دوره شناختی تحولات عمیقی در ذهن، شخصیت و حتی رفتارش به وجود آورد.

اهمیت کنترل اختلال های روانی همراه اختلال های جسمی

تمام تحقیقات علمی در این زمینه نشان می دهد مراقبت های رواین و معنوی تاثیر بسیار مثبت و موثری در کیفیت زندگی و فرایند کنارآمدن بیمار با شرایط خود و بیماری دارد و تقویت قوای معنوی فرد می تواند در روند درمان و بهبود، تاثیرم عجزه آسایی داشته باشد. به گزارش صبح بخیر یکی دیگر از اختلال های روانی شایع و قابل توجه در بیماران مبتلا به سرطان که به صورت پنهان و آشکار مشاهده می شود، فوبیای عود (ترس مرضی از برگشت بیماری) است که باعث ایجاد اختلال وسواس فکری در بیماران مبتلا به سرطان می شود. ترس از عود بیماری، عمده ترین و رایج ترین نوع اختلال در بیماران سرطانی حتی پس از گذراندن دوره درمانی و بهبود کامل است. عموما بیشتر بیماران بهبودیافته با کابوس برگشت بیماری زندگی می کنند که باعث ایجاد اختلال وسواس فکری می شود.

این بیماران حتی مدت ها پس از بهبود با کوچک ترین درد یا علامتی در بدنشان دچار وسواس می شوند و هر مشکل جسمی غیرمربوطی را به برگشت سرطان ارتباط می دهند. آنها مدام و بیش از حد معمول و طبیعی در بدن خود دقت و جستجو می کنند و به دنبال علایمی از برگشت بیماری می گردند. حتی مواردی مشاهده شده که بیمار به صورت تکرار شونده، مداوم خواب برگشت بیماری را می بیند. اختلال وسواس فکری هم برای بیمار و هم برای خانواده او بسیار آزاردهنده و گاهی غیرقابل تحمل است. این اختلال باعث می شود بیمار به طور مداوم و برای هر مورد ناچیزی تقاضای مراجعه به پزشک و متخصص داشته باشد.

این اختلال ها (استرس و اضطراب، افسردگی، ترس از عود بیماری و وسواس فکری) که ازجمله اختلال های شاخص در بیماران سرطانی هستند، می توانند هزینه های غیرضروری و سنگینی را به بیمار مبتلا به سرطان و خانواده اش تحمیل کنند. در پایان این مطلب لازم است بگوییم بیماری سرطان یک بیماری بسیار پرحاشیه و پرتنش است که با تمام سطوح زندگی فرد درگیر می شود و به مرور زمان شرایط را سخت تر و پیچیده تر می کند.

براساس تجربه و تحقیق، شاید بتوان به جرات گفت که کنترل اختلال های روانی حاصل از بیماری سرطان، کم اهمیت تر از درمان فیزیکی بیماری سرطان نیست و به همان اندازه اهمیت دارد. در بسیاری از موارد دین و مذهب می تواند مداخله فعال داشته باشد. به خصوص مذهب تشیع که از منابع یبکران ولایت و امامت الهی بهره می گیرد، که انشاالله در مقاله های دیگری به آن پرداخته خواهد شد.

منبع: هفت صبح


ویدیو مرتبط :
قطعۀ تصویری*سرآغاز* از آلبوم سرآغاز

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

گاهی به زندگی لبخند بزن



 

 

زندگی,کفاف زندگی,مخارج زندگی

 

 


می گوید سه بار پشت فرمان ماشینم خوابم برد و هر بار با خوردن سرم به فرمان بیدار می شدم. مسیر گاندی تا سعادت آباد را با این خواب آلودگی رانندگی کردم. باید هر طور بود به کلاس پسرم می رسیدم او را از کلاس می آوردم و به سرعت به سمت منزل می رفتم تا پرستار دخترم زودتر به کارش برسد و در نهایت وقتی به در پارکینگ رسیدم نصف ماشین را به در کشیدم و رفتم تو. چون خواب بودم.

 

 

 

همانطور که تلفنی با من صحبت می کند صدای شستن ظرف هایش هم می آید و ضمناً به پسرش می گوید تکالیفش را فراموش نکند. می گوید: هر روز مجبورم صبح زود از خواب بیدار شوم و پسرم را ساعت ۵/۷ به دست سرویس مدرسه اش بسپارم در این زمان پرستار دخترم هم از راه می رسد و من که باید ۸ صبح سر کار باشم حدود ۹ می رسم و هر ماه کسری کار دارم. بعد ازظهر پس از یک کار سنگین باید بروم و پسرم را از کلاس زبان برگردانم و به دخترم برسم و برای شام شب و ناهار فردا غذا بپزم و کارهای منزل هم که بماند. آنقدر کم خوابی دارم که می ترسم یک روز تصادف کنم و خدای نکرده اتفاق بدی بیفتد.

 

 

اینها درددل های زن جوانی است که مسئول امور مالی یک شرکت است. مادر است و خانه دار هم هست.

 

 

وضعیت زندگی امروزه به خصوص در کلان شهر ها به گونه ای است که کار کردن مرد به تنهایی نمی تواند کفاف زندگی را بدهد و زنها مجبورند همپای مردها کار کنند تا بتواند از پس مخارج زندگی و پرداخت اقساط منزل و شهریه مدرسه بچه ها بر آیند.

 

 

در گذشته هایی بسیار دور مردم زندگی های بسیار ساده داشتند و دسته جمعی زندگی می کردند و خبری از چشم و هم چشمی های امروزه نبود و کارها همه مردانه بود و زنان به دلیل داشتن جسمی ضعیف امور خانه را به دست گرفته بودند اما کم کم با پیشرفت جامعه و به وجود آمدن کارهایی که زنان هم می توانستند انجام دهند زنان نیز به جامعه راه پیدا کردند ولی همچنان نقش خود را در منزل به عنوان همسر و مادر حفظ کردند و اینگونه شد که امروزه ما در جامعه با زنانی مواجه هستیم که هم خانه دار هستند و هم کارمند و فشار مضاعفی را تحمل می کنند.

 

 

هر چند اخیراً در روزنامه ها محض دل خوش کردن زنان شاغل خبری زدند مبنی بر این که زنان شاغل شاداب تر از زنان خانه دار هستند. هر چند من به صحت این خبر شک دارم چرا که کار مضاعفی که زنان انجام می دهند به خصوص وقتی فرزند دارند و شاغل هم هستند و مجبورند در این هوای آلوده از منزل خارج شود با سرعت بیشتری در سراشیبی پیری قرار می گیرند.

 

 

واقعیت این است که در فرهنگ ایرانی مردان کمتر به کمک زن شاغلشان می آیند و کمک کردن به زن در امور خانه را به نوعی کسر شأن مردانه شان می دانند. آنها وقتی از سر کار باز می گردند روی راحت ترین مبل ولو می شوند و انگار نه انگار همسرشان خسته از سر کار برگشته است و او هم نیاز به استراحت دارد.

 

 

هرچند روانشناسان توصیه هایی کار ساز به اینگونه زنان دارند اما واقعیت این است که این زنان فشار مضاعفی را تحمل می کنند.

 

 

● پیشنهادهای روانشناسانه

 

 

برخی روانشناسان توصیه می کنند. زمان می تواند بهترین دوست و دشمن شما باشد در صورتی که شما هم مادر هستید و هم یک زن شاغل بهتر است از زمان بیشترین بهره را ببرید. به عنوان مثال می تواند در روز جمعه چندین مدل غذا بپزید و سپس آنها را فریزر کنید تا در طول هفته مجبور نباشید آشپزی کنید و از همان غذا استفاده کنید.

 

 

همچنین سعی کنید در منزل امور اداری را فراموش کنید و فقط به کارهای منزل برسید حتی تلفن های همکارانتان را جواب ندهید و بر عکس زمانی که در اداره هستید مدام به منزل زنگ نزنید و از آنها هم بخواهید در صورتی که کار ضروری دارند با شما تماس بگیرند.

 

 

زمانهایی را به خودتان اختصاص بدهید و استراحت کنید. فراموش نکنید که شما علاوه بر این که مادر و همسر هستید یک انسان هستید و نیاز به استراحت دارید بنابر این وقتی را پیدا کنید استراحت کنید و یا ورزش کنید.

 

 

اینکه شما در منزل از همسرتان کمک بگیرید هیچ اشکالی ندارد سعی کنید از همسرتان بخواهید در امور منزل به شما کمک کند. خودتان را تنبیه نکنید و فراموش نکنید که شما یک انسان با توانایی های محدود هستید.

 

 

● مادران شاغل و فرزندان

 

 

خانم جوانی که مجبور است کار کند می گوید: از وقتی دختر دومم متولد شده است مشکلاتم چند برابر شده است بعد از اینکه ۶ ماه مرخصی زایمانم به پایان رسید مجبور شدم او را به مهدکودک بسپارم و او چون خیلی کوچک و ضعیف است مدام مریض می شود. او می گوید تمام روانشناسان می گویند تا قبل از ۳ سالگی نباید کودک را به مهد سپرد اما من چاره ای ندارم.

 

 

رفیعی کارشناس روان شناسی و مشاور خانواده می گوید: «اگر برنامه ریزی صحیحی برای نگهداری کودکان تا قبل از شش سالگی انجام شود بسیاری از مشکلات حل می شود. هیچ کس نمی تواند ادعا کند که شاغل بودن یا خانه دار بودن مادر می تواند در ارتباط او و بچه ها تأثیر مستقیمی داشته باشد. در واقع کیفیت ارتباط مهم است نه کمیت آن. فرزندان اگر چه در کودکی و نوجوانی به حضور فیزیکی و جسمانی والدین خصوصاً مادر نیاز بیشتری دارند، در دوران جوانی به تحصیلات و به موقعیت اجتماعی پدر و مادرشان بیشتر اهمیت می دهند. یک مادر تحصیلکرده و دارای تجربیات اجتماعی که همزمان با فرزندانش از رشد اجتماعی برخوردار بوده بسیار بیشتر مورد اعتماد فرزندان جوانش است تا مادری که همیشه در خانه مشغول خانه داری بوده و کمتر با جامعه تماس داشته است.

 

 

البته همیشه استثناهایی وجود دارد اما اگر قضیه را به طور کلی مورد بررسی قرار دهیم، متوجه می شویم که مادرانی که دارای تخصص های اجتماعی هستند بیشتر مورد مشورت قرار می گیرند و در برخورد با مسایل فرزندانشان درایت بیشتری از خود بروز می دهند.»

 

 

● دولت چه کرده است؟

 

 

طرح ساعت کار کمتر، حضور پاره وقت یا تعلیقی زنان، افزایش ساعات مرخصی روزانه آنان برای رسیدگی به فرزندان و تعیین حقوق و بیمه برای زنان خانه دار از تسهیلاتی است که در کشور ما برای زنان شاغل در نظر گرفته شده است اما برخی از آنها در اجرا جواب نداده اند.

 

 

مثلاً به تازگی طرح دورکاری برای بانوان شاغل در ادارات دولتی تصویب شده است و بانوان از این طرح رضایت کامل دارند. آنان می توانند تا ۳ روز در هفته را در خانه کار کنند و به خاطر استفاده از وسایل شخصی، حقوق بیشتری نیز به آنان تعلق می گیرد اما آمارهای جدید نشان می دهد مدیران دستگاه ها از این طرح استقبال چندانی نکرده اند. در بسیاری از ادارات این طرح اصلا اجرا نمی شود و کارفرما اصلاً حاضر نیست آن را بپذیرد البته دولت هم نمی تواند کارفرما را ملزم به اجرای آن بکند.

 

 

هر چند زنان شاغل نیز معتقدند اگر از دورکاری استفاده کنند کارفرما ترجیح می دهد به جای آنها از یک کارمند مرد استفاده کند تا دردسر های او را نداشته باشد.

 

 

کم شدن یک ثلث از وقت اداری با تقاضای خانم های کارمند و برخورداری از مزایای استخدامی و بازنشستگی، معافیت از خدمت سربازی، بازنشستگی زنان کارمند، کارگر و ارتشی با ۲۰ سال سابقه کار بدون شرط سنی و برخورداری از مزایای شغلی، استفاده از مرخصی زایمان به مدت ۶ ماه و بیشتر، مرخصی زایمان برای پدر فرزند تا با مادر همراهی کند و شیر دادن به کودک با اخذ حقوق ثابت اداری از مزایایی است که زنان شاغل باید از آن بهره مند شوند.

 

 

رفیعی، روان شناس و مشاور خانواده در بررسی مشکلات نشأت گرفته از اشتغال زنان می گوید: «مسئله اشتغال زنان به خودی خود مشکل زا نیست، آنچه که ما اصطکاک و برخورد در خانواده های بانوان شاغل می نامیم، خود معلول عوامل مختلفی است که با کمی تدبیر و روشن بینی قابل حل است. برخی از این عوامل عبارتند از: عدم درک صحیح از جانب همسر و شریک زندگی، عدم وجود برنامه ریزی صحیح، فشار کاری که اقتصاد جامعه بر خانواده ها تحمیل می کنند.»

 

 

او در تشریح این عوامل می گوید: «حقیقت این است که یک زن شاغل، عملاً مسئولیت و فشار کاری دو نفر را تحمل می کند و از این لحاظ نسبت به مردان شاغل هم مسئولیت سنگین تری دارد. تفاوت کار در این جاست که از مردان کسی انتظار انجام امور منزل را ندارد اما یک زن در هر پست مدیریتی و تخصصی هم که باشد، وظایف منزل برعهده اوست. این تقسیم بندی وظایف درست یا نادرست، باعث افزایش فشار و استرس روانی در زنان شاغل می شود، آن هم زنان صبوری که عمدتاً در جهت کمک به اقتصاد خانواده به کار اجتماعی می پردازند و به جای این که مورد قدردانی شوهرانشان واقع شوند در بسیاری از موارد مورد سرزنش های مکرر قرار می گیرند. سرزنش بابت عدم حضور مداوم در خانه، نپرداختن کامل به وظایف خانه و... یکی از دوستان من که متخصص بیماری های زنان است، هرازگاهی برخی از بیمارانش را به من ارجاع می دهد تا از طریق روانکاوی به حل مشکلاتشان کمک کنم. اکثر آنها بانوان شاغلی هستند که بر اثر فشار مسئولیت اجتماعی و امور منزل دچار دردها و عارضه های جسمانی شده اند که منشأ آن عصبی است. برخی از این عوارض به طرز عجیبی بر علایم بیماری های زنان شباهت دارند.

 

 

بسیاری از این بانوان، از عدم درک کامل از جانب همسرانشان رنج می برند، مردانی که با توقعات بیجا و بدون در نظرگرفتن شرایط همسرشان او را تحت فشار روانی قرار می دهند، در نتیجه زن برای این که هم مسئولیت اجتماعی اش را خوب انجام دهد و هم در امور منزل رضایت همسرش را جلب کند، نیروی مضاعفی را به کار می گیرد که همراه با استرس دایمی سبب بروز ناراحتی های عصبی می شود.»

 

 

● توصیه های یک زن شاغل

 

 

من هم یک زن شاغل هستم و در یک شغل پر استرس و پر زحمت مثل خبرنگاری مشغول هستم اما پیشنهاد می کنم به خودم و همه شما که شاغل و خانه دار هستید زمان هایی را در هفته به خودتان اختصاص دهید. زندگی و فرزندانتان را به همسرتان بسپارید و با دوستانتان قرار بگذارید. رستوران بروید. به سالن های ورزشی سری بزنید. سینما بروید برای خودتان خرید کنید و فراموش نکنید که چه کسی هستید. هویت شما تحت تاثیر شخصیت خودتان است نه همسر و فرزندانتان.

 

 

مطمئن باشید با انجام بیش از حد کارهای منزل و رسیدگی هم زمان به امور فرزندان و کار بیرون از خانه کسی به ما جایزه نخواهد داد. فقط خستگی اش برای ما می ماند و چهره ای پیر و خسته.

منبع:روزنامه اطلاعات