سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
کدوم انگشتت رو بیشتر دوست داری ؟
آیا تا به حال بطور دقیق به انگشتان دستان خود نگاه کردهاید؟ تا به حال فکر کرده اید که به کدامیک علاقه بیشتری نسبت به بقیه دارید؟ با دقت نگاه کنید، سپس توضیح مربوط به آن را بخوانید.
انگشت شماره 1 (شصت)
این انگشت نماد مسایل مادی و ثروت است و کسانی که این انگشت را انتخاب میکنند، اقتصاد دانان خوبی هستند و معمولا از نظر مالی در وضعیت خوبی قرار دارند.
انگشت شماره2 (اشاره)
این انگشت نماد کار میباشد و اشخاصی که به این انگشت اهمیت بیشتری میدهند انسانهای کاری هستند و بطور کلی وجدان کاری خوبی دارند و موفقیت زیادی در کارها دارند.
انگشت شماره 3 (وسط)
این انگشت میزان اهمیت به خود فرد را نشان میدهد، افرادی که این انگشت را انتخاب میکنند، در مورد همه چیز اول به خود اهمیت داده و تا حدودی خودپرست و خودخواه هستند.
انگشت شماره4
این انگشت نماد محبت و عشق است و کسانی که این انگشت را انتخاب میکنند، انسانهای احساساتی و عاطفی هستند و همواره به دنبال محبت و خوشحال کردن دیگران هستند.
انگشت شماره5 (کوچک)
این انگشت نماد خانواده و فرزند هست و کسانی که به این انگشت علاقمند هستند، افرادی هستند که به خانواده پایبند بوده و به زندگی مشترک و بطور کلی روابط بین افراد اهمیت میدهند.
ویدیو مرتبط :
کدوم رو بیشتر دوست داری؟
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
مامان رو بیشتر دوست داری یا بابا رو؟!
یکی از مهمترین توصیههای همیشگی به زن و شوهرهایی که در آستانه فرزنددار شدن هستند، این است که با صحبت کردن با یکدیگر، از قبل و پیش از بچهدار شدن در اصول تربیتی با هم توافق پیدا کنند یا پس از بچهدار شدن و در مواردی که نظری واحد و یکسان در مورد موضوعی ندارند، این تبادل نظر و مخالفت با عقیده یکدیگر در حضور فرزندان انجام نشود.
یکی از مهمترین توصیههای همیشگی به زن و شوهرهایی که در آستانه فرزنددار شدن هستند، این است که با صحبت کردن با یکدیگر، از قبل و پیش از بچهدار شدن در اصول تربیتی با هم توافق پیدا کنند یا پس از بچهدار شدن و در مواردی که نظری واحد و یکسان در مورد موضوعی ندارند، این تبادل نظر و مخالفت با عقیده یکدیگر در حضور فرزندان انجام نشود. در صورتی که مادر و پدر در مورد اتفاقات پیش آمده نظر یکسانی نداشته باشند، ممکن است یکی از آنها با خواسته کودک موافق بوده و دیگری مخالفت کند؛ در چنین شرایطی طبیعتا کودک به طرفی جذب میشود که در موارد بیشتری جانب او را گرفته و به خواستههای او پاسخ مثبت داده و حمایتش میکند و رفته رفته بیشتر به او وابسته میشود. ممکن است تصور شود این اتفاق در بزرگسالی کودک تاثیر نخواهد گذاشت و وابستگی کودک به یکی از والدین به مرور زمان برطرف خواهد شد، اما این تصور نادرست است و به همین منوال ادامه خواهد داشت و چه بسا پررنگتر شود و والدین به طور ناخواسته کاری کنند که کودک به یکی از طرفین وابستگی شدید پیدا کند و به این ترتیب به او و همچنین خانواده آسیب وارد شود.
وابستگی فرزند به یکی از والدین یا هر دوی آنها از جایی ناشی میشود که پدر یا مادر بیش از حد لازم به فرزندشان رسیدگی کرده و به او خدمات میدهند. این ویژگی در موارد زیادی در کسانی که تک فرزند هستند، دیده میشود اما در عین حال در برخی خانوادهها که چند فرزند دارند در یک یا چند نفر از آنها مشاهده میشود ولی در سایر فرزندان وجود ندارد که این امر ممکن است به دلیل شرایط و ظاهر خاص آن دختر یا پسر، نقص یا ضعف جسمانی او یا شخصیت خاصش باشد. در چنین شرایطی کودک رفته رفته عزت نفس و اعتماد به نفس خویش را از دست میدهد و تصور میکند به تنهایی از عهده انجام هیچ کاری برنخواهد آمد و حتما باید یکی از والدین یا هردوی آنها در کنارش باشند تا در انجام کارش موفق شود. نکتهای که بسیار حائز اهمیت است و پدر و مادرها باید به آن توجه نشان دهند این است که نباید گمان کنند این مسئله منحصر به دوران کودکی است و در بزرگسالی برطرف خواهد شد. در بیشتر موارد این وابستگی منحصر به دوران کودکی نخواهد بود و اثرات سوء خودش را در بزرگسالی و مراحل بعدی زندگی فرد نشان خواهد داد که میتواند بسیار آسیبرسان باشد. هنگامی که چنین مشکلی کم کم نمایان شد و بروز پیدا کرد نباید والدین به صورت آنی و یکدفعه واکنش نشان دهند بلکه باید آرام و به تدریج راههای مقابله با این مشکل را پیش بگیرند. باید کاری کنند خود کودک راهکارها و فرآیندهای مقابله با مسئله را یاد بگیرد. برای این منظور باید کارهایی را بر عهده او بگذارند که خودش انجام بدهد و از دور بر او نظارت کنند، باید بگذارند در مواردی خودش تصمیم بگیرد، در مسائل خانه دخیل باشد، از او نظرخواهی کنند و تصمیماتی را که برای امور خانه گرفته میشود با او در میان بگذارند تا به این صورت احساس کند هویت دارد، خودش را باور کند و بداند بدون وابستگی به یکی از والدین یا هردوی آنها میتواند وجود خودش را به اثبات برساند.
از سوی دیگر گاهی به خاطر اختلاف نظر یا جدایی والدین از هم به طور عمد هردو یا یکی از آنها سعی میکنند بیش از طرف مقابل توجه کودک را به خود جلب کنند و بخواهند فضای عاطفی را بین خود و بچه به وجود بیاورند. در چنین شرایطی آسیبی که به بچهها میرسد این است که هم سبب وابستگی کودک شده و هم باعث میشود کودک نسبت به آن یکی والد احساس ناخوشایندی پیدا کرده و تصور کند کمتر از آنچه لازم است به او توجه نشان میدهد. یک تا دوسالگی موقعیت کودک و فضای عاطفی او طوری است که نیاز به توجه دارد. كودك هرچقدر به 3 سالگی نزدیک میشود باید این توجه کمتر شود. حول و حوش 3 تا 5 سالگی بچهها منتظر این هستند که این وابستگی برایشان شکل بگیرد و میروند به سمتی که بیشتر حمایتشان میکند.