سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
چگونه آهسته آهسته عاشق شویم؟
شاید بتوانیم از عشق به عنوان قدیمی ترین مفهوم بشری یاد کنیم و حتی ممکن است گاهی در حیوانات نیز رفتارهایی ببینیم که بشود آنها را عشق تلقی کرد.
عشق از آن واژه هایی است که ابهامات زیادی دارد و تعاریف بسیاری از آن کرده اند. یکی از مباحثی که با عشق مطرح می شود، بحث دوست داشتن است و برخی این دو را یکی می دانند، ولی به نظر می رسد که عشق چیزی فراتر و بیشتر از دوست داشتن باشد، چرا که ما خیلی ها را دوست داریم اما عاشق آنها نیستیم و خیلی ها هم هستند که نسبت به آنها کشش داریم ولی لزوما آنها را دوست نداریم و وقتی نیستند برای ما مهم نیست. به همین دلایل می توانیم بگوییم بین دوست داشتن و عشق تفاوت وجود دارد.
اصغر فروع الدین عدل، دکترای روان شناسی و خانواده درمانگر در این باره می گوید: عشق؛ احساس یا هیجان مثبتی است که اگر انسان تجربه اش کرده باشد، آن را دوست دارد. انسان ها هم از عاشق شدن و هم از معشوق بودن لذت می برند، چرا که هیجان عشق خوشایند است. برخی عشق را یک پدیده ناسالم می دانند و فکر می کنند این مقوله فرا رفتن یا خارج شدن از هنجارهاست، اما باید گفت که هم عشق سالم وجود دارد و هم عشق ناسالم. انسان ها دوست ندارند تنها باشند و این حس انسان را از تنهایی می رهاند، چرا که تنهایی احساس ناامنی به ما می دهد، ولی با کسی بودن و حتی فکر با کسی بودن به ما آرامش می دهد. نیاز به صمیمیت و ارضای نیاز های عاطفی ما را به سمت ارتباط با افراد می کشاند.عدل می افزاید:
بخش روانی انسان از تفکر و هیجان و رفتار تشکیل شده است و در عشق این سه با هم به شکل پیچیده ای ترکیب شده اند و کار می کنند. هم جنبه های شناختی و فکری و هم جنبه های هیجانی و هم ابعاد رفتاری عشق بشدت این سه حوزه را درگیر می کند و زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد.
ما وقتی می توانیم عاشق شویم که با احساس های خودشیفتگی و خودفریفتگی مان کنار بیاییم و بر آنها غلبه کنیم تا بتوانیم به کسی فکر کنیم و او را وارد زندگی خود کنیم. اگر می خواهیم عشق سالم داشته باشیم باید بتوانیم تنها هم زندگی کنیم. انسانی که می تواند تنها زندگی کند و با تنهایی خود کنار بیاید، بهتر می تواند در روابط خود با عشق وارد شود و اگر کسی تنهایی برایش یک فاجعه باشد، ممکن است در رابطه عاشقانه ای ناسالم وارد شود.
دکتر عدل، عشق را قابلیت درونی اهدای بخشی از وجود خود به افراد یا حتی به عقاید و آرمان ها به جای خودخواهی و حفظ همه چیز برای خود می داند. در این تعریف عشق فراتر از انسان ها رفته و ممکن است انسان عاشق یک آرمان یا عقیده باشد.
● جنبه های جذابیت
وقتی صحبت از عشق و دوست داشتن می شود یعنی دو نفر به طرف هم جذب می شوند. جذب افراد به هم دارای جنبه هایی است که هر چه در انسان ها بیشتر باشد احتمال جذب شدن آنها به هم بیشتر خواهد بود.
▪ عدل این جنبه ها را این گونه می شمرد:
۱) جذابیت جسمانی: دو فرد باید برای هم جذابیت ظاهری داشته باشند که این جذابیت لزوما زیبایی نیست، ممکن است فردی که زیبا نیست به دل فردی بنشیند و به اصطلاح دلنشین باشد. انسان ها به افرادی که برایشان جذابیت جسمانی دارند بدون این که اطلاعات دیگری از آنها داشته باشند، ویژگی های مثبت تری را نسبت می دهند و بیشتر به سمت آنها جذب می شوند.
۲) مجاورت: انسان هایی که در یک منطقه زندگی می کنند، احتمال این که به هم علاقه مند شوند بیشتر است. اشتراک در محل زندگی، محل تحصیل، محل کار با تعداد دیدارها و برخوردها و امکان علاقه مند شدن رابطه مستقیم دارند. البته امروز با وجود اینترنت و... این جنبه تحت تاثیر قرار گرفته است اما با این حال باز هم از جنبه های جذابیت محسوب می شود.
۳) شباهت: هرچه انسان ها از لحاظ جسمی، عاطفی، اخلاقی، عقیدتی، هوشی، فرهنگی و... شباهت های زیادی به هم داشته باشند به احتمال بیشتری جذب همدیگر خواهند شد.
جنبه های دیگری نیز نظیر باکفایتی، باهوشی، جایگاه اجتماعی و تحصیلات بالا، طی کردن اوقات خوش با هم، داشتن مهارت های شنیدن، محبوبیت و دلنشینی و گاهی متفاوت بودن هم می تواند در جذابیت تاثیر داشته باشد.
● چند نکته راجع به عشق
عشق ویژگی هایی دارد که در همه مشترک است و به قول دکتر عدل این ویژگی ها عبارتند از:
۱) دلبستگی و نیاز به یکدیگر (زندگی بدون او برایم سخت است).
۲) اهمیت داشتن (حاضرم هر کاری برایش انجام دهم).
۳) ایجاد تحمل برای خطاهای یکدیگر (با این که از کارش ناراحت شدم اما چون عاشقش هستم او را می بخشم).
۴) اعتماد و امنیت به طوری که می تواند رازهایش را برای او بگوید (من هر حرفی را به او می گویم و در کنارش احساس امنیت می کنم).
به گفته این روان شناس، اینها ویژگی هایی است که وقتی عاشق می شویم در ما ایجاد می شود. اما به غیر از این ویژگی ها عاشق شدن در ما احساس های مثبت و منفی نیز ایجاد می کند که می توان احساس های مثبت را مانند شادی و شور و نشاط که معمولا در اوایل عاشق شدن اتفاق می افتد، تجربه کرد و احساس های منفی نیز مثل دلتنگی و بی قراری و عدم تمرکز بر کار و درس و... گاهی نیز احساس های دوسوگرا و متناقض مثل عشق و نفرت که بیشتر در زن ها پیش می آید اتفاق می افتند.
عدل می گوید: معمولا افراد عشقشان را به این اشکال به هم ابراز می کنند؛ ابراز محبت، تبادل پاداش ها و کارهایی که برای هم می کنند، حمایت های عاطفی و اخلاقی و صبر و تحمل در قبال کارهای ناخوشایند طرف مقابل. با این حال با توجه به معانی و تعابیری که ما از عشق داریم، می توانیم با این خطرات نیز مواجه شویم که شامل هوس، درگیر شدن با فرد نامتناسب، ندیدن عیوب، ماجراجویی، تبدیل کردن رابطه به یک درام و ادامه دادن رابطه به رغم بدرفتاری های طرف مقابل می شود.
● عشق های ناسالم
دکتر عدل اظهار می کند که بیشتر عشق ها ناسالم است. به دلیل این که بیشتر آدم ها گره ها و کمبودهایی در درون خود دارند که باعث افتادن آنها در روابط ناسالم می شود.
در عشق های ناسالم ابراز عشق یا نیاز فرد نسبت به رابطه بسیار شدید است. عشق های زودهنگام و شدت یافته معمولا مشکل ایجاد می کنند.
فردی که فکر می کند اگر معشوق کسی نشود، بسیار بدبخت و بیچاره است معمولا گرفتار عشق های ناسالم می شود.
فردی که به طرف مقابلش حکم می کند که تو باید فقط عاشق من باشی و نمی توانی حتی به اشیا یا فعالیت های خود عشق بورزی نیز عشقی ناسالم را تجربه خواهد کرد.
عدل همچنین ادامه می دهد: عشق بی قید و شرط به طوری که (هر کاری کردم باید مرا دوست داشته باشی)، عکس العمل های تند در مواقعی که با عدم عشق متقابل روبه رو می شویم، سیری ناپذیری در انتخاب عاشق و معشوق به طوری که فرد به یک نفر اکتفا نکند، ناتوانی در عشق ورزیدن به طوری که فرد به رغم داشتن عشق نتواند آن را به شکل مناسب ابراز کند، ترس از پذیرفته نشدن و این تفکر که من ارزش عشق را ندارم، ترس از وابستگی، اجبار در عشق متقابل به این صورت که (چون من عاشق توام پس تو نیز باید عاشق من باشی)، جلب ترحم و دلسوزی در رابطه مثلا با مریض جلوه دادن خود، توسل به تهدید در اجبار فرد به ایجاد رابطه مثل تهدید به خودکشی و... خواسته من به خواسته های تو و دیگران ارجحیت دارد (باید همیشه مرا در اولویت قرار دهی) و من همیشه مهم ترین فرد در زندگی تو هستم همه اینها از مصادیق عشق های ناسالم است.
این روان شناس، ریشه عشق های ناسالم را در بچگی و روابط ما با والدینمان می داند و اضافه می کند: وقتی نیاز های ما در رابطه با والدین بخوبی ارضا نشود و محبت کافی ندیده باشیم، به طور ناخودآگاه عشق به والدین را در بیرون جستجو می کنیم و می خواهیم کمبودها و معایبی که در روابط با والدینمان داشته ایم، در روابط عاشقانه خود جبران کنیم. رابطه بین ما و والدینمان دلبستگی است. دلبستگی یک اتفاق است که بین کودک و مراقب مستقیمش که معمولا مادر است، می افتد. این دلبستگی می تواند به اشکال مختلف باشد و نسبت به شکل آن در ما مشکلاتی ایجاد کند یا باعث رشد ما شود.
● عدل انواع دلبستگی را این گونه توضیح می دهد:
▪ دلبستگی ایمن: وقتی ما با والدین خود دلبستگی ایمن پیدا می کنیم که محبت و مراقبت و صمیمیت و اعتماد بین ما برقرار است و والدین تمام نیاز های عاطفی کودک خود را ارضا می کنند (البته این روند در سنین مختلف متفاوت است و تقریبا تا ۲ سالگی به تمام نیاز ها باید پاسخ مثبت داد و بعد از آن شکل پاسخ به نیاز ها متفاوت می شود) در این حالت ما در بزرگسالی به طور مناسبی وارد روابط می شویم، چرا که با والدین خود مشکلی در زمینه دلبستگی نداریم.
▪ دلبستگی دوری جو: اما اگر والدین پر توقع، بی اعتنا و عیب جو داشته باشیم در روابط خود نیز دچار شک و تردید به محبت و احساس افراد می شویم، چرا که همواره به احساس والدین خود نیز نسبت به خودمان مشکوک بوده ایم.
▪ دلبستگی مقاوم: اگر والدین غیرقابل پیش بینی و غیرمنصف باشند، احساس های شدید که در پس آن حسادت و ترس و خشم است در بزرگسالی حاصل می شود.
هرگونه مشکلی در روابط ما با والدینمان در دوران بچگی روی روابط ما در بزرگسالی تاثیر می گذارد. اگر کسی در ارتباط عاشقانه اش دچار مشکل است، باید ارتباطش را با والدینش در کودکی و بزرگسالی بررسی کند و مشکلات را حل کند، حتی گاهی نیاز به روان درمانی و بررسی گره های روحی در خردسالی لازم می شود که باید از یک متخصص کمک گرفت.
● باورهای غلط و عشق های بی سرانجام
دکتر عدل می گوید: بسیاری از افراد درباره عشق اشتباه فکر می کنند و باورهای غلطی در مورد آن دارند که باعث بروز مشکل در روابط آنها می شود که برخی آنها عبارتند از:
۱) عشق حقیقی بر همه چیز فائق می آید. (عشق که باشد همه چیز مهیاست و هر اختلافی را می توان حل کرد).
۲) عشق در نگاه اول. (من با اولین نگاه عاشق او شدم).
۳) عشق فقط یک بار. (فقط یک فرد وجود دارد که نیمه گمشده من است و اگر رابطه ام با معشوقم به هم بخورد دیگر کسی نیست که بتوانم با او ارتباط برقرار کنم).
۴) معشوق مسوول برآورده کردن همه نیازهاست. (معشوق من باید تمام نیازهای من را بر طرف کند و باید جای همه کس را برایم در زندگی پر کند، به طوری که من دیگر نیازی به دوست و خانواده و... نداشته باشم).
۵) جاذبه جنسی همان عشق است.
این روان شناس می گوید: برخی عشق ها بی سر انجامند مثل عشق نابرابر و یکطرفه. عاشق توانایی های بالقوه شدن (فردی که با هوش است ولی بیکار)، عشق به عنوان نجات طرف مقابل (عاشق افراد ناتوان شدن برای کمک به آنها مثل یک فرد معتاد)، عشق به عنوان معلم و شاگردی (یادگیری یک طرفه از یک فرد)، عشق به دلایل بیرونی (تحت فشارهای اجتماعی و خانوادگی)، عشق با حداقل تفاهم (بدون هیچ چیز مشترک)، انتخاب براساس کمبودهای روابط قبلی (مقایسه با رابطه های قبلی)، عشق بدون دسترسی به معشوق (عاشق کسی شدن که در کشور دیگری زندگی می کند)، این عشق ها به احتمال زیاد به سرانجام نمی رسند و افراد را دچار مشکلات متعددی در روابط و زندگی می کنند.
وقتی به عشق فکر می کنیم همیشه داستان های زیبا و افسانه های عاشقانه به یادمان می آید، اما باید به یاد داشته باشیم که عشق در زندگی واقعی با عشق در فیلم ها و داستان ها متفاوت است و ممکن است گاهی زندگی ما را بسیار لذت بخش یا بسیار زجرآور کند، پس کمی آهسته تر و محتاط تر در مسیر پر خطر عشق گام برداریم.
ویدیو مرتبط :
قدمهاتو یکم آهسته بردار...یکم آهسته تر دوری کن از من...
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
چگونه عاشق شنبه ها اولین روز کاری هفته شویم!؟
اگر از جمله افرادی هستید که علاقه زیادی به شغل خود ندارند و یا حتی ممکن است به نهایت آنچه از شغل خود انتظار دارند رسیده باشند، صبح شنبهها میتواند عذابآورترین روز هفته و یک کابوس بیمثال برای شما باشد. فارنت - حسن کریمی: اگر از جمله افرادی هستید که علاقه زیادی به شغل خود ندارند و یا حتی ممکن است به نهایت آنچه از شغل خود انتظار دارند رسیده باشند، صبح شنبهها میتواند عذابآورترین روز هفته و یک کابوس بیمثال برای شما باشد.
روشی ساده برای رهایی از این امر میتواند پیداکردن یک شغل دیگر باشد اما به نظر میرسد همچنان روشهایی برای احیای میل و رغبت شما به انجام و ادامه کار وجود داشته باشد.
اگر از جمله افرادی هستید که صبح شنبه در نهایت بیمیلی از تختواب بیدار میشوید و در محل کار نیز تمام تلاش خود را میکنید تا جلوی گریههای از سر! افسردگی خود را بگیرید، راهکارهای زیر میتوانند شما را یکی از عاشقان صبح شنبه کنند.
برداشتی کامل و واضح از انتظارات خود داشته باشید
تصورکنید که انتظارات و برداشتهایی از شغل خود داشته باشید که بههیچ وجه واقعگرایانه نیستند. این تصورات میتوانند باعث بیمیلی شما نسبت به انجام شغل شوند. به عنوان یک راهکار سعی کنید صحبتی با مدیر یا مسئول ذیربط داشته باشید و انتظارات خود از شغل و انتظارات وی از شما را با یکدیگر در میان بگذارید.
شاید آنچه شما قصد دارید انجام دهید، دقیقا آنچیزی نیست که شرکت یا سازمان، شما را برای انجام آن استخدام کرده است. با این اوصاف میتوانید روشی برای درک بهتر از شرح شغل خود برای برآوردهکردن نیازهای خود و شرکت بیابید.
یافتن راهی به منظور یادگیری مهارتهای جدید
اگر به یادگرفتن مهارتهای جدید ادامه دهید، مطمئنا در جای ثابت درجا نخواهید زد. در صورتی که تصور شما از شرکت محل کارتان همانند یک دانشگاه یعنی مکانی برای گرفتن واحدهای درسی مختلف باشد و شغل خود را همانند یک کلاس درس درنظر بگیرید، مطمئنا احساس بهتری خواهید داشت. همواره در نظر داشته باشید که در هر شغلی، چیزی برای یادگرفتن وجود دارد.
مدنظر قراردهید که چه مهارتهایی می توانند به بهبود شرایط شما کمک کنند. یک تکنولوژی جدید یا بهبود شرایط حرفهای شغل شما میتواند از این دسته راهکارها باشد. افراد اغلب به این علت که تصور میکنند همه موارد مرتبط با شغل خود را تمام و کمال انجام دادهاند، شغل خود را دوست ندارند، دقیقا در این نقطه ممکن است احساس افسردگی کنید. فرض کنید که ۳۵ سال از عمر شما گذشته و اکنون با خود میاندیشید که آیا ۳۰ سال باقیمانده از عمر من نیز به همین منوال خواهد گذشت؟ ثبتنام در کلاسهای مختلف و یا شرکت در کنفرانسها راهحلهایی ایدهال برای ایجاد دوباره حس اشتیاق به کار در شما هستند و از سوی دیگر به افزایش میزان مهارت شما نیز کمک خواهندکرد.
با افراد مرتبط با شغل خود در ارتباط باشید
آیا تاکنون اندیشیدهاید که آنچه شما انجام میدهید چه تاثیری در دنیای واقعی دارد؟ ایجاد رابطه با افراد مرتبط و دریافتکننده خدمات شما میتواند به درک ارزش و اهمیت کار شما در زندگی افراد دیگر کمک کند. عمده کاری که ما امروزه انجام میدهیم، نوشتن در محیط کار است اما این نوشتن ساده چه تاثیری در زندگی واقعی دارد؟ ارتباط با افراد ورای فعالیتهای شرکت میتواند به کشف اشتیاق و علاقه شما به شغلتان کمک کند.
محیط اطرافتان را با افراد علاقمند به کارشان پرکنید
احساسات، واگیردار هستند! افرادی که از شغلشان تنفر دارند این حس منفی را در دیگران نیز القا میکنند، این در حالیستکه افرادی که از شغلشان رضایت دارند، خوشحالی و شادمانی را به دیگران نیز انتقال میدهند. اگر میخواهید حس مثبت نسبت به شغل خود را افزایش دهید، به افرادی که در کنار شما حضور دارند و افکار و اخلاقی که به محل کار میآورند بنگرید.
اگر با وجود استفاده از روشهای بالا همچنان خشنود و راضی نیستید شاید وقت یک جابجایی رسیده باشد. اگر فاصله میان انتظارات شما و توقعات شرکت پرشدنی نیست، اگر در کلاسهای مختلف و کنفرانسهای مختلف شرکتکردهاید و همچنان در محل کار احساس رضایت ندارید، اگر کنترل کاملی بر روی اخلاق و رفتارتان داشتهاید و همچنان با احساس کسالت در صبح شنبهها از تخت بیرون میآیید، زمان، زمان تغییر شغل است.