سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
همان بهتر که ازدواج نکنی!
مهمترین موضوعاتی که از ازدواج ممکن است به ذهن هر جوان مسلمان ایرانی برسد این است که ازدواج از سفارشات اکید دینی ، سنت پیامبر و روشی اخلاقی و انسانی برای تداوم آرامش در زندگی و بلوغی برای به تکامل رسیدن انسان است .
اما چرا در جامعه ما سن ازدواج بالارفته و رغبت به ازدواج کم شده و جوانان زیاد مایل نیستند مسولیت زندگی مشترک را بپذیرند و یا بهتر گفت پسران آنچنان که انتظار می رود به خواستگاری دختران نمی روند ؟ و یا این که چرا دختران دیگر همچون سابق به تشکیل زندگی مشترک چندان رغبتی نشان نمی دهند؟
شاید عواملی که بتوان برای آن شمرد خیلی متنوع باشند، اما معتقدیم فارغ از بسیاری از مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... که گاها علت تاخیر یا فرار از ازدواج معرفی می شوند، مشکل جایی دیگر است و آن هم به آنچه که گفته می شود و شنیده می شود چندان ربطی ندارد چرا که برخی از جوانان به اصطلاح دم بخت با شنیدن کلمه ازدواج، و یا درپاسخ به دیرکردشان در این امر مهم، دلایلی را مطرح می کنند که با آنچه ما تصور می کنیم و علت گریز جوانان از ازدواج قلمداد می نمائیم، منافات دو صد چندانی دارد. در ادامه این یادداشت، با عنوانی تحت " چند جمله ای دوستانه با جوانان دم بخت"به برخی از اندیشه ها و باورهای جوانان در آستانه ازدواج می پردازیم که سعی شده است، باورهای یک من غیر منطقی را در مواجهه با یک عقل ناظر و منطقی قرار دهیم و به چالش بکشانیم.
چند جمله ای دوستانه با جوانان دم بخت
من ِاول
من میگویم نمیخواهم ازدواج کنم چون
آنقدر والدین و اطرافیانم نزاع و دعوا و درگیری داشتهاند که در نظر من ازدواج جهنمی است که نمیخواهم به آن مبتلا شوم و از همین آسایش نسبی موجود هم محروم شوم.
تو میگویی
اولا، این احساس تو نشان میدهد که از اعتماد به نفس و خودباوری کمی برخوردار هستی و جرأتِ ایستادن روی پای خود و مواجهه با مشکلات را نداری.
ثانیا، فکر میکنم هنوز زشتی سربار والدین بودن را درک نکردهای. این زشتی چیزی نیست که پدر و مادر به انسان بگویند، بلکه این زشتی بهعلت جدا نشدن از دوران کودکی و پیدا نکردن شهامت و ارادهی یک انسان مستقل است.
ثالثا، زندگیهای موفق را ببین؛ خوبیهای متأهلی، رشد و آرامشی که میتوانی بهدست بیاوری، درس گرفتن از اشتباهات اطرافیان ناموفق برای تشکیل یک زندگی موفق. تو با دیدن خیلی از کممهریها، پرخاشگریها و ناسزاگوییها و… ارزش یک زندگی خودساخته را بیشتر خواهی دانست و بهتر از آن پاسداری میکنی. زیبا نگاه کن.
من ِ دوم
من میگویم نمیخواهم ازدواج کنم چون
خانوادهی من خیلی خوب هستند و برای من همهی امکانات رفاهی و تحصیلی و تفریحی فراهم کردهاند. هیچ نیازی به جدا و مستقل شدن ندارم. همیشه کنار خانوادهام هستم. چرا باید با دغدغهی ازدواج، خودم را آزار دهم؟ حالا دیر نمیشود.
تو میگویی
اولا، به گمانم خانوادهات دچار افراط در محبت هستند و پدر و مادرت سعی نکردهاند بچههای مستقلی تربیت کنند. آنها عوارض دیر مستقل شدن تو را در نظر نگرفته و آنقدر غرق در ابعاد زندگی و وابستگیهای عاطفی بودهاند که عملا به آیندهی شما کمتوجه شدهاند. شاید هم آنها نگران تنها شدن خودشان هستند.
ثانیا، یادت باشد هر چقدر دیرتر به ازدواج فکر کنی، در خوداتکایی، ضعیفتر و در انتخاب، وسواسیتر خواهی شد و شاید هرگز نتوانی شخصیت مستقلی تشکیل بدهی.
ثالثا، میدانی اگر ازدواج نکنی، خیلی تهدیدها هست که نمیتوانی بهراحتی از آنها در امان باشی؛ احساس افسردگی، پرخاشگری ، هرزگی و ابتذال و حتی اعتیاد. دشمنان بیرحمی در کمین افرادی مثل تو هستند که غرق در رفاه و بیخیالی و وابستگی به والدین هستند.
من ِ سوم
من میگویم نمیخواهم ازدواج کنم چون
من میخواهم ادامه تحصیل بدهم. تا کجا؟ تا هر جا که لازم شود و بعد کار میکنم و مستقل میشوم. یک انسان عالم و مستقل و ثروتمند.
تو میگویی
اولا، تو هنوز متوجه نشدهای که دانستنیهای علمی در هر سطحی، به انسان رشد نمیدهد و نیازهای اصلی فرد را ارضاء نمیکند، بلکه ممکن است تعادل انسان را هم از بین ببرند و او را در معرض ازخودبیخودشدن (الینهشدن) قرار دهند و آیندهی زندگی را به مخاطره اندازند. افراد بسیاری در تمامی کشورها با بالاترین مدارک تحصیلی هستند که بهعلت یکبُعدی زندگی کردن، کمترین نشاط و رضایتی در زندگی ندارند.
ثانیا، تو با ازدواجی خردمندانه، بهتر از هر مدرکدار و ثروتمند مجردی میتوانی رشد و ترقی و بالندگی داشته باشی و به مقاصد فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و معنوی، مجاز و سالمتر دست یابی و خود را هم «فراموش و گم» نکنی. در زندگی خود، میتوانی خودت را نبازی.
من ِ چهارم
من میگویم نمیخواهم ازدواج کنم چون
من آدم متدیّنی هستم. میترسم با ازدواج، معنویت و روحانیت خاصی که الآن برخوردارم، از دست بدهم، از فعالیتهای مذهبیام جا بمانم و در زندگی دنیایی غرق شوم.
تو میگویی
زنی خدمت امام باقر (صلوات الله علیه) آمد و عرض کرد: «میخواهم هرگز ازدواج نکنم. فرمودند: چرا؟ گفت: برای نیل به فضیلت و کمال! حضرت فرمودند: از این تصمیم منصرف شو، زیرا اگر خودداری از ازدواج فضیلتی محسوب میشد، مادرمان زهرای اطهر (س) به درک فضیلت، از تو مشتاقتر بود و فضیلتی نیست که آن حضرت نداشته باشد.»
بچهمتدین! نشنیدهای که حدیث داریم 2 رکعت نماز متأهل، معادل 70 رکعت نماز مجرد است؟!
پس اولا، ازدواج خود بهترین ابزار «تقوی» و فضیلتی باارزش است.
ثانیا، ناخودآگاه، نظر خودت را بر تکلیف الهی و سنت نبوی ترجیح دادهای! و توجه نکردی که ازدواج، خود از مظاهر تقواست و مهمترین تکلیف جوان است. به ازدواج بهعنوان مهمترین فعالیت مذهبیات نگاه کن.
ثالثا، فراموش نکن خوبیهای امروز، هیچ تضمینی برای فردا نیست و اگر سقوط طلحهها و زبیرها و خوارج و منافقین را در هر مقطعی از تاریخ با بصیرت ببینی، از تکلیف الهی خود لحظهای غفلت نمیکنی.
من ِ پنجم
من میگویم نمیخواهم ازدواج کنم چون
من را که توی قبر شما نمیگذارند. برای من چیزی که زیاد است روابط مختلف؛ مجاز و غیرمجاز. با هر که بخواهم، میتوانم باشم، بی هیچ مسئولیت و دردسری. ازدواج یعنی چه؟ ازدواج کار سنتیهاست. با ازدواج خودشان را در بند میکنند. از خیلی لذتها خودشان را محروم میکنند و…
تو میگویی
اگر در خانوادهای بزرگ شدهای که غیرمتعهد بودند، میتوانی مثل آنها نباشی. کمی به روی پاک و ملکوتی خودت نگاه کن. اگر دیدگاهت را تغییر ندهی، متأسفانه خیلی زودتر از آنچه فکر کنی، پاییز و زمستان و پژمردگی بر بهار زندگیات مینشیند.
جوانانی که با آدامسی در دهان، سیگاری بر لب، شلواری آویزان و پارهپاره، زنجیری بر گردنشان همراه یک حیوان (اکثرا با یک سگ!) هر جایی پرسه میزنند تا کسی به آنها نگاه کند و از آن نگاه دلخوشند تا قدری قلبی سرشار از غم تنهایی و بیهودگیشان التیام یابد؟!
عینک «ازخودبیگانگی» را از روی چشمهایت بردار.
تا با «خودت و خدای خودت» روراست نشوی، همان بهتر که ازدواج نکنی!
منابع: چارقد/آفتاب همراه با تغییرات و اضافات
ویدیو مرتبط :
ا shia شیعه ازدواج اسلامی ازدواج ایرانی ازدواج مجر
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
ازدواج با مرد جوان بهتر است یا جا افتاده؟!
شما بهعنوان یک خانم فکر میکنید ازدواج و زندگی با یک مرد جوانتر بهتر است یا مردی جاافتاده و باتجربه. اصلا به نظر شما چه اختلاف سنی میان زن و شوهر مناسب است؟ بعضیها معتقدند که شوهر حتما باید از زنش مسنتر باشد، اما عدهای نظر عکس دارند و برخی هم ممکن است همسر همسن و سال خود را ترجیح بدهند. اما آیا واقعا اختلاف سنی در زندگی مشترک مهم است؟باید بگوییم بله، اختلاف سنی در زندگی فاکتور بسیار تاثیرگذاری است اما تعیینکننده خوشبختی نیست؛ اما دانستن این اثرات میتواند به تصمیمگیری کمک کند.
زندگی با شوهر جوان چگونه است؟
نکات مثبت
آماده زندگی پر هیجان باشید
هرقدر فاصله و اختلاف سنی بین زن و مرد کمتر باشد جنس دغدغههایشان به هم نزدیکتر است و آنها به درک بهتری از یکدیگر میرسند و در نتیجه احتمال تفاهم بیشتر است.
افرادی که در محدوده سنی نزدیک هم باشند، تجربهها و خاطرههای یکسان و پیشزمینه فرهنگی مشابهی برای صحبت و وقتگذرانی با هم دارند.
وقتی که 2 جوان با یکدیگر زندگی میکنند، به دلیل جوانی، قابلیت انعطاف بیشتری دارند و در نتیجه راحتتر خود را با عادتهای یکدیگر وفق میدهند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش مییابد.
زن و شوهر جوان با هم رشد میکنند و میتوانند همراه هم تازگیها و زیباییهای دنیا را کشف کنند و از اینکه در این فرآیند کنار هم هستند لذت میبرند.
تواناییهای بدنی 2 نفر شباهت زیادی به هم دارد؛ میتوانند در روزهای جوانی هیجان را تجربه کنند و در روزگار پیری همراه هم استراحت کنند.
با هم رفتن به دنبال فعالیتهای هیجانانگیز میتواند سرزندگی و نشاط بیحدی به زندگی تزریق کند.
نکات منفی
بیتجربگیهایش باعث دردسر است
گاهــی تحمل خامی و بیتجربگیاش را نداشته باشید و از اینکه در مورد برخی از مسائل زندگی به اندازه شما نمیداند و به سرعت شما برخی چیزها را یاد نمیگیرد، آزرده شوید.
زن دوست دارد با مردی زندگی کند که برای او تکیهگاه باشد و بتواند از او حمایت کند. به مرد جوانتر کمتر از جا افتاده میتوان تکیه کرد.
همـــانقـــدر کــــه خوشگذرانیهای زیادی در این زندگی وجود دارد ممکن است مشکلات و ناخوشیهای شدیدی هم به وجود بیاد.
مرد گاهی آنگونه که زن انتظار دارد منطقی فکر نمیکند و حتی ممکن است زن احساس کند مرد زندگی را کمتر جدی میگیرد.
از نظر مالی و اقتصادی تقریبا اول راه است و خیلی نمیتوان به تجارب او اطمینان کرد.
هر دو به دلیل کمتجربگی سر همه چیز لج میکنند و همین میتواند اختلافاتی را به وجود آورد.
زن همیشه نگران است مبادا بعد از چندین سال زندگی ظاهرش پیر شود و مرد که حالا جاافتاده شده سراغ فردی دیگر برود.
زندگی با شوهر جاافتاده چگونه است؟
نکات مثبت
نگران مسائل مالی نیستید
میتوان با کمک مرد از دیدگاهی متفاوت به دنیا نظر کرد و مسائل و مشکلات را با نگاهی عمیقتر حل کرد.
روبهرو شدن با مردی که از نظر مالی به موفقیت و ثبات رسیده، برای بیشتر زنها خوشایند است چراکه مردی که پا به میانسالی گذاشته، احتمالا شرایط مالی بهتری دارد.
دخترانی که رابطه عاطفی محکمی با پدرشان نداشتهاند برایشان ازدواج با مردی مسنتر جذاب است چراکه به دنبال مردی هستند که آنها را زیر پر و بال خود بگیرد و ترسهایشان را دور کند.
مردهایی که اختلاف سنی زیادی با همسرشان دارند، دوست دارند به هر طریقی شریک زندگیشان را از خود راضی نگه دارند تا مبادا همسرشان به دلیل اختلاف سنی دچار مشکل شود.
مردانی که همسران کم سن دارند، نگران از دست دادن آنها هستند. مثلاً نگران آن هستند که مبادا همسرشان روزی از آنان طلاق بگیرد و زندگی آنان را متلاشی كند و در نتیجه محبت بیشتری به همسرشان میکنند.
مرد با تجربه بسیاری از مشکلات را مدیریت میکند و نمیگذارد به این راحتیها بحرانی در زندگی ایجاد شود و در نتیجه زندگی حالت یکنواختتری دارد.
مرد با بیشتر چشیدن خوب و بدیهای دنیا قدر زن و زندگیاش را بیشتر میداند.
نکات منفی
کمتر عمر میکنید
وجود فاصله سنی زیاد باعث میشود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک کنند و دنیایشان فاصله زیادی با هم دارد.
وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هریک در دورهای از زندگانی به سر میبرند که به لحاظ قوت و توان بدنی متفاوت با دیگری است مثلاً زنی که 35 سال دارد، در دوران جوانی و سرزندگی به سر میبرد و همسر او که در 60 سالگی است به مرز پیری رسیده است.
اگر زن بخواهد گاهی جوانی کند یا کمی سراغ تفریحات شاد و پرهیجان برود ممکن است همسرش خیلی همراه نباشد و ترجیح دهد در خانه بماند.
ممکن است بعداز مدتی حوصله نداشته باشد شاهد بزرگ شدن زن باشد یا آزمون و خطاهای زن برای به دست آوردن شغل، جایگاه اجتماعی، حل مشکلات شخصی و ارتباطیاش را نتواند تحمل کند.
گاه وجود فاصلههای سنی زیاد باعث میشود که برخی از مردان، سوءظنهایی نسبت به همسر خود پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای اینگونه افکار خود بیاورند.
فرد کوچکتر دچار نوعی رودربایستی رنجآور است و نمیتواند به راحتی مشکلات کوچک و گاه بچگانهاش را با همسر خویش در میان بگذارد، لذا حرفهای ناگفته بسیاری دارد.
جاافتاده بودن سن مرد میتواند او را به همسری کنترلگر تبدیل کند که مدام برای همسرش تعیین تکلیف میکند.
گروهی از کارشناسان موسســـه تحقیقــات جمعیتشناسی ماکس پلانک طی بررسیهای خود متوجه شدهاند وجود اختلاف سن بین زنان و شوهران تاثیر منفی بر عمر زنان دارد.
ممکن است گاهی به دلیل اختلاف سنی زیاد زن حجالت بکشد شوهرش را در جمع جوانان ببرد یا به دوستان و اقوام جوانش معرفی کند.
منبع:مجله ایده آل