سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

هذیان بی‌وفایی همسر



بی‌وفایی همسر,اختلال هذیانی

 

وقتی شوهر اعتقادی هذیانی دارد که همسرش به او خیانت می کند زندگی هر دوی آن ها جهنم می شود . متاسفانه این اختلال به تازگی در برخی خانواده ها دیده می شود .

  

مرد به شدت عصبانی است که « چگونه این ننگ و خفت را تحمل کند » . او به همان شدتی عصبانی می شود که مردی که واقعا همسرش به او خیانت می کند .

 

وقتی از او بخواهید که به خاطر بچه ها این زندگی مشترک را حفظ کند ، ممکن است جواب دهد :« اگر شما به جای من بودید این بی ناموسی را قبول می کردید ؟»

 

مرد به شدت احساس ناامنی و عذاب می کند و از این که کسی حرف های او را تأیید نمی کند « به خدا پناه می برد » . او سال های طولانی رنج « عدم صداقت » همسر خویش را تحمل می کند در حالی که همیشه به این اندیشه است که روزی او را طلاق بدهد .

 

زن افسرده می شود . از این که به ناحق مورد تهمت قرار می گیرد و هیچ راهی برای ثابت کردن بی گناهی خویش نزد همسر خود نمی یابد مستأصل می شود . او بی آن که جرمی و خیانتی مرتکب شده باشد رکیک ترین فحش ها را از شوهر خود می شنود .

 

بستگانش به او می گویند : شوهرت بیمار است و بدرفتاری های او از اختیار و آگاهی او خارج است و « دست خودش نیست » . زن هر بار قهر می کند ، مجددا به منزل خویش بر می گردد . احساس ناامنی و ترس و انتظار این که هر لحظه ممکن است به بهانه ای واهی مورد اهانت و ضرب و شتم شوهر خود قرار گیرد دل شوره ای مداوم را بر او تحمیل می کند .

 

زن جر و بحث می کند ، استدلال می کند ، « مهربانی می کند »، تسلیم می شود ، اما مشکل او حل نمی شود . سال های طولانی محیط زندگی هراسناک خانه را تحمل کرده است. بچه هایش بزرگ شده اند ، پدر و مادرش پیر شده اند و استقلال مالی هم ندارد . به تدریج خود او نیز در خانه ی شوهر پیر شده است و راه به جایی نمی برد .

 

شوهر از مصرف دارو برای کنترل هذیان هایش امتناع می ورزد . می گوید : « دارو بخورم که بخوابم تا زنم هر کار که خواست بکند » و ممکن است به درمانگر خود نیز اهانت بکند و به او هم تهمت بزند .

 

وقتی وابستگان او به خاطر مشکل همسرش او را به پزشک ارجاع می دهند از مصرف دارو اجتناب می کند و می گوید : « من داروی بی غیرتی نمی خورم » . او به پندارهای هذیانی خویش کم ترین تردیدی ندارد .

 

چگونه می توان انتظار داشت تا با درمانگر خود یا دیگران که « او را درک نمی کنند » همکاری کند ؟ لذا بحث کردن با او به امید آن که متقاعد شود و نظرش عوض شود بی فایده است .

 

استفاده از دارو نیز به این امید نیست که فکر هذیانی او عمیقا عوض شود بلکه به این امید است که بار عاطفی و هیجانی همراه با اعتقادات غلط او کاهش یابد .

 

به عبارت دیگر دارو به این امید مصرف می شود تا افکار داغ او که با هیجان شدیدی همراه است به افکاری خنثی و تحت کنترل تبدیل شوند .

 

اتفاقا شوهری که هذیان دارد که همسرش به او خیانت می کند از این که نمی تواند بر اعصاب خویش مسلط باشد ناراحت است ، ولی با او نمی توان در مورد صحت و سقم افکارش بحث و جدل کرد ، اما می توان در مورد این که بتواند بر اعصاب خویش مسلط باشد و با پرخاشگری ها بهانه به دست دیگران ندهد با او صحبت کرد . می توان از او خواست دارو مصرف کند تا بتواند با درایت و خونسردی در قبال مشکلی که دارد چاره جویی کند .

 

صبوری ، صداقت ، تحمل هیجانات شدید و منطق ویژه ی بیمار و انتظار بهره ی اندک در قبال تلاش بسیار، از ویژگی های کسی است که قصد کمک به بیمار مبتلا به اختلال هذیانی را دارد

 

می توان از او خواست که حتی الامکان در مورد افکار خود با دیگرانی که او را باور ندارند صحبت نکند . می توان با او قرار گذاشت که دست از فحاشی و کتک کاری بردارد و دارو به او کمک خواهد کرد تا بر اعصاب خود مسلط شود و خود را در وضعیت های دشوار قرار ندهد . او به دلیل این که بر هیجانات خود مسلط شود حاضر می شود دارو مصرف کند . دارویی که مطمئنا هیجان مربوط به افکار هذیانی او را کنترل خواهد کرد .

 

احساس ناامنی بیمار و عدم اعتماد او به دیگران ، برقراری رابطه ی درمانی را که اهرم اصلی درمان است ، مشکل می کند . در عین خونسردی و حفظ آرامش و اجتناب از جر و بحث با بیمار باید با درایت و تدبیر درباره ی اثرات مضر افکار او در عین روراستی و بدون حقه و کلک گفت و گو کرد و از او خواست تا برای حفظ آرامش و برخورد عاقلانه با مشکل در مصرف دارو پیگیر باشد .

 

بیمار مبتلا به اختلال هذیانی از نوع هذیان بی وفایی همسر اعتماد به نفس خوبی ندارد .

 

در واقع این هذیان به نوعی به انتظاری که آدمی از رفتار دیگران با خود دارد مربوط می شود . به عبارت دیگر وقتی انسان خود را شایسته و لایق نداند ،در رفتار دیگران نسبت به خود مترصد است تا مورد بی احترامی یا تخطئه و اهانت قرار گیرد یا جدی گرفته نشود و احیانا به او خیانت شود . گاهی مشکلات فیزیکی مثل سنگینی گوش ، مشکلات اجتماعی مثل زندگی در محیط غریب و نامأنوس یا در اقلیت قرار گرفتن و گاهی انتظاری که آدمی از بدرفتاری های خویش دارد و در واقع قیاس به نفس کردن سبب می شود تا زمینه های پیدا شدن هذیان ها شکوفا شود .

 

در هنگام درمان نیز گفتن به بیمار که چرا فکر می کند که به او خیانت می شود ، مشکل آفرین است و غالبا سبب تخریب رابطه ها می شود . اما اگر با صداقت ، ظرافت ، هم دلی ، حوصله و درک عمیق بیمار همراه باشد می تواند بسیار مفید واقع شود و به ویژه کمک کند که رابطه ی خوبی فراهم شود تا بتواند با کمک آن از بیمار حمایت کرد و او را تشویق کرد تا داروهای خود را به درستی مصرف کند .

 

نکات زیر از جمله مواردی است که برای کسانیکه می خواهند به این افراد کمک کنند مفید خواهد بود :

**سعی کنید نگرانی های بیمار را ، اگر چه به نظر شما غریب می آید ، درک کنید . به نیازهای واقعی او توجه کنید و در رفتار خود به او نشان دهید که خیرخواه او هستید . آن گاه به رشد اعتماد بیمار نسبت به خودتان امیدوار باشید .

 

**علی رغم اعتقاد غلط بیمار صادقانه با او روبه رو شوید و او را بپذیرید ، صبور باشید و در جلب اعتماد بیمار نسبت به خود عجله نکنید .

 

**در ذهن خود به بیمار حق دهید ، با چنین اعتقادی که دارد باید وحشت زده باشد و ممکن است رفتار آزار دهنده از خود نشان دهد . لذا از سرزنش کردن ، مسخره کردن ، توهین و قضاوت عجولانه جدا بپرهیزید .

 

**از هرگونه بحث و گفت و گو به منظور تغییر اعتقاد بیمار پرهیز کنید ، زیرا او پذیرش لازم را جهت قبول دلایل شما ندارد .

 

**مواظب پیام های غیر کلامی خود مانند خندیدن ، نگاه کردن ، نحوه ی ایستادن ، نشستن ، میزان فاصله ی خود با او ، تماس فیزیکی با او ، حرکات چهره و بدن و امثال آن باشید ، زیرا بیمار به شدت مراقب همه ی حالات کسانی است که در مقابل او هستند .

 

**پچ پچ کردن و در گوشی صحبت کردن شک بیمار را تشدید می کند و باید از آن اجتناب کرد .

 

**وقتی بیمار از دوره ی حاد جنون نجات می یابد ممکن است احساس شرم و گناه ، افسردگی ، انزوا و تنهایی و احساس تحقیر کند . در این دوره ضروری است که از جانب درمانگر و همراهان به درستی حمایت شود .

 

**صبوری ، صداقت ، تحمل هیجانات شدید و منطق ویژه ی بیمار و انتظار بهره ی اندک در قبال تلاش بسیار، از ویژگی های کسی است که قصد کمک به بیمار مبتلا به اختلال هذیانی را دارد .

منبع: تبیان

 


ویدیو مرتبط :
بی وفایی بی وفایی دل من

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چطور همسر خسيس‌مان را درمان كنيم؟



کنترل دخل و خرج و آینده‌نگری اصلاً صفت بدی نیست اما بعضی از ما مثل میرزا نوروز - که به کفش‌های پاره و زهواردررفته‌اش چسبیده بود - چنان به پول می‌چسبیم که جداشدن از آن محال است.

روان‌شناسان خساست را یک نوع مشکل «روانی» می‌دانند چون معتقدند افراد مبتلا به این اختلال روحی- روانی در همه رفتارهایشان دچار خست و امساک هستند؛ حتی در ابراز احساسات و نشان‌دادن محبتشان به همسر، فرزندان و اقوام نزدیک.

خسيس‌ها از دیدگاه علم

از نظر علم روان‌شناسی «سخاوت روح» یکی از ویژگی‌های مثبت روحی - روانی و رفتاری است که تقریبا در همه افراد- با اندکی تفاوت در میزان آن- وجود مین ناتوانی ، آنها را به فردی خسیس(اسكروچ) تبدیل می‌کند.

خساست در شیوه خرج و پس‌انداز کردن، رفتارهای فردی و اجتماعی، ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران، گوشه‌گیری، امتناع از حضور در جمع، توجه بیش از حد به رفتارهای دیگران و بررسی رفتارهای آنها به قصد انتقاد و ... مشاهده می‌شود.

آنها حتی در ابراز احساسات هم خساست می‌کنند! به این مثال توجه کنید؛ مدیر مؤسسه‌ای از اينكه کارمندان‌اش به خوبی کار می‌کنند، آگاه است اما خساست او اجازه نمی‌دهد تا با پاداش مالی يا حداقل تشويق زباني از همکاران‌اش تشكر و تقدير كند.

در واقع «سخاوت» به صورت بالقوه در این فرد وجود دارد چون متوجه تلاش کارمندانش می‌شود ولی خسیس بودن او مانع از آن می‌شود که سخاوتمندی‌اش را نشان بدهد. این نمونه یکی از هزاران نمونه ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران به دلیل خساست است.

همسرخسیس

خانواده در سایه خست

شاید زمان مجردی، خساست مشکلات فراوانی را برای فرد خسیس ایجاد کند که مهم‌ترین آن، جدا ماندن از جمع و تنها ماندن است. در واقع خساست اجازه نمی‌دهد اندکی از درآمد شخصی‌مان را صرف رفت و آمد یا خرید هدیه برای دیگران کنیم و در برنامه‌های دسته‌جمعی حاضر شویم. به این ترتیب، هر لحظه بیش از قبل از جمع فاصله می‌گیریم و در نهایت به فردی منزوی تبدیل می‌شویم. تا اینجای قضیه، فقط خودمان ضرر می‌کنیم؛ ولی بعد از ازدواج، وضعیت کاملا فرق می‌کند چون پای نفر دیگری هم در میان است.

بعد از تشکیل خانواده، خسیس بودن یکی از طرفین، به شدت بر روابط زوجين و رابطه آنها با يكديگر تاثیر می‌گذارد؛ تا حدی که شاید به جدایی بینجامد؛ مگر آنکه هر دو نفر (زن و شوهر) مبتلا به مشکل خساست باشند تا بتوانند از بودن در کنار هم لذت ببرند. از مهم‌ترین مشکلات زندگی افراد خسیس با خانواده (همسر و فرزندان) می‌توان به این موارد اشاره کرد:

- ناتوانی در برقراری ارتباط عاطفی؛ این افراد حتی نمی‌توانند از ساده‌ترین کلمات محبت‌آمیز برای بیان احساسات خود استفاده کنند. جالب اینکه اگر هم از این کلمات استفاده کنند، آزادی و آرامش در رفتارشان دیده نشده و همیشه حالتی از گرفتگی و ناراحتی در رفتار آنها مشاهده می‌شود.

- به نظر آنها خرید هر چیزی غیر ضروری است و بهتر است به جای آن در بانک پول پس‌انداز شود. خرید هدیه هم که اصلا محلی از اعراب ندارد و دور ریختن پول به حساب می‌آید. در مواقع اجبار هم پرداخت نقدی، بهتر از هر هدیه‌ای است.

- فاصله عمیقی در روابط زن و شوهر دیده می‌شود؛ سایه دائمی خساست در زندگی مشترک، باعث جدایی آنها از هم می‌شود چون یکی از طرفین نمی‌تواند نیازهای عاطفی و روحی- روانی طرف مقابل را برآورده کند. بگذریم از اینکه رفع نیازهای دیگر به طور کامل از یاد رفته است.

- ارتباط زن و شوهر به بحث‌ها و رفع نیازهای مالی محدود می‌شود. در نهایت نیز برای رفع هر نیاز- پس از یک جدال طولانی - باید همه افراد خانواده از چهارچوبی که فرد خسیس تعیین می‌کند، پیروی کنند.

- والد یا والدین (بسته به اینکه کدام‌یک به بیماری خساست دچار باشند) همواره از رفتارها و تلاش‌های فرزندشان در هر زمینه‌ای ناراضی هستند. این نارضایتی از مسائل درسی تا کارها و رفتارهای روزمره آنها را شامل می‌شود. اما این والدین برخلاف والدین کمال گرا - که برای موفقیت فرزندشان هزینه كرده و آنها را همراهی می‌کنند - هیچ تلاش و کمکی برای پیشرفت بیشتر فرزندشان نمي‌كنند و فقط توقع دارند.

- مردان یا زنان خسیس هر مسئله‌ای را با مسائل مالی می‌سنجند و «پول و درآمد» مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده در زندگی آنهاست. مثلا معیار محبتشان، مبلغ، کیفیت یا نوع هدایای خریداری شده است، نه زیبايی این كار.

- تصمیم‌گیری برای خرید هر وسیله ساده‌ای برای منزل باید با اجازه زن یا شوهر خسیس باشد. برای صدور این اجازه هم باید همیشه دلیل قانع‌کننده‌ای وجود داشته باشد؛ دلیلی که بتواند فرد خسیس را قانع کند. به این ترتیب، طرف مقابل از هر خریدی منصرف می‌شود.

به نظر شما زندگی‌ای که یکی از طرفین اختیار کامل دارد و دیگری هیچ اختیاری ندارد، به زندگی در زندان شبیه نیست؟

- رفتارها آزادانه نیست؛ ترس از بروز واکنشی نامطلوب از سوی فرد خسیس بر همه رفتارها و روابط سایه افکنده و آزادی عمل را از همه افراد خانواده - به ویژه همسر - سلب کرده است.

- این افراد در برآوردن نیازهای فردی‌شان هم امساک می‌کنند؛ تا حدی که سلامتی‌شان هم در معرض خطر قرار می‌گیرد.

روح و روان، اسیر امساک

بررسی‌ها نشان می‌دهد «افسردگی» یکی از مهم‌ترین اختلالات روحی- روانی است که فرد خسیس به آن دچار می‌شود. روان‌شناسان دلیل اصلی بروز این حالت را منزوی‌شدن آنها می‌دانند.

از طرفی عناد دائمی آنها با جمع، باعث تنها ماندن‌شان می‌شود و همین امر باعث تشدید افسردگی خواهد شد. در واقع عقاید آنها باعث می‌شود تا همیشه تنها بمانند؛ حتی اگر به ظاهر، دیگران آنها را طرد نکنند.

یکی دیگر از مشکلات روحی- روانی این افراد، «بی‌تابی و بروز حالت‌های هیجانی» است. نگرانی درباره همه چیز، به‌ویژه مخارج ( فقط فکرکردن به مخارج و نه خرج‌کردن واقعی)، آنها را به افرادی بهانه‌جو، بی‌تاب، ایرادگیر و... تبدیل می‌کند. این نکته را هم فراموش نکنیم که حالتی «تهاجمی و عصبی» در رفتارهای آنها دیده می‌شود که هم باعث آزار خانواده و هم باعث آزار خودشان می‌شود.رفتارهای دیگری مثل حرص و ولع دائمی برای همه چیز، شک و تردید، حسابگری و خود‌محوری از دیگر اختلالات روحی- روانی افراد مبتلا به بیماری خساست است. این افراد فراموش کرده‌اند که تیر تیز رفتارهای نامطلوب و تهاجمی آنها، بیش از همه، روح و روان همسر و فرزندان‌شان را زخمی می‌کند.


با آنها چه کنیم؟

اول از همه به‌خاطر بسپاریم که بیماری همسر خسیس ما هیچ گاه درمان نمی‌شود؛ بنابراین فقط باید تلاش کنیم تا رفتار او را تعدیل و ترمیم کنیم. درمان قطعی‌ای برای این بیماری وجود ندارد؛ فقط با این شیوه‌ها مي‌شود با او مدارا کنیم:

- طبیعت افراد خسیس را باور کنیم و بپذیریم که به بیماری امساک و خساست بیمارگونه دچار هستند. این باور باعث می‌شود تا رفتارهای او برایمان قابل تحمل باشد.

- مقابله به مثل نکنیم؛ این مقابله هیچ اثری جز تکرار رفتارهای نامطلوب و ندارد. حتی این رفتارها می‌تواند با شدت بیشتری تکرار شود.

- پیش از خرید هر وسیله‌ای برای منزل با همسرمان مشورت کنیم. با وجود اختلاف‌نظر، مشورت‌کردن ضروری است تا پس از خرید با لجبازی او روبه‌رو نشویم. به این ترتیب، مانع از جنجال شده و زمینه‌سازی کرده‌ایم.

- برای خرید‌های شخصی تنها برویم ولی قبل از بیرون‌رفتن از منزل، حتما به همسرمان اطلاع بدهیم تا احساس کنارگذاشته‌شدن به او دست ندهد. توافق کنیم که این تصمیم برای سلامت روحی- روانی هر دوی ما لازم است.

- بعضی افراد مبتلا به خساست، تلاش می‌کنند تا این صفت نامناسب را اصلاح کنند. در اين صورت با درك مشكلشان و تلاشي كه براي ترك اين صفت مي‌كنند، به آنها کمک کنیم.

فراموش نکنیم نباید اين افراد را مسخره کنیم یا دائم از آنها ایراد بگیریم. كنارشان باشيم تا با كمك هم به تدريج بر مشكل غلبه كنيم.

- زمانی که از رفتار همسرمان غمگین و عصبی می‌شویم، ناراحتی‌مان را ابراز کنیم؛ البته نه با دعوا و جنجال بلکه به او توضیح بدهیم که از رفتارهای او ناراحت می‌شویم و خجالت می‌‌کشیم. این توضیح و ابراز ناراحتی ما به شکل منطقی، تلنگری برای تجدیدنظر در رفتارهای نامناسب اوست.

- همان‌طور که اشاره کردیم، این افراد در ابراز احساسات نیز ناتوان هستند. در مقابل این ناتوانی، لجبازی و بی‌اعتنایی نکنیم اما طوری رفتار کنیم که طرف مقابل هم با کمی کم‌اعتنایی ما روبه‌رو شود. با کمی تغییر در رفتارهای گذشته خود می‌توانیم به راحتی تغییراتی در رفتار همسرمان ایجاد کنیم.

- اگر فرزندمان از رفتار همسرمان رنجید، مقابله به مثل را به او یاد ندهیم. فقط به فرزندمان توضیح بدهیم که این عقیده پدر یا مادر توست و باید به عقیده آنها احترام بگذاری. فقط دفعه بعد طوری رفتار کن که با سرزنش او روبه‌رو نشوی.

- افراد خسیس با وجودی که ممکن است سلیقه خوبی داشته باشند اما برای خرید هر چیزی، ابتدا به مبلغ آن توجه می‌کنند؛ بنابراین به جای دلخورشدن یا مسخره‌کردن همسرمان از او تشکر کنیم. همین که او هزینه‌ای را بابت خرید چیزی پرداخت کرده، کافی است. تشکر ما نوعی تشویق برای تکرار این رفتارهای مثبت و از بین رفتن برخی مشکلات رفتاری همسرمان است.

- برای تقسیم دخل و خرج منزل، همفکری کنیم تا به تدریج تغییراتی در شرایط ایجاد شود.

- با دوستان و آشنایان قطع رابطه نکنیم؛ این راه چاره نیست. با حفظ تعادل در رفت و آمدها این مشکل به تدریج برطرف خواهد شد.

- از روانپزشک، روان‌شناس يا مشاور کمک بگیریم.