سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
روابط و کشمکش های نوجونان در خانواده
دلیل بسیاری از والدین ، که فرزندان نوجوان دارند ، برای آینده ی آنان شدیدا نگران هستند . در این مقاله برآنیم تا خوش بینانه تر به این قضیه نگاه کنیم ، به ذکر تفاوت ها و شباهت های ی دو نسل بپردازیم ، و سرانجامِ این اختلاف ها و کشمکش های بین والدین و نوجوانان را مورد بررسی قرار دهیم.
تفاوت های صفردرجه ای
در دنیای معاصر ، وقتی از نوجوان و خانواده ی او صحبت می شود ، تصویر به خصوصی در ذهن اکثر مردم تداعی می گردد : مثلا اینکه نوجوان بیشترین اوقات خود را با دوستانش سپری می کند ، در مقابل خواسته های والدین مقاومت می ورزد و هر نوع مداخله ی والدین در امور زندگی خویش را تهدیدی به استقلال خود می بینند.
به همین دلیل بسیاری از والدین ، که فرزندان نوجوان دارند ، برای آینده ی آنان شدیدا نگران هستند . در این مقاله برآنیم تا خوش بینانه تر به این قضیه نگاه کنیم ، به ذکر تفاوت ها و شباهت های ی دو نسل بپردازیم ، و سرانجامِ این اختلاف ها و کشمکش های بین والدین و نوجوانان را مورد بررسی قرار دهیم.
شکاف نسل
والدین احساس می کنند که با فرزندان نوجوان خود شکافی عمیق داشته و رابطه ی مطلوب گذشته آن ها خدشه دار شده است . به این مفهوم « شکاف نسل » می گویند . شکاف نسل یعنی اختلاف عمیق میان ارزش ها و نگرش های دو نسل مختلف.
بدیهی است که نوجوان و والدین میانسال ، ارزش های مشابهی ندارند . البته تفاوت های میان دو نظام ارزشی ، تا حدود زیادی به سن آن ها مربوط می شود . طبیعی است که یک نوجوان بیشتر به آینده خود فکر کند ، در حالی که والدین میانسال ، درگیر حل و فصل مشکلات جاری و ملموس تر زندگی هستند .
نوجوانان ، آینده ای آرمانی را تجسم می کنند ، در حالی که والدین با مشکلات واقعی دست به گریبانند .
شکاف نسل ، گاهی ممکن است ذهنیت هر دو نسل را تحت تاثیر قرار دهد ، مثلا به علت تحولات چشمگیر فرهنگی ، اجتماعی و صنعتی نوجوانان امروزی آزادی خواه ترند و برای حقوق فردی و اجتماعی ، از جمله نقش زن و اقلیت های نژادی ارزش بیشتری قایلند . بدین ترتیب ، می توان تفاوت میان افکار ونگرش های والدین و فرزندان نوجوان را به عنوان پدیده ای کم وبیش طبیعی و اجتناب ناپذیر پذیرفت.
به ظاهر متفاوت ، در باطن شبیه به هم
البته در بسیاری جهات نوجوانان و والدین آنان شبیه به هم می اندیشند . برخی از تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از نوجوانان در مورد رشته تحصیلی و انتخاب شغل از والدین تاثیر می پذیرند ، در حالی که در مورد طرز پوشش ، نوع سرگرمی های اجتماعی و زبان محاوره ای عمدتا از همسالان تبعیت می کنند.
با وجودی که گهگاه در مورد همین مسایل سلیقه ای ، و به ظاهر پیش پاافتاده ، اختلاف میان آن ها بالا می گیرد ، ولی در مورد مسایل عمده تر زندگی ، میان آن ها شباهت فکری و ارزشی بیشتری وجود دارد.
از آنجا که یکی از اهداف عمده هر نوجوان کسب استقلال است ، پاره ای از رفتارهای خاص او را ، که به تعبیر اطرافیان نوعی عصیان یا اختلاف سلیقه تلقی می شود ، می توان نشانه ای از عملکرد طبیعی او برای رسیدن به خود مختاری قلمداد کرد
در برخی پژوهش ها گفته می شود که اکثر نوجوانان مایل نیستند وقت خودرا در کنار والدین سپری کنند و تمایل شدیدی به معاشرت با همسالان خود دارند . به همین دلیل آن ها به تدریج از والدین خود فاصله می گیرند و برای آن ها ارزش و احترام لازم را قایل نیستند.
یافته های اخیر نشان می دهد که این نوع طرز تلقی ، تا حدودی غیر منصفانه و حتی غیر منطقی است ؛ چرا که برخلاف باور بعضی از مردم ، بسیاری از نوجوانان به والدین خود دلبستگی عمیقی دارند. بدین ترتیب ، می توان گفت که در مورد تاثیر شکاف نسل بررفتار خانواده مبالغه شده است . در بسیاری از موارد رفتارهای یک نوجوان می تواند نشانه ای از نیاز او به استقلال بیشتر تلقی شود.
از آنجا که یکی از اهداف عمده هر نوجوان کسب استقلال است ، پاره ای از رفتارهای خاص او را ، که به تعبیر اطرافیان نوعی عصیان یا اختلاف سلیقه تلقی می شود ، می توان نشانه ای از عملکرد طبیعی او برای رسیدن به خود مختاری قلمداد کرد.
پسران نوجوانی که در روابط خانوادگی ابراز وجود بیشتری می کنند ، با والدین خود نیز بحث و جدل بیشتری دارند . میزان تعارض میان دختران نوجوان و مادران نیز در آستانه ی بلوغ ، افزایش می یابد . با وجودی که جر و بحث های خانوادگی درباره ی مسایلی نظیر سرپیچی از مقررات ، بی اعتنایی به تکالیف درسی وکارهای روزمره در بسیاری از خانواده ها پدیده ای عادی است ، ولی ماهیت این تعارض ها چندان عمیق نیست.
به کجا خواهد رسید ؟
در مورد اختلاف بین والدین و فرزندان نوجوان ، ممکن است این سئوال مطرح شود که سرانجام تعارض های موجود به کجا می انجامند ؟ آیا بالاخره این مشکلات حل و فصل می شوند یا مدت ها تداوم خواهد داشت ؟
برخی معتقدند که پسران نوجوان به تدریج بر مادران خود تسلط بیشتری پیدا می کنند ، ولی غالبا میزان نفوذ پدرخانواده ، آن قدرها ، تغییر نمی کند. تردیدی نیست با افزایش سن و نیاز نوجوان به استقلال بیشتر ، والدین به فرزندان نوجوان خود آزادی بیشتری اعطا می کنند . این روند آنقدر ادامه می یابد ، تا آن ها نیز در محیط خانواده از حقوقی کم وبیش یکسان بهره مند شوند . بدین ترتیب ، می توان گفت که کشمش میان والدین ونوجوانان ، به منزله ی خدشه دار شدن رابطه ی عاطفی یا جدایی بین آنان نیست ، بلکه تا حدودی لازمه ی تحول و کسب استقلال است .
وقتی نوجوانان استقلال بیشتری کسب می کنند ، طبیعتا با انتظارات بیشتری نیز مواجه می شوند . از آنجا که بسیاری از نوجوانان بر خلاف کودکان ، والدین خود را افرادی بی نقص نمی بینند ، در اتخاذ تصمیم های زندگی کمتر به آنان متکی هستند و باید شخصا برای زندگی خود تصمیم های مناسبی اتخاذ کنند کوتاه سخن آن که ، در دوران نوجوانی پیوند میان والدین و نوجوان از بین نمی رود ، بلکه شکل تازهای پیدا می کند .
توصیه به والدین !
در خاتمه یاد آور می شویم که اگر والدین ، مقررات مورد نظر خود را همراه با استدلال های منطقی با نوجوانان در میان بگذارند ، درباره ی انتظارات و خواسته های خود توضیح های قانع کننده ارائه دهند و در عین حال با آنان رابطه ای صمیمی و حمایت کننده داشته باشند ، نوجوانان نیز استقلال مورد نیاز خود را با سهولت بیشتری کسب می کنند .
در جریان فرزند پروری ، خانواده هایی توفیق حاصل می کنند که ضمن داشتن قاطعیت لازم ، به تدریج فرزندان خود را به کسب استقلال بیشتر هدایت کنند . در فضایی که والدین از لحاظ عاطفی طرد کننده و بیش از حد سخت گیر یا سهیل گیر باشند ، احتمال عصیان نوجوان بیشتر است
ناگفته نماند که عصیان نوجوانان همیشه بازتابی از رفتار والدین نیست ، بلکه می توان ساختار ژنتیکی آن ها را نیز عاملی تعیین کننده به حساب آورد.
همان طور که در مقالات قبل ذکر شد ، نوزادان در همان روزهای اول زندگی از لحاظ خلق و خو تفاوت های بارزی نشان می دهند . گاهی این تفاوت ها تا نوجوانی ، و حتی پس از آن تداوم دارد . خلق و خوی اولیه ی کودکان ، در ماهیت تعارض آن ها در دوران نوجوانی بی تاثیر نیست .
به عبارتی ، خلق و خوی ویژه هر کودک یا نوجوان ، در والدین رفتارهای خاصی را فرا می خواند .
باید اشاره کنیم که رسانه های گروهی ، به ویژه فیلم های سینمایی نیز شدت تعارض میان والدین و فرزندان نوجوان را به شکل های مبالغه آمیزی جلوه می دهند ، این واقعیت ، به نوبه ی خود ، در گسترش شکاف میان والدین و نوجوانان بی تاثیر نبوده است.
منبع: تبیان
ویدیو مرتبط :
بهبودی روابط خانواده
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
بررسی روابط صحیح پدر و دختر در خانواده
بررسی روابط صحیح پدر و دختر در خانواده
هنوز مدت زیادی از زمانی نگذشته که پدرها نقش رییس خانه را بازی میکردند و همواره سعی میکردند بین خود و فرزندانشان شکافی ایجاد کرده و حریمها را نگه دارند.
امروز برخلاف دیروز پدرها به فرزندانشان بسیار نزدیک شدهاند. موضوعی که تکرار آن هیچگاه اشتباه نیست. اینکه پدر هم به اندازه مادر برای کودکان مهم و باارزش است و برقراری تعادل بین روابط این دو با فرزندانشان میتواند از نظر روانی سبب رشد صحیح کودکان شود. مرد چون در میان کودک و مادر قرار دارد ـ هم به موجب حضور فیزیکی و هم جایگاه روانی خود ـ به کودک این اجازه را میدهد که هویت خاص خود جز آن هویتی که به او داده شده را بیابد.
پدر نقش مهمی در شناسایی هویت جنسی کودک داشته و در عین حال که مادر سعی میکند با نقش حفاظتی خود فرزند را حفظ کند، پدر او را به سمت بیرون گرایش میدهد و در کنار دادن حس اعتماد و امنیت به او اجازه شکستن محدودیتها را برایش امکانپذیر میسازد.
* ایدهآل جنس مخالف برخلاف پسرها، پدر برای دختر نوعی «تایید» است و روابط بین آن دو به طور ناخودآگاه برای هر دو طرف اهمیت و برتری خاصی دارد.
مهم این است که معمولا این رابطه که از همان ماه اول تولد آغاز میشود همیشه تعادل ندارد و گاهی یک رابطه بسیار نزدیک و عاطفی و گاهی یک رابطه با فاصله بین پدر و دختر شکل میگیرد.
* دختر و پسر هر دو مایه افتخارند وقتی آزمایشات، باروری یک خانم را تایید میکند همسر او در رابطه با دختر یا پسر بودن فرزندش تفکر میکند. اما وقتی در سونوگرافی جنسیت جنین مشخص میشود هر یک از زن و مرد به شکل گوناگون در رابطه با فرزندش تفکر کرده و نگرانی، برنامه و خواستهای مخصوص به خودش را دنبال میکند.
اگر پدر در محیطی پدرسالار بزرگ شده باشد که در آن ارجحیت با پسر بوده است معمولا مرد از اینکه جنسیت فرزندش دختر است، ناراحت خواهد شد. اگر این حس به قدری شدید باشد که بعد از تولد هم ادامه یابد احتمال دارد فرزند دختر به دلیل جنسیت خود در خانواده تحقیر شود. خوشبختانه روزگار عوض شده است. بسیاری از مردان به داشتن دختر افتخار میکنند چون زنان نیز توانستهاند مانند مردان تحصیل و کار کنند و سبب افتخار پدر شوند.
* رابطه پدر با دختر و تاریخچه زندگی شخصی گاهی نوعی رابطه دختر و پدر به تاریخچه زندگی شخصی پدر هم بازمیگردد.
برخی مردان دوست دارند همان رابطهای را با دخترشان ایجاد کنند که با مادرشان داشتهاند و برخی دیگر عشقی را نثار او میکنند که نتوانستهاند تجربه کنند. نکته مهم اینجاست که پدر در ارتباط با دختر گذشته را رها کند و سعی نماید در زمان حال زندگی کند. برخی مردان از داشتن دختر خوشحال میشوند چون رابطه خوبی با پدر خود نداشتهاند. برای این دسته از افراد داشتن پسر به معنی تبدیل شدن به همان پدری است که آنها در کودکی از او خرسند نبودهاند. در حالی که داشتن دختر سبب میشود وزن تاریخ گذشته سبکتر شده و مرد بتواند رابطه جدیدی با فرزند خود ایجاد کند.
* پدر به دختر دنیا را میشناساند پدر برای دختر و پسر حکم کسی را دارد که بین فرزند و مادر جدایی میاندازد.
مادر فرزند را به دنیا میآورد و پدر دنیا را به او میشناساند. در واقع پدر غریبه شناسانده شدهای است که او را از دستان قدرتمند مادر جدا کرده و در پناه خود به او هویتی مستقل در جهان میبخشد. در واقع این پدر است که دختر را به سمت دیگران فرستاده و به او دویدن و پریدن، رقصیدن و دیگر تواناییهای فیزیکی را میآموزاند. وی همچنین حامی همیشگی دختر در فعالیتهای اجتماعی و هوشی است و به تربیت و آموزش او اهمیت زیادی میدهد. در ضمن پدر اولین مردی است که به عنوان نمونه جنس مذکر دختر با او آشنا میشود و دوست داشتن جنس مذکر را میآموزد.
* عقده ادیپ سن 3 تا 6 سالگی اصطلاحا سن عقده ادیپ نام دارد.
این مرحله، مرحلهای ساختاری برای رشد کودک است. در صورتی که این مرحله به خوبی گذرانده شود و تعادلات هورمونی برقرار شود، دختر بچه قادر خواهد بود در سن بلوغ دوستدار جنس مذکر باشد. در واقع در این سن دختر عشقی را نسبت به مادر خود احساس میکند و فورا به حضور یک جداکننده خود از مادرش یعنی پدر پی میبرد. پدر که از نظر او غریبهای است که مادر را به سمت خود جلب میکند و مایه شادی او است، او را ناراحت میکند چون عشق مادر نسبت به او را کاهش داده است. در این مرحله دختر در تضاد با مادر قرار میگیرد و سعی میکند عشق پدر را به جای مادر به سمت خود جلب کند. در همین موقع است که متوجه میشود مادر او، همسر پدر و مورد علاقه اوست و او نمیتواند همسر پدر خود باشد.
مهمترین وظیفه پدر در این سن مقابله با دختر و روشن کردن این مساله برای اوست که او جایگاه فرزندی دارد و نمیتواند جای همسر او باشد. تنها در این صورت است که دختر در سن جوانی به دیگر مردان علاقه نشان خواهد داد. در واقع در این مرحله ادیپ دختر ابتدا با از دست دادن عشق مادر و سپس پدر ـ برخلاف پسر که عشق مادر را از دست نمیدهد ـ بزرگ میشود.
* والدین الگو هستند تمامی روانشناسان بر این موضوع اتفاق نظر دارند که پیروز شدن کودک برعقده ادیپ به نوع رفتار زوجین بستگی دارد.
نقش مهم پدر جدا کردن دختر از مادر و پس از آن ارزش نهادن به او به عنوان دخترش است. دختر به پدری نیاز دارد که او را دوست داشته باشد و در ضمن با عشق ورزیدن به مادر به دختر بیاموزد که باید تبدیل به زنی دوستداشتنی توسط مرد در آینده شود. مردی که به همسرش اظهار عشق نمیکند این احساس را به دختر آموزش نداده و عشق را در آینده در او خفه میکند.
* از حدود نباید گذشت برخی پدرها علاقه بیش از حدی به دختر نشان میدهند.
به عنوان مثال، همانند همسرشان فرزند دخترشان را مدام به آغوش کشیده و میبوسند و به جای نامیدن او با نام خودش او را همانند همسر خود «عزیزم» میخوانند. شاید نگاه پدر به فرزند حتی با اینگونه رفتار تغییر نکند اما فرزند دختر اینگونه تصوری ندارد. عشق پدر در او نفوذ کرده و مانع گذشتن او از عقده ادیپ و رشد عاطفی او خواهد شد.
منبع:pcparsi.com