سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

دروغ هایی که به خودمان می گوییم!



دروغ گفتن,خودفریبی,دروغ گفتن به خود

« من وقتی از خانه بیرون می روم حسابی آرایش می کنم، ولی وقتی خانه هستم نه. به نظرم ضرورتی ندارد. شوهرم من را همینجوری پسندیده، دلیلی ندارد بخواهم کلی هزینه روی دست خانواده ام بگذارم و وسایل آرایش چند ده هزار تومانی را داخل خانه تمام کنم. به علاوه می دانید به نظر من مهم است که غریبه ترها ظاهر برازنده تری از آدم ببینند، این آبروی شوهرم هم هست».

« خانم من حتی برای من هم سعی نمی کند زیباتر جلوه کند. یعنی وقتی برای این کارها ندارد از صبح سر کار است، البته محل کارمان یکی نیست، وقتی هم می رسد به خانه تا نیمه شب به خاطر شستن و پختن و کار خانه سر پاست. البته این یک استدلال خوش بینانه است. راستش من خیلی ناراحتم چون فکر می کنم او از زندگی با من راضی نیست».

نظر شما چیست؟ آیا دلیل رفتار و افکار این خانم و آقای محترم همین است که بیان کرده اند؟ این سوالی است که در هر زمان برای هر یک از ما نیز می تواند محلی از طرح داشته باشد. آیا علت انتخاب لباسهای مارک دار گران قیمت صرفاً زیبایی آنهاست؟ آیا علت به همسری برگزیدن یک زن یا مرد معتاد عشق است؟ اشتباه نشود. ما در این مقاله به دنبال قضاوت کردن درباره دیگران نیستیم. بلکه می-خواهیم با اندکی تأمل بیشتر در علت رفتارهای مان از خودمان، خود خود واقعی مان شناخت بیشتری پیدا کنیم. راحت بگویم، این مقاله فراخوانی عمومی به این موضوع است: «بیایید به خودمان دروغ نگوییم». عنوان این فراخوان نباید به کسی بر بخورد، چرا که ما انسانیم و می دانیم که انسان استاد خودفریبی است و به تجربه موقعیتهایی را در زندگی دریافته ایم که چیزهای غلط را برای خود درست نمایانده و از پذیرش چیزهای درست امتناع کرده ایم.

خود فریبی، دروغ گفتن به خود است و وقتی اتفاق می افتد که ما به جای یک دلیل واقعی یک دلیل دیگر را که در کوتاه مدت کمتر آسیب زاست برای رفتار خود در نظر می گیریم. این پدیده که در طولانی مدت ما را به سمت نابودی می کشاند به صورت ناهشیار اتفاق می افتد یعنی ما بدون اینکه آگاه باشیم به خودمان دروغ می گوییم. با توجه به این مسئله چطور می توانیم بفهمیم که برای مثال همین حالا در مورد یک مسئله ای با خودمان صادق هستیم یا خیر؟

بهترین راه برای تشخیص اینکه آیا داریم به خودمان دروغ می گوییم یا نه خود مشاهده گری است. این به آن معناست که بدون قضاوت، تمام توجه مان را به خودمان معطوف کنیم و با پرسیدن سوالاتی از خود، انگیزه ها و علل درونی رفتارهایمان را شناسایی کنیم. خود مشاهده گری سه حیطه را در بر می گیرد:
 
1. مشاهده هیجانهای خود
گاهی ما سریعاً به رفتارهای دیگران واکنش هیجانی نشان می دهیم آن هم به صورتی که با مختصات آن رفتار و همینطور ویژگیهای شخصیتی عامل آن رفتار تناسبی ندارد. برای مثال در یک مهمانی یکی از آشنایان را می بینیم که به عنوان فردی خوش معاشرت معروف است اما از ما به سادگی می گذرد. اما ما به همین سادگی از او نمی گذریم بلکه به سر وقتش می رویم و به بیانی تند (که نشانه هیجان خشم است) بی محلی او را تلافی می کنیم. شاید در آن موقع این طور فکر کرده ایم که او آدمی است که همیشه دوست داشته من را تحقیر کند. اما وقتی به کمیت و کیفیت هیجان خود توجه می کنیم می بینیم که این ما هستیم که همیشه وقتی او را می بینیم یا حتی وقتی که می شنویم او هم به مهمانی خواهد آمد احساس بدی پیدا می کنیم. و وقتی بیشتر به خودمان توجه می کنیم متوجه می شویم که او مثلاً شبیه کسی است که خاطره دردناکی را در گذشته برای مان ایجاد کرده است. به عبارت دیگر، می فهمیم که ریشه این احساس بد به خودمان و مسائل حل نشده ای که از گذشته با خود حمل می کنیم بر می گردد نه به آن فرد.

با توجه به این واقعیت وقتی ما نسبت به چیزی یا کسی واکنش هیجانی فوری و نامتناسب نشان می دهیم لازم است مکث کنیم و از خودمان بپرسیم: این هیجان چیست؟ آیا این هیجان واقعاً به موقعیت فعلی مربوط است یا اینکه موقعیت فعلی چیزی را در من زنده کرده است که از گذشته حل نشده باقی مانده است؟

2. مشاهده افکار خود
ما می خواهیم باور کنیم که افکار ما بازتاب درستی از واقعیت هستند و در نتیجه درباره همه چیز حق با ماست. اما واقعیت برعکس است. متأسفانه بسیاری از افکار ما نادرست هستند. این افکار گاهی بسیار منفی می شوند مانند «من فکر می کنم که همسرم از زندگی با من راضی نیست چون همسر قبلی ام به همین دلیل از من جدا شد». گاهی هم به شکل افراطی مثبت می-شوند مانند «با اینکه معتاد است اما می تواند شگفت انگیزترین آدمی باشد که در تمام عمر دیده-ام». این افکار نادرست در واقع آینه واقعیتهای تلخی هستند که به طور ناهشیار می خواهیم آنها را ندید بگیریم.

با توجه به این واقعیت وقتی متوجه می شویم که تفکر ما افراطی یا غیر منطقی است، لازم است مکث کنیم و از خودمان بپرسیم: «من در مورد همسرم چطور فکر می کنم؟ بسیار خوب؟ یا بسیار بد؟ آیا افکار من افراطی یا تفریطی نیستند؟ آیا من برای توجیه افکار فعلی ام به تجربه های گذشته خود متوسل شده ام؟»
 
3. مشاهده رفتار خود
ما رفتارمان هستیم نه آن چه که تصور یا ادعا می کنیم. اگر به خودمان قبولانده ایم که فرد خوش قولی هستیم اما هر وقت به همسر بیمارمان قول می دهیم که او را در معاینه ماهیانه اش همراهی کنیم فراموش می کنیم یا دیر می رسیم باید بپذیریم که با خودمان صادق نبوده ایم.

بنابراین وقتی متوجه می شویم که رفتارمان با کسی که می خواهیم باشیم یا ادعا می کنیم هستیم سازگار نیست لازم است مکث کنیم و از خود بپرسیم: «چرا من اینطور رفتار می کنم؟ چه چیز رفتار مرا بر می انگیزد؟ من چه چیزی را درباره رفتارم نمی خواهم بپذیرم؟ و چرا؟ »
 
انتخاب صداقت
ما نمی توانیم با دیگران صادق باشیم مگر اینکه در وهله اول با خودمان صادق باشیم. لازمه صداقت داشتن با خود این است که هر روز به هیجانات، افکار و رفتارهای خود بیندیشیم و شجاعانه با برخی واقعیتهای تلخ در مورد خود مواجه شویم و بخواهیم تا بدانیم که واقعاً کیستیم. فقط در این صورت است که می توانیم به خودمان فرصت تغییر بدهیم.
منبع: تبیان

 


ویدیو مرتبط :
‫5 دروغ که هر روز به خودمان می گوییم‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

دروغ هایی که هر روزه به خودمان می گوییم



"دروغ

دروغ گفتن مانعی برای موفقیت و انجام دقیق کار است

 

دیگر به خودتان دروغ نگویید. وقتی ما حقیقت خود را انکار می کنیم، درواقع قابلیت های خود را نیز انکار کرده ایم. بسیاری از ما خود را توجیه می کنیم و گاهی با خودمان روراست نیستیم. همه ما تاحدی این کار را انجام می دهیم که از تلاش و اشک و مشقت احتمالی دوری کنیم. این کار واقعا انتخاب راحت ترین راه است. اما با این کار فرصت کسب شهرت و قدرت واقعی را از خود می گیرم. دروغ گفتن مانعی برای موفقیت و انجام دقیق کار است. پس به ۹ دروغی اشاره می کنیم که احتمالا به خودتان می گویید و در اثر آنها، از موفقیت حقیقی دور می شوید.

۱- هرگز نباید شکست بخورم
مردم همیشه نگران شکست خوردن هستند. حق هم دارند، زیرا شکست همه چیز را خراب می کند. شما به خودتان می گویید که نباید شکست بخورم. واقعیت این است که بهترین موسسان شرکت ها همگی با شکست آشنا هستند و همه آنها تجربه اش کرده اند، هرچند ممکن است خیلی در مورد آن صحبت نکنند، اما آنهایی که در موردش صحبت می کنند همگی یک پیغام مشترک دارند: شکست، یک تجربه آموزنده بوده است.

جی کی رولینگ، نویسنده مجموعه کتاب های هری پاتر، از ترس اینکه نتواند حتی خوراک فرزندانش را تامین کند تا حد خودکشی پیش رفته بود، اما ایستادگی کرد و اکنون با فروختن بیش از ۴۰۰ میلیون جلد از کتابش، دومین زن ثروتمند انگلستان است، پس به هر شکستی به عنوان یک آجر برای بنای موفقیت بنگرید.

۲ -فقط به یک شانس نیاز دارم
به محض آنکه این دروغ را بگویید، موفقیت را فقط تجسم می کنید. مشکل اینجاست که احتمال رخ دادن این موقعیت براساس شانس، برنده شدن در یک قرعه کشی است. یک نکته دیگر نیز در اینجا وجود دارد؛ شما خودتان را با این فکر که همه برنده ها به راحتی برنده شده اند و هیچ تلاشی برای دستیابی به آن نکرده اند، فریب می دهید.

فکر می کنید آنها شانس آورده اند و هرگز مجبور نبوده اند با فقر فلج کننده، رقابت ناعادلانه و کار سخت و کمرشکن دست و پنجه نرم کنند، اما واقعیت کاملا چیز دیگری است. برای موفقیت، صبر و طاقت، اراده، پشتکار و بصیرت لازم است. شاید براساس شانس ممکن باشد یک موقعیت مناسب و قابل توجه برای تان اتفاق بیفتد، اما همین طور نشستن و دست روی دست گذاشتن باعث نمی شود نتیجه ای حاصل شود.

محال است که بدون شکست زندگی کنید، مگر اینکه در زندگی خیلی محتاط باشید، اما درواقع، در این صورت نسبت به آن قوتی که شاید تصادفا شکستی هم متحمل می شدید، اصلا زندگی نکرده اید.

۳ -جرئتش را ندارم
ترس را به ذهن خودتان راه داده اید و نمی توانید یک جهش شجاعانه انجام دهید. شما به دروغ به خودتان می گویید که ترس شما را به عقب می کشد. اگر شما مدیر هستید از مشکلات کارکنان تان دوری می کنید، زیرا شجاعت مواجهه با آن را ندارید، پس ممکن است به کارتان صدمه بزنید یا وقتی که در یک رابطه عاطفی برای ازدواج هستید، ممکن است ترس اجازه ندهد احساس واقعی تان را به طرف مقابل ابراز کنید و همین باعث شود آن فرد را از دست بدهید.

شما در هر تجربه ای که دیگر ترس را در مقابل خود نبینید، قدرت، جرئت و اعتماد را به دست می آورید. شما می توانید به خود بگویید من با وجود این ترس، زندگی کرده ام، پس می توانم بر هر چیز دیگری که پیش بیاید، غلبه کنم.

۴- باید همه چیز را خودم انجام بدهم
اگر با این سخن خودتان را فریب بدهید، دیگر نمی توانید افراد درجه یک گروه را که واقعا موثر هستند در کنار خود داشته باشید. اگر بر این کار اصرار کنید، در نهایت به دخالت افراطی در امور دیگران محکوم می شوید. شما هیچ گاه بر اهیمت وفاداری، اعتماد و اطمینان آنها غلبه نخواهید کرد. این فقط در مورد افراد گروه تان نیست، بلکه در مورد ارتباطات بیرونی کاری تان نیز صدق می کند. برای اینکه در کارتان موفق باشید باید ارتباط برقرار کنید، همکاری کنید و تقسیم وظایف و کار کرده و بخشی از امور را به دیگران محول کنید.

۵- باید منتظر بمانم تا بهترین لحظه فرابرسد
تصور می کنید یک موقعیت بسیار عالی وجود خواهد داشت که شما به آن چنگ می زنید و از آن یک موفقیت فوق العاده خواهید ساخت. شما مجبورید که همین طور منتظر بمانید تا آن لحظه موعود فرا برسد. اگر گوتنبرگ بر این نگاه و رویکرد اصرار کرده بود، ما هیچ وقت ماشین چاپ نداشتیم!

به تعویق انداختن امور، به امید یک موقعیت خاص، عادت بسیار بدی است که باعث می شود کاری را که باید پریروز انجام می دادیم، به پس فردا موکول کنیم!

"انکار

دیگر به خودتان دروغ نگویید

 

۶ -به اندازه کافی باهوش نیستم
آیا شما فکر می کنید انسان های موفق واقعا باهوش بوده اند؟ شاید تعجب کنید اگر بدانید که فقط ۲۵ درصد موفقیت این افراد به خاطر ضریب هوشی آنها بوده است، ۷۵ درصد بقیه به دلیل خوش بینی، هوش هیجانی و توانایی شان در ارتباط برقرار کردن با افرادی بوده که در حیطه کاری شان موفق محسوب می شدند.

اگر شما هم این دروغ را به خود می گویید، ابتدا سعی کنید توانایی های ارتباطی و هوش هیجانی تان را بسنجید، سپس خود را به خاطر نداشتن هوش و شایستگی های رسمی سرزنش کنید. توانایی کاربردی در روابط اجتماعی باعث موفقیت یک مدیر اجرایی می شود. امیدواری نیز یک استعداد به حساب می آید.

۷ -شخصیت متناسبی ندارم
اگر فکر می کنید شخصیت تا این حد مهم است، دوباره فکر کنید! به بهترین داستان های موفقیت در این سیاره نگاهی بیندازید. نگرش های بسیار جالبی در مورد شخصیت افرادی که موفقیت های فوق العاده داشته اند، وجود دارد. فرقی نمی کند درون گرا هستید یا برون گرا، فقط اعتماد به نفس تان را بسنجید؛ این چیزی است که واقعا اهمیت دارد.

۸ -هرگز پول کافی نداشته ام
شاید شما به خودتان این دروغ را می گویید که همه افراد موفق پول بسیاری برای شروع داشته اند و به همین خاطر انجام دادن و دست یافتن به همه چیز برای شان راحت بوده است، اما پول فراوان نمی تواند باعث موفقیت یک پروژه شود. به جای اینکه از کمبود موجودی مالی تان شکایت کنید، به سایر عواملی فکر کنید که باعث موفقیت یک پروژه می شود. برنامه ریزی، تعیین هدف کردن و تشکیل گروه، بعضی از این عوامل هستند.

۹ -کاری که من انجام می دهم خوب است، پس همین را ادامه می دهم
این استدلال از اساس نادرست است، زیرا می تواند منجر به رکود شود. این هم یک دروغ خطرناک دیگر است. جهان هر لحظه در حال تغییر است و نتایجی را برای رقیبان شما در بازار کارتان به همراه دارد. این امر، درآمد شما را که می تواند نتیجه یک راه حل موثرتر و نوآورانه تر باشد، کاهش می دهد. این پویایی دنیای کسب و کار است.

اگر شما در یک روند یکنواخت و عادی کاری مألوف گیر کنید، هرگز به موفقیت نخواهید رسید. موفقیت برای افراد خنثی و بی حرکت کمتر رخ می دهد، حتی اگر آنها در خانواده ای ثروتمند متولد شده باشند، بنابراین این مورد هم تضمینی برای موفقیت نیست. تجربه نشان داده اراده، پشتکار، شجاعت و بصیرت، عواملی هستند که واقعا در موفقیت موثرند. زمان آن رسیده که دیگر به خودتان دروغ نگویید. اگر مسیرتان را تغییر ندهید، مدام در همین موقعیتی که هستید، درجا می زنید.
منبع:آفتاب