سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
درس های بزرگ برای آینده سازان کوچک
مسئولیت پذیری همان واژه ای است که وقتی در عمل رنگ و لعاب می گیرد تحولات بی شماری را رقم می زند. همان فاکتور مهمی که از یک انسان، موجودی قابل احترام، وارسته و شایسته می سازد.
اگر سعی و تلاش شود تا فرزندان را از همان کودکی به این فاکتور انسانی مجهز کرد، می توان امید داشت که در آینده ای نه چندان دور شمار زیادی از انسانهای فرهیخته و شایسته احترام، لحظه های به یاد ماندنی را رقم بزنند.
متأسفانه این تلاش راه به سوی بیراهه دارد و والدین با اشتباهاتی که به زعم خودشان از سر مهربانی و دلسوزی انجام می شود مسئولیت پذیری را از فرزندان شان سلب می کنند و شاید در لحظه به آنها احساس خوبی را منتقل کنند، اما آینده شان را خدشه دار می کنند و آنها را از لمس لحظه های زیبای زندگی باز می دارند. دکتر رمضانی روان شناس بالینی و مدرس دانشگاه این موضوع مهم، اساسی و زندگی ساز را به کندوکاو نشسته است.
پیام هستی
درک معنای زندگی و آگاهی پیدا کردن از هدف زیستن، رفتار و روش تربیت درست را به افراد می آموزد. آسمان و زمین و آنچه در آنها وجود دارد بیهوده آفریده نشده است. به عقیده دکتر رمضانی، این پیام مطمئناً به معنای زندگی اشاره دارد معنایی که هدف و مسئولیت مهمی را مد نظر دارد و راهی نفسگیر را پیش پای هر یک از ما قرار می دهد. راهی که کسی یا چیزی جز انسان وارسته و تربیت شده پای پیمودن آن را ندارد. بنابراین هر یک از ما به عنوان انسان هایی مسئولیت پذیر باید آماده پیمودن این راه باشیم و فرزندان خود را چنان تربیت کنیم که آماده رفتن و پذیرش مسئولیت و رشد یافتگی باشند.
دکتر رمضانی در ادامه به منظور بررسی شرایط فعلی به سؤال هایی از این دست اشاره کرد که «آیا آمادگی پذیرش مسئولیت های مهمی را در زندگی داریم؟»، «آیا به گونه ای تربیت شده ایم تا شاهدی منفعل بر رویدادهای اطراف خود نباشیم؟»، «آیا مایلیم انگیزه مندانه مسئولیت بپذیریم و بازیگری فعال و سرنوشت ساز در زندگی خود باشیم و راه زندگی را پر انرژی ولی نه خودخواهانه به پیش بریم؟»
از منظر وی پاسخ به این پرسش ها بشدت بستگی به نوع و روش تربیت دارد. به همین منظور والدین باید بکوشند تا زمینه رشد و مسئولیت پذیری فرزندان و رویارویی مناسب آنها با چالش های پیش روی شان را فراهم کنند تا پایه های رشد و بلوغ فکری و عاطفی در آنها ساماندهی شود.
درس طبیعت
به روشنی مشخص است روش تفویض مسئولیت به فرزندان و رویارویی آنها با چالش ها به طور مستقیم بر افزایش ظرفیت مسئولیت پذیری و مستقل زیستن، شکوفایی اعتماد به نفس و تقویت عزت نفس شان تأثیر گذاشته و به ایجاد شخصیتی سالم و منسجم در آنها می انجامد.
به گفته این روان شناس بالینی، درسی که طبیعت برای مسئولیت پذیری ارائه می کند شاید بهترین پیام از نوع خود باشد. والدین می توانند با الگو گرفتن از طبیعت به عوض دلسوزی های نابجا که بیشتر برای تثبیت نقش خود به عنوان والدینی دلسوز و مهربان ارائه می شود، نیم نگاهی به تبعات منفی این خیرخواهی ها و محبت های بیش از حد نیاز داشته باشند و هوشمندانه زمینه رشد و مسئولیت پذیری فرزندان را فراهم کنند.
وی در همین راستا داستان زیر را بیانگر تحول و تکامل همه جانبه هریک از ما می داند؛ زمانی که سعی داریم در جهت استقلال و رشد در مراحل ابتدایی زندگی گامی برداریم.
داستان از آنجا شروع می شود که کرمی برای رسیدن به آرزویی دست به کار می شود. کرم شروع به تنیدن می کند و آنقدر تار می تند که از تلاشش پیله ای شکل می گیرد. کرم در خلوت خود راهی را که باید طی می کرد پشت سر می گذارد البته کسی نمی دانست که درون پیله کرم ابریشم چه خبر است ولی آنچه مسلم بود خبر از تحولی عظیم می داد. کرم به اندازه کافی در پیله به سر برده بود که دگردیسی خود را تقریباً به انتها برساند. برای تولدی دوباره، پیله ای به دور خود تنیده و زمان لازم را طی کرده بود تا از کرم بودن رها شود و به جای خزیدن به روی زمین، پروانه باشد و در آسمان پرواز کند. در این مرحله از زندگیش قصد داشت تا مسئولیت خطیری را که طبیعت برایش رقم زده بود با موفقیت به انجام برساند. بدون آنکه به چیزی بیندیشد تلاش می کرد تا خود را از آن جایگاه بالا بکشد. کرم تلاش کردن را می دانست ولی در آن مرحله توانایی پرواز نداشت. غریزه چالشی را برایش برنامه ریزی کرده بود تا با تلاشی طاقت فرسا و بدون آنکه ناکام و سرخورده شود این مرحله را پشت سر گذارد.
مرز مسئولیت پذیری
بخوبی مشخص است که لازمه پرواز، داشتن بال هایی قوی و نیرومند است ولی طبیعت در دل خود این تمرین را برای تبدیل شدن کرم به پروانه قرار داده بود. دکتر رمضانی با بیان این جمله افزود: حال تصور کنیم فردی از همه جا بی خبر با دلی آکنده از مهر و محبت و چشمانی افتاده تقلای بچه پروانه را روی میز دنبال می کرد. می دید که چگونه سعی داشت خود را از مهلکه بیرون بکشد و پرواز کند. پروانه را موجودی اسیر می دید که در تلاش برای رهایی و آزادی است. پس قیچی کوچکی برمی دارد و پیله را می شکافد تا پروانه را آزاد کند.
پروانه بدون تلاش لازم از پیله بیرون می جهد و او از این عمل محبت آمیز خود شاد و مغرور می شود. پروانه از هزار توی لانه به راحتی بیرون می خزد، بدنش متورم و بال های کوچکش چروکیده بود. هنوز آب بدنش تحلیل نرفته و بال هایش کشیده نشده بود. در یک کلام پروانه ای که تلاش لازم را برای بیرون آمدن از پیله خود به خرج نداده بود آمادگی پرواز نداشت و پرواز را نمی دانست. می بایستی تلاش کردن، مسئولیت پذیری، صبر و استقامت، انعطاف پذیری، اعتماد به نفس، عزت نفس و لذت پیروزی را درک و همراه با این رخدادها رشد می کرد.
شماتت و سرزنش سودی نداشت. آن فرد با دلسوزی های نابجا سبب پدیده ناخواسته ای شده بود که می توانست چیزی به جز آن باشد.
فرزندان ما نیز برای رشد و مسئولیت پذیری و آموختن وظیفه شناسی و پاسخگویی و حتی تحمل فشارهای روحی روانی در آینده باید تمرینات لازم را پشت سربگذارند تا بتوانند تلاش کردن، پایداری، استقامت، انعطاف پذیری، استقلال، رویارویی با شرایط نو و دشوار و لذت بردن از پیروزی را بیاموزند و فرایند تفکر و تعامل و خلاقیت خود را به شکوفایی برسانند و به بلوغ عاطفی و ذهنی دست پیدا کنند.
منبع:آفتاب
ویدیو مرتبط :
اطلاعیه برای گروه انیمیشن سازان بزرگ و کوچک
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
آرزو های بزرگ از دستان کوچک
دعاهای زیر از کتاب سومین جشنواره بینالمللی "دستهای کوچک دعا" است. این جشنواره سه سال است که در تبریز برگزار میشود و دعاهای بچههای دنیا را جمع آوری میکند و برگزیدگان را به تبریز دعوت و به آنها جایزه میدهد. دعاهایی که میخوانید از بچههای ایران است.
لطفاً آمین بگوئید:
آرزو دارم سر آمپولها نرم باشد! (تاده نظربیگیان / ۵ ساله)
خدای مهربانم! من در سال جدید از شما میخواهم اگر در شهر ما سیل آمد فوراً من را به ماهی تبدیل کنی! (نسیم حبیبی / ۷ ساله)
بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا! از تو میخواهم که برادرم به سربازی برود و آن را تمام کند. آخه او سرباز فراری است. مادرم هی غصه میخورد و میگوید کی کارت پایان خدمت میگیری؟ (حسن ترک / 8 ساله)
ای خدای مهربان! پدر من آرایشگاه دارد. من همیشه برای سلامت بودن او دعا میکنم. از تو میخواهم بازار آرایشگاه او و همه آرایشگاهها را خوب کنی تا بتوانم پول عضویت کانون را از او بگیرم چون وقتی از او پول عضویت کانون را میخواهم میگوید بازار آرایشگاه خوب نیست! (فرشته جبار نژاد ملکی / 11 ساله)
خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی! (سوسن خاطری / 9 ساله)
خدای! یک جوری کن یک روز پدرم من را به مسجد ببرد. (کیانمهر رهگوی / 7 ساله)
خدای عزیزم! در سال جدید کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان دربیاورد آخر او دندان مصنوعی دارد! (الناز جهانگیری / 10 ساله)
آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها هر سال عیدیهایی را که من جمع میکنم از من میگیرند و به بچه آنهایی میدهند که به من عیدی میدهند! (سحر آذریان / ۹ ساله)
ای خدا! کاش همه مادرها مثل قدیم خودشان نان بپزند من مجبور نباشم در صف نان بایستم! (شاهین روحی / 11 ساله)
خدایا! کاری کن وقتی آدمها میخوان دروغ بگن یادشون بره! (پویا گلپر / 10 ساله)
خدا جون! تو که اینقدر بزرگ هستی چطوری میای خونه ما؟ دعا میکنم در سال جدید به این سؤالم جواب بدی! (پیمان زارعی / 10 ساله)
خدایا! یک برادر تپل به من بده!! (زهره صبورنژاد / 7 ساله)
ای خدا! کاری کن که دزدان کور شوند ممنونم! (صادق بیگ زاده / 11 ساله)
خدایا! در این لحظه زیبا و عزیز از تو میخواهم که به پدر و مادر همه بچههای تالاسمی پول عطا کنی تا همه ما بتوانیم داروی "اکس جید" را بخیریم و از درد و عذاب سوزن در شبها رها شویم و در خواب شبانهیمان مانند بچههای سالم پروانه بگیریم و از کابوس سوزن رها شویم... (مهسا فرجی / 11 ساله)
دلم میخواهد حتی اگر شوهر کنم خمیر دندان ژلهای بزنم! (روشنک روزبهانی / 8 ساله)
خدایا! شفای مریضها را بده هم چنین شفای من را نیز بده تا مثل همه بازی کنم و هیچکس نگران من نباشد و برای قبول شدن دعا 600 عدد صلوات گفتم ان شاء الله خدا حوصله داشته باشد و شفای همه ما را بدهد. الهی آمین. (مهدی اصلانی / 11 ساله)
خدایا! دست شما درد نکند ما شما را خیلی دوست داریم! (مینا امیری / 8 ساله)
خدایا! تمام بچههای کلاسمان زن داداش دارند از تو میخواهم مرا زن دادش دار کنی! (زهرا فراهانی / 11 ساله)
ای خدای مهربان! من سالهاست آرزو دارم که پدرم یک توپ برایم بخرد اما پدرم بدلیل مشکلات نتوانسته بخرد. مطمئن هستم من امسال به آرزوی خودم میرسم. خدایا دعای مرا قبول کن... (رضا رضائی طومار آغاج / 13 ساله)
ای خدای مهربان! من رستم دستان را خیلی دوست دارم از تو خواهش میکنم کاری کنی که شبی او را در خواب ببینم! (شایان نوری / 9 ساله)
خدای ماهی مرا زنده نگه دار و اگر مرد پیش خودت نگه دار و ایشالله من بتوانم خدا را بوس کنم و معلممان هم مرا بوس کند!! (امیرحسام سلیمی / 6 ساله)
خدیا! دعا میکنم که در دنیا یک جاروبرقی بزرگ اختراع شود تا دیگر رفتگران خسته نشوند! (فاطمه یارمحمدی / 11 ساله)
ای خد! من بعضی وقتها یادم میرود به یاد تو باشم ولی خدایا کاش تو همیشه به یاد من بیوفتی و یادت نرود! (شقایق شوقی / 9 ساله)
خدای عزیزم! سلام. من پارسال با دوستم در خونهها را میزدیم و فرار میکردیم. خدایا منو ببخش و اگه مُردم بخاطر این کار منو به جهنم نبر چون من امسال دیگه این کار رو نمیکنم! (دلنیا عبدیپور / 10 ساله)
آرزو دارم بجای این که من به مدرسه بروم مادر و پدرم به مدرسه بروند. آن وقت آنها هم میفهمیدند که مدرسه رفتن چقدر سخت است و این قدر ایراد نمیگرفتند! (هدیه مصدری / 12 ساله)
خدایا مهدکودک از خانه ما آنقدر دور باشد که هر چه برویم، نرسیم. بعد برگردیم خانه با مامان و کیف چاشتم. پاهای من یک دعا دارند آنها کفش پاشنه بلند تلق تلوقی (!) میخوان دعا میکنند بزرگ شوند که قدشان دراز شود! (باران خوارزمیان / 4 ساله)
خدایا! برام یک عروسک بده. خدایا! برای داداشم یک ماشین پلیس بده! (مریم علیزاده / 6 ساله)
خدایا! میخورم بزرگ نمیشم! کمکم کن تا خیلی خیلی بزرگ شوم! (محمد حسین اوستادی)
خدایا! من دعا میکنم که گاو باشم (!) و شیر بدهم تا از شیر، کره، پنیر و ماست برای خوراک مردم بسازم! (سالار یوسفی / 11 ساله)
من دعا میکنم که خودمان نه، همه مردم جهان در روز قیامت به بهشت بروند. (المیرا بدلی / 11 ساله)
خدای قشنگ سلام! خدایا چرا حیوانات درس نمیخواننداما ما باید هر روز درس بخوانیم؟ در سال جدید دعا میکنم آنها درس بخوانند و ما مثل آنها استراحت کنیم! (نیشتمان وازه / 10 ساله)
اگر دل درد گرفتیم نسل دکترها که آمپول میزنند منقرض شود تا هیچ دکتری نتواند به من آمپول بزند! (عاطفه صفری / 11 ساله)
خدای مهربان! من یک جفت کفش میخواهم بنفش باشد و موقع راه رفتن تق تق کند مرسی خدایا! (رویا میرزاده / 7 ساله)
خدایا! من یک دوستی دارم که پدرش کار نمیکند فقط میخوابد و همین طور تریاکی است! خدایا کمک کن که از این کار بدش دست بردارد. خدایا ظهور آقا امام زمان را زود عنایت فرما.. (لیلا احسانی فر / 11 ساله)
"هزاران نفر برای باریدن باران دعا میکنند غافل از آنکه خداوند با کودکی است که چکمههایش سوراخ است."
مطالب مرتبط با عنوان
رهایی از کار، آرزوی کودکان کهنه شده کار