سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
خودم را نمیخواهم
مشاوره خانواده - دلش میخواست چیزی باشد که نیست. احساس میکرد چیزی در وجودش کم دارد. گم کردهای در وجودش داشت که نمیتوانست آن را پیدا کند. نه گردش و تفریح او را راضی میکرد و نه کلاسهای مختلفی که میرفت. مدام با دوستانش قهر میکرد. فکر میکرد هیچفردی نمیتواند درکش کند. تصمیم گرفت بینیاش را عمل کند اما تهیه پول برایش مشکل بود. پیش خودش فکر میکرد که وقتی بینیاش را عمل کند قطعا زیباتر میشود و در این صورت دوستان بیشتری هم مییابد و نتیجه آن این است که شغل بهتری پیدا میکند و زندگیاش زیرورو میشود.
با هر دردسری که بود پول عمل را فراهم کرد و خودش را به تیغ جراحی سپرد. اما هیچ چیز در زندگیاش تغییری نکرد نه شغل مناسبی و نه دوستان بیشتری پیدا کرد خودش ماند با پولی که برای جراحی قرض کرده بود و احساس خلاء که دست از سرش بر نمیداشت. نارضایتی از خود و از هویت فردی و اجتماعی از آن حسهایی است که به سراغ نوجوان و جوانان امروزه میآید و تبدیل به دغدغهشان میشود. براساس یک تحقیق که در سطح ملی و از سوی سازمان ملی جوانان انجام شد، 26 درصد از جوانان ایرانی آرزو کردهاند که از جنس مخالف میبودند. 42 درصد دختران طبق این تحقیق ترجیح دادهاند اگر دوباره به دنیا میآمدند پسر میبودند بهجای اینکه دختر باشند.20 درصد از جوانان ایرانی تمایل به عمل بینی دارند و کمتر از 5 درصد جوانان به مکتبها و آئینهای نوظهور گرایش دارند. مسئلهای خاص جوانان بسیاری از کارشناسان معتقدند بحران هویت مسئلهای است که بسیاری از جوانان با آن دست و پنجه نرم میکنند.
در واقع هویت چارچوبی است که افراد در قالب آن زندگی و فکر میکنند و وقتی فردی نتواند این قالبها را برای خود ترسیم کند به بحران هویت دچار میشود. بحران هویت وقتی ایجاد میشود که جوان شناخت مناسبی از خود و شرایط تاریخی، فرهنگی و اجتماعی خود نداشته باشد و برای پیدا کردن خلاء وجودی خود در بیرون به دنبال راهکاری میگردد که آنها را پر کند. او به دنبال راهی است که خودش را کامل نشان دهد و در نتیجه به دنبال تغییراتی در خود و ظاهر خود بر میآید گاهی در این مرحله پا را فراتر میگذارد و به دنبال مکاتبی میرود تا شاید بتواند گمشده خود را در آنجا پیدا کند اما در هر صورت بحران هویت مسئلهای است که گریبانگیر بسیاری از افراد است و پیشگیری از آن در دوران کودکی باید آغاز شد و در دوران بعد این جامعه است که با شناخت فرهنگ و خود وجودی از این مرحله گذر کند.
دکتر فربد فدایی میگوید: فرآیند تشکیل هویت از دوران شیرخوارگی شکل میگیرد. به این معنی که کودک به شناخت از خود و تمامیت خود نائل میشود که درطول زندگی ادامه مییابد و کاملتر میشود. برای توضیح باید گفت گرچه ظاهر یک فرد در 7سالگی با 70 سالگی او تفاوت دارد و گرچه ممکن است بسیاری از بخشهای بدن او بازسازی شده باشد همه سلولها و مولکولهای بدن او تغییر کرده باشد ولی یک فرد خودش را همان شخصی میداند که 10 سال پیش بوده است.
کودک رشد پیدا میکند و با این همه در یک دوره است که تکامل هویت جنبه ناگهانی به خود میگیرد یعنی هنگام گذر از کودکی به دوران نوجوانی به ناگهان ویژگیهای جسمی و هورمونها و توان ذهنی در نوجوان دگرگون میشود. نوجوان با لطمات ثانویه جنسی روبهرو میشود. برای نمونه ریش و سبیل در پسران و در دختران تغییراتی در اندامهای بدن ایجاد میشود.وی در ادامه میگوید: قد و وزن به ناگهان تغییر میکند. صدا عوض میشود و نوجوان احساس میکند که خود را نمیشناسد و برای آشنایی با هویت جدید جسمی خود ساعتها جلوی آینه میایستد اما گذشته از آن نوجوانان قدرت تفکر انتزاعی پیدا میکنند.
به این معنی که قادر میشوند به مفاهیمی که ما به ازای ملموس ندارند، بیندیشند. برای نمونه آزادی، عدالت، عشق، وظیفه با درنظر گرفتن این توانایی نوجوانان احساس میکنند که میتوانند با نیروی تفکر خود همه محیط اطراف و جهان را تغییر دهند. آنان شروع به اندیشیدن در مورد این موضوع میکنند که من که هستم؟ در کجای این جهان پهناور ایستادهام؟ چهکار میخواهم بکنم؟ چه دوستانی را برگزینم؟ چه شغلی را انتخاب کنم؟ برای پاسخگویی به این پرسشها هویت سادهای که نوجوان در دوران کودکی داشت، کفایت نمیکند بنابراین با پرسشهای زیادی روبهرو است که از توان خود برای پاسخگویی به آنها مطمئن نیست. دکتر فدایی در ادامه میگوید: فراوانی انتخابها او را سردرگم میکند از این فکر به این فکر و از این شاخه به آن شاخه میپرد، ظاهر خود را مرتبا تغییر میدهد. رفتار او ممکن است هر هفته و هر ماه تغییر کند، زیرا او در جستوجوی کسب هویت راههای گوناگون را میآزماید ممکن است او برای اثبات فردیت خود با پدر و مادر مخالفت کند یا در مدرسه سر ناسازگاری داشته باشد که بدان معنی است که میخواهد بگوید من با شما فرق دارم. اینها همان چیزی است که به آن بحران هویت گفته میشود.
در جوامعی که حق انتخاب برای نوجوانان محدود است آنان به سرعت هویت کلیشهای مانند پدران و مادران خود را کسب میکنند بنا به نمونه در یک جامعه کشاورزی پسر میداند که خواهناخواه باید زراعت پدر را دنبال کند و دختر میداند که باید هرچه زودتر ازدواج کند و مادر شود اما در جوامع نوین شهری این بحران هویت بیشتر طول میکشد زیرا حق انتخاب بیشتر است. در خانوادههایی که رابطه خوب بین والدین و فرزند وجود داشته باشد و نوعی هویت منسجم خانوادگی موجود باشد بحران سریعتر برطرف میشود اما اگر انسجام خانوادگی وجود نداشته باشد نوجوان در جستوجوی هویت به دنبال افراد دیگر و گروههای دیگر میرود تا نوعی هویت قالبی پیدا کند.
برای نمونه برخی از جوانان خود را به ظاهر یک بازیگر معروف درمیآورند برخی جوانان میتوانند جزو هواداران یک تیم فوتبال باشند که به آنها هویت گروهی میدهد. گاهی از اوقات جوانانی که از هویت واقعی بیبهره ماندهاند، میکوشند با تغییر دادن ظاهر خود و با اعمال جراحی زیبایی هویت جدید کسب کنند یعنی به جای توجه به اصل موضوع که انسجام درونی است گمان میکنند که ظاهر آنها نماینده هویت آنان میشود و البته این از نوعی گرایش خطرناک در جامعه حکایت میکند که به جای توجه به عمق وجود یک فرد و رفتارهای درازمدت او و توانایی ایمان مهربانی و وظیفهشناسی فقط از روی ظاهر افراد راجع به آنها قضاوت میکنند.
وی با اشاره به اینکه در جوامع غربی نیز بحران هویت به چشم میخورد، میگوید: به دلیل همین بحران هویت است که ما در جوامع غربی مرتب گسیختگیها و آسیبهایی را میان نسل قبل و نسل بعد میبینیم و مرتبا فرقههای غیراجتماعی برای نمونه هیپیها و فانکها در جوامع غربی پدید میآیند یا فرقههای مهیبی مانند شیطانپرستها و عرفانهای کاذب شکل میگیرد که گاهی ما ردپایی از آنها را در جامعه خود میبینیم. آگاهی دادن به نوجوانان درباره انسانهای خوب و شایسته درباره معصومین(ع)، درباره دانشمندان و ادیبان انساندوست، آگاهی دادن درمورد تاریخ و هویت ملی، و وجود انسجام خانوادگی و رابطه محبتآمیز بین آموزگاران و دبیران با نوجوانان میتواند بحران هویت را تبدیل به میدانی برای بهتر شدن و کسب هویت کند.
منبع: سلامت نیوز
ویدیو مرتبط :
امام خامنه ای: ....خودم وارد قضیه خواهم شد
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
می خواهم خودم باشم
با شروع دوره جوانی تغییرات بسیاری در زندگی اجتماعی شما ایجاد می شود. کنار آمدن با این تغییرات کار سخت و پیچیده ای نیست فقط کافی است صبور باشید.
تا همین چند وقت پیش هیچ مشکلی با پدر و مادرتان نداشتید و همه چیز به خوبی و خوشی پیش می رفت، اما این روزها از غذایی که می خورید گرفته تا لباس هایی که می پوشید و حتی رنگ دیوار اتاقتان موضوع اختلاف نظر با آنان است.
اشکال کار اینجاست که نه شما و نه پدر و مادرتان حاضر به کوتاه آمدن نیستید و مسائل کوچکی مانند زمان رفتن به رختخواب یا افرادی که با آنها در مدرسه دوست هستید موجب جنگ و دعوا در خانه می شود.
واقعاً چه اتفاقی افتاده است شما تا یکی دو سال پیش کوچکتر بودید و پدر و مادرتان کنترل زیادی روی اعمال و رفتار شما داشتند و حتی درباره چیزهای کوچکی مانند خوراکی ای که به مدرسه می بردید یا حتی لباس خوابتان برای شما تصمیم می گرفتند. شما هم به عنوان یک کودک مخالفت چندانی نداشتید و مطابق میل و تصمیمات آنها رفتار می کردید. البته این طرز برخورد والدین بسیار خوب است زیرا فرزندانی که از نظر ذهنی آن قدر رشد نکرده اند تا بتوانند از خود مراقبت کنند یا صلاح خود را تشخیص دهند. نیاز به کنترل بیشتر دارند.
ولی بچه ها همیشه بچه نمی مانند، بزرگ می شوند و مانند شما به مرحله نوجوانی و جوانی می رسند. شما در دوره نوجوانی هویت خود را پیدا می کنید، هویتی که از هویت پدر و مادرتان مستقل است.
جولیا رامبرز روانشناس آکادمی وستهام معتقد است که دوره جوانی، زمانی است که فرد در آن افکار و عقاید خاص خود را پیدا می کند و دوست دارد آنها را در زندگی و محیط اطراف خود پیاده کند. دوره نوجوانی زمینه ورود به دنیای بزرگسالان را فراهم می کند.
در دوره ای که شما بزرگ تر می شوید، تغییر می کنید و تبدیل به فردی می شوید که دوست دارد خودش برای خودش تصمیم بگیرد. ممکن است والدینتان نتوانند به همان سرعت خود را با این تغییرات هماهنگ کنند. آنها قبلا عادت داشتند برای شما که یک کودک بوده اید تصمیم بگیرند و شما هم فوراً حرف آنها را گوش کنید، ولی الآن شرایط فرق کرده است و کمی زمان لازم است تا سایر افراد خانواده به شخصیت جدید شما عادت کنند.
رامبرز می گوید: اختلاف نظرها بین والدین و نوجوان ها بسیار عادی است. نوجوانان خیلی زود عصبانی می شوند، زیرا دلشان می خواهد پدر و مادرشان با همه کارهای آنها موافق باشند و هر مخالفتی برایشان به این معناست که به شخصیت آنها احترام گذاشته نمی شود. زیرا یکی از ویژگی های دوره نوجوانی حساسیت بیش از حد است، هر مخالفتی که با نظرات شما می شود که کل شخصیت شما را زیر سؤال می برد!
پدر و مادرها هم عصبانی می شوند چون عادت ندارند فرزندانشان را خارج از محدوده کنترل خود ببینند.
یکی از ویژگی های پدر و مادرها هم این است که خیلی نگران فرزندانشان هستند، آنها می ترسند شما آن قدر بزرگ نشده باشید که بتوانید تصمیم های درستی بگیرید. مخالفت ها و سخت گیری های آنها به خاطر محبت شان است نه دشمنی آنها مشاجرات بین والدین و فرزندان معمولا احساسات هر دو طرف را به شدت جریحه دار می کند. از طرف دیگر بعضی از مسائل مانند انتخاب دوست یا با دوستان برای گردش بیرون رفتن مشاجرات بزرگ تری به وجود می آورد زیرا درست به نقطه حساسی دست می گذارند، یعنی همان احساس استقلال و آزادی طلبی نوجوان و احساس حمایت و مراقبت کردن از فرزند در پدر و مادر اما اوضاع همیشه این طور نمی ماند. با گذشت زمان پدر و مادرها فرزندشان را دیگر کودک نمی دانند و به او آزادی های معقول و مناسب با سن اش می دهند. نوجوانان هم یاد می گیرند که پدر و مادرها صلاح آنها را می خواهند و نیت بدی ندارند و از طرف دیگر علتی وجود ندارد که با تمام خواسته های آنها در خانواده موافقت شود.
رامبرز توضیح می دهد که بهترین راه برای جلوگیری از این مشاجرات یاد گرفتن راه های درست ارتباط برقرار کردن است.
اگر خواسته خود را با آرامش و نه با جیغ و داد مطرح کنید و رفتار منطقی ای داشته باشید، راحت تر می توانید پدر و مادرتان را متقاعد کنید. به هر حال باید به آنها نشان دهید که بزرگ شده اید. نشانه بزرگ شدن فقط به دست آوردن آزادی های بیشتر نیست، یکی از نشانه ها داشتن رفتار منطقی و حل مشکلات از طریق گفت وگو است.
بعضی وقت ها به نظر می رسد که رابطه شما هیچ وقت بهتر نمی شود. نه شما حرف آنها را می فهمید و نه آنها حرف شما را ولی با گفت وگو کردن به جای دعوا کردن و بیان کردن عقایدتان می توانید احترام بیشتری کسب کنید. به یاد داشته باشید که نتیجه بحث همیشه نباید کاملا به نفع شما یا پدر و مادرتان باشد. گاهی اوقات اگر هر دو طرف کمی کوتاه بیایند خیلی از مشکلات به راحتی حل می شود.
منبع:kayhannews.ir