سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

خطرات آشنایی پیش از ازدواج



پیش از ازدواج,دختر و پسر,روابط زناشویی

 

خطرات آشنایی پیش از ازدواج

امروزه انواع و اقسام آشنایی‌ها بین دختران و پسران جهت ازدواج دیده می‌شود كه در این بخش به نقد و بررسی آن‌ها می پردازیم.

 

خصوصات آشنایی های مستقیم و بررسی آنها

 

الف) غلبه‌ی احساسات در آشنایی‌های مستقیم

نباید شور و حال آشنایی بر تعقّل غلبه پیدا کند و احساسات بر اصل شناسایی مقدّم شود. متأسّفانه این آداب در خواستگاری‌ها رعایت نمی‌شود و خواستگاری‌هایی که اکنون بین جوانان متداول شده است، سنگی معلّق در هواست. در خواستگاری‌های مستقیم که جوانی از جوان دیگر در پی یک دیدار سطحی و دلباختگی ذهنی انجام می‌‌دهد و در پی سه جلسه گفتگو با هم خودمانی می‌شوند و می‌گویند اگر به تفاهم رسیدیم بعداً با خانواده‌ها در میان می‌گذاریم، وقتی از آن جوان می‌پرسیم: چرا اینگونه عمل می‌کنی؟ می‌گوید: می‌خواهم طرف را بشناسم. گاه شاهد هستیم که با هم صحبت مستقیم نمی‌کنند؛ امّا بنحوی در یک پروژه با هم همکار می‌شوند و یک ارتباط کاری و عاطفی با هم پیدا می‌کنند و به بهانه‌ی آن با هم رفت و آمد پیدا می‌کنند.

 

هر چند رفت و آمدهای جوان به نیّت شناخت طرف مقابل انجام می‌شود، امّا نتیجه‌ی کار برعکس می‌گردد. یعنی در این ارتباطات قبل از اینکه شناسایی انجام شود، دلباختگی ایجاد می‌شود و دلباختگی و عاشقی مانع از شناسایی است؛ همانطور که می‌فرمایند: «حُبُّكَ للِشَّیءِ یُعْمی وَ یُصِمّ»؛ علاقه به چیزی انسان را کور و کر می‌کند، یعنی مانع از شناخت دقیق نسبت به نكات منفی آن می‌شود.

 

ب) تأثیر روان ناخودآگاه در تعلّق زن و مرد

جنس زن و مرد اگر با هم به هر عنوان ارتباط پیدا کنند، چه ارتباط کاری و چه فرهنگی، بطور ناخودآگاه به هم وابسته می‌شوند. روانشناسان اصطلاحی دارند به نام روان «ناخودآگاه». بخشی از روان، «خودآگاه» است و بخشی دیگر «ناخودآگاه». بی‌مناسبت نیست پیرامون اصطلاح «ناخودآگاه» مقداری تأمّل کنیم؛ زیرا بسیاری از آن غفلت داریم و چنانکه از نامش پیداست ذاتاً بنحوی است که باید از آن غفلت داشته باشیم. در حافظه‌ی ما چیزهایی ضبط می‌شود و در روح ما اثر می‌گذارد.

 

آن چیزها به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته‌ای از آن‌ها را با آگاهی و توجّه در حافظه جا می‌دهیم؛ مثلاً کتاب می‌خوانیم و مطالب آن را به خاطر می‌سپاریم و یا سخنان سخنرانی را می‌شنویم و در حافظه ضبط می‌کنیم. در این بخش هر آنچه با روح ما تطابق داشته باشد و آن را بپذیریم، در ذهن انباشته می‌کنیم و اگر آن را نپذیریم، از خاطر می‌بریم.

 

دسته‌ی دوم چیزهایی است که ناخودآگاه بدون اینکه نیت انتخاب داشته باشیم، در ذهن خود انباشته می‌کنیم. به عنوان مثال اگر شما در جلسات سخنرانی شخصیتی حضور پیدا کنید و بادقّت سخنان و مباحث او را به خاطر بسپارید و آن سخنران در حین بحث خود حرکاتی را با دست یا صورت و ایما و اشاره برای تفهیم مباحث خود انجام دهد، هر چند شما به آن حرکات و اشارات توجّهی مستقیم و آگاهانه ندارید، بطور غیرارادی و به اصطلاح روانشناسان ناخودآگاه از آن حرکات تأثیر می‌پذیرید و در گفتگو با دیگران بدون اینکه تعمّد داشته باشید، از آن حرکات و اشارات بهره می‌گیرید. این، همان ضمیر «ناخودآگاه» است.

 

روانشناسان معتقدند بخش ناخودآگاه روان ما بسیار بزرگ‌تر و بیش‌تر از بخش خودآگاه ماست. آن‌ها مثال کوه‌های یخی که در دریا شناورند را مطرح می‌کنند که قسمتی اندک از آن از آب بیرون و قابل مشاهده است. ناخدایان باتجربه با دیدن این کوه‌های یخی وحشت می‌کنند؛ زیرا اگر کشتی با آن‌ها برخورد کند، منهدم می‌شود و دست کم صدمه‌ی سنگینی می‌بیند. ما اگر یکی از سرنشینان این کشتی باشیم، از وحشت ناخدا تعجّب می‌کنیم ولی ناخدا می‌داند در زیر قطعه یخی که می‌بیند، یک کوه یخ عظیم قرار دارد. روانشناسان از آن قسمت عمده‌ی زیر آب به ضمیر ناخودآگاه تعبیر می‌کنند. از آنجا که ما غفلت داریم، خطرناک است یعنی ضمیر ناخودآگاه ما داوری برای انتخاب ندارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم انتخاب می‌کنیم.

 

شما سخنان یک سخنران را می‌شنوید و بخشی را می‌پذیرید و بخشی را رد می‌کنید. امّا بدون اینکه دقّت داشته باشید، حرکات و رفتارهای آن سخنران را کاملاً می‌پذیرید و تقلید می‌كنید؛ بدون اینکه حتّی علاقه به آن داشته باشید.

 

در فرآیند خواستگاری‌هایی که دختران و پسران به طور مستقیم انجام می‌دهند به این انگیزه که این ارتباط مقدمه‌ای برای شناسایی بهتر یکدیگر می‌باشد، هر چند ظاهراً حرف قابل دفاعی است، امّا ناخودآگاه در حال رد و بدل کردن محبّت به یکدیگر هستند. کار به جایی می‌رسد که پس از چند جلسه رفت و آمد ناگهان متوجّه می‌شوید به او بسیار دلبسته و وابسته شده‌اید و بطور قطع هم تصمیم گرفته‌اید با او ازدواج کنید ـ هر چند اطّلاعات اوّلیه حکایت از ظاهری منفی داشته باشد ـ مثلاً بدانید خانواده‌های شما با یکدیگر سنخیت ندارند ولی رشته‌های محبّت بین شما چنان در هم تنیده شده است که آن اطّلاعات را نادیده می‌گیرید و این از مواردی است که پیش از نظر کارشناس(عقل)، دل تصمیم گرفته؛ در حالی که از حقایق غافل بوده است. از این رو، خواستگاری را باید پس از کارشناسی‌های عقل انجام دهیم تا در دام رشته‌های محبّت ظاهری و هوس‌انگیز گرفتار نشویم.

 

با علاقمندی و به عبارت صحیح‌تر علاقه‌بندی که خود را در بند علاقه گرفتار می‌سازیم، بسیاری از عیوب را نمی‌بینیم و گاه عیوب را زیبا می‌بینیم. آدمِ دلباخته‌ دیگر حرف كسی را نمی‌پذیرد و حقایق را نمی‌بیند.

منبع:سامانه ملی ازدواج و خانواده


ویدیو مرتبط :
خطرات و مسائل مربوط به ازدواج بعد از طلاق

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آشنایی با تاریخچه ی حلقه ازدواج



 

حلقه ازدواج

 

در یونان مدرن دو حلقه مورد استفاده قرار میگیرد، حلقه ی طلایی برای داماد و نقره برای عروس كه به نشانه یگانگی و برابری مبادله می شود ولی در واقع ارزش بیشتر حلقه ی مردان نشاندهنده ی برتری موقعیت آنهاست.در دوره ای نیز حلقه ی آهنی مرسوم بود كه به نشانه ی تعهد برای نامزد (عروس) فرستاده می شد.

 

 

این حلقه ی آهنی به عنوان نماد دوام و پایداری پیمان ازدواج ساخته می شد. در دوره های قبل حلقه هایی از جنس برنج و مس نیز دیده شده است. از نظر شكلی نیز یك حلقه ی  ساده همیشه تنها شكل حلقه ی ازدواج نبوده و گاهی اشكال مختلفی روی آن تراشیده و كندهكاری شده مثل یك كلید برای نشان دادن اقتدار خانگی زن.

 

 

در قرنهای 15 و 16 ایتالیاییها از حلقه ی ازدواج استفاده میكردند كه عمدتاً از جنس نقره بوده و با مینای سیاه_مینا كاری می شد. اروپاییان قرون وسطی نیز از الماس برای حلقه ی ازدواج استفاده می كردند و قدرت آن را حافظ پیمان ازدواج میدانستند. دهقانان ایرلندی نیز بر این عقیده بودند كه ازدواج بدون حلقه ای از جنس طلا قانونی و مشروع نیست. در اركنی (منطقهای در اسكاتلند) دو میدان بزرگ به احترام ماه و خورشید وجود داشت.

 

 

قرنها پیش اگر دوشیزهای قصد ازدواج داشت به گردش دور سنگی میپرداخت كه به نام ماه نامگذاری شده بود و پسر نیز به دور حلقه ی خورشید میگشت سپس هر دو در محل سنگی كه به نام آدین (خدای خدایان) نامگذاری شده بود به یكدیگر ملحق شده و دستهای آنها در محل حلقه ی زناشویی كه سوراخی در سنگ بود، به یكدیگر میرسید و آنها به این وسیله وفاداری و تعهد نسبت به یكدیگر را اعلام كرده و زن و شوهر می شدند. مراسم طلاق بسیار ساده تر بود، به گونه ای كه زن و شوهر میتوانستند با یكدیگر وارد كلیسا شده و سپس هر یك از دری متفاوت بیرون بروند. در میان انگلونورمانها حلقه در انگشت میانی دست راست قرار میگرفت، اما در اواخر قرن 17 این رسم تغییر كرد. كویكرها یعنی اعضای كلیسای The Society of Friends حلقه ی ازدواج را به عنوان بقایای برتری مشركان و كافران رد كردند و اكنون نیز برخی پیوریتن ها سعی میكنند به همان دلیل، چنین رسمی را منسوخ كنند. اگرچه حلقه برای ازدواج در كلیسای انگلستان كاملا ضروری بود، اما جنس و سایز آن اهمیتی نداشت.

 

 

در ایسلند كه نامزدی و ازدواج هر دو به وسیله پول پذیرفته می شد، حلقه كمتر ضروری به نظر می رسید چرا كه انتظار میرفت دختر هدایای خود را نقدی دریافت كند. با این حال حلقه در این كشور استفاده میشد، اما به سختی حلقه ی انگشت نام می گرفت چرا كه به اشكال مختلف از استخوان، سنگ، كهربای سیاه، طلا و نقره ساخته می شد و گاهی اوقات به حدی پهن بود كه اجازه نمی داد دست از آن عبور كند. در مراسم نامزدی داماد چهار انگشت و كف دست خود را از این حلقه عبور می داد و با این روش می توانست دست عروس خود را بگیرد. انداختن حلقه در انگشت چهارم دست چپ بر اساس این اعتقاد قدیمی صورت می گیرد كه رگ این انگشت به طور مستقیم به قلب می رسد. البته این واقعیت هم وجود دارد كه فلز كم استقامت تر در انگشت و دستی كه كمتر از دست و انگشتان دیگر استفاده می شود، كمتر دچار صدمه و آسیب می شود . گفته می شود كه حلقه در میان انگلو نورمانها در دست راست انداخته می شد و بعدها به دست چپ تغییر كرد یعنی همان دستی كه از نظر رتبه پایین تر است.

 

 

همچنین عده ای معتقدند این انگشت به دلیل این رسم قدیمی بر دیگر انگشتها مرجح شده كه انگشت اول (شست) را به نام پدر، انگشت دوم به نام پسر و انگشت سوم را به نام روحالقدس نامگذاری كردهاند. بنابراین داماد پس از اینكه این سه انگشت را نام برد و از آنها گذشت حلقه را به دست عروس میاندازد. قدیمی ترین گزارش از تبادل حلقه ی ازدواج از مصر باستان به دست آمده كه مربوط به 4800 سال پیش است. برای رومیها پذیرش حلقه از جانب بانوی جوان پذیرش نوعی محدودیت بود و پذیرش این قانون كه دختر دیگر آزاد نیست. اكنون نیز حلقه و پذیرش آن بخشی از مراسم مذهبی در كلیساست. اكثر مردم اكنون حلقه ی ازدواج را در دست چپ خود میاندازند. گرچه برخی زنان اروپایی در دست راست هم از آن استفاده میكنند.

 

 

در اسكاندیناوی هم رسمی است كه برخی از زنان از سه حلقه استفاده میكنند. یكی برای نامزدی، یكی برای ازدواج و دیگری برای مادری. عروسهای یهودی نیز حلقه ی ازدواج را در انگشت سبابه میاندازند، انگشتی كه با آن طبق آنچه در تورات خواندهاند به این كتاب اشاره میكنند . آیا مردان از حلقه ی ازدواج استفاده میكنند؟ استفاده ی مردان از حلقه نسبتا جدید است.

 

 

تا میانه قرن 20 بیشتر زنان بودند كه حلقه در دست می كردند كه شاید یادآور روزهایی بود كه زنان جزیی از املاك و داراییهای همسر بودند. بعد از جنگ جهانی دوم، بسیاری از مردان با جداییهای طولانی مدت از همسران خود مواجه شدند و از آن زمان آنها نیز شروع به استفاده از حلقه به عنوان نشانه ای از تاهل خود كردند آنچه موجب می شود همواره به یاد همسران خود باشند.

 

 

برای دیدن عکس حلقه ها روی عکس آنها کلیک کنید.

 

 

حلقه ازدواج ساده

 

 

 

حلقه ازدواج

 

 

 

حلقه ازدواج مردانه