سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
تست شخصیت: آدم صبح هستید یا شب ؟
شما چه جور آدمی هستید؟ بیشتر خودتان را آدم صبح میدانید یا آدم شب؟ معمولا چه وقت از روز سرحالترید؟ اگر میخواهید از خود شناخت دقیقتری به دست آورید، این آزمون كمكتان میكند
صبح بخیر: «از فردا صبح زود بیدار میشوم.» شاید خیلی از ما این جمله را هر روز با خودمان تكرار كنیم اما وقتی فردا میشود همان خوابآلودگی و همان كسلی دوباره تكرار میشود، در این صورت یا دوباره میخوابیم و اجرای برنامهمان را به تعویق میاندازیم یا آنقدر خوابآلودیم كه نمیتوانیم بازده بالایی داشته باشیم و كارهایمان را به درستی انجام دهیم و همیشه برایمان این سوال مطرح میشود كه چرا فلانی اینقدر صبحها راحت بیدار میشود و سرحال است؛ اشتباه نكنید شاید خصوصیات فیزیولوژیكی بدن شما با او متفاوت است و همین امر صبح بیدار شدن شما را مشكل میكند. به سوالات زیر جواب دهید و مجموع امتیازات خود را حساب كنید تا با استفاده از این مجموع دریابید چگونه شخصیتی دارید و مغز شما در چه ساعتی از روز بیشترین هشیاری را دارد.
1. اگر هیچ كاری نداشته باشید و كاملا وقتتان آزاد باشد؛ صبحها چه ساعتی از خواب بیدار میشوید؟
الف. 5 تا 6:30 صبح(5 امتیاز)
ب: 6:30 تا 7:45 صبح(4 امتیاز)
ج: 7:45 تا 9:45 صبح(3 امتیاز)
د: 9:45 تا 11 صبح(2 امتیاز)
ه. 11 صبح تا ظهر(یك امتیاز)
2.اگر كاملا آزاد باشید و هیچ كاری نداشته باشید معمولا برنامهریزی میكنید چه ساعتی به تختخواب بروید تا بخوابید؟
الف.8 تا 9 شب (5 امتیاز)
ب: 9تا 10:15 شب (4 امتیاز)
ج: 10:15 تا 12:30 شب (3 امتیاز)
د: 12:30 تا 1:45 صبح (2 امتیاز)
ه. 1:45 صبح تا 3 صبح (یك امتیاز)
3. برای اینكه صبحها بیدار شوید چقدر به زنگ ساعت وابسته هستید؟
الف: به هیچ وجه(4 امتیاز)
ب: كمی وابستهام(3 امتیاز)
ج: بهطور متوسط وابستهام(2 امتیاز)
د: خیلی وابستهام (یك امتیاز)
4. صبحها بیدار شدن در سر ساعت مقرر برایتان چقدر آسان است؟
الف: اصلا آسان نیست (یك امتیاز)
ب: خیلی آسان نیست (2امتیاز)
ج: تا حدی آسان است (3 امتیاز)
د: خیلی آسان است (4 امتیاز)
5. صبحها وقتی بیدار میشوید در نیمساعت اول چقدر احساس هشیاری میكنید؟
الف: اصلا هشیار نیستم (یك امتیاز)
ب: خیلی هشیار نیستم (2 امتیاز)
ج: تا حدی هشیارم (3 امتیاز)
د: كاملا هشیارم (4 امتیاز)
6. صبحها وقتی بیدار میشوید در نیمساعت اول چقدر اشتها دارید؟
الف: اصلا اشتها ندارم (یك امتیاز)
ب: خیلی اشتها ندارم (2 امتیاز)
ج: تا حدی اشتها دارم (3 امتیاز)
د: كاملا اشتها دارم (4 امتیاز)
7. صبحها وقتی بیدار میشوید در نیمساعت اول چقدر احساس خستگی میكنید؟
الف: خیلی خستهام (یك امتیاز)
ب: كمی خستهام(2 امتیاز)
ج: تا حدی سرحالم(3 امتیاز)
د: كاملا سرحالم (4 امتیاز)
8. اگر صبح روز بعد قرار یا كاری نداشتهباشید نسبت به روزهای عادی چقدر دیرتر به تختخواب میروید؟
الف: اصلا (4 امتیاز)
ب: كمتر از یك ساعت دیرتر(3 امتیاز)
ج: یك تا 2 ساعت دیرتر (2 امتیاز)
د: بیشتر از 2 ساعت دیرتر (یك امتیاز)
9. اگر بخواهید بین ساعتهای 7 تا 8 صبح ورزش كنید چقدر سرحال هستید؟
الف: كاملا سرحالم(4 امتیاز)
ب: تا حدی سرحالم (3 امتیاز)
ج: تا حدی برایم سخت است (2 امتیاز)
د: كاملا سخت است (یك امتیاز)
10. چه زمانی احساس خستگی كرده و احتیاج دارید بخوابید؟
الف.8 تا 9 شب (5 امتیاز)
ب: 9 تا 10:15 شب (4 امتیاز)
ج: 10:15 تا 12:30 شب (3 امتیاز)
د: 12:30 تا 1:45 صبح (2 امتیاز)
ه. 1:45 صبح تا 3 صبح (یك امتیاز)
11. اگر قرار باشد امتحان بدهید ترجیح میدهید در چه ساعتی امتحان برگزار شود؟
الف.8 تا 10 صبح(4 امتیاز)
ب: 11 صبح تا یك بعدازظهر ( 3امتیاز)
ج: 3 بعداز ظهر تا 5 بعدازظهر (2 امتیاز)
د: 7 بعدازظهر تا 9 شب (یك امتیاز)
12.اگر قرار باشد ساعت 11 شب به تختخواب بروید چقدر احساس خستگی میكنید؟
الف: اصلا خسته نیستم(صفر امتیاز)
ب: كمی خستهام (2 امتیاز)
ج: تا حدی خستهام(3 امتیاز)
د: خیلی خستهام(5 امتیاز)
13. اگر خیلی دیرتر از حد معمول به تختخواب بروید اما نیازی نباشد كه صبح روز بعد ساعت مشخصی بیدار شوید، احتمال داردكدام یك از موارد زیر برایتان پیش بیاید؟
الف: مثل روزهای دیگر صبح همان ساعت همیشگی بیدار میشوم و دیگر هم خوابم نمیبرد. (4 امتیاز)
ب: همان ساعت همیشگی بیدار میشوم ولی بعدش كمی چرت میزنم. (3 امتیاز)
ج: همان ساعت همیشگی بیدار میشوم ولی دوباره راحت میخوابم. (2 امتیاز)
د: اصلا ساعت همیشگی بیدار نمیشوم و راحت میخوابم. (یك امتیاز)
14.اگر قرار باشد كه بین ساعت 4 تا 6 صبح بیدار باشید و روز بعد هم كاری نداشتهباشید، كدامیك از حالتهای زیر را انتخاب میكنید؟
الف: تا 6 نمیخوابم و دوست دارم بعد از ساعت 6 صبح به تختخواب بروم. (یك امتیاز)
ب: قبل از ساعت ساعت 4 صبح كمی میخوابم و بعد از 6 هم میخوابم. (2امتیاز)
ج: قبل از ساعت 4 صبح راحت میخوابم و بعد ش هم یك چرت كوتاه میزنم. (3امتیاز)
د: فقط قبل از ساعت 4 راحت میخوابم (4 امتیاز)
15. شما باید 2 ساعت كار فیزیكی سخت انجام دهید ولی آزادید هر ساعتی میخواهید را انتخاب كنید، بیشتر ترجیح میدهید كدام ساعت را انتخاب كنید.
الف: 8 صبح تا 10 صبح (4 امتیاز)
ب: 11 صبح تا یك بعدازظهر(3 امتیاز)
ج: 3 بعداز ظهر تا 5 بعدازظهر (2 امتیاز)
د: 7 بعدازظهر تا 9 شب (یك امتیاز)
16. شما باید به همراه یكی از دوستانتان 2بار در هفته یك ساعت كار فیزیكی سختی را انجام دهید. بهترین زمان برای دوستتان 01 تا 11 شب است، هنگام همكاری با او شما در چه وضعیتی هستید؟
الف: كاملا راحت هستم (یك امتیاز)
ب: كمی تا حدی برایم راحت است (2 امتیاز)
ج: برایم سخت است(3 امتیاز)
د: خیلی برایم سخت است (4 امتیاز)
17.فرض كنید خودتان باید ساعتهای كاریتان را انتخاب كنید. شما باید 5 ساعت در روز مفید كار كنید و براساس میزان فعالیتتان نیز حقوق خواهید گرفت.كدامیك از ساعتهای زیر را انتخاب میكنید؟
الف: 3 تا 7:30 صبح (5 امتیاز)
ب: 7:30 صبح تا 12:30 بعدازظهر(4 امتیاز)
ج: بین 9 صبح تا 2 بعدازظهر (3 امتیاز)
د: بین 2 بعدازظهر تا 7 بعدازظهر (2 امتیاز)
ه: 5 بعدازظهر تا 3 صبح (یك امتیاز)
18. فكر میكنید در چه ساعتی از روز بهترین احساس را دارید؟
الف: 4 صبح تا 7:30 صبح(5 امتیاز)
ب: 7:30 صبح تا 9:30 شب(4 امتیاز)
ج: بین 9:30 صبح تا 4:30 بعدازظهر (3امتیاز)
د: بین 4:30 بعدازظهر تا 9:30 شب (2امتیاز)
ه: 9:30 شب تا 4 صبح (یك امتیاز)
19.فكر میكنید بیشتر آدم صبح هستید یا عصر؟
الف: بهطور حتم صبح (6 امتیاز)
ب: شاید صبح باشم (3 امتیاز)
ج: شاید عصر باشم (2 امتیاز)
د: بهطور حتم عصر هستم (یك امتیاز)
حالا امتیازهای خود را جمع بزنید تا ببینید چطور آدمی هستید
- 70 تا 86: شما كاملا آدم صبح هستید.
- 59 تا 69: تا حدی آدم صبح هستید ولی شاید صبحها نزدیكهای ظهر راحتتر باشید.
- 42 تا 58: در هیچ دستهبندی جای نمیگیرید.
- 31 تا 41: تا حدی آدم عصر هستید، در كل شاید حدود ساعت 3 تا 6 راحتتر باشید.
- 16 تا 30: شما كاملا آدم شب هستید.
ویدیو مرتبط :
شما کدوم شخصیت در پنج شب در کنار فردی یک هستید؟؟؟
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
شخصیت شناسی: فرزند چندم خانواده هستید؟
بزرگترین کودک خانواده در برآورده شدن خواسته های خود پافشاری و اصرار کمتری دارند؛ در حالی که کوچکترین فرزند، با اصرار خواهان به کرسی نشاندن حرف خود است. بر اساس پژوهش های انجام شده و نتایج حاصله به توضیح تفصیلی در مورد هر یک از فرزندان می پردازیم
ماهنامه کودک: اگر خانواده را به شکل زنجیره به هم پیوسته ای در نظر گیریم، برخلاف باورهای موجود، باید گفت که هر یک از حلقه های این زنجیره، متناسب با جایگاه خود، مسائل و مشکلاتی خاص خود دارد. برخی روانشناسان بر این باورند که جایگاه سنی کودک در خانواده، اهمیت و تاثیر فراوانی در زندگی وی دارد.
پژوهش های گسترده ای برای تعیین ارزش های نسبی جایگاه سنی کودکان در خانواده انجام شده است. در یک اظهارنظر کلی و کوتاه می توان گفت بزرگترین کودک خانواده در برآورده شدن خواسته های خود پافشاری و اصرار کمتری دارند؛ در حالی که کوچکترین فرزند، با اصرار خواهان به کرسی نشاندن حرف خود است. بنابراین بر اساس پژوهش های انجام شده و نتایج حاصله به توضیح تفصیلی در مورد هر یک از فرزندان می پردازیم:
نخستین فرزند
در حقوق مدنی برخی از کشورها قانونی به نام قانون اولین فرزند و یا ارشدیت وجود دارد که بر طبق آن اموال و اصولا تمام دارایی پدر به نخستین فرزند می رسد. این قانون نشاندهنده برتری است که در این کشورها برای نخستین فرزند قائل هستند اما پژوهش های انجام شده غیرمنطقی بودن این برتری را آشکار ساخته است.
بررسی ها نشان می دهند که بهره هوشی فرزندان بعدی بیشتر از فرزندان نخست است و وی در سازگاری، به دلیل جایگاه خاص خود در خانواده مشکلاتی دارد. نخستین فرزند ممکن است بیش از کودکان دیگر دستخوش نگرانی و پریشانی خاطر شود و در برابر بیماری و خطرهای احتمالی، احتیاط بیشتری از خود نشان دهد.
در آغاز نخستین فرزند با مادر خود رابطه ای بسیار گرم و صمیمی دارد اما پس از تولد دومین فرزند، از گرمی و صمیمیت این رابطه کاسته می شود. در مجموع می توان گفت نخستین فرزند خانواده وضع نامطلوب و دشواری دارد: او در سال نخست، به دلیل مهر و محبت فراوان والدین، معمولا فرمانروای مطلق خانواده است اما با تولد دومین فرزند دوره فرمانروایی او از بین می رود. به همین دلیل نخستین فرزند برای پدر و مادر مشکلاتی را به وجود می آورد. فرزند نخست ناگزیر است بار بی تجربگی و ناپختگی والدین را در شیوه پرستاری و پرورش کودک تحمل کند و محکوم به نظارت و سرپرستی شدید والدین است.
از سویی نظارت و سرپرستی شدید والدین بر نخستین فرزند او را شخصیتی محتاط و محافظه کار می سازد که به طور معمول فاقد اعتماد به نفس و خصوصیات رهبری است و به آسانی تحت تاثیر دیگران قرار می گیرد. احساس نیاز و نگرانی در فرزندان نخست بیش از دیگر فرزندان است. همچنین کودک نخستین پیوسته نگران است و از یک بدبینی کلی رنج می کشد.
علاوه بر این فرزندان اول به عنوان الگویی برای دیگر خواهر و برادرهایشان هستند و انتظار دارند تا سایر فرزندان از آنها دنباله روی کنند. آنها دوست دارند تا همیشه هدایت و رهبری دیگران را برعهده گرفته و بقیه افراد دنباله رو آنها باشند. این اعتقاد نیز وجود دارد که والدین اغلب سختگیری بیشتری بر روی اولین فرزندان از خود نشان می دهند و همواره با اضطراب و استرس بیشتری مراحل رشد آنها را پیگیری کرده و همیشه نگران آنها هستند.
فرزند دوم
دومین فرزند خانواده از تاثیرات بسیاری از نگرانی ها و نابسامانی های عاطفی پدر و مادر که با تولد فرزند اول به آنها دچار می شوند، در امان است. افزایش تجربه و پختگی والدین در پرورش کودک، موجب آن نمی شود که در نظارت و سرپرستی فرزند دوم زیاده روی نکنند، از این رو، فرزند دوم مستقل تر و بی نیازتر از فرزند نخست خواهد بود و افزون بر این، رفتار مادر با فرزند دوم، به دلیل افزایش تجربه و مهارت وی، از ثبات بیشتری برخوردار است.
دومین فرزند می کوشد تا در سال دوم زندگی خود را به پای نخستین فرزند خانواده برساند؛ اما چون معمولا قادر به رقابت با برادر و یا خواهر بزرگتر خود نیست، دچار احساس شکست و ناتوانی می شود. فرزندان دوم معمولا در آزمون های هوشی خود را پیشرفته تر نشان می دهند. همچنین فرزندان دوم معمولا گشاده روتر و شادمان تر از فرزند نخست هستند.
فرزندان دوم معمولا خصوصیات و ویژگی هایی را در خود می پرورانند که دقیقا عکس فرزند بزرگتر است. به عنوان مثال اگر فرزند ارشد حس همکاری داشته باشد و انسان خوش مشربی به شمار آید، دومی یک دردسرساز واقعی از آب درخواهد آمد.
همه زمانی که متوجه حضور او می شوند خودشان را جمع و جور کرده و حساب کار کاملا دستشان می آید! اگر اولی از نظر آکادمیک و در زمینه علمی پیشرفت کند، دومی معمولا یک رشته ورزشی یا هنری را دنبال خواهد کرد.
فرزندان دوم معمولا ساز مخالف می زنند و بیشتر تمایل دارند تا چیزی برخلاف باور و اعتقادات عمومی خانواده شان را دنبال کنند. آنها همواره در تلاش هستند تا چیز جدیدی از خود ارائه دهند.
کودکان میانه
از سومین فرزند به بعد، به استثنای آخرین کودک، را کودکان میانه می نامند. پدر و مادر معمولا به سبب توجه خاصی که به نخستین و آخرین کودک دارند، در پرورش فرزندان میانه کمی غفلت می کنند.
کودکان میانه، برخلاف نخستین کودک در پی درگیری و اثبات برتری خود بر خواهران و برادران دیگر نیستند. اینان کودکانی هستند به آسانی تلقین پذیر و به راحتی تحت تاثیر دیگران قرار می گیرند. اینگونه کودکان توانایی چندانی در تمرکز فکر و دقت بر یک مطلب خاص ندارند و از محبوبیت چندانی نیز برخوردار نیست.
فرزندان وسطی، افرادی خانواده دوست هستند که دیگران از بودن با آنها لذت می برند. مهمترین نیاز آنها، آرام نگاه داشتن اقیانوس پرتلاطم زندگی است و شعار آنها آرامش به هر قیمتی است. اینها افرادی بسیار آرام و بی سر و صدا، شیرین و دوست داشتنی هستند و شنوندگان خوبی به شمار می روند.
مهارت زیادی در حل مشکلات دارند چون همیشه هر دو جنبه ی یک مشکل را بررسی می کنند و دوست دارند همه را خوشحال کنند. همین مسئله باعث می شود که مشاوران و میانجی گران خوبی باشند. همچنین این فرزندان نسبت به فرزندان اول خانواده، احساس سلطه گری کمتری دارند، اما دوست دارند همه آنها را ستایش کرده و دوست بدارند یا حداقل با آنها احساس شادی و خوشبختی کنند.
از آنجا که سعی در راضی نگاه داشتن همه دارند، ممکن است به افرادی وابسته تبدیل شوند. نمی توانند خوب تصمیم بگیرند تا جایی که باعث رنجاندن دیگران می شوند. همچنین برای شکست و اشتباهات دیگران، خود را سرزنش می کنند.
کودکان آخر
دیرپایی حالت کودکانه در آخرین فرزندان کاملا مشهود است. اعضای خانواده معمولا با انجام دادن داوطلبانه کارهایی که آخرین فرزند خود قادر به انجام آنهاست، او را لوس بار می آورند. افزون بر این، از آنجا که به دلیل کوچکی سن، کمتر امکان آن است که وظیفه ای را برعهده او گذارند، این حالت در وی تشدید می شود.
این برخورد بردبارانه و بیش از حد تسامح آمیز، تاثیر منفی بسیاری در رفتار و شیوه برخورد وی با زندگی دارد. این کودکان خیلی زود خسته می شوند. از طرد شدن واهمه داشته و افق توجهاتشان کوتاه است. افرادی خودگرا هستند. معمولا به خاطر توقعات غیرواقعی شان از رابطه، که تصور می کنند در همه رابطه ها باید همیشه خوشی و خنده برقرار باشد، رابطه های زیادی را به فنا می دهند اما نمی دانند که عمر چنین رابطه هایی بسیار کوتاه است.
تک فرزندها
تک فرزندها خصوصیاتی شبیه فرزندان اول دارند و مداوما زیر بار انتظارات سنگین والدین هستند. تحقیقات نشان می دهد که تک فرزندان اعتماد به نفس بیشتری دارند، خوش بیان هستند و احتمالا بیش از بچه های دیگر از تخیل خود استفاده می کنند.
گرچه آنها پرتوقع نیز هستند، از انتقاد متنفرند و ممکن است غیرقابل انعطاف و کمال گرا باشند. همچنین مشکلات خاص خود را دارد. امکان دارد که یاد نگیرد که با دیگر کودکان چگونه رفتار و همکاری کند اما با بزرگسالان روابط بسیار خوبی برقرار می کند.
غالبا توسط یکی از والدین یا هر دوی آنها لوس می شوند. امکان دارد بخواهند همیشه مورد توجه باشند و در صورتی که جایگاه آنها به خطر بیفتد آن را غیرمنصفانه می دانند. بنابراین یگانه بودن فرزند یک نقص به شمار می آید و از چنین کودکانی نمی توان مانند دیگر کودکان انتظار موفقیت و پیروزی در زندگی را داشت.
پژوهش های گسترده ای برای تعیین ارزش های نسبی جایگاه سنی کودکان در خانواده انجام شده است. در یک اظهارنظر کلی و کوتاه می توان گفت بزرگترین کودک خانواده در برآورده شدن خواسته های خود پافشاری و اصرار کمتری دارند؛ در حالی که کوچکترین فرزند، با اصرار خواهان به کرسی نشاندن حرف خود است. بنابراین بر اساس پژوهش های انجام شده و نتایج حاصله به توضیح تفصیلی در مورد هر یک از فرزندان می پردازیم:
نخستین فرزند
در حقوق مدنی برخی از کشورها قانونی به نام قانون اولین فرزند و یا ارشدیت وجود دارد که بر طبق آن اموال و اصولا تمام دارایی پدر به نخستین فرزند می رسد. این قانون نشاندهنده برتری است که در این کشورها برای نخستین فرزند قائل هستند اما پژوهش های انجام شده غیرمنطقی بودن این برتری را آشکار ساخته است.
بررسی ها نشان می دهند که بهره هوشی فرزندان بعدی بیشتر از فرزندان نخست است و وی در سازگاری، به دلیل جایگاه خاص خود در خانواده مشکلاتی دارد. نخستین فرزند ممکن است بیش از کودکان دیگر دستخوش نگرانی و پریشانی خاطر شود و در برابر بیماری و خطرهای احتمالی، احتیاط بیشتری از خود نشان دهد.
در آغاز نخستین فرزند با مادر خود رابطه ای بسیار گرم و صمیمی دارد اما پس از تولد دومین فرزند، از گرمی و صمیمیت این رابطه کاسته می شود. در مجموع می توان گفت نخستین فرزند خانواده وضع نامطلوب و دشواری دارد: او در سال نخست، به دلیل مهر و محبت فراوان والدین، معمولا فرمانروای مطلق خانواده است اما با تولد دومین فرزند دوره فرمانروایی او از بین می رود. به همین دلیل نخستین فرزند برای پدر و مادر مشکلاتی را به وجود می آورد. فرزند نخست ناگزیر است بار بی تجربگی و ناپختگی والدین را در شیوه پرستاری و پرورش کودک تحمل کند و محکوم به نظارت و سرپرستی شدید والدین است.
از سویی نظارت و سرپرستی شدید والدین بر نخستین فرزند او را شخصیتی محتاط و محافظه کار می سازد که به طور معمول فاقد اعتماد به نفس و خصوصیات رهبری است و به آسانی تحت تاثیر دیگران قرار می گیرد. احساس نیاز و نگرانی در فرزندان نخست بیش از دیگر فرزندان است. همچنین کودک نخستین پیوسته نگران است و از یک بدبینی کلی رنج می کشد.
علاوه بر این فرزندان اول به عنوان الگویی برای دیگر خواهر و برادرهایشان هستند و انتظار دارند تا سایر فرزندان از آنها دنباله روی کنند. آنها دوست دارند تا همیشه هدایت و رهبری دیگران را برعهده گرفته و بقیه افراد دنباله رو آنها باشند. این اعتقاد نیز وجود دارد که والدین اغلب سختگیری بیشتری بر روی اولین فرزندان از خود نشان می دهند و همواره با اضطراب و استرس بیشتری مراحل رشد آنها را پیگیری کرده و همیشه نگران آنها هستند.
فرزند دوم
دومین فرزند خانواده از تاثیرات بسیاری از نگرانی ها و نابسامانی های عاطفی پدر و مادر که با تولد فرزند اول به آنها دچار می شوند، در امان است. افزایش تجربه و پختگی والدین در پرورش کودک، موجب آن نمی شود که در نظارت و سرپرستی فرزند دوم زیاده روی نکنند، از این رو، فرزند دوم مستقل تر و بی نیازتر از فرزند نخست خواهد بود و افزون بر این، رفتار مادر با فرزند دوم، به دلیل افزایش تجربه و مهارت وی، از ثبات بیشتری برخوردار است.
دومین فرزند می کوشد تا در سال دوم زندگی خود را به پای نخستین فرزند خانواده برساند؛ اما چون معمولا قادر به رقابت با برادر و یا خواهر بزرگتر خود نیست، دچار احساس شکست و ناتوانی می شود. فرزندان دوم معمولا در آزمون های هوشی خود را پیشرفته تر نشان می دهند. همچنین فرزندان دوم معمولا گشاده روتر و شادمان تر از فرزند نخست هستند.
فرزندان دوم معمولا خصوصیات و ویژگی هایی را در خود می پرورانند که دقیقا عکس فرزند بزرگتر است. به عنوان مثال اگر فرزند ارشد حس همکاری داشته باشد و انسان خوش مشربی به شمار آید، دومی یک دردسرساز واقعی از آب درخواهد آمد.
همه زمانی که متوجه حضور او می شوند خودشان را جمع و جور کرده و حساب کار کاملا دستشان می آید! اگر اولی از نظر آکادمیک و در زمینه علمی پیشرفت کند، دومی معمولا یک رشته ورزشی یا هنری را دنبال خواهد کرد.
فرزندان دوم معمولا ساز مخالف می زنند و بیشتر تمایل دارند تا چیزی برخلاف باور و اعتقادات عمومی خانواده شان را دنبال کنند. آنها همواره در تلاش هستند تا چیز جدیدی از خود ارائه دهند.
کودکان میانه
از سومین فرزند به بعد، به استثنای آخرین کودک، را کودکان میانه می نامند. پدر و مادر معمولا به سبب توجه خاصی که به نخستین و آخرین کودک دارند، در پرورش فرزندان میانه کمی غفلت می کنند.
کودکان میانه، برخلاف نخستین کودک در پی درگیری و اثبات برتری خود بر خواهران و برادران دیگر نیستند. اینان کودکانی هستند به آسانی تلقین پذیر و به راحتی تحت تاثیر دیگران قرار می گیرند. اینگونه کودکان توانایی چندانی در تمرکز فکر و دقت بر یک مطلب خاص ندارند و از محبوبیت چندانی نیز برخوردار نیست.
فرزندان وسطی، افرادی خانواده دوست هستند که دیگران از بودن با آنها لذت می برند. مهمترین نیاز آنها، آرام نگاه داشتن اقیانوس پرتلاطم زندگی است و شعار آنها آرامش به هر قیمتی است. اینها افرادی بسیار آرام و بی سر و صدا، شیرین و دوست داشتنی هستند و شنوندگان خوبی به شمار می روند.
مهارت زیادی در حل مشکلات دارند چون همیشه هر دو جنبه ی یک مشکل را بررسی می کنند و دوست دارند همه را خوشحال کنند. همین مسئله باعث می شود که مشاوران و میانجی گران خوبی باشند. همچنین این فرزندان نسبت به فرزندان اول خانواده، احساس سلطه گری کمتری دارند، اما دوست دارند همه آنها را ستایش کرده و دوست بدارند یا حداقل با آنها احساس شادی و خوشبختی کنند.
از آنجا که سعی در راضی نگاه داشتن همه دارند، ممکن است به افرادی وابسته تبدیل شوند. نمی توانند خوب تصمیم بگیرند تا جایی که باعث رنجاندن دیگران می شوند. همچنین برای شکست و اشتباهات دیگران، خود را سرزنش می کنند.
کودکان آخر
دیرپایی حالت کودکانه در آخرین فرزندان کاملا مشهود است. اعضای خانواده معمولا با انجام دادن داوطلبانه کارهایی که آخرین فرزند خود قادر به انجام آنهاست، او را لوس بار می آورند. افزون بر این، از آنجا که به دلیل کوچکی سن، کمتر امکان آن است که وظیفه ای را برعهده او گذارند، این حالت در وی تشدید می شود.
این برخورد بردبارانه و بیش از حد تسامح آمیز، تاثیر منفی بسیاری در رفتار و شیوه برخورد وی با زندگی دارد. این کودکان خیلی زود خسته می شوند. از طرد شدن واهمه داشته و افق توجهاتشان کوتاه است. افرادی خودگرا هستند. معمولا به خاطر توقعات غیرواقعی شان از رابطه، که تصور می کنند در همه رابطه ها باید همیشه خوشی و خنده برقرار باشد، رابطه های زیادی را به فنا می دهند اما نمی دانند که عمر چنین رابطه هایی بسیار کوتاه است.
تک فرزندها
تک فرزندها خصوصیاتی شبیه فرزندان اول دارند و مداوما زیر بار انتظارات سنگین والدین هستند. تحقیقات نشان می دهد که تک فرزندان اعتماد به نفس بیشتری دارند، خوش بیان هستند و احتمالا بیش از بچه های دیگر از تخیل خود استفاده می کنند.
گرچه آنها پرتوقع نیز هستند، از انتقاد متنفرند و ممکن است غیرقابل انعطاف و کمال گرا باشند. همچنین مشکلات خاص خود را دارد. امکان دارد که یاد نگیرد که با دیگر کودکان چگونه رفتار و همکاری کند اما با بزرگسالان روابط بسیار خوبی برقرار می کند.
غالبا توسط یکی از والدین یا هر دوی آنها لوس می شوند. امکان دارد بخواهند همیشه مورد توجه باشند و در صورتی که جایگاه آنها به خطر بیفتد آن را غیرمنصفانه می دانند. بنابراین یگانه بودن فرزند یک نقص به شمار می آید و از چنین کودکانی نمی توان مانند دیگر کودکان انتظار موفقیت و پیروزی در زندگی را داشت.