سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

اصولی که والدین در تربیت کودکان باید درنظر داشته باشند



تربیت فرزندان, اصول تربیتی, رفتار با کودکان

در تربیت فرزندان مانند هر کار دیگر با مشکلاتی روبرو خواهیم شد . اگر والدین از روش های صحیح تربیتی آگاه باشند ، باتمرین و به مرور زمان تجربه و مهارت آنان افزایش خواهد یافت ودرتربیت فرزندشان موفق تر خواهند بود.


آنچه در زیر می آید ، برخی اصول تربیتی است که برای آشنایی مقدماتی مطرح می گردد
۱) درکوتاه مدت انتظار پیشرفت زیادی نداشته باشید
۲) توقع خود را کم کنید و پیشرفتهای کوچک را نیز در نظر بگیرید
۳) در هرزمان تنها روی یک مشکل تمرکز نمایید
۴) با دید مثبت نگاه کنید و هرگز از تحسین کودکتان غافل نباشید
۵) اهدافی را که در نظر دارید، بانیازهای کودکتان منطبق نمایید
۶) مادران و پدران لطفا هماهنگ عمل نمایید

تربیت فرزندان, اصول تربیتی, رفتار با کودکان

با کودکان پرخاشگر چگونه رفتار کنیم؟
امروز هر یک از ما اگر خودمان را ارزیابی کنیم متوجه می شویم که هر روز به نحوی این گونه از فرزندانمان انتقاد می کنیم در حالیکه متوجه نیستیم اثرات سوء این انتقاد در آینده چه پیامدهایی به همراه خواهد داشت . در این گونه مواقع ، عیب جوئیها ، نق زدن نها ، تحقیر نمودن ها ، اهمیت ندادن های شما و ... موجب عدم شکل گیری شخصیت واقعی خوب کودک ، نوجوان و یا جوان خواهد شد

در مقابل کودکی که می‌خواهد هر چیزی را به زور و با جیغ و فریاد به‌دست آورد، باید چه رفتاری داشت؟
- نباید به جیغ‌های آنها اعتنا کرد. وقتی یک کودک با جیغ‌زدن یا پرخاشگری به خواسته‌های خود می‌رسد چون از این رفتار خود امتیاز و پاداش می‌گیرد و برایش لذت‌بخش است، بنابراین می‌آموزد كه این رفتار را تکرار کند. اگر پدر و مادر به جیغ‌‌زدن فرزندان خود توجه كنند، این رفتار را در او تقویت می‌كنند.

• چه راهکاری برای جلوگیری از این رفتارها پیشنهاد می‌کنید؟
در چنین وضعیتی باید از تكنیك نادیده گرفتن، استفاده كرد. یعنی وقتی یك كودك تلاش می‌كند فراتر از قوانین و مقرراتی كه برایش وضع شده، امتیازی بگیرد ما باید از تكنیك نادیده گرفتن استفاده كنیم. یعنی در كنار او هستیم ولی نه به او نگاه می‌كنیم نه با او حرف می‌زنیم، فقط خودمان را مشغول می‌كنیم بدون این‌كه با او ارتباط برقرار كنیم. این طوری كودك متوجه می‌شود بدون ارتباط با پدر و مادر، هیچ لذتی برایش وجود نخواهد داشت. اگر این كار را ادامه دهیم رفتار ناپسندش را ترك می‌كند.

تربیت فرزندان, اصول تربیتی, رفتار با کودکان

رفتار با کودکان لجوج
 بسیار پیش می‌آید که والدین دو اشتباه متوالی انجام می‌دهند و کودک خویش را به سمتی هدایت می‌کنند که با لجاجت و گریه و سر و صدا به هدفش برسد.

۱- کودک را از چیزی که ضرر جدی یا مشکل خاصی ندارد محروم می‌کنند (یا به دلیل تنبلی خودشان، یا به این دلیل که به اشتباه فکر می‌کنند آن مسئله مشکل ایجاد می‌کند.)

۲- پس از اینکه کودک اندکی سر و صدا کرد آن را به او می‌دهند.
وقتی اولین بارها این اتفاق می‌افتد کودک می‌آموزد که لجاجت کردن با چاشنی سر و صدا و گریه، راه مناسبی برای رسیدن به خواسته‌هاست. تا اینکه بعد از مدتی دیگر راهی بهتر از این نخواهد شناخت.


برای این که کودک شما دچار این رفتار نشود باید به چند نکته توجه داشته باشید:
۱- هرگز به خاطر بی حوصلگی یا تنبلی، او را از چیزی که برایش ضرری ندارد، محروم نکنید.
۲- اگر تشخیص دادید چیزی را نباید در اختیار او بگذارید یا کاری را نباید برایش انجام دهید، با اصرار و گریه او نباید بی‌حوصله شوید و حرفش را گوش کنید.
۳- اگر می‌خواهید از حرف خود برگردید باید راهی انتخاب کنید که کودک متوجه شود به خاطر گریه او از تصمیم خود برنگشته‌اید.

اگر کودک شما به هر دلیلی الآن دچار این حالت شده است یکی از راه حل ها این است که
اولا: منطقی باشید و بی‌دلیل حرفی نزنید که مجبور شوید (به خاطر نداشتن دلیل محکم) از آن برگردید.
ثانیا: اگر بند قبل را رعایت می‌کنید، می‌توانید این مرحله را هم اجرا کنید. اگر کودک شما برای چیزی که به صلاحش نیست، شروع به گریه و لجاجت کرد، باید تحمل کنید. برای این کار بهتر است موقعیتی را انتخاب کنید که مهمان ندارید یا مهمانی نیستید، چرا که گریه کودک شما ممکن است حوصله دیگران را به سر ببرد و آنها از به حمایت از او برخیزند و کار شما را خراب کنند.

گردآوری:بخش روانشناسی صبح بخیر

منابع:
movafaghiat.com

akairan.com


ویدیو مرتبط :
ده اشتباه والدین در تربیت کودکان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

نقش والدین در تربیت کودکان تیزهوش



 

 

تیزهوشی, ویژگی کودکان تیز هوش

 


خلاصه ای از نظریات مربوط به تیزهوشان

 

تفکر پیرامون افراد تیزهوش و با استعداد، سابقه طولانی دارد و احتمالاً به زمانی برمی گردد که انسان متوجه تفاوت فردی شد، در یونان قدیم افلاطون عقیده داشت که کودکان باهوش باید در سنین کودکی انتخاب شده و به آنها به طور اختصاصی علوم و فلسفه تعلیم داده شود. او می گفت سرآمد افراد باید فرمانروا باشد. بقای دموکراسی یونان بستگی به توانایی آن کشور در آموزش و پرورش افراد برجسته و با استعداد دارد. طرز تفکر و آداب و رسوم جوامع نقش مؤثری در شناسایی و تعلیم و تربیت کودکان سرآمد دارد. در یونان عقیده این بود که تیزهوشی موهبتی الهی است و دریچه ای به جهان نامتناهی. مفهوم نبوغ و استعداد همیشه نسبی بوده و در طول تاریخ در بین جوامع مختلف به یک معنی نبوده است. تفاوت های جوامع در طول تاریخ همیشه در تغییر و تکامل بوده و ترغیب و تشویق افراد سرآمد دستخوش تحولات گوناگونی بوده است. به طور مثال بعد از ظهور مسیحیت و گرایش های مذهبی در جوامع غربی، مردم افراد سرآمد را پیامبران و بعد رهبران مذهبی، کشیش ها و کسانی می دانستند که قدرت بیشتری در تفسیر روشن احکام الهی و چگونگی بهشت و دوزخ داشتند.

با ظهور اسلام در شرق و تبلیغ و تشویق تحصیل در بین مسلمانان، تاریخ شاهد نوابغ بزرگی در علوم ریاضی و پزشکی، فلسفه و ادبیات و هنر است. با آغاز رنسانس در اروپا، پذیرش مفهوم افلاطونی نبوغ و تیزهوشی به تدریج موجب بروز تحولات وسیعی در زمینه های فلسفی، علمی و صنعتی شد. این نهضت باب تازه ای را در تمدن و فرهنگ غرب گشود. در واقع از این دوران بود که در غرب فکر پرورش استعدادهای درخشان به شکل پیوسته و سازنده نضج گرفت و تا به حال ادامه یافت است. از جمله عقاید منفی رنسانس در مورد نبوغ این بود که ابداع و خلاقیت اهانت به آداب و رسوم جامعه است. از جمله دیگر عقاید منفی این بود که نبوغ را مساوی با بیماری روانی می دانستند و این امر پایه تحقیقات زیادی را بنیان نهاد.

تحقیقات ترمن و کاکس (1925) نشان داد هیچ گونه رابطه ای بین تیزهوشی و غیرعادی بودن وجود ندارد تفاوت افراد عادی با سرآمد در درجه اول میزان هوشی آنهاست، نه در نوع انسان بودن و میزان هوش هم قابل اندازه گیری می باشد.

مطالعه دقیق علمی پیرامون افراد با استعداد در اواسط قرن نوزدهم توسط داروین تنوع انواع منجر به بررسی ها و مطالعات مشابه در تفاوت های افراد انسان در توانایی فکری، احساسات، هیجانات و خصوصیات اجتماعی گردید. در انگلستان، گاتسن (1869) در کتاب "نبوغ ارثی" اولین بار به بررسی کمی توانایی انسان پرداخت و نتیجه گرفت وراثت بهترین عامل توانایی هوشی است و همین سبب پیدایش بحث ارثی یا اکتسابی بورن هوش بین علمای تعلیم و تربیت شد.

در ادامه تحقیقات گالتن و دانشمندان دیگر جهت ساخت وسایل و ابزار برای بررسی تفاوت های افراد باهوش با دیگران، بینه و سیمون در سال 1905 موفق به تهیه و انتشار تست هوش شدند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم توجهات بیشتری به کودکان و جوانان سرآمد مبذول گردید و مدارس درصدد تشکیل کلاس های آزمایشی ویژه برای کودکان تیزهوش برآمدند.

در سال 1900 در شهر نیویورک اولین کلاس های مخصوص کودکان تیزهوش تاسیس شد که این کودکان می توانستند سه کلاس را در دو سال با موفقیت به پایان برسانند. بدین ترتیب مدارس مسئولیت آموزش و پرورش ویژه کودکان تیزهوش را به عهده گرفتند.

بعد از جنگ جهانی دوم (1945)، توجه و علاقه به شناسایی و تعلیم و تربیت کودکان تیزهوش (به ویژه در آمریکا، انگلستان، فرانسه و شوروی) به وجود آمد. تالیفات زیادی در زمینه تیزهوشی و خلاقیت و ارزیابی استعدادها صورت گرفت و مراکز گوناگونی برای نگهداری و آموزش این کودکان تاسیس شد.

 

ضرورت شناسایی استعدادهای درخشان

1- تفاوت های فردی در برنامه ریزی آموزش از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

2- در بین دانش آموزان استعدادها و توانایی های گوناگونی موجود است که لازم است به آنها توجه شود.

3- تنوع استعدادها را می توان هر چه زودتر در بین کودکان شناخت.

4- ایجاد امکانات و تسهیلات ویژه برای شکوفایی استعدادهای درخشان.

5- در رشد و تعالی فرهنگ و تمدن ملت ها و افراد تیزهوش و سرآمد نقش اساسی دارند.

6- پی بردن به قوانین ارث و شرایط محیطی در مورد افراد تیزهوش.

7- ایجاد غنای فرهنگی و آموزشی در ارتباط با تیزهوشان.

 

گروهی هوش را چیزی می دانند که با تست های هوشی اندازه گیری می شود. این تعریف را نخستین بار بورینگ (1992) به کار برد و از آن پس متداول شد. روشن است که چنین تعریفی نمی تواند از "چیستی" هوش خبر دهد. به همین دلیل باید حدود هوش مشخص شود و از اینکه بتوان ابزار و وسایل اندازه گیری آنرا شناخت.

باید دانست که تا کنون تعریف واحدی از تیزهوشی که مورد قبول همه علما و تربیت باشد، ارائه نشده است. بعضی ها توانایی بالقوه، گروهی توانایی بالفعل کودکان و عده ای نیز هر دو مورد را مورد توجه قرار داده اند. واقعیت این است که همواره با شناخت بیشتر و عمیق تر انسان و توانایی های او واژه تیزهوش نیز تغییر کرده است.

زمانی تیزهوش پدیده ای واحد تلقی می شد و کودکی تیزهوش شناخته می شد که نسبت به کودکان همسن و سال خود دارای توانایی عمومی بیشتر بود که بهترین شاخص آن عملکرد در تست های متعدد از جمله تست هوش استنفورد، بینه یا وکسلر است.

در سال های اخیر، نارضایتی زیادی در مورد استفاده از هوش بهر به عنوان ملاکی واحد برای تعریف تیزهوشی به چشم می خورد و دلایل نارضایتی شامل شناخت محدودیت های آزمون های هوش، مفهوم سازی مجدد از ماهیت هوش و پژوهش های مکمل در خصوص ماهیت تیزهوشی است (هامفریز، 1985؛ رنزوی و دمکرات، 1986؛ نقل از هالان و کافمن، 1371).

پیاژه هوش را توانایی سازگاری و انطباق با محیط تعریف کرده است. وی از دانشمندانی است که از پرورش پذیری هوش افراد پشتیبانی کرده و در پرورش مراحل مختلف تحول شناختی خود فرد را موثر می داند و معتقد است هوش فرد نتیجه منفعل فعالیت های ذهنی به ارث رسیده و مستقل از محیط و تجارب او نیست.

کودکان تیز هوش و با استعداد، آنهایی هستند که اشخاص مجرب و واجد شرایط آنان را شناسایی می کنند و به دلیل برخورداری از توانایی های درخشان و عالی در آموزش، عملکرد بالایی دارند. این کودکان به برنامه ها و خدمات آموزشی متمایزی فراتر از آنچه در برنامه مدارس عادی ارائه می شود نیاز دارند.

 

این کودکان توانایی های بالقوه اثبات شده ای در چندین زمینه دارند:

1- توانایی هوش عمومی

2- استعداد فرهنگی خاص

3- تفکر خلاق یا سازنده

4- توانایی رهبری

5- تونایی روانی – حرکتی

نقش والدین در تعلیم و تربیت کودکان تیزهوش و با استعداد

 

شناسایی تیزهوشی و استعداد به طرق زیر:

1- تیزهوشی کودک را برای خود مسلم سازند و بگذارند آنها بدانند که والدین قابلیت های آنان را درک می کنند.

2-  با آنان در سطحی از توانایی که قادر به ابراز ان باشند، رفتار کنند. همواره سن، تجربه، رشد بدنی، نیازهای روانی و اجتماعی را مدنظر داشته باشند.

3- به چنین کودکانی کمک کنند تا توانایی های شان را به عنوان صفات مطلوبی بپذیرند که باید پرورش یابند نه اینکه مخفی شوند.

والدین در نقش الگوهای اجتماعی

نباید از کودکان تیزهوش انتظار داشته باشیم در برخورد با بحرانها و مشکلات خانوادگی در سطح خشک و ذهنی عکس العمل نشان دهند. تنها به این دلیل که آنان به دلیل بلوغ زودرس، بیماری، طلاق و مرگ را بهتر از سایرین درک نموده و در برابر آن عکس العمل نشان می دهند. گاهی اوقات ممکن است آنان به واسطه تصورات روشن و دامنه غیرعادی اطلاعاتشان که با تجارب زندگی واقعی تعدیل نشده، بیش از سایر کودکان همسن خود رنج ببرند. کودک تیزهوش باید به خاطر خودش گرامی پنداشته شود نه به واسطه قدرت مغز یا استعداد خاص.

کودک باید بداند مجبور نیست به طور دائم در بالاترین سطوح توانایی یا استعدادش عمل کند، بلکه حق دارد مانند تمام همسالانش کودک باشد. او باید احساس کند می تواند مثا سایرین بگرید، فریاد بزند، بازی های احمقانه کند و تمام اعمال بی فکرانه کودکانه را انجام دهد.

والدین در نقش حامیان و مدافعان در مقابل اجتماع

کودکان تیزهوش باید بدانند والدینشان آنها را در برابر حملات غیر منصفانه و بی عدالتی هایی که از سوی دیگران، به ویژه کارکنان مدرسه و همکلاسی ها بر آنها اعمال می شود، محافظت می کنند. آنها باید بدانند در پشت صحنه، فردی وجود دارد که هم به توانایی و هم به صداقت آنها در مورد یادگیری و دانش پژوهی ایمان دارد.

 

والدین در حکم منظبط سازان

کودکان تیزهوش نباید صرفا به دلیل تیزهوشی از امتیاز یا محرومیت خاصی برخوردار گردند. انضباط خانه باید بر ظرفیت های کودک برای کنترل خویش و استقلال رفتار متکی باشد. اعتماد به کودک در استدلال و مباحثه به او کمک می کند که توازن هر عملی را که انجام می شود، درک کند، کودکان تیزهوشی منطق دان های خوبی هستند و عدم سازگاری در رفتار یا برخورد اجتماعی والدین طغیان کودکان را برمی انگیزد.

 

والدین در نقش برنامه ریزی اجتماعی

کودکان تیزهوش از منزوی شدن تدریجی در اجتماع، صرفا به دلیل برتری توانایی های ذهنی یا استعداد ویژه ای که دارند، شاکی اند. سایر کودکان با آنها بازی نمی کنند، بزرگسالان عقاید و سهم آنها را در بحث نادیده می گیرند، همکلاسی ها آنها را در فعالیت های اجتماعی خود شرکت نمی دهند، تیزهوشان ممکن است به دلیل توانایی های خود مورد احترام واقع شوند، ولی همیشه قابل معاشرت تلقی نمی شوند. به همین دلیل والدین می توانند برای آنان دوستانی بیابند که دارای علایق مشترکی بوده و توانایی های مشترکی داشته باشند. هر چه کودک درخشان تر باشد، یافتن معاشرین برایش مشکل تر است.

 

والدین و سایرین در نقش مصاحبان و شنوندگان

عکس العمل های اجتماعی کودکان تیزهوش می تواند توسط بزرگسالان در خانه یا محل های دیگر، با ترغیب گفتگو های جالب پربار گردد. بستگان مسن تر، برادران و خواهران بزرگ همگی به عنوان شنوندگان خوبی که اغلب علاقه واقعی به سطح بحث کودک ابراز می کنند، قابل توجه اند. شرکت خانوادگی در بحث های گروهی، در سر میز شام یا سایر گردهمایی های آزادانه می تواند موقعیت های ایده آلی را برای تیزهوشان به منظور شرکت در تفکر و محبت در سطح بالاتری از آنچه که معمولا برای آنها در ارتباط با همسالانش امکان پذیر است، ایجاد کند. کودکان تیزهوش نیاز به شنونده خوب دارند، به کسی که گوش کند، ارزش قایل شود و ایده های آنان را به تمسخر نگیرد، آنچنانکه خودشان می گویند آنان دوست دارند صحبت کنند،... صحبت کنند و صحبت کنند.

 

والدین در نقش مربیان

1- در طبیعت زبان طبیعی خود را به کار گیرند. از ویرایش گفتار خود به منظور آسان کردن آن اجتناب ورزند.

2- اسباب بازی هایی را که بنابر گفته مربیان حاوی "مهارت های فکری" است، خریداری کنند. اسباب بازی هایی که حاوی تمیز رنگ، اندازه یا شکل، شمارش و معاملات پولی را ایجاب می کنند. همراه با بزرگتر شدن آنان، بازی هایشان پیچیده تر می شود.

3- کتاب در دسترس کودکان تیز هوش قرار دهند. وقتی خیلی کوچک اند، بر اساس برنامه منظمی برای آنان بخوانند. حتی زمانی که خواندن را فرا گرفتند، این کار را ادامه دهند. از اینکه داستانی را چند بار بخوانند به خود تردید راه ندهند و نیز کودکانی را که خود چنین می کنند، دلسرد نکنند. کتابخانه ای حاوی مطالب فرهنگ ها، اطلس ها، نقشه ها و سالنامه ها ترتیب دهند.