فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
گفتوگو با فرزانه کابلی، مادر علی کوچولو!
اخبار فرهنگی - گفتوگو با فرزانه کابلی، مادر علی کوچولو!
چند سالی میشود که هیچ خبری از فرزانه کابلی نیست. آخرین سریال تلویزیونی که از او دیدیم کاری بود با عنوان «همه وصیت من» به کارگردانی خسرو ملکان. آخرین فیلمی هم که در سینما بازی کرد «بچههای ابدی» بود اما اگر هزار سال هم بگذرد، ما بچههای دهه 60 او را با عنوان مادر علی کوچولو میشناسیم. سالهای سال است که هیچ تصویری از او ندیدهایم و تنها خبرهای نمایش او را میشنویم. حالا به بهانه نمایش «تانگوی تخممرغ داغ» به کارگردانی هادی مرزبان سراغش رفتیم و از او در مورد این سالها پرسیدیم. با هم گپ زدیم و حسابی به سالهای دور پرتاب شدیم.
سالی یک تئاتر
در این چند وقت اخیر، هر سال حداقل یک تئاتر کار کردم. غیر از نمایش هم کارهای حرکتی برای صحنه داشتم اما خودم را از سینما و تلویزیون کنار کشیدم. به هیچوجه حاضر نیستم در تلویزیون کار داشته باشم. به دلیل اینکه خاطره خوشی از این رسانه ندارم. در مورد سینما هم باید بگویم در آخرین کاری که انجام دادم از نظر مالی 2 سال طول کشید تا تسویه کنم؛ ترجیح میدهم که دنبالش نروم.
هر چند زمانی که کار خوبی را مانند تئاتر انجام میدهم، منتظر بازگشت مالیاش نیستم. همه میدانند نمیتوان از تئاتر درآمد آن چنانی داشت. همه عاشق تئاتر و صحنه هستند، من هم از این قضیه مستثنا نیستم و از آن جایی که سالهای سال است که کارم با صحنه است، نمایش را ترجیح میدهم. سالی یک کار صحنه را همیشه داشتهام اما خودتان بهتر میدانید خبرهای تئاتر خیلی بازخورد ندارد و در نتیجه این طور به حساب میآید که من کم کار هستم! عده به خصوصی همیشه خبرهای تئاتر را دنبال میکنند و من همچنان کارهای نمایش و حرکتی را ادامه میدهم.
پست خالی: بازیگر
اول از همه باید بگویم رشتهای که من خواندهام ورزشی بود. قبل از انقلاب قهرمان پرش ارتفاع تهران بودم. بعد از آن به سمت کار حرکت کشیده شدم و آن را به طور جدی ادامه دادم، درسش را خارج و داخل ایران خواندم و این کار برای من جدیتر شد. بعد از انقلاب ما که در استخدام رسمی وزارت فرهنگ بودیم به اداره تئاتر منتقل و در پست خالی که وجود داشت پخش شدیم. پستی که به من دادند بازیگری بود، عدهای رفتند پشت صحنه، عدهای به بخش گریم و ...
اولین کاری که روی صحنه تئاتر انجام دادم، نمایشی بود با عنوان «همه پسران من» به کارگردانی اکبر زنجانپور. در این نمایش من بازی نداشتم، کار حرکت انجام میدادم. در همان سال همزمان با آن کار، کیانوش عیاری پیشنهاد بازی در فیلمی را به من داد به اسم «تنوره دیو» که اولین کار سینمایی من بود. البته قبل از آن یک کار تلویزیونی هم داشتم. این طور شد که با آمدن من به اداره تئاتر پیشنهادهای بازی در سریال، سینما و تئاتر به من شد.
در سریالی بازی کردم به نام «ستارخان» به کارگردانی جهانگیر الماسی که نقش یک مرد را بازی میکردم. دختری مبارز که همه فکر میکردند مرد است و زمانی که تیر میخورد و از روی اسب میافتد همه متوجه شدند که او مرد نیست! همینطور جلو رفتم و پیشنهادها را قبول کردم. اما خانه اصلی من تئاتر است و عشق به صحنه را همیشه دارم و هیچ وقت آن را فراموش نکردم.
یک کار فاخر
برنامههای زیادی برای آینده دارم؛ یکی از آنها 2سالی میشود که برای به سرانجام رساندش برنامهریزی کردهایم. اثر فاخری است که روی آیههای قرآن کار شده است و در مورد پیدایش و به وجود آمدن انسان است. خیلی کار بزرگی است و در مرحله پیشتولید آن قرار داریم. ضمن اینکه این را بگویم هر سال از کشورهای مختلف برای طراحی و کارگردانی کار حرکت دعوت میشوم و جای تاسف است که چرا من در کشور خودم نمیتوانم سنتها و آیین خودمان را به جوانان نشان بدهم و همین آیینها و فولکور کشورم را در کشورهای دیگر با هنرمندان خارجی که هیچ آشنایی با فرهنگ ما ندارند اجرا میکنم.
اول باید یکسری برای آنها توضیح بدهم که کردستان در کدام منطقه کشور است، سنتهایش چیست؟ چطور زندگی میکنند که چطور این حرکتها را دارند یا چه شرایط جوی در خراسان وجود دارد؟ به این خاطر است که این طور لباس میپوشند و ... از ته دلم امیدوارم که روزی برسد که جوانان ما كه همه تشنه دانستن در مورد فرهنگ کشور هستند، روزی در همین تالار وحدت بنشینند و شاهد اجرای آیینها و سنتهای ایرانی باشند.
تئاتر همیشه خانه اول من است
همچنان تئاتر اول است و همیشه در اولویت قرار دارد. جالب است بدانید من در صحنه تئاتر بزرگ شدهام؛ داییای داشتم که یادش به خیر، علیاصغر گرمسیری، استاد مدرسه هنرپیشگی بود که آقای نصیریان، انتظامی، مشایخی، کشاورز و ... همه شاگردان او بودند. حضور او باعث شد من همیشه یک علاقه غریزی نسبت به صحنه داشته باشم. این حرفها را زدم و یاد یک خاطرهای افتادم که همیشه مادرم برای من تعریف میکند.
من سهماهه بودم که داییام از مادرم خواست من روی صحنه بازی کنم! نمایشی به کارگردانی داییام با عنوان «بچه مال کیه؟!» به نوزادی احتیاج داشت که هر شب روی صحنه برود. مادرم نگران پروژکتورها بود که مرا اذیت کند و وسط نمایش بزنم زیر گریه اما قرار شد امتحان کنیم. من که به خاطر ندارم اما مادرم میگوید که هر شب میرفت پشت صحنه، مرا تحویل بازیگر میداد و اصلا نه خبری از گریه بود و نه اذیت کردن! عکسهایش را هنوز دارم که با آقای قدکچیان و خانمی به نام هورفر بازی کردم.
همیشه داییام میگفت اگر قسم بخوری از سه ماهگی روی صحنه بودی، قسمت راست است. به خاطر سابقهای که دارم تئاتر همیشه خانه اول من است. در نمایشهای آقای مرزبان که همسرم است بازی میکنم و اینطور راحتتر هم هستم، اگر نمایشی به کار حرکت نیاز داشته باشد، من طراحی میکنم و آن را انجام میدهم. این را اضافه کنم که من برای تمامی اهالی سینما و تلویزیون ارزش قائلم اما به هیچوجه حاضر نیستم کار تلویزیونی انجام بدهم. کارها را دنبال میکنم و مشتاق هستم، چه در سینما و چه در شبکه خانگی آنها را دنبال میکنم.
بهترین انتخاب
اگر به همان ابتدا بازگردم باز هم همین راه را انتخاب میکنم. همین امروز به شاگردانم میگفتم، 200 سال دیگر باز آگاهانه همین راه را انتخاب میکنم. باز هم روی صحنه میروم و باز هم شاگردانی مانند شما را خواهم داشت. اگر دوباره متولد شوم، باز هم همین کار را انتخاب میکنم و این بهترین انتخابی بوده که در تمام این سالها انجام دادهام.
اخبار فرهنگی - ایده آل ، برترین ها
ویدیو مرتبط :
بیان دغدغه های هادی مرزبان،فرزانه کابلی با رضامیرهادیان
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
اعتراض جنجالی مادر لیلا کوچولو به اعدام نشدن قاتل دخترش
مادر لیلا فتحی که اصرار به اعدام سومین گناهکار در سرنوشت هولناک دخترش دارد، بار دیگر خود را به جلوی دفتر قوه قضائیه در تهران رساند و دست به اعتراض جنجالی زد. پدر و مادر دختر 9 ساله که در سال 74 قربانی جنایتی شیطانی در روستای «سهنله» شده است بارها و بارها با تأکید بر اعدام عاملان قتل شیطانی لیلا به تهران آمده و در برابر ساختمان قوه قضائیه تحصن کردند.
17 اردیبهشت ماه سال 74 خانواده لیلای 10 ساله از خانه خود در بندرعباس به خانه یکی از بستگانشان در روستای سهنله کرمانشاه رفتند و در زمان بازگشت به اصرار دخترشان وی را در روستا نزد بستگان خود به امانت گذاشتند. چند روز بعد وقتی خواهر لیلا برای دیدن وی به روستا رفته بود، لیلا را همراه با پسرخاله 11 ساله خود مشغول بازی دید. پس از گذشت ساعتی رسول- پسرخاله لیلا – برای خوردن آب از دختر خالهاش جدا شد و به چشمهای رفت و همزمان لیلا ناپدید شد. جستوجو برای یافتن دختر بچه گمشده آغاز شد، اما بیفایده بود! هیچ ردپایی از لیلا در دست نبود. با وارد عمل شدن پلیس، تجسس در سطح گستردهتری آغاز شد تا اینکه یکی از معلمان روستا به کارآگاهان گفت که لیلا را همراه سه پسر جوان در حال بالا رفتن از کوه دیده است. سرانجام شش روز بعد نامهای بیامضا به دست پلیس رسید که با کمک آن نامه محل رها شدن جسد دختر بچه فاش شد.
مأموران با پیدا کردن جسد لیلا کوچولو متوجه کبودی و شکنجه روی بدن وی شدند و با ردیابیهای پلیس هر سه مرد شیطان صفت به نامهای هادی 19 ساله، محمد صفر 20 ساله و حسن 22 ساله شناسایی و بازداشت شدند. هادی در بازجوییها به قتل و تعرض به لیلا اعتراف کرد، اما پیش از برگزاری جلسه محاکمه در زندان دست به خودکشی زد.
پس از برگزاری جلسه دادگاه محمدصفر و حسن هر دو به قصاص محکوم شدند و پرونده در اختیار دیوانعالی کشور قرار گرفت و با توجه به اینکه هر دو آنها قتل و اذیت و آزار را به گردن هادی انداخته بودند حکم اعدام نقض شد و حسن با سپردن وثیقه آزاد شد.
از این به بعد پدر و مادر لیلا کوچولومدام به دستگاه قضایی تهران مراجعه کردند و خواستار مجازات دو مجرم دیگر در پرونده قتل دخترشان شدند. از آنجا که مدارکی برای اثبات یا رد اتهام دو مرد وجود نداشت مراسم قسام برگزار و در این مراسم خانواده لیلا 50 تن را معرفی کردند که همگی با سوگند خوردن اطمینان دادند که محمدصفر و حسن قاتل هستند و سرانجام حکم قصاص صادر شد، اما به دلیل فراری بودن حسن حکم وی به صورت غیابی به امضاء رسید. سرانجام روز 26 اردیبهشت سال 86 محمدصفر به دار آویخته شد.
خانواده لیلا که با فراری بودن حسن همچنان ناآرام بودند شروع به تحقیق در مورد حسن کرده و سرانجام پیبردند که وی در کاشمر زندگی میکند.
حسن که در این سالها ازدواج کرده بود بعد از دستگیری و انتقال به تهران با ادعای بیگناهی گفت: «من اصلاً خبر نداشتم که حکمی برایم صادر شده است.» حسن به رأی اعدام اعتراض کرد، اما باز با اجرای جلسه قسام حکم قصاص تأیید شد.
آخرین اعتراض
ساعت 11 صبح دیروز- دوشنبه 12 تیرماه سال جاری- رهگذران در خیابان ولیعصر، روبهروی کلانتری 129 جامی با هیاهویی روبهرو شدند و دیدند جمعیت زیادی دور پیرزنی حلقه زدهاند و وی داد و فریادکنان میخواهد قاتل دخترش اعدام شود.
مادر لیلا فتحی بار دیگر به جلوی دفتر قوه قضائیه رفته بود و میخواست سومین قاتل دختر بیگناهش نیز اعدام شود.پس از ساعتی که این پیرزن اعتراضاتش را ادامه میداد با پا در میانی مأموران پلیس آنجا را ترک کرد، به امید این که سومین قاتل لیلا نیز بزودی اعدام شود.... / روزنامه ایران