فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
گفتگو با خسرو خسروشاهی، صدای دلنشین تلویزیون (3)
خسروخسروشاهی دوبلور پیشکسوت در گفتگویی از خون ریزی حنجره اش زمان دوبله یک فیلم، علاقه اش به تماشای فیلم ها و خواندن کتاب در سن ۷۵ سالگی، انتقاد از فیلم و سریالهای کرهای و... سخن گفت.
خبرگزاری مهر: خسروخسروشاهی دوبلور پیشکسوت در گفتگویی از خون ریزی حنجره اش زمان دوبله یک فیلم، علاقه اش به تماشای فیلم ها و خواندن کتاب در سن ۷۵ سالگی، انتقاد از فیلم و سریالهای کرهای و... سخن گفت.
صبح ها ساعت ۷ وقتی همسایه روبرویی در منزلش را باز و بسته می کند و سر کار می رود خسروشاهی تازه به رختخواب می رود؛ این برایش یک نشانی شده است که تا صبح کتاب خوانده یا فیلم دیده است. او قصد ندارد وقت زیادی برای خوابیدن بگذارد زیرا فکر می کند بعدا زمان زیادی برای خواب خواهد داشت.
خسروشاهی شاید از معدود دوبلورهایی باشد که وارد کاری جز حرفه خود نشد، او علی رغم پیشنهادهایی که در حوزه بازیگری و گویندگی داشت اما نخواست آنها را امتحان کند و وقتی از او می پرسم نخواسته است در زندگی ریسک کند پاسخ می دهد که همه زندگی او ریسک بوده است.
ریسک؛ همه زندگی مردی است که گزاف نیست اگر گفته شود خیلیها دوست دارند حتی به شوخی صدایش را تکرار و تقلید کنند و البته نمی دانند دوبلوری که به جای شخصیت هایی چون آلن دلون، آل پاچینو و آمیتاب باچان سخن گفته است بهای رل گفتنش را با خونی داده که از حنجره هایش بیرون آمده است.
خودش البته اینها را با طنز می گوید؛ زمانی که برای دوبله یکی فیلم ایرانی حنجره اش خونریزی کرد و بعد با لهجه شمالی از دکتری میگوید که خطاب به او و کارگردان گفته است «یک مشت دیوانه هستید که دور هم جمع شده اید.»
خسرو خسروشاهی در این گفتگو از سریال های سطح پایین ترکی و مضمون های انحرافی آنها سخن گفت و از علاقه خود به فیلم دیدن و کتاب خواندن صحبت کرد که باعث می شود انسان همچنان زنده بماند.
این دوبلور پیشکسوت که امسال ۷۵ ساله میشود از موبایل استفاده نمی کند و معتقد است که نیازی هم ندارد چراکه ارتباط چندانی با بیرون و یا همکاران ندارد. قسمت پایانی گفتگوی تفصیلی ما با این دوبلور پیشکسوت را از نظر میگذرانید.
اکنون یکی از دلسردیهای همنسلان شما این است که فیلمهای کلاسیک گذشته دیگر وجود ندارد و چون آثار خوبی ساخته نمی شوند، دوبله ها هم ماندگار نیستند.
ـ وجود دارد ولی همکاران دیگر حوصله ندارند و کسی حاضر نیست دو بار بیشتر دیالوگ خود را تمرین کند و خسته می شود. اگر من به عنوان دوبلور حوصله کار نداشته باشم، مدیر دوبلاژ من نمیتواند کاری کند. تا یکی دو سال پیش که من برای تلویزیون کار میکردم، فیلمی را که قرار بود دوبله کنیم ابتدا تکثیر میکردم و به نقشهای اصلی میدادم تا آن را ببیند و بعد قرار میگذاشتیم و درباره آن صحبت میکردیم، اما هر کسی چنین کاری را انجام نمی دهد.
گلهای هم معمولاً از طرف دوبلورها وجود دارد که تلویزیون بیشتر فیلمها و سریالهای چینی و کرهای را دوبله میکند.
ـ بله متاسفانه. زمانی در تلویزیون فیلمهای بسیار خوبی دوبله می شد اما در این چند سال اخیر اطلاعی ندارم چه شده است که دیگر آثار خوب حریداری نمی شوند. شاید آنها که سابق بر این فیلم و سریال میخریدند اخراج شدهاند! ما در تلویزیون فیلمهایی مثل «جی اف کی»، «پارک ژوراسیک»، «مخمصه» و «پدر خوانده» ها را دوبله کردیم. الان تمام فیلمها کرهای است که در آنها عده ای شمشیر به دست و در حال مبارزه هستند. این فیلمها بیخاصیت هستند و حرفی برای مخاطب ندارند.
زمانی دختر خانمی به من گفت دوست دارد به کره مهاجرت کند و من فهمیدم با دیدن این سریالها به شخصیتهای فیلمهای کرهای علاقهمند شده است.
گاهی هم بیان میشود این سریالها خاستگاهی شرقی دارند.
ـ کشور کره چند سال تاریخ دارد و چند قهرمان در تاریخش داشته است؟ موسیقی، سبک زندگی و... در کره چه ویژگی دارد که ما باید دنبالهرو آنها باشیم؟
مهرجویی یک بار به من گفت باید برای گرفتن مجوز ساخت یک فیلمنامه در تلویزیون کفش آهنی داشت و آنقدر که برای ساخت سریالی (سمفونی مردگان عباس معروفی) به تلویزیون رفت و آمد داشته، خسته شده است. او گفت تا پای ساخت رفته اما در نهایت پذیرفته نشده است.
به نظر شما کمبود بودجه چقدر در خرید و ساخت آثار خوب نقش دارد؟
- اگر تلویزیون پول نداشت که برای سریالی مثل «کیمیا» انقدر هزینه نمیشد. سریالی که من تنها چند قسمت از آن را دیدم و به نظرم فاجعه بود. این سریال میتوانست ۱۰ قسمت باشد.
پس سریالهای تلویزیونی را هم میبینید؟
ـ بله من هم سریالهای تلویزیون را میبینم و هم سعی میکنم همه روزنامهها را بخوانم. البته این را بگویم که تاکنون هیچ یک از سریال های ترکی شبکه های ماهواره ای را ندیده ام. آنقدر فیلم های خوب می بینم که اصلا دلم نمی آید سریال های سطحی ترکی را ببینم.
فکر می کنم اکنون ذائقهها تغییر کرده است. یک بار من و آقای حسین عرفانی در استودیو بودیم و بعد او گفت اگر همین الان داخل یک کوچه برویم و زنگ در خانه ها را بزنیم همه در حال دیدن سریال ترکی هستند. واقعیت این است که من فکر نمیکنم زندگی ترکها آنقدر بیدر و پیکر باشد که یک زن با داشتن همسر، معشوقه هم داشته باشد یا یک مرد چند زن را با هم داشته باشد. این داستان ها فقط از یک ذهن معیوب درمی آید.
مجلهای بررسی کرده بود که ترکها بزرگترین صادرکننده سریال در جهان هستند و در بعضی از کشورها هیچ گونه نتوانسته اند از توزیع این سریال ها جلوگیری کنند. به طور مثال در نقاطی از جهان مثل مصر و پاکستان این سریالها را تکفیر کردهاند.
بعد از ۷۴ سال چه چیزی برای شما اهمیت دارد که همچنان مسائل و جریانها را دنبال میکنید؟
ـ این ویژگی آدم زنده است. چندی پیش کتابی خریدم که درباره فروغ بود و من دو ساعته و در نیمه شب آن را خواندم. صدایش را هم در دکلمه ها گوش می کنم و بسیار دوست دارم. من شبها زودتر از ۵ یا ۶ صبح نمیخوابم گاهی ساعت ۷ که همسایه روبهرو سر کار میرود و در منزلش را باز و بسته میکند، من تازه به اتاق خواب میروم و این برای من نشانی شده بود. در این بازه زمانی فیلم و سریال میبینم و کتاب و مجله میخوانم. بالاخره شما باید بدانید که در کشورتان چه خبر است.
اخیراً چه کارهای خوبی اعم از فیلم یا سریال از تلویزیون دیدهاید که بخواهید از آنها بگویید؟
ـ کار خوبی ندیدهام.
چرا همکاری خود شما با تلویزیون کمتر شده است؟
ـ همکاری دارم اما مثل قدیم نیست. پیش از نوروز همکاران من در تدارک برنامهای بودند که درباره دوبله بود و تنها کسی که در آن شرکت نکرد من بودم چون تمایل چندانی به حضور در چنین برنامه هایی ندارم.
از طرف تلویزیون تماسهای زیادی با من گرفته میشود که برای دوبله و یا همکاری بروم اما تمایلی ندارم. وقتی میبینم جوانانی برای دوبله میآیند با ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان کار میکنند، آتش به جانم میافتد. من نمیتوانم به این شکل کار کنم. من همچنان ماشین مدل ۸۲ سوار میشوم چون به خاطر پول کار نمی کنم و اگر قرار بود دنبال پول و ثروت بروم، وضعم بهتر از این بود.
از طرف دیگر دوست ندارم عروسک خیمهشببازی باشم یا با احساسات جوانان بازی کنم، آنها را بیاورم و امتحانشان کنم. تلویزیون ما شبکه «من و تو» نیست که بخواهیم مسابقههای گویندگی و... برگزار کنیم.
شما در حوزه های دیگر مثل گویندگی که همکارانتان ورود کرده اند کمتر فعالیت دارید. چرا؟
ـ چندی پیش شخصی با من تماس گرفت و بیان کرد که میخواهد شعرهای سهراب را دکلمه کند و یکی از آهنگسازان مطرح نیز ساخت موسیقی این اثر را برعهده داشت اما این تهیهکننده شخص حرفهای نبود و من هم علی رغم اصرار فراوان قبول نکردم دکلمه کار را بر عهده بگیرم.
وضعیت دوبلورها در این سال ها چه تغییری کرده است؟
- وضعیت در این سال ها بدتر شده است. احمدی نژاد برای صنف هنرمندان کارهای خوبی برای بیمه انجام داد که تا مبلغ ۴۰ تا ۵۰ میلیون پول بیماری ها را می داد. اکنون در بیمه ما عمل قلب و بسیاری از مواردی که لازم است وجود ندارد. حسین فرحبخش تعریف می کرد که شبی ساعت ۲ و نیم بامداد نزد احمدی نژاد رفته بود و گفته بود که اوضاع هنرمندان خوب نیست. احمدی نژاد هم همانجا نام شخصی را می برد و می گوید شمارش کند که چند نفر به پول نیاز دارند تا مبلغی به حسابشان ریخته شود. احمدی نژاد ۴۰۰ هزار تومان نقد و حدود ۲۰۰ هزار تومان هم به عنوان کالا برای هنرمندان قرار داد.
فکر میکنید صدای خاص شما در همه این سالها باعث شد به جایگاهی که دارید، برسید یا تکنیکهایی که در این سالها آموختید؟
ـ در اجتماع چندان صدای من شناخته شده نیست و اگر بیرون بروم، کمتر مرا میشناسند.
خاطرهای نقل شده بود که شما تصادف میکنید و خانمی شاکی میشود که چرا با آن لحن و صدای خاص که با آن معروف شدهاید در آن لحظه سخن گفتهاید.
ـ بله این یک شوخی بود که دوستان منتقدم از جمله هوشنگ گلمکانی در مجله فیلم ساختند و صحت ندارد. آنها به من گفتند چنین اتفاقی برایت رخ داده است و من پرسیدم چطور که بیان کردند که خودشان ساختهاند.
تنها یک بار به یکی از فروشگاه محصولات فرهنگی رفتم، آنجا خانم و آقای میانسالی حضور داشتند که در حال انتخاب فیلم برای نوه های خود بودند. زمانی که از فروشنده سوالی پرسیدم، آن خانم به من اشاره کرد و به همسرش گفت این همان است که میگوید «امنِ»، آنها زبان آذری حرف میزدند و من هم با اینکه متوجه میشدم اما حرفی نزدم. همسرش هم به او پاسخ میداد «یوخ» یعنی که خیر این شخص او نیست. آنها از فروشگاه خارج شدند ولی باز برگشتند و بعد همسر آن خانم از من پرسید آقا شما همان هستید که همسر من میگوید و من هم تایید کردم آن وقت همسرش به او گفت « تو آنقدر بیحواس هستی که هنوز وقتی پسرمان از خارج زنگ میزدند میپرسی شما؟» و این تنها زمانی بود که یک نفر مرا شناخت.
روزی چند ساعت فیلم و سریال می بینید؟
- معمولا سعی می کنم یک سریال را حداقل یک قسمتش را تمام کنم و بعد استراحت می کنم. درباره فیلم ها به جزئیات و حواشی از جمله لانگ شات و دیگر نکات فنی هم توجه دارم.
این همه فیلم دیدن انگیزه بسیاری می خواهد.
ـ بله دوستانی دارم که برای من فیلم می آورند. حدود ۲ تا ۳ سال پیش هم در انبار چند گونی فیلم را که همه وی اچ اس بود، دور ریختم. فیلم هایی که برای دوبله برایم فرستاده بودند و یا عده ای از دوستان داده بودند.
قرار بود در فیلمی از پیمان قاسمخانی بازی کنید، چرا به نتیجه نرسید؟
- بله اگر ساخته میشد بسیار جالب بود اما من از زیر بار آن فرار کردم. قصد این بود که من در این فیلم زندگی خود را با نام خسروشاهی بازی کنم و سفری هم به فرانسه داشته باشم، آلن دلون هم حضور داشته باشد اما نشد و با خود فکر کردم بازی در این سن و سال کار من نیست.
شما در انتخاب فیلم ها و نقش و حتی پیشنهادهایی برای کارهایی مثل بازیگری و گویندگی به شکل گزیده عمل می کنید یا چندان علاقه ای به ریسک ندارید؟
- کل زندگی ما ریسک است. دیالوگ و رل گفتن ها و کاری که داریم ریسک است. در حین کار ممکن است از حنجره شما خون بریزد به گونه ای که وقتی به پزشک مراجعه می کنید، می پرسد اسید خورده اید و باید بگویید داد زده ام. می پرسد حرفه شما چیست؟ بعد می گوید اگر یکی از تارهای صوتی ات پاره شود چه خواهی کرد؟ مگر چقدر درآمد دارید که اینگونه از خود کار می کشید؟
این اتفاق در دوبله چه فیلمی رخ داد؟
- فیلم «عروسی خوبان» ساخته محسن مخملباف. او صبح همان روز که دچار خون ریزی شدم مرا به بیمارستان برد و دکتر آنجا به من گفت یک مشت دیوانه دور هم جمع شده اید.
اینها ریسک است که شما با زندگی خود دارید. ممکن است کمتر فریاد بزنید و کسی هم اعتراضی نکند اما خود شما رضایتی ندارید.
اتفاقا من فکر می کردم شخصیت جانبازی که موجی می شد و شما جای او سخن می گفتید صدایی آرام تر دارد و نمی دانستم که حنجره شما در این فیلم دچار خون ریزی شده است.
- چرا وقتی او را به اتاق عمل می برند و یا موجی می شود فریادهای بلندی می زند.
تعطیلات برای شما با ایام دیگر چه تفاوتی دارد؟
- هیچ فرقی ندارد، همان زندگی خود را دارم. کتاب می خوانم، فیلم می بینم.
آخرین فیلمی که دیدید چه بوده است؟
- چندی پیش فیلم «بازگشته» را دیدم. به نظرم باید صحنه هولناک این فیلم را که خرس به دی کاپریو حمله می کند یک بار بدون صدا دید، آن وقت می فهمید که این صحنه هیچ حسی و هیچ ترسی ندارد و تازه شما متوجه عیب ها می شوید. فکر می کنید خرس با او بازی می کند و به یک شوخی تبدیل می شود.
فکر می کنم آرشیو بزرگی از فیلم داشته باشید.
- البته من فیلم های بسیاری داشتم که دیگران آنها را از من گرفته اند و دیگر نیاوردند. زمانی در دفتر محمد صالح علا بودم که دیدم فیلم «سرپیکو» روی میز اوست. پرسیدم این فیلم را از کجا آورده ای و او پاسخ داد که از مسعود کیمیایی گرفته است و دیگر هم نمی خواهد به او بازگرداند. به او گفتم این فیلم من است و تعریف کرد که کیمیایی به او توضیح داده است فیلم امانت است اما او آن را گرفته و دیگر هم نمی خواهد به او پس بدهد.
و دیگر فیلم را نگرفتید؟
- خیر! بر باد رفت. همانطور که گفتم فیلم های زیادی داشتم، همه را از من می گرفتند. بابک بیات به منزل من می آمد و هر بار ۷ تا ۸ فیلم می گرفت. از او می پرسیدم چطور این همه فیلم را می بینید که می گفت همه فیلم ها را خودش نمی بیند و چند تا را هم برای شاملو می برد. این ماجرا مربوط به زمانی می شد که پای شاملو را قطع کرده بودند.
چرا شما موبایل ندارید؟
- فکر می کنم لازم نیست، هیچ گاه نداشته ام و حتی بلد نیستم با آن کار کنم. یک روز با دوستان صحبت شد جلال مقامی گفت سه ماه است موبایلش زنگ نخورده است. تلفنی که چندان زنگ نمی خورد داشتنش فایده ای ندارد.
این خاصیت این سنین است که ممکن است ارتباط آدم با جهان پیرامون کمتر شود؟
- ارتباط من با پیرامون کم نشده است من با فرزندانم که خارج از ایران هستند و خواهرم هفته ای چند بار صحبت می کنم. قبل از نوروز هم با همسایه رفتیم و نهالی برای درختکاری خریدیم اما با همکاران ارتباطی ندارم. از روزنامه ها بیشتر می فهمم که همکارانم در حال چه کاری هستند.
تا زمانی که کار بود ارتباط داشتیم. نمی دانم یک کارمند بانک یا دیگر مشاغل هم به همین شکل است و اگر بعد از ۳۰ سال مثلا بازنشسته شوند ارتباط ها قطع می شود؟ اکنون تنها با یک یا دو نفر بیشتر ارتباط دارم و از باقی همکاران اطلاعی ندارم.
صبح ها ساعت ۷ وقتی همسایه روبرویی در منزلش را باز و بسته می کند و سر کار می رود خسروشاهی تازه به رختخواب می رود؛ این برایش یک نشانی شده است که تا صبح کتاب خوانده یا فیلم دیده است. او قصد ندارد وقت زیادی برای خوابیدن بگذارد زیرا فکر می کند بعدا زمان زیادی برای خواب خواهد داشت.
خسروشاهی شاید از معدود دوبلورهایی باشد که وارد کاری جز حرفه خود نشد، او علی رغم پیشنهادهایی که در حوزه بازیگری و گویندگی داشت اما نخواست آنها را امتحان کند و وقتی از او می پرسم نخواسته است در زندگی ریسک کند پاسخ می دهد که همه زندگی او ریسک بوده است.
ریسک؛ همه زندگی مردی است که گزاف نیست اگر گفته شود خیلیها دوست دارند حتی به شوخی صدایش را تکرار و تقلید کنند و البته نمی دانند دوبلوری که به جای شخصیت هایی چون آلن دلون، آل پاچینو و آمیتاب باچان سخن گفته است بهای رل گفتنش را با خونی داده که از حنجره هایش بیرون آمده است.
خودش البته اینها را با طنز می گوید؛ زمانی که برای دوبله یکی فیلم ایرانی حنجره اش خونریزی کرد و بعد با لهجه شمالی از دکتری میگوید که خطاب به او و کارگردان گفته است «یک مشت دیوانه هستید که دور هم جمع شده اید.»
خسرو خسروشاهی در این گفتگو از سریال های سطح پایین ترکی و مضمون های انحرافی آنها سخن گفت و از علاقه خود به فیلم دیدن و کتاب خواندن صحبت کرد که باعث می شود انسان همچنان زنده بماند.
این دوبلور پیشکسوت که امسال ۷۵ ساله میشود از موبایل استفاده نمی کند و معتقد است که نیازی هم ندارد چراکه ارتباط چندانی با بیرون و یا همکاران ندارد. قسمت پایانی گفتگوی تفصیلی ما با این دوبلور پیشکسوت را از نظر میگذرانید.
مطلب مرتبط:
گفتگو با خسرو خسروشاهی، صدای دلنشین تلویزیون (1)
گفتگو با خسرو خسروشاهی، صدای دلنشین تلویزیون (2)
ـ وجود دارد ولی همکاران دیگر حوصله ندارند و کسی حاضر نیست دو بار بیشتر دیالوگ خود را تمرین کند و خسته می شود. اگر من به عنوان دوبلور حوصله کار نداشته باشم، مدیر دوبلاژ من نمیتواند کاری کند. تا یکی دو سال پیش که من برای تلویزیون کار میکردم، فیلمی را که قرار بود دوبله کنیم ابتدا تکثیر میکردم و به نقشهای اصلی میدادم تا آن را ببیند و بعد قرار میگذاشتیم و درباره آن صحبت میکردیم، اما هر کسی چنین کاری را انجام نمی دهد.
گلهای هم معمولاً از طرف دوبلورها وجود دارد که تلویزیون بیشتر فیلمها و سریالهای چینی و کرهای را دوبله میکند.
ـ بله متاسفانه. زمانی در تلویزیون فیلمهای بسیار خوبی دوبله می شد اما در این چند سال اخیر اطلاعی ندارم چه شده است که دیگر آثار خوب حریداری نمی شوند. شاید آنها که سابق بر این فیلم و سریال میخریدند اخراج شدهاند! ما در تلویزیون فیلمهایی مثل «جی اف کی»، «پارک ژوراسیک»، «مخمصه» و «پدر خوانده» ها را دوبله کردیم. الان تمام فیلمها کرهای است که در آنها عده ای شمشیر به دست و در حال مبارزه هستند. این فیلمها بیخاصیت هستند و حرفی برای مخاطب ندارند.
زمانی دختر خانمی به من گفت دوست دارد به کره مهاجرت کند و من فهمیدم با دیدن این سریالها به شخصیتهای فیلمهای کرهای علاقهمند شده است.
گاهی هم بیان میشود این سریالها خاستگاهی شرقی دارند.
ـ کشور کره چند سال تاریخ دارد و چند قهرمان در تاریخش داشته است؟ موسیقی، سبک زندگی و... در کره چه ویژگی دارد که ما باید دنبالهرو آنها باشیم؟
مهرجویی یک بار به من گفت باید برای گرفتن مجوز ساخت یک فیلمنامه در تلویزیون کفش آهنی داشت و آنقدر که برای ساخت سریالی (سمفونی مردگان عباس معروفی) به تلویزیون رفت و آمد داشته، خسته شده است. او گفت تا پای ساخت رفته اما در نهایت پذیرفته نشده است.
به نظر شما کمبود بودجه چقدر در خرید و ساخت آثار خوب نقش دارد؟
- اگر تلویزیون پول نداشت که برای سریالی مثل «کیمیا» انقدر هزینه نمیشد. سریالی که من تنها چند قسمت از آن را دیدم و به نظرم فاجعه بود. این سریال میتوانست ۱۰ قسمت باشد.
پس سریالهای تلویزیونی را هم میبینید؟
ـ بله من هم سریالهای تلویزیون را میبینم و هم سعی میکنم همه روزنامهها را بخوانم. البته این را بگویم که تاکنون هیچ یک از سریال های ترکی شبکه های ماهواره ای را ندیده ام. آنقدر فیلم های خوب می بینم که اصلا دلم نمی آید سریال های سطحی ترکی را ببینم.
فکر می کنم اکنون ذائقهها تغییر کرده است. یک بار من و آقای حسین عرفانی در استودیو بودیم و بعد او گفت اگر همین الان داخل یک کوچه برویم و زنگ در خانه ها را بزنیم همه در حال دیدن سریال ترکی هستند. واقعیت این است که من فکر نمیکنم زندگی ترکها آنقدر بیدر و پیکر باشد که یک زن با داشتن همسر، معشوقه هم داشته باشد یا یک مرد چند زن را با هم داشته باشد. این داستان ها فقط از یک ذهن معیوب درمی آید.
مجلهای بررسی کرده بود که ترکها بزرگترین صادرکننده سریال در جهان هستند و در بعضی از کشورها هیچ گونه نتوانسته اند از توزیع این سریال ها جلوگیری کنند. به طور مثال در نقاطی از جهان مثل مصر و پاکستان این سریالها را تکفیر کردهاند.
بعد از ۷۴ سال چه چیزی برای شما اهمیت دارد که همچنان مسائل و جریانها را دنبال میکنید؟
ـ این ویژگی آدم زنده است. چندی پیش کتابی خریدم که درباره فروغ بود و من دو ساعته و در نیمه شب آن را خواندم. صدایش را هم در دکلمه ها گوش می کنم و بسیار دوست دارم. من شبها زودتر از ۵ یا ۶ صبح نمیخوابم گاهی ساعت ۷ که همسایه روبهرو سر کار میرود و در منزلش را باز و بسته میکند، من تازه به اتاق خواب میروم و این برای من نشانی شده بود. در این بازه زمانی فیلم و سریال میبینم و کتاب و مجله میخوانم. بالاخره شما باید بدانید که در کشورتان چه خبر است.
اخیراً چه کارهای خوبی اعم از فیلم یا سریال از تلویزیون دیدهاید که بخواهید از آنها بگویید؟
ـ کار خوبی ندیدهام.
چرا همکاری خود شما با تلویزیون کمتر شده است؟
ـ همکاری دارم اما مثل قدیم نیست. پیش از نوروز همکاران من در تدارک برنامهای بودند که درباره دوبله بود و تنها کسی که در آن شرکت نکرد من بودم چون تمایل چندانی به حضور در چنین برنامه هایی ندارم.
از طرف تلویزیون تماسهای زیادی با من گرفته میشود که برای دوبله و یا همکاری بروم اما تمایلی ندارم. وقتی میبینم جوانانی برای دوبله میآیند با ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان کار میکنند، آتش به جانم میافتد. من نمیتوانم به این شکل کار کنم. من همچنان ماشین مدل ۸۲ سوار میشوم چون به خاطر پول کار نمی کنم و اگر قرار بود دنبال پول و ثروت بروم، وضعم بهتر از این بود.
از طرف دیگر دوست ندارم عروسک خیمهشببازی باشم یا با احساسات جوانان بازی کنم، آنها را بیاورم و امتحانشان کنم. تلویزیون ما شبکه «من و تو» نیست که بخواهیم مسابقههای گویندگی و... برگزار کنیم.
شما در حوزه های دیگر مثل گویندگی که همکارانتان ورود کرده اند کمتر فعالیت دارید. چرا؟
ـ چندی پیش شخصی با من تماس گرفت و بیان کرد که میخواهد شعرهای سهراب را دکلمه کند و یکی از آهنگسازان مطرح نیز ساخت موسیقی این اثر را برعهده داشت اما این تهیهکننده شخص حرفهای نبود و من هم علی رغم اصرار فراوان قبول نکردم دکلمه کار را بر عهده بگیرم.
وضعیت دوبلورها در این سال ها چه تغییری کرده است؟
- وضعیت در این سال ها بدتر شده است. احمدی نژاد برای صنف هنرمندان کارهای خوبی برای بیمه انجام داد که تا مبلغ ۴۰ تا ۵۰ میلیون پول بیماری ها را می داد. اکنون در بیمه ما عمل قلب و بسیاری از مواردی که لازم است وجود ندارد. حسین فرحبخش تعریف می کرد که شبی ساعت ۲ و نیم بامداد نزد احمدی نژاد رفته بود و گفته بود که اوضاع هنرمندان خوب نیست. احمدی نژاد هم همانجا نام شخصی را می برد و می گوید شمارش کند که چند نفر به پول نیاز دارند تا مبلغی به حسابشان ریخته شود. احمدی نژاد ۴۰۰ هزار تومان نقد و حدود ۲۰۰ هزار تومان هم به عنوان کالا برای هنرمندان قرار داد.
ـ در اجتماع چندان صدای من شناخته شده نیست و اگر بیرون بروم، کمتر مرا میشناسند.
خاطرهای نقل شده بود که شما تصادف میکنید و خانمی شاکی میشود که چرا با آن لحن و صدای خاص که با آن معروف شدهاید در آن لحظه سخن گفتهاید.
ـ بله این یک شوخی بود که دوستان منتقدم از جمله هوشنگ گلمکانی در مجله فیلم ساختند و صحت ندارد. آنها به من گفتند چنین اتفاقی برایت رخ داده است و من پرسیدم چطور که بیان کردند که خودشان ساختهاند.
تنها یک بار به یکی از فروشگاه محصولات فرهنگی رفتم، آنجا خانم و آقای میانسالی حضور داشتند که در حال انتخاب فیلم برای نوه های خود بودند. زمانی که از فروشنده سوالی پرسیدم، آن خانم به من اشاره کرد و به همسرش گفت این همان است که میگوید «امنِ»، آنها زبان آذری حرف میزدند و من هم با اینکه متوجه میشدم اما حرفی نزدم. همسرش هم به او پاسخ میداد «یوخ» یعنی که خیر این شخص او نیست. آنها از فروشگاه خارج شدند ولی باز برگشتند و بعد همسر آن خانم از من پرسید آقا شما همان هستید که همسر من میگوید و من هم تایید کردم آن وقت همسرش به او گفت « تو آنقدر بیحواس هستی که هنوز وقتی پسرمان از خارج زنگ میزدند میپرسی شما؟» و این تنها زمانی بود که یک نفر مرا شناخت.
روزی چند ساعت فیلم و سریال می بینید؟
- معمولا سعی می کنم یک سریال را حداقل یک قسمتش را تمام کنم و بعد استراحت می کنم. درباره فیلم ها به جزئیات و حواشی از جمله لانگ شات و دیگر نکات فنی هم توجه دارم.
این همه فیلم دیدن انگیزه بسیاری می خواهد.
ـ بله دوستانی دارم که برای من فیلم می آورند. حدود ۲ تا ۳ سال پیش هم در انبار چند گونی فیلم را که همه وی اچ اس بود، دور ریختم. فیلم هایی که برای دوبله برایم فرستاده بودند و یا عده ای از دوستان داده بودند.
قرار بود در فیلمی از پیمان قاسمخانی بازی کنید، چرا به نتیجه نرسید؟
- بله اگر ساخته میشد بسیار جالب بود اما من از زیر بار آن فرار کردم. قصد این بود که من در این فیلم زندگی خود را با نام خسروشاهی بازی کنم و سفری هم به فرانسه داشته باشم، آلن دلون هم حضور داشته باشد اما نشد و با خود فکر کردم بازی در این سن و سال کار من نیست.
شما در انتخاب فیلم ها و نقش و حتی پیشنهادهایی برای کارهایی مثل بازیگری و گویندگی به شکل گزیده عمل می کنید یا چندان علاقه ای به ریسک ندارید؟
- کل زندگی ما ریسک است. دیالوگ و رل گفتن ها و کاری که داریم ریسک است. در حین کار ممکن است از حنجره شما خون بریزد به گونه ای که وقتی به پزشک مراجعه می کنید، می پرسد اسید خورده اید و باید بگویید داد زده ام. می پرسد حرفه شما چیست؟ بعد می گوید اگر یکی از تارهای صوتی ات پاره شود چه خواهی کرد؟ مگر چقدر درآمد دارید که اینگونه از خود کار می کشید؟
این اتفاق در دوبله چه فیلمی رخ داد؟
- فیلم «عروسی خوبان» ساخته محسن مخملباف. او صبح همان روز که دچار خون ریزی شدم مرا به بیمارستان برد و دکتر آنجا به من گفت یک مشت دیوانه دور هم جمع شده اید.
اینها ریسک است که شما با زندگی خود دارید. ممکن است کمتر فریاد بزنید و کسی هم اعتراضی نکند اما خود شما رضایتی ندارید.
اتفاقا من فکر می کردم شخصیت جانبازی که موجی می شد و شما جای او سخن می گفتید صدایی آرام تر دارد و نمی دانستم که حنجره شما در این فیلم دچار خون ریزی شده است.
- چرا وقتی او را به اتاق عمل می برند و یا موجی می شود فریادهای بلندی می زند.
تعطیلات برای شما با ایام دیگر چه تفاوتی دارد؟
- هیچ فرقی ندارد، همان زندگی خود را دارم. کتاب می خوانم، فیلم می بینم.
آخرین فیلمی که دیدید چه بوده است؟
- چندی پیش فیلم «بازگشته» را دیدم. به نظرم باید صحنه هولناک این فیلم را که خرس به دی کاپریو حمله می کند یک بار بدون صدا دید، آن وقت می فهمید که این صحنه هیچ حسی و هیچ ترسی ندارد و تازه شما متوجه عیب ها می شوید. فکر می کنید خرس با او بازی می کند و به یک شوخی تبدیل می شود.
فکر می کنم آرشیو بزرگی از فیلم داشته باشید.
- البته من فیلم های بسیاری داشتم که دیگران آنها را از من گرفته اند و دیگر نیاوردند. زمانی در دفتر محمد صالح علا بودم که دیدم فیلم «سرپیکو» روی میز اوست. پرسیدم این فیلم را از کجا آورده ای و او پاسخ داد که از مسعود کیمیایی گرفته است و دیگر هم نمی خواهد به او بازگرداند. به او گفتم این فیلم من است و تعریف کرد که کیمیایی به او توضیح داده است فیلم امانت است اما او آن را گرفته و دیگر هم نمی خواهد به او پس بدهد.
و دیگر فیلم را نگرفتید؟
- خیر! بر باد رفت. همانطور که گفتم فیلم های زیادی داشتم، همه را از من می گرفتند. بابک بیات به منزل من می آمد و هر بار ۷ تا ۸ فیلم می گرفت. از او می پرسیدم چطور این همه فیلم را می بینید که می گفت همه فیلم ها را خودش نمی بیند و چند تا را هم برای شاملو می برد. این ماجرا مربوط به زمانی می شد که پای شاملو را قطع کرده بودند.
چرا شما موبایل ندارید؟
- فکر می کنم لازم نیست، هیچ گاه نداشته ام و حتی بلد نیستم با آن کار کنم. یک روز با دوستان صحبت شد جلال مقامی گفت سه ماه است موبایلش زنگ نخورده است. تلفنی که چندان زنگ نمی خورد داشتنش فایده ای ندارد.
این خاصیت این سنین است که ممکن است ارتباط آدم با جهان پیرامون کمتر شود؟
- ارتباط من با پیرامون کم نشده است من با فرزندانم که خارج از ایران هستند و خواهرم هفته ای چند بار صحبت می کنم. قبل از نوروز هم با همسایه رفتیم و نهالی برای درختکاری خریدیم اما با همکاران ارتباطی ندارم. از روزنامه ها بیشتر می فهمم که همکارانم در حال چه کاری هستند.
تا زمانی که کار بود ارتباط داشتیم. نمی دانم یک کارمند بانک یا دیگر مشاغل هم به همین شکل است و اگر بعد از ۳۰ سال مثلا بازنشسته شوند ارتباط ها قطع می شود؟ اکنون تنها با یک یا دو نفر بیشتر ارتباط دارم و از باقی همکاران اطلاعی ندارم.
ویدیو مرتبط :
صدای افسانه ای خسرو خسروشاهی - آلن دلون
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
گفتگو با خسرو خسروشاهی، صدای دلنشین تلویزیون (1)
خسروخسروشاهی در گفتگویی از دستمزد کم دوبلورها و ممیزی سلیقه ای و بدون منطق فیلمهای غربی که نتیجه معکوس میدهد و اهمیت کار دوبله که این روزها جدی گرفته نمیشود، صحبت کرد.
خبرگزاری مهر: خسروخسروشاهی در گفتگویی از دستمزد کم دوبلورها و ممیزی سلیقه ای و بدون منطق فیلمهای غربی که نتیجه معکوس میدهد و اهمیت کار دوبله که این روزها جدی گرفته نمیشود، صحبت کرد.
نام خسرو خسروشاهی با نام آلن دلون، آل پاچینو و آمیتاب باچان عجین شده است و شاید او تنها دوبلوری باشد که صدایش دهان به دهان در میان خیلیها چرخیده و هر کس به نوعی جملات و لحن صدای او را تقلید می کند.
خسروشاهی زاده سال ۱۳۲۰ در تهران است و امسال همزمان با سال ۹۵ وارد ۷۵ سالگی می شود. در یکی از آخرین روزهای اسفندماه مهمان او شدیم تا از خاطرات وی در این سال ها که همیشه صدایش را از پشت شخصیت ها و از درون قاب شیشه ای می شنیدیم، بپرسیم.
این دوبلور پیشکسوت که این روزها همچنان فیلم های روز را می بیند و روزنامه می خواند ما به را چای دعوت کرد و بعد از آن به طور مفصل به تک تک سوالاتمان پاسخ داد.
خسروشاهی برادر همسر زنده یاد احمد رسول زاده است و اصلا رسول زاده باعث شد تا وی به این حرفه وارد شود. خودش می گوید با اصرار زیاد به دوبله وارد شد درحالیکه رسول زاده مخالف بود و البته حالا خودش هم به هر کسی که بخواهد وارد این حوزه شود توصیه می کند که کار و حرفه دیگری را در پیش بگیرد.
دوبلور فیلم های «پدرخوانده» در این گفتگو از ارتباط خود با کارگردانان خارجی برای دوبله فیلم هایشان، سخن گفت و بیان کرد که در ابتدای ورودش به حرفه دوبله در دهه ۴۰ تا سه سال در اتاق ضبط اجازه نشستن نداشته است.
خسروشاهی همچنین به ممیزی فیلم ها که بدون آگاهی و براساس سلیقه انجام می شود اشاره کرد و گفت که این ممیزی ها باعث می شود فحشا، آلودگی و جرم و جنایت ها از فیلم های غرب حذف شود و آنها را مردمی پاک نشان دهد.
قسمت اول این گفتگو را در زیر می خوانید:
زنده یاد احمد رسول زاده معرف شما به دوبله بود و شما گاهی در خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده اید اما دوست داریم که بدانیم این دعوت صرفا از طرف ایشان صورت گرفت یا خواست خود شما هم بود؟
- خیر اصرار خود من بود. من می خواستم دوبلور شوم اما او مخالف بود و حتی تا سال ها اصرار داشت که کسی نداند که من و او با هم فامیل هستیم و می گفت ممکن است با خود فکر کنند که چون او مدیر دوبلاژ است من هم از طریق او وارد کار شده ام و حتی بعد از اینکه اکثر مدیران دوبلاژ یک رُل نقش اول برای دوبله به من دادند او یک رُل نقش پنجم به من داد.
می توان او را مرشد و استاد شما در دوبله دانست.
- بله، واقعا همین طور بود.
چرا همیشه پیشکسوتان در حوزه دوبله ابتدا کسانی را که می خواهند وارد این حرفه شوند، نهی می کنند؟
- خود من هم همین کار را می کنم و اگر قرار باشد توصیه ای به جوانان علاقه مند به دوبله کنم، می گویم این کار بی سرانجام است و در نهایت به خسروشاهی تبدیل خواهند شد. فکر می کنم زمانی که جامعه ایران به سمت سهل پسندی و آسان گیری می رود، کیفیت کار خوب و بد دیگر برای کسی اهمیتی ندارد. در مورد این مساله کسانی که برای رسانه ها و تلویزیون نسخه می نویسند که برنامه ها چگونه باشند، باید پاسخگو باشند که چرا سلیقه مردم این قدر پایین آمده است. شاید به دلیل فیلم و سریال هایی است که پخش می شود و شاید به دلیل سبک زندگی امروز ما است. گویی این روزها با همه چیز شوخی داریم. اکنون فیلم و سریال های بسیار خوبی در جهان وجود دارد اما ما دیگر آنها را نمی بینیم.
همانطور که گفتم همه چیز به شوخی گرفته می شود اگر به بعضی از سالن های سینمایی مراجعه کنید، می توانید دوبله همزمان آثار را ببینید. یعنی فیلم را به زبان اصلی نمایش می دهند، عده ای روی صحنه می روند و به طور همزمان جای شخصیت ها صحبت می کنند و مردم هم می خندند. در حالی که دوبله یک کار جدی است و دوره ای دوبله ایران مورد تحسین دنیا بود. من زمانی که خواستم «جنگ ستارگان» را دوبله کنم با جرج لوکاس کارگردان این فیلم به صورت تلفنی حرف زدم و راهکار و روش خود را برایش شرح دادم به این ترتیب او پذیرفت که فیلم در ایران دوبله و بعد در آمریکا میکس شود و همین اتفاق هم افتاد. استنلی کوبریک و ویلیام فریدکین ... نیز در جریان دوبله من نسبت به کارهایشان قرار می گرفتند. الان دیگر این گونه نیست و هر کسی از هر جایی قهر می کند وارد این حرفه می شود.
فرق شما با آنها که امروزه وارد این هنر می شوند و اتفاقا خود را عاشق می دانند، چیست؟
- شما می بینید که در این سال ها چقدر صداهای متعددی به دوبلورهایی که با شوق، عشق و علاقه کار می کرده اند، اضافه شده است. آن صداهای عاشق به خاطر پول وارد این حرفه نشده بودند و برای گفتن یک نقش ساعت ها صبر می کردند اما کدام یک از صداهای جدید در کنار آن صداها قرار گرفته است؟ من در ابتدای ورود به دوبله حدود ۳ سال حتی اجازه نداشتم در گوشه اتاق ضبط بنشینم تا بتوانم نقشی را بگویم و حالا عده ای همان ابتدا که به کار وارد می شوند، می خواهند نقش اول یک فیلم یا سریال را بگویند. من سال های سال است به هر جوانی که می خواهد وارد این حرفه شود، می گویم هر کاری که انتخاب کند از این حرفه بهتر است. بسیاری از دوبلورهای ما حتی نتوانسته اند با درآمد حرفه خود ازدواج کنند. قیمت دوبله نقش اول در تلویزیون ۷۰ تا ۱۰۰ هزار تومان است و اگر سابقه زیادی داشته باشید تا حدی افزایش خواهد یافت و با احتساب نتیجه کاری که می کنید ماهانه حدود ۲۵۰ هزار تومان خواهد شد که بسیار غم انگیز است. به طور مثال خود من را شاید سالی برای دوبله ۶ فیلم به کار دعوت کنند و اگر هر فیلم ۱۵۰ هزار تومان باشد حدود ۹۰۰ هزار تومان دریافت خواهم کرد. آن دسته از جوانانی که فکر می کنند ما ماشین آخرین مدل سوار می شویم باید این مسائل را بدانند. اگر دستمزدها در تلویزیون در این سال ها با تورم جلو می رفت شاید ما هم وضعیت بهتری داشتیم چون کار اصلی ما در تلویزیون است.
آیا استودیوهای شخصی نمی توانند این خلاء را جبران کنند. به طور مثال موسسه فرهنگی و هنری قرن ۲۱ زمانی آثار بسیار خوبی داشت و از دوبلورهای حرفه ای بهره می گرفت.
- اکنون اکثر استودیوها وضعیتشان بدتر از تلویزیون شده است. خوبی تلویزیون این است که هیچ منعی برای آوردن دوبلور ندارد و اگر بخواهد، می تواند از ۱۰ دوبلور حرفه ای برای یک فیلم استفاده کند. بعضی از مشکلات این حوزه نیز از طرف خود ما دوبلورها است. میدان دید ما کم شده است و فیلم ها را نمی شناسیم. من نمی خواهم به همکاران توهین کنم ولی آنقدر دلمرده و خسته شده اند که فیلم های روز را نمی بینند. نباید فکر کنیم که حتما همه هنرپیشه ها باید آنتونی کوئین و دیگر هنرپیشه های سینمای کلاسیک باشند.
خود تلویزیون چقدر در دوبله با کیفیت آثار حساسیت دارد؟
- برای بعضی این مهم است که صرفا کار به آنتن برسد و هیچ حرفی هم از چارچوب های مورد نظر آنها خارج نباشد. البته اگر با آنها صحبت کنید قانع می شوند که فیلم ها باید با کیفیت بالاتری دوبله شوند ولی وقتی کار به عمل می رسد من به عنوان مدیر دوبلاژ دیالوگی را تحویل می گیریم که پر از خط خطی و سانسور است و کیفیت در مراتب بعدی قرار دارد. سانسورها از طریق افرادی است که کسی آنها را نمی شناسد، فیلم نمی بینند و معلوم نیست چقدر سواد دارند. به جای خط خطی ها هم دیالوگ هایی نوشته می شود که وقتی با تصویر منطبق شود کسی آنها را نمی فهمد. خاطرم هست زمان دوبله فیلم «پدرخوانده ۲ و ۳» به من گفتند همه واژه های «کازینو» باید به هتل تبدیل شود. من به آنها جواب مثبت دادم و گفتم در این صورت آیا شما جواب شاکیان را خواهید داد؟ آنها پرسیدند که پاسخ چه کسی را باید بدهند و من گفتم همه نهادهایی که در کشورمان هتل دارند.
بنابراین این گونه نیست که استودیوهای دوبله فیلم ها وضعیت بهتری نسبت به تلویزیون داشته باشند. آخرین قیمت دوبله در استودیو بین یک میلیون و ۸۰۰ تا دو میلیون تومان است که این دستمزد بین همه گوینده ها تقسیم می شود. معمولا هم گویندگان ثابت هستند و تغییر نمی کنند. گاهی هم خود مدیران استودیوها کار مدیران دوبلاژ را انجام می دهند. به طور مثال یکی از استودیوها آخرین فیلم کمپانی والت دیزنی را که به شکل قاچاق از روی پرده فیلمبرداری شده است خریداری می کند؛ فیلمی که ناقص است، تیتراژ ندارد و حتی پرده در ابعاد درستی در فیلمبرداری جای نگرفته است و بعد این فیلم در استودیوی ایران دوبله شده و مردم هم که تبلیغات آن را دیده اند خریداری می کنند اما بعد به خاطر کیفیت پایین آن فکر می کنند که چه فیلم بدی است اما خبرنگاری که دقت بیشتری دارد آن را تحلیل کرده و بعد در رسانه ها از سرقت و کپی غیر مجاز آن خبر می دهند. در این زمان وزارت ارشاد به تازگی از خواب بیدار شده و می فهمد که در حیطه کاری او چه اتفاقی رخ داده است و سریع واکنش نشان می دهد و بیان می کند که فیلم را جمع خواهند کرد و دوباره فیلم اصلی را با کیفیت خوب خریداری کرده و دوبله خواهند کرد. این میان انجمن گویندگان اعتراضی نمی کند و کاری انجام نمی دهد و وزارت ارشاد نیز آخرین نفری است که متوجه ماجرا می شود. این رویکردها باعث شده است وزارت ارشاد که پیش از این به دوبله فیلم ها درجه الف و ب می داد دیگر این درجه بندی را ارائه نکند. در دوره آقای شمقدری بزرگداشتی هم برای دوبلورها برگزار شد اما انگار امروزه این مساله به فراموشی سپرده شده است.
به هرحال سانسورها فقط مربوط به تلویزیون نیست و همه جا وجود دارد. یادم می آید که فیلمی دیگری بود که شخصی از کارخانه بیرون می آمد و بعد آنقدر مشروب می خورد که در ادامه همسرش را می کشت. از ما خواسته شد که قسمت مشروب خوردن را از فیلم در بیاوریم و سوال من این بود که آن وقت همسر این فرد به چه دلیلی باید کشته شود؟
زمانی هم در یکی از جلسات دوبلورها با مسئولان بیان شد که وقتی فیلم ها با سانسورها و ممیزی های زیادی مواجه می شوند مخاطبان این فیلم ها با خود فکر می کنند که غربی ها چقدر پاک هستند زیرا در فیلم های آنها هیچ نکته و ویژگی منفی وجود ندارد.
- بله خود من سال ها پیش درباره این مساله اعتراض کردم اما فیلم ها همچنان با ممیزی های فراوان دوبله می شوند.
خاطرم هست فیلمی را به نام «زلزله توکیو» دوبله کردیم. در این فیلم که بسیار مدرن بود ساختمان های شیک و زیبایی از توکیو نشان می داد و بعد از زلزله یکباره همه چیز نابود می شود اما این فیلم توقیف شد و دلیل آن هم زرق و برق زیاد توکیو بود. در واقع این ممیزی ها و توقیف شدن ها هیچ دلیل درست و روشنی نداشت و سلیقه ای پیش می رفت و خیلی وقت ها به نفع غرب بود. اعتراض ما در آن جلسه این بود که وقتی همه معضلات فیلم های غربی را حذف می کنیم چرا مردم ما نباید فکر کنند که آنها بسیار خوب هستند. یک نفر به خاطر خوردن مشروب خواهر یا همسرش را می کشد و ما همه این جرم و جنایت ها، فحشا، خیانت ها و مشروب خوردن ها را حذف می کنیم گویی غرب پاکِ پاک است. آن وقت اینجا در روزنامه های خود می خوانیم که فردی در گوشه ای از شهر و یا کشور به خاطر خوردن این مشروب دست به قتل زده است در حالی که همین مساله را از یک فیلم خارجی سانسور می کنیم و گویی اصلا چنین اتفاقی در آنجا رخ نمی دهد. البته سانسورکنندگان بعد از سال ها متوجه اشتباه خود می شوند اما دیگر راه برگشتی وجود ندارد.
خاطرم هست فیلم دیگری را برای تلویزیون دوبله کردیم که در آن نشان می داد در ماه آوریل هوا آنقدر دگرگون می شود که از آسمان برف می بارد. شخصیت های فیلم سراغ یک دانشمند می روند و او برای آنها توضیح می دهد که هر ۴۰۰ میلیون سال یک بار خورشید سه درجه کاهش دما پیدا می کند که باعث می شود زمین سرد شود و در این شرایط برف می آید. چنین دیالوگ هایی را مسئولان مربوطه خط زده بودند و به جای آن نوشته بودند که ما آمریکایی ها آنقدر در صحرای نوادا بمب منفجر کرده ایم که خورشید سرد شده است. اینها نتایج همان سطح آگاهی است. امام خمینی(ره) فرموده اند که تلویزیون باید دانشگاه باشد بنابراین در این رسانه نمی توان هر حرفی را نسنجیده به مخاطب عرضه کرد.
چالش با چنین ویراستارانی چقدر از شما به عنوان یک مدیر دوبلاژ زمان و انرژی می گیرد و یا ممکن است روی یک فیلم تاثیر منفی بگذارد؟
- این مساله به مدیر دوبلاژ بستگی دارد. به طور مثال فیلم «پدرخوانده» صحنه ای دارد که در آن مایکل به هاوانا می رود و شریک پدرش در آنجا به او می گوید که در دنیای ممنوعیت الکل توانسته اند یک شبه میلیونر شوند چراکه از کانادا مشروب قاچاق کرده اند. ویراستار این واژه را خط زده بود و به جای مشروب، ملاس چغندر را به کار برده بود که این حرکت بینش پایین یک شخص را می رساند. بنابراین همانطور که گفتم این انرژی به این بستگی دارد که چقدر شما به کار خود وابسته باشید و آن را دوست داشته باشید.
من حدود سه سال پیش برای مدیر دوبلاژی فیلم «در جستجوی ریچارد» هر چه کتاب درباره ریچارد سوم در ایران چاپ شده بود خریداری کردم و خواندم چراکه فکر میکردم در کشور حداقل حدود ۱۰۰ نفر هستند که نمایشنامه «ریچارد سوم» شکسپیر را می شناسند و ما باید به خاطر همان صد نفر کتابها و ترجمه های متعدد را بررسی کنیم. البته ترجمه در خود تلویزیون اهمیت چندانی ندارد. هزینه ترجمه حدود ۷۰ هزار تومان است که به یک جوان سپرده می شود و متن ترجمه را در یک شب تا صبح تحویل می دهد. شما دیگر در این ترجمه اثری از کلام شکسپیر نمی بینید. در حالی که شکسپیر کلماتی را در اثر خود بکار می برد که حتی باید در زمان انگلیسی هم معنای آن را جستجو کنید.
من شخصی را پیدا کردم که برای ترجمه این نمایشنامه چندین سال وقت گذاشته بود. البته ما نمی توانستیم به طور مستقیم از تلاش این فرد استفاده کنیم چون فیلم مثل کتاب نیست که در آن از پینوشت استفاده شود بنابراین زمانی طول کشید تا دیالوگ ها را آماده کردم و فیلم را هم در ۳ روز با حدود سی و چند گوینده دوبله کردیم. برای دوبله این فیلم از شرایط بدی برخوردار بودیم به گونه ای که در گرمترین ماه تابستان در همان اتاقی کار را دوبله کردیم که کولر نداشت و من شیشه های آب یخ را روی پیشانی خود می گذاشتم. شاید این شرایط به این دلیل بود که ما باید از تلویزیون فراری می شدیم.
یعنی به عنوان یک دوبلور و مدیر دوبلاژ پیشکسوت هیچ امتیازی را برای شما قائل نشدند؟
- بعد از دوبله فیلم «در جستجوی ریچارد» با آن شرایط سخت به من گفتند که می توانم دستمزد نهایی گویندگان را تا ۱۵۰ درصد افزایش دهم و من باید فکر می کردم که وقتی همه گویندگان درجه یک هستند این ۱۵۰ درصد را چطور باید تقسیمبندی کنم بنابراین همه دوبلورها را جمع کرده و ماجرا را برایشان تعریف کردم. در واقع خواستم حالا که با این همه سختی و مشقت کار را دوبله کرده ام، اجازه دهند که آن مبلغ هم به صندوق مالی تلویزیون بازگردد چراکه خیلی کمتر از دستمزد واقعی آنها بود.
رئیس واحد دوبلاژ وقتی چرایی این مساله را پرسید، اعتراض کردم که حق این دوبلورها ۱۵۰ درصد نیست و آنها یک فیلم معمولی را دوبله نکرده بودند اما این شخص در نهایت جسارت به من اظهار کرد که مگر دوبله «در جستجوی ریچارد» با یک فیلم ایتالیایی که یکی از همکارانتان ساعت ۲ بعد از ظهر دوبله آن را تمام کرده است، چه تفاوتی دارد؟ من هم به او پاسخ دادم که آیا فکر نمی کند بهتر است از پشت میز ریاستی خود به مکان دیگری برود.
اگر متن همین فیلم به شکلی بی کیفیت ترجمه و دوبله می شد بسیاری به سازمان صدا و سیما خرده می گرفتند که چرا با شکسپیر اینگونه برخورد شده است و چرا هیچکس پاسخگو نیست، اما در عین حال وقتی زمانی هم که کاری خوب می شود باز هم کسی حرفی نمی زند. گویی عشق، شور و درک از میان ما رخت بر بسته است و مسئولان فکر می کنند که وظیفه من این است که بیست و چند روز زندگی خود را کنار بگذارم، بهترین دیالوگ ها را با لب های آل پاچینو سینک کنم تا یک دوبله حرفه ای را تحویل آنها دهم و در نهایت ۲۵۰ هزار تومان دریافت کنم.
فکر نمی کنم زمانی که شما برای ترجمه فیلمنامه این اثر گذاشتید حتی چند درصد آن برای یک فیلم معمولی صرف شود.
- بله مترجم هم درآمد زیادی ندارد و حتی ممکن است از بین آشنایان خود مدیر دوبلاژ انتخاب شده باشد. من پشت یکی از فیلم هایی که دوبله شده بود اسم فردی را به عنوان مترجم دیدم، اما چون او را می شناختم همان فیلم را با زبان اصلی تهیه کردم و بعد فیلم زبان اصلی را با فیلم دوبله شده مقایسه کردم و متوجه شدم که مترجم از یک زیرنویس بسیار الکن از کار خود استفاده کرده و حتی موجب شده است تا داستان فیلم که از پیچیدگی ها و راز و رمزهایی برخوردار بود، لو برود.
البته این روحیه افرادی چون شما است که فیلم را به زبان اصلی پیدا می کنید و در دوبله یک فیلم این چنین کنکاش می کنید وگرنه این کار نفعی برای شما ندارد.
- خیر، نفعی ندارد. تنها می توان به این پرداخت که چقدر حرفه دوبله سطحی گرفته شده است و مترجم یا دوبلور هر واژه ای را در کار خود قرار می دهد. من پسری دارم که وقتی خیلی کوچک بود و به تازگی می توانست صحبت کند، ناسزایی را مدام بیان می کرد که ما ابتدا متعجب شدیم و بعدا فهمیدیم که آن واژه را از یک کارتون آموخته است. امروز هم گاهی همکاران خود من دوبله ها را با بی میلی انجام می دهند و من شنیدم که در جشنواره فیلم فجر یک کار انیمیشن دوباره دوبله شد چراکه صداپیشه شخصیت ها به طور مناسب انتخاب نشده بود.
ادامه دارد...
نام خسرو خسروشاهی با نام آلن دلون، آل پاچینو و آمیتاب باچان عجین شده است و شاید او تنها دوبلوری باشد که صدایش دهان به دهان در میان خیلیها چرخیده و هر کس به نوعی جملات و لحن صدای او را تقلید می کند.
خسروشاهی زاده سال ۱۳۲۰ در تهران است و امسال همزمان با سال ۹۵ وارد ۷۵ سالگی می شود. در یکی از آخرین روزهای اسفندماه مهمان او شدیم تا از خاطرات وی در این سال ها که همیشه صدایش را از پشت شخصیت ها و از درون قاب شیشه ای می شنیدیم، بپرسیم.
این دوبلور پیشکسوت که این روزها همچنان فیلم های روز را می بیند و روزنامه می خواند ما به را چای دعوت کرد و بعد از آن به طور مفصل به تک تک سوالاتمان پاسخ داد.
خسروشاهی برادر همسر زنده یاد احمد رسول زاده است و اصلا رسول زاده باعث شد تا وی به این حرفه وارد شود. خودش می گوید با اصرار زیاد به دوبله وارد شد درحالیکه رسول زاده مخالف بود و البته حالا خودش هم به هر کسی که بخواهد وارد این حوزه شود توصیه می کند که کار و حرفه دیگری را در پیش بگیرد.
دوبلور فیلم های «پدرخوانده» در این گفتگو از ارتباط خود با کارگردانان خارجی برای دوبله فیلم هایشان، سخن گفت و بیان کرد که در ابتدای ورودش به حرفه دوبله در دهه ۴۰ تا سه سال در اتاق ضبط اجازه نشستن نداشته است.
خسروشاهی همچنین به ممیزی فیلم ها که بدون آگاهی و براساس سلیقه انجام می شود اشاره کرد و گفت که این ممیزی ها باعث می شود فحشا، آلودگی و جرم و جنایت ها از فیلم های غرب حذف شود و آنها را مردمی پاک نشان دهد.
قسمت اول این گفتگو را در زیر می خوانید:
زنده یاد احمد رسول زاده معرف شما به دوبله بود و شما گاهی در خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده اید اما دوست داریم که بدانیم این دعوت صرفا از طرف ایشان صورت گرفت یا خواست خود شما هم بود؟
- خیر اصرار خود من بود. من می خواستم دوبلور شوم اما او مخالف بود و حتی تا سال ها اصرار داشت که کسی نداند که من و او با هم فامیل هستیم و می گفت ممکن است با خود فکر کنند که چون او مدیر دوبلاژ است من هم از طریق او وارد کار شده ام و حتی بعد از اینکه اکثر مدیران دوبلاژ یک رُل نقش اول برای دوبله به من دادند او یک رُل نقش پنجم به من داد.
می توان او را مرشد و استاد شما در دوبله دانست.
- بله، واقعا همین طور بود.
چرا همیشه پیشکسوتان در حوزه دوبله ابتدا کسانی را که می خواهند وارد این حرفه شوند، نهی می کنند؟
- خود من هم همین کار را می کنم و اگر قرار باشد توصیه ای به جوانان علاقه مند به دوبله کنم، می گویم این کار بی سرانجام است و در نهایت به خسروشاهی تبدیل خواهند شد. فکر می کنم زمانی که جامعه ایران به سمت سهل پسندی و آسان گیری می رود، کیفیت کار خوب و بد دیگر برای کسی اهمیتی ندارد. در مورد این مساله کسانی که برای رسانه ها و تلویزیون نسخه می نویسند که برنامه ها چگونه باشند، باید پاسخگو باشند که چرا سلیقه مردم این قدر پایین آمده است. شاید به دلیل فیلم و سریال هایی است که پخش می شود و شاید به دلیل سبک زندگی امروز ما است. گویی این روزها با همه چیز شوخی داریم. اکنون فیلم و سریال های بسیار خوبی در جهان وجود دارد اما ما دیگر آنها را نمی بینیم.
همانطور که گفتم همه چیز به شوخی گرفته می شود اگر به بعضی از سالن های سینمایی مراجعه کنید، می توانید دوبله همزمان آثار را ببینید. یعنی فیلم را به زبان اصلی نمایش می دهند، عده ای روی صحنه می روند و به طور همزمان جای شخصیت ها صحبت می کنند و مردم هم می خندند. در حالی که دوبله یک کار جدی است و دوره ای دوبله ایران مورد تحسین دنیا بود. من زمانی که خواستم «جنگ ستارگان» را دوبله کنم با جرج لوکاس کارگردان این فیلم به صورت تلفنی حرف زدم و راهکار و روش خود را برایش شرح دادم به این ترتیب او پذیرفت که فیلم در ایران دوبله و بعد در آمریکا میکس شود و همین اتفاق هم افتاد. استنلی کوبریک و ویلیام فریدکین ... نیز در جریان دوبله من نسبت به کارهایشان قرار می گرفتند. الان دیگر این گونه نیست و هر کسی از هر جایی قهر می کند وارد این حرفه می شود.
فرق شما با آنها که امروزه وارد این هنر می شوند و اتفاقا خود را عاشق می دانند، چیست؟
- شما می بینید که در این سال ها چقدر صداهای متعددی به دوبلورهایی که با شوق، عشق و علاقه کار می کرده اند، اضافه شده است. آن صداهای عاشق به خاطر پول وارد این حرفه نشده بودند و برای گفتن یک نقش ساعت ها صبر می کردند اما کدام یک از صداهای جدید در کنار آن صداها قرار گرفته است؟ من در ابتدای ورود به دوبله حدود ۳ سال حتی اجازه نداشتم در گوشه اتاق ضبط بنشینم تا بتوانم نقشی را بگویم و حالا عده ای همان ابتدا که به کار وارد می شوند، می خواهند نقش اول یک فیلم یا سریال را بگویند. من سال های سال است به هر جوانی که می خواهد وارد این حرفه شود، می گویم هر کاری که انتخاب کند از این حرفه بهتر است. بسیاری از دوبلورهای ما حتی نتوانسته اند با درآمد حرفه خود ازدواج کنند. قیمت دوبله نقش اول در تلویزیون ۷۰ تا ۱۰۰ هزار تومان است و اگر سابقه زیادی داشته باشید تا حدی افزایش خواهد یافت و با احتساب نتیجه کاری که می کنید ماهانه حدود ۲۵۰ هزار تومان خواهد شد که بسیار غم انگیز است. به طور مثال خود من را شاید سالی برای دوبله ۶ فیلم به کار دعوت کنند و اگر هر فیلم ۱۵۰ هزار تومان باشد حدود ۹۰۰ هزار تومان دریافت خواهم کرد. آن دسته از جوانانی که فکر می کنند ما ماشین آخرین مدل سوار می شویم باید این مسائل را بدانند. اگر دستمزدها در تلویزیون در این سال ها با تورم جلو می رفت شاید ما هم وضعیت بهتری داشتیم چون کار اصلی ما در تلویزیون است.
آیا استودیوهای شخصی نمی توانند این خلاء را جبران کنند. به طور مثال موسسه فرهنگی و هنری قرن ۲۱ زمانی آثار بسیار خوبی داشت و از دوبلورهای حرفه ای بهره می گرفت.
- اکنون اکثر استودیوها وضعیتشان بدتر از تلویزیون شده است. خوبی تلویزیون این است که هیچ منعی برای آوردن دوبلور ندارد و اگر بخواهد، می تواند از ۱۰ دوبلور حرفه ای برای یک فیلم استفاده کند. بعضی از مشکلات این حوزه نیز از طرف خود ما دوبلورها است. میدان دید ما کم شده است و فیلم ها را نمی شناسیم. من نمی خواهم به همکاران توهین کنم ولی آنقدر دلمرده و خسته شده اند که فیلم های روز را نمی بینند. نباید فکر کنیم که حتما همه هنرپیشه ها باید آنتونی کوئین و دیگر هنرپیشه های سینمای کلاسیک باشند.
- برای بعضی این مهم است که صرفا کار به آنتن برسد و هیچ حرفی هم از چارچوب های مورد نظر آنها خارج نباشد. البته اگر با آنها صحبت کنید قانع می شوند که فیلم ها باید با کیفیت بالاتری دوبله شوند ولی وقتی کار به عمل می رسد من به عنوان مدیر دوبلاژ دیالوگی را تحویل می گیریم که پر از خط خطی و سانسور است و کیفیت در مراتب بعدی قرار دارد. سانسورها از طریق افرادی است که کسی آنها را نمی شناسد، فیلم نمی بینند و معلوم نیست چقدر سواد دارند. به جای خط خطی ها هم دیالوگ هایی نوشته می شود که وقتی با تصویر منطبق شود کسی آنها را نمی فهمد. خاطرم هست زمان دوبله فیلم «پدرخوانده ۲ و ۳» به من گفتند همه واژه های «کازینو» باید به هتل تبدیل شود. من به آنها جواب مثبت دادم و گفتم در این صورت آیا شما جواب شاکیان را خواهید داد؟ آنها پرسیدند که پاسخ چه کسی را باید بدهند و من گفتم همه نهادهایی که در کشورمان هتل دارند.
بنابراین این گونه نیست که استودیوهای دوبله فیلم ها وضعیت بهتری نسبت به تلویزیون داشته باشند. آخرین قیمت دوبله در استودیو بین یک میلیون و ۸۰۰ تا دو میلیون تومان است که این دستمزد بین همه گوینده ها تقسیم می شود. معمولا هم گویندگان ثابت هستند و تغییر نمی کنند. گاهی هم خود مدیران استودیوها کار مدیران دوبلاژ را انجام می دهند. به طور مثال یکی از استودیوها آخرین فیلم کمپانی والت دیزنی را که به شکل قاچاق از روی پرده فیلمبرداری شده است خریداری می کند؛ فیلمی که ناقص است، تیتراژ ندارد و حتی پرده در ابعاد درستی در فیلمبرداری جای نگرفته است و بعد این فیلم در استودیوی ایران دوبله شده و مردم هم که تبلیغات آن را دیده اند خریداری می کنند اما بعد به خاطر کیفیت پایین آن فکر می کنند که چه فیلم بدی است اما خبرنگاری که دقت بیشتری دارد آن را تحلیل کرده و بعد در رسانه ها از سرقت و کپی غیر مجاز آن خبر می دهند. در این زمان وزارت ارشاد به تازگی از خواب بیدار شده و می فهمد که در حیطه کاری او چه اتفاقی رخ داده است و سریع واکنش نشان می دهد و بیان می کند که فیلم را جمع خواهند کرد و دوباره فیلم اصلی را با کیفیت خوب خریداری کرده و دوبله خواهند کرد. این میان انجمن گویندگان اعتراضی نمی کند و کاری انجام نمی دهد و وزارت ارشاد نیز آخرین نفری است که متوجه ماجرا می شود. این رویکردها باعث شده است وزارت ارشاد که پیش از این به دوبله فیلم ها درجه الف و ب می داد دیگر این درجه بندی را ارائه نکند. در دوره آقای شمقدری بزرگداشتی هم برای دوبلورها برگزار شد اما انگار امروزه این مساله به فراموشی سپرده شده است.
به هرحال سانسورها فقط مربوط به تلویزیون نیست و همه جا وجود دارد. یادم می آید که فیلمی دیگری بود که شخصی از کارخانه بیرون می آمد و بعد آنقدر مشروب می خورد که در ادامه همسرش را می کشت. از ما خواسته شد که قسمت مشروب خوردن را از فیلم در بیاوریم و سوال من این بود که آن وقت همسر این فرد به چه دلیلی باید کشته شود؟
زمانی هم در یکی از جلسات دوبلورها با مسئولان بیان شد که وقتی فیلم ها با سانسورها و ممیزی های زیادی مواجه می شوند مخاطبان این فیلم ها با خود فکر می کنند که غربی ها چقدر پاک هستند زیرا در فیلم های آنها هیچ نکته و ویژگی منفی وجود ندارد.
- بله خود من سال ها پیش درباره این مساله اعتراض کردم اما فیلم ها همچنان با ممیزی های فراوان دوبله می شوند.
خاطرم هست فیلمی را به نام «زلزله توکیو» دوبله کردیم. در این فیلم که بسیار مدرن بود ساختمان های شیک و زیبایی از توکیو نشان می داد و بعد از زلزله یکباره همه چیز نابود می شود اما این فیلم توقیف شد و دلیل آن هم زرق و برق زیاد توکیو بود. در واقع این ممیزی ها و توقیف شدن ها هیچ دلیل درست و روشنی نداشت و سلیقه ای پیش می رفت و خیلی وقت ها به نفع غرب بود. اعتراض ما در آن جلسه این بود که وقتی همه معضلات فیلم های غربی را حذف می کنیم چرا مردم ما نباید فکر کنند که آنها بسیار خوب هستند. یک نفر به خاطر خوردن مشروب خواهر یا همسرش را می کشد و ما همه این جرم و جنایت ها، فحشا، خیانت ها و مشروب خوردن ها را حذف می کنیم گویی غرب پاکِ پاک است. آن وقت اینجا در روزنامه های خود می خوانیم که فردی در گوشه ای از شهر و یا کشور به خاطر خوردن این مشروب دست به قتل زده است در حالی که همین مساله را از یک فیلم خارجی سانسور می کنیم و گویی اصلا چنین اتفاقی در آنجا رخ نمی دهد. البته سانسورکنندگان بعد از سال ها متوجه اشتباه خود می شوند اما دیگر راه برگشتی وجود ندارد.
چالش با چنین ویراستارانی چقدر از شما به عنوان یک مدیر دوبلاژ زمان و انرژی می گیرد و یا ممکن است روی یک فیلم تاثیر منفی بگذارد؟
- این مساله به مدیر دوبلاژ بستگی دارد. به طور مثال فیلم «پدرخوانده» صحنه ای دارد که در آن مایکل به هاوانا می رود و شریک پدرش در آنجا به او می گوید که در دنیای ممنوعیت الکل توانسته اند یک شبه میلیونر شوند چراکه از کانادا مشروب قاچاق کرده اند. ویراستار این واژه را خط زده بود و به جای مشروب، ملاس چغندر را به کار برده بود که این حرکت بینش پایین یک شخص را می رساند. بنابراین همانطور که گفتم این انرژی به این بستگی دارد که چقدر شما به کار خود وابسته باشید و آن را دوست داشته باشید.
من حدود سه سال پیش برای مدیر دوبلاژی فیلم «در جستجوی ریچارد» هر چه کتاب درباره ریچارد سوم در ایران چاپ شده بود خریداری کردم و خواندم چراکه فکر میکردم در کشور حداقل حدود ۱۰۰ نفر هستند که نمایشنامه «ریچارد سوم» شکسپیر را می شناسند و ما باید به خاطر همان صد نفر کتابها و ترجمه های متعدد را بررسی کنیم. البته ترجمه در خود تلویزیون اهمیت چندانی ندارد. هزینه ترجمه حدود ۷۰ هزار تومان است که به یک جوان سپرده می شود و متن ترجمه را در یک شب تا صبح تحویل می دهد. شما دیگر در این ترجمه اثری از کلام شکسپیر نمی بینید. در حالی که شکسپیر کلماتی را در اثر خود بکار می برد که حتی باید در زمان انگلیسی هم معنای آن را جستجو کنید.
من شخصی را پیدا کردم که برای ترجمه این نمایشنامه چندین سال وقت گذاشته بود. البته ما نمی توانستیم به طور مستقیم از تلاش این فرد استفاده کنیم چون فیلم مثل کتاب نیست که در آن از پینوشت استفاده شود بنابراین زمانی طول کشید تا دیالوگ ها را آماده کردم و فیلم را هم در ۳ روز با حدود سی و چند گوینده دوبله کردیم. برای دوبله این فیلم از شرایط بدی برخوردار بودیم به گونه ای که در گرمترین ماه تابستان در همان اتاقی کار را دوبله کردیم که کولر نداشت و من شیشه های آب یخ را روی پیشانی خود می گذاشتم. شاید این شرایط به این دلیل بود که ما باید از تلویزیون فراری می شدیم.
یعنی به عنوان یک دوبلور و مدیر دوبلاژ پیشکسوت هیچ امتیازی را برای شما قائل نشدند؟
- بعد از دوبله فیلم «در جستجوی ریچارد» با آن شرایط سخت به من گفتند که می توانم دستمزد نهایی گویندگان را تا ۱۵۰ درصد افزایش دهم و من باید فکر می کردم که وقتی همه گویندگان درجه یک هستند این ۱۵۰ درصد را چطور باید تقسیمبندی کنم بنابراین همه دوبلورها را جمع کرده و ماجرا را برایشان تعریف کردم. در واقع خواستم حالا که با این همه سختی و مشقت کار را دوبله کرده ام، اجازه دهند که آن مبلغ هم به صندوق مالی تلویزیون بازگردد چراکه خیلی کمتر از دستمزد واقعی آنها بود.
رئیس واحد دوبلاژ وقتی چرایی این مساله را پرسید، اعتراض کردم که حق این دوبلورها ۱۵۰ درصد نیست و آنها یک فیلم معمولی را دوبله نکرده بودند اما این شخص در نهایت جسارت به من اظهار کرد که مگر دوبله «در جستجوی ریچارد» با یک فیلم ایتالیایی که یکی از همکارانتان ساعت ۲ بعد از ظهر دوبله آن را تمام کرده است، چه تفاوتی دارد؟ من هم به او پاسخ دادم که آیا فکر نمی کند بهتر است از پشت میز ریاستی خود به مکان دیگری برود.
اگر متن همین فیلم به شکلی بی کیفیت ترجمه و دوبله می شد بسیاری به سازمان صدا و سیما خرده می گرفتند که چرا با شکسپیر اینگونه برخورد شده است و چرا هیچکس پاسخگو نیست، اما در عین حال وقتی زمانی هم که کاری خوب می شود باز هم کسی حرفی نمی زند. گویی عشق، شور و درک از میان ما رخت بر بسته است و مسئولان فکر می کنند که وظیفه من این است که بیست و چند روز زندگی خود را کنار بگذارم، بهترین دیالوگ ها را با لب های آل پاچینو سینک کنم تا یک دوبله حرفه ای را تحویل آنها دهم و در نهایت ۲۵۰ هزار تومان دریافت کنم.
فکر نمی کنم زمانی که شما برای ترجمه فیلمنامه این اثر گذاشتید حتی چند درصد آن برای یک فیلم معمولی صرف شود.
- بله مترجم هم درآمد زیادی ندارد و حتی ممکن است از بین آشنایان خود مدیر دوبلاژ انتخاب شده باشد. من پشت یکی از فیلم هایی که دوبله شده بود اسم فردی را به عنوان مترجم دیدم، اما چون او را می شناختم همان فیلم را با زبان اصلی تهیه کردم و بعد فیلم زبان اصلی را با فیلم دوبله شده مقایسه کردم و متوجه شدم که مترجم از یک زیرنویس بسیار الکن از کار خود استفاده کرده و حتی موجب شده است تا داستان فیلم که از پیچیدگی ها و راز و رمزهایی برخوردار بود، لو برود.
البته این روحیه افرادی چون شما است که فیلم را به زبان اصلی پیدا می کنید و در دوبله یک فیلم این چنین کنکاش می کنید وگرنه این کار نفعی برای شما ندارد.
- خیر، نفعی ندارد. تنها می توان به این پرداخت که چقدر حرفه دوبله سطحی گرفته شده است و مترجم یا دوبلور هر واژه ای را در کار خود قرار می دهد. من پسری دارم که وقتی خیلی کوچک بود و به تازگی می توانست صحبت کند، ناسزایی را مدام بیان می کرد که ما ابتدا متعجب شدیم و بعدا فهمیدیم که آن واژه را از یک کارتون آموخته است. امروز هم گاهی همکاران خود من دوبله ها را با بی میلی انجام می دهند و من شنیدم که در جشنواره فیلم فجر یک کار انیمیشن دوباره دوبله شد چراکه صداپیشه شخصیت ها به طور مناسب انتخاب نشده بود.
ادامه دارد...